ادبیات روستایی
سلیمانی:
فردی و بایرامی نمایندگان موفق ادبيات روستايی/ «بازگشت به خویشتن» آل احمد بازتاب وسیعی در
روستایی نویسی داشت
بلقیس سلیمانی گفت: بريدن نويسندهها از روستايينويسی، باعث فقيرتر شدن ادبيات ايران شده است؛ چرا كه يك منبع زبانی غنی شهرستانی را از دست داده است. به باور من ادبيات ايران با طرد ادبيات روستايی به خودش ضربه میزند.
به گزارش خبرنگار مهر، اولين نشست از نشستهاي ادبي شهرستان ادب با عنوان «ادبيات روستايی» با حضور «بلقيس سليماني» و علاقمندان ادبيات داستانی در محل موسسه «شهرستان ادب» برگزار شد.
بلقيس سليماني به عنوان سخنران برنامه، سخنان خود را با اشاره به منابع ادندك ادبيات روستايي آغاز كرد و سپس به تهرانزدگی ادبيات ايران اشاره كرد كه مانع ديده شدن محصولات ادبي ديگر نقاط كشور شده است و گفت: طبقه متوسط شهری از آنجا كه خود را مصرفكننده رمان و محصولات فرهنگیای از اين دست میداند، طبعا خود را نيز توليدكننده اين محصولات میداند. و از اين رهگذر سليقه خود را به جامعه ادبي تحميل میكند و هر آنچه كه به چيزی جز دغدغههای او ميپردازد، روي خوش نشان نمیدهد.
سليماني رمان را محصول شهر و شهرنشيني معرفی كرد كه حاصل نوعی نگاه به هستی است كه اين نگاه به دلايل جامعهشناختی در جوامع روستايی نمیتواند شكل بگيرد.
اين نویسنده سپس به دلايل و زمينههای شكلگيری ادبيات روستايي در ايران اشاره كرد و «اصلاحات ارضی» و مساله «بازگشت به خويشتن» كه توسط متفكريني مانند «آل احمد» و «شريعتی» طرح شد را از جمله آبشخورهای اصلي اين گونه ادبی دانست.
سلیمانی با توجه دادن به تفاوت نگاه شريعتي و آل احمد به مسئله بازگشت به خويشتن، هر دوی اين نگاهها را نوعی واكنش به مدرنيزاسون عنوان كرد كه بازتاب گستردهای در آثار روستايینويسان پيدا كرد.
«سپاهيان دانش» و «سپاهيان بهداشت» از ديگر عوامل موثر در شكلگيری ادبيات روستايی بودهاند، كه سليمانی درباره نقش آنان گفت: «سپاهيان دانش و بهداشت كمك فراواني به جريان ادبيات روستايي كردند؛ چرا كه همه را متوجه روستاها كردند.»
نویسنده رمان روز خرگوش ضمن نقش تعيينكننده «كشاورزی» و «دام» و «زمين» در ادبيات روستايی، اوج اين گونهي ادبي را دهههای ۴۰ و ۵۰ دانست و از «نيما يوشيچ» و «بهآذين» و «بزرگ علوی» به عنوان آغازكنندههای آن ياد كرد كه البته دليل روی آوردن بهآذين و علوی به روستايينويسي تحت تاثير ادبيات رئاليستی سوسياليستی بوده است.
بلقيس سليمانی با تفكيك قايل شدن بين ادبيات روستايی و ادبيات «بومی»، «اقليمی» و «ادبيات شفاهی»، به رويكردهاي ادبيات روستايي پرداخت و نگاه به روستا به منزله «هويت دستنخورده ايرانی» را از جمله مضامين مورد توجه نويسندگان در دهه ۴۰ و ۵۰ بيان كرد.
«مستندنگاری» و «نگاه توريستی» به روستا از ديگر رويكردهايی بود كه سليمانی نمايندگان آنها را «امين فقيری» و «آل احمد» معرفی كرد و «محمود دولتآبادی» را نماينده نگاه «رئاليستی» به روستا دانست و گفت: «ساعدی تعبير خاصي از روستا ارائه كرد. او به باورهای خرافی و تحجر روستاها تمركز كرد. به باور من بريدن نويسندهها از روستايينويسی، باعث فقيرتر شدن ادبيات ايران شده است؛ چرا كه يك منبع زبانی غنی شهرستانی را از دست داده است. به باور من ادبيات ايران با طرد ادبيات روستايی به خودش ضربه میزند.
نويسنده «بازی آخر بانو» در پايان با يادآوری اينكه ما بعد از انقلاب نويسندهای همانند «شولوخوف» نداشتهايم كه تمام ابعاد شكلگيري انقلاب اسلامي را از جمله زمينههايش را در روستاها وشهرهاي كوچك نمايندگي كند، از «اميرحسين فردی» در «سياه چمن» و «محمدرضا بايرامی» به عنوان موفقترين نويسندگان در اين زمينه ياد كرد.