بدرانلو
تاراج دسترنج تاکداران در قطب توليد انگور
خراسان شمالي - مورخ چهارشنبه ۱۳۹۳/۰۲/۲۴ شماره انتشار ۱۸۶۸۶
نويسنده:
فروزان بهروز<<
>>
رويش قارچ گونه باغ ويلاها در اراضي کشاورزي «بدرانلو»
باران روستا را زيباتر کرده است و گويا ارديبهشت در «بدرانلو» بيشتر از ديگر مناطق نمود پيدا کرده است. قلم موي خلقت روي زمينه اي از رنگ سبز، چند لکه سرخ در قامت شقايق را در تابلوي زيبايي در منطقه «
کسه بایر » خلق کرده است و شقايق ها با زبان بي زباني مي گويند: اگر باران چند روزي اجازه دهد، سراسر منطقه مانند سال هاي قبل شقايق گون مي شود. به قول محلي ها، باران نمي گذارد شقايق ها جان بگيرند. «بدرانلو» در منطقه اي واقع است که به آن کسه باير مي گويند.
به گفته کارشناسان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري، اين منطقه از مراکز قديمي شکل گيري روستا نشيني است و به دليل وجود رودخانه و مساعد بودن شرايط زندگي، اقوام کردي که کوچ رو بودند در نقاط مختلف منطقه مانند بدرانلو، قره جه، شيخ تيمور، تيمور تاش و مملجه ساکن شده اند. هر چه به بدرانلو نزديک تر مي شوم و از جاده پرپيچ و خم قديمي روستا مي گذرم، تعداد باغ ويلاهاي شيک با سقف قرمز نيز بيشتر ديده مي شود؛ باغ ويلاهايي که در دل اراضي کشاورزي و باغ ها باغچه هاي کوچک ۲ تا ۳ هزار متري مانند قارچ روييده اند. اين روستا با مرکزيت دهستان، خيلي نزديک به بجنورد و خيلي دور از امکانات مختلف شهري است.
مرکز توليد انگور کلاهداري[ویرایش]
اين دهستان از توابع بخش مرکزي شهرستان بجنورد، از شمال و غرب با شهرستان مانه و سملقان و از شرق با مرکز بجنورد هم مرز است. اين دهستان ۴۲روستا و آبادي، با ۵ هزار و ۱۰۰ خانوار و ۲۱ هزار نفر جمعيت دارد که ۳۰۰ خانوار معادل هزار و ۱۰۰ نفر از آن ها در روستاي بدرانلو ساکن هستند.
عمده محصول اين دهستان و روستا، غلات و انگورکلاهداري است و مي توان از آن به عنوان مرکز توليد اين محصول نام برد .
بدرانلو داراي ۲ تپه تاريخي به نام هاي «غلامرضا تپه» و «زمان بيک تپه» است که به گفته اهالي، قدمت آن به دوره اسلامي مي رسد.
هم چنين چشمه آب گرم «گرمه جو» که در حاشيه جاده جديد بجنورد به استان گلستان واقع است، يکي از ظرفيت هاي گردشگري اين منطقه محسوب مي شود که متأسفانه غريب مانده است و براي اولين بار نام آن را در اين روستا مي شنوم.
اگر به اين گونه ظرفيت ها رسيدگي شود، مي تواند توسعه و ارتقاي منطقه را موجب شود، اما کمترين تلاشي براي نگهداري و حفظ آن حتي از سوي مردم محل نمي شود. مسجد صاحب الزمان (عج) بدرانلو، در سال ۱۳۵۰ تخريب و در سال ۱۳۸۵ دوباره با همت اهالي و کمک بنياد مسکن احداث شد.
شيب ملايمي را بايد از جاده به سوي روستا طي کنيم و تنها مسير آسفالت نيز همين مسير است. خط آسفالت گويا روستا را به ۲ بخش تقسيم کرده است. بقيه معابر آسفالت نيست و با ريزش باران گل آلود مي شود.
بيکاري، جوانان را فراري داده است
پيرمردي غرولندکنان زير باران راه مي رود، دلم مي خواهد چترم را روي سرش بگيرم تا خيس تر از اين که هست نشود، اما خود را به زير سايبان مغازه اي در همان اطراف مي رساند. وقتي مي گويم خبرنگارم، مي گويد: بنويس که جوان ها از بيکاري، بي پولي، نداشتن مدرسه و سرگرمي به شهرها فرار مي کنند. اگر پسرهايم در روستا مانده بودند، مجبور نمي شدم، براي انجام امور مختلف اين همه سختي تحمل کنم.
او که خود را «حاج حسين» معرفي مي کند، ادامه مي دهد: در بدرانلو، روزگاري نه چندان دور، کارگاه آبنبات سازي وجود داشت. خودمان در روستا در و پنجره مي ساختيم، بنّايي مي کرديم و حتي آهنگر هم داشتيم، اما از وقتي که همه چيز را آماده از شهر مي آوريم اين مشاغل در روستا منسوخ شده است و جوان هاي مان از بيکاري به شهرها مي روند يا دست فروشي مي کنند و يا در شهر، بنّا، نجار و تراشکار مي شوند.
وي تأکيد مي کند: جوان هاي روستا هر شغلي که انتخاب کنند، حتي اگر وزير، وکيل و پزشک هم شوند، هرگز به روستا نمي آيند.
کمبود آب آشاميدني
دختر جواني که به جمع ما اضافه شده است، در تصديق سخنان پيرمرد مي گويد: حداقل در شهر براي نوشيدن يک جرعه آب آشاميدني سختي نمي کشيم.
با شناختي که از منطقه دارم، مي دانم که بدرانلو روستاي پر آبي است و علت حرف او را مي پرسم، مي گويد: آب آشاميدني نداريم، از ۷ روز هفته، ۳ روز و نيم آب قطع است و يا اگر آب باشد، قطره قطره از لوله ها مي چکد.
او مي افزايد: متمولان، زمين هاي بالادست را تکه تکه خريده و چاه حفر کرده اند که اين مسئله کمبود آب را موجب شده است و يا از مجتمع آب رساني که بايد آب آشاميدني روستا را تأمين کنيم، آب به باغ خود هدايت کرده اند و ما که در پايين دست مجتمع هستيم بي آب مانده ايم. او سپس با دست، چند ويلاي سقف رنگي در دوردست ها را نشان مي دهد.
«فريده» مي گويد: اگر از جاده قديم روستاي بدرانلو به سوي بالادست برويد، به چشم خود مي بينيد که با آب آشاميدني که سهم ماست، باغ ها را آبياري و يا استخرها را پر مي کنند و ما بايد ظرف هاي آب را قطره قطره پر کنيم.
جمع زنان گرم تر مي شود. باران هم نمي تواند زنان پر کار روستايي را در خانه نگه دارد. دامن يکي از آن ها پر از برگ مو است. مي گويد: تا قبل از اين مي توانستيم انگور و برگ مو را در کنار جاده بفروشيم ولي حالا مسئولان و راهداران مانع از اين کار مي شوند.وي تصريح مي کند: کشاورزي سودي براي ما ندارد و تاکستان ها را قطعه قطعه مي فروشيم تا شکم بچه هاي مان را سير کنيم.
سودي که دلالان مي برند
پسر جواني که به علامت تأييد سرش را تکان مي دهد، رشته کلام را به دست مي گيرد و مي گويد: از همه استان ها مي آيند و انگورهاي ما را با قيمت ها بسيار اندک مي خرند و پس از بسته بندي و نگهداري در سردخانه، به نام انگور شاهرود به بازار عرضه مي کنند.
او در تکميل سخنان خود مي افزايد: اگر انگورها را با همان قيمت پايين هم نفروشيم، روي دست مان مي ماند، زيرا نه امکانات بسته بندي داريم و نه انبار و سردخانه.وي اظهار مي دارد: خواهرم ۲ سال است که تحصيلات دوره راهنمايي را به پايان رسانده است، اما به دليل نبود دبيرستان در روستا، نمي تواند ادامه تحصيل دهد و خانواده با تحصيل او در شهر موافق نيستند.
«فاطمه» يکي ديگر از بانوان روستا در اين باره خاطر نشان مي کند: ۲ سال است که دبيرستان را تعطيل کرده اند و دل مان راضي نمي شود، دخترها را به شهر بفرستيم، زيرا ممکن است در بين راه اتفاقات ناگواري در کمين آن ها باشد.
او در ادامه صحبت هايش از دلالان انگور و گردو گلايه مي کند و ادامه مي دهد: هر کيلو انگور را حدود ۸۰۰ تومان از ما مي خرند و پس از حمل به شهرهاي ديگر، با ۳ برابر قيمت مي فروشند.
وي اضافه مي کند: درختان گردويي در اين روستا محصول مي دهد که قدمتي ۳۰۰ تا ۴۰۰ ساله دارد، ولي کمتر فردي براي حفظ اين درختان اقدام کرده است و اگر مردم نبودند اين درختان نيز تاکنون از بين رفته بود.
با خود مي گويم در حالي که اين روستا درکنار جاده آسيايي و هم چنين جاده قديم قرار دارد و مي تواند با اندکي هزينه و تبليغ به قطب گردشگري تبديل شود، چرا به آن توجهي نمي شود؟ نيم نگاهي لازم است تا اين روستاها درکشور شناسايي و کشف شوند. کم کم باران بند مي آيد و نسيمي دل انگيز، روح مان را تازه مي کند.«بدرانلو» زير باران زيبا بود و اکنون که باران بند آمده زيبايي اش دوچندان شده است. مرکز دهستان، داراي خانه بهداشت و پزشک است. مردم از پزشک اين خانه بهداشت، تعريف مي کنند و مي گويند: اي کاش هميشه در روستا مستقر باشد تا دسترسي ما به پزشک آسان تر شود.
ديدن نمايندگي چند اداره در اين محل برايم جالب است، در حالي که در بسياري از شهرهاي تازه تأسيس هنوز اداره اي راه اندازي نشده است، اين روستا، با هزار نفر جمعيت، مرکز مخابرات و اداره برق دارد.
از شيب جاده بالا مي روم و به روستا نگاه مي کنم. روستا در گودي قرار گرفته است و چنان زيبايي دارد که با خود مي گويم، شايد اين روستا به دليل هلالي شکل بودن، نام «بدرانلو» به خود گرفته است.
در تقسيم آب عدالت رعايت نشده است
رئيس شوراي بدرانلو، مهم ترين مشکل مردم اين روستا را بيکاري و بي آبي مي داند. «رمضانپور» مي گويد: بدرانلو قطعه اي از بهشت است و مناظر بکر طبيعي آن گردشگران را جادو مي کند.او اضافه مي کند: روستا در ميان ۲ جاده مهم و ۲ رود قرار دارد که يکي از رود ها فصلي و ديگري دائمي است، اما مردم ما در بين ۲ رود از تشنگي رنج مي برند. او دلي پر درد از افرادي دارد که انشعابات آب را از مجتمع آب رساني به باغ ها و ويلاهاي افراد با نفوذ کشيده اند و آب آشاميدني به مصارف ديگر مي رسد و مردم روستا تشنه مي مانند.
وي با اشاره به اين که سهميه آب روستا، از مجتمع آب رساني که در يکي از روستاهاي بالادست است تأمين مي شود، بيان مي کند: در تقسيم آب عدالت رعايت نشده است و چاه هايي حفر کرده اند و يا انشعاباتي از مجتمع به باغ ها رفته است که مجاز نيست و مدت هاست در اين مورد با مسئولان مرتبط نامه نگاري مي کنيم، اما فردي پاسخ گو نيست.
درختان ۵۰۰ ساله
وي در مورد قدمت روستا نيز بيان مي کند: در روستا درختاني با ۵۰۰ سال قدمت وجود دارد که نمي دانيم چه افرادي آن را کاشته اند و در محل کهنه قلعه در روستا، خرابه هايي وجود دارد که بيش ار ۲۰۰ سال قدمت دارد. وي نيز از حضور واسطه ها و سودي که مي برند گله مند است و براي رفع اين مشکل از مسئولان کمک مي خواهد.
«رمضانپور» اظهار مي دارد: اهالي روستا باغ هاي انگور و گردو دارند و کشت آن ها آبي است و زمين ديم کمتري دارند.
دهيار روستا مي گويد: زيبايي روستا و قابليت هاي آن بر کسي پوشيده نيست اما مردم روستا توان سرمايه گذاري و به فعل رساندن اين قابليت ها را ندارند و حضور سرمايه گذار خصوصي نيز دست همت و توجه مسئولان را مي طلبد که متأسفانه در اين مورد ضعيف عمل مي کنند.
«مهرآبي» با اشاره به بازديدي که هنرمندان سينما و تئاتر در هفته قبل از روستا داشتند، بيان مي کند: هنگامي که اين افراد و از جمله «پرستو گلستاني» روستا را ديدند از تعجب، به اصطلاح انگشت به دهان ماندند و حتي يکي از آن ها گفت: اين روستا در هر جاي ديگر که بود با اين همه زيبايي و چشمه آب گرم، به قطب گردشگري تبديل مي شد و از اين همه زيبايي و ظرفيت و از سويي بي توجهي مسئولان به منطقه تعجب کردند.
او ادامه مي دهد: فاصله کم روستا با جاده، ظرفيت خوبي است و هم چنين زيرساخت هايي مانند درمانگاه، نمايندگي ادارات و اداره برق در روستا ايجاد شده است و شرکت تعاوني خدمات کشاورزي و مدرسه راهنمايي شبانه روزي در اين روستا وجود دارد، اما متأسفانه از ۲ سال پيش دبيرستان دخترانه منحل شده است و هر خانواده اي که مايل به ادامه تحصيل دخترش باشد، با دغدغه دوري از خانواده و آسيب هاي احتمالي مواجه است.
وي اضافه مي کند: چشمه آب گرم به نام «گرمه جو» در حدفاصل «بدرانلو» و «قراجه» قرار دارد، اما راه و محل آن مانند عصر حجر است، در حالي که اين چشمه مي تواند به محل جذب گردشگر و ارتقاي اقتصادي محل تبديل شود.
وي تصريح مي کند: مسجد جامع، مجتمع فرهنگي و مذهبي و گلزار شهدا نيز داريم، اما کمبودهاي بسياري نيز در اين مرکز دهستان وجود دارد که آب آشاميدني يکي از آن هاست.
وي خاطرنشان مي کند: سال گذشته انگور منطقه به کشورهاي ديگر نيز صادر شد، اما امسال نمي دانيم سرنوشت محصول انگور ما چه خواهد شد.
وي با اشاره به هزينه بالاي نگهداري انگور مي گويد: اگر سردخانه داشتيم، مي توانستيم انگور مازاد بر مصرف بازار را نگهداري کنيم و در فصل مناسب بفروشيم که ارزش افزوده زيادي را نصيب مردم مي کرد اما افسوس...
از روستا که خارج مي شوم به پشت سر نگاه مي کنم و روستا را مي بينم که در پشت شيب تپه زيبايي از تيررس نگاهم خارج مي شود. با خود مي گويم اي کاش مي توانستيم براي برطرف شدن مشکلات مردم و حداقل رفع تشنگي آن ها کاري کنيم تا مشکلات آن ها نيز در پشت تپه هاي خاطره دفن شود.