توسعه اقتصادی در اسلام
توسعه اقتصادي
امروزه اهمّيت «توسعه اقتصادي» و نقش بارز آن در بنا نهادن جامعهاي آرماني، بر هيچ كس پوشيده نيست تا آنجا كه ميتوان آن را از اولويتهاي دنياي امروز دانست، اولويتي كه بر اساس آن بسياري از محاسبات و معادلات جهاني شكل ميگيرد. جست و جو در متون اسلامي در اين زمينه، نشان ميدهد كه اسلام در پرداختن به مسائل و مباحث مربوط به توسعه اقتصادي، از همه مذاهب و مكاتب ديگر پيشي گرفته است. براي تبيين هر چه بهتر جايگاه «توسعه اقتصادي» در اسلام و با توجه به مجال اندك، مباحث اين نوشتار تحت ۳ عنوان كلي ذيل بررسي خواهد شد؛
۱. تعريف توسعه،۲. هدف توسعه، ۳. نظامهاي توسعه و راهبردهاي آن.
پايههاي توسعه اقتصادي در اسلام[ویرایش]
بخش اول: تعريف توسعه[ویرایش]
الف. توسعه در ادبيات اقتصادي از دهه چهل ميلادي به اين سو، «توسعه» به صورت اصطلاحي در اقتصاد رواج يافته است. در آغاز، توسعه را مترادف «رشد توليد ناخالص داخلي» ميدانستند؛(۱)
امّا با گذشت يك دهه، تجربه كشورهايي كه براي تحقّق توسعه، راه افزايش توليد ناخالص داخلي را پيموده بودند، نشان داد كه توسعه تنها پديدهاي اقتصادي نيست، بلكه حالتي است كه ابعاد ديگر نيز دارد؛ ابعادي همچون توسعه سياسي، توسعه اجتماعي، و مانند آنها.(۲)
با گذشت زمان، مفهوم توسعه داراي ابعاد گوناگون و گسترده ديگري نيز شد، به گونهاي كه امروزه شامل توسعه محيط و توسعه انساني نيز ميشود.
به موازات اين تحوّل مفهومي، معيارهاي توسعه نيز شاهد تحوّل و تكامل شد، به حدّي كه در زمان ما تا دويست شاخصه براي آن برشمردهاند كه مهمترِ آنها عبارت است از: نرخ درآمد ناخالص داخلي، سرانه آموزش، نسبت اشتغال، اميدواري به زندگي، توزيع درآمد، تعداد پزشكان و پرستاران و مجموعههاي درماني و خدمات بهداشتي براي هر نفر، امكان دستيابي به آب آشاميدني سالم، و عواملي از اين قبيل.
ب. توسعه در اسلام در ديدگاه اسلامي، توسعه اقتصادي براي جامعه، دستاوردِ برنامههاي اسلام در اجراي احكام الهي و جامه عمل پوشاندن به تعاليم آسماني است. تا آنجا كه نبي مكرم اسلام صلياللهعليهوآله هر روز پس از نماز صبح – بهگونهاي كه اصحاب صدايشان را بشنوند- در كنار دعا براي اصلاح دين و آخرت، سه مرتبه اين جملات را ميفرمودند: «اللّهُمَّ أصلِح لي دُنياي الَّتي جَعَلتَ فيها مَعاشي؛(۳)
بار خدايا! دنياي مرا به سامان آور؛ همان را كه مايه زندگاني من قرار دادهاي» در اين ديدگاه، جامعه انساني هر گاه فرصت يابد تا دين خدا را به شيوهاي درست در زمين جاري سازد، شاهد شكوفايي اقتصادي ـ بيش از آن چه در تصوّرش گنجد ـ خواهد بود؛ و چنين روزي بيشك خواهد آمد. امام صادق عليهالسلام در توصيف جامعهي پس از ظهور حضرت حجت عجلاللهتعاليفرجهالشريف ميفرمايند: «...ويطلُبُ الرَّجُلُ مِنكُم مَن يصِلُهُ بِمالِهِ ويأخُذُ مِنهُ زَكاتَهُ فَلا يجِدُ أحَدا يقبَلُ مِنهُ ذلِكَ؛ استَغنَي النّاسُ بِما رَزَقَهُمُ اللّهُ مِن فَضلِهِ؛(۴)
...و كسي از شما به دنبال فردي ميگردد كه مالش را بستاند و زكاتش را بپذيرد، امّا هيچ كس را نمييابد كه چنين كند،
[۱] مردم از رهگذر روزيهايي كه خداوند با فزون بخشي خويش به ايشان عطا فرموده، بينياز شدهاند.» اسلام، پديده ثروتمندي جامعه را از نعمتهاي خداوند براي انسان قلمداد ميكند و مردم را برميانگيزد كه اين نعمت را پاس دارند و نيز از ايشان ميخواهد كه ثروت را در مسيري كه به تكامل آنان بينجامد، به كار گيرند.(۵)
چنانچه در كلمات اميرالمومنين عليهاسلام مكرراً به نعمت بودن ثروت اشاره شده است: إنَّ مِنَ النِّعَمِ سَعَةَ المالِ؛(۶)
ثروت فراوان، از نعمتها است. نِعمَ البَرَكَةُ سَعَةُ الرِّزقِ؛(۷)
گشاده روزي، چه نيكو بركتي است! مِن هَنيءِ النِّعَمِ سَعَةُ الأَرزاقِ؛(۸) از نعمتهاي گوارا، گشادگي روزي است. در اين نظرگاه، ثروت بهترين ياورِ تقوا و خودسازي است كه رادمردي را آشكار ميسازد؛ كاستيها و عيبها را ميپوشاند؛ آرامش و ثبات درون را در پي ميآورد؛ پاداشِ كسي را كه از آن به نيكي و درستي بهره بَرَد، افزون ميكند؛ و در يك كلام، مايه پايداري دين و دنيا است.(۹) پيامبر خدا صلياللهعليهوآله: نِعمَ العَونُ عَلي تَقوَي اللّهِ الغِني؛(۱۰) چه ياور خوبي است توانگري براي تقواي خدايي! پيامبر خدا صلياللهعليهوآله: إذا كانَ في آخِرِ الزَّمانِ؛ لابُدَّ لِلنّاسِ فيها مِنَ الدَّراهِمِ وَالدَّنانيرِ يقيمُ الرَّجُلُ بِها دينَهُ ودُنياهُ؛(۱۱)
چون آخر الزّمان فرا رسد، مردم را چارهاي جز داشتن درهمها و دينارها نيست تا هر فرد دين و دنياي خود را با آن برپاي دارد. امام صادق عليهالسلام: لا خَيرَ في مَن لا يحِبُّ جَمعَ المالِ مِن حَلالٍ؛ يكُفُّ بِهِ وَجهَهُ، ويقضي بِهِ دَينَهُ، ويصِلُ بِهِ رَحِمَهُ؛(۱۲)
خيري نيست در آن كس كه گردآوردنِ مال از راه حلال را دوست نميدارد؛ تا با آن آبروي خويش را حفظ كند، دِينش را ادا نمايد، و با خويشانش پيوند داشته باشد. در اين رهگذار، قرآن كريم مردم را برميانگيزد كه با كار و تلاشِ پيوسته، زمين را آباد كنند و از ايشان ميخواهد كه موهبتها و بركتهاي زمين را آنسان كه براي زندگاني ابديشان سودمند افتد، به كار گيرند. «وَ مِن رَّحْمَتِهِ جَعَلَ لَكُمُ الَّيلَ وَ النَّهَارَ لِتَسْكُنُواْ فِيهِ وَ لِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ؛(۱۳) و از بخشايش او است كه شب و روز را براي شما قرار داد تا در آن
[۲] آرام گيريد و
روز از فزون بخشي او
[۴] بجوييد؛ و باشد كه سپاس گزاريد.» پيشوايان و راهبران بزرگ اسلام، پيشگامان عرصه توسعه اقتصادي بودند. ايشان را مينگري كه همّتهاشان را در تلاش سختكوشانه و پيوسته صرف ميكنند و از پروردگار خويش خاضعانه ميخواهند كه از فقر نجاتشان بخشد و از تنگناي اقتصادي دورشان دارد.(۱۴) سيره معصومين عليهمالسلام در اين زمينه بسيار گوياست: امام علي عليهالسلام: ما يسُرُّني أنّي كُفيتُ أمرَ الدُّنيا كُلَّهُ؛ لِأَنّي أكرَهُ عادَةَ العَجزِ؛(۱۵) خرسند نميشوم اگر از كار دنيا، سراسر، بينياز گردم؛ زيرا من از بيكارگي بيزارم. الكافي از فضل بن ابوقرّه: نزد امام صادق عليهالسلام رفتيم، در حالي كه در بوستاني از آنِ خود، سرگرم كار بود. گفتيم: «خداي ما را فدايي تو سازد! اجازه ده كه ما برايت كار كنيم يا غلامان چنين كنند». فرمود: «لا، دَعوني فَإِنّي أشتَهي أن يرانِي اللّهُ عز و جل أعمَلُ بِيدي وأطلُبُ الحَلالَ في أذي نَفسي؛(۱۶)
نه؛ مرا واگذاريد؛ زيرا ميل ميورزم كه خداوند مرا ببيند كه با دستم كار ميكنم و در حال آزار تن، روزي حلال ميجويم». الكافي از علي بن ابي حمزه: رَأَيتُ أبَا الحَسَنِ عليهالسلام يعمَلُ في أرضٍ لَهُ قَدِ استَنقَعَت قَدَماهُ فِي العَرَقِ، فَقُلتُ لَهُ: جُعِلتُ فِداكَ ! أينَ الرِّجالُ؟ فَقالَ: يا عَلِي، قَد عَمِلَ بِاليدِ مَن هُوَ خَيرٌ مِنّي في أرضِهِ ومِن أبي. فَقُلتُ لَهُ: ومَن هُوَ؟ فَقالَ: رَسولُ اللّهِ صلياللهعليهوآلهوأميرُ المُؤمِنينَ وآبائيكُلُّهُم كانوا قَد عَمِلوا بِأَيديهِم، وهُوَ مِن عَمَلِ النَّبِيينَ وَالمُرسَلينَ وَالأَوصِياءِ وَالصّالِحينَ؛(۱۷)
امام كاظم عليهالسلام را ديدم كه در زميني كار ميكرد و گامهايش در عرق خيس شده بود. به وي گفتم: «فدايت شوم! مردانِ
و کارگر كجايند؟» فرمود: «اي علي! آن كس كه از من و پدرم بهتر بود، در زمين خويش و با دست خود كار ميكرد». به وي گفتم: «او كه بود؟» فرمود: «پيامبر خدا صلياللهعليهوآله و اميرالمؤمنين عليهالسلام و همه پدران من با دست خود كار ميكردند؛ و اين، كردار پيامبران و رسولان و جانشينان ايشان و شايستگان است». امام علي عليهالسلام: اللّهُمَّ... وأغنِنا عَن مَدِّ الأَيدي إلي سِواكَ؛(۱۸) بار خدايا!... ما را بينياز فرما از اين كه به سوي غير تو دست نياز آوريم. امام زين العابدين عليهالسلام: اللّهُمَّ ارزُقني مِن فَضلِكَ مالاً طَيبا كَثيرا فاضِلاً لا يطغيني، وتِجارَةً نامِيةً مُبارَكَةً لا تُلهيني؛(۱۹)
بار خدايا! از فزون بخشيات، مرا دارايي پاك فراوان و سرشار عطا فرما كه به سركشيام واندارد؛ و داد و ستدي رشد افزا و بركت خيز مرا ده كه فريبم ندهد. در جانب ديگر اين ديدگاه، مينگريم كه اسلام، واپس ماندگي اقتصادي را نكوهش ميكند و آن را از گونههاي بلا و مصيبت و نيز از مجازاتهاي خداوند و نشانه خشم او و ناخشنودياش از جامعه، ميشمارد.(۲۰)
«وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْيةً كَانَتْ ءَامِنَةً مُّطْمَئِنَّةً يأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِّن كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِمَا كَانُواْ يصْنَعُونَ؛(۲۱) و خداوند شهري را مَثَل ميزند كه امن و آرام بود، روزي آن به فراواني از هر جاي ميرسيد، امّا
آن نعمتهاي خداي را ناسپاسي كردند. پس خدا به سزاي آن چه ميكردند، جامه گرسنگي و ترس به
[۷] آن چشانيد.» امام علي عليهالسلام در دعاي خويش ميفرمايد: اللّهُمَّ وأستَغفِرُكَ لِكُلِّ ذَنبٍ يدعو إلَي الغَي، ويضِلُّ عَنِ الرُّشدِ، ويقِلُّ الرِّزقَ، ويمحَقُ التَّلدَ، ويخمِلُ الذِّكرَ؛(۲۲) بار خدايا! از تو آمرزش ميجويم براي هر گناهي كه به گمراهي فرا خوانَد، از هدايت باز دارد، روزي را كاهش دهد، سود و ثمر را نابود سازد، و ياد
نامِ آدمی را محو كند. امام علي عليهالسلام: ما ضَرَبَ اللّهُ العِبادَ بِسَوطٍ أوجَعَ مِنَ الفَقرِ؛(۲۳) خداوند، بندگان را با تازيانهاي درد آورتر از فقر نميزند. در آينه اسلام، فقر سزاوار نكوهش است و همه نيروهاي ويرانگري و تباهسازي در آن گرد آمده؛ هم عامل ناداني است و هم زمينه ساز بدرفتاري. امام صادق عليهالسلام: خَمسُ خِصالٍ مَن فَقَدَ واحِدَةً مِنهُنَّ لَم يزَل ناقِصَ العَيشِ زائِلَ العَقلِ مَشغولَ القَلبِ؛ فَأَوَّلُها: صِحَّةُ البَدَنِ، وَالثّانِيةُ: الأَمنُ، وَالثّالِثَةُ: السَّعَةُ فِي الرِّزقِ...؛(۲۴) پنج ويژگياند كه هر كس يكي از آنها را نداشته باشد، همواره زندگياش كاستي دارد، عقلش زوال ميپذيرد، و دلش دغدغه دارد؛ يكم تندرستي، دوم امنيت، سوم گشايشِ روزي،.... فقر ريشه انواع فساد و تباهي است كه ناآراميهاي روحي و جسمي در سطوح فردي و اجتماعي از آن زاييده ميشود. امام علي عليهالسلام: إنَّ الفَقرَ مَذَلَّةٌ لِلنَّفسِ، مَدهَشَةٌ لِلعَقلِ، جالِبٌ لِلهُمومِ؛(۲۵) هر آينه فقر، خواري جان است و مايه سرگشتگي عقل و فراهم آورنده اندوه. بدين سان، فقر تهديدي جدّي براي ارزشهاي جامعه ديني است كه ثبات آن را از ميان ميبرد، همانند طوفاني كه در روزي بادخيز، علفهاي خشك را به هوا بپراكَند.(۲۶) امام علي عليهالسلام: ضَرورَةُ الفَقرِ تَبعَثُ عَلي فَظيعِ الأَمرِ؛(۲۷) ناچاري فقر، انسان را به كار
[۹] زشت و وحشتانگيز وا ميدارد. امام علي عليهالسلام به پسرش امام حسن عليهالسلام ميفرمايد: يا بُنَي، الفَقيرُ حَقيرٌ؛ لا يسمَعُ كَلامُهُ، ولا يعرَفُ مَقامُهُ، ولَو كانَ الفَقيرُ صادِقا يسَمّونَهُ كاذِبا، ولَو كانَ زاهِدا يسَمّونَهُ جاهِلاً. يا بُنَي، مَنِ ابتُلِي بِالفَقرِ فَقَدِ ابتُلِي بِأَربَعِ خِصالٍ: بِالضَّعفِ في يقينِهِ، وَالنُّقصانِ في عَقلِهِ، وَالرِّقَّةِ في دينِهِ، وقِلَّةِ الحَياءِ في وَجهِهِ، فَنَعوذُ بِاللّهِ مِنَ الفَقرِ؛(۲۸) جانِ پسر! فقير كوچك است؛ سخنش شنيده نميشود؛ و رتبهاش دانسته نيست. فقير هر چند كه راستگو باشد، دروغگويش ميخوانند و اگر زهد پيشه كند، نادانش ميشمارند. جان پسر! هر كس گرفتار فقر شود، به چهار خصلت مبتلا گردد: سستي در باورش، كاستي در خِرَدش، سَبُكي در دينش، و كم حيايي در چهرهاش. پس از فقر به خداوند پناه ميجوييم. آيا در بيان مفسدههاي فقر، كلامي رساتر از احاديث شريف، از جمله گفتارهاي رسول امين صلياللهعليهوآله يافت ميشود؟ همچون: «كادَ الفَقرُ أن يكونَ كُفراً؛(۲۹) نزديك است كه فقر به كفر بينجامد» احاديث با اين مضمون بسيارند و در مجموع، بر اين حقيقت دلالت ميكنند كه هر كس نيازمنديهاي زندگي مادّياش را برطرف نكند و از پسِ تأمين دنياي خويش برنيايد، زندگاني معنوياش را نيز از كف ميدهد و جهان آخرتش را هم تأمين نميكند.(۳۰) اين در حالي است كه راهبران اين دين و امامان پاك، مردم را از بلاي بزرگ فقر برحذر ميداشتند و به ايشان تأكيد ميكردند كه در ورطه واپس ماندگي اقتصادي نيفتند؛ و خود، از مصيبت فقر به خداوند پناه ميبردند و از آن بزرگِ برتر ياري ميجُستند.(۳۱) پيامبر خدا صلياللهعليهوآله: اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ أن أفتَقِرَ في غِناكَ؛(۳۲) بار خدايا! هر آينه به تو پناه ميجويم از اين كه در
[۱۰] توانگريات، دچار فقر شوم. امام باقر عليهالسلام: اللّهُمَّ ... لا تَرزُقني رِزقا يطغيني ولا تَبتَلِني بِفَقرٍ أشقي بِهِ مُضَيقا عَلَي، أعطِني ... مَعاشا واسِعا هَنيئا مَريئا في دُنياي، ولا تَجعَلِ الدُّنيا عَلَي سِجنا؛(۳۳) بار خدايا... مرا روزياي مده كه سركشم سازد و به فقري دچارم مكن كه به سببِ ابتلا در تنگنا به تيره بختي افتم... مرا در دنيايم زندگاني گشاده و شيرين و گوارا عطا فرما و دنيا را زندانِ من مساز. ج.مقايسهي دو ديدگاه ارزيابي تعريف رايج توسعه نشان ميدهد كه اين تعريف مبتني بر نگرش مادّي به حيات است. آن چه انسان معاصر از توسعه ميفهمد، از پيشرفت و رفاه مادّي و از مرزهاي اين دنيا فراتر نميرود. بر پايه اين نگرش و جهانبيني، توسعه با همه شاخصههايش، از دايره رفاه مادّي درنميگذرد. امّا در جهانبيني اسلامي، وضع فرق ميكند. در چهارچوب بينش اسلامي، انسان موجودي است كه از جسم و روح تركيب يافته و افزون بر نيازهاي مادّي، خواستهاي معنوي نيز دارد؛ پس زندگي وي در ميان ديوارهاي اين دنيا محدود نميشود، بلكه او موجودي است ابدي كه مراحل حياتش متفاوت هستند. اسلام، ذاتا، شيوهاي براي توسعه و تكامل؛ برنامهاي براي تأمين نيازهاي مادّي و معنوي انسان؛ و طرحنامهاي جهت برآوردن خواستههاي دنيايي و آخرتي او است، به گونهاي كه از رهگذر آن، انسانيت بتواند به جايگاه نمونه و سعادتمندانه حيات بشري ارتقا يابد، همانسان كه امام اميرالمؤمنين عليهالسلام آفاق آن را رسم فرموده و در اين چشم انداز به تصوير كشيده است: «اِعلَموا عِبادَ اللّهِ، أنَّ المُتَّقينَ ذَهَبوا بِعاجِلِ الدُّنيا وآجِلِ الآخِرَةِ، فَشارَكوا أهلَ الدُّنيا في دُنياهُم، ولَم يشارِكوا أهلُ الدُّنيا في آخِرَتِهِم؛ سَكَنُوا الدُّنيا بِأَفضَلِ ما سُكِنَت، وأكَلوها بِأَفضَلِ ما اُكِلَت، فَحَظوا مِنَ الدُّنيا بِما حَظِي بِهِ المُترَفونَ، وأخَذوا مِنها ما أخَذَهُ الجَبابِرَةُ المُتَكَبِّرونَ، ثُمَّ انقَلَبوا عَنها بِالزّادِ المُبَلِّغِ وَالمَتجَرِ الرّابِحِ؛(۳۴)
اي بندگان خدا! بدانيد كه تقواپيشگان هم در اين دنياي زودگذر و هم در جهان آينده آخرت سود برند. با اهل دنيا در دنيايشان شريك شدند، در حالي كه اهل دنيا در آخرت آنان شريك نشدند. در دنيا در بهترين مسكنها سكنا گزيدند و از بهترين خوراكيها تناول كردند. از دنيا بهره بردند آنسان كه اهل ناز و نعمت بهرهمند شدند؛ و از آن كامياب گشتند، آن چنان كه گردنكشان خودكامه كام گرفتند. آن گاه، با رهتوشهاي كه آنان را به مقصد رساند و با تجارتي سودبخش، از اين دنيا گذشتند». در نگاه اسلام، جهانبيني مادّي نميتواند به نيازهاي واقعي انسان پاسخ گويد، هر چند كه صدها شاخص ديگر را به شاخصهاي توسعه بيفزايد؛ اين نوع نگرش قادر نيست جامعه انساني را به قلّه مطلوبش رهنمون گردد. بشريت براي دستيابي به توسعه همه جانبه، راهي ندارد جز آن كه شيوه خدايي دين را پي گيرد كه بر پايه شناخت واقعي انسان و درك نيازهاي فطري او استوار است. در پرتو اين نگرش، ويژگي نخست توسعه اسلامي، فراگيري و شمول آن در دايره همه ابعاد حيات انسان است. ديگر اجزاي اين بنا نيز بر همين پايه استوارند و بازگشتِ ديگر ويژگيهاي توسعه اسلامي نيز به همين ويژگي است. به همان اندازه كه در ادبيات اقتصادي معاصر، توسعه داراي مفهومي محدود است و ميان ديوارهاي نيازهاي مادّي انسان جاي ميگيرد، در جهانبيني اسلامي، افقي گسترده دارد و با نيازهاي فراگير و نامحدود انسان سازگار اسـت.
بخش دوم: هدف توسعه[ویرایش]
هرگاه توسعه را در چهارچوب تعريف متداول ارزيابي كنيم، درمييابيم كه هدف اسلام از توسعه اقتصادي با هدفِ توسعه در نگرش مادّي متفاوت است. در منظومه تمدّن مادّي، توسعه مادّي الگويي است ايدهآل و نهايتي مطلوب كه انسان در جستوجوي آن است. بر پايه اين تصوّر و با بهرهگيري از دستگاههاي عظيم تبليغاتي، كشورهاي پيشرفته از رهگذر توسعه اقتصادي، توانستهاند اين گونه وانمود كنند كه الگوي زندگي و شيوه انساني آنان، از ديگر ملّتها برتر و با معيارهاي بشري سازگارتر است. وقتي همه امور در يك چيز به نام هدف تمركز مييابد، طبيعي است كه آن هدف مركز ثقل همه ارزشها و آرمانها گردد و مركزي شود براي جذب همه تلاشها و رويكردها. اين، همان جايگاهي است كه توسعه اقتصادي در عصر جديد يافته است. در سالهاي پس از جنگ دوم جهاني كه گفت و گوي جدّي درباره دو مقوله پيشرفت و واپس ماندگي پيش آمد، مجموعه كشورهاي جهان سوم به سوي توسعه اقتصادي جهان غرب به مثابه الگوي عالي و چهارچوب نمونه و مطلوب روي آوردند، در آن مرحله، اين رويكرد به قالبي فكري تبديل شد كه افكار بسياري از متفكّران جهان سوم را به محور توسعه اقتصادي و ضرورت ايجاد تحوّل در دو زمينه فرهنگي و اجتماعي به منظور دستيابي به رشد اقتصادي، سوق داد.(۳۵) امّا در تمدّن اسلامي، توسعه اقتصادي هدفِ برتر نيست. در اين تمدّن، هدف آن است كه همه استعدادهاي انساني شكوفا گردد و نهفتههاي او هويدا شود تا به سوي كمال مطلق راه بَرَد و به سعادت ابدي و پايدار دست يابد. توسعه اقتصادي، تنها مقدّمهاي براي رسيدن به همين هدف است. با همين رويكرد است كه اسلام، جامعه انساني را نيازمند تحقّق رفاه فراگير و ارتقا يافتن به كمال مطلق ميداند تا در كنار شاخصههاي مادّي و دنيايي، همچون درآمد ناخالص ملّي، سرانه آموزش، دستيابي به امكانات گوناگون زندگي، آزادي انتخاب، مشاركت سياسي، و همانند آنها، به ضرورتهاي ديگر كه در رشد و ارتقاي شاخصههاي معنوي، همچون ايمان و اخلاق و اعمال صالح متجلّي ميشوند، نيز عنايت ورزد.
بخش سوم: نظامهاي توسعه و راهبردهاي آنها[ویرایش]
همه ميدانيم كه نظامهاي توسعه در جهان معاصر و راهبردهاي آنها، به دو طرز تفكّر سرمايهداري و سوسياليزم باز ميگردند. مكتب سرمايهداري بر آن است كه برقراري نظام بازار، برترين طريق دستيابي به اين هدف است، در حالي كه سوسياليزم تصميمات خود در اين زمينه را بر مبناي شيوه برنامهريزي مركزي پايه نهاده و از اين رو، نظام اقتصاد دولتي را ترجيح داده است. بدين گونه، نميتوان از اِجماع دانشوران و كارشناسان اقتصادي در زمينه نظامهاي توسعه اقتصادي و راهبردهاي آنها سخن گفت.(۳۶) مسلّم است كه اسلام دستاوردهاي فكري اقتصاددانان معاصر را كه مبتني بر يكي از دو طرز تفكّر حاكم، سرمايهداري و سوسياليزم، است، نه به طور مطلق رد ميكند و نه مطلقا ميپذيرد. هرگز چنين نيست؛ كارشناسان اقتصاد اسلامي وظيفه دارند نكات مثبت هر يك از اين دو نظام را اقتباس كنند و عناصر منفي آنها را كنار نهند تا به برنامهاي رسند كه نظام اسلامي براي توسعه و راهبردهاي آن را نشان دهد، مشروط به اين كه برنامه ريزي مذكور در چهارچوب نظام اقتصادي اسلام و برخاسته از رويكرد اقتصادي در اسلام باشد. اگر اين برنامهريزي سامان يابد، گامي بس بزرگ برداشته ميشود كه خدمتي است سترگ به جامعه اسلامي و به طور واقعي سبب ترويج فرهنگ اسلامي در سطح جهان ميشود. پايههاي توسعه اقتصادي در اسلام اسلام در توسعه اقتصادي مطلوبش از اركان و اصول عامّ توسعه -كه مورد توجه همه مكتبها و رويكردهاست - غافل نبوده و بدان توجه لازم را داشته است. البتّه آن چه ممكن است محلّ بحث باشد، ميزان نقش و تأثير اين اصول و اركان شش گانه ذيل در مسير توسعه و اُفق حركت آنها، براساس تعريف و هدف فرض شده براي توسعه، است. اين شش عنصر که پايههاي توسعه اقتصادي بوده و هر يك، جايگاهي در خور و نقشي مهم در اين جهت ايفا ميكند عبارتند از::
۱ – دانش ۲ - برنامه ريزي ۳ – كار ۴ – بازار ۵ – مصرف ۶ - دولت
كلمات پيشوايان اين دين، آكنده از آموزشهاي پربار و سهمي گرانسنگ در باب اين اركان و نقش آنها است كه اشارهاي هرچند كوتاه به هر يك از اين اركان و اصول مفيد و پر فايده است:
۱. دانش اصليترين و مهمترين ركن از اركان ششگانه توسعه، ركن دانش است. در ادبيات توسعه اقتصادي، مرسوم است كه ارتباط ميان دانش و توسعه اقتصادي، در چهارچوب عناويني همچون «بهرهوري از منابع انساني» و يا در محدوده «آموزش و رشد اقتصادي» بررسي گردد. از لحاظ تاريخي، ريشه اين بحث را در نيمه دوم قرن بيستم ميتوان يافت كه خود، ناشي از مباحث مربوط به «منابع توليد» و «عوامل رشد درآمد ملّي» بوده است. در نظر اقتصاددانان، عامل آموزش در اين روزگار، نه فقط از اين جهت كه ارزشي اخلاقي است، اهمّيت دارد، بلكه به آن دليل نيز مهم است كه از اركان توسعه اقتصادي است. اين نظريه تقريبا به حدّ اجماع رسيده است و كتابي را در زمينه توسعه اقتصادي نميتوان يافت كه با عناوين گوناگون، همچون «به كارگيري نيروها در زمينه آموزش و بهره وري از منابع انساني» به اين مسأله نپرداخته باشد. از جنبه عملي هم پيشينه كشورهاي جهان، نظام آموزش رايگان و اجباري را در سطح ابتدايي، و گاه سطوح بالاتر، جاري ساختهاند. از اين گذشته، كشورهاي پيشرفته صنعتي، پاي را از مرحله آموزش رسمي فراتر نهاده و سالانه بودجههاي سنگيني را به پژوهشها و بررسيهاي جديد علمي اختصاص دادهاند. در مجموع ميتوان گفت: «از تجربه كشورهاي پيشرفته، ميتوان به اين حقيقت پي برد كه جوامعي كه به كيفيت نيروي انساني توجّه كرده و افرادي سالم، متخصّص، و با مهارت تربيت نمودهاند، از جنبههاي مختلف به پيشرفت دست يافتهاند و از آن ميان، جوامعي كه به پژوهشهاي علمي و بررسيهاي كاربردي، به طور عام، و تحقيقات در علوم پايه، به شكل خاص، اهتمام ورزيدهاند، در عرصه برابري نيروهاي سياسي و اقتصادي جهان، از جايگاهي برجسته و نقشي ممتاز برخوردار گشتهاند»(۳۷). امروز، بيش از هر زمان ديگر، آشكار شده كه علم نقش اوّل را در رشد اقتصادي ايفا ميكند. در اين حقيقت هرگز نميتوان ترديد كرد، حال آن كه اسلام پيش از چهارده قرن قبل، آن را اعلان كرده بود. پيامبر مكرم اسلام صلياللهعليهوآله ميفرمايند: «خَيرُ الدُّنيا وَالآخِرَةِ مَعَ العِلمِ وَ شَرُّ الدُّنيا وَالآخِرَةِ مَعَ الجَهلِ؛(۳۸) خير دنيا و آخرت، با علم تأمين ميشود و شرّ دنيا و آخرت، آميخته با جهل است.» و در حديث گرانقدر ديگري ميفرمايند: «مَن عَمِلَ عَلي غَيرِ عِلمٍ كانَ ما يفسِدُ أكثَرَ مِمّا يصلِحُ؛(۳۹)
هر كس بر پايهاي جز دانش رفتار كند، بيش از آن كه اصلاح كند، فساد به بار ميآورد.» چند نكته درباره نقش علم در رشد اقتصادي هيچ كس نميتواند درباره پيوند مثبت و سازنده ميان علم و پيشرفت اقتصادي ترديد به خود راه دهد؛ امّا با اين حال، نميتوان اين حقيقت مهم را انكار كرد كه چنين پيوندي كاملاً پيچيده و بسيار سخت است.(۴۰)
براي سهولت بخشيدن به اين كار بس دشوار و هموار كردن راه سخت آن، بايد اين نكات را در نظر گرفت:
يك. ضرورت ارتباط ميان ذخيره علمي و سرمايه فنّي: ذخيره علمي و معرفتي آن گاه ميتواند در رشد اقتصادي سهم داشته باشد كه به سرمايه فنّي تبديل گردد. در غير اين صورت، رشد علمي به تنهايي ارزش ندارد و نميتواند در اين زمينه به دستاوردي نايل گردد. در كشورهاي پيشرفته، مؤسّسات پژوهشي و علمي متكفّل ايجاد اين پيوند هستند؛ زيرا هم به نيازهاي علمي واقفند و هم به تازهترين دستاوردهاي دانش جديد آگاهي دارند و ميتوانند رشد منسجمِ برخاسته از پيوند علم و صنعت را تأمين سازند.
دو. ضرورت توازن ميان ذخاير علمي و مادّي: به ويژه در كشورهايي كه با تنگناي مالي مواجه هستند، ذخيره سازي علمي كاري ساده و كم بها نيست. بنا براين، هر گونه به كارگيري نيرو در زمينه آموزش و پيشرفت علمي، هم نيازمند سرمايه گذاري مادّي است و هم متوقّف به كند كردن جريان ذخيره سازي مادّي، در حالي كه سير رشد اقتصادي، علاوه بر نيروي انساني، نيازمند ذخاير و سرمايههاي مادّي نيز هست. از اين رو، بايد جريان سرمايه گذاري در زمينه آموزش، بر خطّي همسو و متوازن با سرمايه گذاري مالي حركت كند، به گونهاي كه هر دو به شيوهاي منسجم پيش روند.
سه. هماهنگ سازي دانش و فن با نيازهاي ملّي: كشورهايي كه سهمي پايين از رشد علمي دارند، ميكوشند تا علوم و فنون را از كشورهاي پيشرفته به سرزمين خود انتقال دهند تا به پيشرفت علمي دست يابند. بايد در نظر داشت كه اين انتقال به هدف اصلي خويش، يعني رشد اقتصادي پايدار، دست نخواهد يافت، مگر آن كه با تحوّل در بنيه علمي داخلي همراه گردد و پديده توليد علم را با نيازهاي داخلي هماهنگ سازد و آن را به رنگ و نشان وطني درآوَرد، به گونهاي كه توليد علم، پديدهاي داخلي و متناسب با وضع همان سرزمين شود؛ وگرنه، صِرف انتقال و ذخيره سازي بخشي از معلومات بدون همراهي با تحوّل در بنيه علمي، نميتواند به رشد اقتصادي كمك كند. در صورتي كه اين هماهنگي حاصل نشود، دانشمندان آن سرزمين نميتوانند آن چه را آموختهاند در عرصه عمل به كار گيرند و بدين سان، شكافي ميان آموزش و رشد پديد ميآيد و ارتباط لازم بين اين دو حاصل نميگردد. به عكس، اين گونه آموزش ميتواند ذاتا ضدّ رشد باشد. يكي از بارزترين زيانهاي اين شيوه آموزشي، فرار مغزها و ذخيرههاي ارزشمند انساني به خارج است؛ ذخيرههايي كه با اموال و سرمايه محرومان و مستضعفان حاصل شدهاند!
۲. برنامه ريزي افزون بر دانش، اسلام بر برنامه ريزي و نقش برجسته آن در رشد اقتصادي تأكيد ورزيده است. از نظرگاه اسلام، مديريت توانمند اگر با برنامه ريزي و طرّاحي صحيح همراه گردد، ميتواند فقر را از جامعه ريشه كن سازد. امام علي عليهالسلام: «لا فَقرَ مَعَ حُسنِ تَدبيرٍ؛(۴۱) اگر تدبير نيكو باشد، فقر وجود نخواهد داشت».
چهره مقابل اين حقيقت نيز صادق است؛ يعني با برنامهريزي نادرست، نميتوان توسعه اقتصادي را انتظار داشت؛ زيرا برنامه ريزي نادرست اقتصادي پيشاپيش عوامل اصلي بروز واپس ماندگي اقتصادي خودنمايي ميكند.
امام علي عليهالسلام: «سوءُ التَّدبيرِ مِفتاحُ الفَقرِ؛(۴۲) برنامه ريزي نادرست، كليد فقر است».
۳. كار دانش و برنامه ريزي، دو عنصري هستند كه با كار به ثمر مينشينند و نتيجه مطلوب از آن دو برآورده ميشود. به همين دليل، اسلام بر عامل كار در چهارچوب توسعه اقتصادي، بسيار تأكيد ورزيده، به ويژه در فعّاليتهاي توليدي، و به طور اخص در كشاورزي، دامپروري، و صنعت. در فرهنگ اسلامي، كار جايگاهي والا دارد، تا آن جا كه رسول خدا دست كارپيشه را گرفت و آن را بوسيد و فرمود: «هذِهِ يدٌ لاتَمَسُّهَا النّارُ أبَدا؛(۴۳) اين، دستي است كه هرگز آتش به آن نميرسد».
نزد قلّههاي رفيع كه پيامبران بزرگ خدا و جانشينان ارجمندشان در رأس آنهايند، كار عبادت محسوب ميشود و آنان، خود، پيشگامانِ تلاشهاي توليدي بودهاند.
اين برگزيدگان، جامعه را از تنبلي، سستي، و مسؤوليت ناپذيري برحذر ميداشتند و يادآور ميشدند كه خداوند سبحان، كار را در نظام آفرينش، وسيلهاي براي تأمين نيازهاي اقتصادي جامعه قرار داده(۴۴)، تا آن جا كه بدون آن، دعا نيز سودي ندارد. الكافي عن عمر بن يزيد: قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليهالسلام: رَجُلٌ قالَ: لَأَقعُدَنَّ في بَيتي ولاَُصَلِّينَّ ولَأَصومَنَّ ولَأَعبُدَنَّ رَبّي، فَأَمّا رِزقي فَسَيأتيني ! فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليهالسلام: هذا أحَدُ الثَّلاثَةِ الَّذينَ لا يستَجابُ لَهُم؛(۴۵) الكافي از عمر بن يزيد: به امام صادق عليهالسلام گفتم: «كسي ميگويد: "در خانهام مينشينم و نماز ميخوانم و روزه ميگزارم و پروردگارم را عبادت ميكنم؛ و روزيام، خود، به سوي من ميآيد"»! امام صادق عليهالسلام فرمود: «اين يكي از آن سه تن است كه دعاشان پذيرفته نميشود».
۴. بازار بخشي مهم از مباحث مرتبط با توسعه اقتصادي در روايات اسلامي، مربوط به فعّاليتهاي بازار است. حتّي از پيامبر گرامي روايت شده است: «تِسعَةُ أعشارِ الرِّزقِ فِي التِّجارَةِ؛(۴۶) نُه دهمِ روزي در بازرگاني است». افزون بر بيان اهمّيت بازرگاني و نقش برجسته آن در شكوفايي اقتصادي، اسلام آموزشها و ضوابط و احكام استواري در زمينه تنظيم بازار و بهرهگيري درست از فعّاليتهاي آن ارائه كرده است كه در مجال اندك ما نميگنجد.
۵. مصرف هر چند سرانه درآمد داخلي افزايش يابد، اگر مصرف درست تحقّق نيابد، توسعه مطلوب حاصل نخواهد شد. از بارزترين مباحث الگوي مصرف، لزوم توازن ميان درآمد و مصرف؛ مصرف به قدر نياز؛ رعايت اعتدال در مصرف و دوري از افراط و تفريط؛ و دوري جستن از اسراف و سختگيري است.(۴۷)
امام زين العابدين عليهالسلام: مِن أخلاقِ المُؤمِنِ: الإِنفاقُ عَلي قَدرِ الإِقتارِ، وَالتَّوَسُّعُ عَلي قَدرِ التَّوَسُّعِ...؛(۴۸)
از خويهاي مؤمن است: بخشش به فراخور تنگ روزي و گشاده دستي به تناسب گشاده روزي.... پيامبر خدا صلياللهعليهوآله: لا مَنعَ ولا إسرافَ، ولا بُخلَ ولا إتلافَ؛(۴۹)
نه تنگ گرفتن
[۱۱] است و نه ريخت و پاش؛ نه تنگ چشمي و نه تباه كردنِ
[۱۲] .
۶. دولت مسؤوليتهاي اصلي در ايجاد و تقويت مراكز پژوهشي علمي؛ پديد آوري مديريتهاي توانمند اقتصادي؛ فراهم آوردن كار؛ تنظيم فعّاليتهاي بازار؛ و گسترش الگوي سالم مصرف، بر دوش دولت است. دولت بايد از رهگذر وضع و اجراي قانونهاي مناسب، نظارت دقيق بر كار بخش خصوصي، و دخالت مستقيم در موارد ضرور، زمينه مناسب براي رشد اقتصادي را فراهم سازد؛ همان گونه كه مردم نيز وظيفه دارند در همه اين موارد، يار و پشتيبان دولت باشند. در ضمن حديثي طولاني از امام رضا عليهالسلام به جملهاي نغز و پر محتوا برميخوريم كه در عين اختصار اهميت ركن دولت را ميرساند، ايشان ميفرمايند: «...أنّا لا نَجِدُ فِرقَةً مِنَ الفِرَقِ ولا مِلَّةً مِنَ المِلَلِ بَقوا وعاشوا إلاّ بِقَيمٍ ورَئيسٍ؛(۵۰)
...از گروهها و ملّتهايي كه پايداري و زندگاني داشتهاند، هيچ يك را نمييابيم كه كارگزار و پيشوايي نداشته باشد.» توجّه به دولت به مثابه يكي از اركان عملي توسعه اقتصادي، به معناي ناديده گرفتن نقش مردم نيست؛ بلكه از بررسي متون ديني و روايي درباره پنج ركن ديگر توسعه، روشن ميشود كه اسلام، براي مردم، و به طور خاص «بخش خصوصي»، نقش اساسي در توسعه اقتصادي قائل است. در كنار اين، اسلام بر آن است كه تحقّق اهداف رشد اقتصادي، از طريق شكوفايي استعدادهاي فطري انسان و بروز توانمنديهاي دروني او حاصل ميگردد.
از اين رو، اسلام همه فعّاليتهاي اقتصادي مطلوب بخش خصوصي را به خود مردم واگذار كرده، مشروط به اين كه منجر به زيانهايي نشود كه ناشي از انحصار اين فعّاليتها در دست بخش خصوصي است. البتّه اسلام، ضمن باور داشتن اين اركان براي توسعه اقتصادي، به آنها اكتفا نميورزد و در جهان بيني خاصّ خود و تعريف ويژهاش براي توسعه و اهداف آن، اركان ديگري را نيز به آنها ميافزايد و تحقّقِ پايههاي ديگري را هم ضروري ميشمارد. در عين حال، آنچه مهمتر است، لزوم برطرف كردن موانع و درمانِ آفتهاي دستيابي به توسعه اقتصادي است.
با بررسي آموزههاي ديني، ميتوان راهبردهاي اصلي و چه بسا اختصاصي اسلام را در سه عنوان ذيل ارائه كرد: يك. نقش ارزشهاي معنوي در توسعه اقتصادي پيش از بيان هرگونه توضيح درباره نقش امور معنوي در توسعه اقتصادي، اشاره به اين نكته ضرورت دارد كه در چهارچوب جهانبيني اسلامي، اعتقاد به تأثير معنويات در اقتصاد، مترادف با نفي سببهاي مادّي نيست و از نقش اين سببها در اقتصاد نميكاهد. مقصود آن است كه اسلام، افزون بر عوامل مادّي مؤثّر در توسعه، به عواملي ديگر نيز ايمان دارد كه در توسعه مؤثّرند، امّا ناشناخته ماندهاند.
به بيان ديگر، اسلام شش ركن توسعه اقتصادي را باور دارد: دانش، مديريت، كار، تنظيم بازار، اتّكا به الگوي مصرف صحيح و مناسب، و برنامه ريزي هدفمند و درستِ دولت؛ همچنين اسلام اعتقاد دارد كه بايد تلاش كرد تا درآمد ناخالص ملّي افزايش يابد و سطح فنّي توليد بالا رود؛ نيز تنظيم برنامههايي براي كاستن از ميزان فقر و تعديل ثروت در جامعه را ترغيب ميكند.
به برخي از تدابير اسلام براي توزيع عادلانه ثروت و كاستن از فقر، توجه كنيد: يك. به خلاف نظام سرمايهداري كه توزيع عادلانه ثروت را در مرحله پس از توليد قرار ميدهد، اسلام بر آن است كه بايد از آغاز كوشيد تا نابرابري پديد نيايد. از اين رو، تدابيري اتّخاذ ميكند تا از نخست، زمينه بروز فقر ايجاد نشود. برخي از برنامههاي اسلام در همين مسير طرّاحي شده، از جمله قرار دادن ثروتهاي طبيعي مانند معدنهاي مهم، منابع بزرگ آب، زمينهاي مرده، زمينهاي ستانده شده از كافران، و نظاير آنها، در قلمرو مالكيت عمومي؛ با اين هدف: «كَي لاَ يكُونَ دُولَةَ بَينَ الْأَغْنِيآءِ مِنكُمْ؛(۵۱)
تا ميان توانگرانتان دستگَردان نباشد». دو. اسلام بر احكامي تكيه دارد كه چگونگي كسب ثروت و روش توزيع آن ميان عوامل توليد را تعيين ميكنند، همچون: حرام بودن احتكار و ربا و فريبگري در معامله و مانند آنها. هدف آن است كه داراييهاي متراكم پديد نيايد و اختلاف فاحش طبقاتي بروز نكند. سه. ديگر بار از راه پرداخت حقوق شرعي، مانند خمس و زكات، به توزيع درآمدها و ثروتها عنايت ميكند. چهار. زمينه توزيع انتخابي و آزادانه درآمدها و ثروتها را از طريق ياري ثروتمندان به فقيران، فراهم ميآورد. پنج. از طريق انواع كفّارهها، توزيع ثروت به سود فقيران را سامان ميبخشد با اين همه، اسلام معتقد است كه باورهاي درست ديني، اخلاق نيكو، و اعمال صالح نيز در توسعه اقتصادي نقش دارند.(۵۲)
اين همان مفهوم حقيقي قائل بودن به نقش ايمان و معنويات در اقتصاد از ديدگاه اسلام است كه هرگز مرادف با ناديده انگاشتن عوامل مادّي و طبيعي نيست. قرآن به همين حقيقت اشاره دارد و تصريح ميكند: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَي ءَامَنُواْ وَ اتَّقَوْاْ لَفَتَحْنَا عَلَيهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَآءِ وَ الأَْرْضِ؛(۵۳)
و اگر مردم آباديها ايمان آورده و پرهيزگاري كرده بودند، هر آينه بركتها از آسمان و زمين بر آنان ميگشاديم.» «اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا • يرْسِلِ السَّمَآءَ عَلَيكُم مِّدْرَارًا • وَ يمْدِدْكُم بِأَمْوَالٍ وَ بَنِينَ وَ يجْعَل لَّكُمْ جَنَّاتٍ وَ يجْعَل لَّكُمْ أَنْهَارًا؛(۵۴)
از پروردگارتان آمرزش بخواهيد؛ كه او همواره آمرزگار است • تا آسمان را بر شما بارنده فرستد • و شما را به مالها و پسران ياري كند و به شما بوستانها دهد و برايتان جويها پديد آورد.» افزون بر آنچه گفته شد، از ديدگاه جهانبيني اسلامي، پايههاي توسعه سازنده و پايدار در جامعه استوار نخواهد شد، مگر آن گاه كه با ارزشهاي اعتقادي و اخلاقي و علمي همراه گردد. در غير اين صورت، آفات توسعه، جامعه را به لرزه درآورده، اركان آن را آسيب خواهد زد. آفاتي چون: فخر فروشي با ثروت، زر اندوزي، مال پرستي و...(۵۵)
دو. تاثير توسعه اقتصادي در تعالي معنوي نكته ديگر كه بسيار اهمّيت دارد، آن است كه در ديدگاه اسلامي، نه تنها ارزشهاي معنوي بر جريان توسعه اقتصادي اثر مينهند، بلكه عكس آن نيز صادق است. از نگاه اسلام در تكامل انسان و اجتماع، هيچگونه جدايي ميان تكامل معنوي و توسعه اقتصادي وجود ندارد؛ بلكه توسعه مادّي از بطن تكامل معنوي شكوفا ميگردد و خطّ سير تكامل معنوي نيز از ميانه توسعه مادّي عبور ميكند. همانگونه که گذشت قرآن كريم تأكيد ميكند كه هرگاه ايمان در جامعه استقرار يابد و اركانش استوار گردد، بركتها بر انسان فرو ميبارد و زمين سرچشمه نعمت ميشود تا آنگاه كه وجود انسان از خير سرشار ميگردد و جامعه در رفاه و آسايش اقتصادي افزون بر تصوّر، به سر ميبرد. متون اسلامي آكنده از گفتار درباره نقش مثبت خصلتهاي پسنديده(۵۶)
و عواملي همچون آمرزش خواهي، نماز، حج، و دعا(۵۷)
در ايجاد رفاه مادّي و برقراري توسعه اقتصادياند، در حالي كه اين امور در دايره ارزشهاي معنوي جاي دارند. به نمونههايي از رهنمودهاي معصومين عليهمالسلام درباره تاثير خصلتهاي اخلاقي دقت كنيد: امام علي عليهالسلام: في سَعَةِ الأَخلاقِ كُنوزُ الأَرزاقِ؛(۵۸)
گنجهاي روزيها در گشادهخُلقي نهفته است. امام سجاد عليهالسلام: القَولُ الحَسَنُ يثرِي المالَ، وينمِي الرِّزقَ، وينسِئُ فِي الأَجَلِ؛(۵۹)
گفتار نيك مال را ميافزايد، روزي را رشد ميدهد، و مرگ را به تأخير مياندازد. امام علي عليهالسلام: لَن يفتَقِرَ مَن زَهِدَ؛(۶۰) هر كه پارسايي پيشه كند، فقير نگردد. امام علي عليهالسلام: شُكرُ المُنعِمِ يزيدُ فِي الرِّزقِ؛(۶۱)
سپاس گزاري از نعمت بخش، روزي را ميافزايد. همچنين اشاره به كلمات جالب توجه معصومين عليهمالسلام، درباره نقش عبادات در رفاه مادي، خالي از فايده نيست. پيامبر خدا صلياللهعليهوآله: أكثِرُوا الاِستِغفارَ؛ فَإِنَّهُ يجلِبُ الرِّزقَ؛(۶۲)
فراوان آمرزش خواهيد؛ كه مايه جلب روزي است. امام صادق عليهالسلام: لا تَترُكوا رَكعَتَينِ بَعدَ العِشاءِ الآخِرَةِ؛ فَإِنَّها مَجلَبَةٌ لِلرِّزقِ؛(۶۳)
دو ركعتِ پس از نماز عشا را ترك مكنيد؛ كه آن جلب كننده روزي است. امام صادق عليهالسلام: صَلاةُ اللَّيلِ تَجلِبُ الرِّزقَ؛(۶۴)
نماز شب روزي را جلب كند. امام صادق عليهالسلام: پيامبر صلياللهعليهوآله فرموده است: «ألا أدُلُّكُم عَلي سِلاحٍ ينجيكُم مِن أعدائِكُم ويدِرُّ أرزاقَكُم ؟ قالوا: بَلي. قالَ: تَدعونَ رَبَّكُم بِاللَّيلِ وَالنَّهارِ؛ فَإِنَّ سِلاحَ المُؤمِنِ الدُّعاءُ؛(۶۵)
آيا رهنمودتان ندهم به سلاحي كه شما را از دشمنانتان رهايي بخشد و روزيهاتان را فراوان سازد؟ گفتند: آري. فرمود: پروردگارتان را شب و روز بخوانيد؛ كه سلاح مؤمن دعا است. از ديگر سو، مينگريم كه اسلام رفاه اقتصادي را ياورِ تقوا و افزاينده اجر معنوي ميداند؛ همان گونه كه از اين منظر، رفاه اقتصادي ميتواند زمينه شكوفايي و بالندگي ارزشهاي والاي انساني باشد.(۶۶)
از اين جهت است كه اسلام ارزشي بالا براي فعّاليت سالم اقتصادي قائل است، تا آن جا كه از پيامبر صلياللهعليهوآله روايت شده است: «العِبادَةُ عَشَرَةُ أجزاءٍ، تِسعَةُ أجزاءٍ في طَلَبِ الحَلالِ؛(۶۷)
عبادت ده بخش است؛ نُه بخش آن، جُستن روزي حلال است». اين سخن، از حقيقتي پرده برميدارد كه آشكارا ميگويد: هرگاه اهداف اقتصادي در مسيري صحيح تنظيم گردند و سازندگي انسان را نشانه روند، اهداف معنوي او هم تا حدّي بالا تأمين ميگردند. از همين اشاره كه به نقش ارزشها در توسعه شد، ميتوان دريافت كه نبود ارزشها، در واپسماندگي و دست نيافتن به توسعه، نقشي سلبي دارد. در كوتاه سخن، از منظر اسلام، عواملي ديگر علاوه بر موانع و دشواريهاي مادّي، به عقب ماندگي ميانجامند. باورهاي نادرست، اخلاق ناسالم، و اعمال ناشايست از جمله عوامل عقب ماندگي و آفتِ دستيابي به توسعهاند. پس همان گونه كه توسعه در تكامل معنوي انسان نقش دارد، عكس آن نيز صادق است و عقب ماندگي احيانا ريشه در انحطاط معنوي دارد. سه. تأمين نيازهاي اصلي نيازمندان اگر جامعه انساني بتواند روش و برنامه اسلامي در توسعه همه جانبه را عملي كند، فقر از اجتماع بشري رخت بر ميبندد و ريشه كن ميشود. اين همان تصوير تابناكي است كه پيشوايان و رهبران اسلام در سايه توسعه نويد داده شده، براي روزي از روزهاي بشر ترسيم كردهاند. آري؛ در اجتماع موعود اسلامي، انسان در جست و جوي نيازمندي برمي آيد تا به وي كمك كند، امّا او را نمييابد.(۶۸)
امّا ضمن انتظار كشيدن براي رسيدن جامعه به چنان سطحي، يكي از اهداف اقتصاد اسلامي، تأمين نيازهاي اساسي نيازمندان و محتاجان است، به گونهاي كه از طريق آن، هر يك از افراد جامعه به زندگي كرامت مندانهاي دست يابد. اين مهم، نه تنها يكي از اهداف اقتصادي است، بلكه از عناصر اصلي در فرايند توسعه به شمار ميآيد. در ديدگاه اسلامي، اگر مردم به اداي حقوق مالي خود بپردازند نياز همه نيازمندان تأمين ميشود، تا آن جا كه ديگر فقيري باقي نميماند. امام صادق عليهالسلام به همين مطلب اشاره فرموده است: «لَو أخرَجَ النّاسُ زَكاةَ أموالِهِم مَا احتاجَ أحَدٌ؛(۶۹)
اگر مردم زكات اموالشان را بپردازند، هيچ كس نيازمند نخواهد بود». همين حقيقت با مضاميني ديگر در بيان ديگر آن بزرگوار به چشم ميخورد: «و إِنَّ النّاسَ مَا افتَقَروا ولاَ احتاجُوا وَلا جاعُوا ولا عَروا إلاّ بِذُنوبِ الأَغنياءِ؛(۷۰)
همانا مردم به فقر و احتياج و گرسنگي و برهنگي دچار نشدهاند، مگر از رهگذرِ گناهان ثروتمندان». در اين ميان، سخني ديگر از امام اميرالمؤمنين عليهالسلام به چشم ميخورد كه در آن آمده است: «إنَّ اللّهَ سُبحانَهُ فَرَضَ في أموالِ الأَغنِياءِ أقواتَ الفُقَراءِ، فَما جاعَ فَقيرٌ إلاّ بِما مُتِّعَ بِهِ غَنِي، وَاللّهُ تَعالي سائِلُهُم عَن ذلِكَ؛(۷۱) همانا خداوند سبحان، خوراك فقيران را در دارايي ثروتمندان واجب فرموده است. پس هيچ فقيري گرسنه نمانده، مگر به دليل آن كه ثروتمندي از حقّ او بهرهمند شده؛ و خداوند والا ايشان را بدين جهت بازخواست خواهد كرد». ميتوان گفت كه اين احاديث، خود، برگرفته از سخن پيامبرند كه فرمود: «لَو عَلِمَ اللّهُ أنَّ زَكاةَ الأَغنِياءِ لا تَكفي الفُقَراءَ لَأَخرَجَ مِن غَيرِ زَكاتِهِم ما يقويهِم، فإِذا جاعَ الفُقَراءُ فَبِظُلمِ الأَغنِياءِ لَهُم؛(۷۲)
اگر خداوند ميدانست كه زكاتِ ثروتمندان پاسخگوي نياز فقيران نيست، از غيرِ زكات آنان به تأمين نياز ايشان ميپرداخت. پس اگر فقيران گرسنه مانند، به دليل ستمِ ثروتمندان به ايشان است». در پي، چند روايت ديگر ميآيد كه دلالت ميكند اداي حقوق مالي، علاوه بر تأمين نيازهاي نيازمندان، ابزار توسعه اقتصادي نيز هست: رسول خدا صلياللهعليهوآله: «إذا أرَدتَ أن يثري مالُكَ فَزَكِّه؛(۷۳)
اگر خواستي مالت افزون گردد، زكات آن را بپرداز». امام علي عليهالسلام: «فَرَضَ اللّهُ... الزَّكاةَ تَسبيبا لِلرِّزقِ؛(۷۴)
خداوند زكات را واجب فرموده است... تا زمينه ساز افزايشِ روزي باشد». امام موسي كاظم عليهالسلام: «إنَّ اللّهَ عز و جل وَضَعَ الزَّكاةَ قوتا لِلفُقَراءِ، وتَوفيرا لِأَموالِكُم؛(۷۵)
همانا خداوند زكات را خوراك فقيران و مايه افزايش دارايي شما قرار داده است». به عكس، در اسلام، تأمين نكردن نيازهاي نيازمندان از موانع اساسي در مسير توسعه اقتصادي و شكوفايي معيشتي تلقّي ميشود. امام باقر عليهالسلام ميفرمايد: در نوشته رسول خدا صلياللهعليهوآله چنين يافتيم: «إذا مَنَعُوا الزَّكاةَ مَنَعَتِ الأَرضُ بَرَكَتَها مِنَ الزَّرعِ وَالثِّمارِ وَالمَعادِنِ كُلِّها؛(۷۶)
هر گاه مردم زكات نپردازند، زمين بركتهاي خود، همچون كشت و ميوه و معدن را، يكسره، از ايشان باز ميدارد».
پاورقي[ویرایش]
ولفگانگ زاكس: نگاهي نو به مفاهيم توسعه، ترجمه فريده فرحي و وحيد بزرگي، ص ۲۲.
در يكي از گزارشهاي سازمان ملل متّحد، توسعه به اين صورت تعريف شده است: «توسعه عبارت است از رشد، افزون بر تغيير. تغيير تنها شامل جنبه اقتصادي و عددي نيست، بلكه ابعاد اجتماعي، فرهنگي، و كيفي را نيز شامل ميشود. نكته اساسي در اين ميان، آن است كه كيفيت زندگي انساني بهبود يابد (همان، ص ۲۴).
الأمالي للطوسي: ۱۵۸/ ۲۶۵ وراجع سنن النسائي: ۳/ ۷۳. بنگريد به: ص ۳۷ (خوشبختي دنيا و آخرت).
الإرشاد: ۲/ ۳۸۱، إعلام الوري: ۲/ ۲۹۳ كلاهما عن المفضّل بن عمر، روضة الواعظين: ۲۸۹ وفيه «من فصيله» بدل «من يصله». ر. ك: توسعه اقتصادي بر پايه قرآن و حديث ج۱ ص ۱۲۵.
ر. ك: توسعه اقتصادي بر پايه قرآن و حديث ج۱ ص ۵۳.
شرح نهج البلاغة: ۱۹/ ۳۳۷/ ۳۹۵؛ الأمالي للطوسي: ۱۴۶/ ۲۴۰ عن أبي وَجزَة السعدي عن أبيه نحوه، بحار الأنوار: ۷۲/ ۵۳/ ۸۳ نقلاً عن نهج البلاغة.
غرر الحكم: ۹۸۸۳.
غرر الحكم: ۹۲۸۹.
ر. ك: توسعه اقتصادي بر پايه قرآن و حديث ج۱ ص ۶۹..
الكافي: ۵/۷۱/۱ عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهمالسلام، من لا يحضره الفقيه: ۳/۱۵۶/۳۵۷۰، تحف العقول: ۴۹، الجعفريات: ۱۵۵، بحار الأنوار: ۷۷/۱۵۳/۱۱۶؛ مسند الشهاب: ۲/۲۶۰/۱۳۱۷ عن محمّد بن المنكدر.
المعجم الكبير: ۲۰/ ۲۷۹/ ۶۶۰ عن المقداد بن معديكرب، كنز العمّال: ۳/ ۲۳۸/ ۶۳۳۳.
الكافي: ۵/ ۷۲/ ۵ عن عمرو بن جميع، من لا يحضره الفقيه: ۳/ ۱۶۶/ ۳۶۱۵، تهذيب الأحكام: ۷/ ۴/ ۱۰ وفيه «عن الحرث بن عمرو قال: سمعته يقول... »، ثواب الأعمال: ۲۱۵/ ۱ وليس فيه «ويصل به رحِمه».
القصص: ۷۳.
ر. ك: توسعه اقتصادي بر پايه قرآن و حديث ج۱ ص ۱۹۷ و ص ۵۵.
شرح نهج البلاغة: ۲۰/ ۳۳۵/ ۸۳۸.
من لا يحضره الفقيه: ۳/ ۱۶۳/ ۳۵۹۵، عوالي اللآلي: ۳/ ۲۰۰/ ۲۳.
الكافي: ۵/ ۷۵/ ۱۰، من لا يحضره الفقيه: ۳/ ۱۶۲/ ۳۵۹۳، عوالي اللآلي: ۳/ ۲۰۰/ ۲۲، بحار الأنوار: ۴۸/ ۱۱۵/ ۲۷.
نهج البلاغة: الخطبة ۹۱ عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عليهالسلام، غرر الحكم: ۱۰۰۵۷، بحار الأنوار: ۵۷/ ۱۱۴/ ۹۰ و ج ۷۷/۳۳۱/۱۷.
بحار الأنوار: ۹۴/ ۱۳۳/ ۱۹ نقلاً عن الكتاب العتيق الغروي.
ر. ك: توسعه اقتصادي بر پايه قرآن و حديث ج۱ ص۹۱.
النحل: ۱۱۲.
البلد الأمين: ۳۹، بحار الأنوار: ۸۷/ ۳۲۷/ ۵.
شرح نهج البلاغة: ۲۰/ ۳۰۱/ ۴۴۴.
الخصال: ۲۸۴/ ۳۴ عن أبي خالد السجستاني، بحار الأنوار: ۷۴/ ۱۸۶/ ۵.
غرر الحكم: ۳۴۲۸.
ر. ك: توسعه اقتصادي بر پايه قرآن و حديث ج۱ ص ۱۱۳.
غرر الحكم: ۵۸۹۴.
جامع الأخبار: ۳۰۰/ ۸۱۸، بحار الأنوار: ۷۲/ ۴۷/ ۵۸.
الكافي: ۲/ ۳۰۷/ ۴ عن السكوني عن الإمام الصادق عليهالسلام، الخصال: ۱۲/ ۴۰ عن السكوني عن الإمام الصادق عن أبيه عن آبائه عليهمالسلام عنه صلياللهعليهوآله، الأمالي للصدوق: ۳۷۱/ ۴۶۵ عن هشام بن سالم عن الإمام الصادق عليهالسلام، تنبيه الخواطر: ۱/ ۱۵۸؛ حلية الأولياء: ۳/ ۵۳ وص ۱۰۹ وج ۸/ ۲۵۳، تاريخ أصبهان: ۱/ ۳۴۲/ ۶۲۲، مسند الشهاب: ۱/ ۳۴۲/ ۵۸۶ كلّها عن أنس عنه صلياللهعليهوآله.
در اين زمينه، جملهاي معروف يافت ميشود: «من لا معاش له لا معاد له». اين عبارت، گرچه سخن معصوم نيست، مضمونش با روايات مربوط به نكوهش فقر، تأييد ميشود.
ر. ك: توسعه اقتصادي بر پايه قرآن و حديث ج۱ ص۱۰۷.
مُهج الدعوات: ۱۳۴، نهج البلاغة: الخطبة ۲۱۵، بحار الأنوار: ۹۴/ ۲۴۲/ ۹.
الكافي: ۲/ ۵۸۹/ ۲۶، تهذيب الأحكام: ۳/ ۷۷/ ۲۳۴ كلاهما عن أبي حمزة الثمالي، إقبال الأعمال: ۱/ ۱۰۸ عن الإمام الصادق عليهالسلام، بحار الأنوار: ۹۷/ ۳۷۹/ ۱.
ر. ك: توسعه اقتصادي بر پايه قرآن و حديث ج۱ ح ۱۰.
البتّه بسياري از متفكّران كشورهاي پيشرفته دريافتهاند كه اين فرهنگ عقيم است، زيرا زيانهاي عظيم انساني و محيطي را كه نتيجه فرهنگ مادّي و غلبه رشد اقتصادي است، لمس كردهاند. با اين حال، همين شيوه تفكّر همچنان فضاي فكري بيشينه كشورهاي واپس مانده را انباشته و بر آنها سيطره يافته است.
اقتصاددانان، به حسب وابستگي فكري و گرايش خود به يكي از اين دو نظام موجود، به راه حلهاي گوناگوني روي آوردهاند. ديدگاهي كه مشكل اصلي را كمبود منابع و سرمايه گذاري ميداند و هدف را افزايش درآمد ملّي ميشمارد، پناه بردن به سيستمهاي مالي، اقتصاد آزاد، صنعتي سازي، و همانند آنها را پيشنهاد ميكند. در برابر، ديدگاهي كه فقر و تبعيض و نبود عدالت در توزيع را مشكلات اصلي اقتصادي برميشمارد، راهبردهاي ديگري را برميگزيند؛ همچون: بازنگري در توزيع درآمد و توجّه به خواستهاي اصلي. بدين سان، به حسب خاستگاههاي فكري، گزينهها و اولويت گذاريهاي اين دو گروه نيز متفاوت هستند.
سرمايه گذاري در نيروي انساني و توسعه اقتصادي، ص ۲۴.
مشكاة الأنوار: ۲۳۹/ ۶۹۱، روضة الواعظين: ۱۷، بحار الأنوار: ۱/ ۲۰۴/ ۲۳.
الكافي: ۱/ ۴۴/ ۳ عن ابن فضّال عمّن رواه عن الإمام الصادق عليهالسلام، تحف العقول: ۴۷، المحاسن: ۱/ ۳۱۴/۶۲۱ عن الحسن بن علي بن فضّال عمّن رواه عن الإمام الصادق عن آبائه عليهمالسلام عنه صلياللهعليهوآله، أعلام الدين: ۳۰۹ عن الإمام الجواد عليهالسلام نحوه، بحار الأنوار: ۷۷/۱۵۰/۸۷؛ من لا يحضره الفقيه والمتفقّه: ۱/۱۹ عن عمر بن عبد العزيز.
سرمايه گذاري در نيروي انساني و توسعه اقتصادي، ص ۲۴۳.
غرر الحكم: ۱۰۹۲۰.
غرر الحكم: ۵۵۷۲.
اُسد الغابة: ۲/ ۴۲۰/ ۱۹۶۷، تاريخ بغداد: ۷/ ۳۴۲/ ۳۸۶۴.
ر. ك: توسعه اقتصادي بر پايه قرآن و حديث ج۱ ص ۲۱۵.
الكافي: ۵/ ۷۷/ ۱، تهذيب الأحكام: ۶/ ۳۲۳/ ۸۸۷، مستطرفات السرائر: ۱۳۹/ ۱۱.
الخصال: ۴۴۵/ ۴۴ عن عبد المؤمن الأنصاري عن الإمام الباقر عليهالسلام، بحار الأنوار: ۶۴/ ۱۱۸/ ۱ وج ۱۰۳/ ۴/ ۱۳.
الكافي: ۲/ ۲۴۱/ ۳۶ عن أبي حمزة، تحف العقول: ۲۸۲، بحار الأنوار: ۶۷/ ۳۶۱/ ۶۵.
عوالي اللآلي: ۱/ ۲۹۶/ ۱۹۸، بحار الأنوار: ۷۷/ ۱۶۶/ ۲.
ر. ك: توسعه اقتصادي بر پايه قرآن و حديث ج۱ ص۳۳۹.
عيون أخبار الرضا عليهالسلام: ۲/۱۰۰/۱، علل الشرايع: ۲۵۳/۹، بحار الأنوار: ۶/۶۰/۱ وج۲۳/۳۲/۲.
سوره حشر، آيه ۷.
ر. ك: توسعه اقتصادي بر پايه قرآن و حديث ج۲ ص۵۰۳.
سوره اعراف، آيه ۹۶.
سوره نوح، آيه ۱۰ ـ ۱۲.
ر. ك: توسعه اقتصادي بر پايه قرآن و حديث ج۲ ص۸۶۱.
ر. ك: توسعه اقتصادي بر پايه قرآن و حديث ج۲ ص۶۲۷.
ر. ك: توسعه اقتصادي بر پايه قرآن و حديث ج۲ ص۶۷۵.
الكافي: ۸/ ۲۳/ ۴ عن جابر بن يزيد عن الإمام الباقر عليهالسلام، تحف العقول: ۹۸ وص ۲۱۴، بحار الأنوار: ۷۷/ ۲۸۷/ ۱ وج ۷۸/ ۵۳/ ۸۶.
الخصال: ۳۱۷/ ۱۰۰، الأمالي للصدوق: ۴۹/ ۱ كلاهما عن أبي حمزة الثمالي، روضة الواعظين: ۴۰۴، بحار الأنوار: ۷۱/ ۳۱۰/ ۱.
غرر الحكم: ۷۴۴۶.
الخصال: ۵۰۵/ ۲ عن سعيد بن علاقة، مشكاة الأنوار: ۲۳۰/ ۶۴۵، روضة الواعظين: ۴۹۹، بحار الأنوار: ۷۱/ ۴۴/ ۴۶.
كنز الفوائد: ۲/ ۱۹۷، الخصال: ۶۱۵/ ۱۰ عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عليهالسلام، تحف العقول: ۱۰۶ كلاهما عن الإمام علي عليهالسلام، بحار الأنوار: ۱۰۳/ ۲۱/ ۱۴.
فلاح السائل: ۴۵۳/ ۳۰۸ عن هشام بن سالم، بحار الأنوار: ۸۷/ ۱۰۷/ ۲.
تهذيب الأحكام: ۲/ ۱۲۰/ ۴۵۴ عن أبي زهير رفعه، ثواب الأعمال: ۶۳/ ۳ عن معاوية بن عمّار عن بعض أصحابه، علل الشرايع: ۳۶۳/ ۱ عن آدم بن إسحاق عن بعض أصحابه، بحار الأنوار: ۸۷/ ۱۵۰/ ۲۵.
الكافي: ۲/ ۴۶۸/ ۳ عن السكوني، ثواب الأعمال: ۴۵/ ۱ عن علي بن جعفر عن الإمام الكاظم عن أبيه عليهماالسلام عنه صلياللهعليهوآله، مكارم الأخلاق: ۲/ ۸/ ۱۹۸۰، فلاح السائل: ۷۲/ ۵ عن السكوني عن الامام الصادق عن أبيه عليهماالسلام عنه صلياللهعليهوآله، بحار الأنوار: ۹۳/ ۲۹۷/ ۲۵؛ مسند أبي يعلي: ۲/ ۳۲۹/ ۱۸۰۶ عن جابر عنه صلياللهعليهوآله.
ر. ك: توسعه اقتصادي بر پايه قرآن و حديث ج۱ ص۶۹.
جامع الأحاديث للقمّي: ۹۹ عن إسماعيل بن موسي بن جعفر عن أبيه عن آبائه عليهمالسلام، بحار الأنوار: ۱۰۳/ ۹/ ۳۷ وص ۱۸/ ۸۱.
ر. ك: توسعه اقتصادي بر پايه قرآن و حديث ج۱ ص۱۲۵.
الكافي: ۳/ ۵۰۷/ ۱ عن الحسن بن علي الوشّاء عن الإمام الرضا عليهالسلام، من لا يحضره الفقيه: ۲/ ۷/ ۱۵۷۹ عن معتّب نحوه.
كتاب من لايحضره الفقيه، ج ۲، ص ۴، ح ۶.
نهج البلاغة: الحكمة ۳۲۸، روضة الواعظين: ۴۹۷ نحوه، عيون الحكم والمواعظ: ۱۵۲/ ۳۳۴۳؛ ينابيع المودّة: ۲/ ۲۴۹/ ۶۹۹ وفيها «مُنِعَ» بدل «مُتِّع به».
كنز العمّال، ج ۶، ص ۳۱۰، ح ۱۵۸۲۴.
بحار الأنوار، ج ۸۵، ص ۱۶۴، ح ۱۲.
نهج البلاغة: الحكمة ۲۵۲، غرر الحكم: ۶۶۰۸.
الكافي: ۳/ ۴۹۸/ ۶، من لا يحضره الفقيه: ۲/ ۴/ ۱۵۷۵، علل الشرايع: ۳۶۸/ ۱، المحاسن: ۲/ ۳۸/ ۱۱۱۹ كلّها عن مبارك العقرقوفي نحوه، بحار الأنوار: ۹۶/ ۱۸/ ۳۹.
الكافي: ۲/ ۳۷۴/ ۲ وج ۳/ ۵۰۵/ ۱۷ نحوه، ثواب الأعمال: ۳۰۱/ ۱، علل الشرايع: ۵۸۴ / ۲۶ وفيها «وجدنا في كتاب علي عليهالسلام قال رسول اللّه صلياللهعليهوآله»، الأمالي للطوسي: ۲۱۰/ ۳۶۳ كلّها عن أبي حمزة الثمالي، تحف العقول: ۵۱، بحار الأنوار: ۷۳/ ۳۶۹/ ۳ وج ۹۶/ ۱۵/ ۳۲.
پیوندها[ویرایش]
پژوهشگاه علوم و معارف حدیث