صنایع دانش‌بنیان و مؤلفه‌های آن




تاریخچه‌ی صنایع دانش‌بنیان[ویرایش]
[۱]
از حدود ۲۵۰ تا ۲۰۰ سال پیش كه علم اقتصاد در دنیای غرب پاگرفت و مدون شد، یك پرسش همیشگی در اقتصاد این بوده كه مزیت‌های اقتصادی، هم در سطح كشور و هم در سطح بنگاه‌های اقتصادی از كجا به دست می‌آید؟ برای جواب به این سؤال ابتدا گفتند كه منابع طبیعی ریشه‌ی مزیت است. بنابراین هر كشوری كه زمین زیاد دارد، معدن زیاد دارد، آب زیاد دارد و منابع طبیعی دارد، كشوری با مزیت اقتصادی است.
بعدتر دیدند مهم این است كه بشود از این منابع طبیعی استفاده كرد و تنها داشتن آنها ملاك نیست. بنابراین گفتند عامل مهم، استفاده از منابع است ولذا منابع انسانی ملاك برتری و مزیت اقتصادی شد. نیروی كار فراوان، متخصصین فراوان و دانشگاه‌های فراوان و كارآمد به عنوان شاخصه‌های مزیت اقتصادی مطرح شدند.
پس از آن این اشكال مطرح شد كه این نیروی انسانی باید با ابزارها و در محیط‌هایی مثل كارخانه‌ها به كار گرفته شود و صرفاً تربیت نیروی انسانی مزیت ایجاد نمی‌كند. بنابراین داشتن كارخانجات و ماشین‌آلات صنعتی به عنوان مزیت مطرح شد و كشورهایی كه به این معنی صنعتی بودند، كشورهایی با مزیت بالاتر اقتصادی شناخته شدند.
در مناطق محروم منابع بكری هست كه اگر آنها را برای صنایع پیشرفته به كار بگیریم، ثروت‌افزایی فراوانی برای همان مناطق محروم خواهد كرد. ما همچنان خام‌فروشی می‌كنیم و در طبیعت، چرخه‌های ساده‌ی تولید را به كار گرفته‌ایم. مثلاً از زرشك ۶۰۰ نوع دارو و رنگ درمی‌آید، ما اما این زرشك را فقط می‌ریزیم روی پلو و می‌خوریم.
اما باز هم این اشكال مطرح شد كه كارخانه‌زدن كاری ندارد و می‌شود كارخانه‌ای را از یك كشور به كشور دیگر منتقل كرد و داشتن كارخانجات و سخت‌افزار مزیت پایداری نیست، زیرا مسئله‌ی «مزیت پایدار» بود. سؤال اساسی این بود كه برای هر كشور و هر بنگاه مزیت پایدار چیست؟
تا این كه اواسط قرن بیستم، مفهوم «فناوری» مطرح شد و این كه فناوری یك كلی است و دارای ابعاد مختلف كه یك جزء آن منابع انسانی است، یك بُعد آن ماشین‌آلات است، یك بُعد آن علم به معنی دانش مكتوب و یك بعد آن سازمان و كارخانه است. بنابراین فناوری عامل مزیت‌سازی است كه شامل چهار جزء منابع انسانی، دانش مكتوب، سخت افزار و سازمان می‌شود.
اما باز این پرسش مطرح شد كه چگونه می‌شود این فناوری را مدیریت كرد و آن را چگونه باید به دست آورد؟ چگونه باید فناوری را تبدیل كنیم به مزیت‌های پایدار برای بنگاه و كشور؟ در این مرحله بود كه بحث «مدیریت فناوری» مطرح شد. مدیریت فناوری موضوع جدیدی بود كه از خود فناوری به‌مراتب مهم‌تر شد. خیلی زود معلوم شد كه اصلاً مسئله‌ی ما مدیریت فناوری است و نه خود فناوری.
در این مرحله مشاهده شد كه رو‌ش‌ها و نظریات روتین مدیریتی جوابگوی مدیریت فناوری نیست و ما را به رشد و توسعه‌ی فناوری نمی‌رساند. بنابراین «مدیریت دانش» مطرح شد. برای مدیریت فناوری مهم این است كه بدانیم در حال مدیریت دانش هستیم و نه سازمان و منابع انسانی. دانش هم دارای ابعادی است و منظور از آن فقط دانش مكتوب نیست، بلكه دانش سازمانی و دانش پنهان در آن. یعنی بحث از مدیریتی از جنس بسیار نرم به میان می‌آید. این مدل از «مدیریت دانش‌بنیان» و اقتصادی كه بر مبنای این‌گونه از مدیریت در سطح بنگاه و در سطح كشورها شكل بگیرد، «اقتصاد دانش‌بنیان» نام گرفت. عوامل بازیگر در این اقتصاد هم «شركت‌های دانش‌بنیان» یا «مراكز دانش‌بنیان» نام گرفتند.

تفاوت‌های نگاه مدیریت دانش‌ با مدیریت سنتی در چیست؟[ویرایش]

با این نگاه اصلاً فضا تغییر می‌كند. تا پیش از این، هرگاه به بحث مدیریت می‌رسیدیم، می‌گفتند كه ما در مدیریت با سازمان‌ها طرف هستیم كه این سازمان‌ها تعدادی نیروی انسانی دارند، محیطی دارند، خط تولید دارند و مانند آن. اما نحوه‌ی تحلیل در مدیریت دانش به این سادگی نیست و ما آن‌جا به‌شدت با شبكه‌های دانشی و چرخه‌ی علم تا بازار، یا ایده تا صنعت و عوامل اثرگذار در آن طرف هستیم. اصلاً آن آیتم‌هایی كه در این مدیریت باید در نظر گرفته شوند، كاملاً متفاوت با قبل می‌شود.
نیروی انسانی كه در این نوع مدیریت مطرح می‌شود، با مفهوم نیروی انسانی در علم مدیریت سنتی یكسان نیست. در مدیریت دانش با كارآفرینانی سر و كار داریم كه با دانش كسب و كار راه می‌اندازند. در مدیریت دانش باید توجه داشته باشیم كه جریان دانش بسیار سیال است و جریان دانش در یك بنگاه محصور نمی‌شود و دائما از این بنگاه به آن بنگاه، از دانشگاه به صنعت و از صنعت به دانشگاه سرایت می‌كند. مدیریت چنین موجودی دیگر مثل قبل ساده نیست.
سطح چهارمی هم برای اقتصاد می‌توان قائل شد و آن را تحلیل كرد كه خاص الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت است و هیچ مكتبی به آن نپرداخته است و آن «سطح مردم» است. زمانی كه مردم برای تغییر اقتصادی بسیج می‌شوند اینها عامل هستند. این عامل باید یك ركن چهارمی در اقتصاد تلقی شده و به عنوان سطحی از اقتصاد تعریف شود.

صنایع دانش‌بنیان در دو سطح و كلان[ویرایش]

در مورد «بنگاه دانش‌بنیان» مسئله خیلی ساده‌تر و شفاف‌تر است و بحث هم زیاد شده است. در یك جمله می‌شود گفت در واقع بنگاه اقتصادی دانش‌بنیان بنگاهی است كه سودآوری و مزیت و بقایش به توسعه‌ی دانش و فناوری باشد و نه عامل دیگری. بحث صرفاً در مورد سطح فناوری محصول بنگاه نیست. بنگاه می‌تواند كالا تولید كند یا خدمات ارائه دهد. محصولش هر چه می‌خواهد باشد، اما سه مؤلفه‌ی سودآوری، رقابت‌پذیری و بقایش مبتنی و متكی بر توسعه‌ی دانش و فناوری باشد و نه عامل دیگر. چنین بنگاهی را ما بنگاه دانش‌بنیان می‌گوییم.
پس بنگاهی كه از انحصار نان می‌خورد، دانش‌بنیان نیست. بنگاهی كه صرفاً از تولید انبوه نان می‌خورد، دانش‌بنیان نیست. بنگاهی كه به خاطر محدود ماندن رقابت سر پا مانده و اگر كمی رقابت را بیشتر كنی، از بین می‌رود، هنوز دانش‌بنیان نشده است. بنگاهی كه با رفتن چند متخصص و مهندس از این بنگاه تعطیل شود، دانش‌بنیان نیست. البته مهندسین و متخصصین یكی از عوامل اصلی در بنگاه دانش‌بنیان هستند، چون عامل اصلی نیروی انسانی است، اما به هر حال بنگاهی توانمند است كه با رفتن صاحبان اولیه‌اش از بین نرود. در واقع دانش منتقل شده و به‌اصطلاح نهادینه شده باشد و متكی به افراد نباشد. بنگاه دانش‌بنیان خیلی فراتر از این است.
بحث بعدی این است كه به دست آوردن این دانش و نگهداری این دانش و فناوری و رشد این دانش می‌تواند اكتسابی باشد یا می‌تواند انتقال دانش و فناوری باشد و یا تركیبی از هر دو باشد

اقتصاد دانش‌بنیان در سطح كلان چگونه معنی می‌یابد؟[ویرایش]

در مورد سطح اقتصاد كلان لازم است مقدمه‌ای را بگویم. در الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت ما اصلاً نباید به دو سطح رایج اقتصاد ملی و بنگاه محدود شویم. در دنیای غرب اقتصاد را تقلیل دادند به دو سطح خرد و كلان، اما ما قائل به بخش سوم و چهارمی هم هستیم. در تفكر غربی سطح خرد همان بنگاه است و سطح كلان همان فضای كسب و كار و اقتصاد كلان است. اما سطح سوم از نگاه ما اقتصادی است كه شامل هویت‌های جمعی، رشته‌ای و منطقه‌ای می‌شود. در مكتب اقتصادی نهادگرا و نحله‌های مختلفش به این سطح می‌پردازند. اقتصاد صرفاً دولت و بنگاه نیست، بلكه یك هویت سومی به نام نهادها هم هستند كه این نهادها هم عاملیت دارند و در اقتصاد دخل و تصرف دارند. نهادها چیزی غیر از دولت و بنگاه هستند. اما سطح چهارمی هم برای اقتصاد می‌توان قائل شد و آن را تحلیل كرد كه خاص الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت است و هیچ مكتبی به آن نپرداخته است و آن «سطح مردم» است.
سطح مردم را این‌گونه می‌توان توضیح داد: یك كارآفرین بنگاهی یا سازمانی را ایجاد می‌كند و در اقتصاد یك عامل می‌شود و ما بر اساس آن، سطحی از اقتصاد را تعریف می‌كنیم و در درس اقتصاد خرد آن را تحلیل می‌كنیم. از آن طرف دولت هم به عنوان یك عامل مطرح می‌شود و فضای اقتصاد كلان را مدیریت می‌كند. اما در علم اقتصاد فعلی مردم كی هستند؟ عاملیت آنها چگونه است؟ آیا منظور از مردم همان سطح نهادها است كه اقتصادگرایان نهادی و تكاملی آمدند به مباحث اضافه كردند؟ اكنون مباحث میانی بین دولت و بنگاه بیشتر ناظر به نهادها است اما ما می‌گوییم عامل چهارم اقتصاد هم مردم هستند و این عامل باید تحلیل شود. زمانی كه مردم برای تغییر اقتصادی بسیج می‌شوند اینها عامل هستند. این عامل باید یك ركن چهارمی در اقتصاد تلقی شده و به عنوان سطحی از اقتصاد تعریف شود. تا الان ما اكتفا كردیم به بنگاه و دولت. چرا؟ چون دنیای غرب این را به ما دیكته كرده است.
مردم به عنوان عامل اقتصادی از الگوی صددرصد ایرانی اسلامی خودمان درمی‌آید. چون اتفاقی است كه در انقلاب اسلامی و برای مثال در جهادسازندگی رخ داد. در دهه اول انقلاب چه عاملی باعث رشد سریع اقتصادی در روستاها در آن دهه شد؟ نهادی وجود داشت به نام جهاد سازندگی و مردمی كه آمدند پای این نهاد همكاری كردند با آن نهاد. اگر ما تنها نهاد را ببینیم و مردم را نبینیم موضوع ناقص است. با این مقدمات اگر اركان اقتصاد را بخواهیم بشكافیم شامل دولت، بنگاه‌ها، نهادها و مردم است و چهار سطح دارد و اگر بخواهیم اقتصاد دانش‌بنیان را بررسی كنیم در هر یك از این چهار سطح باید مسئله را بررسی كنیم.
بنابراین من بحث شما را از دو سطح تعمیم می‌دهم به چهار سطح كه هر چهار سطح را باید تحلیل و بررسی كرد. الان در كشور ما حتی نهادهای توسعه و ابزارهای نهادی اقتصاد دانش‌بنیان هم تا حد كمی مورد توجه قرار گرفته، ولی مردم دیگر اصلاً دیده نمی‌شوند. در اقتصاد دانش‌بنیان ما هنوز قائل به این نشده‌ایم كه مردم بیایند پای كار.
در مدیریت دانش باید توجه داشته باشیم كه جریان دانش بسیار سیال است و جریان دانش در یك بنگاه محصور نمی‌شود و دائما از این بنگاه به آن بنگاه، از دانشگاه به صنعت و از صنعت به دانشگاه سرایت می‌كند. مدیریت چنین موجودی دیگر مثل قبل ساده نیست.

اما از آن طرف می‌بینیم حضرت آقا بر بحث «مردمی كردن اقتصاد» بسیار تأكید دارند. این یك موضوع مبنایی است. به تجربه‌ی انقلاب كه نگاه كنیم، اتفاقاً مردم در اقتصاد به طور اساسی كار كرده‌اند. مردمی كردن نه به عنوان یكی از اجزای چهار سطح اقتصاد، كه به عنوان یك پارادایم در اقتصاد و در پیشرفت و همین طور در اقتصاد دانش‌بنیان قابل طرح است.
در سطح كلان اقتصاد دانش‌بنیان، مشكل بزرگ این است كه دولت مستقیماً با بنگاه‌ها درگیر شده است. اساساً دولت و بنگاه‌ها از دو مقوله‌ی مجزا و متمایز هستند و نمی‌توانند همدیگر را تحمل كنند. در همه‌ی حوزه‌های اقتصادی این‌گونه است. معنی ندارد كه وزارتخانه‌ای برای توسعه‌ی یك رشته یا یك فناوری مستقیما با بنگاه‌ها درگیر شود. اگر دولت می‌خواهد بنگاه‌های دانش‌بنیان رشد كنند و در همه‌ی مناطق فراگیر شوند و در سطح كشور محدود به چند شهر پیشرفته و بزرگ نباشند، نمی‌تواند مستقیم این را هدایت كند. اگر دولت بخواهد خودش وام بدهد، خودش مجوز بدهد، خودش هم ارزیابی كند، كار گیر می‌كند. راهكار این است كه ما از سطوح دیگر اقتصاد مثلاً سطح نهادی كمك بگیریم.

در سطح نهادی اقتصاد دانش‌بنیان چه باید كرد؟[ویرایش]

اولین نهاد دانشگاه‌ است كه به‌اصطلاح ملموس‌ترین نهادها است. نهاد دیگر تشكل‌های اقتصادی و صنعتی هستند. نهاد دیگر رسانه‌ها هستند. دولت باید برای توسعه‌ی اقتصاد دانش‌بنیان به این نهادها مأموریت بدهد. دولت باید برای این كار به مراكز حرفه‌ای مأموریت بدهد و بگوید من در فلان سال می‌خواهم برسم به بیست هزار بنگاه دانش‌بنیان. تشكل‌های صنعتی كه مستقیماً با بنگاه‌ها طرف هستند و اصلاً بنگاه‌ها عضو این تشكل‌ها هستند، بهترین اتنخاب برای این كار هستند. دولت اما این‌ها را به كار نگرفته است. شما نگاه كنید معاونت علم و فناوری ریاست‌جمهوری و وزارت علوم، وزارت بهداشت و وزارت صنایع چقدر حاضر هستند با این‌ها كار كنند؟
از سوی دیگر به دانشگاه‌ها هم صرفاً به عنوان مصرف‌كنندگان بودجه نگاه شده است. تا كی شما می‌خواهید به دانشگاه‌ها و مراكز تحقیقاتی بودجه تزریق كنید. باید از دانشگاه‌ها و مراكز تحقیقاتی كار كشید. الان اما گفتمان معكوس است و این دانشگاه‌ها هستند كه از دولت مطالبه می‌كنند كه چه كردی برای ما. دانشگاه خودش متهم ردیف اول است. شما چه كرده‌ای برای اقتصاد دانش‌بنیان؟ این درسی كه تو می‌دهی، این رشته‌ای كه تو داری، این خروجی كه داری، این دانشجویی كه تربیت می‌كنی، كجای این اقتصاد را توانسته متحول كند.

مردمی ‌كردن اقتصاد دانش‌بنیان چه الزاماتی دارد؟[ویرایش]

برای مردمی كردن اقتصاد دانش‌بنیان اولاً نیاز نیست هر فردی كه ایده‌ای دارد برود شركت بزند. چرا ما نخبه را می‌اندازیم در دهلیز پرچالش شركت‌زدن و شركت اداره كردن؟ شاید نخبه‌ای بخواهد كنج دفترش بنشیند و مطالعه و پژوهش كند و نخواهد وارد دنیای كسب و كار به معنی سخت‌افزاری شود. می‌خواهد تمام عمرش را صرف پژوهش كند، اما می‌خواهد ایده‌هایش را هم در عمل پیاده كند. اگر این فرد بخواهد ایده‌اش را به عمل برساند، راهكار نهادینه‌ای ندیده‌ایم. این‌جا جایی است كه اگر بخواهید صورت مسئله را با نگاه دولتی حل كنید، به بن‌بست برمی‌خورید. برای حل این مشكل از راهكار مردمی باید شبكه‌هایی از متخصصان و نخبگان ایجاد كرد كه این شبكه‌ها در اقتصاد كار كنند. یعنی آن صاحب ایده را نیندازیم به عرصه‌ی طاقت‌فرسای مبارزه‌ی اقتصادی و بگذاریم كار خودش را بكند، اما شبكه این كار را برای او بكند.
شركت زدن نخبگان یكی از ابزارها است. شاید نخبه دنبال سودآوری آن‌چنانی نباشد و بخواهد ایده‌اش را برای همه‌ی مردم به كار بگیرد و نه برای یك شركت و سهامداران آن. شاید او می‌خواهد ایده‌اش در همه‌ی رشته‌های صنعتی و روستا‌ها و مناطق پیاده شود. شاید او بخواهد دانش خود را برای خدا صرف مشكلات مردم كند، اما شركت یعنی سودمحوری. آن مخترعی كه تا دیروز داشته با خیال راحت در آزمایشگاهش كار می‌كرده، الان افتاده در بازار و فضای بد رقابت و وام گرفته و مقروض شده و خانه‌اش را باید بفروشد تا بتواند حقوق كارمندانش را بدهد.
شهید شهریاری برای یكی از پروژه‌های مهم یك ریال از سازمان انرژی اتمی پول نگرفت. می‌گفت این كار را می‌خواهم برای خدا انجام دهم. رئیس سازمان انرژی اتمی می‌گفت ما حاضر بودیم هر مبلغی كه بگوید، به او بدهیم برای رسیدن به این نقطه. او اما گفت من این كار را می‌خواهم برای رضای خدا انجام دهم. از این‌گونه افراد بسیار هستند.
وقتی شما اقتصاد را محدود كردی به بنگاه و دولت، مسئله این‌گونه خراب می‌شود. ما در ابزارها به‌شدت زمین‌گیر هستیم، چون هنوز دنباله‌رو غرب هستیم. پارك‌های علم و فناوری و مراكز رشد كه از ابزارهای توسعه‌ی صنعت دانش‌بنیان هستند، عمدتاً در نقاط توانمند و شهرهای بزرگ شكل گرفته‌اند. آیا ما در عمق روستاها و شهرهای كوچكمان افراد صاحب ایده و اختراع نداریم؟ این افراد باید به كجا مراجعه كنند؟ پارك فناوری شرایطی و تعریفی دارد و هر جایی نمی‌شود زد. در یك شهر كوچك كه ده تا كارخانه هم به‌زور دارد، آیا مردم صاحب ایده و نخبگانی وجود ندارند كه بشود ایده‌ی آنها را تجاری كرد؟

فرصت‌ها و مزیت‌های فعلی كشور برای تقویت اقتصاد دانش‌بنیان چیست؟[ویرایش]

مزیت‌های انسانی و طبیعی كه معلوم است. ما فرصت‌های احیا نشده‌ای در اقتصاد داریم. از نظر اقلیم، از نظر منابع انسانی و دسترسی‌های كلیدی كه احیا نشده، مثال‌های متعددی می‌شود زد. ما همچنان خام‌فروشی می‌كنیم و در طبیعت چرخه‌های ساده‌ی تولید را به كار گرفته‌ایم. مثلاً از زرشك ۶۰۰ نوع دارو و رنگ درمی‌آید، ما اما این زرشك را فقط می‌ریزیم روی پلو و می‌خوریم.
من معتقدم تنها نسخه‌ای كه مناطق محروم ما را پیشرفته می‌كند، استفاده از فناوری‌های نوین مبتنی بر مزیت‌های هركدام از این مناطق است. در این مناطق منابع بكری هست كه اگر آنها را برای صنایع پیشرفته به كار بگیریم، ثروت‌افزایی فراوانی برای همان مناطق محروم خواهد كرد. الیته ابزارش این نیست كه شما سرمایه‌گذاران غیر بومی را ببرید در آن مناطق تا منابع آن مناطق را استفاده كنند و بعد هم مناطق را محروم‌تر كنند. باید مردم آن مناطق و كارآفرینان آن مناطق را توانمند كنید. «توانمندسازی مردم» كه حضرت آقا می‌گویند، یكی از مصادیقش همین است. ما فكر می‌كنیم توانمندی مردم این است كه به آنها وام و مجوز شركت بدهیم.
ما باید نگاهمان را به مناطق محروم عوض كنیم. فرصت‌های بزرگ تولید در كشور داریم كه احیا نشده است، اما ابزار نهادی‌ این كار، شركت نیست. این‌جا ما باید مدیریت جهادی و سازمان‌دهی جهادی را به كار بگیریم؛ همان كاری كه جهاد سازندگی در مسیرش بود. جهاد از ابتدا رفت نیازهای ضروری روستا را مانند حمام و دستشویی و مسجد را ایجاد كرد و اگر می‌گذاشتیم آن نهاد كار كند، روزی به صنایع پیشرفته در روستاها می‌رسید.

آیا همین انتظار را الان می‌توانیم از اردوهای جهادی داشته باشیم؟[ویرایش]

یكی از بهترین فرصت‌های موجود، همین اردوهای جهادی است. اما این‌ها آمادگی این نگاه را ندارند، ولی این انتظار و این توان هست. این یكی از توان‌های استفاده نشده است. در سال، ۱۰۰۰ اردوی جهادی در كشور برگزار می‌شود و همه از دانشگاه‌ها و همه متخصص و تحصیل كرده و صاحب دانش.در راه تقویت اقتصاد دانش‌بنیان استفاده‌ای از اینها نمی‌شود. دولت چرا از فرصت این ۱۰۰۰ اردو در توسعه دانش و فناوری در مناطق محروم استفاده نمی‌كند؟ چون اصلاً به این ابزار فكر نكرده، صرفاً می‌خواهد با شركت‌های دانش‌بنیان و با چهار تا پارك علم و فناوری این كار را انجام بدهد. باید دولت به اردوهای جهادی مأموریت بدهد و بخواهد كه از این پس شما بروید این مشكل را حل كنید.

نقش شركت‌های دانش‌بنیان در اقتصاد مقاومتی[ویرایش]

ما از روزی كه مدیریت جهادی را گذاشتیم كنار، زمین‌گیر شدیم. حالا شما سیاست‌ها را تغییر بدهید، فایده‌ای ندارد. ما یك بار دیگر باید نگاهمان را به مدیریت عوض كنیم. باید الگوی صد درصد خالص خودمان را كه مدیریت جهادی بود و الگوی مدیریت جهادی بود، آن را در اقتصاد دانش‌بنیان به‌كار بگیریم تا بتوانیم از همه‌ی ابزارها به نحو احسن استفاده كنیم.
سومین فرصت تحریم است. تحریم را اگر از دیدگاه جهادی نگاه كنید، بهترین فرصت است. جهاد ما در جنگ جهاد شد. در آن زمان كه فشار سنگین بود، خودش را پیدا كرد و توانمندی‌هایش را احیا كرد. روزی كه جهاد منحل شد، ۱۵۰ مركز آموزشی و پژوهشی متشكل از خبرگانی داشت كه كار می‌كردند. در دوران تحریم بهترین فرصت است كه از فناوری به سبك جهادی كمك بگیریم برای مقابله با تحریم. در زمینه‌ی نفت سال‌هاست كه صنعت‌گران می‌گویند به ایرانی‌ها كار بدهید و ما می‌توانیم قطعات و تجهیزات و فناوری‌ها را داخلی‌سازی كنیم. دولتی‌ها اما گوش نمی‌كردند و باورشان نیست. در آن شتابی كه دولتی‌ها برای توسعه‌ی میادین نفت و گاز می‌افتند، كار را می‌دهند به خارجی‌ها و به داخلی‌ها نمی‌دهند.
الان كه تحریم است، بهترین فرصت است كه بخش توانمند غیر دولتی و مردمی نقش خودش را در این مبارزه نشان دهد. این‌جا راه نمی‌افتد، مگر این‌كه دولت نگاه از بالا به پایین و خودمحور را كنار بگذارد و اجازه دهد الگوهای جهادی محقق شود. اگر دولت الان فراخوان بدهد و بگوید فرضاً ما ۱۰۰ قطعه در صنعت نفت داریم كه تحریم شده و می‌خواهیم تولید داخل شود، ظرفیت زیادی برای او احیا می‌شود و متخصصین و صنعت‌گران و دانشگاهیان زیادی هستند كه پای این كار بیایند. باید اجازه بدهیم همین‌ها بیایند در صحنه


منبع[ویرایش]
 
۱.

|گفت‌وگو با دكتر روح‌الله ایزدخواه، كارشناس فناوری‌های نوین درباره‌ی تاریخچه‌ی صنایع دانش‌بنیان و مؤلفه‌های آن|

سطح چهارم اقتصاد    



جعبه‌ابزار