بهزادکلا
قدمت این روستا در این که بگوییم از تاریخ قرن ۸ یا ۹ و یا ما بعد آن باشد اطلاعات دقیقی در دست نمی باشد ، فقط همین قدر می دانیم که این روستا در ابتدای امر اطراف تپه ای به نام کربلایی زمان یساقی ( صدیقی ) ( کربلایی زمان تپه ) زندگی می کردند و جمعیت آن ها مجتمع از سادات کاظمی (ع) و غیره بود.
گروهی بر آن باورند که موسس این روستا شخصی بنام بهزاد خان بوده و چون بر تمامی اهل این روستا حکومت می کرده نام خود را بر این روستا(یعنی بهزادکلا=بهزاد برتر این روستا) نهاد.
اگر در تاریخ نگاه کنیم می بینیم این افراد در حدوداً شاید ۲ یا ۳ قرن پیش بخاطر شیوع موضی به مانند ، طاعون یا حصبه که باعث وفات بیش از ۴۵ نفر از اهالی این روستا گردید مجبور به ترک مکان قبلی نموده در محل فعلی ( پایین بهزادکلا ) سکنی گزیدند، که از آن به بعد مهاجرانی از آغوز درّه گرگان و اطراف و اکناف به این روستا مهاجرت نموده و روستای فعلی را تشکیل دادند.
مزارات و قبرستان های بهزادکلا
بهزادکلا دارای چند مزار و قبرستان می باشد که داستان های هر کدام در نوع خود جالب است.
۱ . امام کوتی مزار: معروف ترین مزار محل ، و در حال حاضر مردگان را در آن دفن می کنند و در ۸ سال پیش شهید جاویدی(گمنامی) را به این مزار آوردند که باعث زینت این مزار گردید.
۲ . حنیفه مزار: این مزار در شمال غربی روستا(یعنی انتهای بهزادکلا) می باشد که به قبرستان بانو سیده حنیفه معروف است.
۳ . فرض علی مزار: قبرستان سوّم مکانی است در قسمت شمالی صحرای این روستا ( شاه توت کاله ) که بزرگان در گذشته مردگانشان را از جمله سادات اولیه این روستا در آنجا دفن می نمودند.
۴ . استخر پشت مزار: علّت نامیدن این مزار به این نام به این بود که در سال ، ۶ ماه در فصل پاییز و زمستان اطراف این قبرستان مملو از آب، نمایی از استخر عظیمی در اطراف آن جلوه می نمود. این قبرستان که در صحرایی به نام آغوزبنه که در گذشته دور افرادی از روستاهایی به مانند شهاب الدین و ... که به رحمت خدا می رفتند به این مکان آورده و مدفونشان می کردند.
۵ . سید المرسلین: قبرستان سید المرسین که در حال حاضر در حیاط مسجد صاحب الزمان بالامحله قرار گرفته است. این مزار به خاطر دفن سید جلیل القدری که از نوادگان پیغمبر اکرم (ص) بوده به این نام مشهور گردید.
۶ . نرگس کوتی: این قبرستان کوچک، که دارای شهرت آنچنانی نیست، در حال حاضر به صورت نیمه تپه مانده، آنچه می گویند و معروف است می گفتند در گذشته افرادی در آن دفن می شدند و آثارش را در موقع شخم زدن و با پدیدار گردیدن چندین قبر در آن مشاهده نمودند، مکان این قبرستان در پشت باغ آقای حاج نجف طوسی قرار گرفته و دارای احترام می باشد.
تپه های باستانی روستای بهزادکلا
یکی از اماکن تفریحی این روستا ۳ تپّه موجود می باشد که به نام های : ربیع تپّه ، انار تپّه ( کربلایی زمون تپّه) ، تپّه شرقی ( تپّه سید حمزه ) می باشد که در این بین دو تپّه اولی دارای وسعت و بلندای بیشتر و هم دارای زیبایی خاص به خودشان می باشند که هر بیننده ای مجذوب آن می گردد ، در این تپّه ها ، تپّه کربلایی زمان که در گذشته معروف به خزانه شاهنشاهی می بوده امّا بعد از انقلاب در دست دستبرد قرار گفته و در حال حاضر چیزی از مخازن زمینی در آن باقی نگذاشته اند و ربیع تپّه هم چنین کیفیتی داشت ، چون به مانند این تپّه دور از دید همگان بود آن چه در آن بود در دست نامردان قرار گرفته و مخازن موجود در آن را به تاراج برده و آن را خالی نمودند امّا زیبایی این دو تپّه چون در دست باستان شناسان قرار گرفته در حال حاضر به حال خود باقی و از تخریب آن جلوگیری نمودند.
مدرسه ابتدایی بهزادکلا
صاحب زمین آن مومنی به نام ابراهیم ساروی می باشد. وی چون دارای فرزند نبود این زمین را برای مسجد وقف وقف نمود و هیئت امنا مسجد، آن را مدرسه ساخته و سالانه اُجرَت آن را برای مجالس حسینی مصرف می نمایند. در این که ابراهیم ساروی در چه سالی وقف نموده ، اطلاعات دقیقی در دست نیست همین قدر می دانیم در سال ۱۲۵۰ الی ۱۲۶۰ ، سال وقف آن می باشد و در سال ۱۳۴۲ هجری شمسی مدرسه ساخته و دقیقاً نمی دانیم به چه نامی نام گذاری شده ؛ امّا بعد از انقلاب و جنگ تحمیلی به نام شهید بزرگوار سید بابا بابایی که اولین شهید روستا و حتّی می توان او را اوّلین شهید استان مازندران نامید نام گذاری گردید.
حمام خزانه ای
از جمله اولین حمام های بهزادکلا در قسمت جنوبی این محل به صورت خزانه ای که از آب قنات «دَبی صالح» (چشمه کنار مزار سید المرسلین) برای شست و شو و نظافات استفاده می کردند ، که زمین آن را یکی از اهالی خَیّر محل بنام «مصطفی خان» در سال های ما قبل انقلاب وقف نموده که مقداری از آن زمین در مزار سید المرسلین بوده و حمامی در مکان حمام خزانه ای به صورت حوضچه ای امّا زیر زمینی ساخته ؛ چون دارای بهداشت کافی نبود آن را تخریب و دو حمام فعلی را تجدید بنا نمودند.
تکایا
این روستا در گذشته به خاطر طول زیاد محل دارای ۲ تکیه قدیمی بود .( البته فقط طول ) یک تکیه در جنب مسجد جامع پایین محل که در سال ۱۳۶۵ تخریب و جای خودش را به تکیه جدید داده که این تکیه را می توان اولین تکیه محل دانست بود و از خشت و چوب آن را ساخته بودند.
تکیه دوم در مکان مسجد صاحب الزمان می باشد که امروزه نیمی از آن تکیه به داخل مسجد آمده و مردم به جای آن در جنب مسجد تکیه ای بر پا نمودند که تا به امروز در ایام محرم و ماه رمضان ، خانم ها در آن اقامه نماز نموده و مجالس عزاداری بر پا می نمایند.
ورود علمای سادات موسوی به بهزادکلا
علمایی از سادات موسوی که بزرگ آن ها کربلایی میر بخشی اشرفی می باشد و تاریخ آن را حدوداً می توان گفت در قرن ۹ یا ۱۰ هجری قمری که از اولین علمایی می باشد که به این روستا مهاجرت نموده بودند و ایشان از اجداد مرحوم حجت الاسلام سید حمزه موسوی می باشد.
در علت ورود این عالم جلیل القدر یعنی میر بخشی اشرفی چنین آورده اند: این عالم خاندانشان روحانی و در آن زمان اطرب، قریه ای در دست اربابان بود، چون وجود یک روحانی را به عنوان نیاز یک جامعه دینی به حساب می آوردند از ایشان دعوت نموده و ایشان به روستای اطرب مهاجرت نمود، چون ارباب آن محل دخالت بی جایی در افکار این سید عزیز می نمود، ایشان طاقت نیاورد و مکان را به قصد بهزادکلا که مردمانی شیعی و مخصوصاً مهمان پذیر بودند برگزید ( روستایی که زیر تپه کربلایی زمان قرار داشت) و هجرت نمود و در آن جا زندگی را به عنوان یک عالم جامع الشرایط ادامه داد و سادات موسوی این روستا همگی از نوادگان کربلایی میر بخشی اشرفی می باشند .
فرقه های بهزادکلا
به غیر از سادات و مهاجرینی که در این روستا زندگی می کردند دو فرقه دیگر به نام های طالقانی و ارمنی که شاید مذهب آن ها به هم نزدیک تر بود در قسمت شرق و غرب این روستا سکنی داشتند که طالقانی ها در قسمت غربی که معروف به چراگاه خر ( در زبان محلی خر چرا ) و ارمنی ها در قسمت غربی این روستا که معروف به کوره سرا بود زندگی می کردند.
شغل ارمنی ها شکار خوک و ... و طالقانی ها به دامداری مشهور و معروف بودند که اخیراً به خاطر تصحیح اراضی زمین ها، به آثار و اجسادی که از آن ها به جای مانده بود برخورد نمودند. طالقانی ها را می توان گفت تا نیم قرن پیش در این روستا سکونت داشتند امّا ارمنی ها تا اوائل انقلاب که به خاطر از بین رفتن جنگل ها و کم شدن خوک ها ، از این جا مهاجرت و به مناطق دیگر ( شاید صحرای امیر آباد و حسین آباد ) مهاجرت نمودند.
سنگ اسیاب های قدیمی روستای بهزادکلا
بهزادکلا در گذشته دارای چند آسیاب و اُودنگ بود. اُودنگ به آسیاب هایی گفته می شود که دارای جسّه عظیم و در پشت آن به خاطر ریزش آب موج عجیبی ایجاد می شد و موج، حالت گردابی به خود می گرفت.
آسیاب اول ، قسمت بالامحله در گوشه ی حیاط مسجد امروزی که در حال حاضر آن جا دستشویی ساخته شده ، قرار داشت و صاحبان آن حاج آقا احمد بهزادکلایی و حاج میر اسداله اسدی بودند که به آن اُودنگ هم می گفتند.
اُودنگ دوم صاحبش حاج صادق فرخنده و رمضانعلی صادقی می باشد که در کنار مسجد جامع کنونی با فاصله اندک وجود داشت. این سنگ آسیاب بسیار عظیم الجثه و از آب رود خانه ای که از این روستا می گذشت به چرخش در می آمد و هنگام چرخش غلطک عظیم در قسمت جلوی آن گردابی بسیار زیبا جلوه و نمایان می گشت و با این آسیاب گندم های بسیاری از اهالی منطقه آرد می شد.
آسیاب سوم صاحبش حاج صادق فرخنده بود که در ۱۰۰ متری پشت مسجد جامع بهزادکلا قرار داشت.
امامزاده عبد الله روستای اطرب از درگیری تا شهادت
درباره مزار امام کوتی که پیران و بزرگان از اقوال پدارنشان نقل نمودند بدین قرار است که می گویند:
این مزار در گذشته حالت تپه ای بیش نبوده و می گویند مردمانی در همین مکان ، روستای فعلی که شاید تعدادشان بیش نبود، زندگی می کردند. زمانی که سید جلیل القدر ( امامزاده عبدالله ) به روستای قدیم بهزادکلا پناهنده شد می گویند: چند نفر انسان شرور به دنبال پیدا کردن او بودند ، و چند نفر از اهالی اطرب قدیم در کنار همین قبرستان امام کوتی در حال درو زمین هایشان بودند و مشاهده کردند که این سید جلیل القدر داخل شکاف عظیم الجثه رختی که تا چند سال پیش آثاری از این درخت باقی بود پناهنده شده، آن ها این مردمان را تحت فشار قرار داده و تهدید به مرگ کردند، که اگر مکان پناهنده شدن این سید را نشان ندهید شما را می کشیم و آن ها برای آن که از نشان دادن این سید به اشرار خودداری نمایند با آب دهان به طرف درخت پرت کردن ( با اشاره ) مکان را نشان داده و آن سید در این میان به شهادت رسید. در هنگام درگیری آن چه می گویند انگشت شصت آن سید جلیل القدر به ضرب شمشیر یا خنجر از دستانش جدا و داخل علفزار ناپدید گشت. هنگام دفن آن سید در روستای اطرب متوجه گشتند، انگشت شصت همراه بدنش نیست. آن ها گفتند: بدن را دفن کرده و هر زمان شصت را پیدا کردیم ، کنار قبرش مدفون می نماییم که همان شب خواب دیدند آن سلاله پاک رسول الله فرمود: باید انگشت من در همان مکان بماند و آن مکان دارای قداست گردد و قبرستان مؤمنین گردد و بالغ بر ۳۰۰ سال در آن مکان مردم دفن می گشتند حال علت چه بود که بعد از مدتی مومنین را به جوار آن سلاله زهرا(س) در اطرب می برند اطلاعات دقیقی در دست ما نیست.
در این که آیا این سید همان امامزاده عبدالله باشد یا شخص سید دیگری ، بین بزرگان و پیران اختلاف نظر می باشد، اما احتمال خیلی زیاد آن است که آن سید جلیل القدر همان امامزاده عبدالله بوده. و چون توقفش در این روستا بسیار کوتاه بود از نامش اطلاعی در دست نیست و به خاطر نامعلوم بودن نام او آن را به نام بنده خدا (عبدالله) نام گذاری و بر مرقد مطهرش به خاطر کرامات و عجایب و استشفا بسیار ، حرمی بنا نموده اند که تا به امروز مورد احترام و تجلیل بسیار می باشد. خداوند روحش را با رسول الله محشور بگرداند.
مختصر زندگانی مرحوم حجت الاسلام سید حمزه موسوی(ره)
حجت الاسلام سید حمزه موسوی در سال ۱۳۰۸ هجری شمسی در خانواده روحانی دیده به جهان گشود .
«آقا سید حمزه(۱۳۰۸-۱۳۷۷ هـ.ش) فرزند سید حسین(متوفای ۱۳۱۱ش) بن سید محمد بن سید محمد حسن بن سید محمد بن سید جعفر بن کربلایی میر بخشی اشرفی یک یا دو جد نامعلوم بن سیّد حسن (در سال ۹۷۳.ق زمان حیاتش بود) بن سید عبدالله (وی دارای چهار پسر بود به نامهای: هارون، معین الدّین، هاشم و حسن؛ به احتمال زیاد هاشم یا حسن جدّ سیّد می باشند) بن سیّد روح الله(زمان حیاتش ۹۳۴هـ . ق بود) چند جد نامعلوم بن سیّد جبرئیل بن میر عماد {که نامش سیّد محمود می باشد؛وی معاصر امیر تیمور گرگانی در سال ۷۸۲ هـ . ق، و قبرش را گروهی در شام و بعضی در روستای وری چهار دانگه نگاء و گروهی در روستای کنت ، زیر پنجره قسمت بیرونی حوم آقا سید رضا می دانند. میر عماد دارای چند فرزند بود به ترتیب: ۱. جبرئیل ۲. سید افضل ۳. میکائیل ۴. عزرائیل ۵. اسرافیل ۶.عزالدین حسن که نام پسرش رضی الدین صادق می باشد ۷. سید قوام الدین ۸. سیّد عبدالله که نام پسرش عین الدین می باشد ۹.بی بی فاطمه(که همسر عربشاه بود) } بن سیّد عزّالدّین حسن (بعضی سیّد محمّد نوشته اند) بن سیّد وجیه الدّین علیّ بن ابوعلی القاسم (چند جدّ نامعلوم)بن سیّد تاج الدّین محمّد بن ابی الحسن علی حسام الدّین بن نزار کریم الدّین بن ابی محمّد شمس الدّین حسن بن برهان الدّین حسین بن امین الدّین محمّد بن کمال الدّین حسن بن وجیه الدّین علیّ بن قسیم الدّین قاسم بن زین الدّین محمّد بن قاسم الشیخ بن ابراهیم العسکری بن موسی ابی سبحه بن ابراهیم المرتضی بن امام کاظم(ع) بن امام صادق(ع) بن امام باقر(ع) بن امام سجاد(ع) بن امام حسین(ع) بن امام علی(ع) بن ابی طالب بن عبدالمطلب » که همگی آن ها انسان های متدین و عالمانی وارسته بودند ( علت اشرفی بودن جدّ بزرگوارشان به این نام به این می باشد که نام اولیه بهشهر اشرف البلاد بوده و هر کس را به نام مکان زندگانیش نامگذاری می کردند. امّا در شهرتشان: چون ایشان از فرزندان آقا موسی بن جعفر(ع) بودند به نام موسوی شهرت داشتند) این سید جلیل القدر بنا به امر عموی بزرگوارش سید حسن وارد حوزه علمیه کوهستان خدمت مرحوم آیت اله کوهستانی شاگردی خویش را آغاز نمود.
یتیمی از یک طرف و فقر مالی در آن زمان از سوی دیگر بر وی حاکم بود مجبور می گشت یک هفته را در خفا به صورت گدایی سپری نموده و در هفته دیگر با کوشش فروان به درس و بحث مشغول باشد تا آن که یکی از بستگان از این ماجرا مطلع گردید و با اصرار فراوان برای ایشان مخارجی را در مقدار اندک تقبل نمود ، ایشان حتی آن قدر پول نداشت که کتاب درسی خویش را تامین نماید، مجبور می شد از کتاب های عمویش، حاج سید حسن موسوی که عالمی بزرگوار بود استفاده نماید تا آنکه به اصرار بستگان اقدام به ازدواج نمود ، ایشان زمانی که ملبّس به لباس روحانیت در سن ۱۵-۱۶ سالگی گردید، عمویش دار فانی را وداع گفته بود و ایشان یک تنه چندین روستا ( نظیر روستاهای نوذر آباد ، تازه آباد ، خورشید ، طوسکلا ، شهاب الدین ، اطرب و ... ) را می بایست برای تبلیغ دین و برپایی نماز میت و ... با پای پیاده طی می کرد.
یعنی ایشان در آن زمان می بایست این همه مسافت را در ایام ماه رمضان و محرم و گاهی مواقع در طول سال طی می کرد. آنچه خاندان وی نقل می کردند گاهی موقع اذان صبح به منزل می رسید.
از رسومات ایشان این بود چون در روستا بلندگو و وسایل صوتی در کار نبود ایشان با شیپور مخصوص آن زمان ، وقت سحر را به مردم اعلام و با شیپور دوم اذان صبح را به مردم اعلام می نمود.
زندگانی پر فراز و نشیب این عالم وارسته ادامه داشت تا آن که در تابستان ۱۳۷۷ هجری شمسی دار فانی را وداع گفته و با دیار باقی هجرت نمود.خدا ایشان را با اجدادش محشور گرداند.
[۱] [۱]