صفرین
روستاي صفرين/
شهرستان قزوین /
قزوینروستای صفرین در ۵۳ کیلومتری شهرستان قزوین و دردره تاریخی الموت واقعه شده است ودارای قدمتی چند هزارساله در تاریخچه الموت می باشد صفرین که درگذشته سوبرین نامیده می شد.
معرفی روستا[ویرایش]
روستای صفرین در ۵۳ کیلومتری شهرستان قزوین و دردره تاریخی الموت واقعه شده است ودارای قدمتی چند هزارساله در تاریخچه الموت می باشد صفرین که درگذشته سوبرین نامیده می شد.
سوبرین به معنای قرار گرفتن سه روستای کوچک در مجاورت هم دیگر بوده که در گذشته به علت زلزله ای که در سالهای دور اتفاق افتاده وداستان این زلزله نسل به نسل بازگو شده وبه گوش ما رسیده ویران شده وقسمتهای از ان بعلت شکاف زمین به زیر خاک فرو رفته است.وفقط ازاین بلای طبیعی یک زن نجات یافته بود که برای بازدید از خویشا وندان خود به شهر دیگری رفته بوده است.واین روستا دوباره بنا شده وبا مهاجرت افراد دیگر از روستاهای مختلف روستای جدیدی که حالا با نام صفرین خوانده میشود بناشد.
جغرافیای روستا[ویرایش]
این روستا در موقیت جغرافیای کوهپایه ای قراردارد وعلت به وجود امدن ان در این منطقه وجود رودخانه ای است که از رشته کوه های البز سرچشمه می گیرد و منبع اصلی ان چشمه ای است با نام سفید چشمه که از دل کوه بیرون می اید این اب به قدری با فشار از دل کوه بیرون می اید که با تداخل هوا تا چندین متر که روان می گردد به صورت رنگ سفید دیده می شود وبه همین علت انرا سفید چشمه می نامند.اب این چشمه با چشمه های دیگری در مسیر چند کیلومتری رودخانه به هم می پیوندن واز چندین روستا می گذردو منتها الیه به شاه رود می ریزد.
مردم روستای صفرین از دیر باز از اب این رودخانه برای
کشاورزی و دام واحشام خود استفاده میکنند.
آب و هوا[ویرایش]
این روستا دارای آب و هوای چهار فصل و معتدل می باشد ودارای خاکی حاصل خیز است ازقدیم مردم این روستا امورات زندگی خود رابا کشاورزی ودامپروری میگذرانند
محصولات[ویرایش]
محصولات قدیمی این روستا زیتون گلابی انجیر گردو البالو توت سفید گیلاس وفندوق بوده و حبوباتی چون عدس نخود لوبیا برنج و محصولات دیمی مانند گندوم وجو کشت می شده است
البته بیشتر این محصولات برای امرار معاش بوده ومقدار اندکی از محصولات برای مبادله کالا به کالا وفروش استفاده میشده.کشاورزی درقدیم در این روستا به صورت ارباب رعیتی بوده وساکنین این روستا هم مانند روستاهای دیگر الموت برای ارباب کار میکردند و در موقع برداشت محصول مقدار بیشتر محصول را ارباب میبرد آنها فقط حق الزحمه ای ناچیز از این محصولات را برای خود برمیداشتند و حق هیچ گونه دخل و تصرف را نداشتند و هر روستا جدای از ارباب خود کدخدا هم داشت که دست نشانده ارباب در این روستا بود و این روستا هم از این قاعده مستثنا نبود
کدخداها برای خود عظمتی داشتند و چون بیشتر با مردم سرو کار داشتند مردم از آنها حرف شنوی داشتند و دیگر بسته به وجدان انها بود بعضی منصف و بعضی ظالم در این گروه شخص دیگری هم بود که به ان خان میگفتند
خان در واقع باج بگیر بود و ۱۰ الی ۱۵ روستا و شاید بیشتر تحت تسلت او بود اربابان این روستا ها موظف بودند بخشی از دستاورد سالانه خود را به او بدهند
خان معمولا شخصی با نفوذ در دولت وقت ان موقع بود و چه بسا جنایتها که توسط همین خانهای منطقه به مردم میشد در این زمان رشد جمعیت بسیار زیاد بود و هر کس فرزند بیشتر خصوصأ پسر داشت در واقع هم قدرت بیشتری داشت و هم میتوانست زمینهای بیشتری را برای کشت از اربابدر خواست کند و هم از نظر قلدری از بقیه سر بود چون دوران دوران زور گویی و قدرت بود و البته بعضی از مردم که در این چرخه بهرای نداشتند ناچار بودند برای امرار معاش خود به شهرهای دیگر بروند مانند
تهراناین افراد معمولأ مدتی طولانی را دور از خانواده خودبا مشقت کار میکردندحدودأ شش ماه تا یک سال و سپس به خانه بر میکشتند و از این پس انداز مایحتاج زن و بچه های خود را تأمین میکردند و در واقع خود را از گرسنگی نجات میدادند البته زندگیها بسیار ساده بود و یک خانواده هشت الی ده نفره در یک فضای کوچک حدودأ پانزده تا بیست متر زندگی میکردند و بعضی مواقع دو یا چند خانواده در کنار همدیگر.
منبع[ویرایش]
وبلاگ روستای صفرین