ساختار نهادهای اجتماعی
"ساخت "یا "ساختار" یا "ساختمان" ترجمه کلمه STRUCTUREاست و در مباحث اجتماعی فراوان بکار برده میشود و غالباً نیز تعابیر متفاوت و مفاهیم متعددی از آن مستفاد میگردد گاهی ساخت را تعادل موقت بین اجزاء تشکیل دهنده یک کل دانسته و گاهی نیز ساخت اجتماعی را مجموعه گروهها و نهادهای عمدهای میدانند که سازنده جوامع میباشند, در توجیه این مفهوم میتوان گفت که هر کل اجتماعی عناصر و اجزائی دارد که آنرا تشکیل میدهند و روابطی نیز این عناصر و اجزاء را بهم پیوند داده و نوعی تعادل و هماهنگی بین آنها بوجود میآورد و بطوریکه آن کل اجتماعی مدتها بتواند موجودیت خود را حفظ کند.
اصطلاح تعادل موقف یا نسبتآً پایدار را نیز بدین علت در تعریف ساخت بکار میبرند که هر کل اجتماعی بتدریج دچار تغییراتی شده و یا در آن دگرگونی سریع بوجود میآید مثلاً خانواده گسترده پدر سالاری در نتیجه تغیر نوع معیشت و گسترش شهرنشینی و صنعت به تدریج کارکردهای خود را از دست میدهد و تبدیل به
خانواده از نوع هستهای یا زن و شوهر میگردد که ساختی کاملاً متفاوت با ساخت پیشین دارد.
ساخت اجتماعی را میتوان چنین تعریف کرد: وضعیت ناشی از تعادل و همآهنگی نسبتاً پایدار بین اجزاء و عناصر تشکیل دهنده یک کل اجتماعی را ساخت آن کل گویند.
جستارهای وابسته[ویرایش]
جامعه روستایی