تلخاب
هزاران میخ آرزو در درخت شفابخش مهاباد
درخت مقدس تلخاب به لحاظ کارکردی جزو درختهای قدسی است که مکانیسمهای اجتماعی وکارکردی آن در مواقع به خطر افتادن سامان اجتماعی به کار میآیند، یا به تعبیر درکیمی انسانها زمانی پدیدههای مقدسی همچون درخت را ارج مینهند که در ناخودآگاه خود، قدرت جامعهشان را جشن میگیرند.
اینجا تلخاب است روستایی در ٤٥ کیلومتری جاده مهاباد- میاندوآب، روستایی که در گویش کردی به آن «تالاو» میگویند. نام این روستا بیش از سه قرن است که به واسطه «درخت توت، درخت شفا» بر سر زبانها افتاده است. درختی که ریشه نهال آن در ٣٠٠سال قبل، در کشتزاری در ضلع شمالی آبادی کشت شد و داستان ها و افسانه های زیادی درباره آن نقل میکنند.
امروز اما بعد از گذشت ٣٠٠ سال، اثری از قامت پرشاخ و برگ درخت توت اصلی نمانده است جز تنهای پر از میخهای زنگ زده در اعصار تاریخ! تنهای که با احتساب وزن ١٠٠هزار میخ آهنین راست یا کج و معوج فرو رفته در تنه فرسوده درخت، به یک تن میرسد.
به گزارش شهروند، داستان درخت توت تلخاب را باید از زبان شیخ پیرآبادی، شیخ «محمودسعیدی» مراد طریقت نقشبندیه شنید و روایت کرد.
تاریخ صدور شناسنامه شیخ محمود در سال ١٢٩٤ هجری شمسی بیانگر عمر ١٠٠ ساله اوست. این پیرمرد خنزر پنزری شیرین سخن، با ابروان پرپشت و قامتی نیمخمیده در تقریر خاطرات این درخت که سینه به سینه به او رسیده است میگوید: « راز قداست این درخت شفابخش به سه قرن قبل برمیگردد.»
به گفته شیخ که منزلش مقصد و مقصود شمار زیادی از طرفداران طریقت و شریعت مشایخ دوستان شهرستانهای این منطقه است، روزی شیخ «حسامالدین نقشبندی» از مشایخ بزرگ منطقه از مسیر جادههای بین مزارع عبور میکند و چند ساعتی را در سایهسار درختان این مزرعه میآرامد.
به گزارش راوی که از خاندان و اجداد شیخ «محمود نه مر» است، شیخ حسامالدین از درخت توت تازه کاشته شده خوشش میآید و همانجا پشت خود را به تنه نهال درخت توت میساید و نذر میکند که این درخت در سالهای آینده، درختی برای شفای نوزادان وکودکان یک تا هفت ساله مبتلا به بیماریهای تب، دل پیچه و بیقرار شود. به گفته شیخ محمود چندسال بعد از نذر شیخ حسامالدین، مردم آبادی که کودکان بیقرارشان در تب میسوختند یا دچار دل پیچه میشدند، به نزد درخت توت نذری شیخ حسامالدین میآوردند و بعد از دعا و نیایش درخت متبرک، تکهای از لباس پوشیده برتن نوزاد را میبریدند و به تنه و شاخسار درخت توت میبستند و یا آویزان میکردند.
شیخ محمود میگوید: «والدین کودکان مریض بعداز این کار، ادعا میکردند که فرزندشان به کلی شفا یافته و همین مسأله باعث نام آوازگی درخت توت با معجزه شفابخشی در بین اهالی منطقه میشود.»
به گفته او، شهرت درخت شفابخش توت، دیری نپایید که مرزها را در نوردید و از داخل وخارج کشور بهویژه اقلیم کردستان عراق با هدف شفای کودکان بیمارشان به زیارت این درخت میآمدند.
گرچه امروز از درخت توت اصلی اثری جز تنه پرمیخ باقی نمانده است و تکهای از این تنه سنگین پرمیخ نیز هم اکنون در موزه مردمشناسی میراث فرهنگی مهاباد نگهداری میشود؛ اما مردم معتقد به کارکرد و معجزه شفای درخت، همچنان از اقصی نقاط ایران برای نذر و اجابت حاجت درمان کودکان به روستای تلخاب مهاباد میآیند و برای شفای نوزاد یا کودک خود، میخ برتن درختان توت همجوار درخت توت شفابخش قبلی میکوبند. البته گفته میشود که فرهنگ میخ کوبیدن در ابتدای زیارت درخت مرسوم نبوده، بلکه در ابتدا مردم، تنها به بستن پارچه لباس کودکان به تنه درخت رضایت میدادند؛ اما به مرور زمان کوبیدن میخ در یک قرن گذشته به آداب زیارت درخت متبرک توت اضافه شده است.
شاخ و برگ درختان توت روستای تلخاب با انواع لباس نوزادی در الوانی مختلف پوشیده است و از دور که نظارهگر مزارع ضلع شمالی این آبادی میشوی تنها لباسهای نوزادان وکودکان است که به جای شاخ وبرگ درختان در زمزمه باد میرقصند.
از دورترین نقاط ایران به زیارت این درخت توت در روستای تلخاب میآیند، شماره پلاک خودروهای پارک شده در گرداگرد این درخت را، اگر تحلیل کنید خواهید فهمید که زیارت کنندگان این درخت شفابخش متبرک از استانهای تهران، مشهد، اصفهان، تبریز، اردبیل، کرمانشاه، کردستان و ایلام یعنی از مرکز، شرق، غرب وجنوب ایران آمده اند، تا که میخی بر تن درخت کوبند و تب وبیقراری نوزاد را به درخت متبرک توت هدیه دهند. عبور و مرور غریبهها برای ساکنان این آبادی، عادی است و از کوچک و بزرگ ساکنان این روستا نفش راهنمای مسافران به سمت درخت توت متبرک را ایفا میکنند، تا یک خودروی غریبه را با شماره پلاک متمایز از شهر مهاباد میبینند با ادب و احترام خوشامد میگویند و راننده را به مقصد زیارت درخت هدایت میکنند.
زهرا ازجمله این مسافران است که از اردبیل به همراه شوهر و کودک بیمارش تا تلخاب صعبالعبور عرض جادهها را پیموده است، او که نوزاد هفت ماههاش از درد دل پیچه ضجه میزند و به گفته مادر شبها خواب به چشمش نمیآید به گرد درخت توت سه بار میچرخد و طواف میکند و زیر لب ورد و دعا میخواند.
زهرا دست آخر پیراهن فرزند نوزادش را درمیآورد و بعد از خواندن دعا و مالیدن به تنه درخت توت با میخ به تنه درخت توت آویزان میکند و بعد از این حرکت نمایشی به رسم آداب زیارت درخت که از زنان پیر آبادی آموخته است، پشت به درخت میکند و بدون نگاه به عقب از درخت دور میشود، این رسمی است که معتقدان به متبرک بودن و اجابت کارکرد شفابخشی این درخت باید بجا بیاورند.
روایتها حاکی است که فرد زیارتکننده باید سه بار دور درخت توت طواف وبرای شفای فرزندش دعا کند ودر نهایت میخی را برای اجابت حاجت برتن درخت توت بکوبند و در حین کوبیدن باید سه بار این جمله را با این مضمون: «که ای درخت توت درد وبلای فرزندم ازآن تو» یا با گویش کردی:« ئه ی داره توو ده ردو به لای مناله که م دا به توو» تکرار کنند. گفته میشود اگر میخ راست قامت، در تنه درخت فرو رفت به معنای پذیرش و طلب شفا از جانب درخت است و اگر هم در حین کوفتن و کوبیدن قامت آهنین میخ، کج شود درخت نیاز درونی والدین کودک بیمار را نطلبیده و به نوعی پس زده است، در این شرایط مادر کودک بیمار، پیشانیاش را برتنه درخت میمالد و اشک از چشمانش سرازیر میشود وهق هق میزند زیر گریه.
زلیخا پیرزن ٨٦ ساله این آبادی که سفت وسخت به معجزه شفای درخت توت اعتقاد دارد، میگوید: «در ٥٠سال گذشته مردم با اعتقاد و ایمان قلبی به درخت توت متبرک نذری شیخ حسامالدین، میخ میزدند و به همین دلیل از جای زخم میخ، خون از تنه درخت بیرون میآمد.!»
به عقیده زلیخا پیرزن معتقد به شفای درخت توت، امروزه به دلیل پخش و نگاه کردن فیلمهای ترکیه از ماهواره، اعتقاد وایمان مردم به شدت ضعیف شده و به همین دلیل از جای گزیدن میخ، خون بیرون نمیجهد!
آمنه ٩٠ساله، زن شیخ محمود سعیدی نیز میگوید: «در ٦٠سال گذشته یکی از اهالی آبادی، شبانه درخت توت را از بیخ میبرد و تنه آن را در حیاط خانهاش میگذارد تا از این طریق از مسافران زیارتکننده پول بگیرد.»به گفته آمنه همه مردم روستا، این مرد طمعکار را نفرین کرده و تعدادی هم از اهالی روستا برای بریدن درخت توت گریه و زاری میکنند، تا اینکه بعد از گذشت دوماه این مرد کور و نابینا میشود و مدتی بعد از آن میمیرد، به عقیده آمنه آه درخت توت دامن زندگی این مرد را گرفته است.!
به گفته وی بعد از مرگ این مرد، تنه درخت به جای اصلی برگردانده شد؛ اما بعد از این حادثه نیز دو بار تنه پر میخ درخت توت، توسط جوانان روستاهای همجوار برای کسب درآمد دزدیده میشود؛ اما با کمک مردم روستا تنه درخت پیدا و به روستا بازگردانده میشود.
اما جدای از افسانههایی که درباره درخت توت شفابخش نقل میشود موضوع جدید، آتش زدن درختهای پر از میخ در زمستان سال گذشته بود. مردم آبادی از این حادثه بسیار غمگین و دل آزرده شدند.
افسانههایی مشابه با مضمونی واحد[ویرایش]
یک جامعهشناس و پژوهشگر تحلیل جامعه شناختی افسانهها و اسطورهها میگوید: افسانههای بسیاری در میان اقوام در رابطه با درختان مقدس وجود دارد که جملگی مضمون واحدی را بیان میکنند.
به گفته «امجد غلامی» کارشناس ارشد جامعهشناسی، در این مضامین درخت به مثابه انگاره هستی، جاودانگی، قدرت وبیش از همه تصور رستاخیزگرایانه برای درختان و نباتات، تعریف وتبیین میشود. او میگوید: درواقع حول این ابژههای جانگرایانه، مجموعهای از باورها وآیینهای مختلف شکل گرفتهاند که کهنترین آنها به تمدنهای سومری و بازگشت خدای شهید در هیأت نباتات برمیگردد.
او با اعلام اینکه عنصر بازگشت و تجربه پسین مرگ به درختان قدرتی الوهی بخشیده است؛ افزود: براساس روایتهای تاریخی عمده خدایان یونان در لحظه ظهور و نزول بر انسانها در هیأت درخت ظاهر میشوند.
به گفته او تجربه حیات و مرگ همزمان، در کنار کمال ظاهری درختان درگرد هم آوردن عناصر اربعه و ساختار فیزیکی آن به شکل ریشه، تنه و ساقه، به مثابه پل ارتباطی میان سه جهان زیرین، روین و والا زمینهساز روایتهای بسیار قدسی است که میتوان از طریق آنها به ساختار ذهن بدوی انسان پی برد.او عمده درختان را به سه دسته کلی «دارمزار» درختانی که در مقابر، مساجد و امام زادهها میرویند، «دارمدار» درختانی که عوام برای آنها قایل به جایگاهی فرازمینی و اعجاز گرایانه هستند و «پیردار» درختانی که تنها به علت کهولت و دیرسالی درمیان مردم ارج وقرب دارند تقسیم کرد.
به گفته او درخت توت تلخاب«تالاو» درواقع ترکیبی است از دامدار و پیردار که با زخمی شدن و تجربه روزانه شهادت، کودکان را شفا میبخشد.
غلامی افزود: درخت مقدس تلخاب به لحاظ کارکردی جزو درختهای قدسی است که مکانیسمهای اجتماعی وکارکردی آن در مواقع به خطر افتادن سامان اجتماعی به کار میآیند، یا به تعبیر درکیمی انسانها زمانی پدیدههای مقدسی همچون درخت را ارج مینهند که در ناخودآگاه خود، قدرت جامعهشان را جشن میگیرند.
به گفته او این قدرت چنان از وجود انسانها فراتر میرود که برای متصور ساختن آن باید معنای مقدس به آن بدهند. او گفت: درخت تلخاب با شمار کثیری میخ کوبیده، به مثابه امری کلی گواه بر فقدانها و خلاهای اجتماعی است، که هم در سطح فردی و هم در سطح اجتماعی تجربه میشوند. او میگوید: همین تجربه با تثبیت توازن میان جهانهای مختلف به گرفتاریهای انسان معنای خاصی میبخشد؛ زیرا فرد را به قلمرو فرافردی ارزشهای متعالی وابسته میسازد، همان ارزشهایي که درنهایت امر ریشه درجامعه دارند.
خرافهپرستی نباید جای ارزشها را بگیرد[ویرایش]
به گفته یک کارشناس ارشد روانشناسی، هرآنچه بتواند موجب التیام رنجهای روانی یا کاهش نشانههای اختلال روانی در انسان شود آن راه و روش کمککننده و تا حدودی درست است.
«حسین مهدوی» میگوید: هنجارها و ارزشها در انسان و جوامع انسانی از اهمیت فوقالعادهای برخوردارند. بهگونهای که ترسیمکننده مسیر درست زیستی اجتماعی آنها هستند! به عقیده وی، آن چیزی که موجب التیام روانی یا کاهش نشانههای اختلال روانی میشود؛ اگر در چارچوب ارزشها و هنجارها باقی بماند، میتواند یک عامل کمککننده به کسب آرامش در انسان باشد. به باور او، آن چیز حتی میتواند یک درخت مقدس باشد و یا هر چیز دیگری که نشان از پاکی که همانا نشانه الهی است، داشته باشد. مهدوی تأکید میکند، زمانی که رفتار آدمی برای کاهش تالماتش در رابطه با پدیدههای طبیعی از حدود ارزشها و هنجارها خارج شود، تبدیل به رفتار خرافی میشود و بدعت شکل میگیرد که این خود سرانجامی جز آسیب روانی ندارد! به گفته این روانشناس، نزدیک شدن به یک پدیده طبیعی برای کسب آرامش یا حتی شفا، نباید به مسیری برود، که جایگزین ارزشها و هنجارها شود. در این صورت خرافات شکل گرفته و موجب آسیب روانی میشود!
مسئولان بیاطلاع[ویرایش]
رئیس نمایندگی میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی مهاباد از بررسی ریشههای تاریخی درخت توت تلخاب بیاطلاع است و میگوید: تکهای بزرگ از کل تنه این درخت با بیش از ١٠٠هزار عددمیخ کوبیده شده، در موزه مردمشناسی نگهداری و در معرض دید عموم قرار دارد.
«آرش شهابی» جریان این درخت توت را به لحاظ بررسی نشانهشناسی و تحلیل اسطورهای مهم خواند و گفت: بهزودی از کارشناسان مردمشناسی دعوت میشود که پیرامون این درخت تحقیق کنند.
او از اظهار بیاطلاعی میراث فرهنگی ابراز ناخرسندی کرد و گفت: برای معرفی این درخت و روستا با قطب گردشگری از اختصاص موضوع پایاننامه دانشجویان با محوریت درخت توت تلخاب استقبال میکنیم.
شهابی از رسانههایی که او و همکارانش را در اهمیت این روستا و درخت مطلع کردند؛ تقدیر کرد و گفت: غفلت ما ناشی از کمبود امکانات و نیروی متخصص کارآزموده است، نه شانه خالی کردن از رسالتهای مهم اداری.