هشداری نسبت به یک «رخنه فرهنگی» با تبعاتی وحشتناک؛
«روستا مهدها» طراحی جدید غرب برای از بین بردن نسل آینده ایران/ تربیت کودکان روستایی با آروزهایی شهری
گروه فرهنگی - رجانیوز: رهبر معظم انقلاب در دیدار اسفندماه خود با اعضای مجلس خبرگان رهبری نسبت به ایجاد رخنههای فرهنگی واکنش نشان داده و فرمودند: «اگر چنانچه یک رخنهی فرهنگی بهوجود آمد، مثل رخنههای اقتصادی نیست که بشود را جمع کرد، پول جمع کرد یا سبد کالا داد یا یارانهی نقدی داد؛ اینجوری نیست، به این آسانی دیگر قابل ترمیم نخواهد بود، مشکلات زیادی دارد.»
چندی پیش در مطلبی مجزا به یکی از این رخنههای فرهنگی اشاره و نسبت به نقش آفرینی نهادی غربی به نام یونسکو در حوزه محتوای تربیتی مدارس هشدار داده شد. حال در این مطلب به یکی دیگر از رخنههای فرهنگی شیک و اتوکشیدهای که در حال رواج پیدا کردن است و متاسفانه نه تنها با آن مقابله نشده، که از سوی مسئولان برای حضورش در ایران تمنا هم وجود دارد، پرداخته میشود.
رخنهای که فقط فرهنگی نیست
یکی از اتفاقات بسیار خطرناک که در چند سال اخیر در جامعه ایرانی رواج پیدا کرده است تاسیس و افزایش مهدهای کودک است. این نهاد که بر اساس یک کپی برداری ناقص از نهادی مشابه در کشورهای غربی در ایران پا گرفت، آسیبهای فراوانی را متوجه کودکان ایران نمود. این آسیبها فقط به حوزه فرهنگ محدود نشده و آثار سوئی بر روند یادگیری و رشد شخصیتی کودکان گذاشته است. آغاز آموزشهای زودهنگامی مانند آموزش زبان برای کودکان زیر شش سال که باید بیشترین وقت خود را صرف بازی کنند، یکی از برنامههای خطرناک این مهمدکودکهاست که آینده تحصیلی، شخصیتی و حتی سلامت جسمی و حرکتی کودکان را تهدید میکند.. البته درباره این موضوع جای بحث فراوان است اما در سالهای اخیر شاهد رواج مهدهای کودکی با تشویق و مدیریت یونیسف در ایران هستیم، که خطراتی چند برابر را متوجه فرهنگ جامعه ایرانی کرده است.
به نام حقوق کودک، اما به کام دیگران!
«روستا مهد» عنوان مهدهای کودکی است که در روستاهای کشور تاسیس میشود. تاسیس این روستامهدها با تشویق سازمان جهانی یونیسف بوده و این نهاد بین المللی تلاشی جدی برای گسترش این نهاد روستایی دارد. متاسفانه سازمان بهزیستی کشور هم که متولی مهدهای کودک است، دست به دست یونیسف داده و او را در ایجاد هرچه بیشتر این رخنه فرهنگی یاری میکند.
کریستین سالازار فولکمن نماینده یونیسف در ایران در سال ۱۳۸۶ گفته بود: «یونیسف و سازمان بهزیستی در زمینه ارائه خدمات و اطلاعات مورد نیاز خانوادههای ایرانی برای والدیت مطلوب و مراقبت و حمایت بهتر از کودکان با یکدیگر همکاری خواهند کرد.»
تارنمای نمایندگی این سازمان در ایران با نقل این جمله افزوده بود: «یکی از مسائل مورد توجه یونیسف و سازمان بهزیستی در راستای تقویت خانواده ها و کودکان ایرانی، تاسیس روستا مهد و آموزش پیش دبستانی است. ارائه خدمات مناسب در سالهای آغازین زندگی یک کودک از مهم ترین وظایف خانواده و اجتماع است. خدمات مناسب در سالهای آغازین زندگی کودکان، ضمن آماده سازی زمینه رشد و یادگیری آنها در دوران تحصیل، در تحقق حقوق کودک نیز تاثیر به سزایی دارد.»
وقتی یونیسف شخصا غذا در دهان کودکان میگذارد
برای اینکه وجود این خطر سهمناک را بیشتر باور کنیم مطالعه چند عدد و رقم خالی از لطف نیست.
برای مثال تنها در استان آذربایجان غربی بر اساس آمار موجود در تارنمای اداره کل بهزیستی این استان، بیش از ۷۰۰ روستا مهد وجود دارد که بیش از ۹۰ روستامهد را یونیسف مستقیما اداره میکند!
سیدمحمد حسن جوادی مدیرکل وقت امور کودکان و نوجوانان سازمان بهزیستی در اردیبهشت سال ۱۳۸۷ درباره تعداد روستا مهدهای کشور گفته بود از ۱۵ هزار روستای کشور تا آن زمان در ۵هزار روستا، روستا مهد ایجاد شده و اگر اعتبار تامین شود تا پایان برنامه پنجم همه روستاها به روستا مهد مجهز خواهند شد.
مدیرکل بهزیستی سیستان و بلوچستان نیز در ابتدای اردیبهشت ۱۳۹۳ با ارائه آماری از وجود ۷۰۰ روستا مهد در این استان خبر میدهد. با کمی جستجو در فضای مجزی و خبرگزاریها میتوان به آمارهای نارحت کننده دیگری هم دست پیدا کرد که علاوه بر گسترش روستامهدها، مدیریت یونیسف بر این روستا مهدها را هم گوشزد میکند.
برای مثال تارنمای نمایندگی این سازمان در ایران در گزارشی به بازدید گروهی از یونیسف از یک روستا مهد اشاره کرده و مینویسد: «گروهی از کودکان در روستای مخت در نزدیکی نیکشهر به استقبال گروه بازدید کننده یونیسف و بهزیستی می روند و در سرودی دسته جمعی می خوانند"یونیسف ما از شما متشکریم، تغذیه سالم، بدن سالم، ما دیگه هله هوله نمی خوریم"».
این راه را ۳۷۰ سال پیش رفتهایم
رخنههای فرهنگی همیشه لباسهای اتوکشیده بر تن دارند و هدفهای خود را در قالب برنامههایی عام المنفعه دنبال میکنند. یونیسف که این روزها با عناوینی چون تغذیه سالم به روستاهای ایران وارد شده است، اولین مجموعهای نیست که اینچنین عمل میکند. در همین ایران خودمان اولین گروه مسیحیان پروتستان (شاخه میسیونری مسیحیت) وقتی در سال ۱۰۲۴ شمسی در ایران حضور یافتند برای تبلیغ مسیحیت و جذب ایرانیان به آیین مسیح(ع)، اقدام به تأسیس مراکز خیریهای مانند یتیمخانهها، مراکز نگهداری سالمندان، بیماران خاص و نابینایان کردند.
بنابراین طبیعی است که هم اکنون نیز برنامههایی مانند تغذیه سالم برای کودکان یا آموزش سلامت جنسی به نوجوانان و پیشگیری از اعتیاد دانش آموزان، طرحهایی هستند که میتوانند با عناوین فریبای خود مسئولان جمهوری اسلامی را قانع کنند که با دست خود پایگاهی برای ترویج سبک زندگی و اندیشه غربی به نهادهایی چون یونیسف تقدیم کنند. اینچنین است که این رخنه فرهنگی حتی با استقبال نهادهای جمهوری اسلامی هم روبرو میشود و عملاً چندین میلیون کودک روستایی ایران در قالب تغذیه سالم، واکسیناسیون، آموزش مهارتهای زندگی و...عملاً در اختیار برنامههای تربیتی و پرورشی یک سازمان غربی قرار میگیرند. اینکه فکر کنیم برنامههای یونیسف در این روستامهدها فقط به تغذیه و... محدود خواهد شد بیش از آنکه خوش خیالی باشد، ناشی از ساده لوحی خواهد بود.
کودکان روستا، شهری تربیت میشوند
نکته مهم دیگر آنکه تاسیس روستامهدها فارغ از نوع آموزشها و محتوای برنامهها به خودی خود تغییر دادن الگوی تربیت در روستاست. روستامهدها به آرامی نسل بعدی را که قرار بوده است ساکنان روستا باشند و مهارتهای زندگی در روستا را بیاموزند و طبق یک الگوی مشخص وظایف پدران و مادران خویش را بعهده بگیرند، تبدیل به یک نیروی ناکارآمد در روستا میکند. نسل بعدی این روستاها افرادی خواهند بود که اگرچه در روستا رشد یافتهاند اما علایق و مهارتهایی متناسب با زندگی شهری دارند. چنانکه طراحان روستامهدها رسماً بر لزوم ایجاد آموزشهایی «یکپارچه» در سنین کودکی و نوجوانی تاکید کردهاند!
تارنمای نمایندگی این سازمان در ایران در گزارشی از حال و هوای یکی از این روستامهدها مینویسد: « این کودکان که اغلب بین ۳ تا ۵ ساله هستند می توانستند به جای این اتاق، بیرون از خانه باشند، یا به دنبال بزهایشان بدوند ، و یا حتی از خواهر و برادرهای کوچکترشان نگهداری کنند، اما به دلیل تلاشهای مشترک یونیسف وسازمان بهزیستی کشور آنها اکنون می توانند ساعاتی از روز خود را در روستامهد بگذارانند و مهارتهای اجتماعی و پیش دبستانی خود را تقویت کنند.»
آنچه این رسانه با حالت تمسخر و تخفیف از آن بعنوان دنبال بز دویدن و یا نگهداری از کودک یادآوری میکند، در واقع یعنی دور کردن کودکان از فضای رشد طبیعی در روستا و یادگیری مهارتهای روستایی. از آن سو آنچه با عنوان مهارتهای اجتماعی و پیش دبستانی به آن اشاره میشود، همان تربیت و آموزش غیر بومی و بیتناسب با نیازهای فردای این کودکان است. این روستا مهدها حتی الگوهای شادی و بازی کودکان روستایی را تغییر داده و بر اساس همان آموزش «یکپارچه» به سمت آواز، رقص، موسیقی، بازی با اسباب بازیهای صنعتی و خارج از طبیعت و صد البته همه اینها بصورت مختلط سوق میدهند.
بنابراین هیچ بعید نیست که در آینده، ایران کشوری خالی از روستا باشد و این یعنی از بین رفتن یکی از حلقههای رشد و پیشرفت کشور.
خودمان آستین همت بالا بزنیم
توسعه و تعالی روستاها و آسیب زدایی از این مناطق و همچنین تلاش برای رفع معضلاتی چون تغذیه در کودکان روستایی باید بر اساس یک مدیریت بومی و طراحی ایرانی اسلامی انجام بگیرد و نه بر اساس یک الگوی طراحی شده در غرب و با مدیریت آنها.
طرح روستامهدها براساس توافق نامه سال ۲۰۰۵-۲۰۰۶ ميان سازمان بهزيستي و يونيسف به اجرا درآمده است ولی جلوی ضرر را از هرجا بگیریم منفعت است. اما آیا کسی هست که این «رخنه فرهنگی» را رصد کرده و برای جلوگیری از خطرات وحشتناک و سهمگین آن تدبیری بیاندیشد.