کهگیلویه و بویر احمد
استان کهگیلویه و بویر احمد یکی از استان های
ایران می باشد.
منطقهاي كه امروزه به نام كهگيلويه و بويراحمد از آن ياد مي شود، سرزميني است باستاني اما ناشناخته كه رازهاي بسيار در سينه دارد. آثاري كه در تل خسرو، تل مهرهاي و ديگر نقاط يافت شدهاند گوياي اين واقعيت است كه اين منطقه قبل از ورود آرياييها داراي سكنه و تمدن بوده است. سپس با مهاجرين و شايد مهاجمين (؟) آريایي درآميخته و قسمت اعظم خاك ايالت مهم انشان را تشكيل داده است. اين منطقه در دوره ايلامي از اهميت زيادي برخوردار بوده و آثار متعددي از اين دوره در آن يافت شده است.
از جمله مهمترين آنها مي توان به
گورستان چال شاهین در روستاي
لما از توابع شهرستان
بویراحمد اشاره كرد كه متعلق به هزاره دوم پيش از ميلاد مي باشد و از نظر تاريخي و باستان شناسي از اهميت بسيار بالايي برخوردار است.
پیشینه تاریخی[ویرایش]
وجود آثاري چون پلهاي منطقه پاتاوه در ۳۰ كيلومتري ياسوج از دوره هخامنشي، اهميت سوق الجيشي اين منطقه كه در واقع پل ارتباطي بين دو پايتخت بزرگ آن دوره - پرسپوليس و شوش - بوده است را نشان مي دهد. نبرد تاريخي آريوبرزن، سردار بزرگ هخامنشي در برابر اسكندر در تنگ تكاب در منطقه كهگيلويه رخ داده است.
در دوره سلوكي تا اوايل سلسله اشكاني، اين منطقه مستقل و تحت حكومتي ايراني به نام اليمايي بوده است. آثار اين دوره، نقش برجسته هاي تنگه سولك در شهرستان بهمئي است كه در بازشناسي آن دوره كوتاه اما مهم تاريخي ايران بسيار حائز اهميت است. در این منطقه آثار چندي از دوره اشكاني يافت نشده و محدود به سفالينه و گور دخمه هايي است كه عمدتا در بخش لوداب از توابع شهرستان بويراحمد مي باشد.
اردشير بابكان سر سلسله ساسانيان از مادري بازرنگي متولد شده است. ايل بازرنگ از ايلات قدرتمند دوران باستان در منطقه فارس بوده كه ييلاق خود را در مناطق كوهستاني ايالت پارس مي گذرانده اند. خواستگاه اين ايل منطقهاي بازرنگ بوده كه در واقع دشت ياسوج كنوني است. لازم به ذكر است كه هم اكنون روستايي به نام بازرنگ در ۱۰ كيلومتري شهر ياسوج – مركز استان– قرار دارد. آثار دوره ساساني در اين استان بسيارند كه از جمله مهمترين آنها مي توان به پل پريم، پل خيرآباد و چهارطاقي خيرآباد اشاره داشت.
با ورود اسلام اين منطقه ابتدا ارجان، زم گيلويه وكهگيلويه و از دوره تيموري با از بين رفتن اتابكان لر بزرگ، سراسر منطقه به كهگيلويه معروف شد. از سال ۱۳۴۲ خورشيدي كه به فرمانداري كل تبديل شده به دلايل سياسي، كهگيلويه و بويراحمد ناميده شد.
وجه تسمیه[ویرایش]
وجه تسميه اين استان، طبق نظر استخري در مسالك وممالك:
" گيلويه مهرگان بن روزبه به همايجان سفلي از توابع كوره استخر رفته بود و به سلمه خدمت مي كرد. چون سلمه بمرد، گيلويه رم زميجان را با زور بگرفت وقدرتمند شد. بطوري كه بر آل ابودلف حمله كرد و برادر قاسم بن عيسي (۲۱۰ تا ۲۲۵ ه. ق.) يعني معقل بن عيسي را كشت. ابودلفيان بر گيلويه حمله كردند و او را بكشتند و تا اواخر روزگارشان كه از عمروليث صفاري شكست خوردند، سر گيلويه را بدليل اهميت و قدرت وي، در پيش لشكر خود مي بردند (همانجا، ۱۲۶). با وجود شكست گيلويه رياست قبايل زميگان در دست اعقاب گيلويه ماند."
بر اساس اطلاعات كتاب حدود العالم در نيمه دوم سده چهارم هجري قمري اولين بار به كوه ها ومناطق كوهستاني اين منطقه كوه جيلو يا گيلو گفته شده است (حدود العالم ،ص ۳۲). در پايان سده پنجم هجري قمري ابن بلخي در فارسنامه خود از اين منطقه به نام كوه گيلويه ياد كره است (فرسنامه بلخي – ص ۱۴۸). از سده ششم هجري قمري به بعد منابعي كه از اين منطقه ياد كرده اند نام كهگيلويه را بر بيشتر سرزمين امروزي آن اطلاق مي كنند. قدرت يابي طوايف كوه گيلويه از يك سو و خرابي ارجان از سوي ديگر سبب شد كه در دوره مغول و تيموري در بيشتر نوشته ها كوه گيلويه بكار برود. پس از برچيده شدن حكومت اتابكان لر بزرگ در ۸۲۷ ه. ق. و از دوره صفويه نام كهگيلويه به سرزمينهاي وسيعي از اصفهان تا خليج فارس اطلاق مي شده است. در دوره پاياني سلسله صفويه اين منطقه به نام كهگيلويه و بهبهان معروف است.
ايل بويراحمد از دوره تيموري نام خود را با شجاعت و جسارت به ميان آورده است. در دوره قاجاريه اين ايل قدرت فراواني كسب كرده سپس در دوره پهلوي اول و دوم طي دو نبرد سنگين- خصوصا جنگ تنگ تامرادي در سال ۱۳۰۹ كه از آن به عنوان بزرگترين لشكركشي داخلي قرون اخير ياد مي شود- شكست قواي دولتي را رقم زده و همين امر باعث گرديد كه از سال ۱۳۴۲ خورشيدي به بعد اين منطقه رسما نام كهگيلويه و بويراحمد اطلاق شود. تا سال ۱۳۵۵ اين منطقه به صورت فرمانداري كل و زير نظر استان فارس اداره مي گرديد و از آن تاريخ به بعد رسما به عنوان استان كهگيلويه و بويراحمد در تقسيمات كشوري منظور گرديد.
عوارض جغرافیایی استان[ویرایش]
استان کهگیلویه و بویراحمد سرزمينى کوهستانى و نسبتاً مرتفع میباشد. حدود سه چهارم مساحت استان از ارتفاعات و تپه ماهورها تشکیل شده و دشتها تنها یک چهارم مساحت آن را تشکیل میدهند. بلندترین نقطه در این استان قله دنا واقع در شهرستان دنا با ارتفاع ۴۴۰۹ متر و پستترین نقطه آن چره زن در جنوب غربی بی بی حکیمه در شهرستان گچساران میباشد که ۱۹۷ متر از سطح دریا ارتفاع دارد.
کوههای استان[ویرایش]
کوههای استان کهگیلویه و بویراحمد جزو رشته کوههای زاگرس به شمار میروند که با توجه به شرايط جغرافيايى استان، هر چه در امتداد اصلى کوههاى زاگرس از شمال شرقى به جنوب غربى پیش رویم، از ارتفاع کوهها کاسته مىشود. کوههای شمالی استان با برخورداری از یخچالهای طبیعی، سرچشمه رودهای پرآب میباشند. کوههای مهمی همچون کوه خائیز در جنوب دهدشت، کوههای نیل و حجال در شمال شرق یاسوج، کوه خامی در شمال شرق گچساران، کوه نور (=نیر) در مرکز استان، کوههای سیاه و سفید در بهمئی و شرق لنده و کوه دلافروز در شمال و کوه ساورز از مهمترین کوههای استان به شمار میروند که در زیر به شرح برخی از آنها میپردازیم.
کوه دنا:
کوه دنا یکی از بزرگترین کوههای رشته کوه زاگرس است. نام این کوه در منابع جغرافیایی «دینا» و «دئنا» آمده است و احتمال میرود این اسامی از کلمه دین مأخوذ شده باشند. این کوه در دوران اشکانیان و ساسانیان مقدس بوده است و درباره آن افسانههای زیبایی که بیرابطه با اهمیت دینی آن نمیباشد ساخته شده است. از جمله حمزه اصفهانی در کتاب تاریخ پیامبران و شاهان مینویسد: «در اخبار ایرانیان آمده است که کیخسرو را گفتند که در میانه انتهای فارس و اصفهان و آغاز اصفهان ]کهگیلویه[ کوه سرخی به نام کوشید است و در آنجا اژدهایی است که بر کشتزارها و آدمیان تسلط یافته. وی با مردان خود به آنجا رفت و اژدها را کشت و آتشکدهای بر کوه بنیاد نهاد که به آتش کوشید معروف شد.»
گرچه در اوستا نامی از بخش جنوبی ایران دیده نمیشود و با توجه به این که اقوام اولیه آریاییان را در پهنه شمالی ایران کنونی ساکن میدانند این افسانهها از نظر تاریخی اعتباری ندارند ولی از نظر این که این افسانهها و یا هر افسانه و اسطوره دیگر گویای واقعه تاریخی مجهول است ضبط آنان لازم و شنیدنشان جهت تحقیق ضرورت خواهد داشت. کوه دنا با ارتفاع ۴۴۴۸ متر پس از کوه دماوند مرتفعترین کوه ایران به شمار میآید. پهنه طولی آن از ناحیه دهبید آباده آغاز میشود و در ناحیه بختیاری پایان مییابد.
کوههای کوچکتری از این رشته کوه بزرگ جدا شده و هر یک نام مخصوص دارند. مناطق اطراف این رشته کوه به نامهای «پادنا» و «پشت دنا» نامیده میشوند و میان دو ایل بزرگ بویراحمدی و قشقایی تقسیم میباشند. در این کوه به علت بلندی و یخبندان قلههای آن، درختان جنگلی کمتر رشد مییابند ولی در دامنههای آن درختان جنگلی بومی مانند درختان بلوط، انجیر، سرو کوهی (کیکام)، ارژن، امرود کوهی (گلابی)، سیسه (کیالک) و دیگر درختان سردسیری وجود دارد. رودها و چشمههای فراوانی از این کوه روان میشوند. از نقاط سیسخت، یاسوج، پادنا و پشتدنا (که در گذشته خوزستان نام داشته) رود خرسان یا خورستان سرچشمه میگیرد.
← کوه نیراز این کوه در کتاب «کهگیلویه و ایلات آن» با نام «کوه نور» یاد شده است. این کوه در بویراحمد معروف به «پشته زیلائی» بوده و در ناحیه لوداب «لالستان» نام دارد که میبایست همان نیر یا نیز بوده باشد و اهالی محل هم آن را به همین نام میخوانند. این کوه محل ییلاق طوایف زیلائی قدیم (نوئی) و تامرادی و سادات شیخ هابیلی است. وسعت طولی آن حدود ۱۰ کیلومتر است. با توجه به این که در ناحیه سردسیری واقع است وضعیت طبیعی آن مشابه کوه دنا میباشد و از لحاظ میوههای درختی، جنگلها، جانوران و خزندگان با تفاوتهای اندکی از جمله کمی درختان میوه، عدم وجود کبک دری و بیآبی به حدی که مردم ییلاقنشین ناگزیر از آب برف استفاده میکنند، با کوه دنا برابری میکند.
کوه مان یا میمم:
این کوه که نامش در منابع جغرافیایی ذکر نشده در نواحی روستای چین لوداب بویراحمد واقع است. اوضاع طبیعی آن با تفاوتهایی مانند دیگر کوههای کم وسعت و کوچک این ناحیه است.
کوه ساورز:
این کوه که حدود ۵ کیلومتری جنوب غربی ناحیه سفیدار و بابکان بر فراز دلی• دیلگان است. از نظر اوضاع طبیعی با تفاوتهایی مانند عدم وفور آب و باغستان میوه، همانند وضعیت طبیعی کوه دنا میباشد. این کوه محل چراگاه ایلات دیلگانی، چرام کهگیلویه و ایلات زنگوائی و اولاد میرزاعلی بویراحمد است.
•دلی یا دره در اصطلاح محلی به جایی گفته میشود که دو طرف آن کوهی به صورت دیوار یا تپهای حائل و کشیده شده باشد. این محلها که اکثراً چراگاه و محل ییلاق میباشند در این استان بسیار دیده میشوند.
← کوه اشگرنام این کوه در برخی کتابها، «آبشگر» ذکر شده است ولی درستنویسی آن همان «اشگر» میباشد. این کوه در جنوب غربی ناحیه طسوج و شمال شرقی ناحیه کوه شاهبهرامی باشت قرار دارد. اوضاع طبیعی این کوه که در نواحی سردسیری چرام کهگیلویه واقع است با اندک تفاوتی، همانند دیگر کوههای بخش سردسیری استان کهگیلویه و بویراحمد است.
← کوه غاراناین کوه با مساحت تقریبی ۵۰ کیلومتر مربع در امتداد خط مرزی ایلات بهمئی علاءالدینی و بختیاری قرار دارد و از نظر اقلیمی معتدل است. درختان جنگلی گرمسیری در دامنهها و گیاهان سردسیری در ارتفاعات آن پرورش مییابند و از نظر پوشش جانوری همانند سایر کوههای سردسیری و معتدل این استان است.
← کوه دیل (خامی)کوه دیل در حدود ۱۵ کیلومتری جنوب شرقی شهرستان گچساران و در نزدیکی روستای دیل واقع شده است. شرایط طبیعی این کوه به گونهای است که درختان سردسیری و گرمسیری در آن پرورش مییابند. در اکثر ارتفاعات این کوه باغستانهای انجیر دیده میشوند که به صورت دیم میرویند همچنین انگور این ناحیه بسیار مرغوب است. درختان مرکبات نیز در این ناحیه پرورش مییابند. از نظر پوشش جانوری نیز این تنوع به خوبی دیده میشود. در غارهای کوهپایه آن جانوران گرمسیری و در ارتفاعات آن جانوران کوهی مانند خرس و پلنگ دیده شده است. چشمههای آب فراوانی در این کوه دیده شده است که اکثراً مورد استفاده باغستانهای اهالی محل قرار میگیرد.
کوه پات:
این کوه از رشته کوههای کوه سیاه و کوه تنگ هیگون ناحیه چرام و دهدشت میباشد. وسعت این کوه که پس از جدایی از تنگه هیگون (حدود ۱ کیلومتری روستای دورهیچگان که به کوه پات مشهور است) حدود ۳۰ کیلومتر مربع است. در ارتفاعات و کوهپایههای این کوه جنگلهای بلوط، بادام، بن، کلخونگ، کنار و دیگر درختان گرمسیری با توجه به موقعیت گرمسیری آن وجود دارند. این کوه به علت خشکی هوای آن جهت چراگاه و تعلیف احشام چندان مناسب نیست.
کوه شیرین بادام:
کوه شیرین بادام از رشته کوههای کوه سیاه ناحیه چرام و کوه پات میباشد که آب رودخانه مارون در تنگ آب تراب بخش لنده، آن را از کوه پات جدا میسازد. این کوه دارای درختان جنگلی مشابه کوه پات است. وسعت این کوه اندک است و هنگامی که از تنگ لنده میگذرد با نام «کوه نرگس دان» نامیده میشود. فاصله این کوه در جهت شمال شرقی تا لنده ۱۵ کیلومتر است. در گویش محلی به نامهای شیربادان یا شیرین بایم خوانده میشود.
← کوه شاهنشیناین کوه در فاصله ۲۰ کیلومتری جنوب روستای دیشموک واقع است. کوه شاهنشین از نظر شرایط طبیعی همانند کوههای نیمه گرمسیری و معتدل است.
کوه دین: فاصله این کوه تا لیشتر حدود ۲ کیلومتر است و تا گچساران ۱۵ کیلومتر فاصله دارد و از نظر شرایط طبیعی کوهی خشک و کم درخت است و باغستان میوه در آن وجود ندارد.
← کوه سفیداین کوه در فاصله ۵ کیلومتری شمال شرقی بخش لنده شهرستان کهگیلویه قرار دارد. ارتفاع این کوه از کوههای دیگر استان کهگیلویه و بویراحمد (به استثنای کوه دنا) بیشتر است. این کوه از لحاظ درختهای جنگلی، جانوران و پرندگان (غیر از کبک دری) و چشمههای فراوان آب بدون وسعت عرض و طولی همانند کوه دنا است. وسعت این کوه از محلی به نام «کنده مو گرمان» تا انتهای ناحیه بهمئی و یوسفی حدود ۵۰ کیلومتر است.
کوه سیاه: این کوه در ناحیه کلات دشمن زیاری از کوه سمهر (سه مهر) ناحیه جدا شده و در ناحیه موگرمان طیبی سردسیر و گرمسیر با نام کوه سیاه خوانده میشود. این کوه که شاخهای از آن در بخش شرقی دلی مهرگان تا ناحیه مرزی ایلات علاءالدینی بهمئی گسترش دارد، کوهی پربرف و کمآب است. در ارتفاعات این کوه برف انباری بزرگ وجود دارد که تا اوایل فصل پاییز برف در آن انبار است به گونهای که ییلاقنشینان آن که از طوایف تامحولی طیبی میباشند، پس از گرم شدن هوا از آن استفاده مینمایند. اکثر درختان این کوه بلوط و کیالک (زالزالک یا سیسه) است که در فصل پاییز در بازار به فروش میرسد.
کوه سمهر: این کوه با مساحت ۱۲ کیلومتر مربع در فاصله یک کیلومتری جنوب شرقی روستای کلات دشمنزیاری شهرستان کهگیلویه واقع است. این کوه کمآب است و جنگل بلوط، بادام، بن، کلخونگ و دیگر درختان نیمه گرمسیری در آن میرویند. این کوه در نواحی موگرمان پس از یک بریدگی در حدود یک کیلومتر، به صورت طولی کوه سیاه را به وجود میآورد.
کوه بدیل: این کوه پس از جدا شدن آب رودخانه تاب یا مارون از محل تنگ تکاب از کوه خائیز به نام کوه بدیل مشهور میگردد. مساحت این کوه که در حدود ۵ کیلومتر مربع میباشد، محل اقامت زمستانی دامداران روستاهای حومه بهبهان و ایلات طیبی میباشد. درختان جنگلی آن بادام، بن و کلخونگ میباشند و چند چشمه کوچک جهت استفاده احشام و حیوانات این ناحیه دارد.
کوه شورم: کوه که در ناحیه شبلیز بویراحمد به کوه شورم و مظفری معروف است در سمت جنوب غربی یاسوج (به فاصله ۱۲۰ کیلومتری) قرار دارد و بهترین منطقه ییلاقی و سردسیری استان جهت تفریح و چرای دام است. شرایط طبیعی این کوه با تفاوتهایی مانند کوههای بخشهای دنا و پشت دنا است.
کوه سیلام (سیرام): کوه سیلام از منطقه شَه والی شهرستان بویراحمد (سردان قدیم) آغاز و به تنگ شوار ختم میگردد. محل شهر سردان قدیم در نواحی دلی مهتاب در حدود یک کیلومتری سمت شرقی این کوه قرار دارد. شرایط طبیعی کوه سیلام و شه والی سردسیری و جنگلی است به گونهای که در فاصله هر متر، یک درخت بلوط و دیگر درختان جنگلی مانند اَمرود کوهی (گلابی)، کیالک، شن و ول موجود است. این کوه در زمستان اقلیم بسیار سرد و در تابستان اقلیم معتدل دارد اما با این وجود نواحی چراگاهی و ییلاقی آن کم آب و خشک است.
کوه دمه: این کوه میان منطقه سادات و زیز (زیزی) قرار دارد. در محلی به نام تنگ رود، آب رودخانه زیز (تاب قدیم) کوه دمه را از کوه گور اسپید که رشتهای از دمه است جدا میسازد. موقعیت این کوه همانند کوه دنا میباشد با این تفاوت که پوشش گیاهی و درختان این کوه انبوهتر از کوه دنا است. فاصله دمه تا سادات (چرام قدیم) حدود ۳۰ کیلومتر و جاده آن کوهستانی است.
کوه زریان: این کوه در شمال شرقی روستای چین لوداب به فاصله کوتاهی از مرکز روستای چین قرار دارد. در حدود ۱۰ متری نهر حسینقلی خانی (حسنقلی؛ خان زنگنه)، آب رودخانه چین (تاب) کوه زریان را در تنگهای به نام چین از کوه بریان جدا ساخته و به کوه بریان موسوم مینماید. شرایط طبیعی این کوه که ارتفاعی حدود ۴۰۰۰ متر از سطح دریا دارد، همانند دیگر کوههای این منطقه است.
کوه لار:
این کوه که از بریدگیهای کوههای پشت کوه باشت به وجود آمده است، در منطقه لار یا لارندان قدیم به کوه لار معروف میگردد. غارها و شکافهای زیاد این کوه همانند کوه دیل میباشد. فاصله این کوه که در جهت جنوب شرقی بخش باشت شهرستان گچساران واقع است، ۱۵ کیلومتر میباشد.
کوه دختر بانوگشسب: کوه از محلی به نام باشت کته (باشت کتا) شروع میشود و تا محلی به نام تنگ سخت انبوران (امامزاده جعفر) خاتمه مییابد. این کوه خشک و بیآب بوده و همانند کوه شمسالدین عرب نواحی لیشتر خیرآباد میباشد. این کوه تا مرکز بخش باشت حدود ۲ کیلومتر (از طرف جنوب غربی) فاصله دارد. در گذشته در این کوه معبد و پرستشگاهی وجود داشته است.
کوه برفکان:
این کوه در حدود ۱۵ کیلومتری شمال شرقی قلعه رئیسی قرار دارد و کوهی نسبتاً مرتفع بوده و دارای چراگاههای وسیع و گسترده میباشد. در شمال آن دلی مورمیشان و رشته کوه ریش و در شمال شرقی آن دلی کما، دلی مهتاب و دلی سبزمیر واقع است. ییلاقهای آن در اختیار طوایف طیبی و بهمئی سردسیری میباشد. دارای پوشش گیاهی جنگلی است و چشمههای آب کوچکی دارد. در بالای این کوه جادهای مالرو با شیب تند و سربالایی طاقتفرسا وجود دارد که به یک منطقه دشتی به نام دشت گل ختم میشود. این دشت به سبب وجود گلهای رنگارنگ بهاری به این نام خوانده میشود.
کوه خائیز: این کوه که جنوب غربی بخشی از مرز کنونی پشتکوه را از زیرکوه کهگیلویه جدا مینماید در ۲۰ کیلومتری شمال شرقی شهرستان بهبهان مرکز قدیم کهگیلویه و ۵۰ کیلومتری جنوب غربی شهرستان دهدشت واقع است. رودخانه خیرآباد در شمال، کوه دوک و در قسمت شمال و جنوب بهبهان کوه بدیل را از خائیز مجزا میسازد. این کوه ۳۰ کیلومتر طول دارد و چون در ناحیه گرمسیری واقع شده است، محل پرورش درختان گرمسیری بلوط، بن، کلخونگ، بادام، کُنار (سدر)، تنگس (نوعی بادام خاردار) و جانورانی همانند جانوران سردسیری (به استثنای خرس) و خزندگانی مانند مارهای بزرگ و عقرب است. درختهای گرمسیری مانند انار، انجیر و درختان مرکبات در آنجا پرورش مییابند. این کوه که به عنوان اقامتگاه زمستانی مورد استفاده قرار میگیرد، دارای درهها و تنگههای کم عرض بوده و در آن چشمه کوچکی وجود دارد که دامداران ایلات اولاد میرزاعلی از آن استفاده میکنند.
کوه گل: این کوه در اصطلاح محلی «گول» نامیده میشود و جزئی از رشته کوه دنا بوده که توسط روستای کوخهدان بخش سیسخت از آن جدا میشود. وسعت این کوه که انتهای بخش شرقی آن به گردنه «مله بیژن» و پشت دنا (خفر یا خور) پایان مییابد، حدود ۵ کیلومتر مربع میباشد و از نظر شرایط طبیعی همانند کوه دنا است.
کوه سرخ: این کوه در فاصله ۵ کیلومتری شمال شرقی روستای لیشتر واقع شده است و به علت گرمسیری بودن، خشک و بیآب و کم درخت بوده و در زمستان محلی مناسب جهت اقامت عشایر آن حدود و چرای دامهای ایشان میباشد.
کوه انا: این کوه در مرز بخش باشت شهرستان گچساران و ممسنی واقع شده است و در حدود ۳۰ کیلومتری شمال فهلیان قرار دارد. این کوه نسبت به کوههای اطراف ارتفاع بیشتری دارد و به دلیل واقع شدن در منطقه گرمسیری، پوشش گیاهی آن از کوههای مجاور تُنُکتر است. این کوه در سمت تنگ شیو دارای غارهای بزرگی میباشد. دخمه دا و دور (مادر و دختر) ممسنی در بخش شرقی این کوه و در حدود ۲ کیلومتری روستای مراس خوان ممسنی واقع شده است.
غارهای استان کهگیلویه و بویراحمد[ویرایش]
در عمق درهها و کوههای استان کهگیلویه و بویراحمد غارهایی دیده میشوند که مردم این استان به گویش محلی به آنها «اشکفت» میگویند. در قسمتی از این غارها آثار ساختمانی، سکونتگاهی، آب انبار، آب چکان و آبگیرهای سنگی وجود دارد و در بعضی نقاط تراشیدگیهایی به صورت ستون و پایههای سنگی ساخته شده است که دلالت بر قدمت و پیشینه کهن این منطقه دارد. برخی از غارهای این استان عبارتند از:
غار شاه بهرام: غار شاه بهرام یکی از غارهای مشهور موجود در استان کهگیلویه و بویراحمد میباشد که در حوالی روستای شاه بهرام در منطقه پیچاب از توابع بخش باشت شهرستان گچساران و در فاصله ۱۵۰ کیلومتری شمال شرقی شهر دوگنبدان واقع شده است. این منطقه دارای جنگلهای انبوه از نوع بلوط، بنه، کلخنگ، زبان گنجشک و انواع بادام میباشد. این غار با طول ۲۰۰ متر و دهانه یک متری در مجاورت ویرانههای شهر باستانی شاه بهرام قرار دارد. به گفته کارشناسان میراث فرهنگی استان، آثار و نشانههای موجود که در بررسیهای اولیه غار شاه بهرام شناسایی شدهاند، دوره استفاده از آن را به زمان اشکانیان مربوط میسازد.
غار کوک کوهزاد: این غار که در محل با نام اشکفت کوک کوهزاد نامیده میشود، در ۲ کیلومتری راه کوهستانی شمال شرقی روستای تراب وسطی و در حدود ۵۰۰ متری جاده سنگفرش بسیار قدیمی بوستانک (تاشان) به زیز و سردان واقع شده است. این غاری از نظر اندازه و وضعیت مانند غار شاه بهرام بوده و در بررسیهایی که در گذشته انجام شد چیزی جز چند کوزه سالم و شکسته به دست نیامد.
غار هوایی: در یک کیلومتری شمال شرقی روستای تراب علیا غاری وجود دارد که به واقع شدن در ارتفاع ۱۰۰ متری از زمین، به آن اشکفت هوایی میگویند. این غار راهی سخت و پرتگاهی خطرناک دارد. در قدیم در دامنه پرتگاه کوه جای پا به وسیله چکش و مته در صخره کنده شده است و اهالی محل از این طریق از غار با زحمت بالا میرفتند. در داخل غار نیز انباری با سنگ و گل ساخته شده است. در گوشهای از این غار به ارتفاع ۱/۵ متر چاله یا اجاقی دیده میشود که آثار دود آن تمام فضای غار را فراگرفته است. این غار مانند دیگر غارهای استان محل زندگی انسان در پیش از تاریخ بوده است.
غار یخی: این غار از معدود غارهای منحصر به فرد استان است که در ارتفاع صعبالعبور دیواره شمالی منطقه حفاظت شده دنا و در جنوب روستای خفر واقع شده است. از خصوصیات بارز این غار وجود قندیلهای یخی در تمام فصول سال به ویژه در فصل تابستان است و به همین سبب سالانه پذیرای تعداد زیادی از علاقهمندان به غارنوردی و کوهنوردی میباشد.
غار دوفیری:
این غار در ارتفاعات غربی کوه سمسال در حوالی روستای بن زرد علیا از توابع بخش پاتاوه شهرستان دنا و در منطقه حفاظت شده دنا واقع شده است. این غار که بر روی صخرهای مرتفع نسبت به نواحی مجاور واقع شده است در گذشته به عنوان قراولگاه جهت حفاظت سکنه روستا استفاده میشده است زیرا با توجه به موقعیت مکانی آن امکان تسخیر آن توسط افراد و اقوام مهاجم میسر نبوده است. ورودی غار دارای دو سوراخ شبیه بینی انسان میباشد و به همین دلیل به لهجه لری به غار دوفیری مشهور شده است.
غار نِی نِه (= نِی دِه، نَدیده):
این غار در تنگهای به همین نام در منطقه حفاظت شده خائیز شهر دهدشت و در فاصله ۲۰ کیلومتری شمال شرقی شهرستان بهبهان (استان خوزستان) قرار دارد. این غار که در ارتفاع ۷۷۰ متری از سطح دریا واقع شده است، دارای ۷۰۰ متر طول میباشد و طبق بررسیهای انجام شده این غار در حدود ۱۵۰ متر عمق در زیر زمین دارد. در داخل غار رطوبت زیادی وجود دارد و میزان اکسیژن آن بسیار پایین است. در داخل غار تالارها و مسیرهای فرعی بنبست به تعداد زیادی وجود دارد و به همین دلیل احتمال گم شدن زیاد است. در داخل غار چند گونه خفاش، هزارپا، انواع حشرات از قبیل سوسک و کنه وجود دارد.
غار نِوِل:
این غار در کوه گل در ۲۰ کیلومتری منطقه سیسخت شهرستان دنا واقع شده است. غار نول با طول ۸۰ متر دارای چند تالار پلکانی و انشعابهای مختلف بوده و از نظر زمینشناسی حائز اهمیت میباشد. ارتفاع دهانه غار از ۳ تا ۲۰ متر تغییر است. سقف و بدنه غار از سنگهای آهکی و قندیلهای زیبایی پوشیده شده است. در عمق غار چند چشمه وجود دارد که از آنها آب زلال و خنکی جاری میشود. دخالتهای انسان پیرامون چشمهها و قناتهای اطراف این غار بیانگر استفاده از این مکان در دورههای گذشته بوده است. به نظر میرسد این غار در گذشته به عنوان پناهگاه موقتی مورد استفاده قرار میگرفته است.
اشکفت داوودی: این غار مثلثی شکل در فاصله ۹ شرق دیشموک واقع شده است. و با شیبی تند به جاده و تنگ فارتق منتهی میشود. ارتفاع این غار از سطح جاده در حدود ۲۵ متر میباشد. در بیرون غار بقایای ابزارهای سنگی ساده به چشم میخورد که قدمت آنها به دوره پیش از تاریخ بازمیگردد.
اشکفت سیاه: این اشکفت در بالای کوهی در شمال روستای چالموره قرار دارد. این منطقه دارای اقلیم معتدل و نیمه کوهستانی است و میزان بارش در این منطقه اندک است و زمینها جز در فصل بهار، پوشش گیاهی کمتراکمی دارند. در بیشتر بخشهای جنوبی غار، کف آن مشخص است در مقابل در بخش شمالی کف غار دیده نمیشود و عمق بیشتری دارد. در مقابل غار سکویی از تخته سنگهای بزرگ چیده شده است که قدمت چندانی نداشته و مربوط به دورههای اخیر است. در اثر فرسایش ناشی از عوامل طبیعی، قسمتهایی از اشکفت فرو ریخته است و در نتیجه دخالتهای انسانی بخشهایی از اشکفت دستخوش تغییر شده است. در مقابل دهانه غار رسوبات زیادی انباشته شده است و درون غار پوشیده از کود حیوانی و خاکستر است. در نتیجه بررسیهای به عمل آمده تعدادی سفال مربوط به دورههای اسلامی بدست آمده است. بر اساس شواهد موجود، هماکنون از این غار استفاده میشود.
غار آب کُناری: این غار در کوه خیص شهر دهدشت واقع شده است. این غار دارای دو دهانه ورودی بزرگ و چشمه آب گوارایی میباشد که مورد استفاده اهالی محل قرار میگیرد. این غار در سال ۱۳۶۶ به وسیله هیئت کوهنوردی استان کشف شده است.
غار پیرزن: این غار در قلعه دختر شهر دهدشت در دیوارهای به طول ۳۰ متر قرار دارد. به سبب صعبالعبور بودن مسیر این غار، در گذشته راههایی به وسیله دست به درون غار حفر شده بود که با گذشت زمان از بین رفته است.
غار نِزل: این غار در کوه نور (نیر) شهر دهدشت واقع شده است و دارای دو چاه ورودی به عمق ۱۰ و ۱۵ متر میباشد.
غار خِی:
این غار در کوه خیص شهر دهدشت واقع شده است و دارای ۶۰۰ متر طول میباشد. این غار در سال ۱۳۶۵ توسط هیئت کوهنوردی شهرستان کهگیلویه کشف شده است.
غار دهشیخ:
این غار در روستای دهشیخ شهر یاسوج واقع شده است. دهانه غار در ارتفاع ۱۶۷۰ متری از سطح دریا واقع شده است. غار دارای قندیلهای فراوان و زیبا میباشد و داخل آن خفاش، حشرات و انواع بندپایان دیده میشوند.
غار گاکال: این غار در نزدیکی روستای خان احمد در بخش باشت شهرستان گچساران واقع شده است. داخل این غار طبیعی بسیار مرطوب بوده دارای گل و لای زیادی میباشد. همچنین داخل غار اکسیژن کمی به دلیل وجود ذرات معلق در هوا وجود دارد و برای پیمایش آن نیاز به نور قوی میباشد. غار گاکال بیش از ۱۰۰ متر طول داشته و دهانه آن در ارتفاع ۱۰۹۰ متری از سطح دریا واقع شده است. داخل غار به تعداد زیادی خفاش و حشرات زندگی میکنند.
رودخانههای استان[ویرایش]
به دلیل ارتفاعات فراوانی که در استان کهگیلویه و بویراحمد وجود دارند، میزان دریافت نزولات جوی نسبتاً زیاد میباشد که بیشتر به صورت برف بوده و در نهایت سبب تغذیه رودهای این استان میشود. آبهای سطحی این استان پس گذشتن از نقاط مختلف و پیوستن به یکدیگر، به سمت خلیج فارس روان میشوند. رودهای استان کهگیلویه و بویراحمد عبارتند از مارون، خرسان، زهره، بشاور (بازرنگ)، نازمکان، ماربر، یاسوج، دره آجم، گردآوه، آب شور، تغار، قلات و خیرآباد.
رود مارون:
نام اصلی و قدیمی رودخانه مارون، «تاب» است و در بیشتر منابع جغرافیایی نام آن ذکر شده است. رودخانه تاب در حدود قرن ۱۳ هجری به استناد نوشته فارسنامه ناصری به رودخانه مارون تغییر نام یافت. رود مارون از کوههای نیل و چشمهسارهای دامنه کوههای سادات از رشته کوه زاگرس سرچشمه گرفته و پس از طی مسافت ۱۲۰ کیلومتر به دریاچه سد مارون میرسد و از طریق تنگ تکاب وارد دشت بهبهان میشود و توسط سد انحرافی شهدا و شبکه آبیاری بهبهان، دشت بهبهان و سپس از طریق سد انحرافی جایزان، دشت جایزان را مشروب نموده و در محلی به نام قلعه شیخ، پس از دریافت رود اعلا در رامهرمز، نام جراحی به خود گرفته و به هور (تالاب) شادگان میریزد. این رود در مواقع پرآبی از طریق خورموسی وارد خلیج فارس میشود.
آب رود مارون در بالادست از کیفیت بسیار خوبی برخوردار است و در قسمتهای پاییندست به خصوص از عیدنک (در نزدیکی روستای لنده) به بعد و تا قبل از ورود به دشت بهبهان، به واسطه عبور از لایههای گچی و نمکی، دریافت شاخههای شور و پس از آن به علت گرما و تبخیر زیاد، کیفیت نامطلوبی پیدا میکند. علیرغم متفاوت بودن کیفیت آب، رود مارون نقش اساسی در پیدایش حیات جوامع روستایی در حاشیه مسیر عبور خود داشته است و این امر سبب به وجود آمدن شهرهای نسبتاً بزرگی مانند بهبهان، رامشیر و شادگان شده است. رودخانه مارون در نزدیکی بهبهان در نزد اهالی محل به نام رودخانه امام رضا نامیده میشود و از طریق جاده معروف به کارخانه سیمان به راحتی قابل دسترسی است.
رودخانه بشاور (بشار): این رودخانه که نامش در منابع قدیم به اسم رودخانه بازرنگ ضبط شده اکنون به بشار و بشاور –تحریفشده بیشاپور- معروف است. این رودخانه از جنوب شرقی بویراحمد علیا و از کوههای اردکان و ممسنی در استان فارس سرچشمه گرفته و به سوی شمال شرقی بویراحمد سفلی پیش میرود. سرچشمههای اصلی این رود، نهرهای گنجگون، تیزآب و تنگ سرخ میباشند. این رودخانه که بیشتر در شرق و شمال شرقی استان جریان دارد، در مسیر خود از شهر یاسوج عبور کرده و به سمت دوراهان پیش میرود. پس از عبور از شمال شرقی منطقه و پس از ورود به رودخانه خرسان، در جبهه شمالی دنا، از شمال مناطق بویراحمد سفلی و طیبی گذشته و با نام بارز، به رود کارون میپیوندد و به سوی خلیج فارس سرازیر میشود.
رودخانه تغار: طول این رودخانه ۴۰ کیلومتر و ارتفاع آن از سطح دریا ۲۰۰۰ متر است. این رودخانه از دامنه شمالی کوه چستخوار در ۳۷ کیلومتری شرق دهدشت سرچشمه میگیرد و به نام آب اسبکی رو به شمال غربی جریان مییابد و پس از مخلوط شدن با دو ریزآبه جنوب شرقی، از کنار روستاهای عزیزی بالا و خلیفه و دلی اسیر میگذرد و با ورود به دره جنوبی کوه سیاه به رود تغار تغییر نام میدهد. پس از عبور از جنوب روستای دلی پیر محمود از شرق القچین بالا گذشته و به سوی روستاهای شیراز و اسکندری روان میگردد. در روستای شیراز با یک ریزابه بزرگ شرقی در هم میآمیزد و در ۲/۵ کیلومتری شمال غربی روستای گرداب با یک ریزابه بزرگ که از شرق دهدشت عبور میکند، مخلوط میشود و در یک کیلومتری جنوب روستای مزبور به رودخانه خیرآباد میپیوندد.
رودخانه خیرآباد: سرچشمه این رود در دیلگان شهرستان بویراحمد و تسوج شهرستان کهگیلویه یعنی در قسمت مرکزی استان میباشد. این رود دارای نامهایی همچون سر کورتع تسوج، پیچاب، شاه بهرام و نازمکان میباشد. این رود در نهایت به رود زهره در قسمت جنوبی شهرستان گچساران پیوسته و با نام هندیجان به خلیج فارس میریزد.
رودخانه آب شور: طول این رودخانه ۴۵ کیلومتر و ارتفاع سرچشمه آن از سطح دریا ۲۰۵۰ متر است. این رودخانه از دامنه کوههای دلی مهتو و تنگ سیلوم در ۴۰ کیلومتری شمال شرقی دهدشت سرچشمه میگیرد و از طریق دره لاش به سوی شمال غربی روان میشود. پس از طی حدود ۱۵ کیلومتر، کوه سیلام (سیرام) را دور زده و از طریق دره جنوبی کوه باسوری و دره شمالی کوه پنبه به سوی روستای کان مسی روان میگردد. در این روستا این رودخانه با یک ریزابه کوچک شمالی مخلوط شده و به نام رودخانه سورو به طرف جنوب سرازیر میشود و ضمن عبور از منطقه لاش، روستای دلییک را را سیراب میسازد و از دره شرقی کوه سیل سیلک به سوی جنوب شرقی روان شده و در نهایت در غرب روستای اندرون به رودخانه مارون میپیوندد.
رودخانه گردآوه: طول رودخانه گردآوه ۳۰ کیلومتر و ارتفاع سرچشمه آن از سطح دریا ۲۵۰۰ متر است. این رودخانه از چشمهسارهای دامنه شمالی کوههای سفید و مورندون در ۴۸ کیلومتری شمال غربی یاسوج سرچشمه میگیرد و به نام رود چنار به سوی جنوب شرقی روان میشود و در سر راه، روستاهای سرچنار، میان چنار و دم چنار بالا و پایین را مشروب میکند. این رودخانه در دامنه جنوبی کوه دوگوش با یک ریزابه کوچک جنوبی مخلوط میشود و به نام رود گردآوه در روستای دروهان به رود معروف بشار میریزد.
رودخانه خرسان: نام اصلی این رودخانه احتمالاً خورستان و به نام قبیلهای به نام خور یا خوز بوده که در گویش محلی به جهت آسانگویی در مکالمات خرسان نام یافته است. علاوه بر آب برم هپر، آب رودخانههای تنگ آسیاب، آجم رود ریش در محدوده امامزاده شاه غالب و سیلاب نیز به رودخانه خرسان ملحق میگردند.
رودخانه علاء:
نام این رودخانه برگرفته از نام طوایف منسوب به علاءالدین بن بهمن سر دودمانِ ایلات بهمئی است که از نام قدیم آن (تازنگ)، به رودخانه علاء تغییر یافته است. آب این رودخانه از چشمه دیشموک تأمین میشود. این رودخانه مانند رودخانه مارون بزرگ است که پس از آن که رودخانههای اویک و سمه یا دیگر شاخههای آن همگی در تحت میدان (میداویت) جمع میشوند، به رامهرمز میریزند.
رودخانه تلخ: این رودخانه به علت آب تلخ آن که از کوههای گچی سرچشمه میگیرد به این نام خوانده میشود و در بخش بهمئی شهرستان کهگیلویه جاری است. ناحیه گستردهای از قلمروی ایلات بهمئی شهرستان کهگیلویه به نام این رودخانه (رود تلخ) نامیده میشود.
رودخانه سردان: این رودخانه که در حال حاضر به رودخانه چاروسا (طیبی سردسیر) شهرت دارد همان رودخانهای است که از ناحیه کمردو که سرآب آن حدود ۱۲ کیلومتری شهر سردان است یعنی دلی مهتاب سرچشمه میگیرد. این رودخانه در فصل زمستان آب فراوان دارد ولی در فصل تابستان به علت استفاده در زمینهای کشاورزی، خصوصاً برنجکاری کم میشود. این رود پس از درهم آمیختگی با رودخانههای کوچک، در محلی به نام «ده شیخ» که در گذشته کاروانسرایی در آنجا بوده است در یک کیلومتری جنوب غربی روستای قلعه دختر دشمن زیاری به آب رودخانه تاب یا مارون که در آنجا به رودخانه کلات نیز مشهور است پیوسته و به نام رودخانه تاب یا مارون معروف میگردد.
دریاچههای استان کهگیلویه و بویراحمد[ویرایش]
دریاچه مور زرد: این دریاچه که در اصطلاح محلی «برم (برکه) دلی بو» گفته میشود، در ۱۳۵ کیلومتری شمال غرب یاسوج و در ارتفاع ۲۱۸۰ متری از سطح دریا قرار دارد. این دریاچه ۲ کیلومتر طول، ۱ کیلومتر عرض و بین ۷ تا ۱۴ متر عمق دارد. آب این دریاچه از چشمهها و روانآبهای سطحی تأمین میشود. در این دریاچه ماهی به ویژه ماهی کپور معمولی، قورباغه، مارآبی، مارماهی، لاکپشت و خرچنگ زندگی میکنند. پرندگان آبی همچون مرغ ماهیخوار، اردک و غاز نیز در اطراف این دریاچه دیده شدهاند.
دریاچه هپر:
این دریاچه در قسمت غربی مور زرد قرار دارد و از این دریاچه کوچکتر است. اوضاع طبیعی آن از نظر آبزیان و پرندگان همانند دریاچه مور زرد است. آب این دریاچه از طریق تنگه دریاچه به آب رودخانه ریش در منطقه سادات شاه غالب شهرستان کهگیلویه میریزد و از آنچا پس از طی مسافتی که در منطقهای هریک اسامی خاصی دارند به رود کارون سرازیر میگردد.
دریاچه المان:
این دریاچه در حدود ۲ کیلومتری شرقی روستای شیلابه دان و ۳ کیلومتری روستای سرآسیاب در سمت جنوب غربی قرار دارد. عرض آن ۵۰۰ متر و طول آن ۲۰۰۰ متر است. با این که معادن گچی در اطراف این دریاچه دیده میشود اما آب آن به جای این که مایل به تلخی و شوری باشد شیرین و خوشمزه است. این دریاچه از نظر پوشش جانوری همانند دریاچه مور زرد میباشد.
دریاچه مانگشت: این دریاچه در نزدیکی کوه مانگشت و در فاصله ۳ کیلومتری روستای واجل سردره بهمئی علاءالدینی قرار دارد و امامزاده شاهزاده عبدالله که به شاه مونگشت معروف است در فاصله کمی از آن واقع شده است. ابعاد آن یک کیلومتر در ۵۰۰ متر است. این دریاچه از نظر پوشش جانوری همانند دریاچه مور زرد میباشد. آب دریاچه مانگشت شیرین است.
دریاچه شور (برم شور): به این دلیل که آب این دریاچه از کوههای گچی جمع میگردد، به آن برم شور یا دریاچه شور میگویند. این دریاچه در حدود ۲۰ کیلومتری جنوب امامزاده شاه تسلیم و ۳۵ کیلومتری بابامنیر در حوزه ماهور میلاتی ممسنی شمال شرقی قرار دارد. آب این دریاچه تلخ و شورمزه است. طول آن برابر ۱۰۰۰ متر و عرض آن ۵۰۰ متر است. این دریاچه از نظر پوشش جانوری همانند دریاچه مور زرد میباشد.
دریاچه کوه گل: دریاچه کوه گل در شمال شهرستان بویراحمد و در شمال شرقی منطقه گردشگری سیسخت در دهانه گردنه بیژن و در کنار تپههای کوه گل واقع شده است. محل استقرار دریاچه یکی از زیباترین نقاط استان کهگیلویه و بویراحمد است که در فصل بهار و تابستان از عطر انواع گلهای شقایق، گیاهان وحشی و آویشن، مملو میشود. در فصل تابستان تجمع پرندگان مهاجر همراه با پرندگان بومی در کنار دریاچه، زیبایی حیرتانگیزی پدید میآورد. در فصل مهاجرت پرندگان، میتوانیم در این منطقه شاهد پرندگانی همچون انواع مرغابی، اردک کله سبز، لکلک، حواصیل، درنا، خروس کولی و چنگر باشیم.
تالاب برم الوان: این تالاب در ۴۰ کیلومتری شهر لیکک بخش بهمئی در دهستان سرآسیاب یوسفی در ارتفاع ۱۱۰۰ متری از سطح دریا واقع شده است. مساحت این تالاب دائمی ۱۵ هکتار و عمق آن از ۱۲ تا ۳۰ متر متغیر است.
تالاب برم شیر: این تالاب در دره تنگ شیر شهرستان بویراحمد واقع شده است. مساحت این تالاب ۵۰۰۰ متر مربع میباشد و با برخورداری از چشمانداز زیبا و جذاب، از قابلیت تفرجگاهی مناسبی برخوردار است و میتواند به محیطی مناسب برای گذران اوقات فراغت تبدیل شود.
دریاچه سد شاه قاسم: این دریاچه در ۵ کیلومتری شهر یاسوج و مجاورت دانشگاه پیام نور یاسوج واقع شده است. سد شاه قاسم دارای حجم مخزن ۹ میلیون مترمکعب و مساحت مخزن ۶۷۰/۰۰۰ متر مربع میباشد.
دریاچه سد کوثر: سد کوثر در فاصله ۶۰ کیلومتری شمال غربی شهر دوگنبدان شهرستان گچساران در محل تنگ دوک بر روی رودخانه خیرآباد احداث شده است. سد کوثر یک سد مخزنی چند منظوره است که برای تأمین آب شرب و صنعتی شهرها و بنادر حاشیه خلیج فارس ساخته شده است. محل سد در تنگه بسیار باریکی است و عرض تنگه در کف در تراز ۵۰۰ حدود ۱۰ متر و تکیهگاههای سد تا تراز ۵۷۵ متر دارای شیب بسیار تند ۸۰ درجه است که هرگونه عملیات اجرایی را در قسمت زیرین تکیهگاه بسیار مشکل و پرهزینه میساخت.
آبشارهای استان کهگیلویه و بویراحمد[ویرایش]
آبشار تنگ پوتک: این آبشار در ۳/۵ کیلومتری منطقه حفاظت شده دنا و در فاصله ۴ کیلومتری پاسگاه محیطبانی آب سپاه با موقعیت ویژه ومنحصر به فردی واقع شده است. ارتفاع این آبشار نزدیک به ۱۵ متر میباشد و راه رسیدن به آن کمی دشوار است.
آبشار دره ناری:
این آبشار در ۶ کیلومتری جنوب منطقه حفاظت شده دنا با موقعیت طبیعی ویژه واقع شده است. ارتفاع این آبشار از ۴۰ تا ۷۰ متر متغیر بوده و حجم آب نسبتاً فراوان آن به ویژه در فصل بهار، منظره بسیار جالبی را به وجود میآورد.
آبشار (توف) شاه:
این آبشار در فاصله ۱۰ کیلومتری ارتفاعات جنوبی منطقه حفاظت شده دنا و در فاصله ۲/۵ کیلومتری آبشار دره ناری واقع شده است. قرارگیری در ارتفاعات ۱۰۰ متری و صعبالعبور جنوب غربی قله مورد کل دنا، موقعیت منحصر به فردی به آن بخشیده است.
آبشار مارگون: اين آبشار بزرگ و معروف، در مرز دو استان كهگيلويه و بويراحمد و فارس در کنار روستای مارگون شهرستان کهگیلویه قرار گرفته است و نزدیک به ۲ ساعت با خودرو با شهر یاسوج فاصله دارد. اين آبشار بسيار بلند به دليل قرار گرفتن در داخل تنگه زيبای مارگون و تعداد زیادی رگههای آبشاری كه به درون دره و مسير رودخانه میريزند و به دليل پوشش جنگلی و درختانی كه در اطراف آبشار وجود دارند، نسبت به ديگر آبشارهای اين استان بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. پيرامون اين آبشار علاوه بر رودخانهها و چشمهها، زيبايیهای طبيعی دشتهای مملو از لاله واژگون و گلهای رنگارنگ ختمی و ديگر گلهای وحشی، منظرههای چشمنوازی پديد آورده است كه ديدار از آن را به خاطرهای فراموش نشدنی تبدیل میکند.
آبشار یاسوج: آبشار یاسوج با ارتفاع ۱۰ متر، در ۲ کیلومتری شمال شهر یاسوج قرار دارد و از آب چشمههایی که از دل کوههای زاگرس میجوشد به وجود آمده است. چشمانداز زیبای آبشار، نهرهای آب در مسیر مارپیچ، باغهای میوه، مراتع سرسبز و پر از گلهای رنگارنگ، سبب شده است که هر سال گردشگران بسیاری در فصل بهار، تابستان و پاییز از آن دیدن نمایند. در حاشیه آبشار یاسوج تفرجگاه زیبایی احداث شده است که در کنار جنگلی پوشیده از درختان بلوط، چنار، گردو و سیب، زیبایی منطقه را دوچندان نموده است.
آبشار گنج بنار: این آبشار در ۷ کیلومتری شمال گچساران و در دامنه کوه خائیز واقع شده است. ارتفاع این آبشار ۳۰ متر بوده و آب آن از چندین چشمه تأمین میشود. با وجود هوای بسیار گرم شهرستان گچساران، هوای این منطقه بسیار خنک و مطبوع میباشد. از دیگر جاذبههای روستای بنار، امامزادهای در نزدیکی این آبشار میباشد که اهالی روستا به زیارت آن میروند.
آبشار کمردوغ: آبشار کمردوغ در ۱۰ کیلومتری قلعه رئیسی؛ مرکز بخش چاروسا از توابع شهرستان کهگیلویه یکی از زیباییهای طبیعی این استان به شمار میرود. این آبشار زیبا و دیدنی با ارتفاع نزدیک به ۱۰۰ متر، بیش از ۶۰ متر عرض دارد. این آبشار از ضلع شرقی کوههای قلعه رئیسی با ترکیب چشمههای متعدد سرچشمه میگیرد و در تمام طول سال آب آن زلال و خنک و شیرین جریان دارد. در نزدیکی این آبشار امامزاده سیدمحمود و میرسالار (از نوادگان امام هشتم) وجود دارند که هر سال تعداد زیادی زائر را به این منطقه فرا میخوانند.
مسیر دسترسی به بخش چاروسا به طول ۷۰ کیلومتر، از میان جادههای پرپیچ و خم کوهستانی و جنگلهای بلوط شمال شهر دهدشت میگذرد و نیازمند صرف دقت و احتیاط فراوان میباشد. در بخش چاروسا روستاهایی به صورت پراکنده و دور از هم استقرار یافتهاند از جمله روستای آبله که در ۵ کیلومتری آبشار واقع شده است و دارای چشمههای زیبا و طبیعت بکر و چشمنوازی میباشد اما متأسفانه از طرف مردم و مسئولان مورد بیتوجهی قرار گرفته است. روستای کمردوغ به این دلیل با این نام خوانده میشود که دارای صخرههای سپید رنگی شبیه دوغ است.
← آبشار خیمه این آبشار در ۱۰ کیلومتری شهر سوق واقع شده است و از آنجایی که در زبان محلی به آبشار، طوف گفته میشود، این آبشار با نام طوف خیمه نیز نامیده میشود. سوق یکی از شهرهای بخش مرکزی شهرستان کهگیلویه میباشد و این آبشار در بین مسیر جاده سوق به لنده در جنوب روستای طوف خیمه واقع شده است. ارتفاع این آبشار نزدیک به ۴۰ متر میباشد و مسیر دسترسی به آن از طریق عبور از روستای طوف خیمه و طی مسیری نزدیک به ۱۵۰۰ متر به صورت پیاده میباشد.
← آبشار بهرام بیگی آبشار بهرام بیگی در ناحیه جنوبی رشته کوه دنا در حدّفاصل پاتاوه (شهرستان دنا) و لوداب (شهرستان بویراحمد) در دل دشتهای سرسبز و جنگلهای بلوط لوداب واقع شده است. این آبشار با ارتفاع ۳۰ متر جلوهای از طراوت و زیبایی را به نمایش میگذارد.
چشمههای استان کهگیلویه و بویراحمد[ویرایش]
در استان کهگیلویه و بویراحمد تعداد ۱۶۰ چشمه وجود دارند که در زیر به شرح تعدادی از آنها میپردازیم.
چشمه میشی: این چشمه یکی از چشمههای پرآب و مشهور استان است که در فاصله ۵ کیلومتری شهر سیسخت (مرکز شهرستان دنا) و در امتداد جاده سیسخت به گردنه بیژن و پادنا قرار دارد و از این لحاظ موقعیت ارتباطی خوبی دارا میباشد. این چشمه با دِبی تقریبی ۲/۵ کیلومتر مکعب در ثانیه علاوه بر تأمین آب مصرفی کشاورزی و شرب شهر سیسخت، به دلیل دائمی بودن یکی از بهترین تفرجگاههای نمونه استان کهگیلویه و بویراحمد میباشد که سالانه گردشگران فراوانی از داخل و خارج استان به این منطقه مراجعه مینمایند. این منطقه در مسیر عبور بهمنهای زمستانی قرار دارد و به همین دلیل امکان درختکاری در محدوده چشمه وجود ندارد.
چشمه قلات: این چشمه با آبدهی بسیار کم در جنوب کوه خامین در حوالی روستای گناوه در شهرستان گچساران واقع شده است و با توجه به گرمسیری بودن پوشیده از جنگلهای بلوط میباشد. این منطقه در فصل بهار تفرجگاه مناسبی برای ساکنین این شهرستان است.
هفت چشمه: در دهستان مارگون محلی به نام هفت چشمه وجود دارد که از آب آن آبشارهای زيبا و ديدنی به وجود آمده است. اين چشمه که تقريباً در مرکز اين دهستان واقع شده است موقعيت مناسبی برای ايجاد تفرجگاه دارد. اين چشمه در روزهای تعطيل و به ويژه تابستان، پذيرای تعداد زيادی از اهالی شهرستانهای ياسوج، لنده، ميمند، سیسخت و مسافرانی از استانهای فارس، اصفهان و چهارمحال و بختياری است.
چشمه خارکلون (خاک لدون): اين چشمه در ۱۵ کيلومتری ياسوج واقع شده و دارای محوطهای پوشيده از درختان بلوط میباشد. مکان چشمه برای احداث کمپينگ، اردوگاه و تأسيسات تفريحی بسيار مناسب میباشد.
← چشمه آب گرمو اين چشمه که در نزديکی امامزاده بیبی حکيمه گچساران واقع شده است، فضایی مناسب برای راهاندازی تأسيسات و حمامهای بهداشتی جهت آب درمانی میباشد ولی تاکنون از امکانات موجود در اين محل استفاده قابل توجهی به عمل نيامده است.
چشمه بابا احمد در نزدیکی امامزاده بابا احمد واقع در بخش بهمئی، چشمه اوسل در بخش بهمئی در روستای شهر آسياب، چشمه بابکان در ياسوج، چشمه تنگ سولک، چشمه توليان در روستای توليان در حومه دهدشت، چشمه چوزک در سرفارياب دهدشت، چشمه زنگبار دوراهان، چشمه جن در روستای موگرمون در بخش لنده، چشمه دوگنبدان در يک کيلومتری دوگنبدان، چشمه رئيسی (چشمه فاز تک) در تنگ تاريک سادات طيبی، چشمه آبگرم روستای کارند در ياسوج و چشمه زير مورد در روستای راک شهر دهدشت از دیگر چشمههای این استان به شمار میروند.
ویژگیهای اقلیمی استان[ویرایش]
استان کهگیلویه و بویراحمد یک منطقه کوهستانی است. امتداد کوههای آن از شمال غربی به جنوب شرقی و ارتفاع آنها، همچون سدی در مقابل تودههای فعال جوی مقاومت میکنند که این امر سبب تنوع آب و هوایی این استان شده است. دو نوع آب و هوای سردسیری و گرمسیری در استان کهگیلویه و بویراحمد مشاهده میشود که از نظر درجه حرارت و میزان نزولات جوی، تفاوت محسوسی با یکدیگر دارند. منطقه گرمسير استان منطقهای پست با ارتفاع متوسط حدود ۹۰۰ متر از سطح دريا و منطقه سردسير آن منطقهای مرتفع با ارتفاع متوسط ۲۱۰۰ متر از سطح دريا است.
منطقه سردسير حدود ۴۳ درصد مساحت استان را در شمال و شرق آن شامل میگردد که در مجاورت استانهای فارس، اصفهان و چهارمحال و بختیاری واقع شده است. این منطقه از آب و هوای معتدل كوهستانی برخوردار است و همواره منطقه ييلاق عشاير بوده است. درجه حرارت اين ناحيه از ۳۶ درجه سانتیگراد در گرمترين ماههای سال تا ۱۰ درجه سانتیگراد زير صفر در فصل سرما متغير است. در اين منطقه به علت ريزش برف و باران ميزان آبهای سطحی و زیرزمینی فراوان است و تراكم نسبی و تنوع جنگل در آن به چشم میخورد. متوسط بارندگی در اين ناحيه ۶۰۰ تا ۸۰۰ ميلیمتر بوده و بارشها از آبان ماه آغاز و تا آخر ارديبهشت ماه به تناوب ادامه پيدا میكند. ريزش بارشها در نقاط سردسيری بيشتر به صورت برف و در مناطق گرمسيری بيشتر به صورت باران است. اين ناحيه از استان كه در واقع جنوبیترین بخش زاگرس مرطوب میباشد، با جنگلهاى وسيع بلوط پوشيده شده و سرچشمه رودهاى مهم و پرآبى همانند كارون در استان خوزستان و مارون است.
منطقه گرمسير ۵۷ درصد مساحت استان را شامل میشود که در مجاورت استانهای بوشهر و خوزستان واقع شده است. این منطقه دارای آب و هوای خشک و نيمه خشک بوده و بيشترين درجه حرارت در اين ناحيه ۴۷ درجه و كمترين آن ۰ درجه سانتیگراد است. در مقايسه با ناحيه سردسير، ميزان بارندگی در اين ناحيه بسيار كم بوده به طوری كه متوسط بارندگی در گچساران ۳۵۰ تا ۴۰۰ و در چرام ۴۰۰ تا ۵۰۰ ميلیمتر است. اين منطقه از گذشته محل قشلاق عشاير بوده است.
بادهای استان[ویرایش]
در اين استان بادهايی با جهات مختلف میوزند كه به دو دسته بادهای موسمی (فصلی) و بادهای محلی تقسيم میشوند.
باد شمال:
باد شمال یکی از بادهای فصلی استان است که از سمت شمال غربی میوزد و سبب ریزش باران در زمستان میشود.
باد جنوب:
باد جنوب باد فصلی دیگری است که به باد چپ نیز معروف است و از جنوب و جنوب غربی میوزد و به دلیل گرمی و خشکی بیش از حد، غالباً به مزارع و محصولات آسیب وارد میکند.
بادهای محلی: بادهای محلی همچون باد آشوب در سررود بویراحمد علیا، باد زیرروز در بهمئی، باد کوه باد در بویراحمد گرمسیری و بهمئی و باد چوغان، از مهمترین بادهای محلی استان کهگیلویه و بویراحمد میباشند.
پوشش گیاهی استان[ویرایش]
استان كهگيلويه و بويراحمد از نظر جغرافيايی در ناحيه ايرانی- تورانی و در بخش كوچكی از جنوب ناحيه صحاری- سند واقع شده است. پوشش گياهی استان به دليل نوع آب و هوای گرمسيری و سردسيری متنوع است. ناحيه سردسيری استان کهگیلویه و بویراحمد به علت آب فراوان، پوشش گياهی نسبتاً انبوه، متراكم و جنگلی دارد در حالی که در قلمروی گرمسيری آن پوشش گياهی اغلب تنک و نيمه انبوه است.
گیاهان استان کهگیلویه و بویراحمد به دستههای زیر تقسیم میشوند:
گیاهان خوراکی و طبی:
لیزک (بن سرخ)، کارده، کنگر، کرفس، آب اندول، گل شببو وحشی، ثعلب، گندم گینه، دنبلان، گوش بره، قنطرون، قاضی آقا، مرورش، تغنه یا مج کوره، زول، قارچ، بکلو، پیدن (پونه)، جاشیر، موسیر، بیلهر، لپه، پیاز کوهی، تره، سیرچکه، ریواس، بابونه، گندل، غندل (تربچه وحشی)، سوزه (سبزه)، سیروک، ترشوک، پنجه کوک، گوبل (گزروک)
گیاهان دارویی:
افشین، پشموک کوهی، برنجاس، سیاوشان، درمه، گل گاوزبان، کاسنی، دلوئی، هلپه، بوته یا بونجه ماری، چای کوهی، بنگو، شیرین بیان، شاه تره، گل اورونه، گیاه اولی لو، بسه کو، خاردنگو، گل بنفشه، خارشتر، آب انگورک (رواتربک)، بادآورد، پیاز گوروسونی (گورستانی= گاوپیاز= مرگ موش)، شقایق
میوههای جنگلی:
انجکک (انجک)، تاک، انجیر، کازیر (از خانواده انجیر)، کره تر (از خانواده کازیر)، سیسه (سینبر)، توگ، توت دره، مورد، زرشک، کنار، رب نیک (همخانواده کنار)، بلوط، بادام کوهی (اهلوک)، بادام جنگلی، بن یا بنک، کلخنگ، سیب، بلوط، توتوبره، توت کوهی
درختان جنگلی:
بلوط، ول (سرو کوهی)، مهلو (مهلب؛ همخانواده بید)، کیکم، بادام کوهی، چشم منیره (از خانواده بید)، سرو کوهی، بن آب، تگ (همخانواده ارژن)، ارژن، سیسه (کیالک)، فش (خش)، رز (تاک وحشی)، لگچی (لگهجی)، انجیر کوهی، کره تر، کازیر، انجک (امرود کوهی، گلابی کوهی)، بن، کلخنک، سپیدار، زرین درخت، سرنجل
میوههای باغی: انار ترش و شیرین، انگور، غوره (انگور نارس)، به، زردآلو، شفتالو (در گویش محلی شاره)، گردو، آلبالو، گیلاس، عناب، لیموترش، لیمو شیرین یا بکرائی، دبه، انجیر، پرتقال، گلابی، سیب سرخ و سیب سفید، بادام شیرین، هلو سیاه، موز (در نواحی چرام کهگیلویه)، خرما یا نخل، توت
صیفیجات و حبوبات: لوبیا، ماش (در گویش محلی ماشک)، عدس، گهل، نخود، کنجد، برنج چمپا، گندم، جو، هندوانه، خربزه، خیار سبز (در گویش محلی بالنگ)، خیار چنبر، پیاز سرخ و سفید، سیر، تره یا کرات، پرپین یا قلوه، مرزه، ریحان یا سپرغم، نعنا، جعفری، ترخون، شبدر، یونجه، بادنجان، توتون، تنباکو، سوما، سیبزمینی، کدو و باقلا
بوتههای وحشی: گون (گینه)، خارشتر، گون کتیرا و لاله واژگون
بوتههای جنگلی: لبون، جگن خاردار (در گویش محلی چیور یا پرچ)، بره (نوعی جگن)، نی، نی چپو
درختان پوششی: بید، چوب بلوطی، چنار، کنار، کیکم، بنآب، بن کوهی، کلخنگ، گردو
پوشش جانوری استان[ویرایش]
پوشش جانوری استان کهگیلویه و بویراحمد عبارتند از:
پستانداران: خارپشت (چوله)، یوزپلنگ، گربه وحشی، کرنیس (جانوری است مانند پلنگ ولی پاهای بلند و قدی باریک مانند تازی دارد)، کرزنگلو (نوعی یوزپلنگ درنده)، جوجه تیغی (به گویش محلی کزوک)، گراز (خوک)، میش کوهی، بز کوهی (پازن)، قوچ کوهی و خرس
پرندگان: مرغ آبی، لکلک، مرغ ماهیخوار، تیهو، کبک، کلاغ، کلاغ پسه، کبک کر (به گویش محلی کوکر)، کرکس (به گویش محلی دال)، شاهین (به گویش محلی باشه یا باباشاه)، گنجشک، گپی، بلبل، سیاه بله، هوبره، حواصیل، دارکوب، باز، مرع هواخور (به گویش محلی باد کپن (بادخور)، سبز مرغ هم گفته میشود)، کبوتر طوقدار (داری به معنای درختی و کبوتر گاک نیز گفته میشود)، هدهد، گل گلایتن (به دلیل داشتن کاکل، مرغ کاکلدار یا گل گلایتن گفته میشود)، مرغ حقگو (شبآویز)
خزندگان: مار بومی (اژدها)، مارمولک، مار افعی، انبلوک (به گویش محلی گرگراک)، وزغ مار (بک مار)، کژدم (به گویش محلی گاودم)، سوک (به گویش محلی بهتر یا بتل)
حشرات: رتیل، هزارپا، خرچنگ خاکی یا کمائی روان
مناطق حفاظت شده استان کهگیلویه و بویراحمد[ویرایش]
در این استان کوهستانی و نسبتاً مرتفع که دشتها و مناطق جنگلی بخش قابل توجهی از مساحت آن را دربر گرفتهاند، شش منطقه حفاظت شده جهت حفظ تنوع گونههای ارزشمند احداث شدهاند. این مناطق عبارتند از منطقه حفاظت شده دنا، خائیز و سرخ، دنای شرقی، خامین، دیل و تنگ سولک
منطقه حفاظت شده دنا: منطقه حفاظت شده دنا یک منطقه کاملاً کوهستانی است که همچون موزهای بزرگ تنوع گیاهان، جانوران و پدیدههای طبیعی را به نمایش گذاشته است. با توجه به مجموعه درختان و گیاهان جنگلی، مرتعی، دارویی، خوراکی و تزئینی، این منطقه سرمایه ژنتیکی باارزشی به حساب میآید. در ارتفاع ۲۵۰۰ متری، جنگلهای بلوط دامنههای جنوبی دنا را پوشانده است. در میان درختان بلوط، گونههای مختلف جنگلی نظیر بن، کیکم، ارژن و زالزالک دیده میشود. از ارتفاع ۳۵۰۰ تا ۴۰۰۰ متر، انواع گونهها و گیاهان علفی و بوتهای سطح زمین را فراگرفته است. از ارتفاع ۴۰۰۰ متر به بالا نیز گیاهان کوچک و زیبایی در شکاف سنگها و صخرهها روئیدهاند. همچنین بعضی گلهای لاله که در دنا میروید، ویژه این منطقه است و در جای دیگری دیده نمیشود.
حیات وحش دنا در واقع سیمای تنوع جانوری زاگرس میباشد و خرسهای قهوهای بزرگ، کبک دری، انواع عقاب، پلنگ، گرگ و انواع گربههای وحشی در این منطقه زندگی میکنند. در این منطقه امکان تماشای پرنده بسیار زیبا و کمیاب هما، بیش از هر نقطه دیگری در ایران است. همچنین پرندگانی نظیر شاهین، کبک، سنگ چشم، کمرکلی و انواع چکاوکها و سهرهها در دامنههای دنا زندگی میکنند. جانورانی همچون سمور، راسو، سنجاب ایرانی که از زیباترین سنجابهای جهان است و در احیای جنگل بلوط نقش بسیار مؤثری دارد، به وفور در دنا دیده میشوند.
این منطقه دارای ذخایر آب فراوان بوده که سرچشمه رودخانههای جنوب ایران است. علاوه بر اهمیت زیستشناسی، این منطقه از نظر پدیدههای زمینشناختی نیز مورد توجه پژوهشگران زمینشناسی میباشد و از نظر ورزشهای کوهستانی قابل توجه است. بهترین زمان بازدید از این منطقه در فصول بهار و تابستان است.
منطقه حفاظت شده خائیز: این منطقه یکی از مهمترین زیستگاههای حیات وحش کشور و استان کهگیلویه و بویراحمد میباشد که در حوزه شهرستانهای کهگیلویه، گچساران و بهبهان (در استان خوزستان) واقع شده است. این منطقه با مساحت ۳۳ هزار هکتار که در سال ۱۳۷۷ به عنوان منطقه حفاظت شده معرفی شد، محلی مناسب برای طبیعتدوستان و دوستداران حیات وحش میباشد. در حال حاضر سه پاسگاه محیطبانی، حفاظت از این منطقه را به عهده دارند که با اعمال تدابیر لازم به میزان ۷۰ درصد به جمعیت کَل و بز در این منطقه افزوده شده است. گونههای غالب این منطقه عبارتند از کل، بز، گرگ، گراز، کفتار، شغال، جوجه تیغی، کاراکال (سیاه گوش)، پلنگ، کبک، تیهو، شاهین، بحری، عقاب، بلوطخوار، سارگپه، انواع کلاغ، کبوتر، سنجاقک و انواع خزندگان. پوشش گیاهی با گونه غالب بلوط و وجود گیاهان ارزشمند همچون بنه، بادام کوهی، ارژن، زالزالک، افرا (کیکم)، انواع درختچههای کوچک و گیاهان دارویی، بر تنوع پوشش طبیعی و زیبایی این منطقه افزوده است. با اعمال تمهیدات لازم، این منطقه در ایام نوروز پذیرای گردشگران خواهد بود.
منطقه حفاظت شده خامین: این منطقه در حدود ۳۰ کیلومتری ضلع شرقی دوگنبدان با وسعت ۳۰ هزار هکتار با پوشش گیاهی جنگلی بلوط، ارژن، انجیر وحشی، کیکم، چویل، گون، زالزالک و کلخنگ واقع شده است. گونههای جانوری این منطقه عبارتند از پلنگ، خوک وحشی، سمور وحشی، جغد، گرگ، خرگوش و شاهین.
ویژگیهای جمعیتی استان کهگیلویه و بویراحمد
دانستن این که ساکنان قدیم کهگیلویه و بویراحمد، یکجانشین (روستایی و شهری) یا چادرنشین و یا این که صورتی از کوچروی و یکجانشینی بین آنها رایج بوده است، کار آسانی نیست. در این مورد نظریات گوناگونی وجود دارد. بعضی عقیده دارند که مردم این سرزمین در سالهای قبل از ظهور اسلام و مدتها بعد از آن دارای زندگی شهری، روستایی و عشایری بودند و به مرور زمان مراکز شهری و روستایی ویران شده و مردم ناگزیر به ییلاق و قشلاق پرداختند. البته وجود آثار شهرهای قدیمی مانند دهدشت، خونگاه، میمند، شاه بهرام، زیزی، حاجی قلندر، تنگ ملغان، سیسخت (غیر از سیسخت فعلی)، کریک (نزدیک روستای کریک)، گچ خبس (اهالی آن را گچ عوض تلفظ میکنند)، ارّگان، خیرآباد و ... این نظریه را تأیید میکند به علاوه نویسندگان ارمنی، رومی، یونانی، یهودی و اسلامی، ساکنان این سرزمین را تحت عنوان مردمی که در کوه و دشت زندگی میکردهاند نام برده و نوشتهاند: «آن بخش از اهالی که در دشتها ساکن بودند، هرگاه از جانب دشمنان مورد حمله قرار میگرفتند، از محل سکونت خود عقبنشینی کرده و به خویشان خود که ساکن کوهستانها و کوچرو بودند میپیوستند». خانم لمبتون مینویسد: «ظاهراً بیشتر لران تا زمان تیموریان ساکن بودند و فقط هم در ایران مقام نداشتند». وی میافزاید «تقریباً محرز است که افول یکجانشینی در ایران، نه بر اثر حمله اعراب و نه در پی هجوم سلجوقیان بلکه بر اثر ایلغار مغول رخ داده است.» بنابراین میتوان گفت که سرزمین کهگیلویه و بویراحمد به جهت شرایط طبیعی خاص خود، همواره از دو بخش یکجانشین و کوچرو تشکیل میشده که با توجه به شرایط مختلف، نسبت این دو شیوه زیست دستخوش تغییرات بوده است. برای نمونه میتوان به احداث شهر تل خسرو، طی سالهای ۱۳۱۱ تا ۱۳۲۰ خورشیدی و تخریب آن در مدتی کوتاهتر از یک سال اشاره نمود.
کاسیان (=کاسر، اوکسی، کاسو)؛ ساکنان اولیه کهگیلویه، قومی بودند از تیره آسیانیک (اقوام اولیه آسیای غربی که نه از نژاد سامی هستند و نه آریایی). آنها در عهد باستان در بخش مرکزی زاگرس و در کوهستانهای بختیاری و کهگیلویه میزیستند و تاریخ آنها به قبل از مادها، هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان میرسد. آنها مملکت بابل را تصرف کردند و از سال ۱۷۶۰ تا ۱۱۸۵ قبل از میلاد حاکمیت خود را حفظ نمودند اما سرانجام عیلامیها آنان را از پای درآوردند. پس از تسلط خارجیها بر عیلامیان، کوهنشینان که شامل ساکنان کهگیلویه میباشند، مستقل شدند. آنها زندگی ملوکالطوایفی داشتند. اولین پادشاه این قوم «کانداش» یا «کاندیش» نام داشت و سی و پنجمین پادشاه ایشان به دست پادشاه عیلام به نام «شوتروک ناخونتی» یا «کویتر ناخونته» کشته شد. در دوره آشوریان و هخامنشیان، آنها دارای استقلال کامل بودند. آنها در زمان هخامنشیان همه ساله انعام و هدایایی دریافت میکردند تا راهها را امن نگاه دارند. با آن که اسکندر مقدونی با ایشان جنگید و مغلوبشان کرد اما بعد از وی نیز همچنان خودمختاری خود را حفظ کردند.
نام این قوم در منابع مختلف به اشکال گوناگونی ثبت شده است. مینورسکی، «کاسو» را «کاستی» نیز نوشته است و سبکتکین سالور این کلمه را «کاسر، کاسی، اوکسی، کوسی، کاشو» ثبت کرده و میافزاید: «مأخذهای قدیم درباره این قوم نارسا و گیجکننده است و نمیتوان زیاد به آنها اعتماد کرد. مثلاً این مآخذ کاسو، کوسی، اوکسی و کاشو را جدای از یکدیگر و به عنوان قبایل مختلف ذکر میکنند در حالی که به نظر میرسد اینها یک قوم بزرگ بودند». حسن پیرنیا که نام این قوم را کاسی، کاسو، کوسی نوشته، میافزاید این مردم را، مردمان همجوار آنها و مورخین عهد قدیم چنین نامیدهاند: «عیلامیها آن را کوسسی، آسوریها کششو، هرودت کیسّی، سایر مورخین کوسسای». پیرنیا ادامه میدهد که کاسیها یا کاسیتها اروپایی شده «کشو» میباشد.
درباره این که همه این اسامی مربوط به یک قوم میشود تردیدی وجود ندارد. حال باید دید که قوم اکسی با قوم مذکور که در منابع و مآخذ مختلف به صورت گوناگون ثبت گردیده است چه رابطهای دارد و آیا ممکن است «اوکسی» هم صورت دیگری از نام آن قوم باشد. چیزی که این گمان را تقویت میکند این است که واقعهای را که در عهد باستان اتفاق افتاده است، گاهی به این و گاهی به آن نسبت دادهاند و توجه نکردهاند که اگر این دو اسم یعنی «کوسی» و «اوکسی» مربوط به دو قوم جداگانه با دو سرزمین مجرا بوده باشند، نمیتوان واقعهای را که در یک زمان و مکان واحد صورت گرفته به دو قوم و دو مکان نسبت داد مگر این که بپذیریم هر دو قوم دارای سرزمین مشترک بودهاند.
درباره مسکن اولیه این قوم نیز نظریات گوناگونی ارائه شده است. از نوشتههای پیشینیان چنین نتیجهگیری میشود که این مردم از اطراف قفقازیه به ایران آمده بودند و مدتها قبل از مادها، چندی در شمال ایران در حوالی دریای خزر سکنی گزیده و بعد به جنوب رفته، بین کردستان و خوزستان مستقر شدهاند.
در حال حاضر درصد بالايی از جمعيت این استان را مردمانی از قوم لر تشكيل میدهند.
زبان در استان کهگیلویه و بویراحمد[ویرایش]
زبان ساکنان استان کهگیلویه و بویراحمد، لری است. این زبان توسط مردم لر استانهای لرستان، چهارمحال و بختیاری و دیگر طوایف لر پراکنده در استانهای خوزستان و فارس نیز مورد استفاده قرار میگیرد.
این زبان در هر منطقه ایلی به دو گونه بسیط و بریده ادا میشود و گویش هر منطقه با منطقه دیگر متفاوت است. مثلاً لهجه و مکالمات رایج در استانهای لرستان و بختیاری، به یکدیگر نزدیک بوده در حالی که لهجه ساکنان کهگیلویه با بویراحمد و ممسنی تفاوت بسیار دارد به طوری که اهالی ممسنی، بویراحمد، باشت، باوی، چرام و دشمنزیاری به صورت بریده و کوتاه سخن میگویند ولی طیبیها و بهمئیها بسیط و کشیده تکلم میکنند و این تمایز در سخن روشن و مشخص میباشد.
دین و مذهب در استان کهگیلویه و بویراحمد[ویرایش]
مذهب ساکنان قدیم کهگیلویه یعنی کاسیها، نمونهای کهن از نیاپرستی را مجسم میسازد. مهمترین خدایان آنها «کاشو» در عین حال، نیای کاسیها نیز محسوب میشده است. به گفته گیرشمن «اسب نشانهای الهی در نزد کاسیان بود.» در زمان عیلامیها، مذهب ساکنان کهگیلویه و بویراحمد با آنها یکی بود. از نظر عیلامیها جهان پر از ارواح بود. خدای بزرگ را «شوشیناک» مینامیدند ولی پرستش او فقط به پادشاه و بزرگان اختصاص داشت. پس از او به شش خدا و پس از آنها به گروهی از ارواح معتقد بودند و هرکدام از ارواح را خدای جا و مکانی میدانستند. عیلامیها مانند بابلیها، مجسمه خدایان را میساختند و زمانی که مجسمه شهری را به شهر دیگر میبردند، عقیده داشتند که خدای آن شهر را انتقال دادهاند.
در زمان پارتیان (اشکانیان) بزرگترین خدایان پارتی، آفتاب و ماه بودند که آفتاب مِهر مینامیدند و هنگام طلوع آن را میپرستیدند، در معابدشان برای او قربانیها میکردند، مجسمههایی برای او میساختند و آن را با ماه، نماینده روشنایی میدانستند. از خصایص دولت پارت عدم مرکزیت در امور سیاسی و آزادی مذهب در ایران بوده است.
امام شوشتری به نقل از کتاب نزهةالقلوب حمدالله مستوفی چاپ لیدن مینویسد: «جبل جیلویه ]کوهگیلویه
بسیار است و قهستان کوهستان[ و نواحی فراوان دارد و با لرستان پیوسته است... و مردم آنجا شافعی مذهب و سنّیاند». بر اساس منابع موجود، از سال ۲۰۰ هجری قمری به بعد، ساکنان کهگیلویه و بویراحمد پیرو مذهب شیعه دوازده امامی بودند. در حال حاضر نیز بیشتر ساکنان استان کهگیلویه و بویراحمد شیعه دوازده امامی میباشند.
پوشاک در استان کهگیلویه و بویراحمد[ویرایش]
پوشاک مردان
کلاه:
در قدیم مردان کلاه نمدی کوچکی به سر میگذاشتند که به آن «تیارس» میگفتند. کلاههای نمدی عشایر بختیاری، لرستانی، کهگیلویه و ممسنی از آن زمره است که نمونه آن در نقوش طاق بستان و تخت جمشید دیده میشود. سادات عمامه و عرقچینی با رنگهای مشخصه سیاه و سبز که نشانه تبارشان بود به سر میگذاشتند. شکل کلاه هر ایلی موجب تشخیص هویت ایلی او بود مثلاً در ایلات بختیاری کلاه عموماً سیاه رنگ و از جنس نمد بود و نوع مرغوب آن از «گِز» (موی بز) بافته میشد. در بویراحمد و ممسنی کلاه به رنگهای تیره، سفید، کبود و ... بوده است و شکل عمومی آن با کلاههای ایلات طیبی و بهمئی تفاوت داشته و از نظر قالب بزرگتر و لبه آن درازتر بود. کلاه بهمئیها کوچک بود و در گوشه سر قرار میگرفت و در موقع سواری و دویدن با وزیدن باد از سر میافتاد. کلاه دیگر شبکلاه نام داشت و از نظر سبکی مورد استفاده شکارچیان و شبگردان بود و از نمد و موی گوسفند بافته میشد و هنوز نیز مرسوم است.
تنبان و شلوار:
تنبانهای عشایر قدیم کهگیلویه برخلاف تنبانهای بختیاریها که بسیار گشاد و دامنهدار است جمع و جور و لبه پایین آن تنگ بوده و گاهی اوقات مانند شلوارهای کنونی افغانی و بلوچستانی دکمههایی بر پاشنه آنها دوخته میشد که در هنگام جست و خیز مانع حرکت نباشد. بزرگان ایلی بر روی تنبان یا زیرشلوار، شلوار یا شلوال میپوشیدند که رنگ آن سیاه و جنس آن از نوع دبیت بود که مرغوب آن را دبیت حاجی علیاکبری مینامیدند. طبقه فقیر و زیردست که قادر به خرید شلوار نبودند تنها از تنبان استفاده کرده و تمام وقت آن را میپوشیدند. از سال ۱۳۳۵ به تدریج شلوارپوشی در سراسر مناطق عشایری مرسوم شد و هر کس که قادر به پوشیدن شلوار بر روی تنبان بود از شلوارهایی که در شهر دوخته میشد استفاده میکرد.
شال:
شال که تقریباً همانند کمربند از آن استفاده میشود در عشایر یکی از مهمترین اجزای لباس بوده گاهی طول پارچه آن به ۲۰ الی ۲۵ متر میرسد. پارچه شالهای مرسوم میان عشایر به استثنای شالهای طبقه سادات که سیاه یا سبز رنگ میباشد، به رنگ سفید یا قهوهای بوده و در طبقه بزرگان نوع مرغوب آن از دبیت، کرپ و ساتن و در طبقات پایینتر از چلوار و متقال است. عشایر شالها را به طرز ویژهای میپیچند تا خوشنما بوده و برجستگی گره زیبای آن مشخص باشد. در گذشته عشایر فانوسقه یا قطار فشنگ را پشت شال خود قرار میدادند.
سدره، کلیجه، جلیسقه:
این سه پوشش را چوقه، سرداری و نیمتنه نیز میگویند. سدره یا سرداری و چوقه را ایلات بختیاری و بهمئی کهگیلویه که خود بافنده نوعی از آن به رنگهای سیاه و سفید و بدون آستین بودند بر روی پیراهن و گاهی قبا میپوشیدند. در میان دیگر ایلات جلیسقه (نیمتنه) نیز مرسوم بود. در قسمتهایی از ایلات بختیاری و بهمئی و سردسیر هنوز این پوشش مورد استفاده قرار میگیرد.
ارخالق:
پوشیدن ارخالق که به آن دلگ و قبا نیز گفته میشود در قدیم رسم عمومی بوده است. قباهای قدیم که نمونههای آن در حجاریهای باستانی دیده میشود، مانند پیراهن تا سر زانو بوده ولی به تدریج شکل آن تغییر یافت و تا پشت ساق پاها کشیده شد. شکل کلی قبا یا ارخالق همانند شکل کنونی قباهایی است که طلّاب علوم دینی به تن دارند با این تفاوت که رنگ قبای طلّاب، کبود، خاکستری و گاهی سفید است و رنگ قباهای عشایری الوان و مخطط و از جنس پارچههای براق و چشمگیر است.
حله، عبا، جوقه:
در گذشته حله را جهت سبکی و کموزنی آن بر روی قبا و در تابستانها بدون قبا میپوشیدند و برای حفظ بدن و جمع شدن حله، بندی به صورت چپ و راست (ضربدر) که «زناره» نام داشت و شاید مأخوذ از «زنار» باشد، دور آن میبستند. گل و منگولههای سفید، سرخ، بنفش و سبز آویخته از پشت آن همانند با تزئینات سیاه چادر و گلیمهای عشایری بود. حله یا عبای مرغوب، نازک، از جنس پشم شتر و به رنگهای سیاه، قهوهای و سفید بوده و در شهرها توسط جولاههها بافته میشد و لباس محترمانه افراد اعم از خان و کدخدا و طبقات سادات و مشایخ بود. نوع دیگر حله که ضخیمتر و از نظر ارزش گرانبهاتر بود، «جوقه» نام داشت و بزرگان و سالمندان محلی پس از منسوخ شدن «کوردکی» یا «کین» جهت نمایش بزرگی خود میپوشیدند اما اکنون حله و جوقه جز در تن سادات و مشایخ دیده نمیشود. حلهپوشی احتمالاً از آیین اعراب بوده است که همراه آنان به ایران آمده و به تدریج در تمام مناطق مرسوم شده است.
گیوه، کفش، ارسی: پاپوشهای مرسوم در این سرزمین، لگار، موزه، گیوه، ارسی و کفش نام داشت. لگار و موزه که کهنه آنها را «لچه» مینامیدند از جمله پاپوشهای قدیمی بوده است. گیوه و ملکی که احتمالاً وجه تسمیه ملکی به مناسبت آن است که پادشاهان میپوشیدند از صنایع پاپوشسازی دورههای بعد میباشد. گیوه که ساخت و استعمال آن هنوز رایج است، به وسیله افرادی در شهرها و روستاهای عشایری به نام «گیوهکشان» ساخته میشد. سطح رویِ گیوه از نخ و بند و کف آنها از تکههای پارچهای نخی بود. در گذشته عنوان «گیوهکشی» به طبقات دون پایه ایلی گفته میشد و در منازعات بهصورت سرزنش و تحقیر مرسوم بود. نوعی گیوه که کف آن از لاستیک بود به نام «گیوه قلاتی» از حدود سالهای ۱۳۳۰ به وجود آمد که هنوز کمابیش ساخته میشود. بهترین گیوهها در نواحی فارس و اصفهان و خوزستان ساخته میشود. در این زمان صنعت گیوهسازی کمی وجود دارد و اسم «ارسی» به کفش تغییر یافته و اصولاً کفشهای کارخانهای جایگزین پاپوشهای پیشین شده است. ارسی نیز مانند کفشهای چرمی امروزی است.
کپنک یا کردکی:
کپنک جامه خاص چوپانان و شبانان بود. این نوع جامه شبانی که اکثراً در فصل زمستان و بهار میپوشیدند در گذشته لباس خاص رؤسای ایلات بود و بعدها ویژه شبانان شد. کردکی لباسی است که نامش از کلمه کرد گرفته شده و کرد به چوپان گفته میشود. این لباس از پشم و به صورت نمد بافته میشود و همانند قبا ولی گشادتر است. کردکی تا سالهای ۱۳۴۵ خورشیدی لباس خاص چوپانان در هنگام کوچ و چرای شبانه گوسفند بود زیرا باران در آن اثری نداشت.
پوشاک زنان
دلگ یا ارخالق:
دلگ نوعی کت زنانه با آستینهای بلند است که در رنگهای مختلف و به اقتضای سن شخص، با تزئینات زیبایی در فصول سرد و مراسم عروسی مورد استفاده قرار میگیرد.
جامه زنانه (جومه):
این تنپوش از ۲/۵ تا ۳ متر پارچه در رنگهای شاد و متنوع و به صورت آستیندار و چاکدار دوخته میشود. بلندی این تنپوش معمولاً تا مچپا میباشد.
کلاه زنانه: کلاههای زنانه که عرقچین هم نام دارد عبارت است از پارچهای الوان و دستدوز که زنان عشایر آن را میدوزند. شکل این کلاه در ایلات بویراحمد و کهگیلویه متفاوت است به این صورت که در مناطق چرام، بویراحمد، باشت و دشمنزیاری همانند کلاههای زنان مناطق ممسنی و قشقایی، کوچک و سبک بوده اما در ایلات بهمئی و طیبی به تبعیت از زنان ایلات بختیاری این کلاه بزرگتر میباشد برای این که بتوان بر لبه آن مهره، منجوق و پولهای طلا و نقره دوخت تا زیبا به نظر آید. البته در میان ایلات ممسنی و قشقایی و بویراحمدی نیز رسم بکار بردن تزئینات بر کلاه از جمله پولکدوزی و دوخت پولهای نقره و سکههای طلا مرسوم است. این کلاهها بیشتر از پارچههای مخمل رنگارنگ دوخته میشود و با دو نخ زیر گلو بسته میشود. امروزه استفاده از کلاه کمتر رایج است و به جای آن از روسریهای شهری استفاده میشود.
روسری و چارقد: در ایلات به روسری، مقنعه، لچک و مینا نیز گفته میشود. مینا خاص زنان میانسال و جاافتاده و لچک و چارقد که اکثراً سفید و الوان است، مورد استفاده زنان جوان و عروسان و دختران میباشد. روسری و مینا را از تورهای سفید و سیاه درست میکنند. سفید و رنگین آن را جوانان و سیاه را زنان سالخورده میپوشند. بستن مینا در کهگیلویه با بویراحمد تفاوت دارد. در بویراحمد، باشت و چرام مینای کم طول و عرض مورد پسند میباشد اما زنان ایلات طیبی و بهمئی مانند زنان عرب از مقنعههایی که شرابههای آن تا کمربند آویخته و بیشتر مو و چانه را میپوشاند، استفاده میکنند.
دستمال: زنان دستمال را بر روی مقنعه و کلاه میپوشند. نحوه بستن و شکل دستمال در ایلات بختیاری، بهمئی و طیبی با ایلات بویراحمد، چرام، باوی و دشمنزیاری تفاوت دارد. دستمالهای ابریشمی سبک و کم طول و عرض و الوان را پشت کلاه قرار میدهند به طوری که مو و پولهای طلا و نقره که بر روی کلاه یا نوار تیره زرد رنگ آن دوخته میشود و به آن «اراج» یا نوار میگویند، پیدا است. زنان طیبی و بهمئی دستمالهای بلند سیاه، سرخ و الوان (هفت رنگ) انتخاب میکنند. بویراحمدیها لبه دستمال را تا پیشانی میبندند و موی سر کاملاً پنهان است. دستمال زنان جوان، الوان و زنان سالخورده و صاحب اولاد همگی سیاه رنگ است. اکنون دستمالبندی میان زنانی که حافظ سنت ایلی هستند رایج است اما در میان زنان و دختران تحصیل کرده جز به هنگام عروسی و دید و بازدیدهای خانوادگی منسوخ شده است.
جوراب:
جوراب نوعی پاپوش زنانه و مردانه بود که در شهرها از نخ به وسیله زنان بافته میشد و کفیِ چرمی به وسیله کفشگران شهری به آن وصل میشد.
تزئینات و زیورآلات زنان عبارت است از دوخت سکههای طلا روی پارچهای که پیشانی را میپوشاند، بند طلا و سوزن طلا و نقره که در زیر گلو آویزان است و به دست کردن دستبد طلا که البته این تزئینات در طبقه بزرگان مرسوم بوده و در طبقات اجتماعی پایینتر از سکههای نقره و موهای رنگارنگ و انگشتر نقره و دستمال استفاده میشده است. از جمله آرایشهایی که بیشتر عمومیت دارد، آویختن مهره و دکمههای الوان بر جامه و ارخالق و کلاه زنان مسن و دختران و حتی پسران و دختران کوچک میباشد.
ویژگیهای اقتصادی و معیشتی استان[ویرایش]
کشاورزی:
كشاورزی یکی از فعاليتهای اقتصادی ساكنان استان کهگیلویه و بویراحمد میباشد که از نظر درجه اهمیت پس از دامپروری قرار دارد. به علت طبيعت خاص اين منطقه و وجود زمينهای كوهستانی و تپه ماهوری، كشاورزی آن بيشتر به صورت ديم به ويژه كشت گندم صورت میگيرد. علاوه بر كشت گندم و جو كه به صورت ديم و آبی در بيشتر مناطق استان رايج است، كشت برنج نيز در مناطق گرم و معتدل استان كه منابع آب به مقدار كافی وجود دارند، معمول است. محصولات مهم كشاورزی در اين استان، غلات، حبوبات، نباتات علوفهای، ذرت و صيفیجات میباشند. موقعيت طبيعی مرتفع، به ويژه كمبود زمينهای مسطح در مناطق شرق و شمال شرقی استان، باعث شده است كه باغداری در درههای كوهستانی و بر روی ارتفاعات ناهموار و پرآب اين نواحی رواج يابد. در ساير مناطق مستعد استان نيز غرس انواع درختان از جمله سيب، انگور، گردو و مركبات از رونق خوبی برخوردار است. در اين ميان توليد سيب، انار، خرما و انواع مركبات در شهرستانهای كهگيلويه، گچساران و چرام اهميت بيشتری يافته است.
دامداری: مهمترين ركن فعاليت اقتصادی مردم استان کهگيلويه و بويراحمد را دامپروری تشكيل میدهد كه از ديرباز در اين منطقه رواج داشته است. دامپروری در اين استان به دو روش متحرک و ساكن صورت میگیرد كه نوع متحرک آن توسط عشاير كوچنده استان و به تبعيت از شرايط آب و هوايی و تغييرات فصلی، برای دسترسی به مراتع و علوفه مورد نياز، به صورت ييلاق و قشلاق انجام میگيرد. علاوه بر دامپروری به شيوههای سنتی و بومی، درسالهای اخير تعدادی دامداری صنعتی، متشكل از گاوداری و پرواربندی گوسفند نيز به صورت پراكنده در سطح استان رواج يافته است. استان كهگيلويه و بويراحمد به سبب طبيعت مساعد، به ويژه تنوع گياهان جنگلی و وجود آب و هوای مساعد، شرايط مناسبی برای پرورش زنبور عسل دارد. علاوه بر رواج زنبورداری سنتی در مناطق روستايی، گسترش كندوهای زنبور عسل به شيوه نوين درسالهای اخير، باعث افزايش درآمد كشاورزان و زنبورداران شده است. مرغداری صنعتی نيز در سالهای اخير گسترش يافته و بخشی از نيازمندیهای اهالی شهرنشين استان را تأمين میكند.
صنایع کارخانهای: با وجود ذخاير غنی نفت و گاز و پراكندگی ساير منابع معدنی در استان كهگيلويه و بويراحمد، فعاليتهای صنعتی و معدنی در اين استان، نسبت به ديگر مناطق كشور، رشد نيافته و رونق چندانی ندارد. علاوه بر صنايع استخراج نفت در گچساران و كارخانه قند ياسوج، سایر كارگاههای صنايع توليدی، تازه تأسيس بوده و در زمينههای صنايع غذايی، فلزی، نساجی و چرم، چوب و سلولزی، شيميايی و دارويی و صنايع ساختمانی فعاليت میكنند. با وجود اين ميزان فعاليتهای صنعتی و معدنی نسبت به فعاليتهای بخش كشاورزی و خدمات بسيار كم است.
صنايع دستی:
صنایع دستی استان کهگیلویه و بویراحمد عبارتند از:
قالی و قالیچه:
بافت قالی و قالیچه طی سالهای متمادی در میان عشایر کهگیلویه و بویراحمد تکامل یافته است. بافت قالیچه در میان ایلنشینان و روستاییان بیشتر رواج دارد. پود، تار، پرز یا خواب قالی، اجزای تشکیل دهنده قالی میباشند. جنس تارهای قالی در این استان از پنبه یا مخلوط پشم و مو است و جنس پودها از پشم یا پنبه میباشد اما جنس پرز از پشم است و گاهی از کامواهای رنگی (اکریلیک) نیز استفاده میشود. دستگاههای بافت قالی و قالیچه اغلب ساده بوده و توسط خود بافندگان ساخته میشود. همچون سایر عشایر و ایلات ایران دار مورد استفاده برای بافت قالی در این استان از نوع افقی میباشد. نقوش قالیهای این استان برگرفته از پیشینیان و نسلهای قبلی است که به بافندگان امروزی انتقال یافته است و با نقوشی از طبیعت پیرامون و اشیای مورد علاقه تولیدکنندگان ترکیب و مزین شده است. تعدادی از این نقوش به دلیل مجاورت عشایر کهگیلویه و بویراحمد با عشایر قشقایی و بختیاری، وارد بافتههای این عشایر شده است. یکی از نقوش تزئینی و قدیمی قالیهای استان کهگیلویه و بویراحمد، نقش حوض نام دارد.
گبه: گبه نوعی فرش با پرزهای بلند و چند پوده است که ابعاد آن حدود ۲۲۰×۱۵۰ سانتیمتر میباشد. جنس پرز گبههای قدیمی از پشم خود رنگ و جنس تار آن مخلوط پشم و مو و پود آن از پشم بوده است. گبههای رنگی که در سالهای اخیر در این استان بافته میشود، گاهی تار آنها از پنبه تهیه میشود. عشایر کهگیلویه و بویراحمد از گبه جهت فرش کردن چادرهایشان استفاده میکنند. در گذشته این محصول کمتر جهت فروش به بازار عرضه میشد و چون محصولی خودمصرفی بود و در بافت آن قید و بندهای رایج بازار را نداشتند، نقوش و رنگهای دلخواه و متناسب سلیقه خود را در بافت گبه بکار میبردند. در طرح گبه از نقوش هندسی به ویژه نقوش حوضی شکل که به نقش حوض معروف است، بسیار استفاده میشود. نقش حوض در گبه معمولاً از یک تا سه لوزی بزرگ در وسط و متن گبه تشکیل میشود. این نقش معمولاً در گبههای خودرنگ بکار میرود. نقش دیگری که در بیشتر گبهها بکار میرود، نقش چنگ است که هم در گبههای خودرنگ و هم در گبههای رنگی دیده میشود. گاهی چنگ در تمام سطح گبه، پشت سر هم و چسبیده به هم تکرار میشود و گاهی به صورت گلهای جدا از هم در گبه بکار میرود. نقش شیر، نقش بوته، نقش گل و بلبل، نقش خرده گل، نقش کاج (به عنوان مظهر سرسبزی و جوانی و زندگی)، نقش گل کلمی و نقش سماری از دیگر نقوشی هستند که در گبهها بکار برده میشوند.
گلیم: گلیمبافی در این استان بیشتر توسط زنان و دختران عشایر و روستایی و در بیشتر مناطق استان بافته میشود. سابقه گلیمبافی در این استان بسیار طولانی و شباهت زیادی به گلیمبافی در استان فارس دارد. از مراکز مهم گلیمبافی میتون مور دراز علیا، مور دراز سفلی، گنجه کان، یوسفآباد، سپیدار و تنگ سرخ در نزدیکی یاسوج و منطقه سادات محمودی در ۱۰۵ کیلومتری یاسوج را نام برد. منطقه بهمئی سردسیر واقع در ۲۵۰ کیلومتری یاسوج نیز از مراکز مهم بافت گلیم میباشد. در دوگنبدان نیز بافت گلیم رواج دارد. در بیبی حکیمه در ۸۵ کیلومتری دوگنبدان که منطقهای عشایری است، بافت گلیم از رونق ویژهای برخوردار است. نقوش بکار رفته در گلیمهای عشایری استان بسیار متنوع است که از میان آنها میتوان به نقش شانه اشاره کرد. این نقش در اکثر نقاط استان در بافت گلیم بکار میرود ولی در هر منطقه با منطقه دیگر متفاوت است. علاوه بر آن نقش لوزی، نقش آغاجری، نقش چهارپر، نقش خراسانی، نقش پرنده، نقش دانه بیگی، نقش گل تهرانی و نقش چنگ از نقوش رایج در بافت گلیم میباشند.
جاجیم: جاجیم از بافتههایی است که در بیشتر نقاط روستای و عشایری استان کهگیلویه و بویراحمد رواج دارد. این محصول سبک و ارزان و وسیله مناسبی برای عشایر کوچنده جهت زیرانداز، روانداز، رختخواب پیچ و ... محسوب میشود. در قدیم نیز از این بافته برای پوشش روی کرسیها استفاده میکردند. در سالهای اخیر تولید جاجیم بسیار کاهش یافته است و عشایر منطقه جاجیم مورد نیاز خود را از شهرهای شیراز، بهبهان و ... خریداری میکنند. در برخی مناطق تولید جاجیم کم و بیش انجام میشود از جمله در منطقه کاکون که جاجیمهای زیبایی دارد.
سیاه چادر: سیاه چادر نوعی مسکن متحرک و سنتی است که مختص عشایر کوچرو میباشد. عشایر کهگیلویه و بویراحمد به این مسکن «بهون» میگویند. سیاه چادر از موی بز و به وسیله زنان بافته میشود و دارای دو نوع تابستانی و زمستانی میباشد. وزن و اندازه مناسب سیاه چادر جهت حمل و نقل توسط چهارپایان و راههای صعبالعبور، جمعآوری و برپا ساختن آن به سادگی، مقاومت در مقابل تغییرات آب و هوایی و امکان تهیه و تولید آن توسط افراد خانواده، از جمله ویژگیهای سیاه چادر است که کاملاً با شیوه زندگی عشایر هماهنگ و متناسب میباشد.
توبره: توبره یا به گویش محلی عشایر کهگیلویه و بویراحمد توربه، کیف مستطیل شکل زیبایی با ابعاد ۶۰×۵۰ سانتیمتر میباشد و یکی از لوازم جهیزیه دختران ایل میباشد. این دستبافت مصرف شخصی و خانگی دارد و زنان عشایر از آن برای حمل علفهای چیده شده از کوه و دشت برای گوسفندان استفاده میکنند. این بافته کیف مانند به وسیله دستههایی که در طرفین آن قرار دارد، به روی دوش حمل میشود و به این ترتیب حمل آن بسیار آسان و دستها هنگام حرکت آزاد میباشند. نقوش رایج در توبره بیشتر به دو شکل گل توبرهای و گل آدمی میباشد.
آینهدان یا چنته: این دستبافت کیفی دسته بلند بوده که جهت نگهداری وسایل شخصی زنان همچون آینه و قرآن استفاده میشود و در هر خانه و سیاه چادری به چشم میخورد. بافت چنته و مواد بکار رفته در آن گاهی شبیه به گلیم و گاهی شبیه قالی میباشد به این معنی که یک چنته ممکن است هر دو روی آن گلیم بافت و یا قالی بافت یا یک روی آن گلیم بافت و روی دیگر به شیوه قالی بافته شده باشد. نقوش معمول در چنته همان نقوش فرشها و گلیمها بوده ولی در ابعاد کوچکتر میباشد.
نمکدان: نمکدان دستبافتی کاملاً عشایری است که در گذشته برای نگهداری نمک و حمل آن استفاده میشده است ولی در حال حاضر چندان کاربردی در زندگی آنان ندارد. البته شاید بتوان نمونههایی از آن را در میان عشایر کوچرو دید. وسایل بافت نمکدان همان وسایل بافت گلیم و قالی است و مواد اولیه آن، مخلوطی از مو و پشم میباشد. نقوش نمکدانها معمولاً از چند ردیف لوزیهای کوچک و رنگارنگ که به صورت متناوب با نوارهای رنگی قرار گرفتهاند، تشکیل میشود.
خورجین: خورجین بافتهای عشایری است که جهت حمل آذوقه بر پشت چهارپایان مورد استفاده قرار میگیرد. شکل کلی خورجین شبیه به دو کیسه متصل به هم میباشد و بافت آن مانند گلیم دارای پود پشمی و تار پنبهای است. در میان خورجینهای قدیمی، خورجینهایی با بافت مشابه قالی نیز دیده میشود که به نظر میرسد بیشتر جنبه تزئینی داشته باشند زیرا به دلیل سنگینی وزن قالی بعید مینماید که بتوان از آن در حمل و نقل استفاده کرد.
سفره: سفره از بافتههای عشایری است که ابعاد آن تقریباً ۱۷۰×۱۵۰ سانتیمتر میباشد. زنان عشایر از سفره به هنگام پخت نان استفاده میکنند و چانههای خمیر نان را روی آن میچینند. تار سفره مخلوطی از مو و پشم و پود آن از پشم سفید بوده و جهت ایجاد نقوش از پشم رنگی استفاده میشود. در سالهای اخیر برای بافت سفره از نخ پنبهای به عنوان تار و زمینه و از کاموای رنگی به منظور پود استفاده میشود.
پشتی: پشتی از دستبافتهایی است که توسط برخی عشایر اسکان یافته استان تولید میشود. در واقع پشتی قالی یا گلیم مربع شکلی است که توسط سراجان شهرهای شیراز و کازرون، به پشتی تبدیل میشود. جنس پشتی همان جنس قالی یا گلیم است. گاهی هر دو روی پشتی از جنس قالی یا گلیم و گاهی قسمت رویه پشتی از جنس قالی و قسمت پشت آن از جنس گلیم بافته میشود. ابعاد آن تقریباً ۷۰×۷۵ یا ۷۰×۷۰ سانتیمتر و کوچکتر از قالی و گلیم است. نقوش رایج در آن همان نقوشی است که در فرشها و گلیمها بکار میروند.
حور (خور) یا جوال:
عشایر کهگیلویه و بویراحمد از حور یا به گویش محلی؛ خور، جهت حمل و نقل مواد مورد نیاز خود مانند کاه، بذر، آذوقه و ... استفاده میکنند. حور بافتی شبیه به گلیم دارد و با همان ابزار کار گلیمبافی بافته میشود. حور بافتهای مربعی شکل با ابعاد ۱/۵×۱/۵ متر میباشد و از دو بخش مساوی تشکیل شده است. بخش رویه خور نقوش متنوعی دارد و قسمت پشت حور دارای نقوش سادهتر و راه راه است. پس از بافت مربع به منظور تهیه حور یا جوال، مربع بافته شده را از وسط تا کرده و اطراف آن را میدوزند تا به شکل کیسه درآید. در سمت رویه و پشت آن دو دسته از جنس مو و پشم نصب میشود تا حمل و نقل و جابجایی حور آسانتر باشد. نقش «بگم» رایجترین نقشی است که در حورهای بافته شده عشایر کهگیلویه و بویر احمد بکار میرود.
جانماز (سجاده):
جانماز در واقع گلیم کوچکی است که تار آن از موی بز و پشم و پود آن از پشم میباشد و عشایر کهگیلویه و بویراحمد جهت نماز گزاردن میبافند. آنها معتقد هستند که عبادت کردن بر سجاده بافته شده از کرک شتر سنت پیامبر اسلام «ص» بوده است و ثواب فراوان دارد از این رو معمولاً حاشیه جانمازها را با پشم گوسفند و زمینه مرکزی آن را با کرک شتر میبافند. جانماز بافتهای ساده و بدون نقش است که با حاشیهای در اطراف محدود میشود.
شله یا آلاتی:
این محصول بیشتر از پارچههای فرسوده به ویژه از لباس سنتی زنان که دامنی بسیار گشاد و بلند داشته و در دوخت آن ۱۲ تا ۱۵ متر پارچه نیاز است، استفاده میشود. پس از شستن پارچههای فرسوده، آنها را به عرض یک انگشت بریده و به صورت رشتههای باریک و بلندی درمیآورند و سپس به وسیله پرده میتابانند و از رشتههای تابیده شده محصولات راه راه و زیبایی میبافند که به عنوان زیرانداز استفاده میشود.
جل:
عشایر جهت پوشاندن چهارپایان به ویژه اسب و الاغ از این بافته استفاده میکنند که بافت آن بسیار ساده و شبیه به گلیم است. جهت بافت این محصول ساده و بدون نقش، در گذشته از پشم استفاده میشد ولی در حال حاضر بیشتر نخ پنبهای به مصرف میرسد. به ندرت دیده شده است که روی جلها سوزندوزی هندسی انجام میشود.
طناب:
با توجه به این که طناب در زندگی عشایر کهگیلویه و بویراحمد نقش مهمی دارد و استفاده از آن برای انجام کارهای مختلف روزانه ضروری است، زنان عشایر کهگیلویه و بویراحمد با استفاده از مو یا پشم تابیده شده طنابهایی میبافند که مصارف گوناگون دارد از جمله در برپایی سیاه چادر، مهار گوسفندان، محکم کردن ابزار کشاورزی و ... . نوعی از طناب که برای مهار چهارپایان استفاده میشود گیس بافت است که در انتهای آن یک حلقه جادکمهای مانند متصل است و در صورت لزوم پای چهارپایان را درون حلقه جای داده با یک میخ چوبی به زمین محکم میکنند. نوع دیگر طناب که جهت مهار گوسفندان بکار میرود از یک رشته اصلی به طول تقریبی ۲ متر و یک حلقه متصل به انتهای آن تشکیل شده است. به این رشته اصلی که گیس بافت است حلقههایی متصل است که در موقع لزوم حلقهها از سر گوسفندان گذرانده میشود و حلقه انتهایی رشته اصلی که قابل تنگ و گشاد شدن است به میخ چوبی محکم میشود. این نوع طناب مخصوص مهار گوسفندان است.
معادن استان کهگیلویه و بویراحمد[ویرایش]
معادن مهم استان کهگیلویه و بویراحمد عبارتند از معادن بوکسیت در روستای سرفاریاب دهدشت، معدن مس در روستای خزنگاه بویراحمد، ذخایر فسفات در روستای جان قلی (تیام) در منطقه سرفاریاب، ذخایر گوگرد در روستای نزاع علیا در گچساران، معادن سنگهای ساختمانی و معادن گچ که در اکثر نقاط استان کهگیلویه و بویراحمد پراکنده شدهاند. معادن شن و ماسه، خاک رس، سنگ آهک و سنگ نما نیز از دیگر معادن این استان میباشند. از اکثر این معادن در فعالیتهای ساختمانی و راهسازی و تولید آجر و موزائیک استفاده میشود.
فهرست شهرستان ها[ویرایش]
باشت /
بهمئی /
بویراحمد /
دنا /
چرام /
کهگیلویه /
گچساران /
لنده /
یاسوجمنابع[ویرایش]
نویسنده: اسلام رسایی نسب
تاریخ سیاسی کهگیلویه
بویراحمد در گذر تاریخ