روستای درو
درو (dərav) یکی از چند روستای بزرگ
شاهرود خلخال است. این روستا که در طول جغرافیایی ْ۷۰/۴۸ شمالی و عرض جغرافیایی ْ۴۲/۳۷ شرقی قرار گرفته، بعد از روستای اسبو، و قبل از کلور (مرکز بخش شاهرود) واقع شده است. این روستا از سمت شرق به کوه و بند تالش (ییلاقات شاندرمن و رضوانشهر) و از غرب از طریق کوه به روستاهای لرد و میانرودان متصل است.
دربارۀ این روستا، همانند اغلب روستاها و محلات دیگر، منابع تاریخی چندان اطلاعی که این مردم از چه گروه یا نژادی هستند، به دست نمیدهد، امروزه زبانشان (یعنی تاتی) آنها را به دستۀ خاصی که به تات معروفاند، وابسته کرده و بر سر زبانها انداخته است. آنچه بزرگان محل میگویند و بر زبانهای دیگران جاری است این است که مردم درو قبلاً چندین تیره بودهاند که در جاهای مختلف اطراف روستای فعلی درو ساکن بودهاند و زندگی قبیلهای داشتهاند، مثلاً دستهای در کوههای «مِللهسَر» ساکن بودند و عدهای امروزه خود را به آنها منسوب میدارند، دستهای در «خلانبر»، و دستهای در «ترکهدیمه» ساکن بودند. بعدها به ناچار همۀ قبیلهها در زمان یا زمانهای خاصی به محل فعلی درو روی آورده و در کنار هم به زندگی پرداختهاند. وجود قبر یا قبرستانهایی قدیمی در آن نواحی که به دلیل کاوشهای غیرعلمی و حفریات غیرمجاز عدهای خاص آشکار شده است، گفتۀ بزرگان قوم را تا حدی تأیید میکند، اما جای تأمل است.
موقعیت طبیعی[ویرایش]
روستای درو به گونهای است که امکان زندگی در دل طبیعت را بسیار آسان مینمودهاست. مثلاً وجود دو تپۀ سنگی بزرگ که در زیر روستا قرار دارد، به آن امکان میدهد که بر مناطق اطراف به راحتی اشراف داشته باشد. درههایی که در کنارش قرار دارند (خانقا دره، دیه دَره، کَسِه یَه دره، گَنزه دَره)، با رودخانه شاهرود که در پای آن جاری است و در منطقه به آن «روبار» میگویند، باغات و مزارع فراوانی را برای مردم فراهم کردهاند. موقعیت درهها به گونهای است که هیچ وقت سیل نمیتواند به روستا وارد شود و تا حال هم خطر سیل مردم را نیازرده است.
بلاهای طبیعی که مردم منطقه با آن دست به گریبان بودهاند، کولاک و بهمن و برف بوده است. در گردنههای برفگیر بَند (سلسلهکوههای تالش که مشرف به شاهرود است)، چهارواداران (← پیشهها) بسیاری تلف شدهاند، چندین بهمن سنگین و مهیب در ذهن مردم منطقه مانده است که جان عزیزان بسیاری را در کوههای اطراف گرفته است.
وجود مزارع و علفزارهای گستردۀ درو که آن را نسبت به همسایگانش، بسیار ممتاز ساخته، نشان میدهد که ممکن است درویها بسیار زودتر از همسایگان به آن محل رسیده باشند و گرنه میبایست همانند دیگر همسایگان مراتع کمی میداشتند.
خانههای کاهگلی منطقه با لایههای ضخیم گل و خاک که هر پاییز مرمت میشدند به خوبی توانستهاند خود را با محیط سازگار کنند و اگر هم باران یا برف بسیار میشد مردم با انواع شگردها خانههای خود را در مقابل آنها مقاوم میکردند، مثلاً بچهها را به پشت بام میفرستادند تا در آن بازی کنند و با لگد کردن گل پشت بام، آن را چنان فشرده و مقاوم میکردند که باران زیاد از آن عبور نکند. به همین خاطر میدان یا زمین بسیاری از بازیها (مردانه و زنانه) در قدیم پشت بام خانهها بوده است.
شغل غالب مردم[ویرایش]
روستا کشاورزی و دامداری است، در کنار آن، وجود باغ و جالیزی که محصولات مورد نیاز خود را تأمین کنند از قدیم وجود داشته است. از میوههای باغات آن گردو، زردآلو، سیب، آلبالو، گیلاس، گلابی و شاه میوه، انواع آلو، توت، و غیره را میتوان نام برد. در کار کشاورزی منطقه تعاون بسیار زیادی به چشم میخورد. از همان لحظۀ کاشت که از «هنگامه ورزا» استفاده میکنند، تا برداشت محصول که خود به «هنگام» یکدیگر میروند و به هم «یاور» میدهند و در کار «گِرَه» و خرمن که دور هم جمع میشوند کار مشترک وجود دارد. در کارهای دامداری نیز چنین تعاون و همیاری به چشم میخورد، مثلاً «کاوله مال» و «نوبتیه مال» نوعی دامداری بدون چوپان و از طریق همیاری است. یا رسم «واره» و «همبارهجی» روشی است که دامداران با آن جلوی خراب شدن محصولات خود را گرفته، کمبود شیر خود را با قرض گرفتن روزانه از همسایه جبران میکنند. سایر اموری که به صورت همیاری و تعاون انجام میشود، عبارتاند از: «مالهبری»، «جوئه بَرواری»، «گرَِه»، «دَسسه وَجه»، «گلَه کار»، «سلَه کار»، «گَوَنهواری» و غیره.
از آیینهای روستا که با شکل خاصی اجرا میشود، یکی سیزده بدر است که مردم در بعد از ظهر آن روز، در باغی موسوم به «خانهرز» در کنار رودخانه جمع میشوند و همۀ زن و مرد و پیر و جوان، طبق سن و جنس خود بازی میکنند. آیین دیگر رغایب است که در اولین جمعۀ ماه رجب هر سال برگزار میشود و مردم روستا همپای سایر مردم منطقه، بعد از زیارت امامزاده سید حمزه (ع) در آستانۀ امامزاده عبدالله (ع) کلور جمع میشوند و بعد از زیارت امامزاده آیینها و بازیهای خاصی انجام میدهند. شکل احیا شدۀ این مراسم، امروزه در مرکز بخش، یعنی کلور بسیار باشکوه در سطحی فراتر از شهرستان خلخال برگزار میشود. «ولیه چله»، «خْدْر نبی»، «چارشنبه سوری»، «قتل»، «تَراش»، «کوه گردش»، «عیدَهگردش» و غیره از دیگر آیینهای کهن روستا است (برای شرح هر کدام از این آیینها نک. فصل دوم: آیینها).
غذای اصلیِ مردم منطقه تهیه شده از محصولات خودشان بوده است، گندم در این میان نقش مهمی دارد، و در بیشتر غذاهای محلی محصولات گندم وجود دارد، در تنقلات، شبچرهها و شیرینیها، گندم و گردو بسیار یافت میشود. برنج آنچنان در زندگی و زبان و ضربالمثلهای آنها جایی ندارد، و دهههای اخیر به منطقه آمده است. گردو، سیب و زردآلو از میوههایی است که در خوراک مردم (چه به صورت تازه و چه به صورت خشک شده) بسیار یافت میشود. ترههای متنوعی در منطقه مصرف میشود که از کوههای اطراف گردآوری میگردد. گیاهان دارویی فراوانی در منطقه وجود دارد و به طور سنتی هر کدام برای درمان خاصی به کار میروند و امروزه نیز کوههای درو همانند سایر کوههای منطقه، محلی برای جمعآوری گیاهان دارویی است.
پوشاک مردم منطقه اغلب همان است که خود میتوانستهاند درست کنند، مثلاً از پشم گوسفندان جوراب، پاتاوه، گیوه، دستکش، پیراهن، کلاه، جلیقه، شلوار و شال میبافند. گستردنیهای آنها از پلاس و گلیم است که از کُرک بز و پشم گوسفندان به دست میآمد. گرچه در زندگی امروزه اثری از این وسایل قدیمی نیست.
اولین مدرسۀ تقریباً غیررسمی روستای درو را در سال ۱۳۱۳ آقای سید محمد مرتضوی بر پا کرد، این مدرسه چهار سال دوام داشت. به دنبال درخواست بزرگان درو، مدرسهای رسمی در سال ۱۳۲۷ با آموزگاری موسی درگزی خلخالی بر پا شد. به نقل از بزرگان و منابع غیررسمی، یک سال بعد از آن در کلور مدرسۀ دیگری به این شکل دایر شد، این در حالی است که قبل از اینها در روستای خمس چنین مدرسهای بر پا شده بود.
محلات روستای دروروستای درو از قدیم به چند محله تقسیم شده است و در هر محلهای هم طبقۀ خاصی زندگی میکردند، و امروزه هم آثار این طبقهبندی شغلی قابل رؤیت است: مثلاً طبقۀ چوپانان در محلۀ «شیانه مَلله»، آهنگران در محلۀ «چیلینگره مَلله»، دلاکها در محلۀ «دلاکه مَلله»، و قبیله خانقاهیها در «خانگاجه مَلله»، و سادات در «میره مَلله» زندگی میکردند و اخیراً به دو نام کلی «جیره مَلله» و «کفا مَلله یا کفاینه مَلله» تقسیم و تقلیل یافته است.
مکانهای دیدنی درو-
آستانۀ امامزاده حضرت سید حمزه (ع) در جنوب شرقی روستای درو قرار دارد. عدهای از بزرگان طبق شجرهنامۀ موجود، ایشان را از خاندان امام موسی کاظم (ع) معرفی کردهاند. از کرامات منسوب به آن حضرت یکی این است که سیلاب مهیبی در سالهای دور صحن امامزاده را تهدید میکرده، اما قبل از برخورد به صحن امامزاده، راه سیل توسط سنگ بزرگی کج میشود و خطر سیل از بین میرود. آستانۀ امامزاده در کنار رودخانه و باغات انبوهی قرار دارد و جایی است که نسبت به محیطهای اطراف مرکزیت دارد یعنی چندین مسیر و راه ( از داخل و خارج از روستای درو) به آن ختم میشود. فاصلۀ این امامزاده با امامزاده عبدالله (ع)کلور تقریباً دو کیلومتر است.
- حمام تاریخی درو یکی از کهنترین ساختمانهای روستا است و گنبدهای آجری زیاد آن که پس از سالها همچنان پا برجا ایستادهاند، در نگاه اول نظر هر بینندهای را جلب میکند. این حمام که در مرکز روستا و جنب مسجد جامع درو واقع شده است بیش از ۱۴۷ سال قدمت دارد و بنا بر گفتهها شخصی به نام محمدتقیخان، معروف به بخان، بانی آن بوده است. این ساختمان متشکل از یک طاق بزرگ بر ورودی حمام و چندین طاق کوچکتر از طاق اصلی در قسمتهای دیگر است. این شکل معماری در هیچ جای درو سابقه ندارد. مواد و مصالح حمام از خشت پخته مربع و سنگهای محلی است که از کوههای مجاور حمام تهیه شده است و با موادی همچون ساروج آنها را بر هم نهادهاند. سوخت حمام چوب بوده و تا سه دهه قبل از حمام استفاده میشده است.
- غار خلامبر نزدیکترین غار درو و یکی از زیباترین غارهای منطقه است. خلامبر نام منطقهای است در میان علفزارهای نزدیک درو و با ۴۵ دقیقه پیادهروی میتوان به آن رسید. واژۀ خلامبر مرکب است از خلام یا خلان (غارها) به اضافۀ بر (کنار، طرف)، یعنی «کنار غارها». در کنار غار اصلی یک غار دیگر هم وجود دارد و گویا در گذشته تعدادشان بیشتر بوده است. وجود قبرهای قدیمی در اطراف و حوالی غار نشان میدهد که این غار یکی از چند مرکز مهم زندگی قبیلهای درو در گذشته بوده است.
-
زاغههای میره ملله ، زاغههایی که در انتهای محلۀ میره ملله قرار دارد، یکی دیگر از نکات درخور توجه روستای درو است، این زاغهها در محلی قرار دارند که انتهای آن محله، با شیب تندی به کنارۀ رودخانۀ اصلی محل میرسد، گر چه امروزه در ظاهر هیچ خبری از آنها نیست با کمی دقت میتوان آنها را شناسایی کرد. ورودی این زاغهها در داخل خانههای آن محل است. آن گونه که بر میآید و بر زبانهای مردم جاری است طول این زاغهها زیاد است و در قدیم برای مخفی کردن آذوقه و وسایل قیمتی و غلات استفاده میشده است. به عبارتی، به دلیل برودت و خنکی محل از آنها به عنوان یخچال استفاده میکردهاند. نمونه چنین محلهایی در جاهای دیگر نیز وجود دارد، مثلاً در لیقوان (اطراف تبریز)، مردم پنیر و محصولات لبنی دیگر را در چنین زاغۀ طبیعی نگهداری میکنند. در هنگام پتار (غارت) ممیشخان، که عدهای به تاراج منطقه پرداختند، مردم کلیّۀ محصولات و کالاهای خود را در آنجا مخفی میکردهاند. و به نظر میرسد یکی از شروط زندگی قبیلگی داشتن چنین سرپناههایی برای حفظ و دفاع خویش در بروز خطرات احتمالی دیگر قبایل است و زاغههای درو هم در حکم سنگری در مقابل دشمنان طبیعی و غیر طبیعی به شمار میرفته است.
- کوه کلهقندی
آسمَجال که روبهروی روستای درو قرار دارد، علاوه بر شکل ظاهری بسیار زیبا که همچون نگهبانی در روبهروی درو ایستاده، دارای نشانهها و بقایای آتشفشانی در قله خود است، یعنی کمی پایینتر از نوک قله چالهای بزرگ قرار دارد که نشان میدهد که گویا روزگاری این کوه آتشفشانی کرده است.
-
چته سر čət.ə sar (لفظاً یعنی روی صخره یا صخرهها)، از دیگر زیباییهای روستای درو است. این مجموعۀ عظیم، زیبا و مرتفع روستا که در «دلاکه ملله» قرار دارد، با شیب تقریباً ۳۰ درجه و ارتفاع حداقل ۱۵۰ متر همچون سکویی دیدهبانی، و تفرجگاهی در محل است که به همۀ قسمتهای اطراف احاطه دارد. نکتۀ قابل ذکر در مورد این تپه با آن ویژگی مذکور، این است که تا چند سال پیش دقیقاً روی لبۀ پرتگاهی تپه، منزلی مسکونی قرار داشت که امروزه دیگر تخلیه شده اما آثار آن هنوز در محل باقی مانده و از دید سیاحتی قابل توجه است.
- مِلله دَره (mella dara) یکی دیگر از جاذبههای گردشگری روستای درو فضای طبیعی دو طرف جاده به نام ملله دره است. این سلسله کوههای مرتفع و صخرهای نسبتاً صاف و یکدست که در کنار جاده قرار دارد، با مجموعهباغها و رودخانهای که از کنارش میگذرد، فضای بسیار مطلوبی برای مسافران ایجاد کرده است. در فصول بهار، تابستان و اوایل پاییز این ناحیه با جاذبههای طبیعی خود گردشگران زیادی را از منطقه به طرف خود میکشاند.
- درخت گردوی بسیار قدیمی
بگعلییهدار (bagaliya dâr). در بیشتر جاهای ایران، درختی بزرگ و سر به فلک کشیده خودنمایی میکند که سن زیاد آن درخت اعتقاداتی را هم در مورد آن به وجود آورده است. بیشتر این درختان از نوع توت، سرو، گردو یا چنار هستند. در درو درخت گردویی وجود دارد که گویا شخصی به نام بگعلی آن را کاشته و به نام او معروف شده است. تعداد زیادی از مردم درو در گردوی آن شریک هستند، و هر ساله موقع جمعآوری محصول باید همۀ شرکا در زیر درخت حاضر شوند و بعد گردوی آن را بریزند. امروزه این درخت همانند سالهای گذشته پر رونق نیست و شریکان و آیینهای خود را از دست داده است.
شراکت در گردوی یک درختِ باغ رسمی دیرینه است و اگر سهامداری از آن درخت از دنیا میرفت، سهم او بین فرزندانش تقسیم میشد و به تعداد سهم برانِ درخت افزوده میشد، به عبارتی، مقدار گردوی هر سهم کم میشد، اما تعداد سهامدار یا سهمبر بیشتر میشد. نمونه فراوانی از این نوع درختان گردو در روستا وجود دارد.
نقل از کتاب :
فرهنگ تاتی دکتر جهاندوست سبزعلیپور، رشت، فرهنگ ایلیا، ۱۳۹۱، صص ۳۳-۳۷
پیوندها[ویرایش]
وبلاگ روستای درو