اشکور
عزاداری حسینی به رسم مردمان قدیم روستای اشکور
شهربابکمردم روستای اشکور شهربابک همین که هلال محرم نمایان میشد، رخت سیاه بر تن کرده و برای سرور و سالار شهیدان عزاداری میکردند.
به گزارش خبرگزاری فارس از شهربابک، در گذشته و زمانهای قدیم در روستای اشکور شهربابک نه مسجدی بود و نه حسینیهای، نه روحانی بود و نه مداحی، اما همین که هلال محرم نمایان میشد، اهالی روستا رخت سیاه بر تن کرده و برای سرور و سالار شهیدان عزاداری میکردند.
در ماه محرم به ویژه دهه نخست محرم تمام مردم روستا بویژه جوانان و نوجوانان در روبهروی حمام عمومی روستا گردهم جمع میشدند و با نوای گرم یکی از ریشسفیدان روستا به عزاداری میپرداختند.
آنگاه که دستههای سینهزنی و جوشزنی شکل میگرفتند در کوچه و پسکوچههای خاکی روستا حرکت کرده و با نوای محزون خود کربلا و اسارت و آوارگی را در خود تداعی میکردند.
در ماه محرم که ماه عزاداری است، مردم روستای اشکور شهربابک در دهه آخر محرم مراسم روضه و موعظه برگزار میکردند.
برگزاری مراسم روضهخوانی و موعظه به علت نبود مسجد و حسینیه در اشکور در منزل بزرگان و ریشسفیدان این روستا برگزار میشد.
روحانی هم که از شهر به روستا اعزام میشد در خانه ریشسفید روستا به طور موقت اسکان میگرفت.
برخلاف مراسم عزاداری که با حضور کودکان و بانوان برگزار میشد و شور دوچندانی میگرفت، مراسم روضه و احکام فقط برای مردان برگزار میشد.
در آن مراسمها خبری از سیاستبافی نبود، شیخ احکام میگفت و مردم پند میگرفتند.
یکی از رسوم ماندگار مردم روستای اشکور بلغور درست کردن و پخت حلیم بود که این رسم همچنان پا برجاست و در روزهای تاسوعا و عاشورا با شیر، نقل ریز و یا خرمای خشک از مردم پذیرایی میشد.
برگزاری مراسم تعزیه در شهر که همگی عاشق دیدن آن بودند مردم روستا را به شهر میکشید و در برگزاری تعزیه کامیونی میآوردند که در بالای آن یک شیر وجود داشت و هر از چند گاهی آن شیر مقداری کاه بر سر میریخت، هر مشت کاهی که به زمین میریخت آه و فغان بلند میشد و به آسمان میرفت.
در شام غریبان امام حسین (ع) در طاقچهها و دفهای دود خورده و گلی اتاقها شمعها سوسو میکردند و دلها نفرین، بچهها از سیاهی میترسیدند و زنان روستا از سایه سیاه یزید.
مردم زیر لب زمزمه میکردند و مرثیه میخواندند، به راستی کدام بلندگویی چون نای بریده است و کدام مداحی چون دلهای شکسته؟
در قدیم در روستای اشکور ادیب نبود، اما ادب در خانهها موج میزد، شاعر نبود، اما شعور مردم کوچههای ده را پر از اشعار عاشورایی میکرد، مداح نبود اما مدیحهخوان بود، مسجد و حسینیه نبود که مردم در برابر تواضع و خلوص نیت امام حسین (ع) سر به سجده بگذارند، اما همه حسینی بودند، صاعقه را در کاخ یزید دیدند و زینبی شدند، خون را دیدند و کربلایی شدند، سر را ندیدند، اما سرخی نیزه گلوها را میفشرد.
گزارش از[ویرایش]
وحید فتوحیان