کشاورزی برزیل


کشاورزی برزیل؛ معجزه سرادو
برزیل، انقلابی در مزارع خود به وجود آورده است. آیا می تواند همین کار را برای دیگران نیز انجام دهد؟


مقدمه[ویرایش]

در گوشه ای دور از ایالت باهیا در شمال شرقی برزیل، مزرعه ای بزرگ و جدید از زیر بوته زاری خشک سر بر می آورد. سی سال قبل، در این منطقه از سرادو (cerrado) (دشت برزیل) اوکالیپتوس و کاج رشد می کرد.
سپس درختچه های بومی، بخش هایی از آن را زیر پوشش خود گرفتند. حالا یکایک مزارعی که در این منطقه به وجود آمده اند، سخن از داستان تغییر می گویند. برخی از آنها را کنده های درختان پوشانده است. بعضی از آنها تولید کنندگان زغال چوب را برای تبدیل بازمانده ریشه های گیاهان به سوخت به خود جذب کرده اند. برخی دیگر از این زمین ها تسطیح شده و با کود و آهک آماده شده اند و بعضی از آنها نیز پیش از این به اقیانوس های سفید پنبه تبدیل شده اند. در فصل بعد، در این مزرعه در ژاتوبا، پنبه، سویا و ذرت در مساحت ۲۴ هزار هکتار، یعنی ۲۰۰ برابر یک مزرعه متوسط در آیوا کشت و درو خواهد شد. این مزرعه بخشی از مناطق فقر زده برزیل را زیرو رو خواهد کرد.
در فاصله سیصد مایلی شمال این منطقه در پیائوی، این دگرگونی اکنون به اتمام رسیده است. سه سال پیش، کشاورزان مزرعه کرماک در پرورش بادام هندی با شکست روبه رو شدند. حجم محصول موجود در انبار غله آن رو به کاهش بود و بوته های بومی منطقه، دوباره در آن ظاهر می شدند. حال این مزرعه که مثل ژاتوبا در مالکیت برازیل آگرو قرار دارد شرکتی که مزارع رها شده را خریده و مدرنیزه می کند از فرستنده های رادیویی برای پیگیری وضع آب و هوا استفاده می کند، نرم افزار اس ای پی را به کار می گیرد، ۳۰۰ نفر از اهالی جنوب برزیل را در استخدام خود دارد، ۲۰۰ کیلومتر جاده جدید دارد که مزارع مختلف را به یکدیگر متصل می کنند و در زمان درو، از صدای غرش کامیون هایی که روز و شب، ذرت و سویا را به بنادر دوردست منتقل می کنند، به لرزه در می آید.
اینکه همه این اتفاقات در پیائوی – تیمبوکتوی(۱) برزیل، منطقه ای دوردست و تقریبا آشفته و بی نظم که نزدیک ترین کلینیک بهداشتی نصف روز با آن فاصله دارد و بیشتر ساکنانش، زندگی خود را با پرداخت های رفاهی دولت می گذرانند رخ می دهد، دست کمی از معجزه ندارد.
این دو مزرعه در منطقه کشاورزی برزیل، نمونه هایی کوچک از تغییری ملی هستند که تبعاتی جهانی را به همراه دارد. این کشور در کمتر از سی سال از وارد کننده غذا به یکی از بزرگ ترین انبار های غله دنیا تبدیل شده است. (رجوع کنید به نمودار ۱) برزیل اولین کشوری در دنیا است که توانسته است با پنج صادر کننده بزرگ سنتی غلات (آمریکا، کانادا، استرالیا، آرژانتین و اتحادیه اروپا) برابری کند. همچنین اولین غول استوایی غذا است، چرا که این پنج کشور، همگی تولید کنندگانی خوش آب و هوا هستند.
افزایش تولید زراعی برزیل، حیرت انگیز بوده است. کل ارزش غلات این کشور در فاصله ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۶ از ۲۳ میلیارد رئال (۲۳ میلیارد دلار) به ۱۰۸ میلیارد رئال افزایش یافته یا رشدی ۳۶۵ درصدی را تجربه کرده است. برزیل صادرات گوشت گاو خود را ظرف یک دهه، ده برابر کرد و جایگاه استرالیا به عنوان بزرگ ترین صادر کننده این محصول در دنیا را به خود اختصاص داد. این کشور بعد از هند، بزرگ ترین گله گاو دنیا را دارد و بزرگ ترین صادر کننده گوشت ماکیان، نیشکر و اتانول در دنیا نیز است (رجوع کنید به نمودار ۲). تولید سویا در آن از سال ۱۹۹۰ به این سو از کمتر از ۱۵ میلیون تن به بیش از ۶۰ میلیون تن رسیده است. نزدیک به یک سوم از صادرات سویای دنیا از برزیل انجام می گیرد و تنها آمریکا از این نظر در رتبه ای بهتر از آن قرار دارد. در سال ۱۹۹۴، صادرات سویا در برزیل، یک هفتم صادرات آمریکا بود، اما حالا این نسبت به شش هفتم رسیده است. به علاوه، برزیل یک چهارم از تجارت سویای دنیا را تنها با استفاده از ۶ درصد از زمین های قابل کشت خود تامین می کند.
نکته دیگری که به همین اندازه ما را متحیر می کند، این است که برزیل این همه را بدون هیچ گونه یارانه دولتی انجام داده است. بر پایه گزارش سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (او ای سی دی) در سال های ۰۷ ۲۰۰۵ حمایت دولت تنها ۷/۵ درصد از کل درآمد کشاورزی برزیل را شامل می شده است، در حالی که این رقم در آمریکا به ۱۲ درصد، در کشور های عضو او ای سی دی به طور متوسط به ۲۶ درصد و در اتحادیه اروپا به ۲۹ درصد می رسد.
همچنین برزیل این کار را بدون جنگل زدایی از آمازون به انجام رسانده است (هر چند این پدیده به دلایلی دیگر رخ داده است)این کشور چگونه توانست از پس این دگرگونی شگفت آور برآید؟ پاسخ این سوال، نه تنها برای برزیل، بلکه برای تمام کشور های دیگر دنیا نیز اهمیت دارد.

مدل جذاب برزیلی[ویرایش]

جمعیت دنیا تا سال ۲۰۵۰ از ۷ میلیارد نفر کنونی به ۹ میلیارد نفر خواهد رسید. احتمالا درآمد دنیا بیش از این نسبت افزایش خواهد یافت، کل جمعیت شهر نشین آن تقریبا دو برابر خواهد شد و رژیم غذایی مردم دنیا را همراه با کل تقاضا برای این محصولات تغییر خواهد داد، زیرا ساکنان شهر ها به مصرف بیشتر گوشت تمایل دارند. سازمان غذا و کشاورزی سازمان ملل (فائو) خاطر نشان می کند که تا سال ۲۰۵۰، تولید غلات باید تقریبا ۵۰ درصد افزایش یابد، اما تولید گوشت باید دو برابر شود. دستیابی به این هدف سخت است، زیرا در دهه گذشته، رشد بازدهی در بخش کشاورزی متوقف شده و محدودیت آب به مشکلی بزرگ تر تبدیل شده است. طبق یک برآورد، در حال حاضر تنها ۴۰ درصد از افزایش غلات دنیا به افزایش بازدهی ارتباط دارد و ۶۰ درصد آن از کشت روی زمین های جدید حاصل می شود. در دهه ۱۹۶۰ تنها ۲۵ درصد از افزایش تولید غلات دنیا به افزایش زمین زیر کشت مرتبط بود و ۷۵ درصد آن از افزایش باز دهی نشات می گرفت.
پس اگر از کسی بپرسند که طی ۴۰ سال پیش رو چه نوع تولید کننده ای در بخش محصولات کشاورزی بیش از همه اهمیت خواهد داشت، احتمالا پاسخی شبیه به این می دهد: تولید کننده ای که محصول خود را به شدت افزایش داده باشد و به نظر رسد که می تواند این کار را همچنان ادامه دهد، آب و زمین کافی در اختیار داشته باشد، بتواند یک گله بزرگ گاو را زنده نگه دارد، بی آنکه حمایت مالی زیادی از دولت دریافت کند، به تولید بپردازد و احتمالا دشت های زیادی را در اختیار داشته باشد، چرا که بزرگ ترین شکست در عرصه کشاورزی طی دهه های گذشته در مناطق استوایی آفریقا رخ داده است و هر چیزی که بتواند در تولید محصول بیشتر به آفریقایی ها کمک کند، بسیار ارزشمند خواهد بود. به بیان دیگر، این فرد در پاسخ به سوال فوق، ویژگی های برزیل را توضیح خواهد داد.
زمین های زراعی آزاد در برزیل، بیش از هر کشور دیگری در دنیاست (رجوع کنید به نمودار ۳). طبق گزارش فائو، کل زمین های برزیل که به طور بالقوه قابل کشت هستند، بیش از ۴۰۰ میلیون هکتار است که تنها ۵۰ میلیون هکتار آن در حال حاضر مورد استفاده قرار می گیرد. ارقام رسمی منتشر شده در این کشور، زمین های قابل کشت آن را تا حدودی کمتر و نزدیک به ۳۰۰ میلیون هکتار اعلام می کنند. در هر صورت، برزیل زمین های قابل کشت وسیعی دارد. بر پایه ارقام فائو، سطح زمین های بلا استفاده در برزیل برابر است با مجموع آن در دو کشوری که از این نظر در رتبه های دوم و سوم قرار دارند (روسیه و آمریکا). برزیل غالبا به تسطیح جنگل ها برای ایجاد زمین های زراعی متهم می شود، اما به ندرت پیش می آید که این زمین ها در آمازون واقع باشند، بلکه بیشتر در سرادو قرار دارند.
برزیل همچنین منابع آب بیشتری دارد. بر اساس گزارش «ارزیابی آب دنیا» که در سال ۲۰۰۹ توسط سازمان ملل منتشر شد، این کشور در هر سال، بیش از ۸۰۰۰ میلیارد کیلو متر مکعب منابع آب تجدید پذیر دارد که بسیار بیشتر از هر کشور دیگری در دنیا است. برزیل (با جمعیتی معادل ۱۹۰ میلیون نفر) به تنهایی آب تجدید پذیر بیشتری نسبت به آسیا (با جمعیت ۴ میلیارد نفری) دارد و باز هم این مساله صرفا به آمازون مربوط نیست. پیائوی یکی از خشک ترین مناطق این کشور است، اما با این وجود آبی که به دست می آورد، یک سوم بیشتر از کمربند ذرت آمریکا است.
البته بهره مندی از آب و زمین اضافی، اگر در نقاط مختلفی قرار داشته باشند (مشکلی که در بیشتر نقاط آفریقا وجود دارد)، چندان مفید نیست. اما آن گونه که برازیل آگرو می گوید، میزان زمین هایی در برزیل که سالانه بیش از ۹۷۵ میلیمتر باران در آنها می بارد، برابر با مقدار آن در آفریقا و بیش از یک چهارم سطح تمام زمین هایی با این میزان بارش باران در سراسر دنیا است.
کشاورزان برزیلی از سال ۱۹۹۶ تا به حال، مقدار زمین زیر کشت خود را یک سوم افزایش داده اند و بیشتر این افزایش در سرادو رخ داده است. این مساله با آنچه در دیگر کشور های تولید کننده محصولات زراعی رخ داده و زمین زیر کشت آنها یا ثابت مانده یا (در اروپا) کاهش یافته است، کاملا فرق دارد. همچنین تولیدات کشاورزی در برزیل، ده برابر این رقم افزایش یافته است. اما در حقیقت، وجود زمین کشاورزی، تنها دلیل درجه دوم برای رشد خارق العاده کشاورزی برزیل بوده است. اگر بخواهیم دلیل اصلی را در سه کلمه بیان کنیم، عبارتند از امبراپا، امبراپا و امبراپا.

غذای بیشتر بدون جنگل زدایی[ویرایش]

امبراپا مخفف امپرسا برازیلیرا دو پسکویسا آگروپکواریا یا شرکت تحقیقات کشاورزی برزیل است. امبراپا شرکتی دولتی است که در سال ۱۹۷۳ و به واسطه دور اندیشی نامعمول ژنرال هایی که در آن زمان در این کشور حکومت می کردند، پایه گذاری شد. در آن موقع، چهار برابر شدن قیمت نفت باعث شد که برزیل نتواند یارانه های زیاد کشاورزی خود را پرداخت کند. مائورو لوپز که بر نظام یارانه ای این کشور نظارت می کرد، می گوید که از دولت خواست که به ازای هر ۵۰ دلاری که از محل کاهش یارانه ها صرفه جویی می کند، ۲۰ دلار به امبراپا بدهد. دولت این کار را نکرد، اما این شرکت پول کافی را برای اینکه به بزرگ ترین موسسه تحقیقات استوایی در دنیا تبدیل شود، به دست آورد. امبراپا هر کاری را انجام می دهد، از پرورش گاو و بذر جدید گرفته تا تولید کاغذ فوق نازک خوراکی برای بسته بندی مواد غذایی که با فاسد شدن غذا تغییر رنگ می دهد و تا اداره یک آزمایشگاه نانو تکنولوژی که منسوجات و باند پانسمان فوق قوی قابل تجزیه را تولید می کند. با این همه، موفقیت اصلی امبراپا این بوده که توانسته است سرادو را سبز کند.
در زمان شروع به کار این موسسه، سرادو منطقه ای نامناسب برای کشاورزی به شمار می رفت. نورمن بورلاگ، گیاه شناس آمریکایی که غالبا پدر انقلاب سبز نامیده می شود، در مصاحبه با نیو یورک تایمز گفته بود که «هیچ کس فکر نمی کرد که این خاک ها روزی قابلیت تولید پیدا کنند.» خاک سرادو بیش از حد اسیدی به نظر می رسید و به لحاظ ارزش غذایی نیز بسیار فقیر بود. امبراپا برای تغییر این وضعیت، چهار کار را به انجام رساند.
اولا مقادیر زیادی آهک (سنگ آهک یا گل سفید آسیاب شده) را برای کاهش اسیدیته خاک این منطقه در آن ریخت. در اواخر دهه ۱۹۹۰، سالانه ۱۴ تا ۱۶ تن آهک در مزارع برزیل پخش می شد و این مقدار در سال های ۲۰۰۳ و ۲۰۰۴ به ۲۵ میلیون تن رسید. این تقریبا برابر است با پنج تن آهک در هر هکتار و برخی اوقات به رقمی بیش از این نیز می رسید. ظرف سه سال گذشته ۵۰۰۰ کامیون بزرگ۳۰ تنی، محتویات خود را در مزرعه ۲۰ هزار هکتاری کرماک خالی کرده اند. دانشمندان امبراپا گونه های مختلفی از ریزوبیوم، باکتری ای که به تثبیت نیتروژن در حبوبات کمک کرده و در خاک سرادو بسیار خوب عمل می کند را پرورش داده اند و بدین طریق از نیاز به کود کاسته اند.
بنابراین اگر چه برزیل زمین های زراعی زیادی دارد، اما اجازه نداد که بدون استفاده مانده و در انتظار کشت بمانند. امبراپا مجبور بود که به معنایی زمین خلق کند یا آن را برای کشاورزی مساعد سازد. امروزه سرادو ۷۰ درصد از تولیدات زراعی برزیل را به خود اختصاص داده و به میدوست(۲) جدیدی تبدیل شده است. سیلویو کرستانا، از روسای پیشین امبراپا با افتخار می گوید که «ما فضا را عوض کردیم.»
ثانیا امبراپا به آفریقا رفت و علفی با نام براچیارا را با خود به برزیل آورد. پیوند این علف در برزیل، نوع جدیدی را با نام براکویارینها در این کشور به وجود آورد که ۲۵ ۲۰ تن علوفه را در هر هکتار تولید می کرد چندین برابر تولید علف بومی سرادو و سه برابر تولید آن در آفریقا. این نکته بدان معنی بود که بخش هایی از سرادو می توانست به چراگاه تبدیل شده و زمینه را برای بزرگ تر شدن گله گاو های برزیل فراهم آورد. سی سال قبل، چهار سال طول می کشید تا برزیل بتواند گاوی را برای ذبح پرورش دهد. حالا این زمان به ۲۰ ۱۸ ماه رسیده است.
این تمام ماجرا نیست. امبراپا اخیرا آزمایش هایی را برای ایجاد تغییرات ژنتیکی در براچیارا آغاز کرده است تا نوعی از آن را با نام براکویارائو که برگی بزرگ دارد و محصول علوفه را حتی بیش از این افزایش می دهد، تولید کند. این امر به تنهایی بخش دامی اقتصاد این کشور که بسیار ناکارآمد است را زیر و رو نخواهد کرد. نزدیک به یک سوم از افزایش تولید دام به پرورش بهتر حیوانات باز می گردد، یک سوم از آن به افزایش مقاومت آنها در برابر انواع گوناگون بیماری ارتباط دارد و تنها یک سوم آن از بهبود غذای دام ریشه می گیرد. اما آشکار است که این کار به بهتر شدن اوضاع کمک خواهد کرد.
ثالثا و مهم تر از همه، امبراپا سویا را به محصولی استوایی تبدیل کرده است. این دانه روغنی، محصول بومی شمال شرقی آسیا (ژاپن، شبه جزیره کره و شمال شرقی چین) است. سویا محصول مختص مناطق خوش آب و هوا است، به تغییر دما حساسیت زیادی دارد و تولید آن مستلزم وجود چهار فصل مجزا است. تمام دیگر تولید کنندگان بزرگ سویا (مخصوصا آمریکا و آرژانتین) شرایط آب و هوایی مطلوبی دارند. حتی خود برزیل نیز سویا را در ایالت های خوش آب و هوای جنوبی کشت می کند. اما امبراپا دریافت که چگونه باید این محصول را در آب و هوایی استوایی و در دشت های مواج ایالت ماتو گروسو و منطقه گوییاس در سرادوی سوزان کشت کند. اخیرا برزیل به واردات بذر های سویا که به لحاظ ژنتیکی تغییر داده شده اند نیز روی آورده است و در حال حاضر بعد از آمریکا دومین کشوری در دنیا است که از این قبیل بذر ها استفاده می کند. امسال امبراپا توانست اولین بذر دارای تغییرات ژنتیکی خود را به تایید برساند.
این موسسه همچنین گونه هایی از سویا را تولید کرده است که سازگاری آنها با خاک های اسیدی بیشتر از مقدار معمول است (سرادو حتی پس از استفاده گسترده از آهک، هنوز تا حدی اسیدی است). این شرکت دوره رشد گیاهان را نیز کوتاه تر کرد و چرخه معمول زندگی آنها را بین ۸ تا ۱۲ هفته کاهش داد. این گیاهان دارای «چرخه کوتاه» باعث شده اند که بتوان سالانه دو محصول را در مزارع به عمل آورد و بدین ترتیب انقلابی را در شیوه فعالیت آنها پدید آورده اند. کشاورزان، محصول اصلی خود را در سپتامبر کشت می کردند و در مه یا ژوئن، آن را درو می کردند. حال آنها می توانند محصول خود را در فوریه درو کنند و از این طریق، زمان کافی برای برداشت کامل محصولی دیگر تا قبل از بذرافشانی در سپتامبر پیدا کرده اند. این بدان معنا است که محصول «دوم» (که روزگاری اندک بود)، به اندازه محصول اول زیاد شده است موضوعی که بخش عمده ای از افزایش بازدهی زمین های کشاورزی به آن باز می گردد.
چنین تغییراتی در حال وقوع است. مزرعه کرماک تا همین اواخر به سختی می توانست وجود داشته باشد، زیرا سویا در این داغ ترین و اسیدی ترین منطقه برزیل به عمل نمی آمد. انواع سویا هایی که حالا در این منطقه کشت می شود، پنج سال قبل اصلا وجود نداشت. دکتر کرستانا این امر را «استحاله ژنتیکی سویا» می نامد.
و بالاخره اینکه امبراپا در تکنیک های جدید عملیاتی در حیطه کشاورزی پیشتاز بوده و استفاده از آنها را تشویق کرده است. زارعان برزیلی در کشاورزی no till پیشتاز بوده اند. در این نوع زراعت، شخم زنی خاک و دروی محصول در سطح زمین انجام نمی شود، بلکه محصول از قسمت بالای ساقه جدا شده و مابقی آن دست نخورده رها می شود تا فاسد شده و به کف پوشی از جنس مواد آلی تبدیل گردد. سپس محصول سال بعد، مستقیما در این کف پوش کاشته می شود و از این طریق، موادغذایی بیشتری در خاک باقی می ماند. در سال ۱۹۹۰، ۶/۲ درصد از محصول کشاورزان برزیلی به این شیوه تولید می شد، اما این رقم امروزه به بیش از ۵۰ درصد رسیده است.
آخرین ترفند امبراپا چیزی است که ادغام جنگل، کشاورزی و دام نامیده می شود. زمین ها به نوبت برای تولید محصول زراعی و چرای دام مورد استفاده قرار می گیرند، اما ردیف های درختان نیز در فاصله میان آنها که گاو ها می توانند در آن چرا کنند، کاشته می شود. کاشف به عمل آمده که این بهترین راهی است که تا به حال برای نجات علفزار های فرسایش یافته در پیش گرفته شده است. امبراپا که سال ها برای افزایش سطح زمین های زیر کشت و تولید محصولات کشاورزی هزینه کرده است، حال به سراغ شیوه هایی برای افزایش شدت استفاده از زمین و استفاده نوبتی از آنها برای تولید محصول و چرای دام است تا از این طریق، بدون بریدن درختان جنگل، غذای افراد بیشتری را تامین کند.
کشاورزان همیشه و در همه جا عصبانی و نالانند و نیازی به گفتن نیست که برزیلی ها نیز از این قاعده مستثنی نیستند. بزرگ ترین نگرانی آنها، حمل و نقل است. مزارع ماتو گروسو ۲۰۰۰ کیلومتر با بندر مهم صادرات سویا در پاراناگوا که کشتی های بزرگ و غالبا مدرن نمی توانند در آن پهلو بگیرند، فاصله دارد. بنابراین برزیل کالایی نسبتا کم ارزش را با استفاده از گران ترین وسیله یعنی کامیون هایی که بعد مجبورند به خاطر بسته بودن بارانداز مدت ها صبر کنند، جابه جا می کند.
برزیل تا حدودی در اثر آن مشکل، ارزان ترین کشور دنیا برای کشت سویا نیست (آرژانتین و نواحی شمال مرکزی آمریکا به ترتیب در رده اول و دوم قرار دارند). اما این کشور ارزان ترین نقطه دنیا برای افزایش سطح زمین های زیرکشت است. توسعه تولید در آرژانتین یا آمریکا به استفاده از زمین های خشک تر حاشیه ای که زراعت در آنها بسیار گران تر است، می انجامد. برعکس، گسترش تولید در برزیل در زمین هایی انجام می گیرد که بسیار شبیه به زمین هایی هستند که تا به حال مورد استفاده قرار می گرفته اند.

بزرگ، زیبا است[ویرایش]

برزیل تقریبا مانند تمام دیگر تولید کنندگان بزرگ محصولات زراعی، بین شرکت های غول آسای مولد و زمین های ناکارآمدی که کشت در آنها به صورت تفننی انجام می شود، تقسیم شده است. به گفته مائورو و ایگنز لوپز از دانشگاه فونداسائو گتولیو وارگاس در ریو دو ژانیرو، نیمی از ۵ میلیون مزرعه این کشور کمتر از ۱۰۰۰۰ رئال در سال درآمد دارند و تنها ۷ درصد از کل محصول کشاورزی برزیل را تولید می کنند. ۶/۱ میلیون از مزارع این کشور، متعلق به شرکت های تجاری بزرگی هستند که ۷۶ درصد از محصول این کشور را به خود اختصاص می دهند. همه مزارع خانوادگی برزیل بر اقتصاد این کشور سنگینی نمی کنند، چه بخش زیادی از نیمه بیکاری روستا ها را از میان می برند و بخش عمده ای از تولید گوشت ماکیان در آنها متمرکز است، اما بنگاه های بزرگ، بسیار مولد تر هستند.
با این همه، این نقایص کشاورزی برزیل از نقطه نظر دیگر کشور های دنیا چندان اهمیتی ندارد. مساله مهم تر برای آنها این است که آیا می توان معجزه سرادو را به دیگر نقاط دنیا و مخصوصا به آفریقا که نیات خوب خارجی ها غالبا در آن با شکست مواجه شده است، صادر کرد؟
دلایل زیادی وجود دارد تا بر پایه آنها چنین چیزی را امکان پذیر بدانیم. زمین های برزیل مانند آفریقا است: استوایی و فقیر به لحاظ مواد غذایی. تفاوت بزرگ آنها در این است که مقدار معقولی باران در سرادو می بارد، اما غالب دشت های آفریقا این گونه نیستند (تنها استثنا باریکه جنوب آفریقا، میان آنگولا و موزامبیک است).
برزیل بخشی از مواد اولیه خود را در وهله اول از دیگر کشور های استوایی وارد کرد. علف براچیاریا از آفریقا به این کشور آمد. زیبو که اساس گله گاو نلور برزیل را شکل داد، از هند به این کشور وارد شد. در هر دو مورد، مهارت امبراپا تغییرات شدیدی را در آنها به وجود آورد. آیا می توان آنها را به کشور اصلی خود بازگرداند و دوباره بهبود بخشید؟ امبراپا شروع به انجام این کار کرده است، هر چند تازه در ابتدای راه قرار دارد و هنوز مشخص نیست که آیا این انتقال دوباره تکنولوژی جواب خواهد داد یا خیر.
دلیل سوم برای امید واری به صدور این تکنولوژی از برزیل به آفریقا این است که امبراپا مهارتی دارد که دیگران در این قاره کاملا از آن بی بهره اند. این موسسه، ایستگاه هایی برای تحقیق در زمینه دو گیاه مانیهوت و ذرت خوشه ای (محصولات اصلی آفریقا) دارد. امبراپا تجربیاتی را نیز نه تنها در سرادو، بلکه در مناطق کم باران تر (موسوم به سراتو) و همچنین در جنگل ها و تالاب های وسیع مرز خود با پاراگوئه و بولیوی دارد. آفریقا نیز باید از زمین های مشابه، به نحو بهتری استفاده کند. کرستانا خاطر نشان می کند که «انتقال این تکنولوژی، به لحاظ علمی سخت نیست.» و انتقال آن در زمانی رخ می دهد که اقتصاد های آفریقا شروع به رشد کرده اند و سیستم حمل و نقل بسیار وحشتناک آن نیز در اثر کمک های گسترده چین رو به بهبود است.
با این همه، اشاره به یک نکته هشدار آمیز خالی از لطف نیست. معجزه کشاورزی برزیل صرفا از طریق تغییرات تکنولوژیکی به وقوع نپیوست. هیچ راهکار جادویی حتی سویای استوایی برای آن وجود ندارد. بلکه راهکار امبراپا، به قول دانشمندان آن، یک «رویکرد سیستمی» بود که همه برنامه های آن همراه با یکدیگر عمل می کردند. بهبود کیفیت خاک و تولید سویاهای جدید استوایی، هر دو برای زیر کشت بردن سرادو مورد نیاز بود و این دو همراه با هم، زمینه را برای تغییر تکنیک های زراعی که به افزایش بیشتر بازدهی منجر شده است، فراهم کرد.
صدور سیستم ها بسیار سخت تر از صرف اعمال تغییر در آنها است. دکتر کرستانا می گوید «ما به آمریکا رفتیم و کل بسته پیشرفته دهه ۱۹۹۰     را با خود به برزیل آوردیم. این بسته جواب نداد و سی سال طول کشید تا خود بسته ای را تولید کردیم. شاید آفریقایی ها به برزیل بیایند و بسته را از ما بگیرند. آفریقا در حال تغییر است. شاید این کار برای آنها چندان طول نکشد. باید منتظر ماند و دید.» اگر چیزی شبیه به آن چه در خود برزیل رخ داد را شاهد باشیم، تامین غذای دنیا در سال ۲۰۵۰ شبیه به منازعه سختی که هم اکنون به نظر می رسد، نخواهد بود.

منبع[ویرایش]

اکونومیست مترجم: محسن رنجبر پاورقی ۱ شهری فقیر در منطقه تومبوکتو در کشور مالی در غرب آفریقا.
۲ یکی از چهار منطقه جغرافیایی ایالات متحده آمریکا که مرکز آمار این کشور در گزارش های خود بدان ها اشاره می کند. این منطقه دوازده ایالت را در شمال مرکزی آمریکا در خود جای می دهد، که عبارتند از؛ ایلینوی، ایندیانا، آیوا، کانزاس، مینه سوتا، میشیگان، میسوری، نبراسکا، داکوتای شمالی، داکوتای جنوبی، اوهایو و ویسکانسین.
روزنامه دنیای اقتصاد    


رده‌های این صفحه : الگوهای توسعه کشاورزی




جعبه‌ابزار