آیین های نوروزی گیلان


گرد و غبار فراموشی بر آیین های نوروزی گیلان
خبرگزاری شبستان: آیین‌ها و سنت‌های نوروزی گیلان رفته رفته جای خود را به فرهنگ‌های غلط می‌دهد و رو به فراموشی است.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از گیلان، نوروز جشن جهان و روز شادی زمین، آسمان، آفتاب و جشن شکفتن‌ها و شورزادن‌ها و سرشار از هر آغاز و یکی از آیین‌ها و سنت‌های فراگیر که به عنوان میراث زنده و پویایی فرهنگی با جانمایی اعتقادات مذهبی و تعلقات دینی ملاحظه دارد و سال نو که به همراه نوروز معنا می‌یابد در واقع سلسله ای از فعالیت های باقی مانده از گذشته را به سال بعد با نگاهی دوباره و تجدید نظر در روش ها و منش ها می آمیزد و زندگی جدیدی را نمایان می سازد، از پاک کردن حریم حرم زندگی در روز های قبل از نوروز و پیرایش منزل و محیط خانوادگی گرفته تا تجدید خاطرات با مردگان و دید و بازدید و آشتی کنان ها و ... ازدواج ها و پیوندهای مشترک زندگی و آغاز سال با پاکیزگی جسم و جان و آروز و امید روزهای برتر و بهتر و ... و همه و همه حکایت از دگرگونی در روش زندگی و نوگرایی است.
روحیه تحول خواهی و نواندیشی و استقلال طلبی گیلکان همواره آنان را به عنوان پیشقراولان نوگرایی معرفی می کند و از همین رو که سال نو که مبدا تحول حیات و تجلی دگرگونی و نمادی از نوزایی است، جایگاه رفیعی در آیین ها و باورهای آنها باز کرده است.
در این گزارش برخی از آیین‌ها و باورها که در حال کم رنگ شدن هستند جهت یادآوری و آشنایی نوجوانان و جوانان نوشته شده است.
چند روز در ایام نوروز دارای نام و نشان بیشتری هستند، چهارشنبه سوری، روز عید و سیزده بدر و اتصال این روزها به هم در فرهنگ گیلانی بسیار جدی است، مردم اشکور و دیلمان درایام چهارشنبه سوری( غروب آن روز) تا روز عید را با هم یکی می‌دانند و معتقدند که آنها در یک راستا قرار می‌گیرند به اصطلاح گفته می شود: گل گل چهارشنبه سال سر دره.
و ما هم این باور را مبنای معرفی نوروز قرار می دهیم، آداب این روزها با سایر استان های کشور تفاوت چندانی ندارد، اما اسپند در این روز و روزهای عید مقام بالایی در خانه ها به خود اختصاص می دهد، حتی طوریکه خرید آن با اصول و قواعدی همراه است، در گذشته بخصوص در شهر رشت برای خرید اسپند( جهت دفع چشم زخم) کسی که برای خرید می رود( اغلب دختر دم بخت) از اولین مغازه رو به قبله می ایستد و می پرسد: اسپند داری؟ و بی آنکه منتظر جواب شود به راه می افتد و از مغازه دار بعدی نیز همین سوال را مطرح می کند، تا هفت دکان. سپس می رود از مغازه دار اولی اسپند می خرد. فروشنده اسپند باید سید باشد و گرنه شال سبز به کمر نمی بندد که نشانه سادات است.
پس از چهارشنبه سوری برخی مراسم ویژه در گذشته وجود داشته است که نوروز خوانی یکی از آنهاست، روش اجرای نوروز خوانی نیز بدین شیوه است: عده ای معمولا شب هنگام حرکت می کردند و یک چراغ و یک چماق برای دیدن راه و زدن سگ ها به همراه داشتند، در کوچه ها می گردیدند وبه هر خانه ای سر می زدند و شعر می خواندند و شیرین زبانی می کردند، گروه نوروزی خوان‌ها غالبا از سه نفر تشکیل می شد، یکی از آنها(سرخوان) بود، شعر می خواند و بیشتر شعر نوروز و سال نو را اینطور شروع می کرد:
فصل بهار آمده گل در گلستان آمده مژده دهید ای دوستان نوروز سلطان آمده
و آن دو نفر دیگر تکرار می کردند، یک نفرشان هم کولباری هم بر شاخه هایی از درخت همیشه سبز کیش( شمشاد) نیز به همراه داشتند که به صاحبخانه ها می دادند و برایشان دعا می کردند، مردم آمدن نوروز خوانها را به خانه های خود خوش یمن می دانستند و به آنها برنج و تخم مرغ و شیرینی و پول و چیزهای دیگر هدیه می دادند، نوروز خوان‌های هر شهر و روستا معمولا اهل همان محل یا آبادی های نزدیک بودند.
آنها مردمان فقیری بودند که با این کارهم مردم را شادی می بخشیدند و هم سور و سات نوروزی خانواده خود را مهیا می کردند، شعرهایشان معمولا فارسی بود، اما در هرجا بیت هایی هم به زبان آن محل، گیلکی، تالشی و ... به شعرهایشان می افزودند، مضمون شعرهای محلی بیشتر درباره وضعیت کسب وکار، سختی برنجکاری و ستم ارباب و مباشر و زبان حال روستاییان بود، گه گاهی هم مضمون عاشقانه داشت و سرانجام هم دعا و آروزی سال خوشی وسلامتی برای اهل خانه. از اینگونه:
به حق سوره یاسین و عمران به حق حرمت آیات قرآن
به حق آن تن شاه شهیدان بلا را دور از این خانه بگردان
نوروزی خوان‌ها که غالبا افراد محلی بودند، اهل هر خانه و محله را خوب می شناختند و در قالب شعرهای دعایی و موزون و آهنگین که خودشان می سرودند، نام یک یک پسران هر خانه را می آوردند، برایشان آروزی دعای خیر و برکت می کردند و برای بزرگترهای خانواده نیز دعا می نمودند که سعادت زیارت نصیبشان شود و به این ترتیب صاحبخانه را به دادن هدیه بیشتر ترغیب می کردند.
در ایام نوروز افراد و گروه های مختلف برای دریافت هدایا از مردم وارد میدان می شدند که در گیلان رسم عروس گوله به همراه نوروز خوانی یکی از مراسم های خاص محدوده جغرافیایی خطه شمالی به شمار می رود، در این آیین نمایش موارد زیر اجرا می شد، گروه عروس گوله یا عروسی گوله نیز از جمله پیشاهنگان نوروز بودند.
عروس گوله نمایش گونه ای بود که ایفاگران نقش های اصلی آن عبارت بودند از غول، پیر بابو و ناز خانم، غول کلاهی از کلوش( ساقه های خشک شالی) بر سر می نهد، زنگ و زنگوله هایی به خود می آویخت و چماقی هم به دست می گرفت، پیر بابو خود را به هیات پیر مردی می آراست( این نقش را در مناطق غربی گیلان کوسه و در کوهستان های شرق گیلان پیربابو می نامیدند)، و نقش ناز خانم را هم یکی از جوانان که لباس زنانه می پوشید، بازی می کرد. موضوع نمایش دعوای غول و پیربابو بر سر ناز خانوم بود، سرانجام قرار می شد کشتی بگیرند، غول پیروز می شد و همراه ناز خانم رقص کنان بازی را به پایان می برد، گروه عروس گوله شامل شش و یا هفت نفر می شد و بقیه عبارات بودند از فانوس دار، بارکش، نوازنده و گاهی یک نقش زنانه دیگر این گروه معمولا چند روز پس از نوروزی خوان ظاهر می شدند، آنها هم شب ها حرکت می کردند و در هر خانه که بازی می کردند از صاحبخانه هدایایی می گرفتند که مانند هدیه هایی نوروزی خوانی عبارت بود از برنج، شیرینی و گاهی پول، نمایش عروس گوله ریشه در سنت های اسطوره ای کهن مربوط به آغاز بهار دارد که درآن نمادهای سال کهنه و نو باهم به ستیزه بر می خیزند.
یکی دیگر از مراسم ویژه گیلان در روزهای ما قبل عید عیار آتشبانه(غول آتشباز) است که در مقدم بهار و نوروز شب های محلات و کوچه های گیلان را پر شادی می کردند، آتشباز ها هم با صورت سیاه کرده از دود، در کوی و برزن به آتش بازی می پرداختند و در شادی این شب ها سهمی داشتند و آتش باز کلاهی برفی بر سر می گذاشت، یک ظرف نفت و چند مشعل به دست می گرفت و مشعل ها را آتش می زد و در دهان فرو می برد و خاموش می کرد.
نقش همراهش هم خود را به همان شکل می آراست، دو تخت چوب به دست می گرفت و بر هم می کوبید، آنها درکوچه و بازار به راه می افتادند و می خواندند: « عیار آتشبازم، میل به آتش دارم ». آتش باز گاهی مقداری نفت در دهان می ریخت و در حالی که آن را به شدت و با مهارت بر روی مشعل آتش می پاشید،چنان می نمود که انبوهی شعله را از دهان خارج می سازد، آتش بازها بیشتر در بازار و جلوی مغازه داران را می گرفتند، و درهر محله و کویی گروهی از بچه ها نیز جست و خیز کنان همراهشان بودند و برایشان شعر می خواندند، علاوه بر این ها میمون بازان که از کولیان اطراف رشت بوند و « خرس برن» که معمولا از کوهستان های تالش و آذربایجان و ( تکم چی ها) که آنها نیز از اردبیل و آذربایجان می آمدند و همراه شعر و آواز برای نوروز و بهار عروسک چوبی (تکم) خود را به بازی در می آوردند، همه و همه موجب می شدند تا مردم پنجره های خانه های خود را که بر روی سرمای زمستان بسته بودند، به روی بهار بگشایند.
در روز اول سال در گیلان آدابی رعایت می شود و آیین هایی اجرا می گردد، علی رغم تفاوت ها، شباهت های بسیاری نیز وجود دارد، مثلا در شهرهایی که امامزاده و زیارتگاه های معتبری وجود دارد، بسیاری از مردم در آنجا جمع می شوند، هنگام تحویل سال باید چراغ های خانه و شمع و چراغ هفت سین روشن باشد، در برخی از مناطق و از جمله روستاهای اطراف رودبار، بر آنند که در لحظه تحویل سال آب ها از حرکت می ایستد و هر کس لحظه سکون آب را دریابد، هر مرادی داشته باشد بر آن کامران خواهد شد، لحظه بسته شدن و از حرکت افتادن آب ها را در نقاط مختلف به تفاوت در شب عاشورا و یا شب های قدر نیز می دانند و به هر حال لحظه ای گرامی است و پایگاهی آیینی و اعتقادی دارد. آمدن( سبک پا و خوشقدم) در هنگام تحویل سال نو و یا صبح نوروز، نیز در اغلب نقاط گیلان مرسوم است، خوشقدم را از قبیل انتخاب می‌کنند و او صبح نوروز با قرآن و آیینه و آب و شاخه‌های گل و شکوفه و شمشاد اولین کسی است که پس از تحویل سال به خانه می آید، شاخه های شمشاد را به چفت در خانه و اتاق می آویزند، گل و شکوفه را در طاقچه های اتاق می گذارند و مقداری آب در پاشنه در می ریزند و قرآن و آب و آیینه را روی سفره هفت سین قرار می دهند، مبارک باد می گویند، سکه ای برای شگون به صاحبخانه می دهند و عیدی و شیرینی می گیرند، خوشقدم به علت آنکه تمام خانه را قدم می زند و خیر و برکت گام هایش را به همه جای خانه می رساند(خانه پازن) نیز می نامند.
در روستای گنجی محله تالش، اگر شب هنگام سال تحویل شود زن خانه مقداری از غذای شب را با غذایی که هریک از افراد خانواده از سهم خود باقی گذاشته اند در دیگ می گذارد، سپس همگی از اتاقی که سفره شام در آن گسترده شده بیرون می‌روند، در خمره ها و انبارها و هر چه را که در آن ذخیره‌ ای دارند نیز باز می گذارند تا نوروز که می آید به سفره و انبار و همه آنچه که در خانه هست سربزند و برکت ارزانی دارد.
سفره عیدی نیز در برخی نقاط ویژگی هایی دارد و سبزه و آب و آیینه و شیرینی و قرآن و شمع و چراغ از مشترکات سفره های عیدی در تمام نقاط گیلان است، اما در منطقه تالش و در برخی نقاط دیگر هفت سین نمی چینند و در ماسال(قیچی) نیز از لوازم خوان نوروزی است، زیرا در ماسال و میان تالشی ها رسم است هر کس به عید دیدنی می رود باید قدری از سرسبزه عید را بچیند تا برکت بیافزاید در بعضی نقاط شیرینی های خاص محلی نیز از اجزای سفره عید است، حلوای عیدی و رنگی ماسال از این جمله است، درست کردن این حلوا آداب و تشریفات دارد، باید آن را شب هنگام درست کنند و آن را با آواز خوانی و به شادی تا صبح، همراه با حلوا درست کردن بیدار بمانند، حلوای عیدی را فقط در نوروز درست می کنند و از واجبات سنتی سفره نوروزی ماسالی ها است، در تمام گیلان رسم است که خانواده های عزادار سفره عیدی نمی چینند، شیرینی نمی گذارند و از مهمانانشان با خرما و چای پذیرایی می کنند، تالشی ها برای همسایگان سوگوارشان حنا و لوازم سفره عید می برند، سفره می چینند و در آن شمع و چراغ روشن می کنند و صاحبخانه را از سوگ در می آورند.
عید دیدنی یا دیدارهای نوروزی پس از تحویل سال و یا صبح نوروز آغاز می شود و در هر جا روال و نظم خاصی دارد، در اغلب روستاهای شرق گیلان تا دو سه دهه پیش، اول عید به کودکان تعلق داشت و حرکت جمعی آنها درصبح روز عید از دیدنی های نوروز بود، آنها از چند روز پیش برای خود چوبدستی تهیه می کردند و آن را با سلیقه می تراشیدند و از مادر و یا خواهرنشان می خواستند که برایشان کیسه پول بند درست کنند، صبح عید کیسه پول را به گردن می انداختند و چوبدستی به دست، دست جمعی راهی عید دیدنی می شدند، به هر خانه ابی می رفتند مبارکباد می گفتند و تخم مرغ رنگ کرده و شیرینی و پول عیدی می گرفتند و پس از آن تخم مرغ بازی یا(مرغونه جنگی) شروع می شد که تا سیزده روز نوروز سرگرمی عمده بچه ها بود.
روز دوم عید، روز دید و بازدید مردان بود، ابتدا همه به خانه کد خدا و ریش سفیدان و بعد دست جمعی به خانه های دیگران می رفتند.
از روز سوم نوبت به دید و بازدید نوروزی زنان و سپس جوانان می رسید، نوعروس گیلانی(گلاب زنی) همراه دختران هم سن و سال خود صبح نوروز به عید دیدنی پدر و مادر نامزدش می رود بر اهل خانه گلاب می پاشد، عید مبارکی می گوید و عیدانه می گیرد، بذر صمیمیت و یگانگی بر دل ها می افشاند و شالوده خانواده آینده اش را استحکام می بخشد وقتی اهل آبادی همگی خانه به خانه به عید دیدنی می روند، گل های آشتی می شکفد و همه خود را چزئی از یک خانواده بزرگ احساس می کنند.
آخرین مرحله از مراسم سنتی نوروز سیزده بدر است، عموما برگزاری سیزده بدر را به لحاظ باور داشتن به نحسی عددسیزده و برای دفع نحسی آن می دانند، این روز را با سرور و شادی و دست جمعی در میان سبزه ها می گذارند، غذاهای سبزی دار می خورند و سبزه نوروزی را به آب روان می سپارند و شب و یا صبح سیزده بدر به کنار رودخانه می رودند و مقدار معینی سه، پنج، هفت دانه سنگ در آب می اندازند، دختران گیلانی نیز اگر چه به شوخی سبزه ها را گره می زنند تا برایشان پیوند زندگی در پی داشته باشد و به خانه بخت بروند، در روز سیزده بدر بازارهای سنتی و محلی هم گرم است، تاب بازی، اسب دوانی، بند بازی، کشتی گیله مردی و دیگر بازی ها و نمایش ها از دیر باز تفریح و سرگرمی مردم در این روز بوده است و در کنار آن نوای ساز سرنا نوازان و با نتگ نقاره زنان میدان کارگروه های بند بازی و عرصه کشتی گیله مردی را گرم می داشته است.
در برخی نقاط سیزده بدر با اسم های ویژه ای همراه است، از جمله در روستای (کیارمش) اشکور تا چند سال پیش رسم بود که همه اهالی سفره هایشان را در کنار هم پهن می کردند و غذاهایشان را در همان سفره می گذاشتند و به این ترتیب همه با هم بر سر یک سفره می نشستند و آخرین روز مراسم نوروز را با یگانگی و همدلی بیشتر به پایان می بردند و نیز در برخی نقاط جنگلی گیلان رسم بود که در روز سیزده مردان دست جمعی به شکار گراز که آفت عمده شالیزارها و مزارع است می رفتند. رسمی که برخواسته از شرایط اقلیمی و فرهنگی خاص این خطه بود، این رسم در دو روستای(دیزبن) لاهیجان و (حاجی سرا) لنگرود به این ترتیب اجرا می شد که از بامداد سیزده بدر با نواختن بوق همه مردان و جوانان غذای ناهار خود را همراه بر می داشتند و با تفنگ و داس و تبر و سگ های شکاری در میدان ده گرد می آمدند و دست جمعی به سوی بیشه های کنار روستا حرکت می کردند و بیشه را قطعه قطعه در محاطره می گرفتند وبا سر و صدا و هیاهو و شلیک گلوله گرازها را از حوالی روستا می رماندند و چند تایی را هم زخمی و شکار می کردند.
باور به نحسی عدد سیزده در ایران و در بسیاری از نقاط دیگر دنیا وجود دارد و در مواردی دارای جلوه های مشخص رفتاری و عملی می باشد، مانند نوشتن ۱+ ۱۲ به جای عدد سیزده و همچنین مانند به کار بردن کلمه (زیاده) در هنگام شمارش خرمن به جای کلمه سزده که در آن هم دفع نحسی سیزده را و هم افزونی برکت را با کلمه (زیاده) می طلبند.( که به جای خود باید ریشه آن را در پیشینه نقش جادویی « کلمه» و « کلام» جستجو کرد.) اما در مورد سبب نحس دانستن روز سیزده برخی عقیده دارند که چون در روز نخستین سال رصد زرتشت روز سیزدهم فروردین مصادف با روز سیزدهم ماه قمری شد و ستاره شناسان روز(استقبال) یعنی روزی را که خورشید و ماه مقابل هم قرار می گیرند نحس مس شمردند و معتقدند که روز نحس باید دست از کار کشید و از خانه بیرون رفت، لذا روزسیزده در آن سال نحس شمرده شد و اعتقاد به نحس بودن آن روز در سال های بعد نیز استمرار یافت، به نظر می رسد مراسم سیزده بدر نه به خاطر نحسی بلکه بازمانده ای از جشن تیرگان باشد که روزگاری در سیزدهم تیرماه یعنی در تیر روز از تیرماه در ایران قدیم برگزار می شد و در دوره ای از تاریخ که آغاز سال با آغاز تابستان همراه بوده این جشن در سیزدهمین روز آغاز سال قرار می گرفته است که با تغییر تقویم بازهم در سیزدهمین روز آغاز سال یعنی در روز سیزدهم فروردین تداوم یافته است و بنابراین جشن و مراسم روز سیزده بدر جشن ستایش آب است نه مراسمی برای دفع نحسی.
http://shabestan.ir/detail/News/۴۴۷۱۹۶



جعبه‌ابزار