مدیریت مال و ثروت از دیدگاه قرآن کریم




شهوت مال[ویرایش]

در رابطه با مديريت مال و ثروت از ديدگاه قرآن كريم به آية شريفه: «والذين يكنزون الذهب والفضة ولاينفقونها فی سبيل الله فبشرهم بعذاب اليم»(توبه / ۳۴۰) رسيديم.
در اين آيه كريمه، قرآن كريم گروهی از مردم را به تصوير مي‌كشد كه در جنبه مالی گرفتار انحراف مي‌شوند. اينان گمان مي‌كنند تنها هدف زندگي‌شان اين است كه با هر وسيله‌ای و از هر جايی از هر راهی – حلال يا حرام – مال بيندوزند. وقتی به مقداری از مال و ثروت دست يافتند به شيوه‌های گوناگون به زياد كردن آن مي‌پردازند. بدين ترتيب تمام فكر آنان مال و ثروت مي‌شود. تمام عقل آنان را مال و ثروت فرا مي‌گيرد و مي‌كوشند بدون اينكه در راستای خدمت به مسائل حياتی زندگی يا حل مشكلات گوناگون باشد، مال جمع كنند. هدف از آنان فقط ارضای عقده طمع‌ورزی و شهوت مال اندوزی است.
خداوند مي‌فرمايد: «ولا ينفقونها فی سبيل الله»منظور از راه خدا انجام مسؤوليت در قبال زندگی است. اين مسؤوليت بر حسب موقعيت و شرايط مردم در بين ايشان تقسيم شده است تا هر كسی به توسعه و پيشرفت زندگی بپردازد و توانمندي‌های خود را برای پيشرفت زندگی و رساندن آن به جايگاه‌های عالي‌تر بكار بندد. اين كار با روی آوردن به افق گسترده‌ای از مفاهيم معنوی و اجتماعی و اقتصادی و تربيتی و سياسی و امنيتی امكان‌پذير مي‌شود. اين كار خدمت به خداوند و عبادت او و جهاد در راه او به شمار مي‌آيد. ولی آن كسانی كه مال اندوزی بر عقل آنها چيره شده است، اين مسؤوليت را انجام نمي‌دهند و از مال خود در راه خدا خرج نمي‌كنند.
يك سؤال مطرح مي‌شود. آيا اين آيه مختص به اهل كتاب است؟ يا اينكه تمام مردم را در بر مي‌گيرد؟ آيا فقط راهبان و عالمان اهل كتاب به مال اندوزی مي‌پرداختند يا اينكه در بين مسلمانان و ساير گروههای بشری نيز اين پديده ديده مي‌شود؟
اين موضع به بحثی جدال انگيز در جامعه اسلامی اوليه تبديل گرديد. بين معاويه و اطرافيان او و ابوذر غفاری – صحابی جليل القدر پيامبر (ص) – اين جدال در گرفت. ابوذر با شيوه تصرف در اموال مسلمانان – بوسيله واليان يا ثروت اندوزان – مخالف بود. ابوذر بی وقفه اين آيه را مي‌خواند تا به جامعه اسلامی آن روز نادرستی ثرورت اندوزی و خرج نكردن آن در راه خدا را گوش زد كند.
معاويه استدلال كرد كه اين آيه در مورد اهل كتاب نازل شده است ولی ابوذر مي‌گفت كه اين آيه هم درباره ما و هم درباره اهل كتاب نازل شده است. يعنی آيه شريفه به موضوع ثروت اندوزی مي‌پردازد و محدود به زمان خاصی نيست و هر جايی كه اين ويژگي‌ها در آن وجود داشته باشد، اين آيه نيز بدان نظر دارد. به همين جهت معاويه به عثمان بن عفان شكايت برد. عثمان نيز به دنبال ابوذر فرستاد و او را به ربذه تبعيد كرد.
روايتی در الدر المنثور سيوطی وجود دارد كه مي‌گويد بعضی از مسلمانان خواستند اين آِيه را به اهل كتاب اختصاص دهند و كوشيدند كه «واو» را حذف كنند. با حذف «واو» معنای آيه اين گونه مي‌شد: بسياری از عالمان و راهبان اموال مردم را مي‌خورند وجلوی راه خدا را مي‌گيرند كسانی هستند كه طلا و نقره ذخيره مي‌كنند. با حذف «واو» به نظر مي‌رسيد كه آيه به فقط به اهل كتاب اختصاص دارد و مسلمانان آزادند كه به جمع آوری طلا و نقره بپردازند. چرا كه به گمان آنها آيه شامل حال آنان نمي‌شود. ولی يكی از صحابه كه به قرآن كريم و مفاهيم آن احاطه داشت، شمشير خود را كشيد وگفت: يا واو را بگذاريد يا اينكه شمشير خود را روی گردنم مي‌گذارم – يعنی به شما حمله مي‌كنم - لذا تحت اين فشار «واو» را باقی گذاشتند. اين طبق روايت الدر المنثور سيوطی بود.
بنابر آنچه آمد سياست مالی اسلام نمي‌پذيرد كه طلا و نقره ذخيره شود و در مسؤوليت‌های عمومی كه خداوند بر مردم واجب كرده است بكار گرفته نشود.
ممكن است فردی بگويد: حتی اگر بپذيريم كه اين آيه درباره اهل كتاب نازل شده است – به قرينه تناسب حكم و موضوع – ماهيت امر نمي‌پذيرد كه اين آيه اختصاص به اهل كتاب داشته باشد؛ زيرا نمي‌پذيريم كه ثروت اندوزی و انفاق نكردن در راه خدا از سوی يك مسلمان مورد پذيرش واقع شود. چرا كه تشويق به انفاق پيوند تامی با اين كه مال از آن خداوند است دارد. كسی كه انفاق مي‌كند در حقيقت از مال خداوند خرج مي‌كند و حقوقی را كه پيش از پيش بر او واجب شده است به جای آورده است. ثروت اندوزی و خرج نكردن از سوی ديگر با هدف جانشينی انسان در روی زمين منافات دارد. جانشينی خداوند در روی زمين ايجاب مي‌كند كه انسان زمين را بنا به منفعت مردم و رضايت پروردگار آباد كند.

ارزش مال و ثروت[ویرایش]

سؤال ديگر مطرح مي‌شود: مصداق اين آيه در زندگی ما چيست؟ چگونه به اين آيه رنگ واقعيت ببخشيم؟ چگونه به عنوان مسلمان، با اين آيه تعامل به خرج دهيم؟ چگونه از مال در زندگی خود استفاده كنيم؟ خصوصاً وقتی كه ثروتهای هنگفتی را در گاو صندوق‌ها و بانكها ذخيره كرده‌ايم؟ به تعبير ديگر: اين آيه شامل چه كسانی مي‌شود؟ آيا اين‌ها كسانی هستند كه مال جمع مي‌كنند و حقوق شرعی آنان را مي‌پردازند و سپس برای تقويت جايگاه اقتصادی خود در جامعه آنان را ذخيره مي‌كنند. زيرا جايگاه اجتماعی افراد متناسب ميزان ثروت آنهاست يا اينكه ذخيره كردن آنان فقط جنبه فردی دارد و مي‌خواهند كه نيازهای فعلی يا آتی خود را وقتی باز نشسته شدند برآورده كنند؟ يا اينان كسانی هستند كه به جمع آوری مال مي‌پردازند و از روی مال دوستی و بخل ورزی آن را ذخيره مي‌كنند و حقوق شرعی آن را نيز نمي‌پردازند؟
خلاصه اينكه:
آيا اين آيه از جمله قانونگذاري‌های كلّی است كه با قانونگذاري‌های جزئی مثل زكات و خمس فرق دارد؟ يعنی از كسانی سخن مي‌گويد كه مال را ذخيره مي‌كنند ولی حقوق شرعی آن را نمي‌دهند و از كسانی سخن نمي‌گويد كه پس از دادن خمس و زكات، به اندوختن ثروت مي‌پردازند و اين آيه شامل حال آنان نمي‌شود؟ يا اينكه اين آيه جزو آياتی است كه در مقام قانونگذاری قرار دارد تا به نوع مجازاتی كسانی كه ماليات شرعی نمي‌دهند بپردازد؟ يا اينكه در جهت ديگری وارد شده است؟
بعضی از روايات مي‌گويند كه اين آيه شامل كسانی كه زكات مال خود را مي‌دهند و مال خود را در راه خدا مصرف مي‌كنند و آن را در گاو صندوق خود ذخيره نمي‌كنند نمي‌شود.
علامه طباطبايی در تفسير الميزان معتقد است كه آيه شريفه به گردش مال و اقتصاد در جامعه مرتبط است؛ بنابراين خداوند سبحان مردم به پرداخت بعضی ماليات موظف كرده است ولی از ايشان مي‌خواهد كه ثروتهای خويش را از گردش اقتصادی عمومی در معاملات و توليدات و صنعت و كشاورزی آن را به جريان اندازند. چرا كه ثروتمندان وظيفه دارند كه مال و ثروت خويش را از مردم باز ندارند، حتی اگر در اين فرايند دنبال كسب منفعت و تجارت نيز مي‌باشند. انفاقهای عام مثل حقوق واجب شرعی و مخارجی را كه ولی امر تعيين مي‌كند همگی به خاطر نياز اسلام و مسلمانان به مال و ثروت در اموری مثل جهاد و دفاع و اجرای طرحهای تربيتی و اجتماعی و فرهنگی و بهداشتی و ... است.
بر اين اساس علامه طباطبايی معتقد است اين آيه مربوط به كسانی است كه ثروت را از جامعه بركنار مي‌دارند. اين مسأله تأثير منفی روی جامعه به جای مي‌گذارد. چرا كه آن خاصيتی را كه باعث رشد اقتصادی جامعه مي‌شود از دست مي‌دهد.

وظيفه مال[ویرایش]

ما معتقديم كه اين نظر، نظر شايسته‌ای است كه ولی قضيه اين است كه چگونه مي‌شود اين آيه را بر اين نظر تطبيق نمود. در اين رابطه ذكر ملاحظاتی ضروری است كه در تفسير «من وحی القرآن» آن را آورده‌ايم. ما معتقديم كه اين نظر از غرق شدن در واژة «كنز» ناشی مي‌شود. چرا كه اين واژه همين معنا را مي‌رساند و در فضای امتناع از بخشش مال در راه خدا قرار دارد. ولی برداشت ما اين است كه اين فراز از آيه شريفه از يك پديده عام انحرافی سخن مي‌گويد. يعنی كسانی كه فقط برای مال و ثروت زندگی مي‌كنند.
اين آيه شريفه مي‌خواهد به حالت روانی و عملی اينان بپردازد و در مقام بيان مسأله اقتصادی گردش مالی ثروت در جامعه نيست. اين حالت روانی در كسانی تبلور مي‌يابد كه تمام زندگي‌شان مال و ثروت است و فكر مي‌كنند كه هيچ ارزش ديگری غير از مال اندوزی وجود ندارد. اين امر آنان را وامي‌دارد كه مثل علمای يهودی و مسيحيت به حق و ناحق مال بدست آورند و در مال به عنوان هدف اساسی زندگی غرق شوند. اين مسأله باعث مي‌شود كه مال را از عرصه‌های عمومی زندگی كه خداوند مال در آن مسير خرج شود، دور نگه دارند.
از اين رو خداوند از مردم مي‌خواهد كه داشتن مال را به عنوان يك مسؤوليت اجتماعی تلقی كنند. خداوند مي‌فرمايد: «وأنفقوا ممّا جعلكم متخلفين فيه»(حديد/۷) ، «وآتوهم من مال الله الذی آتاكم»(نور/۳۳). ابوذر اين صحابی گرانقدر پيامبر(ص) از طريق مخالفت با انحراف و فساد و سؤ استفاده‌ها مالی قدرتمندان، مي‌خواست همين فضا را در جامعة اسلامی ايجاد كند.
چرا كه بعضی از اطرافيان خليفه سوم دچار انحراف و فساد و سؤ استفاده‌های مالی شده بودند. زيرا شيوه توزيع ثروت توسط حكومت به گونه‌ای بود كه حاكم فكر مي‌كرد هر طور كه بخواهد مي‌تواند در مال و ثروت مسلمانان تصرف كند و آن را در اختيار نزديكان خود قرار دهد. اين مسأله مردم را به سمت ثروت اندوزی و نگريستن به ثروت به عنوان يك ارزش اجتماعی برای برتری جويی – آن هم به ضرر كليه هدفهای جامعه اسلامي- مي‌كشاند.
علامه طباطبايی معتقد است كه کنز به معنای حبس مال در صندوقهای قفل‌دار است. ولی بايد توجه داشت كه اين ديدگاه يك پديده عام اجتماعی نزد كسانی كه برای طمع ورزی خود به مال اندوزی مي‌پردازند نيست؛ چرا كه حبس مال در صندوقهای قفل‌دار، هدف آنان را كه همان زياد شدن ثروت است برآورده نمي‌كند. پس چگونه مي‌تواند مقصود آيه همين باشد، آنهم آيه‌ای كه آمده است تا به يكی از حالت‌های عمومی زندگی انسان بپردازد؟
به بيان ديگر هر انسانی كه مالی دارد، دوست دارد كه آن را زياد كند. از اين رو بايد ببينيم كه مردم پولهای خود را به بانكها مي‌سپارند تا از طريق سرمايه‌گذاری در طرح‌های خاص از سود آن استفاده كنند يا اينكه بدون بكار بستن برای سودجويی آن را در صندوق‌های قفل‌دار محبوس مي‌كنند؟
بايد گفت كه اين مورد اخير پديده‌ای عمومی نيست نه در جامعه اسلامی و نه در ساير جوامع. بنابراين بعيد است كه آيه به پديده‌ای غير رايج و بلكه نادر در جامعه بپردازد. با توجه به آنچه آمد دوباره تأكيد مي‌ورزيم كه آيه در صدد بيان چگونگی انحراف كاربرد مال از هدف اصلی آن است. چرا كه مال و ثروت يكی از توانمندي‌های امت اسلامی است كه در اختيار افراد خاصی قرار گرفته است.
اينان بايد با انفاق مال در راه خدا، هدفی را كه مورد نظر خداوند است برآورده كنند ولی اينان مال و ثروت را به ابزاری برای طمع ورزي‌های فردی و خودخواهي‌ها و شهوات شخصی خود تبديل مي‌كنند. آيه به روح عمل و رفتار اينان مي‌پردازد و در مقام بيان جزئيات موارد انفاق در راه خدا كه شامل ماليات شرعی واجب يا بخشش‌های فردی افراد در موارد نياز چون جهاد يا فروپاشی اقتصادی يا گرسنگی و امثال آن مي‌باشد نيست.
طبيعی است كه اينان در زندگی خود در مسير ايمان قرار ندارند بلكه مال و ثروت را خدا و هدف اصلی خويش در زندگی قرار داده‌اند. زيرا مؤمن حقيقی كسی است كه اهداف ايمانی را در سر لوحه هدفهای خويش قرار دهد. او بايد به بدست آوردن مال به عنوان يك وظيفة اجتماعی و نه امتياز شخصی نگاه كند و همان گونه كه قبلاً اشاره شد بايد مال را يك امانت الهی بشمارد.
فردی نزد امام صادق(ع) آمد و به ايشان عرض كرد: «به خدا سوگند! ما دنبال دنيا هستيم – در حالی كه شما هميشه به ما سفارش مي‌كنيد كه دنيا را وانهيد - و دوست داريم آن را بدست آوريم – هيچ كسی پيدا نمي‌شود كه دنيا را دوست نداشته باشد – حضرت فرمود: دوست داری با اين مال چه كني؟ گفت: نياز خودم و خانواده‌ام را برآورده كنم و آن را صدقه بدهم و حج و عمره به جای آورم. حضرت فرمود: اين دنيا طلبی نيست بلكه آخرت جويی است.» چرا كه تو از دنيا برای تحقق مسؤوليت‌های الهی خود استفاده مي‌كني.
اگر مال را به عنوان امانتی الهی در نظر گرفتي، در اين صورت جز در راستای رضايت صاحب امانت كه همان خداوند است آن را به كار نخواهی بست. از اين رو انفاق در راه خدا بايد بر مالكيت مال حاكميت داشته باشد و انسان نبايد از اين راه دور شود و به راه ديگری نزديك گردد؛ چرا كه معنای آن پيروی از راه شيطان و انحراف است. «فبشرهم بعذاب اليم»(آل‌عمران/۲۱) پايان بخش اين آيه است.
چرا كه اينان از دستور خدا تمرد كرده‌اند، از دستور او نافرمانی كرده‌اند و نواهی الهی را رعايت ننموده‌اند و از گامهای شيطان كه آنان را به منكر دستور داده و از معروف نهی مي‌كند پيروی كرده‌اند. «يوم يحمی عليها– يعنی به خاطر ذخيره كردن طلا و نقره – فی نار جهنم– همين طلا و نقره‌ای كه ذخيره كردند و آن را از نيازمندان باز داشتند، به آتش تبديل مي‌شود كه پشت و كناره‌ها و چهر‌ه آنان را مي‌سوزاند – فتكوی بها جباههم و جنوبهم و ظهورهم– در اين حالت به ايشان گفته مي‌شود كه ما به شما ستم نكرده‌ايم و چيزی از سوی ما به سوی شما نيامده است بلكه آنچه را كه مي‌بينيد همان اموالی است كه شما در دنيا آن را جمع كرديد.
اموال شما در دنيا حالت آتش داشت كه اكنون در آخرت زبانه مي‌كشد – هذا ما كنزتم لأنفسكم– شما اين مال‌ها را جمع كرديد و از محرومان باز داشتيد – فذوقوا ما كنتم تكنزون»(توبه /۳۵) زيرا انسان فقط ثمره عمل خود را مي‌بيند. اگر عملش خير باشد ثمره‌اش خير است و اگر عملش بد باشد ثمره‌اش نيز بد است.
بنا به آنچه آمد تأكيد مي‌كنيم كه آيه به اهل كتاب اختصاص ندارد بلكه در سياق صحبت از آنان آمده است. اين آيه همه مردم را در بر مي‌گيرد. چرا كه آيه شريفه در مقام بيان يك پديده عمومی است كه بر زندگی انسان سايه افكنده است. اين آيه اختصاص به زمان خاصی نيز ندارد تا شريعت ديگری بيايد و آن را نسخ كند بلكه آبشخوری برای پايه‌های حركت و ابداع و استمرار زندگی است.

منبع[ویرایش]

بینات
رحما



جعبه‌ابزار