درست زیرپای کویر تف دیده و داغ دره ای اسرار آمیز قراردارد که به سبب موقعیت خاص سفره های آب زیرزمینی ایجاد شده است، زیرپای کویر خنکای دریا را باید حس کرد آن هم در کویر دهستان کشیت.
به گزارش خبرنگارباشگاه خبرنگاران کرمان ،گرمای هوا به شدت کلافه مان کرده ماشین راهنمای خبرنگاران بازدید کننده از دهستان کشیت از راهی خاکی می پیچد و در اثر بالا وپایین پریدن خودرو همه فریادشان بلند شده ، میان دشتی که مملو از خاک رس و بیابان بدون آب است خودرو راهنما متوقف می شود، برخی از بچه ها می خندند و می گویند بهترین منطقه توریستی است دیگر، ودقایقی بعد با همراهی سه عضو شورای دهستان کشیت که به نظر پدر و پسر می آیند، راهی یک دره ناشناخته می شویم دره ای زیبا که قلبی از سرسبزی را درست در زیرپای کویر ایجاد کرده است .
دقیقا نزدیک خودرو شکاف هولناکی ایجاد شده که شاید بالغ بر۱۰کیلومتر طول و چند صد متر عرض دارد و بین این شکاف منظره ای عجیب و زیبا نمایان است، دریاچه ای از آب و نخلهایی که چون رشته ای در طول این دره ادامه دارند منظره ای زیبا ودل انگیز.همه مشتاق پایین رفتن و دیدن منبع این همه زیبایی هستیم اما راهنما می گوید برای خانمها سخت است پایین رفتن.
عده ای از بچه ها با دیدن مسیر از پای نشسته ومنصرف می شوند اما به همراه ۳خانم و۴آقا مسیر را ادامه می دهیم زمین زیرپایمان کاملا رسی وسست است و هرلحظه نگران فروریختن خاک خشک زیرپایمان هستیم یاد فیلم های وسترن ونوای فلوت آن می افتم احساسی شبیه به قدم زدن در جزایر گرم وخشک آمریکای مرکزی را دارم شبیه آنچه در فیلم های کارگردان های دهه ۱۹آمریکا دیده ایم.
گرمای هوا به شدت بر سر و صورت مان می خورد و صورت همه خانم سرخ شده است و التهاب پوستی حداقل اتفاقی است که برای همه رخ داده است. راهنمایان بدون توجه به ما با ولع خاصی در حال طی مسیر هستند و ما از ترس گم شدن در این جای عجیب و زیبا تند وشتاب زده مسیر را طی می کنیم و مراقب هستیم از شیب تند دره مانند به پایین سقوط نکنیم. مسیر زیادی را آمده ایم ونمی دانیم رهسپار کجا هستیم تنها از بالای این دره شیب مانند منظره زیبای یک سفره آب زیرزمینی را دیده ایم ومشتاق شدیم. حالا انتهای مسیر است با راهنمایی اعضای شورای دهستان وبا کمک گرفتن از خارچه های مقاوم کویری شیب تند را به سمت پایین می رویم وبا کمال شجاعت دل به دریا زده ومی خواهیم سردربیاوریم انتهای این همه شیب تند و صخره های تیز چیست.< حالا شیب کمتر است و صدای آب را می شنویم تعجب می کنم درست در این نقطه و ۳۰متر بالای سرما محل شکاف بزرگی است که این دره را درست در قلب کویر بدون آب و علف ایجاد کرده است یعنی بالای این مکان خالی از هر گیاه و آبی و اینجا زیر زمین مانند قصه های هزار ویکشب افسانه ای و آبی است.<
بالاخره به انتهای مسیر می رسیم باور کردنی نیست رقص نور و آب است یا هرچه رنگ سبز دریاچه ای آبی و صدای چک چک ریختن آب در میان کوه می پیچد وخزه های سبز بردیواره این دره بزرگ خودنمایی می کنند.
خنکای جالبی اینجا نوازشگر صورت هایمان می شود، همگی رها می شویم بروی سنگ ریزه های اطراف این دریاچه زیرزمینی.
یکی دوتن از بچه ها با لباس در میان آب پا می گذارند من هم کمی جسارت به خرج داده وبا مانتو وشلوار پای در آب می گذارد سرخوردن رس زیرپای انسان هیجان خاصی دارد آب عمیق است و من تنها تا نیم متری جلو می روم وبازی نور با آب را نظاره می کنم،همگی محو این رنگها و زیباییها شده ایم انگار زمردی در میان صندوقی قدیمی وتار عنکبوتی یافته ایم ویا اینکه زنجیری از طلا در میان فضای غبارگرفته وتاریک یک اتاق.
رقص نور و صدای باران در کنار خنکای فضا عجایبی در یک مکان
راهنمای ما تنی به آب می زند و عمق دریاچه را در انتهای مسیر بیش از ۲متر تخمین می زند، صدای چکیدن پیاپی آب از دیواره به سطح دریاچه کوچک زیرزمینی گیج مان کرده است ، چند عکس می گیریم وسپس از ترس مشاجره دیگر همراهان که جا مانده اند قصد بازگشت می کنیم اما جدایی از این همه زیبایی درست زیرپای گرمای بالای ۴۵درجه اینجا محال است.
دو راه بازگشت داریم یکی صخره ها و دیگری راه آبی که بدون خطر نیست، نخل های زیادی اینجا در مسیر آب سربرآورده اند و درختان مختلفی در این محدوده زندگی می کنند باور آنچه می بینیم را به بعد واگذار می کنیم وسیر تماشا می کنیم.
مسیر رویایی این دره در دل کویر لوت جایی که به خشکی معروف است نشانه هایی از قدرت خدابر زمین است و ما حیران این آفرینش.
حالا راهی مرکز دهستان هستیم با تن وبدنی خسته به میهمان سرای کوچکی که توسط اهالی ساخته شده وارد می شویم تا پای صحبت مردم واعضای شورا ی ده بنشینیم.
دهستان کیشیت آخرین منطقه مسکونی از سمت شرق شهرستان کرمان و منطقه ای در لبه کویر بزرگ و فاقد زندگی لوت است
سعدالله قادری و دو پسرجوانتر اعضای شورا و دهیار این روستا ومسئول مخابراتشان بعد از پذیرایی ناهار دور تا دور اتاق نشسته و به سوالات خبرنگاران پاسخ میدهند.
رئیس شورا از همه مسن تر است وی نیز عمده مشکل دهستان را نبود آب سالم میداند و قطع شدن آب به شکل جیره بندی یکی از تصمیمات شورای اینجاست تا بخشی از روز به همه آب برسد.
وی می گوید: این روستا مرکز دهستان است و جمعیتی حدود ۱۹۰۰نفر دارد که مردمش نیز خرما داری و جاروبافی و دامداری می کنند تا معیشت خود را تامین کنند.
محصول غالب اینجا نیز خرمای مضافتی است اما کنجدف گندم وجو نیز در منطقه کشت می شود و البته نوعی سیر که از لحاظ کیفیت از سیرشهداد نیز بهتر است.
اب دره سحرآمیز اینجا شرایط را برای کشاورزی این محصولات مهیا کرده است.
خیریه ای که سهام مردم را برای خود برد/دستهای پشت پرده محرومیت دهستان
قادری به موضوع مهمی اشاره می کند یک تخلف بزرگ در سال ۷۰در حق مردم این دهستان شده است و آن هم استاندار وقت که به مردم قول میدهد شرکت سهامی زراعی با سهم مردم ایجاد کند و مردم در آن زمان هرکدام مبلغ ۱۰۰هزار تومان برای این امر اختصاص میدهند اما بعد از مدتی سهام غیب شده و شرکتی تشکلی نمی شود.
حالا ۲۴سال گذشته و سه حلقه چاهی که به همین منظور برای مردم خریداری شده بود بدون استفاده و در حیطه نظارت منابع طبیعی قرارداشته وکسی حق برداشت از آنها را ندارد شرکت مذکور نیز بین خیریه مولی الموحدین وشهرداری گلباف تقسیم شده است.
کم کم به این نتیجه می رسم نه تنها در اینجا در حق مردم کاری نشده است که از تلاش های صادقانه آنان نیز سواستفاده شده است.
دیگر اعضای شورا نیز به حرف آمده واز نبود برق در برخی از مناطق این دهستان بزرگ می گویند و اینکه هنوز این دهستان برق خود را از بخش شهداد تامین می کند و مشکلات برق و نوسانات برق خسارت زیادی به وسایل برقی مردم زده است اما کسی پاسخگوی مسئله نیست و تنها مردم را به فردا و فرداها پاس میدهند.
در روستا قدمی می زنیم در کنار گرمای سختی که نفس کشیدن را دشوار می کند حجم زیاد نگرانی های این مردم بر ذهنم فشار می آورد.
از یکی از اعضای شورا می پرسم حضور روحانیون اینجا چگونه است ،می گوید: تنها در ماه محرم و رمضان ما اینجا روحانی داریم کار فرهنگی را مردم نمی دانند چیست اما در انتخابات ها جناح بندی های مردم را به شکل جدی داریم.
نبود آمبولانس در این دهستان بزرگ یکی از معضلات اصلی است تلف شدن چند بیمار در مسیر انتقال به بیمارستانی در بخش به سبب نبود آمبولانس در این سه روستا است ، از سوی دیگر مسائل بهداشتی نیز کمرنگ بوده و به نظر می رسد دانشگاه علوم پزشکی به اجبار یک پزشک را به شکل هفته ای یک بار دراین منطقه نگه می دارد والا آب آشامیدنی مردم و محیط زندگی شان قطعا صدای کارشناسان بهداشت را درآورده بود.
خاکی بودن کوچه ها و تنها خیابان روستا، آسفالتی که از سال ۶۰دیگر تمدید نشده است ، بچه هایی که هیچ وسیله بازی ندارند، هوایی که در اغلب اوقات سال گرم است ، تلویزیونی که عمو پورنگ و فیتیله ای برای بچه های این منطقه پخش نمی کند و جنگ نرمی که در تمام خانه های روستا به سبب فعال بودن شبکه های ماهواره ای بدون هیچ برنامه ای در جریان دارد.
از کشیت که بیرون می اییم قلعه بزرگ کشیت متعلق به دوره سلجوقیان پیش رویمان دیده می شود که در گزارشی جداگانه به آن خواهیم پرداخت.
در انتهای سفر در کشیت بر مزار تنها شهیدی که در بین ۴شهید تقدیم شده از این روستا در زادگاهش دفن شده ، حاضرمی شویم آب بطری به حدی داغ است که دست را می سوزاند مزار شهید نیز داغ تر است دلم رابغض عجیبی می گیرد شهید ماشالله اکبری نژاد که در عملیات بدر به درجه شهادت نائل شده است اینجا دورتر از دهستان به مردم روستایش و به آنهایی که برخون پاکش قدم زده و فکری برای محرومیت این مردم نمی کنند، می اندیشد و قطعا فردای قیامت خیلی از مدیران مسئول این مسائل باید پاسخگوی این شهید و سایر شهدایی که خون خود را برای رفع محرومیت و مبارزه با بی عدالتی و ظلم دادند ، باشند.