مدیریت، ضرورت ها و چالش ها
مديريت، ضرورتها و چالشها
شايد يكي از مهمترين و مؤثرترين فعاليتهاي بشر براي زندگي اجتماعي را بتوان تلاش برای کسب غلم و تجربه مديريت دانست.
انسان موجودي است اجتماعي و از سوي ديگر به قول دكتر الكسيس كارل انسان موجودي است ناشناخته، اين ناشناخته بودن انسان و آن ضرورت اجتماعي زيست نمودنش الزاماتي را به دنبال دارد و ضرورياتي را ايجاب مي نمايد. اهداف زندگي، داشتن برنامه، وجود قوانين ومقررات و ضرورت سازماندهي و رهبري جامعه براي تحقق اهداف و برنامه ها چگونه ميسر خواهد شد؟
شايد انسانها حسب ضرورتها و الزامات زندگي اجتماعي خود و بر اساس الگو گرفتن از طبيعت چگونگي بهرهمندي از مواهب طبيعي استعداد هاي خود را آموخته باشند. مثلاً وقتي به زندگي اجتماعي زنبور عسل مي نگريم نظم و انضباط ، وظيفه مندي، وجود قوانين و مقررات، داشتن هدف و برنامه و سازماندهي و. رهبري خاصي را مشاهده مي كنيم. زندگي زنبور عسل مي تواند الگوي مناسبي باشد براي يك زندگي داراي هدف و برنامه و تلاش براي رسيدن به ايده آلهاي مورد نظر.
در اين راستا شايد يكي از مهمترين و مؤثرترين فعاليتهاي زندگي اجتماعي را بتوان مديريت دانست. در كلني زنبور عسل وجود ملكه و نقش مؤثر او در اجتماع زنبورهاي عسل انكار ناپذير است. انسان و زندگي اجتماعي او نيز جداي از اين واقعيت نخواهد بود. لذا عده اي بر اين عقيد اند كه به مدد اين فعاليت يعني مديريت است كه مأموريتها و اهداف سازمانها تحقق مي يابند و از منابع و امكانات موجود بهرهبرداري مي شود و توانائيها و استعداد هاي انسانها از حالت بالقوه به بالفعل تبديل مي گردد.
با نگاهي به تاريخ و مروري برتمدنهاي بشر از ايران گرفته تا چين، از تمدن روم باستان تا تمدن آفريقا همه و همه حكايت از اثر بخشي و نقش بي دليل مديريت در دوران مختلف دارد. مديريت مديران خردمند جامعه را به سمت پيشرفت و توسعه و استفاده از مواهب الهي هدايت نموده و مديريت مديران غير خردمند بدبختي و عقب افتادگي و ذلت و درماندگي را در پي داشته است.
چه در گذشته و چه در عصرحاضر مديران در انجام وظايف خود فرآيندي را دنبال كرده و يا مي كنند. اين فرآيند شامل اجزائي چون هدف، برنامه، سازماندهي، نظارت و كنترل، انگيزش، ارتباطات هدايت و رهبري و تصميم گيري است. مجموعه اين فعاليتها بوده و هست كه مديريت را شكل مي دهد و هماهنگي و نيل به هدفها را ميسر مي سازد.
صاحبنظران مديريت را به گونه هاي متفاوت تعريف كرده اند:
- بعضي مديريت را هنر انجام امور بوسيله ديگران توصيف كرده اند و برنقش ديگران و قبولي هدف از سوي آنان را تأكيد ورزيده اند.
- عده اي ديگر مديريت را علم انجام وظائفي چون برنامه ريزي ، سازماندهي، هماهنگي، و... بيان نموده اند. لذا تلاش براي توسعه علم مديريت و آموزش مديران را بسيار مهم مي دانند.
- هربرت.۱. سيمون كه از علماي مديريت و اقتصاد مي باشند مديريت را تصميم گيري دانسته و اين وظيفه را بهترين و اصلي ترين نقش مدير قلمداد نموده است.
هنري مينز برگ عالم ديگري است كه بر نقشهاي مدير از ديدگاه تا زه تري نگريسته و براي مدير وظائف و نقشهاي همچون رهبري سازمان منابع اطلاعاتي و عامل تصميم گيري و رابط با ساير سازمانها بر شمرده است.
و گروهي ديگر از عالمان علوم مديريت بر اين عقيده اند كه مديريت علم و هنر هماهنگي كوششها و مساعي اعضاي سازمان و استفاده منابع براي نيل به اهداف معين توصيف كرده اند.
من نيز براين باور كه مديريت هنري است كه اگر با علم آراسته گردد و مدير مي تواند وظائف و نقشهايي همچون رهبري سازمان و استفاده مطلوب از منابع انسان و مالي و ابزارهاي مناسب را در جهت تحقق و شكوفائي كوششها و مساعي اعضاي سازمان براي نيل به اهداف معين بكار گيرد.
سير تحولات نظريه هاي سازمان و مديريت حكايت از ضرورت بازنگري و تحليل مي باشد. زماني كه وِبر نظريه بوروكراسي را مطرح ساخت و تيلور و فايول اصول مديريت علمي و اداري را ارائه نمودند و پس از آن نهضت روابط انساني و مديريت رفتاري شكل گرفت تا زمانيكه آخرين مكتب با نظريهاي سيستمي و اقتضائي با هر وجود نهاده آمده است و امروز اين مكتب تفكر غالب در مديريت و سازمان مي باشد وهمه حكايت از آن دارند كه در يك نقطه ساكن نمتوان ماند و نبايد ماند.
بايد حركت كرد، بايد تلاش كرد. بايد بدنبال راههاي جديد رفت. وقتي صحبت از بهره برداري مي شود، وقتي صحبت از كاهش هزينه ها و افزايش بهره وري مي شود بايد راههاي كم هزينه ولي مؤثر در افزايش بهره وري را جستجو كرد و آنها را شناخت و بكار برد.
مگر نه اينستكه در فرآيند تصميم گيري گام نخست تشخيص و تعيين و مسئله اي كه در راه تحقق هدف مانع ايجاد كرده است مي باشد.
گام بعدي يافتن راه حلهاي ممكن براي رفع مشكل مذكور و در اين راستا يافتن راه حلهاي بيشتر براي انتخابي بهتر، گام بعد ضرورت داشتن معيار سنجش و ارزيابي راه حلها
گام بعد تعيين نتايج حاصل از هريك از راه حلهاي ممكن
گام بعد ارزيابي راه حلها از طريق بررسي نتايج حاصل از آنها كه به ما كمك مي كند تا اولويتها را بشناسيم.
و آنگاه انتخاب يك راه از ميان راههاي مختلف كه در واقع تصميم گيري مديريتي صورت مي گيرد و به اجراء منجر مي شود.
و بعد از تصميم گيري اجراء است كه ارزيابي تصميم گيري واقع مي گردد. در صورت موفقيت آميز بودن تصميم آغاز شده اجراي آن تداوم مي يابد و در صورت ناموفق بودن در قالب يك مشكل جديد در ابتداي فرآيند تصميم گيري قرار گرفته و مراحل پيش گفته در مورد آن مشكل تكرار مي شود.
با اين نگاه ضرورت دارد كه به مقدار مديريت و چالشهاي پيش روي آن با تكيه بر عملكرد ها و ارزيابي و تحليل آنها يك بازنگري داشته باشيم. نقطه ضعفها را پيدا كنيم و نقطه قوتها را بشناسيم و تلاش كنيم تا نقطه ضعفها به نقطه قوت تبديل شوند.ما معصوم از اشتباه و تصميم گيريهاي غلط نيستيم. بايد بدانيم كه زمان منبعي تجديد ناشنونده است و در اختيار ما نيست.
بايد فرصتها را غنيمت بشماريم و بقول بزرگي زمان را همچون طلاي ناب محافظت كنيم و همچون پول در مديريت در خرج كنيم.
زمان محدود، زودگذر و پرشتاب است و كنترل آن نيز بسيار سخت مي باشد. استفاده كارآ و مؤثر از زمان كار دشواري است.
امام علي(ع) فرمود: فرصت مانند ابر گذرنده است، پس فرصتهاي نيكو را از دست ندهيد.
بايد باور داشته باشيم كه هر لحظه گنج بزرگي است و نبايد گنجمان را آسان از دست بدهيم. و بايد بياد داشته باشيم كه زمان به خاطر هيچكس منتظر نمي ماند و فراموش نكنيم كه ديروز به تاريخ پيوسته، فردا معاد است و امروز هديه است.
و ايرج ميرزا مي گويد:
گر گوهري، از كف برون تافت در سايه وقت مي توان يافت / گر وقت رود از دست انسان با هيچ گوهر خريد نتوان
حال با توجه به مطالب گفته شده در خصوص مديريت و نقش آن در روند زندگي و كار و تلاش و نقش مهم و مؤثر آن در بوجود آمدن تمدنهاي مختلف و پيشرفتهاي حاصل و همچنين تأكيد ضرورت بازنگري و تحليل عملكرد ها براي پيدا كردن نقاط ضعف و تبديل آنها به نقاط قوت و تبديل تهديد ها به فرصتهاي مديريتي و هم چنين نظريه محدود بودن زمان و ضرورت استفاده از لحظه لحظه آن در رسيدن به اهداف و برنامه ها به عنوان شاهد مثالي مؤثر در فرآيند هاي تصميم گيري مديريتي مناسب خواهد بود به واژه مهندسي ارزش يا مهندسي مجدد نيز گوشي چشمي داشته باشيم.
واژه اي كه طي چند دهه اخير توانسته است جايگاه ويژه اي پيدا كند.
اين واژه نخستين بار از سوي مايلز براي توضيح تكنيكي كه او در شركت جنرال الكتريك در طي جنگ جهاني دوم بكار برده بود استفاده شد.
تكنيك يادش در شرايطي پديد آمد كه كمبود هاي ناشي از جنگ، جستجوي مصالح جايگزين در محصولات را الزام مي نمود، اما به سبب جنگ اين مصالح با مشخصات مشابه پيدا نمي شد. لذا بجاي جايگزين، روش جايگزين براي تأمين كار كرد اجزاء مورد توجه قرار گرفت. بعد ها معلوم شد كه فرآيند تحليل كار كرد، به توليد محصولات ارزانتر بدون كاهش كيفيت- مي انجامد، از اينرو پس از جنگ نيز تأمين هر دو هدف يعني حذف هزينه هاي غير ضرور و بهبود طراحي ادامه يافت.
تعريف و ارزيابي كاركرد موجب مي شود كه روشهاي جايگزين براي انجام كاركرد حاصل گردد.
در واقع مهندسي ارزش تلاشي است سازمان يافته كه با هدف بررسي و تحليل تمام فعاليتهاي يك طرح شامل زمان شكل گيري تفكر اوليه تا مرحله طراحي و اجرا و سپس راه اندازي و بهره برداري از آن طرح انجام مي شود و به عنوان يكي از كارآمدترين و مهمترين روشهاي اقتصادي در عرصه فعاليتهاي مهندسي شناخته شده است.
مهندسي ارزشي در چار چوب مديريت پروژه ضمن اينكه به تمام اجزاي طرح توجه مي كند هيچ بخشي از كار واقعي و مسلم نمي داند.
به تعبير ديگر راه حل اجراء شده را آخرين راه نمي داند. توقف در آن راه حل نمي كند. ضمن اينكه اجراء راه حل تصميم گرفته شده را ميكند بدنبال راه حل ديگري است و اين يعني پويايي انديشه.
هدف مهندسي ارزشي زمان كمتر براي رسيدن به مرحله بهره برداري بدون افزايش هزينه ها يا كاستن از كيفيت كار و يا وارد آوردن آسيب به كاركردهاي اصلي و اساسي طرح است.
مهندسي ارزش متشكل از چندين روش فني است كه با بازنگري و تحليل اجزاي كار قادر خواهد بود اجراي كامل طرح را با كمترين هزينه و زمان تحقق بخشد. هزينه طرح نه فقط هزينه هاي اجراء بلكه هزينه هاي مالكيت شامل بهره برداري، تعمير و نگهداري و هزينه هاي مصرف در سراسر دوره عمر مفيد را نيز شامل مي شود.
در صنعت روشهاي مهندسي ارزشي مي تواند موجب اصلاح۰ و ارتقاء كيفيت فرآيندهاي توليد صنعتي و انجام طراحيهاي جديد در هر مرحله از يك پروژه اجرائي گردد.
روشهاي سنتي عادت گونه و عاري از خلاقيت و نوآوري است، برعكس در مهندس ارزش اصلاحات، شناسائي عرصه هاي مشكل دار، پيشنهاد و تدوين روشها و طرح ابتكاري، پرورش انديشه هاي نو و تلفيق همه جانبه ديدگاههائي كه قرار است توصيه شود را مطرح مي سازد.
بايد بدانيم كه مهندسي ارزشي را مي توان رد تمام مراحل يك پروژه اجرائي بكار گرفت. ليكن بيشترين مزاياي آن زماني حاصل مي شود كه در نخستين مراحل برنامه ريزي و طراحي بكار گرفته شود.
چه زيبا اين مهم را قدماي ما به ضرب المثل تبديل كردند. آنوقت كه مي گويند نوش دارو قبل از مرگ سهراب بايد آورد.
تا اينجا بر نقش مديريت، مدير، تصميم گريهاي مديريتي و ضرورت بازنگري و تحليل و نقش بازنگري و تحليل اجزاي كار در پيشرفت اقتصادي با كم كردن هزينه ها توأم با حفظ كيفيت كار آشنا شديم.
پيوندها[ویرایش]
http://naseramini.ir/portal/articles/۴۶-۱۳۸۹-۰۸-۲۰-۱۷-۲۱-۵۰.html