مدیریت اسلامی
بحث درباره مدیریت از دیرباز مورد توجه بوده است؛ زیرا از روزی كه بشر پا به عرصه خاك نهاد و با خانواده و قوم و قبیله زندگی اجتماعی را آغاز نمود، اندیشه مدیریت و سرپرستی همان مجموعه كوچك را در ذهن خود پروراند.
در جهان امروز نیز كه علوم، تكنولوژی و دانش پیشرفت نموده و سازمان های بزرگ صنعتی و تولیدی به وجود آمده است، مهمترین مسئله، چگونگی ادارهی مجموعههای عظیم انسانی است. امروزه از یك سو جهان هر روز به سمت بیعدالتی اداری پیش میرود و از دیگر سو، مدیریت به فنی پیچیده و تكنیكی تبدیل شده است، لذا لازم است با فقه پویای اسلامی و با استفاده از كتاب و سنت و... مدیریت سالم و نظاممند اسلامی ارائه شود؛ زیرا اسلام در هیچ موردی، بدون ارائه ی طریق نیست.
مدیریت منحصر به اداره زندگی مادی نیست، بلكه در امور مذهبی و معنوی هم ضرورت دارد؛ خداوند سبحان مدیرانی چون انبیا را برای هدایت مردم فرستاد، و ایشان با اینكه بیشتر داعیه معنوی داشتند، در حد قابل توجهی در مدیریت اجتماع هم موفق بودند و جوامع خود را به سوی رشد و تكامل و پویایی سوق میدادند.
حضرت علی ـ علیه السلام ـ در ضرورت مدیریت میفرماید:
«مردم از امیر حاكم (مدیر) ناگزیرند، چه خوب و چه بد».
[۱] همچنین میفرماید: «والی ظالم و غاصب بهتر است از فتنه و آشوبی كه تداوم یابد».
[۲] امام رضا ـ علیه السلام ـ نیز میفرماید: «ندیدیم گروهی از مردم و ملتی از ملتها، زندگی بادوام داشته باشند، مگر اینكه سرپرست و قیّم داشتهاند؛ زیرا در امر دین و دنیا، چارهای جز وجود سرپرست و پیشوا نیست».
[۳] قرآن كریم میفرماید: « ای پیامبر، آنچه از جانب خدای تو (درباره معرفی علی علیه السلام) بر تو ابلاغ گردید ابلاغ كن، اگر این كار (معرفی مدیریت امت اسلامی) انجام نگیرد، رسالت خود را انجام ندادهای؛ دلهره نداشته باش كه خداوند تو را از شر مردم بدخواه حفظ خواهد كرد».
[۴] در این آیه چند نكته مهم مدیریتی وجود دارد:
۱. عنایت مخصوص خداوند به امامت و مدیریت جامعه (بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ).
۲. امامت و سرپرستی و مدیریت جامعه بعد از آن حضرت به اندازهای اهمیت دارد كه اگر در جامعه نباشد، ۲۳ سال رحمت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ به هدر خواهد رفت (وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ).
۳. هیچ مشكلی نمیتواند مانع معرفی امامت شود (وَ اللَّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ). اسلام معتقد است كه سرمایههای نهفته در وجود انسان، نیاز به اكتشاف و استخراج دارند و پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و ائمهی اطهار ـ علیهم السلام ـ برای همین مبعوث شدهاند. «پیامبر مبعوث شد تا (با مدیریت خویش) بار سنگین و كمرشكن را از دوش جان انسانها بردارد و زنجیرهایی را كه بر گردن روح خود نهادهاند، بگشاید».
[۵] امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ نیز میفرماید:
«خداوند پیامبران خود را در میان مردم برانگیخت تا (با مدیریت خویش) ذخایر پنهان استعدادها را استخراج نمایند».
[۶] تعریف مدیریت[ویرایش]
برخی مدیریت را چنین تعریف كرده اند:
«مدیریت علم و هنر هماهنگ كردن، رهبری و كنترل عبارت است از: علم و هنر هماهنگ كردن، رهبری و كنترل، فعالیت های دسته جمعی، برای نیل به هدف های مطلوب، با حداكثر كارایی».
[۷] شهید مطهری در تعریف مدیریت می فرماید: «فن بسیج كردن و بهتر سامان دادن و بهتر سازمان دادن و بهتر كنترل كردن نیروهای انسانی و به كار بردن آنها». مدیریت از دیدگاه اسلام
مدیریت اسلامی را چنین تعریف كرده اند: «مدیریتی كه زمینه رشد انسان به سوی الله (الی الله المصیر) را فراهم نماید و مطابق كتاب و سنت و سیره و روش پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ و علوم و فنون و تجارب بشری، برای رسیدن به اهداف یك نظام در ابعاد مختلف، همانند یك محور و مدار و قطب عمل كند را مدیریت اسلامی گویند».
[۸] امام رضا ـ علیه السلام ـ در این باره میفرماید: «والی مسلمین، همانند ستون وسط خیمه است كه اولاً، تمام بار سقف بر روی آن استوار است و ثانیاً، مانند نقطه مركزی دایره شعاعش نسبت به همه ی جوانب یكسان است، به طوری كه هر كس در هر زمان و از هر طرف كه اراده كند به آن دست رسی دارد».
[۹] خصوصیات مدیریت از دیدگاه اسلام[ویرایش]
۱. مدیریت وسیلهای برای رسیدن به امیال شخصی نیست. مدیر اسلامی نباید مسند مدیریت را وسیله افتخار و نردبان نخوت و در جهت امیال شخصی و نفسانی خود قرار دهد؛ زیرا اسلام چنین مدیرانی را مورد سرزنش و انتقاد قرار میدهد؛
چنانكه امام صادق ـ علیه السلام ـ میفرماید: «آن كسی كه به دنبال ریاست برود، هلاك میشود.»
[۱۰] ۲. مدیریت امانت است نه طعمه. مدیر باید مدیریت را امانتی در دست خود بداند و به شدت از آن مراقبت نماید. امام علی ـ علیه السلام ـ در نامهای به فرماندار خود در آذربایجان (اشعث بن قیس) مینویسد:
«مدیریت و حكمرانی برای تو طعمه نیست، بلكه یك امانت است، و كسی كه از تو بالاتر است از تو خواسته كه نگهبان آن باشی».
[۱۱] ۳. مدیریت تكلیف است نه حق. در نظام اسلامی، واگذاری و قبول مدیریتها و منصبهای اجتماعی، یك تكلیف است نه حق؛ یعنی مدیرانِ پرورشیافته در مكتب آسمانی اسلام، خدمت در منصب مدیریت را انجام تكلیف شرعی میدانند و معتقدند كه مدیریت وظیفه است نه وسیله سودجویی.
۴. مدیریت خدمت است نه حكومت. در بینش اسلامی، مدیر اسلامی هرگز مدیریت را برای حاكمیت خویش نمیخواهد؛ زیرا در چنین صورتی او حاكم است نه خادم. مدیریت قبل از اینكه ریاست باشد، خدمتگزاری است؛
چنانكه حضرت علی ـ علیه السلام ـ میفرماید: «... به خدا قسم این كفش كهنه و پر از وصله نزد من از حكومت بر شما محبوبتر است و بدین دلیل حكومت را پذیرفتهام كه حق را ثابت كنم و باطل را از میان بردارم.»
[۱۲] ۵. مدیریت بیشتر هدایت كردن است تا قدرتنمایی. بسیاری از مدیران، مدیریت را میدان نمایش قدرت میدانند. قرآن كریم به پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ توصیه میكند كه مدیریت فرهنگی، اعتقادی و سیاسی باید در فضای فرحزای هدایت به بار نشیند و هرگاه این فضا به خفقان و اجبار آلوده شود، هرگز موفقیت و رشدی نخواهد بود. «در دین اكراه و اجبار نیست، محققاً راه رشد و انحطاط برای همگان روشن است.»
[۱۳] امام علی ـ علیه السلام ـ به مالك اشتر توصیه میكند:
«مبادا در منصب مدیریت، برخوردهای تو مانند جانور درندهای باشد كه فرصت خوردن آنان را غنیمت بشماری».
[۱۴] چارچوب مدیریت مدیریت چارچوبها و معیارهایی دارد كه مدیر باید در محدوده آنها رفتار كند و نمیتواند برای پیشبرد كارهایش از آن محدوده خارج شود:
۱. مدیریت و منزلت انسان؛ در نظام اسلامی مدیر با توجه به منزلتهای انسانی مدیریت میكند و هرگاه روشها و شیوههای مدیریت به شخصیت و حیثیت انسان لطمه وارد كند، آن مدیریت اسلامی نیست؛ زیرا انسان خلیفه و جانشین خداوند در روی زمین است و قانون حفظ منزلت انسان، حاكم بر روشها و اصول مدیریت است.
۲. مدیریت و قانون خدا؛ در بینش اسلامی مدیریت تا جایی نافذ است كه با احكام الهی تضاد نداشته باشد؛
چنانكه پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ میفرماید: «اطاعت برای اجرای فرمان مخلوق نیست، در صورتی كه معصیت خالق را موجب شود».
[۱۵] ۳. مدیریت و وجوب عدل و احسان؛ یكی از اصولی كه در نظام اجتماعی اسلام حاكم بر كلیه مقررات و روابط اجتماعی است، وجوب عدل و احسان و دوری از گمراهی است؛
چنانكه قرآن میفرماید: «خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیكان فرمان میدهد و از فحشا و منكر و ستمگری نهی میكند».
[۱۶] ۴. مدیریت و تقدس وسیله؛ مدیر اسلامی برای رسیدن به اهداف انسانی، نباید از وسایل غیرمقدس و غیرارزشی استفاده نماید؛
حضرت علی ـ علیه السلام ـ میفرماید: «پیروز نشده كسی كه با گناه و تجاوز به پیروزی رسیده؛ و آن كسی كه با شر و ستمگری غالب شود در حقیقت مغلوب است».
[۱۷] اركان مدیریت از دیدگاه اسلام[ویرایش]
هر علمی پایهها و اركانی دارد كه مسائل مربوط در حوزه آن علم بر محور آن اركان میچرخد و در ارتباط با آن اركان معنا پیدا می كند. هرگاه یكی از این اركان متزلزل شود، مجموعه آن سازمان فكری و علمی متزلزل خواهد شد.
علم مدیریت نیز دارای اركانی است كه عبارتاند از:
۱. برنامهریزی: به تدوین و تعیین فعالیتهایی كه باید در محدوده راهها و در چارچوب روشهای مشخص انجام پذیرد، برنامهریزی گویند.
اسلام، دین عبادت و زراعت، دنیا و آخرت، مادیت و معنویت است و به انسان با دیدی جامع مینگرد؛ از این رو به برنامهریزی در ابعاد مختلف مادی و معنوی سخت توجه دارد. قرآن و سنت، دو منبع غنی و گستردهاند كه برای برنامه زندگی فردی و اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی، سیاسی و اقتصادی انسان مسلمان و حتی برای پس از مرگ او برنامهریزی دقیقی كردهاند.
۲. سازماندهی: در فرهنگ اسلامی كه فرهنگ نظم و انضباط است، سازماندهی جایگاه ویژهای دارد.
تقسیم كار، تحدید وظایف، جلوگیری از تداخل امور، و اختیار و آزادی در محدوده مسئولیت، از مسائلی هستند كه اسلام برای سعادت انسان ضروری میداند.
[۱۸] . نهجالبلاغه، خطبه ۴۰.
[۱۹] . مصطفی درایتی،تصنیف غررالحكم، ص ۴۶۴.
[۲۰] . محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۲۳، ص ۳۲.
[۲۱] . سوره مائده، آیه ۶۷.
[۲۲] . سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
[۲۳] . نهجالبلاغه، خطبه ۱
.
[۲۴] . علی محمد اقتداری، سازمان و مدیریت، ص ۶۱.
[۲۵] . سازمان امور اداری و استخدامی، مدیریت اسلامی، ص ۱۲.
[۲۶] . محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۹، ص ۱۶۹.
[۲۷] . محمد بن یعقوب كلینی، اصول كافی، كتاب ایمان و كفر، باب طلب الرئاسه.
[۲۸] . نهجالبلاغه، نامه ۵.
[۲۹] . نهجالبلاغه، خ ۳۳.
[۳۰] . سوره بقره، آیه ۲۵۶.
[۳۱] . نهجالبلاغه، آیه ۵۳.
[۳۲] . شیخ حرّ عاملی، وسائلالشیعه، ج ۱۱، ص ۴۲۲.
[۳۳] . سوره نحل، آیه ۹۰.
[۳۴] . مشكوه الانوار، ص ۳۲۵.
حضرت علی ـ علیه السلام ـ خطاب به مالك اشتر مینویسد:
«ای مالك، بدان كه جامعهی تحت نظر تو به طبقات مختلفی تقسیم شده است و كار هیچ گروهی جز با گروه دیگر به كمال نمیرسد و هیچ دستهای از دسته دیگر بینیاز نیست».
[۳۵] یا در جایی دیگر مینویسد: «ای مالك در كار كارمندانت با دقت بنگر و آنان را پس از آزمایش به كار بگمار».
[۳۶] ۳. هماهنگی:
یكی دیگر از اركان مدیریت، هماهنگی است. مدیر با یك سلسله حركتها و برنامههای منظم واحدهای مختلف سازمان را به یكدیگر مرتبط می سازد. هماهنگی و همسویی در یك سازمان، از اهمیت خاصی برخوردار است و بدون هماهنگی، مجموعه، مجموعه نخواهد بود.
چنان كه پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ پس از هجرت با ایجاد اخوت و برادری بین قبایل و افراد مختلف، انسجام و هماهنگی مطلوبی را به وجود آورد كه عامل بسیاری از موفقیتهای آن زمان مسلمین بود.
۴. نظارت: یكی دیگر از اركان مدیریت و از وظایف مهم مدیر نظارت و كنترل است. مدیر در حیطه نظارت، باید همهی فعالیتهای مجموعه را با برنامهها بسنجد؛ چنانچه آنها با اهداف و برنامهها تطابق داشته باشند، آن مجموعه، مجموعه موفقی خواهد بود.
مولای متقیان حضرت علی ـ علیه السلام ـ میفرماید: «حاكم باید برای اطلاع از مردم، به ویژه طبقهی محروم جامعه، دستگاه خاص نظارتی داشته باشد تا از مشكلات زندگی آنها آگاهی یابد».
[۳۷] «ای مالك از معتمدان خویش، كسی كه خداترس و فروتن است، برای نظارت بر زندگی محرومان برگزین تا امورشان را به تو گزارش دهند.»
[۳۸] اسلام نظارت مستقیم را به آن مفهومی كه مدیر در جزئیترین مسائل شخصاً نظارت كند، نمیپذیرد؛ زیرا معتقد است مدیر با پرداختن به كارهای فرعی از كارهای اصلی باز میماند. حضرت علی ـ علیه السلام ـ میفرماید: «كسی كه خود را به كارهای غیرمهم مشغول سازد، كارهای مهمتر را ضایع میسازد».
[۳۹] به همین خاطر، اسلام نظارت غیرمستقیم را میپسندد، یعنی مدیر از طریق افراد دیگر كه به منزله چشم او هستند، كار نظارت بر سازمان را انجام میدهد. حضرت علی ـ علیه السلام ـ خطاب به مالك اشتر میفرماید: «ای مالك، در كارهای كارمندان كاوش كن و چشمهایی را به عنوان بازرس، كه دارای خصوصیت صداقت و وفاداریاند، بر آنها بگمار؛ چون بازرسی كارهای آنان در پنهانی، وادارشان میكند تا امانتدار باشند و در برخورد با مردم به نرمی و محبت رفتار نمایند».
[۴۰] حتی اسلام نظارت را به عنوان قانون شرعی و تكلیف الهی وظیفهی همهی مردم میداند تا نسبت به سرنوشت یكدیگر علاقهمند شوند؛ میتوان در امر به معروف و نهی از منكر این نظارت و وظیفه را به روشنی دید. «مردان و زنان با ایمان، بعضی ناظر و سرپرست بعضی دیگرند، به این معنا كه همدیگر را امر به معروف و نهی از منكر میكنند».
[۴۱] ۵. ارزشیابی: بررسی میزان رسیدن به اهداف با توجه به امكانات موجود را ، ارزشیابی گویند. اسلام اهمیت خاصی برای ارزشیابی قایل است و آن را تحت عنوان محاسبهی روزانه برای هر مسلمان توصیه میكند. چنانكه حضرت امام كاظم ـ علیه السلام ـ میفرماید: «از ما نیست كسی كه هر روز در یك محاسبه به ارزشیابی كارهای خود نپردازد و اگر كار نیكی انجام داد از خدا فزونی آن را نخواهد، و اگر كار زشتی انجام داد، از خدا آمرزش و توبه نخواهد».
[۴۲] نظام تشكیلاتی اسلام با توجه به معیارهای اعتقادی و جهانبینی این مكتب تنظیم میشود و مدیر اسلامی كلیه حركتها و فعالیتهای خود را با ملاكهای مكتبی و اعتقادی هماهنگ میكند و بنابر وظیفه دینی و تكلیف شرعی، اصول و معیارهای ارزشیابی را از این مكتب میگیرد. ابزار مدیریت از دیدگاه اسلام
وسیله و ابزار، در پیشبرد كارها و رسیدن به هدف، اهمیت خاصی دارد؛ زیرا خداوند، خلقت انسان را براساس اسباب و مسببات بنا نهاده و نیز اراده و لطف و قهر خویش را از طریق اسباب اعمال میكند. مدیر نیز برای مدیریت نیاز به ابزار و وسایلی دارد كه اسلام به آنها اشاره نموده است.
۱. سعه صدر: سعه صدر به معنای داشتن ظرفیت لازم در برخورد با مسائل گوناگون، یكی از ابزارهای مهم و مؤثر مدیریت است؛ حضرت علی ـ علیه السلام ـ در این باره میفرماید: «آلت مدیریت، شرح صدر و گشایش سینه است».
[۴۳] حضرت موسی ـ علیه السلام ـ وقتی كه مدیریت فكری و هدایتی امتش را پذیرفت، از خداوند درخواست شرح صدر كرد، تا به این وسیله موفقیت خویش را در رسیدن به هدف تأمین نماید: «پروردگارا، سینهام را گشاده و كارم را آسان گردان و گره از زبانم بگشا، تا سخنم را بفهمند».
[۴۴] ۲. نیروی انسانی: مدیر بیشتر طرحها و اندیشههای مدیریت را از طریق همكاران انجام میدهد؛ در واقع كلیه افرادی كه در سازمان و تشكیلات كار میكنند، وسیله و عاملی برای مدیرند. در مدیریت اسلامی كه ریشه الهی دارد، اندیشهها و طرحهای نشأت گرفته از وحی در چارچوب ضوابط مكتب و با رعایت اصل فطرت و اصول انسانیت به دست همكاران مؤمن سپرده میشود و از آنها خواسته میشود تا به عنوان تكلیف شرعی در گسترش و اجرای آن بكوشند؛ هر چند خود مدیر جلودار كاروان است.
حضرت موسی ـ علیه السلام ـ وقتی به رسالت رسید، بعد از درخواست سعه صدر فرمود:
«هارون، برادرم، را كه از اهلبیت من است، معاون و وزیر من قرار بده و به وسیله او پشت مرا محكم كن».
[۴۵] ۳. قانون: یكی دیگر از ابزار مدیریت، قانون است. قانون وسیله و طریقی است كه مدیر با كمك آن، مجموعه تشكیلات را به سمت مقصود هدایت میكند. حد و مرز سازمان و تشكیلات به وسیله قانون مشخص میشود و مدیر به وسیله قانون و معیارهای قانونی، فعالیت همكاران و نیز روند حوزه مسئولیت خود را كنترل میكند. مدیر اسلامی مبدأ قوانین را ذات اقدس الهی دانسته، نفس خود را در برابر قوانینی كه از جانب خداوند و پیامبران و امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ آمده مسئول میداند و آنها را از طریق علما و فقها به دست میآورد. معتقد است كه قرآن و سنت معصومین ـ علیهم السّلام ـ اطمینانبخشتر، جامعتر و واقعبینانهترند. «قرآن به استوارترین و مطمئنترین راهها هدایت میكند».
[۴۶] حضرت مهدی(عج) میفرماید: «حوادث پیش آمده را به راویان احادیث ما ارجاع دهید».
[۴۷] یعنی اجرای قوانین در مدیریت اسلامی باید طبق قرآن و سنت باشد. معیارهای شایستگی در مدیریت اسلامی معیارها و درجه شایستگی را جهانبینیها، اعتقادها، بینشها و طرز تفكرها مشخص میكنند. در چارچوب بینش اسلامی نیز با در نظر گرفتن ارزشهای بر خاسته از این مكتب، معیارهای كلی و جامعی برای مدیر جامع گرا آمده است: ۱. ایمان: در نظام اسلامی، مدیریت به كسی واگذار میشود كه در اندیشه و عمل، اسلام را قبول داشته باشد؛ چنانكه قرآن میفرماید: «بندگان شایسته و صالح من (مدیریت) زمین را وارث خواهند شد».
[۴۸] یعنی مدیریت زمین و ساكنان آن باید در دست صالحان و مؤمنان باشد. «هرگز خداوند تسلط (و مدیریت) بر مؤمنان را برای كافران قرار نداده است».
[۴۹] ۲. دانش و آگاهی: از نظر اسلام، مدیریت به كسی واگذار میشود كه علاوه بر ایمان، دانش و آگاهی نیز داشته باشد: پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ میفرماید: «كسی كه بدون آگاهی و دانش كاری را انجام دهد، فسادش بیش از صلاحش است».
[۵۰] ۳. كفایت: در مدیریت، علاوه بر ایمان و تخصص، به كفایت و توانایی بر اداره سازمان هم نیاز است. منظور از كفایت، توانایی و برجستگی ویژهای است كه ایمان و تخصص را در خارج از ذهن با یكدیگر در آمیخته و به آن نمود عینی میبخشد. چنانكه پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ میفرماید: «صلاحیت مدیریت و امامت امت اسلامی را ندارد مگر كسی كه دارای سه خصلت باشد: ۱. قدرت پرهیزگاری و تقوایی كه او را از معصیت باز دارد؛
۲. توان و شرح صدری كه موجهای شیطانی برخاسته از هوای نفس را كنترل نماید؛ ۳. توانایی مدیریت خوب بر همكارانش را دارد و آنها را مانند فرزند در زیر چتر خود گیرد».
[۵۱] در مكتب اسلام، مدیریت به كسی واگذار میشود كه دارای شایستگی بیشتر و نیز آگاه و معتقد به ارزشهای مكتب باشد. در اسلام، استفاده از شیوههای غلط و خودخواهانه - كه در شرق و غرب معمول می باشد - برای رسیدن به ریاست و مدیریت ممنوع است (مثل تبلیغات و وعدههای دروغین و فریبنده). امام صادق ـ علیه السلام ـ میفرماید: «از رحمت خدا به دور است آن بیصلاحیتی كه با ظاهرسازی برای رسیدن به پست مدیریت تلاش میكند».
[۵۲] از دیدگاه اسلام، مدیر خوب در هنگام پیدایش مشكلات، با روحیهای مطمئن و قوی با آنها برخورد میكند.
چنانكه حضرت علی ـ علیه السلام ـ خطاب به مالك اشتر مینویسد: «ای مالك، برای كارهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، مدیرانی را بر گزین كه از بزرگی و عظمت كار نترسند و پریشان نشوند». مدیر اسلامی باید قدرت پاسخگویی داشته و هدایتگر مغزها و راهها باشد. در نظام اسلامی، برای گزینش مدیر توجهی به سن افراد نمیشود؛ بلكه آنچه لحاظ میشود ایمان، تخصص، كفایت و لیاقت است؛
چنانكه پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ مصعب بن عمیر جوان را برای نمایندگی خود در مدینه برگزید و او اولین كسی بود كه در مدینه نماز جمعه اقامه كرد و با مدیریت آگاهانهاش، تحول عظیمی در آن شهر به وجود آورد و زمینه را برای ورود پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فراهم ساخت؛ همچنین اسامه بن زید ۱۸ ساله را برای فرماندهی لشكر بر گزید.
[۵۳] . نهجالبلاغه، نامه ۵۳.
[۵۴] . همان.
[۵۵] . نهجالبلاغه، نامهی ۵۳.
[۵۶] . همان.
[۵۷] . عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی، غررالحكم.
[۵۸] . نهجالبلاغه، نامه ۵۳.
[۵۹] . سوره توبه، آیه ۷۱.
[۶۰] . بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۷۲.
[۶۱] . نهجالبلاغه، حكمت ۱۷۶.
[۶۲] . سوره طه، آیات ۲۵-۲۸.
[۶۳] . سوره طه، آیات ۲۹-۳۱.
[۶۴] . سوره اسراء، آیه ۹.
[۶۵] . شیخ صدوق، اكمالالدین و اتمام النعمه، ص ۴۸۴.
[۶۶] . سوره انبیاء، آیه ۱۰۵.
[۶۷] . سوره نساء، آیه ۱۴۱.
[۶۸] . وسایل الشیعه، ج ۱۸، ص ۱۶.
[۶۹] . اصول كافی، ج ۱، ص ۴۰۷.
[۷۰] . همان، ج ۲، ص ۲۹۸.
در نظام اسلامی مدیر باید مجری قانون باشد؛ زیرا قوانین نظام اسلامی از وحی سرچشمه میگیرد و لذا آیین نامهها، دستورالعمل ها، تنظیم روابط، شیوه های اجرا و... همه باید با قانون اسلام هماهنگ باشند. مدیری كه به ارزشهای اسلامی معتقد است، هرگز روابط را جای گزین ضوابط نمی كند. مدیر اسلامی باید روحیه تنبیه و تشویق داشته باشد تا از نا بهسامانی ها پیش گیری كند؛ هم چنین برای پیشبرد اهداف و حل مشكلات مدیر با دیگران مشورت نماید؛ زیرا در اسلام مشورت جایگاه ویژهای دارد؛
چنانكه در قرآن كریم خطاب به پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ آمده است:
«و شاورهم فی الامر؛
[۷۱] در كارها با آنها (مردم) مشورت كن». حضرت علی ـ علیه السلام ـ نیز میفرماید: «با اهل فضیلت معاشرت نما، تا سعادتمند و درست كردار شوی».
[۷۲] «معاشرت با اهل فضیلت مایه حیات دلهاست».
[۷۳] یكی از صفاتی كه مدیر اسلامی باید داشته باشد تواضع است؛ زیرا پیشرفت كارها، نیازمند محیطی آرام و باصفا و هماهنگ و یكدل است و این به وجود نمیآید مگر با تواضع و فروتنی. چنانكه مولا علی ـ علیه السلام ـ میفرماید: «با فروتنی و فرود آمدن بال، كارها انتظام میگیرد».
هم چنین خطاب به یكی از مدیرانش مینویسد: «برای رعیت، بال تواضع خود را فرود آور و چهرهات را بگشا و پهلویت را برایشان نرم كن».
[۷۴] مدیر نباید خود را از مردم و جامعه و كارمندان جدا كند؛ زیرا اسلام، مدیر را خدمت گزار مردم می داند و میگوید: باید رابطه مدیر و زیردست، رابطه عاطفی و ایمانی باشد؛ حتی اسلام رابطه مدیر با مردم و بالعكس را یك حق و تكلیف شرعی دانسته است؛ چنانكه امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ میفرماید: «ای مردم من بر گردن شما حقی دارم و شما نیز بر گردن من حقی؛ اما حق شما آن است كه من از نصیحت و خیرخواهی بر شما دریغ نورزم و حقوق شما را از بیتالمال پرداخت نمایم و... و حق من بر شما آن است كه در بیعت و تعهد خویش وفادار باشید و خیر خواهی و دوستی را در آشكار و نهان نسبت به من از دست ندهید و...».
[۷۵] نتیجه[ویرایش]
لازمه ی حكومت و مدیریت اسلامی، رحمت، محبت و مهربانی به شهروندان است، نه استبداد و خودرأیی و منفعت طلبی. - حكومت اسلامی برای احیای دین و تأمین آرامش و امنیت اجتماعی و احقاق حقوق مردم بنا شده است، نه برای زورگویی و ...؛ - بنابراین، در نظام اسلامی، مدیر باید با توجه به منزلت های انسانی، مسائل ارزشی، و وضع قوانین و مقررات هماهنگ با احكام الهی مدیریت كند.
- در مدیریت اسلامی، ارزشیابی، وحدت و هماهنگی، سعه ی صدر، مشورت ارتباط مدیر با مردم و ... از جایگاه ویژه ای برخوردار است.
- در مدیریت اسلامی، معیار شایستگی مدیر، ایمان، دانش و آگاهی، كفایت و ... است.
[۷۶] . سوره آلعمران، آیه ۱۵۹.
[۷۷] . غررالحكم.
[۷۸] . همان.
[۷۹] . نهجالبلاغه، نامه ۴۶.
[۸۰] . نهجالبلاغه، خطبه ۳۴.
منابع[ویرایش]
محمد جواد شريفي
مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات