جنگل


تخریب جنگل ها نمونه ای از فاجعه منابع مشترک
احترام به حقوق مالکیت، راهی برای صیانت از جنگل ها است.
این حقیقتی بدیهی است که مردم و جنگل ها به خصوص در مناطق حاره ای استوایی با هم جوش نمی خورند، اما این حقیقت بدیهی چگونه حقیقت پیدا کرده است؟ و تا چه حد حقیقت دارد و علت آن چیست؟
یک فرضیه این است که رشد زیاد جمعیت ریشه اصلی مشکل است. تعداد آدم های بیشتر در هر متر مربع، فشار بیشتری بر زمین و منابع طبیعی وارد می کند. نظریه دیگر این است که از دست رفتن جنگل ها، نمونه دیگری از «فاجعه منابع مشترک» است؛ یعنی هر زمان مالکیت منابع به فرد یا گروه معینی تعلق نداشته باشد احتمال بهره برداری افراطی از آنها می رود چون که صیانت از منابع به نفع هیچ استفاده کننده ای نخواهد بود. این امر بدون توجه به تراکم جمعیتی، واقعیت دارد، مگر اینکه واقعا تعداد جمعیت بسیار اندک باشد.
گروهی از پژوهشگران سوئدی و مالاگاشی با هدایت توماس المکویست از دانشگاه استکهلم، برای اینکه بین این دو فرضیه (فرضیه تراکم جمعیتی و فاجعه منابع مشترک) تفکیک قائل شوند تصمیم گرفتند درجه همبستگی بین تغییرات در پوشش جنگلی ماداگاسکار را با تراکم جمعیت محلی و قوانین سنتی رایج محاسبه کنند. نتایج کار آنها در نشریه پابلیک لایبرری آف ساینس به چاپ رسید.
دکتر المکویست و همکاران وی، اطلاعات پوشش جنگلی را از فضای بیرونی جمع آوری کردند به عبارت دقیق تر آنها به آرشیو عکس های پروژه لندست مراجعه کردند که مجموعه ای از ماهواره های آمریکایی هستند که کره زمین را از ۱۹۷۲ تاکنون رصد کرده اند. آنها سه مجموعه عکس های لندست از منطقه آندروی در جنوب ماداگاسکار را انتخاب کردند که در فواصل زمانی ۱۹۸۴، ۱۹۹۳ و ۲۰۰۰ گرفته شده بود. عکس های مربوطه با نور سبز مرئی و دو طیف متفاوت مادون قرمز گرفته شده بودند. این سه طیف با همدیگر یک نشانه قابل اتکا از پوشش گیاهی ارائه می دهند به طوری که گروه تحقیق قادر به محاسبه مساحت جنگل در این سه مقطع گردید.
پژوهشگران برای اینکه تراکم جمعیتی را به دست آورند به آرشیو دیگری مراجعه کردند، بانک اطلاعات جمعیت جهانی لند اسکن که در آزمایشگاه ملی اوک ریج در تنسی نگهداری می شود، اما آنها در مورد قوانین مرسوم محلی و نهادهای اجتماعی، هیچ انتخابی نداشتند به جز اینکه راه بیفتند و از مردم بپرسند.
پژوهشگران از طریق گفت و گو با کسانی که در راس قدرت بودند (مقامات دولتی و رهبران قبایل) و با کسانی که عملا درگیر بهره برداری از جنگل ها برای برداشت چوب، هیزم و چرای دام بودند (عمدتا زنان و جوانان) توانستند به اطلاعاتی دست یابند که چه کسانی به منابع جنگلی دسترسی دارند، قواعد ناظر بر دسترسی به منابع چه هستند، چه کسی این قواعد را اجرایی می کند و تا چه حد این قواعد واقعا اجرا می شوند.
آنها با استفاده از تصاویر ماهواره ای لندست توانستند مناطقی که جنگل ها عقب نشینی کرده بودند، مناطقی که جنگل ها پیشروی کرده بودند و مناطقی که پوشش جنگلی ثابت مانده بود را شناسایی کنند. بخش های متفاوت در منطقه اندروی الگوهای متفاوتی را نشان داد. منطقه غربی شاهد از دست دادن پیوسته جنگل ها بود. منطقه شمالی افزایش پیوسته جنگل را نشان داد. بخش های مرکزی و جنوبی ظاهرا باثبات بودند. منطقه غربی که دچار جنگل زدایی جدی شده بود تراکم جمعیتی پایینی داشت که در تضاد با پیش بینی نظریه تراکم جمعیتی بود. البته این طور نیست که جمعیت کم برای جنگل ها بد باشد؛ منطقه شمالی جایی که پوشش جنگلی افزایش یافته بود، نیز جمعیت پراکنده و کمی داشت، اما آنچه واضح است این است که تعداد زیاد مردم لزوما به زیان جنگل نیست، چرا که در پرجمعیت ترین منطقه کشور یعنی جنوب، پوشش جنگلی ثابت مانده بود.
تفاوت بین دو منطقه با جمعیت پراکنده اندک یعنی غرب و شمال در این بود که در غرب جایی که پوشش جنگلی کاهش یافته بود، هیچ کدام از دو نوع روش تصرف و نگهداری رسمی و سنتی به اجرا در نیامده بود، اما در شمال که در فاصله فقط بیست کیلومتری واقع شده بود حقوق مالکیت بر زمین کاملا تعریف شده بود و پوشش جنگلی افزایش یافت. همانند ماهیان اقیانوس، در مورد جنگل های استوایی نیز، چیزی که متعلق به همه باشد در واقع متعلق به هیچ کس نیست.

فهرست مندرجات
۱ - منبع

منبع[ویرایش]

اکونومیست ؛ روزنامه دنیای اقتصاد ( www.donya e eqtesad.com )مترجم: جعفر خیرخواهان



جعبه‌ابزار