بازی‌های بومی و محلی


بازی‌های بومی و محلی، کودکانه‌های به تاریخ سپرده
» سرویس: استان ها - خراسان جنوبي
کد خبر: ۹۳۰۹۰۹۰۵۲۷۵
یکشنبه ۹ آذر ۱۳۹۳ - ۱۱:۱۱
بخش اعظمی از تاریخ تشکیل‌دهنده استان خراسان‌جنوبی در بحث بازی‌های بومی و محلی خلاصه می‌شود که در گذشته‌های نچندان دور به عنوان یک فعالیت تفریحی و ورزشی نقش بسزایی در سلامت جسمی و فکری مردم روستا و عشایر ایفا می‌کرد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، منطقه‌ی خراسان‌جنوبی، بازی‌های محلی، بخشی از هر فرهنگ محسوب می‌شوند که متناسب با وضعیت اقلیمی و فرهنگی هر منطقه طراحی شده‌اند.

با وجود اینکه برخی بازی‌های محلی در بیشتر نقاط ایران مشاهده می‌شوند و حالتی کلی‌تر دارند، اما بازی‌های بسیاری نیز وجود دارند که خاص هر منطقه بوده و در سایر نقاط کشور دیده می‌شوند.

مطالعه و معرفی این بازی‌ها از آن جهت حائز اهمیت است که می‌تواند هم به ما دانشی در خصوص داشته‌های فرهنگی‌مان بدهد و هم مهم‌تر از آن، فرصتی فراهم کند که با کسب آگاهی بتوانیم در زندگی امروز خود و کودکانمان از آنها استفاده کنیم و از شادی و نشاطی که بخش جدایی‌ناپذیری از این بازی‌هاست بهره‌مند شویم.

بخش اعظمی از تاریخ تشکیل‌دهنده‌ی استان خراسان‌جنوبی در بحث بازی‌های بومی و محلی خلاصه می‌شود که در گذشته‌های نچندان دور به عنوان یک فعالیت تفریحی و ورزشی نقش بسزایی در سلامت جسمی و فکری مردم روستا و عشایر ایفا می‌کرد.

بازی‌ها به طور عام دارای یک بار فرهنگی هستند که چه در عصر حاضر و چه در گذشته، با هدف پر کردن اوقات فراغت انسان طراحی شده‌اند.

با شناخت بازی‌های بومی، قبیله‌ای، محلی و سنتی ایران که علاوه‌بر بار فرهنگی، از جذابیت و تنوع بالایی نیز برخوردارند، نه تنها می‌توان تاریخ و سنن این مرز و بوم را به شکلی پویا و عمیق به نسل‌های آینده منتقل کرد، بلکه از آن به‌عنوان بهانه‌ای برای گریز از عواقب اعتیاد به تکنولوژی و معنا و مفهوم بخشی دوباره به زندگی می‌توان استفاده کرد.

به خصوص آنکه در بسیاری از این بازی‌ها، قوانین ساده و اولیه‌ای از شکل بهینه‌ی اداره زندگی و هدایت آن آموزش داده و تمرین می‌شود تا افراد را به مهارت‌های لازم برای روبرویی با موقعیت‌های دشوار زندگی مجهز کند.

لزوم توجه به بازی‌های بومی و محلی

«سیدحسین اصغری» سرپرست اداره ورزش وجوانان بیرجند در گفت‌وگو با خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) گفت: بازی فعالیتی جسمی و یا فکری است که با هدفی خاص مانند سرگرمی، شادی و لذت ارضای نیازهای درونی و … انجام می‌شود که اگر این بازی ریشه در فرهنگ، آداب و رسوم و پیشینه تاریخی داشته باشد، بازی محلی است.

وی با بیان اینکه بازی‌های محلی خراسان‌جنوبی نقش مهمی در فرهنگ و آداب و رسوم خاص دارد، افزود: بازی محلی را می‌توان هم‌زاد آدمی دانست و با توجه به نحوه انجام برخی بازی‌ها می‌توان فهمید که بازی‌ها با هدفی خاص ساخته شده‌اند.

اصغری ادامه داد: بازی‌های محلی بخش مهمی از فرهنگ یک ملت محسوب شده و هم وسیله پرکردن اوقات فراغت است و هم نشان‌دهنده جهان‌بینی افراد است.

سرپرست اداره ورزش وجوانان بیرجند اظهار کرد: در واقع ایجاد و ثبت یک بازی محلی نشان از هوش و خلاقیت و از همه مهم‌تر بهره‌وری بشر بوده، که با کمترین امکانات و فضا دست به خلق یک نوع سرگرمی برای تنوع در لحظات زندگی است.

بازی‌های محلی آینه تمام نمای اجتماع

«سیدمحمدعلی حافظی» یک محقق و نویسنده نیز با بیان اینکه بازی‌های محلی هم‌چون ضرب‌المثل‌ها آینه تمام نمای اجتماع است، به ایسنا گفت: بازی‌های محلی از دیدگاه مردم‌شناسی و جامعه‌شناسی اهمیتی بسزا دارد.

وی افزود: یک بازی در درون خود، جنبه‌های مختلف جسمی و روانی را گردآورده است.

این محقق و نویسنده اظهار کرد: لزوم اهمیت بازی‌های محلی در پرورش روح و جسم بشر و ایجاد روح نشاط و شادابی در انسان، بخصوص انتقال و حفظ آن بعنوان یک فرهنگ ملی و از طرفی دیگر جایگزینی بازی‌های مجازی به جای این بازی‌ها در دنیای کنونی که بی‌تحرکی و کاهش نشاط را در جامعه بسط داده و بعنوان تهدیدی برای این بازی‌ها محسوب می‌شود.

حافظی ادامه داد: لذا لزوم توجه و سرمایه‌گذاری مسئولان این حوزه در سطح کلان و خرد هم‌چنین لزوم ترویج آن در مدارس و میان کودکان را می‌طلبد.

وی افزود: در گذشته خانواده‌ها و همسایگان به یکدیگر نزدیکتر بودند، همین طور روابط بیشتری در میان آنان بود. علاوه‌بر این سلامتی بیشتر در بدن آنان دیده می‌شد و آنان در زمانی که پا به سن می‌گذاشتند کمتر به بیماری‌های مختلف دچار می‌شدند و دلیل این همه سلامتی و شادابی بازی‌های تحرک‌دار در زمان کودکی بود.

حافظی گفت: هم‌اکنون بازی‌های کامپیوتری و پلی‌استیشن و موبایل و ... جای آن بازی‌ها را گرفته و بیشتر افراد به‌علت استفاده بیش از حد از بازی‌های رایانه‌ای عضلات کوچکتری در بدن دارند و بیشتر به بیماری‌ها دچار می‌شوند.

پژوهش در بازی‌های بومی و محلی جدی گرفته شود

این محقق و نویسنده با بیان اینکه پژوهش باید در بازی‌های بومی و محلی جدی گرفته شود، گفت: بحث در خصوص این بازی‌ها در مدارس، چاپ کتاب‌ها و مجلاتی در مورد این بازی‌ها مطالبی را ارائه دهد و جشنواره‌ی بازی‌های بومی- محلی راهکارهایی برای احیا و گسترش بازی‌های بومی محلی است.

حافظی در ادامه به معرفی بازی‌های بومی محلی خراسان جنوبی پرداخت:

گُلّه بَاْزی

«گُلّه بَاْزی» بازی با گلوله‌های سنگی و فلزی که پسر بچه‌ها را سرگرم می‌کند.

«گُلّه» تلفظ گویشی واژه گلوله فارسی است و بیشتر به گلوله توپ و یا به هر سنگ گرد گونه‌ای که به اندازه یک گلوله توپ باشد، اطلاق می‌شود.

گله بازی دو گونه است که نوع نخست این بازی شباهت تام به «تُشله بَاْزی»(تیله بازی) به ویژه نوع «قُپَّقان» آن داشت و وسیله این بازی چون بزرگتر از «تیله» بود «داو» بزرگتر و خانه‌های بازی گودتر و گشادتر و فاصله خانه‌ها نیز بیشتر بود.

از آنجا که گلوله‌های فلزی سنگین بوده، بازیکنان آن نوجوانان و یا مردان جوان بودند.

در نوع دوم این بازی که بیشتر نوجوانان بازی می‌کردند هر یک از بازیکنان سنگ‌های گردگونه‌ای به اندازه یک گلوله توپ پیدا می‌کردند که تعداد بازیکنان معمولاً سه نفر بود.

نفر اول گله خود را به فاصله چند متر به جلو می‌انداخت و هنگامی که سنگ از حرکت باز می‌ایستاد نفر دوم سعی می‌کرد آن را با گله خود بزند.

اگر آن را می‌زد و به اصطلاح تیر می‌کرد از نقطه حرکت تا جایی که گله او رفته بود صاحب آن گلوله را سوار می‌شد و پس از او نفر سوم همین عمل را انجام می‌داد و باز نوبت نفر اول می‌رسید.

چون برد و باخت این بازی سواری خوردن و سواری دادن بود به این بازی می‌گفتند: «گُلّه بَاْزی وَر سِوَاْری» «گله‌بازی بر سواری».

«جِنَّت بَاْزی»

«جِنَّت بَاْزی» از بازی‌هایی است که دهه شصتی‌ها با آن خاطره‌های زیادی دارند و این بازی در خراسان‌جنوبی نیز بین دخترها و پسرها رواج داشته است.

این بازی را خَتِّ جِنّی «خطّ جِنّی» نیز می‌نامند و در دو نوع بین دختران و پسران بازی می‌شود.

نوع اول اختصاص به بیرجند نداشت و در بسیاری از جاها معمول بود و بیشتر دختر بچه‌ها آن را بازی می‌کردند.
این بازی بدین سان است که با گچ یا زغال روز زمین با کشیدن سه خط عمودی و چهارخط افقی شش «خانه» مربع ایجاد می‌کردند و پس از خانه ششم یک نیم دایره می‌کشیدند که «دروازه» نام داشت و «داو» بازی درست می‌شد.

بازیکنان هر کدام قطعه سنگ تخت و کوچکی داشتند هریک از بازیکنان به نوبت سنگ خود را در خانه یک می انداخت و پای چپش را از زمین برمی داشت و به عقب تا می زد و با یک پا با جهیدن حرکت می کردند و با نک پا سنگ را به خانه دوم می انداخت و به همین ترتیب آن را تا خانه ششم می برد و از آنجا با یک ضربه به بیرون می انداخت.

در خانه چهارم که نام «آسوده» بود حق داشت دو پایش را چند لحظه روی زمین بگذارد و اندکی استراحت کند و بعد به بازی ادامه بدهد.

اگر سنگ بر روی خطی قرار می گرفت و یا از خانه ها خارج می شد و یا در «دروازه» می‌افتاد بازی کن «می‌سوخت» و نفر بعدی بازی را شروع می‌کرد.

نوع دوم که اختصاص به بیرجند داشت و بیشتر پسرها بازی می کردند نحوه بازی تقریبا مانند نوع اول بود و بازیکن با همان شیوه عمل می‌کردند.

در این «داو» خانه نخستین آستانه و نیم دایره انتهایی «دریا» نام داشت.

بازیکن می‌توانست در خانه‌های ۸ و ۹ دو پایش را در دو طرف خط «هر پا را در یک خانه» بگذارد و اندکی آسوده بشود این دو خانه بر روی هم «آسوده» نامیده می شد.

«لولو بازی»

در این بازی یک نفر با کمی فاصله کنار دیوار می‌نشیند و سنگ کوچک و بزرگی رو به رویش قرار می‌گیرد و یک نفر روی چشم‌های او را با دست می‌پوشاند و بعد حدود ۱۰ تا ۲۰ نفر به فاصله ۵ متر از او قرار می‌گیرند.
در ادامه نفری که پشت سر فرد نشسته کلمه «لولو» را ۱۰ تا ۱۲ بار در گوش او می‌گوید و سپس یک نفر از آنهایی که رو به روی او قرار دارد با سنگ کوچک چند ضربه به سنگ بزرگی می‌زند و سر جایش می‌نشیند.

نفر اول که تا آن لحظه چشم‌هایش بسته بود با باز شدن چشم‌هایش باید تشخیص دهد چه کسی ضربه‌ها را به سنگ بزرگ زده است، اگر تشخیص داد باید فردی که ضربه زده او را پشت خودش سوار کند و یک دور، دور جمع به او سواری دهد و سر جای اولش کنار دیوار بنشیند و اگر تشخیص نداد باید فردی که به سنگ ضربه زده پشت طرف اول که چشمانش بسته شده بود سوار شود و دور جمع یک دور بزند و سر جای او کنار دیوار بنشیند و بازی به همین منوال ادامه دارد.

«دفتر بازی»

«دفتر بازی» نیز از جمله بازی‌هایی است که با شرکت ۲ گروه ۸ تا ۱۰ نفره انجام می‌شود.

در این بازی که باید در میدانی باز انجام شود ۲ گروه روبه روی هم می‌ایستند و تخته سنگ‌هایی به شکل مکعب مستطیل را جلوی خود قرار می‌دهند، هر گروه باید به تخته سنگ‌های گروه مقابل که به صورت عمودی قرار گرفته است طوری ضربه بزند که تخته سنگ به صورت افقی به زمین بیفتد، هر نفر از ۲ گروه که موفق به انداختن تخته سنگ رقیب شود می‌تواند به عنوان جایزه دوباره ضربه بزند و تخته سنگ را بیندازد، اگر همه افراد یک گروه موفق به انداختن تخته سنگ‌های گروه مقابل شوند به‌عنوان گروه برنده اعلام می‌شوند و باید پشت افراد گروه مقابل سوار شوند و در زمین رقیب قرار گیرند، به این ترتیب ۲ گروه جایشان را با هم عوض می‌کنند و بازی دوباره ادامه می‌یابد.

«اوستا غلوم»

یکی از بازی‌هایی که اهالی این روستا در ایام عید انجام می‌دهند «اوستا غلوم» است که در این بازی یک گروه ۵ نفره یا بیشتر تشکیل و یک نفر به عنوان اوستا انتخاب می‌شود و بازی را شروع می‌کند.

اوستا باید شیرین کاری‌هایی مثل تکان دادن گوش‌ها یا بینی یا تقلید صدا انجام دهد و بازیکنان دیگر به ترتیب همان حرکت را از نفر کناری اوستا تا دیگران انجام دهند و تکرار کنند.

اگر فردی از بازیکنان بخندد جریمه می‌شود و اوستا تعیین می‌کند فرد خاطی باید به چه صورت جریمه شود و این جریمه می‌تواند کلاغ پر یا بشین پاشو باشد.

بازی به همین منوال ادامه دارد و به ترتیب نفر پهلویی اوستا تا نفر آخر به عنوان اوستا انتخاب می‌شوند که این بازی را در محیط بسته هم می‌توان برگزار کرد.

اِسْتایِ زَنجیلْ باف «استاد زنجیر باف»

چند بچّه حدوداً ۱۰ ساله و تقریباً هم نیرو - دختر یا پسر یا هر دو - در یک صف کنار هم می‌ایستادند و دست‌های یکدیگر را محکم می‌گرفتند.

در دو سر صف دو تا از بچّه‌های بزرگتر یا نیرومندتر می‌ایستادند و دست اوّلین بچّه سرِ صف را می‌گرفتند. این دو بچّه نقش دو «استاد» بازی را داشتند. بچّه‌ای که در سر طرف راست صف ایستاده بود «استاد» اصلی بازی بود و آن که در سمت چپ صف بود «اِستایِ زَنجیل باف» (استاد زنجیر باف) خوانده می‌شد. ابتدا «استاد» اوّلی به «استاد زنجیرباف» خطاب می‌کرد و می‌گفت: «اِستای زَنجیل باف» و او در پاسخ می‌گفت: «بَاْله / اَاْله»(بله) و ادامه می‌داد: «زَنجیلِ‌ماره بِباف»(زنجیر ما را بباف) و او می‌پرسد:«با صدای چه» اُستاد مثلاً می‌گفت: «با صدای کلاغ». آنگاه استاد دوّمی می گفت:«اُشتُرُن سَرکار از کَدُو قَلْأه بِرَن (اشتران سرکار) سرکار» عنوانی بود که به «امیرقاین» اطلاق می‌شد.(از کدام قلعه بروند).

و او دست خود و دست بچّه‌ای را که گرفته بود بلند می‌کرد و می‌گفت: «اَزی قَلْأه»(از این قلعه).

«استاد زنجیرباف» در حالی که دست بچّه کناری خود را در دست داشت مرتّباً صدای «کلاغ» در می‌آورد و به راه می‌افتاد و بچّه‌های دیگر دست در دست به‌دنبال او حرکت می‌کردند و از زیر بازوان «استاد» اوّلی و بچّه مجاورش می‌گذاشتند و صدای «کلاغ» در می‌آوردند و به جای اولیّه خود برمی‌گشتند، در نتیجه بچّه مجاور «استاد» برمی‌گشت و جهت ایستادنش عوض می‌شد و دو دست او که قبلاً در دو طرف وی بود هر کدام از جلو به سویی دیگر کشیده می‌شد. این گفتگو میان دو «استاد» پیوسته تکرار می‌شد و هر بار «استاد زنجیرباف» با بچّه‌های پشتِ سرش از زیر بازوان دو بچّه بعدی رد می‌شدند تا جهت ایستادن و وضع دست‌های همه بچّه‌ها عوض می‌شد و «زنجیر بافته می‌شد». آنگاه پرسش‌ها و پاسخ‌هایی میان دو «استاد» ردّ و بدل می‌شد.

آنگاه هر یک از دو «استاد» صف را به طرف خود می‌کشیدند و همه می‌گفتند: بکش و ببین و آنقدر این کشیدن را ادامه می‌دادند تا دست یکی از بچّه‌ها از دست بچّه کنارش در می‌رفت و «زنجیر» پاره می‌شد و با این عمل این بازی پایان می‌یافت و اگر می‌خواستند آن را ادامه بدهند همین برنامه را تکرار می‌کردند.

«کیه‌کیه در می‌زنه؟»

بازیکنان به وسط می‌آیند و حاضران همراه با آهنگ تنبک و دایره دست می‌زنند و بازی شروع می‌شود.

داستان مربوط به دختری است که خواستگاران بسیاری دارد و آنها پیوسته به منزل آنها می‌آیند. مادر از او سئوال‌هائی می‌کند و جواب‌هائی می‌شنود.

نمونه متن از این قرار است:

مادر: گل پری، نازپری - دیشب لب بومد که بود؟ کل کل غلیوند چه بود؟ دختر: مرگ خودت، جون خودت کسی نبود - بچه تاجر بچه بود - تکه چپت آورده بود - بالای سرم گذاشته بود - وقتی که من بیدار شدم - پدر سگه بجسته بود - گل سرخ و گل زرد و گل ناز - شالا من باشم و یار.

«گردوبازی»

این بازی به صورت گروهی و پسرانه است و در فضای باز انجام می‌شود هریک از بازیکنان بر اساس قرار قبلی در حالی که تعدادی گردو در دست دارند با قرار دادن دو یا سه عدد گردو روی هم یعنی به تعداد افراد بازیکن گردو در کنار هم قرار می‌دهند.

هریک از بازیکنان یک عد د گردو بزرگتر از گردوهای چیده شده در میدان بازی که اصطلاحاً «شقه» می‌نامند برای ضربه زدن به گردوهای چیده شده در دست دارند شروع‌کننده‌ی بازی که در فاصله ۴ تا ۵ متری مکان قرار گرفتن گردوها ایستاده است با شیر خط کردن تعیین شده بازی را با نشانه گرفتن با شقه‌ای که در دست دارد شروع می‌کنند.

اگر توانست گردوها را با ضربه‌زدن از داخل دایره‌ای که گردوها چیده شده خارج کند همه‌ی گردوها را تصاحب می‌کند یعنی برنده همه‌ی گردوها می‌شود و افراد بازیکن مجدداً گردو خودشان را داخل مکان بازی می‌چینند در این مرحله برنده بازی علاوه بر گردوی که همراه با دیگر بازی کنان داخل میدان بازی قرار می‌داد یک جفت بیشتر از دیگر بازیکنان در «مته» مکان بازی می‌چیند در این مرحله نیز برنده‌ی بازی، آغازکننده‌ی بازی است در هر مرحله از بازی تعداد ی از گردوها در مکان بازی باقی می‌ماند ونفرات بعدی بترتیب بازی را ادامه می‌دهند.
بازیکنان بخاطر هیجان بخشیدن بازی در هر دوره از بازی سعی می‌کنند تعد اد جفت‌های گردو را بیشتر کنند بدین ترتیب بازی ادامه می‌یابد.

در پایان بازی هریک از بازیکنانی که بیشترین گردو را بدست آورندآن فرد برنده بازی است.

«الک دولک»

ابتدا بازیکنان بین خود دو نفر را به عنوان سردسته انتخاب و سپس دوسردسته از طریق یارگیری، یارهای خود را انتخاب می‌کنند.

درانتخاب یار، سرعت و قوای جسمانی اهمیت دارد. بعد از یارگیری، دو دسته بین خودشان قرعه می‌اندازند تا معلوم کنند، کدام دسته بازی راشروع کنند.

سردسته‌ای که می‌خواهد بازی راشروع کند، در یک محل از زمین بازی دوتا سنگ را به فاصله یک وجب دست، کنارهم قرار می‌دهد. بعد چوب الک راروی آن می‌گذارد و چوب دولک را به دست می‌گیرد. یارانش هم دور سردسته جمع می‌شوند آن وقت بااجازه سردسته دوم بازی را شروع می‌کنند.

ابتدا نوک چوب دولک را زیر چوب الک می‌گذارد و با چند بار حرکت دادن آن به چپ و راست، با یک حرکت چوب الک را به هوا پرتاب می‌کند.

دراین هنگام دسته مقابل که منتظر پرتاب شدن چوب الک درهوا هستند، به دنبالش می‌دوند تا آن را بگیرند. اگرچوب الک را درهوا گرفتند، بازی به نفع آنها تمام می‌شود و گروه بازنده بازی را به گروه دوم واگذار می‌کنند.

اما اگرچوب الک را نگرفتند، یکی از بازیکنان همان دسته اول، چوب الک را برمی‌دارد و از همان محلی که به زمین افتاده است به طرف محلی که از آنجا به هوا پرتاب شده، نشانه‌گیری کرده و پرتاب می‌کند. طوری که درهمان محل به زمین بنشیند.

دراین وقت بازیکنی که الک را به هوا پرتاب کرده است، درآن محل ایستاده تا با چوب دولک مانع به زمین رسیدن چوب الک شود.

حتی می‌تواند با همان چوب دولک به چوب الک بزند و آن را دوباره به هوا پرتاب کند. اما اگرنتواند مانع به زمین افتادن الک شود، این بار نوبت آن بازیکن تمام شده و بازی را به یکی ازیاران خود تحویل می‌دهد که بازی را ادامه دهد.

ولی اگرالک را طوری زد که به هوا پرتاب شد، در محلی دیگر به زمین افتاد، همان بازیکن که الک را به هوا پرتاب کرده باچوب دولک فاصله بین الک تا محلی که چوب الک ازآنجا به هوا پرتاب شده را اندازه‌گیری می‌کند و گروهشان امتیاز می‌گیرد. «هریک بار اندازه دولک، یک امتیازاست» بازی دوباره ادامه پیدا می‌کند تا هردسته که توانست حد نصاب امتیاز را کسب کند برنده بازی می‌شود.

«اسم و فامیل بازی»

هر یک از افراد از افراد شرکت‌کننده برگ سفیدی را خط کشی کرده و در ستون‌های آن اسم، فامیل، گل، حیوان، شهر، غذا و... را می‌نویسند یکی از افراد حرفی از الفبا را مشخص کرده و بلافاصله افراد در هر کدام از ستون‌ها نامی را می‌نویسند. هر کس که زودتر تکمیل کرد با صدای بلند می‌گوید «ایست».

نوشتن متوقف شده و فرد اعلام‌کننده اسامی را یکی یکی می‌خواند. پس از او دیگران اسامی نوشته شده را می‌خوانند و هر یک از نام‌ها که درست باشد، چنانچه با دیگران مشترک باشد ۵ امتیاز و در غیر این صورت ۱۰ امتیاز تعلق می‌گیرد در پایان امتیازات جمع‌بندی شده فردی که بیشترین امتیاز را آورده برنده اعلام و رتبه دیگران نیز مشخص می‌شود.

همان طور که گفته شد بازی‌ها برگرفته از فضای فرهنگی و جغرافیایی خود هستند و بنابراین هر منطقه‌ای ارزش ها و آن دسته از مهارت‌ها را از طریق بازی در اعضای خود تقویت می‌کند که لازمه زندگی در آن منطقه است.

به هر حال بازی‌های محلی ریشه در آئین و فرهنگ ما دارند و با بررسی واژه‌های مختلف و اشعار استفاده شده در بازی‌های محلی می‌توان به حلقه‌های گمشده فرهنگ در ادبیات این منطقه پی برد.

چه زیبا می‌شد اگر مراکز آموزشی برای انجام دادن این بازی‌ها ساعت‌هایی را به آموزش و انجام آنها اختصاص می‌دادند.

گزارش از «سپیده قلندری اسفدن»



جعبه‌ابزار