شهید سید هاشم ساجدی


بسم الله الرحمن الرحیم ؛ لا حول قوت الا بلا ا لعلیّ عظیم
ما کوچک تر از آن هستیم که بخواهیم در مورد شهید و مخصوصاً شهید ساجدی صحبتی داشته باشیم فقط این مدّت کوتاهی را که در خدمت این شهید بوده ایم و آن لحظات فراموش نشد نی که با ایشان داشتیم به عنوان خاطره ای همیشه برای ما باقی خوا هد ماند برایتان عرض می کنم .


البته قبل از این که صحبتمان را از شهید ساجدی شروع کنیم لازم است ذکری از شهدای ارزنده و مسئول و فرمانده ، فرمانده هان قبلی خودمان شهید مهندس طرحچی و شهید ناجیان نام ببریم که از فرمانده های قبلی پشتیبانی جنگ جهاد سازندگی ستاد جنوب بودند و قبل از شهید ساجدی به شهادت رسیدند. شهید ساجدی نفر سّوم از مسئولین ستاد های پشتیبانی ما هستند در رده ی فرماندهی که به شهادت رسیدند و این را ما از افتخارات جهاد کشاورزی در جنگ می دانیم که همه جا همراه راننده های لودر و بلدوزر شهدای ارزنده ای از فرمانده هانش را هم تقدیم اسلام و انقلاب کرده ما از سوسنگرد با شهید ساجدی آشنا شدیم که ایشان به عنوان مسئول پشتیبانی جنگ استان خراسان به سوسنگرد اعزام شده بودند و در اولّین آشنائی ما آن چنان عظمت حبّ این شهید ما را جذب خودش کرده بود که نزدیک به ۳ ساعت ما در مقر جهاد خراسان با ایشان در مورد مسائل مختلف پشتیبانی جنگ جهاد صحبت میکردیم و ایشان می خواست اطلا عات دقیقی داشته باشد از نحوه ی کار جهاد در جنگ که برای کار کردن آماده بود و ما حدود ۳ ساعت که با ایشان صحبت کردیم مسائل مختلف را و در اینجا بود که ما برای اولّین بار ارادت پیدا کردیم و آشنا شدیم با ایشان و از همان موقع به بعد به صورت عجیب و بی سابقه ای ما نسبت به شخصیت و روح پر عظمت ایشان ارادت پیدا کردیم و دائم ارتباط داشتیم . و می توانم بگویم واقعاً برای شخص خود ما شهید ساجدی به عنوان پدری بود و برای پشتیبانی جنگ هم همین طور بود ما و برادرانی که با ایشان همکار بودیم و من توفیق این را داشتم که در خدمت ایشان باشم همیشه هر وقت که با مشکلی روبرو می شدیم می رفتیم خدمت ایشان و از محضرشان استفاده می کردیم و ایشان راهنمائی میکردند و با آن متانت و صحه ی صدری که داشتند ما را در راهی که داشتیم و کاری که می خواستیم ارائه بکنیم تشویق و راهنمائی می کرد. یکی از خصوصیات بارزشان که می توانیم به عنوان یکی از مهم ترین مسائلی که ایشان اعتقاد داشت به آن اگر ذکر کنیم اعتقاد قلبی و صریح ایشان به ولایت بود و این را با تمام وجود احساس و درک کرده بود و به آن عمل میکرد و برای نشان دادن این خلوص قلبشان نسبت به ولایت و کلاً سیستم ولایتی در جمهوری اسلامی یک نمونه ی بارز داریم که همین اخیراً از ایشان دیدیم مسئله ی حج رفتنشان بود که با توجه به این که پاسپورتشان آماده بود و حتی بلیط هواپیما داشت و در ساعت مشخص قرار بود پرواز کند برای حج و به دلیل این که موقعیّت عملیاتی و نظامی منطقه اجازه نمی داد که ایشان بروند تا آخرین لحظات منتظر ماندند و در آخرین لحظات هم به دلیل این که از طرف مسئولین اجازه ی رفتن به ایشان داده شد ، رفتن به حجشان را منتفی کردند و از پای هواپیما برگشتن به سر کارشان و به محل خدمتشان رفتند و چیزی که همان شب به ما گفتند این بود که فرمودند که این اعتقاد من بود که من را از پای پلکان هواپیما برگردادند به منطقه ی جنگی و سر کارم و این نشانه ی اعتقاد قلبی عمیق ایشان به دستورات فرماند هی و ولایتی که حاکم بر جمهوری اسلامی هست بود و شهادتشان را ما از مدّت ها قبل پیش بینی
می کردیم چون واقعاً ایشان تمام و کمال آماده ی شهادت بود از هر جهت که ما بخوا هیم بررسی کنیم شاید ایشان را آماده ببینیم حتی شهادت ایشان به گفته ی بعضی از برادرها و به گفته ی خود ایشان دیر هم شده بود یا دیر رسیده بود موقع شهادتش که ما احساس
می کنیم که ایشان در آخرین سفری که به قم داشتند و به زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها نائل شدند در آن جا بود که جواب اصلی و قطعی شهادت را گرفتند و پس از برگشتشان از قم و رفتن به منطقه به فاصله ی ۱۰ روز بود که خبر شهادتش را شنیدیم. من مطلب خاص دیگری در مورد ایشان ندارم امیدوارم که خداوند توفیق بدهد که راه شهدا را بتوانیم ادامه بدهیم از خدا می خواهم که مرگ ما را شهادت ما قرار بدهد . انشا الله.....



جعبه‌ابزار