فرمول جهادی
به نظر من در «كار جمعی» از نوع «یاریگری سازمانیافته»، ما نمونههای واقعی و موفقی در كشور داشتهایم. مردم ما در جهاد سازندگی كار جمعی كردند، در بسیج كار جمعی كردند، در سپاه و در جنگ كار جمعی كردند. و از مردم شهرها گرفته تا روستاها و عشایر، به شكل سازمانیافته در جنگ شركت كردند.
كار جمعی با الگوی جهادی[ویرایش]
اولاً كلمهی «جهاد» بدون «ولایت» معنا ندارد. اگر كلمهی جهاد به همان معنی كه همه میدانیم، در جهاد سازندگی وجود داشت، به این خاطر بود كه ولی امر مسلمین دستور داد كه تشكیل شود. یا وقتی ولی امر میگویند جهاد اقتصادی، نباید هر كسی كه كار اقتصادی میكند، بگوید این جهادی است و یكی دیگر هم بگوید این كار من هم جهادی است، آنوقت چهبسا دو نفر مسلمان علیه هم كار جهادی كنند یا كار هم را خنثی كنند. میبینید كه امروز در برخی كشورهای دنیا میگویند ما كار جهادی میكنیم، اما میروند و همدیگر را میكشند! این به خاطر عدم وجود رهبری است.
جهادی كه در اسلام داریم، مثل جهاد سازندگی یا جهاد حراست از مرزها، بدون ولایت ممكن نیست. ما جهاد را در ادبیات دینیمان تعریف میكنیم. وقتی امام خمینی رضواناللهتعالیعلیه سپاه و بسیج را برای بُعد امنیت انقلاب تشكیل دادند، جهاد سازندگی را هم در بُعد پیشرفت اقتصادی دیدند. یا وقتی رهبر انقلاب در بُعد اقتصادی دستور جهاد میدهند، یعنی جهاد در راه خدا برای مقابلهی اقتصادی با دشمن و برای رفع محرومیتهای مردم، و چنین چیزی بدون رهبری نه شكل میگیرد و نه تداوم مییابد.
چند وقت پیش یكی از بچههای قدیمی جهاد در اثر بُرش سوخت موشك شهید شد. ایشان ۱۴۰۰ بار این سوخت را بریده بود. یعنی داوطلب شده بود كه این خطر را بپذیرد و بالاخره هم شهید شد. اگر فكر میكرد كه این كارش جهاد برای خدا نیست، آیا این كار را انجام میداد؟ لابد مثلاً ۱۰ بار خودش میبرید و میگفت نوبت من تمام شد و یكی دیگر برود. اینها آن چیزی است كه به ما جهش میدهد. اینهاست كه تحولی با سرعت بالاتر از تصور بشر غیر معتقد به خدا را ایجاد میكند.
الگویی مبتنی بر تجربهی بومی[ویرایش]
وقتی میگوییم میخواهیم در اقتصاد كار جهادی بكنیم، باید به تجربههایی مانند جهاد سازندگی نگاه كنیم. آن سازمان تجربهی موفق گذشتهی ماست كه منطبق با اسلام و دین شكل گرفته بود. ما در علوم انسانی نمیتوانیم از غرب تقلید كنیم. در مدیریت انسانی هم همچنین. جهادسازندگی در بُعد اقتصادی تشكیل شد با هدف محرومیتزدایی و آبادكردن خرابیها و عقبافتادگیهای ایران؛ یعنی یك جهاد اقتصادی. كندشدن روند این فعالیت جهادی به خاطر غلبهی فرمولهای غربی مدیریت بود. شهید بهشتی رحمةاللهعلیه میگفت و تذكر میداد كه: جهاد باید خودش پیش برود و نباید مقررات دولتی را بر آن حاكم كنیم تا این الگو شود برای سازمانهای بومی خودمان.
تفاوت كار جمعیِ جهادی با غیر جهادی[ویرایش]
دو تفاوت در نوع كار جمعی جهادی با دیگر كارهای جمعی و گروهی وجود داشت. اول اینكه دستور رهبر دین بود. وقتی رهبر انقلاب كه ولی امر است، دستور داد برای رفع عقبافتادگیها و خرابیها قیام لِلّه كنید، این دستور را به چه كسی داد؟ او رهبر كل مردم بود و بنابراین دستورش به همهی مردم بود و تفاوتی برای كارمند دولت، نظامی، روستایی، شهری، پیر، جوان و زن و مرد نداشت.
دومین فرق اساسی این بود كه اگر كسی به جهاد سازندگی میپیوست، داوطلبانه و برای رضای خدا بود. وقتی حضرت امام دستور جهاد دادند، یك چنین جمعی تشكیل شد. ما نمیگوییم همهی مردم آمدند، اما همهی مردم همكاری بسیار زیادی كردند؛ هر كسی در وُسع خودش. به اسم كاروان شهید بهشتی در اصفهان كامیون راه میافتاد و كمكهای مردم را جمع میكرد. بعد از چند ساعت صفهای طویل كامیونهایی پر از امكانات راه افتاده بود، امكاناتی كه پشتیبانی جنگ جهاد اعلام كرده بود بچههای جبهه نیاز دارند.
ببینید این اتفاق چقدر سازمانیافته بود؟ اگر این كار سازمانیافته نبود، چه كسی این كمك را از آن پیرزن در آن گوشهی كشور میخواست بگیرد، حفاظت كند، حمل كند و به خط مقدم و به سنگرها برساند و به دست رزمندهها بدهد تا امانتی را ادا كرده باشد؟ آیا بدون سازمان و تفكر سازمانی میشد چنین كاری كرد؟
یك نمونهی قابل تسرّی[ویرایش]
الگوی پشتیبانی جهادی جنگ هم قابل تسرّی است. مثلاً برای عملیات والفجر هشت گفتند كه ما ۳۰هزار سنگر پنجضلعی نیاز داریم! آن زمان فقط تیرآهنش در ایران ساخته میشد و صفحههایی كه روی ستونهای آن سنگرها میافتاد، خارجی بود. پلاستیكش خارجی بود. آن مسئول میگفت ما اینقدر سنگر میخواهیم و دیگر نمیگفت این هم پولش. جهاد چه كار میكرد؟ ما مسئولین شورای جهاد استانها را صدا میكردیم. میگفتیم استان فارس! استان خراسان! استان اصفهان! استان آذربایجان شرقی! استان آذربایجان غربی و ...! ما ۳۰هزار سنگر پنجضلعی نیاز داریم. بر حسب سابقهی عملیاتهای قبلی، توان استانها (توان جهادی و اقتصادی) ساخت سنگرها را بین این استانها تقسیم میكردیم. وقتی مسئولین استانی جهاد به استان خود برمیگشتند، سهم خود را بین شهرستانها تقسیم میكردند. بعد مسئولین جهادها میرفتند شهرستانشان و توضیح میدادند و توجیه میكردند. آن مسئول میآمد آهنفروش محل را صدا میكرد و میگفت: حاجآقا این بچهها دارند برای اسلام زحمت میكشند و حالا نیاز به آهن دارند. شما دو تا تریلی آهن ببر دم مغازهی فلانی بریز، این هم سهم تو. همین عنصر جهادی میرفت درِ مغازهی جوشكار و آهنها را به او تحویل میداد.
ببینید، این افراد احساس میكردند به خاطر اینكه این آهنها را دادهاند یا این جوشكاری را كردهاند، در واقع در جبهه هستند و در خدمت جنگ و دفاع از كشورند. این یعنی «همه با هم»۱. آن سازمان جهادی كه ولیّ امر در رأس آن بود، مردم را توجیه میكرد كه این كار در واقع سهم جهاد آنهاست. جهاد سازندگی اینطور مردم را مدیریت میكرد و دیدیم كه ۳۰هزار سنگر پنجضلعی كه میلیاردها تومان قیمت تولید و انتقالش بود، درست در زمان و مكان معین به دست رزمندگان رسید.
كار جمعی علمی[ویرایش]
جهاد سازندگی را گذاشتیم كنار و بهسمت ایجاد تعاونی رفتیم. به نظر من تعاونی یك سلول سوسیالیستی است. گفتیم چند نفر كه میخواهند كار اقتصادی كنند، شركت سهامی خاص درست كنند. سهامی خاص، سلول اول نظام سرمایهداری است. حرف جهاد این بود كه تجربهی همه را به كار بگیریم. یعنی جهادی با دانش حركت میكند اما دانش خود را بلافاصله یاد میدهد و منتقل میكند. بنابراین یك سلول جهادی كه هم یاد میدهد و هم سعی میكند از هر كسی شده یاد بگیرد، خست در علم و دانش ندارد. فرق این سلول جهادی را با سلول سهامی خاص ملاحظه كنید. شما با چند تن از دوستان خود یك شركت سهامی خاص دایر میكنید. این شركت یك هنر كامپیوتری دارد، یك نوآوری مكانیكی دارد و یا یك فناوری دارد و میخواهد كار كند. اما چون یك شركت سهامی خاص برای سود و نه لزوماً برای رضای خدا تشكیل شده و نیز سرمایهای كه دارد، دانش است، آن را به كسی یاد نمیدهد. میخواهد محصولی تولید كند و بفروشد و سود كند و سودش را بیشتر كند. باب توزیع دانش، همینجا بسته میشود. ما میخواهیم فناوریهای نو را در كشور همگانی كنیم، میآییم برای نیروهای نخبه شركت سهامی خاص درست میكنیم.
شركت فرمولش جهادی نیست بلكه سهامی خاص است. این شركتها اولین كاری كه میكنند این است كه ورودی اطلاعاتشان را به روی همه میبندند تا سرمایهشان حفظ شود. نخبهای كه هر روز باید چیزی به جامعه بدهند و مثلاً در سال ۱۰ اختراع داشته باش، به او میگوییم تو اختراع نكن! همین را كه داری تولید كن و نانت را بخور! او اهتمامش مصروف این میشود كه از كجا در بیاورد؟ با كجا قرارداد ببندد؟ كجا وام بگیرد؟
جهاد اما چه بود؟ جهاد مركز تحقیقاتی داشت كه برای خدا فكر میكرد. هرچه را كه بهدست میآورد، بین كارگاههای مردم توزیع میكرد كه آنها بیایند تولید كنند. این كجا و آن كجا؟ هر دو یك آدم هست با یك فناوری با همان تحقیقات. این فقط مدل سازمانش با شركت سهامی خاص فرق دارد. چرا مركز تحقیقات «الشریف» وابسته به جهاد، ظرف چند سال آن طور جهش در كشور ایجاد كرد؟ این بمبی است كه دنیا نمیتواند جلویش را بگیرد. این فرمول سازمان جهادی است كه باید به دنبالش برویم. این فرمول را میتوانند همهجا به كار گیرند.
جهاد اقتصادی هم كار جمعی میخواهد[ویرایش]
الان و در معركهی جنگ اقتصادی كه به ما تحمیل شده، نباید تجربهی «پ.م.ج.ج»۲ را كنار بگذاریم و مردم را به كار نگیریم. الان باید به مردم ۹ دی و ۲۲ بهمن مأموریت و سهم كار بدهیم. این مردم دلشان میخواهد جهاد كنند. این جنگ و رویارویی اقتصادی، مدیریتی به سبك جهادی میخواهد.
شاید خیلیها ندانند كه بزرگترین ابداع جهاد سازندگی، سازمان «پ.م.ج.ج» بود. این تجربهای بود كه نسبت به شكل اولیهی جهاد كاملتر شده بود، برای اینكه مأموریت سختتری داشت و كار سختتری بر عهدهاش بود. شهدای زیادی در میان اینها بودند كه خداوند پردههای حجاب را از جلوی آنها كنار زده بود؛ «وَ الَّذینَ جَاهَدُوا فینَا لَنَهْدِیَنَّهُم سُبُلَنا»۳. راه را خداوند به آنها نشان میداد. آن تجربه هم چون عینی بود و دیده و تجربه شد، پس قابل استفاده و تكرار است.
ما نمیگوییم عین آن سازمان را باید ایجاد كنیم. جهاد سازندگی اولیه پدیدهی متكاملی نبود، اما باید ببینیم تجربهاش چه بود، جوهرش چه بود، اصولش چه بود و به كجا رسیده بود. مثلاً الگوی جهادی توسعهی كردستان چه بود؟ از جهادهای استانهای دیگر به كردستان رفتند. كردستان جایی بود كه هم عزیزان اهل سنت ما آنجا بودند و هم شیعیان، اما جهاد در آنجا چنان مدیریت كرد كه منشأ تحول شد. دل مردم را به دست آورد و با خودش همراه كرد، چون خالصانه خدمت میكرد. همان روزها سران گروهكهای ضد انقلاب در كردستان مصاحبه كردند و گفتند نیروهای نظامی ایران ما را از كردستان بیرون نكردند! بلكه جهادسازندگی كردستان را از دست ما بیرون آورد.
پینوشتها[ویرایش]
۱. بخشی از شعار جهاد سازندگی كه برگرفته از پیام امام خمینی رحمهالله برای دستور تأسیس آن بود.
۲. پشتیبانی مهندسی جنگ جهاد سازندگی
۳. سورهی مباركهی عنكبوت، بخشی از آیهی ۶۹؛ و كسانى كه در راه ما كوشیدهاند، بهیقین راههاى خود را بر آنان مىنماییم...
منبع: khamenei.ir