جهاد اقتصادی عامل خودکفایی و استقلال


هرچند كه به نظر مي رسد، استقلال سياسي نقش تعيين كننده اي در استقلال جامعه و ملتي دارد، ولي نمي توان از نقش تعيين كننده استقلال اقتصادي در كنار استقلال فرهنگي و استقلال نظامي و مانند آن غافل ماند. استقلال اقتصادي به سبب اين كه پاسخ گوي نيازهاي ابتدايي بشر است، همواره مورد توجه و تاكيد بوده است؛ زيرا انسان نخستين نيازي كه در زندگي مادي و دنيوي دارد، تغذيه شامل آب و خوراكي و مانند آن است. پس از فراهم آمدن اين مهم در انديشه امنيت و آرامش بر مي آيد و در مراحل بعدي به سراغ عشق و محبت يعني ديگران مي رود تا پاسخ گوي وي در اين حوزه از نيازها باشد. اين گونه است كه نقش اقتصاد در زندگي مادي و دنيوي بشر برجسته مي شود. البته هر انساني براي خود فلسفه زندگي دارد و سبك زندگي را نيز براي خود تعريف مي كند. اين فلسفه زندگي، زماني شكل مي گيرد كه انسان، به نوعي كمال رسيده باشد. در اين زمان است كه نوعي تقدم براي چيزهاي ديگر قايل مي شود. اما بيشتر مردم همچنان دغدغه اقتصاد يعني آسايش و آرامش مادي دارند و اين اقتصاد جايگاه ارزشي و تقدمي خود را در فلسفه و سبك زندگي آنان از دست نمي دهد. به هر حال، اقتصاد چه بخواهيم و چه نخواهيم نقش تعيين كننده و كليدي در هر دو بينش مادي گرا و معنويت گرا ايفا مي كند: زيرا جامعه انساني به گونه اي در دنيا شكل گرفته كه اقتصاد مايه قوام آن است. از اين رو هر جامعه اي براي دست يابي به استقلال و در اختيار گرفتن سرنوشت خود نيازمند استقلال اقتصادي است؛ زيرا در صورت فقدان استقلال اقتصادي نمي تواند در مسير اهدافي كه براي جامعه خود تعريف كرده گام بردارد و ناچار است تا در اصول ديگر فرهنگي و معنوي و سياسي تابع فشارهاي صاحبان ثروت و قدرت شود كه از ديگر جوامع بر آن جامعه وارد مي سازند. نويسنده در اين نوشتار بر آن است تا نقش جهاد اقتصادي در خودكفايي و استقلال براساس آموزه هاي قرآني را تبيين نمايد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
تقابل جوامع مادي گرا و آخرت گرا هر جامعه اي براي خود اهداف مشخصي تعيين كرده و روشهاي خاص را نيز براي تحقق آن در نظر گرفته است؛ هرچند كه همه جوامع دو هدف مشخص آسايش و آرامش را در دستور كار اصلي خود قرارداده و تحقق آن را از طريق جامعه و نهادهاي آن پي گيري مي كنند، ولي تفاوت هاي مشخصي در روشهاي آنها به سبب تفاوت هاي جغرافيايي، فرهنگي، ادراكي و مانند آن پديد مي آيد كه جامعه اي را از جامعه ديگر جدا مي سازد. البته مي توان تفاوت هاي مشخصي را در دو هدف اصلي ميان جوامع مشاهده كرد. از اين رو جوامع را مي توان به جوامع ماديگرا و معنويت گرا، يا دنياگرا و آخرت گرا دسته بندي كرد. اين تفاوت بينشي و نگرشي چنان در دو هدف اصلي جوامع تاثير مي گذارد كه جوامع در همه ابعاد در دو طيف مقابل هم قرار مي گيرند؛ زيرا جوامع ماديگرا و دنياگرا، آسايش و آرامش را تنها در دنيا و امور مادي مي جويند و چيزي جز همين دنيا و ماديات براي آنان معنا و مفهوم و اصالتي نمي يابد. در مقابل، جوامع معنويت گرا و آخرت گرا قرار مي گيرند كه زندگي دنيا و آسايش و آرامش را هرچند مطلوب مي دانند، ولي براي آن اصالتي قايل نمي شوند و بيشترين همت و توجه خويش را به آخرت معطوف مي دارند و لذا اهدافي چون آسايش و آرامش، تنها نقش ابزاري براي آخرت و آسايش و آرامش باقي و پايدار آن دارد. اين دو بينش و نگرش متقابل، از نظر اسلام به حق و باطل تفسير شده است. از اين رو تقابل آن دو مي تواند دو جامعه را از نظرهاي گوناگون در برابر هم قرار دهد؛ زيرا اصالت بخشي به ماديات و دنيا و هدف قرارگرفتن آسايش و آرامش مادي و دنيوي، به اين معناست كه مي توان براي دست يابي به اين اهداف، همه چيز را قرباني كرد. اين گونه است كه حدود آزادي تنها در مرز تضييع حقوق ديگران پايان مي يابد و از آن جايي كه اين مرز بي پشتوانه و خاستگاه هاي استوار است، مي توان به سادگي آن را دور زد و يا ناديده گرفت. بدين ترتيب قوانين و اصول اخلاقي در جوامع ماديگرا و دنياگرا، قوانين در معرض خطر است و هر آن مي تواند از سوي اكثريت يا اقليتي پايمال شود؛ زيرا بنيادهاي اخلاقي آن متزلزل است و وقتي هدف، آسايش و آرامش مادي و دنيوي باشد، هر آن چه در برابر آن قرار گيرد، پايمال و نابود مي شود. اين كه برخي از جوامع مادي و دنياگرا، قوانين را به سختي مراعات مي كنند، از آن روست كه براي حفظ كف بهره مندي ها لازم است تا قوانين را مراعات كنند وگرنه همين آسايش و آرامش مادي آنان باخطر مواجه مي شود. براين اساس، هرگاه احساس كنند كه دور زدن قانون و يا پايمال كردن آن، آسيبي به آسايش و آرامش مطلوب آنان وارد نمي سازد، به سادگي قوانين را ناديده مي گيرند. اين سياست به ويژه در برابر جوامع ديگر به سادگي و آساني انجام مي گيرد؛ زيرا نهايت جامعه گرايي در جوامع مادي گرا و دنيوي، حفظ جامعه خودي و محافظت بر آن است. اين مسئله را مي توان در بينش و نگرش سبك آمريكايي شناسايي كرد. تقابل جوامع مادي گرا و معنوي گرا يا دنيا گرا و آخرت گرا، تقابل جدي است؛ زيرا جوامع مادي گرا، به نوعي از نظر ذاتي طغيان گرا و متجاوز به حقوق ديگران است و ظلم و ستم به ديگران را براي رسيدن به هدف آسايش و آرامش مادي و دنيوي توجيه مي كند. از آن جايي كه جامعه اسلامي و ايماني، جامعه اي با اهداف معنوي و آخرت گراست، اگر بخواهد در مسير تعالي خود گام بردارد، نيازمند استقلال اقتصادي است تا بتواند در برابر فشارها و تعديات جوامع مادي گرا و دنياگرا تاب بياورد و مسير فرهنگي و معنوي خويش را چنان كه مي خواهد بپيمايد و از همه ظرفيت هاي دنيوي براي رسيدن به اهداف اخروي و معنوي بهره برد؛ چرا كه جوامع رقيب مادي، خواهان بهره مندي از ظرفيت ها و امكانات مادي جامعه ايماني است و اجازه نمي دهد تاجامعه ايماني در يك شرايط مناسب در مسير خود گام بردارد. به سخن ديگر، همزيستي مسالمت آميز ميان دو نگرش حق و باطل يا نگرش دنيوي و اخروي، شدني نيست، چرا كه حتي اگر جامعه ايماني به سبب عدالت خواهي و عدالت گروي، به حقوق و امكانات مادي خود بسنده كند و چشم داشتي به امكانات مادي ديگر جوامع نداشته باشد، جامعه مادي گرا به طور طبيعي چون اصالت را به ماده و دنيا مي دهد و باوري به آخرت ندارد، خواهان دست يابي به همه امكانات مادي جهت آسايش و آرامش و ديگر اهداف مادي و دنيوي مي باشد و به اشكال گوناگون مي خواهد حقوق ديگر جوامع را تضييع كرده و بر آنان و امكاناتشان تسلط يابد. اين گونه است كه جوامع مادي گرا، جوامع سلطه جو و استكباري هستند و استقلال ديگر جوامع را تهديد مي كنند و باخطر جدي مواجه مي سازند. به عبارت ديگر، سلطه جويي و استكبارورزي و ستم گرايي، جزو ذاتيات جوامع مادي و دنياگراست و ديگر جوامع نمي توانند در چنين شرايطي احساس امنيت از تهديدات و خطرات اين جوامع داشته باشند.
جهاد اقتصادي، جهاد خودكفايي و استقلال جوامع بشري به سبب جهات گوناگون به يكديگر نيازمند هستند و نمي توان از رشد و توسعه اقتصادي و تمدني سخن گفت و در همان حال خواهان قطع كامل روابط اقتصادي، فرهنگي و سياسي شد. مي دانيم كه ثروت هاي زمين در جغرافياي زمين پراكنده است و در هيچ منطقه اي از زمين همه امكانات اقتصادي به تمام و كمال وجود ندارد؛ هر چند كه در هر منطقه جغرافيايي، بيشترين امكانات ابتدايي وجود دارد و آسايش و آرامش نسبي فراهم است ولي آن چه ما از آن سخن مي گوييم تحقق امكاناتي براي تمدن سازي است. از اين رو لازم است تا همه امكانات زمين در همه مناطق جغرافيايي مورد استفاده قرار گيرد. اين بدان معناست كه نياز به ارتباط دست كم اقتصادي براي دسترسي به امكانات و ظرفيت هاي تمدني ضرورت مي يابد. از سوي ديگر، همه چيز را همگان مي دانند و همگان هنوز از مادر نزاده اند. اين بدان معناست كه علم و دانش در همه انسانها وجود دارد و نياز است تا با ارتباط، اين دانش در دسترس قرار گيرد. ارتباطات فرهنگي كمك مي كند تا تجربيات و دانشهاي جوامع و امت هاي ديگر به يكديگر منتقل شود و شرايط مناسب براي زايش تمدني يا گسترش آن فراهم آيد. بنابراين، هنگامي كه از جهاد اقتصادي سخن به ميان مي آيد، به معناي جهاد دسترسي به امكانات تمدني است تا جامعه از وابستگي اقتصادي برهد و در مسير تحقق اهداف آفرينشي چون رباني شدن قرار گيرد. خودكفايي به معناي توانمندي در تحقق اهداف اقتصادي و برآورد نيازهاي جامعه از طريق بهره گيري از تمام موجوديت و ظرفيت است. خودكفايي به اين معنا كمك مي كند تا جامعه، بسياري از نيازهاي خود را در داخل سرزميني و فكري و فرهنگي خود تامين نمايد و در كمترين سطح وابستگي به بيرون قرار گيرد. چنين حالتي به جامعه كمك مي كند تا بتواند بقيه نيازهاي تمدني خويش را به سبب غلبه اقتصادي و علمي و فرهنگي از ديگر جوامع تامين نمايد بي آن كه اين تامين از ديگر مناطق و جوامع، موجب وابستگي و عدم استقلال در اين عرصه يا عرصه هاي ديگر چون سياسي و نظامي و فرهنگي شود.
ضرورت قطع رابطه اقتصادي با دشمنان خداوند در آيه ۲۸ سوره توبه، نيازمندي هاي اقتصادي جامعه را عامل وابستگي اقتصادي و در نهايت وابستگي سياسي و فرهنگي مي شمارد و به مومنان و جامعه ايماني هشدار مي دهد تا با جهاد اقتصادي و تلاش، خود را از اين وابستگي نجات بخشند و اجازه ندهند تا دشمن با سوءاستفاده از نيازهاي اقتصادي و وابستگي اقتصادي، سرنوشت امت و جامعه ايماني را در اختيار گيرد و سياست هاي نظامي و فرهنگي و سياسي جامعه را تحت سلطه خود درآورد. البته برخي گمان مي كنند كه قطع ارتباط اقتصادي با دشمنان جامعه اسلامي به معناي اختلال در نظام اقتصادي و فقدان رشد و شكوفايي آن و در نتيجه از دست رفتن اهداف كلان جامعه مي شود؛ در حالي كه خداوند در همين آيه به مسلمانان و جامعه ايماني وعده مي دهد كه اگر قطع ارتباط اقتصادي به قصد رسيدن به خودكفايي از طريق جهاد اقتصادي باشد، اين قطع به سبب اين كه الهي و في سبيل الله است، خداوند به طرق ديگري و با امدادهاي غيبي كمك مي كند تا اقتصاد جامعه از اختلال مصون بماند. به هر حال، قطع روابط اقتصادي با دشمنان هر چند كه در كوتاه مدت شوك اقتصادي وارد مي كند ولي در بلندمدت موجب رهايي از وابستگي اقتصادي و در نتيجه سياسي و فرهنگي شده و استقلال جامعه را در ابعاد گوناگون تضمين مي كند. همچنين اين قطع كه همراه با جهاد اقتصادي است، فرصت شكوفايي تمدني را به جامعه مي بخشد و جامعه به ظرفيتهاي كلان اسمايي سرشته در ذات خويش پي مي برد و مي تواند از مقام متاله (رباني) شدن، همانند خداوند عمل كند و شگفتي ها بيافريند و در علم و دانش چنان شود كه از همه ظرفيت جامعه خود به بهترين شكل استفاده كند و با تغييرات مناسب در خلقت، همانند خداوند از كمترين و ساده ترين مواد، پيچيده ترين مواد مورد نياز را بسازد؛ زيرا عناصري كه همه اين هستي را شكل بخشيده، عناصر محدودي است و علم به عناصر و چگونگي ساخت و ساز موجودات مي تواند جامعه ايماني را در وضعيتي قرار دهد كه همه نيازهاي خود را در همان بخش جغرافيايي تامين كند. البته رسيدن به اين مقام نيازمند دست يابي به جامعه ايماني مطلوب و انسان هاي كاملي است كه همه اسماي الهي را در خود فعليت بخشيده يا دست كم در بخش اعظم آن موفقيت داشته اند. اين همان عنايت فضلي خداوند به جامعه ايماني است كه در آيه ۲۸ سوره توبه پس از قطع روابط ناسالم اقتصادي ميان جامعه ايماني و جامعه دشمن اتفاق مي افتد و جامعه ايماني را به كمال مي رساند. خداوند در اين آيه به مومنان و جامعه ايماني هشدار مي دهد كه نگران قطع رابطه اقتصادي با دشمنان متجاوز و معاند و كافر نباشند؛ زيرا اين قطع رابطه نه تنها موجب اختلال در حوزه اقتصادي نمي شود، بلكه زمينه و فرصتي مناسب براي جامعه فراهم مي آورد تا ضمن شناخت ظرفيت هاي وجودي خود، از فضل الهي بهره مند شود و گام هاي بلندي را در راه تمدن سازي بردارد و خودكفايي را در همه عرصه ها تجربه كند و چيزهايي را بسازد كه به نظر غيرقابل دسترس و امكان و امكانات بشري است؛ چرا كه خداوند از فضل خودش جامعه ايماني را به علم الهي بهره مند مي كند و فلسفه و حكمت بهره مندي در مسير اهداف آفرينش را در اين جامعه شكوفا مي كند.(توبه، آيه ۲۸) به هر حال آن چه از آيات و روايات در اين زمينه برمي آيد، دست يابي به خودكفايي اقتصادي از طرق گوناگون چون قطع رابطه ظالمانه با دشمنان اسلام، اين امكان را به جامعه ايماني مي بخشد تا بتواند در مسير شكوفايي تمدني گام بردارد و از امدادهاي الهي برخوردار شود و خداوند استعدادهاي آنان را شكوفا كرده و به آنان فرصت بهره مندي تمام و كمال از همه آن چه در زمين جغرافيايي و منابع انساني وجود دارد، بدهد. قطع روابط ظالمانه با مستكبران و ظالمان كافر و دشمن، نوعي تقواي الهي است كه فرصت مضاعفي به جامعه ايماني مي بخشد؛ زيرا خداوند در آيه ۹۶ سوره اعراف و ۲ و ۳ سوره طلاق، رعايت تقواي الهي را از عوامل دست يابي جوامع به توسعه اقتصادي و شكوفايي تمدني برشمرده است. بي گمان، قطع رابطه اقتصادي با دشمن دين و خدا و بشريت، از مهمترين مصاديق تقواي الهي است. خداوند در آيات اخير به صراحت بيان مي كند كه تقواي الهي موجب مي شود تا خداوند از طرقي كه بيرون از حساب و كتاب است، به آن جامعه عنايت نمايد و از فضل خاص خويش به آن ببخشد. اين بدان معناست كه خداوند فرصت هاي ديگري براي آن جامعه تقوا پيشه فراهم مي آورد كه در عقل و حساب انساني نمي گنجد. اين همان چيزي است كه از آن به امدادهاي غيبي خداوند براي جوامع ايماني ياد شده است. به سخن ديگر، استقامت در دين و پايداري بر مسايل فرهنگي و معنوي و اخروي از سوي جامعه ايماني، طريق خاصي را براي انسان مي گشايد كه در چارچوب معيارهاي مادي و دنيائي نمي گنجد. (جن، آيه ۱۶ ) چنان كه استغفار و مانند آن خود راهي براي توسعه و رشد اقتصادي است كه به ظاهر برخلاف هر اصل عقلاني و عقلايي است ولي خداوند در آياتي از جمله آيه ۳ و ۵۳ سوره هود، و ۱۰ تا ۱۲ سوره نوح، مساله استغفار را يكي از عوامل تاثيرگذار در رشد و شكوفايي اقتصادي و فراهم آوري عوامل مادي توسعه برمي شمارد و برآن تاكيد مي ورزد. به هر حال، جهاد اقتصادي در چارچوب معنويت و دين و آخرت گرايي و در سايه سار عواملي چون عدالت، تقوا و استغفار مي تواند شرايط جديد و شگفت آوري براي جامعه فراهم آورد كه خودكفايي واقعي را تحقق بخشد و جامعه را به استقلال همه جانبه برساند.
نويسنده : علي پوريا / منبع : روزنامه كيهان ۱۳۹۰/۰۴/۰۱

وبلاگ یک استکان چای داغ    



جعبه‌ابزار