اجتماعات گیاهی ایران
سرزمین وسیع کشور ما که بین ۰ تا ۲۰ تا درجه عرض جغرافیائی قرار گرفته است دارای اقلیم متنوعی است و دانشمندان هواشناس ،اعم از کارشناسان داخلی و خارجی ،هر یک بنحوی آب و هوای این کشور را تعریف و توصیف نموده و به تقسیمات اقلیمی آن پرداخته اند که از ساده ترین آنها بنام بری و بحری یا خشکی و دریائی تا اقالیم حیاتی دیده میشود.
تقسیمات اقلیمی حیاتی را دانشمندان فرانسوی در نیمه دوم قرن حاضر پایه گذاری نموده اند.گوسن وبانیول با ابداع روش منحنی های امبرومیک یعنی دیاگرام توام با بارندگیو حرارت،تعداد روزهای خشک حیاتی یک ناحیه را،که در آن میزان بارندگی بر حسب میلیمتر از دو برار میزان حرارت بر حسب سانتی گراد کمتر است، محاسبه نموده و با در نظر گرفتن ضرایب رطوبت نسبی هوا،شبنم و وجود ابر، ضریب خشکی اکولوژیک آن ناحیه را تعیین مینمایند.
نقشه جهانی این طبقه بندی با همکاری گوسن بانیول و آمبرژه بسال ۱۹۶۳ تهیه و ترسیم شده و بوسیله سازمان های فائوویونسکو وابسته به ملل متحد، به چاّ رسیده است که شامل تقسیمات اقلیمی حیاتی ایران نیز می گردد.
آمبرژه نیز روشی دیگری از تقسیمات اقالیم حیاتی را ، بر پایه محاسبات ضریب رطوبت از روی فرمول Q = ابداع نموده است.
در این فرمول P میزان بارندگی سالیانه بر حسب میلیمتر، M معدل حرارتماکزیمم گرمترین ماه سال وm. معدل حرارات می نیمم سردترین ماه بر حسب سانتیگراد میباشد.
نگارنده، با در دست داشتن آمار های هوائی ۱۷۰ ایستگاه ، دو روش فوق را برای کشور ایران بکار بسته و دو نقشه اقالیم حیاتی را به سال ۱۳۴۸ در کتاب بررسی اقالیم حیاتی ایران به چاپ رسانیده و با مقایسه ای که بین این دو روش و طرحهای پیشین به عمل آمده است دو طرح مزبور و بویژه روش ابداعی آمبرژه برسایرین برتر می باشد،با وجود این چون تعداد ایستگاهها که در تهیه این نقشه بکار رفته است نسبت به وسعت کشور پهناور ما کم است، نمیتوان آنرا بعنوانبیو کلیماتیک کلاسیک ارائه نمود و اکنون که سازمان هواشناسی کشور در ظرف این مدت تعداد ایستگاههای هواشناسی را به چند برابر افزایش داده و دپر تهیه آمارها دقت و توجه بیشتر معطوف می گردد،محتملا روش آمبرژه خواهد توانست جایگزین روش های دیگر گردد.
بنابراین تا زمانی که نقشه ی اقالیم حیاتی ایران بطور کامل تهیه نشده است، تز روشی که اکنون بین گیاه شناسان متداول است و اهمیت خاص دارد،پیروی نموده،و به شمه ای تقسیمات جغرافیای گیاهی،یا فیتوژئوگرافیک،ایران می پردازیم.
این روش در نیمه دون قرن نوزدهم بوسیله دانشمندانی چند از قبیل بواسیه گریزباخ درود پایه گذاری شده و در قرن حاضر رکلی براون بلاکه هایک آیگ گود والتر زهری و رشینگر از آن تعبیت نموده اند و با به کار بستن نظریات خود انرا به پیش برده اند.
این دانش مندان نیمکره ی شمالی جهان را از لحاظ ژئوبتانیک کقام خاصی را دارا می باشد این کشور از حیث تعداد گونه های نباتی بسیار قوی است و هرچند تاکنون بطور قطع تعداد گونه های آن تعیین نشده است،معهذا میتوان گفت که به هشت هزار گونه متجاوز است.این کشور چون پلس نواحی پنج گانه فیتوزئوگرافیک را به یک دیگر متصل می سازد و به عبارت دیگر عناصر مختلف ژئوبتالیک هریک تزنواحی پنج گانه:ایران -توانی،اوپ –سیبری، سودان – دکانی،مدیترانه ای صحرا –سندی در این سرزمین به نظر می رسد و این نواحی پنج گانه در کشور ما با یکدیگر تللاقی می نمایند.
طبق نظر زهری،دانشمند معاصر،از بین ۲۴۰۰ گونه گیاهان مختلف ایران که وی مورد مطالعه قرار داد ۶۹ درصد از فلور ایران را عناصر ایران – تورانی،۵ درصد آنرا عناصر اروپ – سیبری ۵ درصد انرا سودان – دکانی،نیم درصد انرا عناصر مدیترانه ای و نیم درصد عناصر صحارا – سندی تشکیل میدهد. و بیست درصد بقیه یا در عداد گیا هان عادی و یا از عناصر مشترک ان نواحی محسوب می گردند.
علت اصلی چنین موقعیت ، محتملا تغیراتی است که طی دوران های مختلف معرفت الارضی در کشور ما صورت گرفته است . دریای مدیترانه که زمانی تا ایران پیش رفته بود عقب نشینی نموده وشبه جزیره عربستان که با فلات ایران پیوستگی داشته بود ، با پیش روی خلیج فارس و دریای عمان از یکدیگر جدا شده اند.
نواحی فیتو ژئو گرافیک ایران[ویرایش]
چنانچه اشاره شد ایران به واسطه موقعیت جغرافیایی خود، منطقه تلاتی نواحی پنجگانه فیتوژئو گرافیک به شمار می رود . اینک به ذکر مشخصات هر یک از ان نواحس و اجتماعات گیاهی ان مبادرت میگردد:
۱-ناحیه اروپ – سیبری و شمال امریکای شمالی
ناحی اروپ – سیبری و شمال امریکای شمالی از شمال با مناطق قطبی و از جنوب با اقالیم ایران – تورانی ، مدیترانه ای ، ارال خزر ، سیناژاپوئی ،کالیفرنی ،همجوار است .
این ناحیه در تمام فصول بوسیله باران و برف مشروب می گردد. نوسان حرارات ان زیاد و زمستانش معمولا سخت و شدید می باشد.، منتها در مجاورت اقیانوس ها ودریاها دارای زمستانی مطبوع تر و معتدل تر است.
امتیاز این ناحیه به سایر نواحی فیتو ژئوگرافیک انست که مطالعات گیاه شناسی و فیتوژئو گرافیک آن، خصوصا در قاره اروپا به طور عمیق انجام گرفته است. به طور کلی اجتماعات نباتی ان به صورت مدارات مختلف جلب نظر مینماید . مدارات فوقانی انرا غالبا جامعه های نباتات پست ومدارات پایین را جمنزار ها و درختچه ها تشکیل میدهندو در زیر این مدارات جنگل های سوزنی برگ و پس از ان جنگلهای پهن برگ قرار گرفته است.
عصر یخ بندان بر روی نباتات و فلور اروپ – سیبری تاثیر عمیق داشته و این اقلیم را از سایر اقالیم مجاور متمایز سساخته است و هنوز از گونه های آندمیک دوران سوم در ان دیده می شود.
ناحیه اروپ – سیبری از چند ناحیه فرعی تشکیل یافته و یکی از نواحی فرعی که در جنوب شرقی ان واقع است هیر کانین، یا خزری می باشد که در جنوب دریای خزر قرار گرفته و از سواحل دریای خزر یا مازندران تا دامنه هاب البرز و مراتع و چراگاههای کوهستانی ان و از آستارا تا گرگان امتداد می یابد و از مغرب تا ارسباران و از مشرق تا گلیداغ و جنگل های گلستان پیش میرود و جنگلهای مرطوب و انبوه شمال کشور را تشکیل میدهد. طول این جنگل ها از استارا تا گلی داغ در حدود ۸۰۰ کیاو متر و عرض ان در دامنه های شمالی البرز در حدود ۲۰-۷۰ کیلومتر ومسحت ان با در نظر گرفتن جنگلهای ارسباران به ۳ میلیون هکتار تخمین می گردد.
به طور کلی سواحل دریای خزر دارای اب و هوای معتدل گرم و نیم تروپیکال ، مخصوص خود می باشد و از این رو هیرو کانین نامیده شده است . میزان بارندگی ان معمولا از غرب به شرق تقلیل می یابد.
حداکثر میزان بارندگی سالیانه این ناحیه در بندر پهلوی در حدود در حدود ۱۸۵۰ میلیمتر و حداقل ان در گرگان در حدود ۵۸۸ میلیمتر میباشد و هوای ان در تمام فصول سال مرطوب و به عبارت دیگر رطوبت نسبی ان زیاد است ولی در تابستان کم وبیش تنزل می بارد و در گرگان به حداقل خود یعنی ۶۵ درصد می رسد. معدل حرارت ماکزیمم گرمترین ماه در این ناحیه بین ۲۸-۳۵ درجه و معدل حرارت می نیمم سردترین ماه در نقاط مختلف بین ۱/۵-۴ درجه سانتی گراد نوسان دارد.
ضریب خشکی اکولوژیک در سر تا سر دریای خزر ناچیز است و بسیاری از نقاط این منطقه مانند بندر پهلوی، فومن، لاکان و لاهیجان فاقد فصل خشک حیاتی است ولی ضریب خشکی اکولوژیک،جز در مناطقی که تحت تاثیر آب و هوای محلی و میکرو کلیما قرار گرفته اند ،از سمت غرب به شرق رو به افزایش می نهد و در گرگان به بیش از سه ماه فزونی میابد.
اگر چه فقط در حدود ۵ درصد فلور ایران را که در ناحیه هیر کانین و سواحل دریای مازندران انتشار یافته اند از عناصر اروپ – سیبری تخمین میکنند ،معهذاتعداد درختان ان از ۸۰ و تعداد درخچه های ان از ۵۰ گونه متجاوز می گردد.
جامعه های جنگلی ناحیه هیرکانی[ویرایش]
جامعه های ناحیه هیر کانین ، معمولا تحت تاثیر عوامل کلیماتیک(آب وهوائی) و ادافیک (خاکی) از غرب به شرق و از ساحل دریا تا ارتفاعات فوقانی ، تغییر می نما ید و از جلگه تا ۲۵۰۰ و گاهی ۲۷۰۰متر ارتفاع از سطح دریا امتداد می یابد.
اجتماعات جلگه ای[ویرایش]
کسانیکه از سواحل عاج دیدن نموده اند ، مشابهت زیادی بین این دو نقطه از جهان تشخیص داده اند. در نظر اول توجه شخض به ساختمان های روستایی و زگالی شمال کشور که با چوب و گل ساخته می شود و دارای پوششی ازگالی و باشیبی زیاد می باشد و نظیر آن نیز در سواحل عاج وجود دارد معطوف می گردد.
سیمای جنگلهای شکال بویژه جنگلهای جلگه ای شمشاد که اشکوب فوقانی انرا درختان کهن سال و تنومند و پراکنده شب خسب ،پلت و بلوط تشکیل می دهد ، وجود گورچه در درختان بلوط ، سفید پلت ،نمدار وپلت و یا امکان عناصر نیم توپیکال از قبیل کلهووشب خسب وهم چنین گیاهان پیچنده ای نظیر از ملک ، مو ،داردوست ، یاسمن ورازک و یا میزان زیاد بارندگی و پخش ان در فصول سال و نظایر انها شواهدی است مه این دو نقطه دئر از یکدیگر را مشا به هم می سازند.
این درختان دارای قامتی بلند و قطری زیادند. بلندی درخت بلوط و توسکا گاهی به ۴۵ متر و قطر تنه بلوط در برابر سینه به ۳ متر بالغ می گردد و قطر و ارتفاع درختان دیگر هم از قبیل پلت ،ممرز ، نمدار و سفید پلت قابل توجه است .
این درختان نیز مانند درختان غول پیکر استئائی ، در سنین مختلف ، از نونهال و نهال تا درخت کهن سال ، در جنگل های جلگه ای ، مثلا بلوطستان – شمشاد ، دیده می شوند .انبوهی این جنگل به حدی است که مانع تابش خورشید و رسیدن نور ان به سطح خاک میگردد و به جای گیاهان ، تعداد بیشماری نونهال های شمشاد و بعضی درختان بردبار دیگر ،اشکوب زرین این جنگل را تشکیل می دهند.
در این جنگل ها نونهال های ممرز ، ازاد، شمشاد ، کوله ساخ و تمیس ف که بیشتر از سایر درختان به سایه پر بار می باشند و مقاومت می ورزند دیده میشود.
درختان غول پیکر جنگلهای جلگه ای ،در محیطی مرطوب ، که سفره اب تحت الرضی ان چندان عمیق نیست ، خود را به خوبی در خاک مهار می کنند و به همین سبب بر تنه انها تا ارتفاع دومتر از سطح خاک گورچه های شبیه اضلاع مثلثی شکل، در جهات مختلف به وجود می اید، به قسمی که مقطع پایین تنه درخت راسینوسی شکل می سازد .عرض اضلاع گورچه ها گاهی به قدری است که یک نفر به راحتی میتواند خود را پشت ان پنهان سازد.
جنگلهای جلگه ای دریای خزر از دو تیپ اصلی تشکیل یافته اند. بعضی از انها کم بیش باتلاقی هستند و سطح انها را جامعه های توسکاستان ،توسکا-لرکستان سفید پلتستان ،سفید پلت – توسکاستان ، می پوشانیده است .
در این جامعه ها، به ترتیب درختان توسکای قشلاقی و توسکای ییلاقی یا به تنهایی و یا همراه با درخت لرک جوامعی تشکیل میدهد و در هر یک از جوامع جلگه ای که در بالا از تنها یاد شد ، درختان گروهی توسکا، سفید پلت ،لرک، شمشاد ، بلوط ،انجیلی ،ممرز ،تغرونیز گونه های پراکنده ی چندی مانند بید ه ای مختلق از قبیل فک، فوکا، بید مشک و هکچنین زبام گنجشک،کلهو ،پلت ،شیردار ،ازاد ،نمدار،اوجا ، سیاه اربه ، سیاهال، لیلکی ،داغدان،انار، ازگیل، سرخ ولیک ،الوچه ، انجیر ، توت گونه هتی مختلف انها را تشکیل می دهند.
همچنین چند گیاه پیچنده مانند ازملک ،مو ، کتوس ، یاسمن سفید ، داردوست و رازک و چند گونه تمشک از درختان بالا می رود و بعضی از گیاهان پیچنده علفی دیگر از قبیلسیاه تال وتمیس ، اشکوب زیرین این جنگل ها را پوشانیده و از درختچه های ان بالا می رود. این پیچ ها و به ویژه پیچ های چوبی گاهی آنچنان رشد نموده اند که مانع عبور ادمی از داخل جنگل می شود.
رطوبت این جنگل ها معمولا زیاد است و سبب رویش خزه های مختلف بر تنه درختان می گردد و نیز گاهی گونه ای سرخس و یا در برخی موارد از ملک ،به صورت اپی فیت به روی تنه درختان این اجتما عات میروید.
اشکوب زرین این جنگلها را نیز گونه های متنوعی از علفی و چند ساله چون آلاله ها ترشک ،متامتی ، عروسک پشت پرده ، شاه بیزک ، اوجی ، زنبق زرد و گونه ای از چمنها ، دم اسبی و گونه های مختلف سرخس می پوشاند و در بین انها گونه های اندمیک دیده میشوند وهر یک از گونه هاییکه از انها یلد شد تا حدودی در کوهپایه داخل می گردد و از دامنه های کوهستان تا حدودی بالا می روند.
در برکه ها و آب بند ها و یا ماند ابهایی که به صورت طبیعی در این محیط دیده می شوند گیاهان ابزی از قبیل نیلوفر ابی ، تق کلا، اقوزک ، عدس ابی ، قاشق واش ، سوکوله خیس و همچنین گونه های ابزی دیگری میروند و زینت بخش برکه ها می گردد.
درخت سفید پلت نیز یا به صدرت یک دست و یا همراه با توسکا جوامعی تشکیل میدهند که گونه غائب انها درخت سفید پلت می باشد.درختان توسکای قشلاقش و سفید پلت دو گونه ای هستند که پس از عقب نشینی دریا ظاهر شده و جامعه های ساحلی را به وجود می اورند.
در جلگه های ساحلی دریای خزر که خاک زه کشی شده است،حتی خیلی نزدیک به دریا، که اختلاف سطح فاحشی با ان ندارد ، در محیطی مرطوب ، جامعه های بلوطستان ، و بلوط ممرزستان و شمشادستان ظاهر میگردد و در انها گونه های متنوع و فراوان جلب توجه مینماید.
درختان پراکنده ای که در این جنگل ها دیده میشود عبارتند از:ازاد ، انجیر ، توت ،اوجا، سیاه ال، لیلکی ، شب سخب ، شیردار ،پلت ، نمدار ، کلهو ، بید مشک ، الوچه ها ،ولیک ها ، ازگیل ،سیاه اربه ،سیاه توسه ف سیاه ال و نیز گونه های همیشه سبز درختی و علفی از قبیل جل ، خاس و کوله خاس و گاهی هم درخت انجیلی در ان داخل می گردد.
در این جنگل ها نیز پیچ های علفی و یا چوبی ، از قبیل ازملک ،سیاه تال ، تمیس و تاجریزی ییچ ،یاسمن ، داردوست ، رازک ، کتوس و غیره از درختان بالا می روند.
اشکوب زیرین این جنگل ها نیز با گیاهانی چ.ن پلم ،سیکلامن ، پامچال و سرخس های مختلف و غیره سرسبز می گردد . بر نیمی از تنه درختان که متوجه به شمال است و از رطوبت دریا برخوردار می گردد. خزه های مختلف می روید.
جامعه شمشاد در گذشته به صورت بکر و دست نخورده در جلگه های ساحلس دریای خزر انتشار داشته و جنگل های خیلی انبوه مرطوب می باشد که اشکوب زیرین انرا پوشش سبز گیاهان علفی و خزه های و قارچها و تعداد معتنابهی نونهال ، که در زیر ان روییده ،تشکیل مید هند ، خزه هایی سمت شمالش تنه درختان را پوشانیده است و یا درختان پراگنده عظیمی چون بلند مازو و افرا که با ابعاد حیرت اور خود کم و بیش پوشش و تاجی برای این جامعه تولید نموده است ، محیطی بسیار زیبا و دلنشین به وجود اورده است که قلم از تو صیف ان عاجز است .
در این جامعه درختان بلند مازو ، افرا ، نمدار ، شب خسب ،کلهو ، ممرز ،داغداغان و گاهی سرخ و لیک ها و لیلکی و انجیر و توت و درختچه هایی از قبیل خاس و تمشک به نظر می رسد و تاجریزی پیج کم و بیش در این جامعه دیده می شود و دار دوست نیز از درختان ان بالا رفته و تنه انها را می پوشاند.
جامعهانجیلی معمولا به صورت نواری در جنگل های جلگه ای شمال از یک صد متر تا۵۰۰ متر ارتفاع از سطح دریا دیده می شود ویکی از بازماندگان عصر یخبندان می باشد.
با انچه در بالا گفته شد ، جنگل های جلگه ای دریای خزر ، خصوصا در نواحی غربی ،از نو شهر تا استارا ، با جنگل های انبوه معتدل استوایی سواحل عاج شباهت زیادی دارد و با وجودیکه در بین انها گونه های مشترک دیده نمی شود ولی در نخستین نظر مشابهتی در پوشش سبز انبوه و درختان غول پیکر هر دو دیده می شود. مقایسه اماری هوایی لاهیجان و ابی جان در ساحل عاج نیز موید این نظر میباشد.
اهالی جنگل نشین، که در گذشته به علت عدم امنیت ، در دل جنگل ها میزیسته اند ، در نیم قرن اخیر ،به شهر های ساحلی رو نموده اند و در کرانه دریای خزر سکونت اختیار کرده اند. اینان به مظور ایجاد مزارع ومراتع ناچار به جنگل های جلگه ای تجاوز نموده و با کت زدن جنگل ،مساحت وسیعی از جامعه های ساحلی را منهدم نموده ف جامعه های توسکا ،سفید پلت و لرک را برای مزارع برنج و شالی زار در نظر گرفته اند و با وارد شدن چای به ایران، جامعه های بلوط و شمشاد ، از گیلان تا چالوس و نوشهر را ، که دارای خاک هوموسی شیرین است و phان پایین می باشد، برای کشت چای مناسب دانسته ، به باغ های چای تبدیل نموده اند.بعضی دیگر از جنگلهای ساحلی نیز تحت تاثیر عوامل مختلف و بر اثر نگهداری درختان لیلکی ، ان باز مانده عصر یخ بندان پلئیستوسن به مراتع مشجر تبدیل شده و جامعه های فرعی مختلفی مانند جامعه لیلکی یا لیلکیستان از خود به جای گذارده ، بعضی از جنگل ها به تلوزارها و بوته زار های خاردار مانند تمشک ،سیاه تلو تبدیل شده و قطعات وسیعی نیز به جامعه پلم زار مبدل گشته.در جنگل هاییکه مودر تهریب و انهدام قرار گرفته درختان میوه جنگلی چون انار ،ازگیل ، سرخ ولیک ها ، سیاه ولیک ها ، الوچه های جنگلی نیز رو به تکثیر گذاشته و شکوفه های زیبای انها در اوایل بهار محیط شاعرانه ای به وجود می اورد.از زمان جنگ جهانی دوم به بعد،جنگلهای جلگه ای بر اثر پیشرفت شهر نشینی و توسعه کشاورزی به نحو بی سابقه ای عقب نشینی نموده و باغ های مرکبات که روزگاری به نواری از کوهپایه اختصاص داشته ،بدون توجه به عوامل اکولوژیک محیط ، جای جنگل های ساحلی را گرفته .
اجتماعات کوهپایه و ارتفاعات متوسط[ویرایش]
جنگل های انجیلی و یا جامعه های انجیلستان و انجیلی-ممرزستان، جز موارد استثنایی در ارتفاع زیادی از جنگل بالا نمیرود و کم و بیش در کوهپایه و ارتفاعات اولیه متوقف می گردد ،در صورتی که جنگل های بلوط جلگه ای ، نسبت به موقعیت و وضع محیط ، کم و بیش دامنه های شمالی البرز را اشغال می نمایند و تا حدود ۱۰۰۰ متر ارتفاع از سطح دریا بالا میرئد ، سپس جای خود را در نوارمعینی به جامعه های راش سپرده و مجددا در ارتفاعات بالا به صورتی دیگر ظاهر می گردد.
جامعه های بلوط در دامنه های پایین گاهی یک دست و خالص بوده و جامعه بلوطستان ،با درخت غالب بلند مازو ،تشیکل می دهند و گاهی به صورت بلوط-ممرزستان ویا ممرز-بلوطستان در میامد ، که در انها درختان بلند مارزو وممرز غالب می باشد و در این حال با تغییر نسبت درختان غالب یا گونه های متشکله انها ،جوامع متفاوتی به وجود می اورند.
در این جوامع گاهی نیز درخت راش که گونه دامنه های مرتفع و شمالی است ، ظاهر شده و تا ابتدای جلگه پایین می اید. در هر حال درختان پراکنده مختلفی از قبیل ازاد، شب خسب ،نمدار ،لیلکی ،اوجا، ملج ،انجیر ،کهلو ، پلت ، شیردار ،زبان گنجیشک ، به ، سیب ، ولیک ها ، تلکا ، خج، ازگیل ،سیاه اربه ، سیاه توسه ، اتروپا ، تاجریزی پیچ ، متامتی کم وبیش در ان به نظر می رسد.
در جنگلهای شمال کشور درخت گردو ، غالبا از زمانهای گذشته ، یا بدست ادمی و یا به وسیله پرندگان در قلب جنگل ها کاشته شده و به طور کلی هرجا در گذشته در دل جنگل ابادی وجود داشته ، چند درخت کهن سال گردو ، از ان به جای مانده است ولی در گیله وندرود گیلان درختان گردو و به صورتی طبیعی در داخل جنگل ها دیده می شود.در برخی موارد، یکی از گونه ها ی همیشه سبز و پهن برگ شمشاد ،جل یا کوله خاس ، با پوششی انبوه ،زیر اشکوب این جنگل ها را تشکیل می دهند و به ترتیب جامعه های بلوطستان –شمشاد ، بلوطستان –جل و بلو طستان –کوله خاس به وجود می اورند.
در مواردی دیگر ، درختچه های سیبه ال ، دغدغک ، ال اسبی ،سفید ال ،سیاه گلیه ،دیو سفید ،خاس ، پلاخورها ، به ،شیر خشت ها و متامتی ،به نسبتی متفاوت در ان جوامع داخل می گردند و پیچ های مو، داردوست ، یاسمن وکتوس نیز کم وبیش از درختان مختلف بالا می روند .چنانچه اشاره شد همه درختان و یا درختچه های بالا ،در کلیه جوامع بلوط دیده نمی شوند و نسبت به عوامل ادافیک و کلیمیاتیک انتشار انها محدود میشود ، چنانچه شب خسب و شمشاد ولیلکی فقط از استارا تا مازندران انتشار داشته و در گرگان داخل نمی شود . همچنین برخی از گونه های جوامع ساحلی مانند لرک و توسکای قشلاقش در کوه پایه متوقفشده و کمتر در دامنه ها پیش می روند.
در ارتفاعات متوسط ،اگر شرایط محیط تغییر نماید ،چنانکه در قعر دره ها دیده می شود ،جامعه توسکا ییلاقی به نظر میرسد وتا۱۰۰۰ متر ارتفاع از سطح دریا بالا میرود.قامت درختان توسکا در این جنگل ها افراشته است و به ۴۵ تا۵۰ متر بالغ می گردد.
جامعه شاه بلوط-ممرزستان نیز در جنگل های طوالش در شفت و شفارود و اق اولر ، بر اثر وجود شرایط ادافیک مساعد ، جامعه ای دیگر به وجود اورده و در ان ،درختان غالب شاه بلوط و ممرز ودرختان گروهی توسکای ییلاقی ، بلند مازو ، و درختان پراکنده ملج ،کلهو ،شب خسب ، لیلکی و درختچه هاب خاس و سیاه اربه به نظر می رسد.
در بعضی نواحی خصوصا در جنگل های شرق گودگان ،جنگل های ازاد جامعه ازادستان به وجود می اورد و این جامعه در بعضی مناطق رو به تخریب گذارده و همراه افسنطین ، جامعه ای فرعی شبیه مکی وچاپارل به وجود می اورد و در ان ازاد به صورت درحتچه ای کوتاه بر روی دامنه می خزد گاهی هم در شرایط مساعد ، درخت پلک که گونه ای پراکنده است ، اجتماعی محدود تولید مینماید.
در دره کتول واقع در شرق گرگان ، جنگل کوچکی به نام سورکش وجود دارد که در ان درخت سوزنی برگ نوش گونه غالب ان به شمار میرود و به علت نام محلی درخت نوش است که جنگل مزبور را سورکش مینامند . این جنگل تا ارتفاعات متوسط و نزدیکی قریه بالا چیلی پیش می رود و در جامعه نیز گاهی درختان و درختچه های مختلف تلکا ، ازاد ،گونه هی ولیک ،کرکو ،سیاه تلو وارجنک به نظر می رسد.
اجتماعات دامنه های مرتفع[ویرایش]
گذشته از جامعه های بلوط و جوامع دیگری که در بالا به ان اشاره شد ، در ارتفاعات زیاد و نسبت به مقتضای محیط ، به تدریج جامعه راش و یا ترکیبات ان ظاهر می گردد ، چناچه در لاجیم در جنگل های اسراک در ۶۸۰ متر ارتفاع از سطح دریا ، راش جای بلوط را می گیرد.
به طور کلی درخت راش جامعه های خالصی به نام راشستان و یا امیخته با ممرز ، به نام راش- ممرزستان تشکیل می دهند و تا حدود ۲۰۰۰ متر ارتفاع از سطح دریا و حتی بیشتر بالا میرود.
درجنگل هاییکه مورد بهره برداری قرار گرفته اند ، بر اثر به گزینی و یا قطع بی رویه درختان راش ، درخت ممرز بر راش غابه نموده و حامعه ممرز – راشستان به وجود اورده است . در هر حال درختان گروهی بلوط و توسکا و درختان پراکنده پلت ، شیردار ، نمدار ، سرخدار ،زبان گنجیشک ، بارانک ، الندی ، الوکک، اوجا ، ملج ، کلهو ،تلکا ،خچ ، سیب ، گونه های ولیک و همچنین درختچه های مختلفی از قبیل دغدک و گونه های شیر خشت مانند وجرد و غیره و شمشیر ،ال اسبی ، سفید ال ، پلاخورهای مختلف ، دقزدانه ،فندق ، گونه های زرشک ، ازگیل ،تیس ،الوچه ،جل ، اشنگور، سیاه توسه ، سیاه اربه ، گالش انگور، دیوالبالوها ، نسترن ها ، تمشک ها ، بداغ، هفت کول ، هفت برگ ، متامتی انتشار دارد. داردوست نیز تنه سربی رنگ درختان بلند قامت راش را میپوشاند و با رنگ سبز تیره خود انرا می اراید . گاهی نیز رشته های باریک و سبز گونه ای گلسنگ ، چون گیله نو عروسان ، از شاخه های راش می اویزد و لطف خاص به این پارک های زیبای طبعیت می بخشد.
علاوه بر درختان و درختچه هایی که در بالا به انها اشاره شد ، گیاهان علفی و یا چند ساله ای که بسیاری از گونه های اندمیک و یا معرف راشستان هستند و گونه های چندی از سرخسهای بزرگ با برگ های یک متری و یا کوچک به نظر می رسد که تفضیل درباره انها از حدود این گفتار خارج است.
در جنگل های راش ،گاهی کوله خاس و گاهی جل ،به مقدار فراوان اشکوب زرین جنگل را تشکیل می دهند و در این حالت به ترتیب جامعه های راشستان- کوله خاس و راشستان جل به وجود می اورد.
بالاتر از جنگل های راش و از ارتفاعی بین۱۸۰۰تا ۲۰۰۰ متر ارتفاع از سطح دریا ، برای دومین بار جامعه های بلوط ظاهر می گردد ،منتها در این جوامع درخت اوری جای بلند مازو و درخت لور جای ممرز را در ان می گیرد و جامعه های اوریستان یااودی – لورستان و یا لور-اوریستان تشکیل میدهند و تا خاتمه جنگل که حدود ان تا ۲۵۰۰ متر و گاهی هم ۲۷۰۰ متر از سطح دریا می باشد ، امتداد میابد.
زهری این جنگل های نیم مرطوب را جنگل ها خشک پنداشته است در صورتی که ارتفاعات البرز معمولا از بارندگی های کافی مشروب شده وهمواره از محیطمه الودی برخوردار می باشد .
در این جوامع درختان اوری سفید مازو ، کرب ، سفید کرکو ، کر کف ، کچف ،پلاخورهای مختلف ، وجرد، دخرپنو ، ازگیل ، گالش انگور ، دقزدانه ، هفت کول ، زرشک ،تیس ، الوچه ها و نیز سه گونه سوزنی برگ به نام پیرو ، مای مرز و چتنه که مرز فوقانی جنگل را مشخص می سازد ، جلب توجه می کنند و گونه های مختلف علفی یکساله و چند ساله در انها دیده می شود.
در ارتفاعات فوقانی دره تالار ، در۲۷۰۰متر ارتفاع از سطح دریا بین زیر اب و شهمیرزا ،نیز جنگلی از درخت توس ، با زیر اشکوب تیس ، جلب نظر می نماید و جامعه توسستان به وجود میاورد .دامنه انتشار این جنگل ها تا ارتفاعات فوقانی شهرستانک و طالقن ممتد شده است و حتی بیشه ای از ان در ارتفاعات اذربایجان غربی وجود دارد و این جامعه از لحاظ ژئوبتانیک و گیاه شناسی باستانی حائز اهمیت است.
علاوه بر جنگل های مختلف هیرکانین ، که از انها یاد شد ، لازم است اشاره شود . این جنگل های نیم مرطوب را جامعه بلوطستان و مشتقات ان ، با درختان غالب اوری و ممرز ،تشکیل میدهد و خامعه های اوری – ممرزستان و گاهی اوریستان به وخود می اورد و درخت های مختلف گروهی اوری ،سفید مازو ، ممرز ، لور، کچف وگونه های پراکنده کرب ، کرکو ،زبان گنجشک، اوجا ، ملج ،چنار و وزیر اشکوب های انچوچک ، دیوالبالو ، فندق ،زغال اخته ،سیاه ال، ال اسبی ،شمشیر ،وجرد، ولیک ،مندارچه و گونههای پلاخورو گونه های گیلاس وحاشی از قبیل محلب وغیره و درخت پروا شپیره و هفت کول و گاهی درخت مو دران به نظر میرسد .
ناحیه مدیترانه ای[ویرایش]
ناحیه مدیترانه ای از نظر ژئوبتانیک شامل مناطقی می گردد، که تحت تاثیر اب و هوا و دریای مدیترانه قرار گرفته است . و ناحیه ای طبیعی که از لحاظ گیاه و ترکیب فلوریستیک و اکولوژیک یکنواخت می باشد ، به وجود می اورد.
این ناحیه دارای اب و هوای گرم و خشک و بارندگی در فصل زمستان صورت می گیرد و هوای زمستان ان معتدل است . چنانکه میزان بارندگی سالیانه رود بار بالغ بر ۳۰۲ میلیمتر و معدل حرارت می نیمم سردترین ماه ان بالغ بر ۵/۴ درجه سانتیگراد می باشد.
اجتماعات ناحیه مدیترانه ای کلیمات و کزروفیت می باشد و شامل جنگل های نیم خشک و سوزنی برگ است و در بین درختان اهلی تنها درخت زیتون ، با شرایط اکولوژیک ان ، سازگار بوده و معرف ان به شمار می رود .
دامنه انتشار و گسیرش این ناحیه از جهات مختلف مورد بحث و گفت و گو بسیاری از دانشمندان می باشد و هر یک به طریقی این اقلیم را تعریف می کنند و حدود ان را مشخص می دارند ، چنانچه امبرژه حدود ان را از حوزه مدیترانه خارج ساخته است.
در سر تاسر دامنه های شمالی البرز کم و بیش دور از ساحل ، که نفوذ دریای خزر رو به کاهش گذارده است ، یک رشته کوه های مارن اهکی بریده بریده و مقطع از غرب به شرق کشبده شده است . این رشته از رستم اباد ورود بار تا هرزه ویل در دره سفید رود ، پل ذغال و دشت نظیر در دره چالوس و همچنین تپه های بزرگ و کوچکی در جنوب بهشهر تا علی اباد کتول و از انجا تا را میان و شاه پسند امتداد یافته است .
بارندگی این مناطق به مراتب کمتر از سایر مناطق شمال البرز ، یعنی جلگه و یا ارتفاعاتی است که ان را محصور نموده و در حدود ۴۰۰ میلیمتر و یا کمتر در سال می باشد و ناحیه ای کزروفیت به وجود می اورد.
پایین بودن نسبی میزان بارندگی و وجود بعضی عناصر مدیترانه ای و یا مشابه ان قبیل زرین ،داغداغان ، ارغوانی معمولی ،زیتون و موارد این ناحیه را مدیترانه و یا مشابه ان می سازد. عناصر مدیترانه ای از لحاظ گونه ضعیف است ولی تعداد جنسها و تیره های ان نسبتا بیشتر است.
عناصر ان نیز مانند عناصر هیر کانین فقط ۵ درصد فلور ایران را تشکیل می دهند و تعداد گونه های درختی و درختچه ای ان معدود و انگشت شمار است. تعداد درخت های ان جمعا از هشت و تعداد درختچه های ان نیز از هفت یا هشت گونه متجاوز نیست و شاید وجود ارتفاعات زاگرس سبب شده است نسبت عناصر مدیترانه اس در کشور ما تا این حد پایین افتد.
درختچه هاییکه همراه جامعه زرین وجود دارند عبادتند از شیر خشت ، قره میخ ، یاسمن زرد ، مورد ، زرشک ، انار ، سیاه ال ، سیاه تلو ، ارمک و گاهی هم در بعضی دامنه هایی که دارای خاک غنی تر است درختان کرکو ،داغدغان ، سفید مازو ، کچف ، زبان گنجشک ، گوجه ،گیلاس وحشی و سرخ ولیک در ان دیده می شود ، در رودبار و درشرق گرگان نیز ارغوان معمولی به انها می پیوندد.
گیاهان علفی معدودی که در این جامعه می رویند ، بادرنجبویه ، رازیانه و گیاهان دیگر می باشد.
جامعه ای که این ناحیه را می پوشاند سروستان ویا زربینستان می باشد که غالبا به صورت خالص و یک دست ناحیه مدیترانه ای البرز را اشغال نموده . درختچه همیشه سبز مورد ،عنصر نیم مدیترانه ای ، کمتر در دامنه های البرز دیده می شود و فقط در هرزویل مشاهده می شود . در همین مکان یک درخت سرو نازیا سرو شیرازی قرنها بر جای مانده است . درخت ارغوان نیز یکی دیگر از عناصد مدیترانه ای می باشد که هم در رودبار وهم درحوالی گرگان دیده می شود و همه انها شواهدی برای تشخیص این اقلیم به حساب می ایند.
جنگل های مزبور به علت وجود درخت زرین ، که درخت غالب است ، همیشه سبز می باشد و در تمام این نواحی نیز درخت زیتون ،خواه به صورت جنگلی و متوک که از ازمنه قدیمه بازمانده است ، جلب توجه می نماید و اگر چه در حسن اباد دشت نظیر اثاری از درختان زیتون به نظر نمی رسد معذا ، در این اواخر یک درخت کهن سال و فرتوت در ان دره مشاهده شد و سازمان جنگل ها و مراتع از زمان بزیتونکاری در ان نواحی پرداخت.
به طور کلی زیتونکاری های در سفید رود ، از دیر زمان تا امروز ، ادامه داشته و ارزش خود را حفظ نموده است ولی بیشه های زیتون که در دامنه های شرقی البرز ، از به شهر تا شاه پسند دیده می شود قریب ۷۵۰ سال پیش در نواری بر روی کوه پایه و با ارتفاعی در حدود یک صد متر از سطح دریا ،در دل جنگل ها انروز کاشته شده و شاید پس از خرابی جرجان ، گرگان فعلی ،و خالی از سکنه شدن ان منطقه ،توجیهی به انهان نشده و از ان زمان تا کنون به صورت متروک باقی مانده است و حتی در این بیست سال گذشته کلیه اثار ان در شاه پسند ، بر اثر شهر سازی از بین رفته است.
به هر حال جامعه زربینستان ،جامعه ایست کزروفیت و درخت زربین نیز درختی است بر برو کم نیاز و تنها اشکوب فوقانی ان جامعه را به وجود میاورد وچنانچه اشاره شد اشکوب زیرین ان را معدودی درختچه و گیاهان علفی و یا علفی چند ساله تشکیل می دهند .
در دره چالوس ، بر اثر فرسایش خاک اشکوب پایین جنگل تقریبا از بین رفته و اثری از پوشش سبز و یا لاشبرگ در ان مشاهده نمی شود و خاک سطحی این جنگل ها ،در اثر بارندگی و شیب دامنه ها تدریجاشسته شده و ریشه درختان را در معرض تابش شدید خورشید قرار می دهد ، سر انجام درختان در این محیط ناسازگار مغلوب می گردد و به تدریج از بسن می روند و هر چند قطع درختان قانونا ممنوع است ، معهذا چنانکه توجهی به انها نشود و از فرسایش ان دامنه ها جلوگیری نگردد ، انقراض انها قطعی خواهد شد .
به طور کلی در دامنه هایی که کمتر در معرض فرسایش قرار گرفته اند و یا خاک انها از هوموس غنی تر است ،جامعه رزبینستان بهتر و درختان ان شاداب ترند.
در بعضی دامنه ها در حسن اباد دشت نظیر ، بر اثر تغییر شرایط ادافیک ، دگرگونی سریعی در جامعه زربین پدیدار شده و بلا فاصله به جامعه سفید مازو یا سفید مازو-کچف تبدیل می گردد گونه غالب این جامعه را کچف و سفید مازو تشکیل می دهند و گونه های همراه از قبیل کرکو ، داغدانان و درختچه های شیر خشت و یاسمن زرد و زرشک و قره سیخ در ان به نظر می رسد.
با عطف توجه به تاریخ گذشته ایران ، مناطق وسیعی از این کشور پیش از حمله مغول زیر کشت درخت زیتون قرار داشته وجود زیتون و مورد و ارغوان و گاهی چنار در خرم اباد و تنگه ملاوی و وجود سرو شیرازی در ماهان و بم و نیز وجود زیتون در بم و جنوب شیراز شواهدی است که حکایت از اقلیم مدیترانه ای و نیم مدیترانه ای در گذشته مینموده و سیمای ان پس از سیری شدن قرون متمادی ان چنان تغییر یافته که باز شتاختن ان مشکل است.
ناحیه ایران- توران[ویرایش]
اگرچه در این ناحیه اختلافات جغرافیایی و وجود پستی و بلندی های مختلف و جلگه ها و فلاتهای مرتفع و رشته کوههای متنوع وجود دارد معهذا در تمام این مناطق کم و بیش تشابه اب و هوایی به نظر میرسد.
کمی مقدار بارندگی و طولانی بودن فصل خشک معمولا این ناحیه را از سایر نواحی ممتاز میسازد نوسان حرارت در ان خیلی زیاد است شدت حرارت تابستان این ناحیه با شدت حرارت در صحاری افریقا مشابه است در صورتیکه سرمای زمستان ان از سرمای ناحیه مدیترانه شدیدتر می باشد.
فعالیت حیاتی در این ناحیه به علت نوسان شدید حرارت در دو فصل سکس به علت سرما و یخ بندان و ادامه فصل زمستان و دیگری به علت طول مدت خشکی در فصل تابستان متوقف می گردد
گونه های متنوع و ناشناخته در این ناحیه چون صد ها کونه کون مطالعات فیتوسوسیولوژیک و جامعه شناسی گیاهی و تعیین حدود ان را دچار اشکال نموده و سبب شده است که دانشمندان درباره ان عقاید مختلف و متضادی ابراز دارند
رستنی های ناحیه ایران-تورانی به علت نوسان شدید حرارت غالبا همی کریپتوفیت و کامفیت می باشد و جنس های مختلف خاصی مانند گونها کلاه میر حسن ها چوبک ها ویا بسیاری گونه نای علفی چند ساله و خاردار که از ذکر انها در این مختصر خوداری می گردد جلب توجه می سازد.
به هر حال ناحیه وسیع ایران – تورانی از شمال به نواحی مدیترانه ای و اروپ- سیبری از مشرق به ناحیه سینا-ژاپونی از جنوب به ناحیه صحارا – سندی محدود می گردد و از سواحل غربی اقیانوس ارام تا سواحل شرقی اقیانوس اطلس امتداد مییابد و به علت زیاد و اختلافات توپو گرافیک به نواحی فرعی چندی تقسیم می شود.
این ناخیه در حدود سه ربع خاک ایران را اشغال نموده و ۶۹ در صد فلور ایران را عناصر همین ناحیه ایران تورانی تشکیل داده است تعداد درختان و درختچه های ان از ۳۰۰گونه متجاوز می باشد و وبسیاری گونه های اندمیک اعم از درختی و یا علفی در ان دیده می شود ناحیه ایران تورانی در ایران شامل نواحی فرعی چندی می گردد از این قرارند.
جنگل های مناطق نیم مرطوب و نیم خشک[ویرایش]
دامنه های جنوبی رشته کوه های البرز و هم چنین ارتفاعات و رشته کوه های زاگرس از شمال غربی تا جنوب شرقی و به عبارت دیگر از شمال خراسان تا اذربایجان کردستان لرستان همدان کرمانشا هان بختیاری و فارس تا کرمان را میتوان جزو مناطق نیم خشک و نیم مرطوب محسوب داشت و زهری انها استپ های جنگلی و جنگل های زاگرس نام نهاده است.
این مناطق کم و بیش استپ های بیابانی را احاطه نموده است و اگرچه نواحی مختلف ان به علت دارا بودن خصوصیات اکولوژیک و توپوکرافیکک از یکدیگر متمایز ند معهذا همگی از لحاظ تقسیمات ژئوبتانیک جزو ناحیه ایران تورانی به شمار می ایند
این ارتفاعات معمولا بین ۳۰ تا ۳۸درجه عرض جغرافیایی و ۱۰۰۰ تا ۳۵۰۰ متر ارتفاع از سطح دریا قرار گرفته و بنابراین دارای نوسانی معادل ۸ درجه در عرض و در حدود ۲۵۰۰ متر در ارتفاع می باشد و چون انتشار گونه های نباتی معمولا در عرضهای جغرافیایی به نسبت معکوس ارتفاع ان نقاط می باشد این دو عامل کم و بیش موازنه ای برقرار می سازد و ارتفاعات بالاتر می گردد گاهی نیز عوامل ادافیک مانند گچ جانشین عوامل ادافیک مانند گچ جانشین عوامل دیگر شده و انتشار گونه های را تا ارتفاعات بالا می کشاند.
به طور کلی اجتماعات ارس ارتفاعات فوقانی البرز و زاگرس را اشغال نموده است در صورتیکه اجتماعات بنه –بادام ارتفاعات پایین و کوهپایه های زاگرس و البرز جنوبی را به خود اختصاص می دهد منتها در رشته کوه های زاگرس اجتماعات مختلف بلوط دو اجتماع ارس و بنه- بادام را از یکدیگر مجزا میسازد این دو جامعه تا اذربایجان امتداد یافته به دامنه های البرز کشیده می شود.
بارندگی ناحیه استپ جنگلی مزبور از حوزه مدیترانه ای تامین می گردد ولی مقدار بارندگی سالیانه اعم از برف و باران در نقاط مختلف زاگرس بر حسب ارتفاع و جهت دامنه های ان تغییر مینماید.
معمولا میزان بارندگی در دامنه غربی از دامنه های شرقی بیشتر و در ارتفاعات بالا بیش از کوه پایه است مثلا میزان بارندگی سه ایستگاه هواشناسی تنگه ی پنج دره تخت و شهر کرد از غرب به شرق به ترتیب ۹۴۹و۵۲۶و۲۳۴ میلیمتر می باشد و میزان ان در تونل کوهرنگ ۱۰۸۶ میلیمتر می گردد.
در کلیه این مناطق رطوبت نسبی هوا پایین است و فصل خشک حیاتی در نقاط مختلف ان بین ۱۳۰-۲۲۰ روز متغییر می باشد و بیشتر گونه های ان را گیاهان کزروفیت تشکیل میدهند.
میزان حرارت در این نقاط نیز بر حسب عرض های مختلف و ارتفاع از سطح دریا تغییر مینماید و با اینکه معدل حرارت ماکزیمم گرمترین ماه در نقاط مختلف ۳۲-۳۸ درجه متغیر است معدل حرارت می نیمم سردترین ماه انها همواره زیر صفر بوده و از یک درجه زیر صفر تا ۱۲ درجه زیر صفر نوسان دارد و بنابراین فصل حیاتی گیاه دو بار در سال یکی در تابستان بین ۳-۴ ماه به علت خشکی و دیگری به علت سرمای زمستان به مدت ۵-۶ ماه متوقف می گردد.
جامعه های گیاهی مناطق نیم مرطوب و نیم خشک زاگرس
استپهای جنگلی چنانکه در بالا اشاره شد به ترتیب از بالا به پایین از گروه جامعه های سرو کوهی بلوط بنه بادام و مشتقات انها تشکیل یافته است و اینک مختصری از هر یک از جوامع فوق را بیان می نماید.
گروه جامعه های سرو کوهی[ویرایش]
جامعه ارس[ویرایش]
در کلیه ارتفاعات زیاد و فوقانی این مناطق به طور مقطع و بریده بریده جامعه های ارس یا ارسمتان مای مرز پیرو لمبیر و غیره انتشار دارد
گونه غالب جامعه ارس را دو ونه ارس و اردوج و گونه غالب دیگر را به ترتیب مای مرزو پیرو تشکیل می دهند جنگل های ارس در گذشته نیم انبوه بوده است ولی عدم مراقبت و بهره برداری بی رویه و ناهنجار ان را به صورت کم پشت و پراکنده در اورده
درخت ارس در کلیه کوهستان های سنگلاخ کشور کم و بیش پراکنده است در صورتیکه درخت اردوج فقط در قسمتی از البرز و شمال غربی کشور انتشار یافته و در این نوار همراه با ارس دیده می شود در این ارتفاعات در دامنه هایی که دارای خاک حاصل خیز می باشند زراعتهای دیم به نظر میرسد حدود انتشار این جامعه در دامنه های جنوبی البرز بین ۱۵۰۰-۲۵۰۰ متر ارتفاع از سطح دریا می باشد و در کوه هزار بند واقع در دره کرج تا۲۸۰۰ متر ارتفاع نیز بالا میرود.
درخت ارس نیز در دامنه های شمالی البرز پیش میرود و تا حدود قابل ملاحظه ای تحت تاثیر عوامل اکولوژیک پایین می افتد چنانچه در جنگل گلستان و یا در تیل اباد شاه پسند تا ۵۰۰ متر ارتفاع یا پایین تر دیده می شود. در ارتفاعات جنوب کشور که بر روی عرض های جغرافیایی پایین قرار گرفته اند درخت ارس ارتفاعات بالاتری را اشغال می نماید چنانچه در کوه گهنوج در ۳۴۰۰ متر ارتفاع دیده می شود.
اب و هوای این مناطق از دامنه های البرز وزاگرس که پایگاه درختان ارس می باشد اقلیمی کوهستانی وسرد است و به علت طولانی بودن فصل حیاتی برای مدتی طولانی متوقف می گردد در این محیط ناسازگار فقط درخت ارس و گونه هایی مشخص می توانند سازش کنند و بردباری نشان دهند این جامعه از لحاظ تعداد گونه های چوبی ضعیف است و تعداد درختان و درختچه های ان معدود و انگشت شمار است از این قرارند :
گونه های مختلف گیلاس وحشی از قبیل راناس محلب و غیره و یا زبان گنجشک کرکو پلاخور زرشک دغدغک شیر خشت تا ولیک کام تیغ و گاهی امرود و سیب و در بعضی دامنه ها گونه های پشته ای شکل مختلفی از قبیل اسپرس های خاردار کلاه میر حسن ها و گل اروانه ها در ان دیده می شود و در جنگل های ارس جنوب نیز گونه دیگر زیتون با ان همراه می گردد حدود پایین جامعه ارس در دامنه های جنوبی الیرز با حدود فوقانی جامعه های بنه-بادام هم جوار است در این حالت کم و بیش گونه های بادام کوهی تنگرس وامچک بادامچه و یا گونه های دیگر ان و دیو البالو و هم چنین سیاه تلو ارجنک کرکو و گاهی چتالانقوش خنجک سماق و گاهی خشک و تروانه در ان داخل می گردد جامعه مای مرز بامای مرززار فقط در ارتفاعات فوقانی جنگل های شمال کشور به طور کپه ای انتشار دارد و گاهی قطعه ای از دامنه های فوقانی را می پوشاند ولی جامعه پیرو یا پیروزار با درختچه پیرو علاوه بر اراتفاعات فوقانی البرز در ارتفاعات اذربایجان شرقی یا غربی مانند سبلان انبشار دارد و این نیز به طور کپه ای بعضی از ان دامنه ها را می پوشاند.
جامعه های بلوط زاگرس[ویرایش]
جامعه های مختلف بلوط قسمتی از دامنه ها و ارتفاعات سلسله جبال زاگرس را می پوشاند و از اذربایجان شرقی وغربی تا جنگل های بختیاری و جنوب غربی کشور امتداد می یابد وبین دو مدار ۳۰-۳۸ درجه عرض جغرافیایی و ۱۲۵۰-۳۲۰۰ متر ارتفاع از سطح دریا پراکنده است.
این جنگل ها نیز یا به علت عوارض و توپوگرافی و یا عوامل اکولوژی که دخالت ادمی نیز از ان جمله است مقطع و بریده می باشد.
طول ان در سراسر زاگرس در حدود یک هزار کیلو متر و عرض ان نسبت به مناطق مختلف از ۵۰ تا یک صد کیلو متر متغییر می باشد در بعضی نقاط مانند اذربایجان به طور پراکنده است و در جنگل های بختیاری وسعت ان بیشتر می باشد جمع مساحت ان در حدود ۴ میلیون هکتار تخمین می شود.
جوامع مختلف بلوط زاگرس به ترتیب از شمال به جنوب بیان می گردد:
در اذربایجان غربی و گاهی نیز در اذربایجان شرقی جامعه بلوط پترا و در اذربایجان غربی و سردشت جامعه بلوط ایرانی جامعه یوول یا یوولستان و جامعه دارمازویادار مازوستان انتشار دارد که درخت غالب انها را به ترتیب بلوط پترا، بلوط ایرانی، یوول و دارمازو تشکیل میدهد ولی جنگل های لرستان و کرمانشاهان و پشت کوه تا ارتفاعات بختیاری و فارس و کتل پیرزن دا فقط جامعه بلوط ایرانی با زیر گونه های ان تشکیل میدهد.
این جنگل های نیم انبوه بسیار زیبا و مشابه پارک به نظر میرسد گاهی خالص و یک دست و گاهی نا خالص و مخلوط و به صورت دانه زاد دیده می شوند ولی گاهی هم بر اثر تجاوز افراد و قطع نا هنجار مساحت وسیعی از ان با راضی زراعی تبدیل شده و یا درختان ان به مصرف سوخت وتهیه ذغال رسیده است کم پشت و پراکنده شده و یا مانند جامعه های بلوط در بختیاری به صورت شاخه زاد در امده اند.
برای جلوگیری از قطع بی حساب درختان بلوط و حفظ این جنگل ها سازمان جنگل ها و مراتع در دهه اخیر احداث اراضی زراعی را مشروط بر انکه به درختان جنگلی و خصوصا بلوط اسیبی نرسید مجاز دانسته اند و از این رو در زیر درختان بلوط در این جنگل ها زارع شتوی جلب توجه می نماید.
در جنگل های بلوط امیخته درختان و درختچه های اوجا تایله محلب زالزالک سنجد چنار زبان گنجشک ونو ارغوان عناب امرود انچکوچک کیکم دغدغک دیوالبالوها گونه های مختلف گیلاس مانند برالیک راناس و غیره سیاه ال انجیر پلاخور زرشک خشگ ارجنک ها و نسترن ها دیده می شود و گاهی نیز در مدارات پایین جامعه مزبور که با جنگل های بنه-بادام هم جوار است عناصر ان جامعه یعنی گونه های مختلف بادام، بادام گوهی، تنگس، بادامچه ،وامچه ، و بادام معمولی و سیاه ولیک واریته های انجیر در ان دیده می شود و در جنگل هایی که بر اثر قطع رویانهدام گذارده و بقهقرا رفته است گونها و کلاه میرحسن های مختلف و گونه های علفی چند ساله و گیاهان خاردار ظاهر می گردد.
در کنار جویبارها در این جویبار ها در این مناطق نیز جامعه های صنوبر وییدو گز همراه با گیاهان پیچنده و بالا رونده ای چون کلک ومو انتشار دارد.
جامعه های بنه – بادام[ویرایش]
در کوه پایه های البرز و زاگرس و حتی در ارتفاعات مرکزی پایین تر از دو مدار بلوط وارس شرایط محیط سبب می شود که تغییراتی در سیمای جامعه و اجتماعات ان پدید اید یکی از عواملی که موجب این تغییرات می گردد بالا رفتن میزان حرارت است و مداری دیگر با جامعه تنه یا بنستان ظاهر می گردد و درخت غالب ان را گونه های مختلف بنه یعنی چاتلا نقوش خنجک وپسته تشکیل می دهد
در اغلب موارد جامعه بنه- بادام یا بنستان- بادام که گونه غالب ان را بنه و ونه غالب زیر اشکوب ان را گونه های مختلف بادام به وجود اورده است دیده می شود.
انتشار انها بدون توجه به گونه های غالب و یا متشکله از اذربایجان شرقی و غربی کردستان لرستان فارس بختیاری کرمان تا بلوچستان و حتی در ارتفاعات کویرهای مرکزی دیده می شود و بازمانده ان ها نیز در دامه های جنوبی البرز کم و بیش به طور پراکنده وجود دارد و در نقاطی دور از دسترس ادمی اجتماعی کوچک تشکیل می دهد.
این اجتماعات در ارتفاعات زاگرس با جامعه های بلوط و در سایر مناطق با جامعه ارس و در جنوب کشور با جوامع سودان – دکانی هم جوار می گردد و نسب تبه موقع و محل بین ۷۵۰تا۲۳۰۰ متر ارتفاع از سطح دریا وسعت دارد و تقریبا نواری بریده بریده و منفصل کویر های داخلی و استپ های مرکزی را احاطه نموده است و جمع مساحت ان از دو میلیون هکتار تجاوز نمی کند.
جامعه های بنه –بادام خصوصا در صورتیکه زیر اشکوب ان ها را بادامهای خاردار با شاخه های بهم رفته تشکیل دهد از لحاظ تجددید حیات طبیعی و اکوسیستم نقش مهمی را ایفا می نماید چه بذز درختان بنه که مورد چرا و استفاده دام قرار می گیرد فقط در مناطق می تواند تجدید حیات کند و بروید که درختچه های بادام در دسترس داشته و زیر اشکوب ان را تشکیل دهد در این حالت نهال بنه سال ها در پناه بادام کوهی وارژن میروید و از دستبرد و چرای دام محفوظ میماند در این اجتماعات گاهی بنه و در بیشتر موارد گونه های مختلف بادام به تنهایی جامعه های بنستان و بادامک زار تنگسزار بادامچه زار و وامچک زار و غیره تشکیل میدهند.
گونه های بنه در این جوامع از لحاظ اهمیت چاتلانقوش پسته و خنجک می باشد و بیش از ۱۵ گونه که بیشتر ان ها در ایران اندمیک می باشندعناصر متشکله وزیر اشکوب ان را تشکیل می دهند گونه های بادام :بادام گوهی وامچک ،بادامک ،بادامچه ارژن، چند گونه بادام دیگر که نام فارسی برای انها انتخاب نشده است در این جوامع ظاهر می گردد و هریک از انها بر حسب شرایط محیط در جامعه ای شرکت می یابد.
در نواحی مختلف نیز گونه های دیگر درخت یا درختچه از قبیل تا تایله کیکم ونو سیاه ولیک پلاخور خشک تراونه ارجنک برالیک و گونه های دیگر گیلاس و ریش بزها مانند ارمک و هم چنین فلفل و جاز در ان دیده می شود.
جامعه پسته[ویرایش]
جامعه پسته در منطقه سرخس در شمال شرقی خراسان انتشار دارد و از شمال غربی سر حدات شوروی تا جنوب شرقی مرز افغانستان و بر روی نوار باریکی امتداد دارد و شامل جنگل ها ی پسته خواجه کلات شوریجه چهچهه تاغون دره و امند می گردد و جامعه ای کم پشت پراکنده و منقطع تشکیل میدهد و مساحت ان از ده هزار هکتار تجاوز نمی کند گونه غالب این جامعه را همانا درخت کوچک پسته معمولی تشکیل می دهد و متاسفانه بر اثر بی توجهی افراد و بر اثر چرای دام این جامعه مورد تهدید قرار گرفته و تجدید حیات ان را غیر ممکن ساخته است.
این جامعه معمولا خالص و یک دست می باشد و کمتر در ان گونه های دیگر شدکت جسته است معهذا بادام های مختلف کام تیغ گرگ تیغ گزهای مختلف قیچ ها پرندو کاروان کش کم و بیش در نقاط باز این جنگل ها به طور پراکنده دیده می شود و گونه ای ریش بز اگر در زیر درختان پسته بروید از تاج ان بالا می رود.
جامعه خنجک[ویرایش]
جامعه خنجک یا خنجکستان و خنجکستان-بادام دارای دامنه انتشار کمتر می باشد و مساحت و گونه های متشکله ان را در جنوب کشور واریته ای از انجیر کاروان کش ارجنگ گون بعضی عناصر صحارا سندی و یا سودان-دکانی تشکیل می دهد و در سایر نقاط کم و بیش با گونه های متشکله جامعه بنه مشابه است.
جامعه سماق[ویرایش]
در دامنه های جنوبی البرز و ارتفاعات زاگرس و هم چنین در ارتفاعات خراسان و در فاصله ۱۰۰۰-۱۷۰۰ متر ارتفاع از سطح دریا جامعه سماق یا سماقستان انتشار دارد.
گونه غالب این جامعه را درخت کوچک و یا درختچه سماق تشکیل می دهد این جامعه گاهی با درخت تاو درختچه های راناس زرشگ ارجنک نسترن بادام کوهی و تمشک همراه است.
جامعه های بید و صنوبر[ویرایش]
به طور کلی در کنار رود خانه ها ونهرها و ماری اب درختان هیگروفیت از قبیل گونه های متعدد بید و گاهی گونه هایی از صنوبر از قبیل پده و یا شالک میرویند و دومدار موازی با مسیر اب جامعه های بیدستان و صینوبرستان یا پده ستان به وجود می اورند و در پای ان ها نیز گونه ها علفی یک ساله و چند ساله به چشم می خورد به طور کلی باید گفت که در ناحیه ایران- تورانی هر جاجوی ابی و یا چشمه ای جریان داشته باشد قلمستان و یا بیدستانی همراه خواهد داشت
پده ستان که درخت غالب ان را معولا درخت پده تشکیل می دهد با برگهای مختلف الشکل خود در کنار انهار کردستان و بختیاری و کارون و اروند رود و در جزایر داخل رود کارون انتشار دارد و گاهی نیز از دامه های مرطوب حوزه خود بالا می رود.
بیشه های کوچکی از ان نیز با ترکیبی از درختچه های کاروان کش تنگس و پرند و گونه های علنی و چند ساله دیگر در حوالی میجیل به نظر می رسد.
استپ های کوه پایه و مرکزی ایران[ویرایش]
این استپ ها جزیی از ناحیه ایران –تورانی محسوب می شوند و با استپ های شوروی متفاوتند غالب نبودن گرامینه ها یعنی کم بورن نسبی گیاهان تیره گندم و هم چنین خشکی فصل تابستان و نوسان شدید حرارت ان ها را از استپ های شوروی متمایز می سازند در این صورت میتوان ان ها را استپ های بیابانی دانست که به وسیله جامعه های نیم خشک محاصره شده است و گاهی نیز در داخل ان جوامع پیشروی می کند و عناصری از ان دو با یکدیگر مخلوط می شوند
اگر چه در این استپ ها بر اثر تغییر شرایط توپوگرافیک و ادافیک جوامع مختلفی ظاهر می گردد معهذا ان ها را از نظر تغییرات نسبی حرارت و بارندگی میتوان به دو تیپ مختلف تقسیم کرد:
استپ هایی که جلگه های کم شیب کوه پایه را می پوشانند دارای محیطی خشک تر می باشند و بارندگی در ان ها بین ۲۰۰-۳۰۰ میلیمتر متغیر است این منطقه از لحاظ کشاورزی برای زراعت دیم نامناسب است معهذا در بسیاری از نقاط مختلف کشور در این منطقه زراعت های دیم دیده می شود که غالبا جنبه اقتصادی نداشته و فقط در سال های پر بارا ن در امدی خواهد داشت و در این منطقه چون اب کافی برای زراعت های فاریاب در تمام سطح ان در دسترس نیست وسعت زیادی از ان به حال ایش است و جامعه های درمنه به نام درمنه زار و یا درمنه-ورک زار ودرمنه کهورک زار درمنه-سیاه کینه زار در ان جلب توجه می نماید کهورک یا جغجغه و ورک دو درختچه خیلی کوچک وعلف هرز وابسته به مزارع به شمار می روند که در اثر زراعت از بین میروند و هنگام ایش و با ترک نمودن مزرعه جای زراعت را مب گبرند و گونه اسفند نیز با واریته های متعدد هر یک در محیط خاصی در این استپ ها دیده می شوند.
در این جامعه ها معمولا در منه گیاه غالب می باشد این گیاه علفی چند ساله کبود یا نقره ای رنگ دارای اکوتیپ های متعددی است و هر اموتیپ در یکی از مناطق و با شرایط اکولوژیکی خاصی انتشار یافته اند و از ابن جهت است که درمنه زارها به معنای اعم قسمت وسیعی از اراضی کشور را اشغال نموده اند از این رو هنگام مطالعه جامعه درمنه مطالعه و تشخیص غالب دوم ان جامعه باید مورد توجه قرار گیرد
علاوه بر این جوامع در مسیر سیلات ها و در امتداد دره ها گاهی درختچه های کاروان کش و پرند جوامعی به نام های کاروان کش زار و پرند زار تشکیل می دهند که با تعدادی گونه های علفی همراهند و در برخی موارد گونه های بادام در ان ها به نظر می رسد.
در این استپ ها گاهی جامعه ارمک یا ارمک زار و در پاره ای موارد جامعه های گون جامعه اسبی گون و یا جامعه های سیاه کینه- گون یا سیاه کینه –اسبی گون که کم و بیش درمنه در انها دیده می شود جلب نظر می نماید.
استپ های مرکزی ایران به کس استپ های کوه پایه دارای محیطی گرمتر و خشک تر است و شامل قسمت وسیعی از خاک کشور و کوید های مرکزی می گردد بارندگی سالیانه ان ها از ۱۰۰ میلیمتر متجاوز است و شامل جوامع مختلفی است که ترکیب فلوریستسک انها بر حسب شرایط کلیماتیک و ادافیک تغیبرمی نماید.
در این مناطق گاهی جامعه قیچ یا قیچ زار –پراند زار قیچ –کاروان کش زار همراه با درختچه های بادام کوهی و نیتراریا در بعضی نقاط نیز جامعه های مختلف خشک زار تراونه زار الف زار و سگ جاز زار دیده می شود.
بر روی خاک های ناپایدار و ریگ های روان گونه های تاغ اسکنبیل گز به ترتیب اجتماعات مختلف تاغستان اسکنبیل زار گززار انتشار یافته است.
در مناطقی که خاک دارای کربنات های قلیایی و گچ می باشد و به اصطلاح شور است جامعه های مختلف شوره زار یک دست و یا همراه با کزیفون و الدروک زار و اشنان زار و جامعه های دیگری از تیره چنغدر که گاهی نیز درختچه های گز و اسکنبیل انتشار داشته و گیاهان علفی دیگر با ان همراه می باشد که از تفصیل درباره ان ها خودداری می گردد.
ناحیه صحارا-سندی[ویرایش]
ناحیه صحارا – سندی ناحیه وسیعی از بیابان ها و استپ های جهان است و از سواحل اقیانوس اطلس و مراکش تا بیابان های سند و پنجاب امتداد می یابد و از شمال به ناحیه مدیترانه ای و از جنوب به مدار راس السرطان و ناحیه سودان دکان و از مشرق به ناحیه ایران – توران منتهی و محدود می شود.
بارندگی در این ناحیه معمولا در فصل زمستان صورت گرفته و تابستان ان خشک و سوزان است کمی بارندگی و گرما و حرارت بسیار محیط ان را خشک ساخته است ولی زمستان ان بر خلاف زمستان ناحیه ایران تورانی معتدل تر است.
رستنی های این ناحیه خیلی یک نواخت می باشد و دارای مشخصات فیتوسوسیولوژیک و ترکیب مشابه است جنس های ان مونوتیپ و یا تعداد گونه های ان معدود است و درجه فراوانی هر گونه هم خیلی ضعیف است و باید کیلومترها طی شود تا گیاهی در ان به نظر رسد در این ناحیه نیز گونه های اندمیک کمتر وجود دارد.
از بین گیاهان ایران فقط نیم درصد از عناصر صحاراسندی یافت می شود و معمولا با عناصر ایران- تورانی و یا سودان – دکانی مخلوط است و بنابراین ناحیه مشخصی در این کشور به نام ان دیده نمی شود.
ناحیه سودان – دکانی[ویرایش]
این ناحیه در افریقا و بین صحارا و ناحیه صحارا – سندی و جنگل های استوایی کنگو قرار دارد و شامل منطقه وسیعی از ساوانا و استپ های سودان می گردد و تا اتیوپی و اریتره و عربستان امتداد یافته و سواحل جنوبی ایران و بلوچستان را در بر گرفته به هندوستان و دکان منتهی می شود و در ایران با ناحیه ایران- تورانی و گاهی مدیترانه ای هم جوار می گردد و در این صورت عناصر این دو ناحیه با یک دیگر مخلوط می شوند.
بارندگی در این ناحیه در فصل تابستان انجام می یابد و زمستان ان خشک می باشد و میزان بارندگی ان از صد میلیمتر کمتر است و در بیابانک به ۴۵ میلیمتر می رسد نوسان حرارت در ان جزیی است و زمستان ان فاقد یخ بندان است
عناصر سودان – دکانی در حدود ۵ درصد گونه های این کشور را شامل می شود که بعضی از ان ها دارای مبدا افریقایی و برخی دارای مبدا اسیایی هستند و در حدود ۲۰ گونه از ان اندمیک ایران به شمار می اید در این ناحیه معمولا خرما کشت می شود و در صورت وجود شرایط ادافیک نخلستان در ان به نظر می رسد.
جامعه های ناحیه سودان – دکانی در ایران[ویرایش]
جامعه کنار یا کنارستان که درخت غالب ان را کنار تشکیل می دهد چون سطح وسیعی را درجنوب کشور اشغال نموده است در هر ناحیه با ترکیب خاصی جلوه گر می شود در برخی موارد پیچ ایشک از ان بالا می رود و گاهی مورد که عنصر نیم مدیترانه ایست در زیر اشکوب ان قرار می گیرد.
جامعه گز شاهی گاهی با کهور جامعه گزشاهی – کهورستان تشکیل می دهد و در نقاط مختلفی انرا همراهی می کنند و گاهی با گونه های کلیر داز خرزهره و اشوارک جامعه ای به وجود می اورد.
جامعه کهورستان که گونه غالب ان درخت کهور می باشد و جامعه های خالص و یک دست ان در جیرفت با گونه های علفی که پوشش سبز زمین را تشکیل می دهد همراه است و در نقاط دیگر جنوب با جامعه های دیگر مخلوط به نظر می رسد جامعه استبرق زار که همراه درختچه لگجی و بعضی گونه های علفی دیده می شود.
جامعه های گیشدر زار همراه با شمح ناترک اسه دره سگ جاز و گاهی نیز همراه بادامک و یاگون و بعضی گیاهان علفی دیده می شود و نیز جامعه های اکاسیا با گونه هایی کرت گبر چگرد و ترکیب های ویژه ای همراه با کوسن و دورک و گونه های علفی دیگر یا همراه استبرق دیده می شود.
در اطراف بندر عباس و در بلوچستان نیز جامعه های کوچک چوج زار و توج زار یا ترکیب گونه های کز و پوتورو نیز جلب توجه می نماید.
در اطراف بندر عباس نیز جامعه های پرخ یا پرخ زار با درختچه کروی شکل پرخ یا به تنهایی و یا همراه با گیشدر و ترکیب گونه های علفی چندی دیده می شود و نسبت به ترکیب ان ها با گیاهان همداه جامعه های مختلفی تشکیل می دهد شیشم ستان که در تنگه سرحه بلوچستان و در جیرفت دیده می شود در تنگه سرحه مخلوط با درختان دیگر و در جیرفت تقریبا یک دست انتشار دارد جامعه کهتر یا کهترزار در بلوچستان و جامعه کلیرستان با گونه های پوتوروتوج در چاه بهار و جامعه انار شیطان جلب توجه می نماید.
در ماند اب های خلیج فارس و دریای عمان دو جامعه حرا و چندل از سایر حوامع متمایز می باشند این درختان دارای ریشه های هوایی هستند که بسان طناب های دیرک درخت را در ان خاک ناپایدار برپا می سازد.
از ان جایی که خاک های جلگه ای و ساحلی دریای عمان و خلیج فارس شور و یا قلیایی است جامعه های تیره چغندر وشور پسند چون هالو کنمون به مقدار و وسعت زیاد دیده می شود.