خوزستان


استان خوزستان یکی از استان های ایران می باشد.


معرفی استان[ویرایش]

نام استان: خوزستان (Khuzestan)
مرکز استان: شهر اهواز



← موقعیت جغرافیایی استان
عرض جغرافیایی: ۲۹ درجه و ۵۸ دقیقه تا ۳۲ درجه و ۵۸ دقیقه شمالی
طول جغرافیایی: ۴۷ درجه و ۴۲ دقیقه تا ۵۰ درجه و ۳۹ دقیقه شرقی
موقعیت نسبی استان: واقع در جنوب غربی ایران

← همسایگان استان
شمال: استان لرستان
شمال غرب: استان ایلام
شرق: استان‌های چهارمحال و بختیاری و کهگیلویه و بویراحمد
جنوب شرق: استان بوشهر
جنوب: خلیج فارس
غرب و جنوب غرب: کشور عراق
مساحت استان: حدود ۶۴۰۵۷ کیلومتر مربع
تعداد شهرستان‌ها: ۲۴

← نام شهرستان‌ها
آبادان، امیدیه، اندیکا، اندیمشک، اهواز، ایذه، باغملک، باوی، بندر ماهشهر، بهبهان، خرمشهر، دزفول، دشت آزادگان، رامشیر، رامهرمز، شادگان، شوش، شوشتر، گتوند، لالی، مسجد سلیمان، هفتگل، هندیجان و هویزه
جمعیت استان: ۴۵۳۱۷۲۰ نفر
فاصله مرکز استان تا تهران : ۸۷۴ کیلومتر

وجه تسمیه[ویرایش]

خوزستان در طول تاریخ به نام‌های گوناگون نامیده شده است. در گذشته‌های دور که خوزستان جزئی از عیلام بود، «حالتامتی» یعنی سرزمین حالتام‌ها نامیده می‌شد. این واژه در متن‌های عیلامی، کتیبه‌های هخامنشی و همچنین کتیبه‌های بومی عیلام دیده شده است.
وجه تسمیه استان خوزستان

عوارض جغرافیایی[ویرایش]

استان خوزستان سرزمین هموار، بی‌عارضه و مستطیل شکلی است که عرض آن از ۱۱۰ کیلومتر در شمال تا ۲۰۰ کیلومتر در جنوب تفاوت می‌کند. جلگه خوزستان از رسوب‌های نرم رودخانه‌ای که رشته‌های چین خورده زاگرس را پوشانده‌اند، به وجود آمده است و تنها در چند نقطه، قله‌های این رشته کوه‌ها از زیر رسوبات بیرون آمده و عارضه‌های مختصری را نمودار ساخته است.
استان خوزستان از نظر پستی و بلندی به سه منطقه کوهستانی، جلگه‌ای و ساحلی تقسیم می‌شود.

کوه‌های استان خوزستان[ویرایش]

شمال و شرق این استان را رشته کوه‌های زاگرس دربر گرفته است. ارتفاع آن به سوی جنوب غربی به تدریج کاهش می‌یابد و در نواحی جنوبی‌تر به صورت تپه ماهورهایی نمایان می‌شود.
کوه‌های استان خوزستان به ترتیب ارتفاع که در نواحی مختلف استان پراکنده‌اند عبارتند از:
کوه مونگشت:
مونگشت یا منگشت کوهستانی است در شهرستان‌های ایذه و لردگان، مرکب از کوه‌های تنوش، ناشلیل، زردحلقه، نسا، سه‌پران، سرچاه، قوچه، بدرنگان، سفیدکوه، دشت‌مر، چلا، جیمه، تیربازک، دوتو، کِله، کلمه، برآفتاب، سردوفون و دوزرد.
این کوهستان که از شمال غربی (شرق دریاچه آب بوندان) شروع شده و تا حوالی روستای روریش به طول حدود ۸۰ و عرض بین ۲۰ تا ۲۵ کیلومتر کشیده شده است، پهنه‌ای به وسعت حدود ۱۸۵۰ کیلومتر مربع را زیر پوشش قرار داده و از جنوب شرقی به وسیله کوه‌های سردوفون و جاشیرکش همچنان ادامه می‌یابد و از شمال غربی به کوه‌های زوزرک و کژگرد می‌پیوندد و جزو یکی از طویل‌ترین رشته کوه‌های زاگرس است. بلندترین قله این کوهستان ۳۶۱۳ متر ارتفاع دارد که در ۵۵ کیلومتری جنوب شرقی ایذه و ۵۲ کیلومتری غرب لردگان و ۱۳ کیلومتری شمال غربی روستای لیراب واقع است.
از دامنه‌های غربی این کوهستان، رودخانه‌های هلایجان، ابوالعباس، آب زرک، صیدون و از دامنه جنوبی آن رودخانه‌های لیراب و سمه سرچشمه می‌گیرند و رودخانه‌های خرسان و کارون سراسر دامنه شرقی آن را می‌پیمایند. بخش عظیمی از این کوهستان را جنگل‌های نسبتاً انبوه پوشانده‌اند و در منتهی‌الیه شمالی آن دریاچه‌ای به نام بوندان به ابعاد ۲/۵×۲/۵ کیلومتر قرار دارد و دریاچه کوچک دیگری به نام دوتو در دامنه جنوبی آن واقع است.
کوه زنگلاب:
کوه زنگلاب در دهستان میانکوه بخش سردشت و در ۹۷ کیلومتری شمال شرقی شهر دزفول، شمال غربی روستای اینوک واقع است و ۳۳۵۷ متر ارتفاع دارد. این کوه سرچشمه آب مودو، رودخانه پول کول و رودخانه شیرون است و از غرب به کوه ملوک و از جنوب به کوه سفیددون متصل است و از کوه‌های فرعی زاگرس شمرده می‌شود.
کوه چور:
کوه چور در دهستان سوسن از توابع بخش مرکزی شهرستان ایذه و در ۳۰ کیلومتری شمال شرقی شهر ایذه واقع است. ارتفاع آن حدود ۳۳۵۰ متر است. این کوه سرچشمه آب دلی و آب ممبین است و از جانب شمال به کوه مافارون، از جنوب شرقی به کوه تاوارا، از جنوب به کوه تلگه و از غرببه کوه گم زرد متصل می‌شود و جزو رشته کوه‌های زاگرس است.

کوه تورک:
کوه تورک در دهستان سوسن شهرستان ایذه واقع شده است. این کوه در فاصله ۹۱ کیلومتری شمال غربی ایذه با ارتفاع ۳۳۱۹ متر قرار دارد. این کوه سرچشمه رودخانه‌های آب بازفت و لب است. این کوه از شمال غربی به کوه لم لی متصل است و از کوه‌های رشته کوه زاگرس به شمار می‌رود.

کوه دوتو:
کوه دوتو در دهستان هپرو از توابع بخش جانکی و در ۵۸ کیلومتری جنوب شرقی شهر ایذه و شمال شرقی روستای بن شور واقع است و حدود ۳۱۷۰ متر ارتفاع دارد. این کوه از جنوب به کوه کله و از شمال به کوه لیراب متصل است. دامنه‌های غربی آن به دره رودخانه صیدون منتهی می‌شود. در دامنه غربی این کوه دریاچه کوچکی به نام دوتو به ابعاد حدود ۲۵۰×۲۵۰ متر وجود دارد. آب این دریاچه از چشمه کوچکی که میان کوه‌های کله و دوتو از زمین می‌جوشد، تأمین می‌شود. دامنه‌های این کوه از جنگل پوشیده شده‌اند و جزو کوهستان مونگشت از رشته کوه‌های زاگرس به شمار می‌رود.

کوه کله:
کوه کِله در دهستان هپرو از بخش جانکی شهرستان ایذه و در ۵۹ کیلومتری جنوب شرقی شهر ایذه و شمال شرقی روستای بن شور واقع است و ۳۰۱۰ متر ارتفاع دارد. این کوه از شمال به کوه دوتو می‌پیوندد. رودخانه صیدون از غرب، رودخانه اعلاء از جنوب، رودخانه لیراب و سمه از شرق آن جریان دارند. در دامنه غربی کوه کله، چشمه‌ای وجود دارد که آب آن به دریاچه‌ای کوچک به ابعاد حدود ۲۵۰×۲۵۰ متر وارد می‌شود. این دریاچه دوتو نام دارد و در ارتفاع حدود ۱۶۸۰ متری واقع است. کوه کِله جزو کوهستان مونگشت از رشته کوه‌های زاگرس به شمار می‌رود و دامنه‌های آن پوشیده از جنگل است.
کوه مهره:
کوه مهره به ارتفاع ۲۸۴۹ متر در دهستان اسوار بخش مرکزی و در ۵۴ کیلومتری جنوب شرقی شهر رامهرمز، جنوب روستای ماوی واقع است. این کوه از شمال غربی به کوه تنبلان، از جنوب به کوه چادون، از جنوب شرقی به سیاه کوه متصل است و جزو رشته کوه سفید از کوهستان بزرگ زاگرس به شمار می‌رود. این کوه پوشیده از جنگل است و در مرز شهرستان‌های رامهرمز، ایذه و کهگیلویه قرار دارد.
کوه منگ رضا:
کوه مَنگ رضا به ارتفاع ۲۸۱۸ متر در دهستان میان کوه بخش سردشت و در ۹۲ کیلومتری شمال شرقی دزفول قرار دارد. رودخانه‌های پول کول تالوک، آب الموم و شیرون از این کوه سرچشمه می‌گیرند. این کوه که از شمال غربی به سوی جنوب شرقی به طول ۲۳ کیلومتر و عرض متوسط ۳/۵ کیلومتر کشیده شده است، از جنوب شرقی به کوه سفیددون متصل است و دامنه‌های شرقی و شمالی آن به دره رودخانه پول ول و دامنه غربی آن به دره الموم منتهی می‌شود و جزو کوهستان زاگرس به شمار می‌رود.
کوه تاراز:
کوه تاراز در دهستان سوسن از بخش مرکزی شهرستان ایذه و در ۶۷ کیلومتری شمال غربی شهر ایذه و شمال روستای چال گوراب قرار دارد. این کوه حدود ۲۷۴۳ متر ارتفاع دارد و سرچشمه آب چلو می‌باشد. کوه تاراز از شمال غربی به کوه للر، از جنوب به کوه تخت سرشط متصل است. دامنه‌های شرقی آن به آب بازفت منتهی می‌شوند. این کوه نیمه جنگلی و جزو رشته کوه‌های زاگرس است.

کوه جیمه:
کوه جیمَه در دهستان منگشت (ابوالعباس) بخش جانکی شهرستان ایذه و در ۴۶ کیلومتری جنوب شرقی شهر ایذه و شرق روستای زرم قرار دارد. ارتفاع این کوه ۲۵۹۸ متر است. این کوه سرچشمه آب زرک و رودخانه صیدون می‌باشد و جزو کوهستان مونگشت از رشته کوه‌های زاگرس است.

کوه مونار:
کوه مونار به ارتفاع حدود ۲۵۳۰ متر در ۶۳ کیلومتری شمال شرقی شهر مسجد سلیمان واقع است. رودهای تینا، تالوک و شیرون از کوه مونار سرچشمه می‌گیرند. این کوه از شمال غربی به کوه سفید دون، از جنوب غربی به کوه نونار و از جنوب شرقی به کوه دلا می‌پیوندد و جزو کوهستان بزرگ زاگرس است. کوه مونار به صورت رشته‌ای تقریباً از شمال به جنوب به طول ۲۳ کیلومتر کشیده شده است و بخش‌های جنوبی آن پوشیده از جنگل‌های بلوط است.

کوه برده نخش:
کوه بَردِه نخش در ۴۴ کیلومتری شمال شهر ایذه قرار دارد. این کوه حدود ۲۴۵۰ متر ارتفاع دارد و سرچشمه آب برده نخش است. از شمال به کوه فرگه و از شرق به کوه سفید متصل می‌شود. دامنه‌های غربی آن به دره برده نخش منتهی می‌گردد. این کوه جنگلی و از کوهستان زاگرس است.

کوه چادون:
کوه چادون به ارتفاع ۲۴۳۰ متر در دهستان اسوار بخش مرکزی و در ۵۳ کیلومتری جنوب شرقی شهر رامهرمز و شمال شرقی روستای دره بید واقع است. رودخانه‌های سندان و تلخ از این کوه سرچشمه می‌گیرند. از غرب به کوه تنبلان می‌پیوندد. تنگ سندان که در شرق این کوه قرار دارد، آن را از سیاه کوه جدا می‌کند. این کوه پوشیده از جنگل و جزو رشته کوه سفید کوهستان بزرگ زاگرس است.

کوه تاوارا:
کوه تاوارا در دهستان سوسن از بخش مرکزی شهرستان ایذه و در ۲۷ کیلومتری شمال شرقی شهر ایذه و شرق روستای شی‌من قرار دارد و ارتفاع آن حدود ۲۳۵۰ متر است. این کوه از شمال غربی به کوه‌های چور و تلگه می‌پیوندد و دامنه غربی آن به تنگ تاگمه منتهی می‌شود. این کوه جنگلی و از رشته کوه‌های زاگرس است.

کوه اشکفت دراز:
کوه اشکفت دراز در دهستان تشان بخش مرکزی شهرستان بهبهان و در ۴۳ کیلومتری شمال غربی شهر بهبهان واقع است. ارتفاع آن ۲۳۳۱ متر می‌باشد و سرچشمه رودخانه قلات است. این کوه به صورت رشته‌ای به طول حدود ۴۵ کیلومتر و عرض متوسط ۱۱ کیلومتر از شمال غربی به سوی جنوب شرقی کشیده شده است و بخشی از آن را جنگل‌های بلوط پوشانیده‌اند.

کوه دقولا:
کوه دقولا در ۷۵ کیلومتری شمال غربی شهر مسجد سلیمان به ارتفاع ۲۲۴۸ متر قرار دارد و سرچشمه آب ری فی فی، آب کولسی، آب برد نرگس، و رود هرکش است. این کوه از غرب به کوه تیت‌مله و جیرکوه، از جنوب شرقی به کوه میرخشک و از جنوب به کوه کمره متصل است و جزو کوهستان زاگرس به شمار می‌رود.

سلطان ابراهیم:
کوه سلطان ابراهیم در دهستان سوسن از بخش مرکزی شهرستان ایذه و در ۴۲ کیلومتری شمال شهر ایذه و جنوب روستای صالح واقع است. این کوه حدود ۲۲۰۰ متر ارتفاع دارد و سرچشمه آب برده بخش نخش و آب کارتا می‌باشد. کوه سلطان ابراهیم از جانب جنوب شرقی به کوه گم زرد و از جنوب به کوه لَندِر متصل می‌شود. دامنه شمالی و شرقی آن به دره برده نخش و بخشی از دامنه جنوبی آن به دره کارتا و دامنه غربی آن به دره رودخانه کارون منتهی می‌شود. این کوه که به صورت رشته باریکی به طول ۱۹ کیلومتر کشیده شده، پوشیده از جنگل است و از کوهستان‌های زاگرس به شمار می‌رود.

کوه تنبلان:
کوه تنبلان به ارتفاع ۲۱۱۰ متر در دهستان اسوار (ابوالفارس) از بخش مرکزی و در ۴۳ کیلومتری شرق شهر رامهرمز، جنوب روستای درّه بنی قرار دارد. این کوه از شمال غربی به کوه بنار کموتران و کوه گردکی، از جنوب به کوه چتلین، از شمال به کوه سام و از جنوب شرقی به کوه مهره متصل است. این کوه جزو رشته کوه سفید از کوهستان بزرگ زاگرس به شمار می‌رود و پوشیده از جنگل است.

کوه دلا:
کوه دِلا در دهستان ایوه از توابع بخش مرکزی شهرستان ایذه و در ۵۸ کیلومتری شمال غربی شهر ایذه و شمال غربی روستای ایوه قرار دارد. این کوه حدود ۲۰۵۰ متر ارتفاع دارد و سرچشمه آب شلا و آب سر حوض است. کوه دِلا از جانب شمال غربی به کوه مونار می‌پیوندد و دامنه جنوبی آن به رودخانه کارون منتهی می‌شود. این کوه جنگلی و از کوهستان‌های زاگرس است.
کوه جیگری:
کوه جیگَری در ۵۵ کیلومتری شمال شرقی شهر مسجد سلیمان واقع است و حدود ۲۰۵۰ متر ارتفاع دارد. این کوه سرچشمه رودخانه‌های تالوک و تینا است و از شرق به کوه نونار می‌پیوندد و جزو کوهستان زاگرس به شمار می‌رود.
کوه کرناس:
کوه کُرناس در دهستان میانکوه از بخش سردشت و در ۶۶ کیلومتری شمال شرقی شهر دزفول، شمال شرقی نیم ایستگاه کرناس واقع است و ارتفاع آن حدود ۱۹۵۰ متر است. این کوه از جنوب شرقی به کوه برآفتاب و از شرق به کوه ملهبستان متصل می‌شود و راه آهن سراسری ایران از دامنه‌های غربی آن می‌گذرد و رودخانه دز نیز از این دامنه عبور می‌کند. این کوه از کوهستان‌های زاگرس است.
کوه علامت کوه:
علامت کوه در ۶۱ کیلومتری شمال شهر مسجد سلیمان و شمال غربی امامزاده بابا حسن قرار دارد و ارتفاع آن حدود ۱۹۵۰ متر است. این کوه به طول ۱۶ کیلومتر و عرض ۲/۵ کیلومتر به صورت رشته باریکی از شمال غربی به جنوب شرقی کشیده شده و از غرب به کوه کمره و از شمال شرقی به کوه شیرکان متصل است و جزو کوهستان زاگرس شمرده می‌شود.
کوه آبنگون:
کوه آبنِگون در ۵۵ کیلومتری شمال شرقی شهر اندیمشک و جنوب شرقی امامزاده احمد قرار دارد. این کوه حدود ۱۹۳۰ متر ارتفاع دارد و سرچشمه رودخانه دمدم است.
کوه بدرنگان:
کوه بدرنگان در ۲۸ کیلومتری شرق ایذه و غرب روستای رباط واقع است و ۱۹۱۰ متر ارتفاع دارد. این کوه از شمال شرقی به کوه قوچه می‌پیوندد و جزو کوهستان مونگشت از رشته کوه‌های زاگرس به شمار می‌رود.
کوه قلعه نجف: کوه قلعه نجف به ارتفاع ۱۷۶۵ متر در دهستان اسوار بخش مرکزی شهرستان رامهرمز و در ۳۷ کیلومتری جنوب شرقی شهر رامهرمز واقع است. سرچشمه آب دره نج، آب ابوالفارس و رودخانه تلخ از این کوه است. رشته‌ای از مجاور روستای دالون واقع در شمال غربی تا تنگ انارج واقع در جنوب شرقی به طول ۲۶ کیلومتر کشیده شده و رودخانه تلخ، سراسر دامنه شرقی آن را طی می‌کند. این کوه پوشیده از جنگل و جزو کوهستان بزرگ زاگرس است.
کوه اییر: کوه اییر در ۴۸ کیلومتری شمال شرقی اندیمشک و غرب روستای کرگو واقع است. ارتفاع آن حدود ۱۷۴۴ متر است. این کوه از شمال غربی به کوه بن لاله متصل می‌باشد و رودخانه دمدم دامنه شرقی آن را دور می‌زند.
کوه بنار کموتران:
کوه بنار کموتران در ۵۷ کیلومتری جنوب شرقی شهر ایذه واقع است. این کوه حدود ۱۶۶۵ متر ارتفاع دارد و سرچشمه آب جوک است. بنار کموتران از غرب به کوه گردکی و از جنوب به کوه تنبلان و از جنوب شرقی به کوه سام متصل است و شاخه‌ای از رشته کوه‌های زاگرس به شمار می‌رود.
کوه تخت سرشط:
کوه تخت سرشط در دهستان سوسن از بخش مرکزی و در ۵۹ کیلومتری شمال شهر ایذه و جنوب روستای گرداب واقع است. این کوه حدود ۱۶۵۰ متر ارتفاع دارد و آب‌های چلو و سوسن از این کوه سرچشمه می‌گیرند. این کوه جنگلی و از کوهستان‌های زاگرس است.
کوه برآفتاب:
کوه برآفتاب در دهستان میانکوه بخش سردشت شهرستان دزفول و در ۶۳ کیلومتری شمال شرقی شهر دزفول و شمال شرقی ایستگاه راه آهن تله‌زنگ واقع است. این کوه حدود ۱۶۵۰ متر ارتفاع دارد و سرچشمه آب گورپه است. کوه برآفتاب از شرق به کوه کی‌ماسی، از شمال به کوه ملهبستان و از شمال غربی به کوه کرناس متصل می‌شود و جزو کوهستان زاگرس محسوب می‌گردد.
کوه خیز:
کوه خیز در دهستان منصوری بخش مرکزی شهرستان بهبهان و در ۲۵ کیلومتری غرب شهر بهبهان و شرق روستای علمدار واقع است و ۱۶۳۷ متر ارتفاع دارد. این کوه از دره رودخانه مارون واقع در حدود روستای تنگ تکاب، شروع شده و تا بستر رودخانه خیرآباد و روستای پادوک به طول ۲۷ کیلومتر و عرض متوسط ۵ کیلومتر کشیده شده و از جنگل‌های بلوط پوشیده است.
کوه تخت کاشون:
کوه تختِ کاشون در دهستان ایوه بخش مرکزی شهرستان ایذه و در ۳۹ کیلومتری شمال غربی شهر ایذه و جنوب شرقی روستای ایوه قرار دارد. این کوه حدود ۱۶۱۸ متر ارتفاع دارد و از شمال به کوه گزیر متصل است و دامنه‌های شرقی و غربی آن به رودخانه کارون منتهی می‌شوند. دره دلی واقع در دامنه جنوب غربی، این کوه را از کوه جلا جدا می‌کند. کوه تخت کاشون جنگلی است و جزو رشته کوه‌های زاگرس به شمار می‌رود.
کوه دوتالکی:
این کوه در ۵۳ کیلومتری شمال شهر مسجد سلیمان قرار دارد. ارتفاع این کوه ۱۵۹۵ متر می‌باشد و سرچشمه رودخانه‌های تالوک، اوجدان، آب پیدا و آب برکه است. این کوه از جنوب به کوه گریوه متصل و جزو کوهستان زاگرس است.
کوه هفت تنان:
کوه هفت تنان در دهستان سردشت از توابع بخش سردشت شهرستان دزفول و در ۵۲ کیلومتری شمال شرقی شهر دزفول و ۱۲ کیلومتری شمال شرقی سردشت واقع است. ارتفاع آن حدود ۱۵۷۰ متر می‌باشد و سرچشمه رودخانه‌های سردشت، شور و شیرین است.
کوه ده‌ لتون: کوه ده‌ لتون در ۴۲ کیلومتری شمال شرقی شهر مسجد سلیمان قرار دارد. این کوه ۱۵۵۰ متر ارتفاع دارد و سرچشمه آب سرحوض است. کوه ده‌لتون از جنوب شرقی به کوه شوایی، از شمال غربی به کوه آرام و از شمال به کوه دلا متصل است و دامنه جنوبی آن به رودخانه سبز آب منتهی می‌شود. این کوه نیمه جنگلی و جزو کوهستان زاگرس است.
کوه تکوتر:
کوه تکوتَر در دهستان مرغا از توابع بخش مرکزی شهرستان ایذه و در ۲۳ کیلومتری شمال غربی شهر ایذه و شمال غربی روستای شبکوری واقع است. این کوه حدود ۱۵۲۱ متر ارتفاع دارد و سرچشمه رود گیلا می‌باشد. این کوه نیمه جنگلی و از کوهستان زاگرس است.
کوه گِردکی: کوه گِردکی به ارتفاع ۱۵۱۳ متر در دهستان رستم‌آباد بخش مرکزی در ۳۲ کیلومتری شمال شرقی شهر رامهرمز، شمال غربی روستای دالون واقع است. این کوه از جنوب شرقی به کوه تنبلان و کوه بنار کموتران متصل می‌شود و رودخانه اعلاء از دامنه شمالی آن می‌گذرد. قسمت بزرگی از این کوه از جنگل پوشیده شده و جزو کوهستان بزرگ زاگرس به شمار می‌رود.
کوه دز: کوه دز در دهستان لویس از توابع بخش سردشت شهرستان دزفول و در ۶۰ کیلومتری شمال شرقی شهر دزفول، شمال روستای توه قرار دارد. این کوه حدود ۱۴۶۳ متر ارتفاع دارد و از شمال غربی به کوه‌های کرناس و آبنگون و از جنوب غربی به کوه تولوز متصل می‌شود. دامنه‌های شرقی و جنوبی آن به دره رودخانه دز منتهی می‌گردد و از کوهستان‌های زاگرس است.
کوه آسماری:
کوه آسماری به ارتفاع ۱۳۹۱ متر در ۲۸ کیلومتری جنوب شرقی شهر مسجد سلیمان قرار دارد. این کوه از دره رودخانه شور به سوی جنوب شرقی تاتنگ زندان به طول ۲۶ و عرض ۵ کیلومتر کشیده شده است و دره‌ای به نام دره گاومیشی به موازات دامنه‌های شرقی این کوه تا رودخانه شور قرار دارد. بخشی از ارتفاعات نزدیک به قله آن را جنگل‌های بلوط فرا گرفته‌اند و تنگ گل ترش در دامنه شرقی آن واقع است.
کوه اسفندیاری: کوه اسفندیاری در دهستان سردشت از توابع بخش سردشت شهرستان دزفول و در ۵۹ کیلومتری شمال شرقی شهر دزفول واقع است و ۱۲۵۰ متر ارتفاع دارد. این کوه از شمال به کوه ملر می‌پیوندد و رودهای چم چولی و رود سرخ از دامنه‌های شرقی و غربی این کوه سرچشمه می‌گیرند.
کوه چاله بلوطک:
کوه چاله بلوطک به ارتفاع ۱۱۵۰ متر در ۳۱ کیلومتری شمال شرقی شهر مسجد سلیمان و جنوب غربی امامزاده احمد بلد قرار دارد. این کوه سرچشمه رودخانه باغ شاهو می‌باشد و از جنوب شرقی به کوه بابا زاهد و از شمال غربی به کوه سریک متصل می‌شود و جزو کوهستان زاگرس به شمار می‌رود.
کوه جیرکوه:
کوه جیرکوه در دهستان سردشت از توابع بخش سردشت شهرستان دزفول و در ۶۵ کیلومتری شمال شرقی شهر دزفول واقع است و حدود ۱۰۵۰ متر ارتفاع دارد.
کوه چیتوک:
کوه چیتوک در ۲۹ کیلومتری شمال شهر مسجد سلیمان به ارتفاع ۱۰۰۰ متر واقع است. این کوه از غرب به کوه رگ هلیل متصل است و دامنه‌های جنوبی آن به رودخانه کارون منتهی می‌شوند.
کوه سرّیک:
کوه سرّیک در ۳۷ کیلومتری شمال مسجد سلیمان واقع است و حدود ۱۰۰۰ متر ارتفاع دارد.
کوه قلعه احمد و محمد:
کوه قلعه احمد و محمد در دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان بهبهان در ۲۰ کیلومتری جنوب شرقی شهر بهبهان واقع است و حدود ۷۸۵ متر ارتفاع دارد.
کوه خورو:
کوه خورو در دهستان شهی از بخش سردشت شهرستان دزفول و در ۵۲ کیلومتری شمال شرقی شهر دزفول، شمال ایستگاه راه آهن شهبازان واقع است و حدود ۷۰۰ متر ارتفاع دارد.
کوه تنگوان:
کوه تنگوان در ۲۸ کیلومتری شمال شهر دزفول و شرق روستای قلعه رستم واقع است و ۶۷۸ متر ارتفاع دارد.
کوه پازنان:
کوه پازنان در دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان بهبهان و در ۱۷ کیلومتری جنوب غربی شهر بهبهان قرار دارد.
کوه سیاه:
کوه سیاه رشته کوهی است در شهرستان‌های شوشتر و مسجد سلیمان و مرکب است از کوه‌های خیاط، شاه، سیاه و قلعه گبری که از حوالی روستای پنج میلی شروع شده و رو به سوی جنوب شرقی تا شمال هفتگل به طول ۷۷ و عرض متوسط ۶ کیلومتر کشیده شده است.
کوه چرخینه‌ها:
کوه چرخینه‌ها به ارتفاع ۵۹۹ متر، در دهستان عقیلی بخش گتوند و در ۲۸ کیلومتری شمال شهر شوشتر قرار دارد. این کوه بخشی از مرز میان شهرستان‌های شوشتر و مسجد سلیمان را تشکیل می‌دهد.
کوه سردول:
کوه سردول در دهستان سردشت از توابع بخش سردشت شهرستان دزفول و در ۳۸ کیلومتری شرق دزفول، و ۱۱ کیلومتری جنوب غربی سردشت واقع است.
کوه چاله شاه:
کوه چاله شاه در دهستان عقیلی بخش گتوند و در ۲۷ کیلومتری شمال شوشتر و شرق امامزاده شیخ سلیمان واقع است و حدود ۵۵۰ متر ارتفاع دارد.
کوه گچ خلج:
کوه گچ خلج به ارتفاع ۵۲۰ متر در ۲۵ کیلومتری شرق شهر شوشتر واقع است.
کوه فدلک:
کوه فدلک به ارتفاع حدود ۳۷۲ متر در دهستان گندزلو از بخش مرکزی شهرستان شوشتر و در ۶ کیلومتری شمال شرقی شهر شوشتر قرار دارد. دامنه‌های شمالی این کوه به رودخانه شور و دامنه‌های غربی آن به رودخانه کارون منتهی می‌شوند و امامزاده رضا در دامنه شرقی آن قرار دارد.
کوه زیدون:
کوه زیدون در دهستان درونک بخش زیدون شهرستان بهبهان و در ۳۹ کیلومتری جنوب غربی بهبهان و جنوب روستای درونک واقع است و ارتفاع آن حدود ۲۸۱ متر است.
کوه میش داخ:
کوه میش داخ یا میش داغ در ۸۵ کیلومتری شمال غرب اهواز و ۳۰ کیلومتری شمال بستان قرار دارد.
کوه پاگچ:
کوه پاگچ در دهستان عریض بخش مرکزی در ۲۶ کیلومتری شمال غربی رامهرمز، غرب روستای دروازه قرار دارد و ارتفاع آن ۲۵۰ متر است.
کوه کوشکک:
کوه کوشکک در دهستان گندزلو از بخش مرکزی و در ۶ کیلومتری شمال شهر شوشتر، جنوب روستای کوشکک دو پیران قرار دارد و دارای حدود ۲۵۰ متر ارتفاع است.
کوه میشون:
کوه میشون در دهستان درونک از بخش زیدون شهرستان بهبهان و در ۴۲ کیلومتری جنوب غربی شهر بهبهان و غرب روستای چاه شیرین قرار دارد و حدود ۲۳۳ متر ارتفاع دارد.
کوه تل خدا:
کوه تل خدا در دهستان هندیجان از توابع بخش هندیجان شهرستان بندر ماهشهر در ۲۵ کیلومتری شمال شرقی هندیجان واقع است و حدود ۱۷۳ متر ارتفاع دارد.
کوه مشرهات:
کوه مشرهات در ۲۰ کیلومتری جنوب شرقی شهر اهواز واقع است. این کوه حدود ۱۵۳ متر ارتفاع دارد و از شمال غربی به کوه مدرسه و از جنوب شرقی به کوه سربال متصل است.
کوه خنزیره:
این کوه در ۶۰ کیلومتری جنوب شرقی شهر اهواز قرار دارد. ارتفاع آن حدود ۱۵۰ متر است و از سوی جنوب شرقی به کوه خرفخون می‌پیوندد.
کوه مویلهه:
کوه مویلهه در دهستان صفاییه از توابع بخش هندیجان شهرستان بهبهان و در ۵۶ کیلومتری شمال شرقی بندر ماهشهر و شرق روستای مویلهه واقع است و حدود ۱۵۰ متر ارتفاع دارد.
کوه خرفخون:
کوه خَرَفخون در ۶۶ کیلومتری جنوب شرقی شهر اهواز و شرق روستای سودان واقع است. این کوه حدود ۱۴۳ متر ارتفاع دارد و از شمال غربی به کوه خنزیره متصل است.
تپه فولی‌آباد:
تپه فولی‌آباد در ۱۶ کیلومتری شمال غربی شهر اهواز قرار دارد. ارتفاع این تپه حدود ۶۰ متر است.

کوه الله اکبر:
کوه الله اکبر در دهستان حومه بخش مرکزی در ۱۰ کیلومتری شمال شهر سوسنگرد واقع است و حدود ۵۵ متر ارتفاع دارد.
کوه آتش (تشکوه):
کوه آتش در شرق شهرستان رامهرمز در فاصله ۶ کیلومتری روستای ماماتین در جاده رامهرمز- ابوالفارس واقع شده است که از گذشته‌های دور تاکنون به صورت شبانه‌روز در حال سوختن است و با توجه به این حالت، مردم محلی به این کوه «تشکوه» (به معنای کوه آتش) می‌گویند.

← غارهای استان خوزستان
اشکفت (غار) سلمان:
بالای دره‌ای در جنوب ایذه در نقطه‌ای که به شهر مسلط است تاق بزرگی از سنگ طبیعی وجود دارد که از نظر زیبایی و عظمت خیره‌کننده است. درون آن چشمه آب شیرینی جاری است و در فصول بارندگی از بالای تاق، آبشار خروشانی جاری می‌شود.
در این محل ۴ نقش برجسته از دوره عیلامیان دیده می‌شود. اشکفت سلمان در زمان عیلامی‌ها و حتی تا هزاره‌های بعد از آن نیز مکان مقدس و نیایشگاه بوده است. برای همین به آن نیایشگاه «تاریشا» هم گفته می‌شود که برگرفته از نام یکی از ایزدبانوهای عیلامی است. از میان ۴ سنگ‌نگاره این منطقه دوتای آن‌ها درون غار و دوتای دیگر بیرون از غار شکل گرفته‌اند و همه آن‌ها متعلق به یکی از شاهان محلی عیلام به نام «هانی» (۲۷۰۰ پیش از میلاد) است که بر آیاپیر (نام ایذه در زمان عیلامیان) حکمرانی می‌کرده است.
اولین نقش برجسته نیایش هانی به همراه وزیرش؛ «شورترورو» و خانواده او است. شاه در جلو ایستاده و همگی آستین کوتاه بر تن دارند و بدون کفش هستند. همسر هانی به نام «هوهین» یا «آماتنا» پشت وزیر ایستاده‌ است. جلوی شاه یک آتشدان قرار دارد و فرزند شاه به خاطر اهمیت کمتری که نسبت به بقیه دارد، کوچک‌تر حجاری شده است.
همه افراد از سمت چپ طراحی شده‌اند و روی نگاهشان به سمت غار کوچکی است که درون اشکفت قرار دارد. با توجه به نوشته‌های میخی اطراف تصاویر چنین برمی‌آید که هانی خواسته تصاویر خود و خانواده‌اش بر کوه مقدس نقش شوند تا الهه تاریشا از آنان محافظت کند.
وی در بخش‌هایی از این کتیبه به اعمال دینی و قربانی‌هایی که برای خدایان کرده اشاره می‌کند و از آنان می‌خواهد که خانواده و سرزمین او را در پناه خود نگه داشته و کسانی را که در آینده به این نگاره‌ها آسیب بزنند یا اشیای ارزشمندی را که گویا در آن نیایشگاه قرار داده بوده به سرقت ببرند، نابود کرده و به نفرین و نیستی دچار کنند.
نقش برجسته شماره دو همانند نقش شماره یک است ولی این بار هانی به همراه همسر و پسرش ایستاده است و در حالت ایستادن آن‌ها احترام دیده می‌شود. حالتی که همسر هانی دارد همانند حالتی است که مجسمه ناپیراسو همسر اونتاش گال دارد. این مجسمه ۱۸۰۰ کیلوگرمی در کاوش‌های شوش به دست آمده است. تصویر نقش زن باوقار نشان از اهمیت زن در دوران عیلامی دارد.
نقش برجسته شماره سه در ارتفاع ۳ متری بر سنگ حک شده است و کاملاً درون اشکفت قرار دارد. در کنار آن سنگ نوشته‌ای به خط عیلامی کنده شده است و هانی به تنهایی در حال نیایش است و برخلاف نقوش ۱ و ۲، پادشاه از سمت راست حجاری شده است بنابراین می‌توان نتیجه گرفت فضای میانی نقش برجسته ۲ و ۳، مرکز نیایشگاه بوده است. این تصاویر مورد حمله یادگاری‌های بازدیدکنندگان قرار گرفته و از آنجا که در زیر اشکفت رطوبت زیادی وجود دارد، به شدت آسیب دیده‌اند.
نقش برجسته چهار به شدت آسیب دیده است و در آن تصویر یکی از خدایان حجاری شده است ولی جزئیات قابل تشخیص نیست. پاهای مجسمه بر روی پایه‌ای قرار دارند و ریش بلند او به سینه می‌رسد.
نگاره‌های اشکفت سلمان از چند جهت دارای اهمیت می‌باشند. نخست آن که بزرگ‌ترین کتیبه به خط میخی عیلامی در این مکان نوشته شده است و دیگر آن که برای نخستین بار تصویر یک زن دوشادوش نقش یک مرد در مراسم آیینی دیده می‌شود.
متأسفانه به دلیل فرسایش حاصل از عوامل طبیعی و انسانی و عدم محافظت صحیح، تشخیص بخش‌های زیادی از این سنگ‌نگاره‌ها دشوار است اما با این همه باز هم می‌توان شکوه آیاپیر را بر سینه کوه احساس کرد و به آن تمدن چند هزار ساله بالید.
در کنار این نقوش یک ساختمان ویرانه قرار دارد و کنار آن یک غار کوچک طبیعی دیده می‌شود. گفته می‌شود این ساختمان متعلق به سلمان فارسی بوده و نیایشگاه او بوده است ولی در واقع این ساختمان به دوره اتابکان تعلق دارد. شاید دلیل این که نام این دره را اشکفت سلمان نهاده‌اند به خاطر تقیه‌ای باشد که برای حفظ آثار تاریخی انجام می‌دادند مانند قبر مادر سلیمان یا تخت سلیمان.
•اشکفت یا شِکَفت در فارسی به معنی غار و دخمه است.
غار پِبدِه:
این غار یکی از مهم‌ترین غارهای استان خوزستان است که در شمال شهرستان لالی در گستره‌ای عشایری در مسیر آبشار آرپناه و در کوه انبار سفید در ارتفاع ۱۹۰۰ متری از سطح دریا واقع شده است. آثار زندگی از ۱۷ هزار سال پیش در این غار به دست آمده است و پروفسور رمان گیرشمن که بیش از ۶۰ سال پیش بازدیدی از این غار داشته است می‌نویسد: «در بهار سال ۱۹۴۹ میلادی (۱۳۲۸ خورشیدی) ما نخستین بار در ایران ، آثار بقایای انسان عهد حجر قدیم یا عصر پارینه سنگی (Paleolithic) را در حفاری غاری در تنگ پِبِدا در کوه‌های بختیاری واقع در شمال شرقی شوشتر، تشخیص دادیم».
این غار تاریخی- طبیعی توسط گروه کوهنوردی نسیم اندیمشک و انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا به طور کامل شناسایی و نقشه‌برداری شد. پس از عبور از دهانه کوچک غار، تالار برزگی قرار دارد که سقف گنبدی زیبایی دارد. دیوارهای این گنبد سفید رفنگ است و خال‌هایی منظم به رنگ مشکی بر آن نقش بسته است.
ارتفاع تالارهای این غار ۲۷ متر می‌باشد که این امر در مقایسه با ارتفاع تالارهای دیگر غارهای منطقه که بیش از ۳ متر نیست، از شگفتی‌های غار پبده محسوب می‌شود. سنگ‌چین‌هایی در درون غار وجود دارد که به نظر دست‌ساز می‌رسند. همچنین حفره‌ای بزرگ نیز در کف میانه غار وجود دارد که حوضچه‌ای را به وجود آورده و احتمالاً کاربرد آب‌انبار داشته است. این غار حدود ۱۰۳ متر طول دارد.
نخستین دهانه ورودی غار ۴۰/۵ متر طول و ۳ متر ارتفاع دارد. کمترین عرض غار ۶ متر و بیشترین عرض غار ۷۰/۱۹ متر می‌باشد. نام پبده از نام طایفه‌ای گرفته شده است که در روزگاران گذشته در این محدوده زندگی می‌کردند.
متأسفانه علیرغم اهمیت تاریخی و طبیعی، این غار به حال خود رها شده است و از آن هیچ محافظتی نمی‌شود و تنها استفاده‌کنندگان و بازدیدکنندگان این غار دامداران عشایر و گوسفندان آن‌ها هستند و آتش‌ گرفتن این غار باستانی و مرگ خفاش‌های آن تنها بهانه‌ای بود تا غارنوردان و دوستداران طبیعت به تکاپو بیفتند و از این منطقه دیدن کنند.

← دشت‌های استان خوزستان
استرابون؛ جغرافی‌دان عهد باستان، خوزستان را از حاصلخیزترین جلگه‌های جهان می‌داند زیرا رودخانه‌های زیادی این دشت را مشروب می‌کرده و امکان کشاورزی و آبادانی را در این منطقه میسر می‌ساخته است .
قسمت جلگه‌ای استان خوزستان در قسمت جنوب و غرب استان واقع شده و در نتیجه فرسایش رسوبات جوان در دوره ترشیاری به وجود آمده‌اند و هنوز تپه‌هایی از ساختمان گذشته آن در اطراف اهواز به چشم می‌خورد.
قسمت اعظم جلگه خوزستان از آبرفت‌های رودهای کارون، کرخه و جراحی تشکیل شده است. این جلگه با شیب ملایمی به سوی جنوب تا سواحل خلیج فارس امتداد دارد و حدود ۱۸۰ کیلومتر با خلیج فارس مرز دارد. اراضی جنوبی این جلگه که در نتیجه جزر و مد دریا به وجود آمده‌اند، اراضی بسیار پست و سطحی می‌باشند که خاک فوق‌العاده شوری دارند.

← رودخانه‌های استان خوزستان
استان خوزستان هستی و عظمت خود را به رودخانه‌های متعددی که در این سرزمین جاری‌اند، مدیون است.
خوزستان علاوه بر دارا بودن اراضی حاصلخیز و زرخیز رسوبی، نظام آبیاری منظمی نیز دارد به طوری که این سرزمین از دیرباز به واسطه وجود این رودخانه‌ها، موقعیت مهم و بزرگی داشته است. رودخانه‌هایی که در دشت خوزستان جریان دارند، از آب‌های کوهستان‌های بختیاری، لرستان و فارس سرچشمه گرفته و از شمال و شرق به سوی جنوب غربی سرازیر شده و جلگه خوزستان را به منطقه حاصلخیز و آبادی تبدیل کرده‌اند. مهم‌ترین رودهای استان خوزستان عبارتند از:
رود کارون:
رود بزرگ کارون که دشت خوزستان از رسوب‌های آن به وجود آمده است، از رودخانه‌های غربی و پرآب ایران به شمار می‌رود و سالانه میلیاردها مترمکعب آب در آن جریان می‌یابد. کارون با طول ۹۵۰ کیلومتر، بزرگ‌ترین رود ایران محسوب می‌شود.
رود کارون از دو شعبه مهم زیر تشکیل یافته است:
۱- رود کوهرنگ:
رود کوهرنگ که در محل به آن آب کوهرنگ می‌گویند، بخش علیای رود کارون است و از دامنه جنوبی رشته کوهرنگ واقع در ۱۵۸ کیلومتری غرب اصفهان، سرچشمه می‌گیرد و به طرز جالبی از یک تونل طبیعی بیرون می‌ریزد و پس از طی ۱/۵ کیلومتر و پیوستن به آب دیگری به نام «شیخ علی‌خان» به سوی جنوب شرقی جریان می‌یابد و به «دوآب» محلق شده، نام کارون به خود می‌گیرد.
در این قسمت است که آب کوه سبز یا رود درکش، ورکش یا بهشت‌آباد که عمق دره‌اش حدود ۶۰ متر است، در نزدیک دوپلان (دوپل‌ها) به شاخه اصلی رود کارون که از مجموعه‌ای از نهر آب‌ها در ارتفاعات شمال شرقی اشکفت دهستان بازفت سرچشمه می‌گیرد، ملحق می‌شود. از این محل به بعد، پس از گذر از روستای آب سفید، جهت کارون از شمال غربی به جنوب شرقی است.
پس از گذشتن از برنجکان و دره بید، دره یاس و روستای معدن، در جنوب این آبادی، به نهر آب دیگری به نام لردگان که از برم لردگان در دهستان خان میرزا سرچشمه می‌گیرد می‌پیوندد و از آن پس به سوی شرق جریان می‌یابد.
کارون در سر راه خود به غرب، رود خِرسان را که در شرق لردگان سرچشمه دارد، در پل شلیل به همراهی می‌گیرد. سپس آب بازفت را که از ارتفاعات زردکوه سرچشمه گرفته و در جنوب شاخه اصلی کارون و به موازات آن از شمال غربی به جنوب شرقی جریان دارد، دربر می‌گیرد و پس از آن در قسمت جنوب غربی و غرب استان چهارمحال و بختیاری، یکی از مرزهای طبیعی منطقه را تشکیل می‌دهد و سپس راهی خوزستان می‌شود.
رود کارون سپس در جهت شمال غربی برخلاف مسیر اصلی، ولی به موازات آن سیر می‌کند و سرانجام به سوی جنوب در تنگه‌هایی که ویرانه‌های دو بنای ساسانی مشرف بر آن هستند، به دشت عقیلی وارد می‌شود. این رود سپس به نقطه‌ای که تقریباً در ۳۰ کیلومتری شمال شوشتر قرار دارد، وارد جلگه خوزستان می‌شود. در این مسیر چند شعبه دیگر به آن می‌ریزند که آب زیادی ندارند و از آن جمله چند شورابه یا آب‌هایی هستند که با مواد نفتی آمیخته‌اند.
رود کارون در ۳۰ کیلومتری شمال شهر شوشتر به دو شعبه تقسیم می‌شود و این شهر را مانند جزیره‌ای در میان می‌گیرد. شعبه غربی رود کارون که بزرگ‌تر است و به نام آب شطیط یا چهاردانگه معروف است، از غرب شوشتر می‌گذرد. شعبه شرقی که کانالی مصنوعی است و ظاهراً در زمان اردشیر بابکان حفر شده که موسوم به آب گَرگَر یا دودانگه است. دو شعبه مزبور پس از حدود ۵۰ کیلومتر مجدداً در بند قیر به هم می‌پیوندند. در بند قیر، آب دیز یا رود دز یا رود دزفول داخل کارون می‌شود.
۲- رود دز:
رود دز که نویسندگان یونانی آن را گپراتاس نوشته‌اند، در زمان آبادی جندی‌شاپور، به سبب نزدیک بودن به آن، رود جندی‌شاپور نامیده می‌شد و اکنون چون از پای دز روناش (قلعه دزفول) می‌گذرد، به آبِ دزفول معروف است.
رودخانه دز که سرچشمه اصلی آن در سربند اراک و الیگودرز و دره‌های اشترانکوه است، بیشتر مسیر پرپیچ و خم آن، از کوهستان و تنگه‌های مرتفع صعب‌العبور می‌گذرد و در بالای دزفول وارد دشت خوزستان می‌شود و در بند قیر یا وندنیکان به کارون می‌ریزد. طول رود دز تا بند قیر حدود ۵۱۵ کیلومتر است و نام‌های محلی آن، رود الیگودرز، رود ماربره، رود تیره و رودخانه سزار می‌باشند.
کارون از بند قیر راه خود را در امتداد جنوب ادامه داده از وسط شهر اهواز می‌گذرد و این شهر را به دو قسمت تقسیم می‌کند. رود کارون پس از اهواز به سوی خرمشهر جریان می‌یابد
در حال حاضر رود کارون به دو شعبه تقسیم می‌شود که یک شعبه آن به نام بهمنشیر تقریباً موازی با اروندرود جریان یافته به خلیج فارس می‌ریزد و دیگری به نام کارون از خرمشهر عبور کرده داخل اروندرود می‌شود.
وجه تسمیه رود کارون:
کارون (کرند) معرف واژه «کرنگ» است که اصل آن «کوه‌رنگ» یا «کوه‌رنگین» بوده است. کرنگ در قدیم نام بلوکی در کوهستان بختیاری که آن را «وهشت هرمز» (بهشت هرمز) هم می‌گفته‌اند، بوده است و نام رود کوهرنگ از نام این بلوک و شهر گرفته شده است.
در عهد باستان، نویسندگان یونانی آن را به نام «پاسی تیگریس» و «التیوس» و «اِلوس» نوشته‌اند. احتمال دارد که «پاسی تیگریس»، تحریف شده «بچه تیگره» باشد که در فرس قدیم به معنی تند و تیز استعمال می‌شده است و واژه تبر، تیز و تیغ از آن مأخوذ است و رود بغداد را که نسبت به فرات تندتر بود، در آن زمان «تیگره» می‌نامیدند که بعد «تیگله» شده و اعراب معرب کرده و «دجله» گفته‌اند.
احمد کسروی بر این باور بود که ایرانیان باستان دجله را «دیگله» یا «دیگلد» می‌نامیده‌اند و همان کلمه را اعراب گرفته و به شکل «دجله» تغییر داده‌اند. به گفته یاقوت حموی، پیش از اسلام، رود کارون را «دیله کودک» می‌نامیدند و اعراب کلمه دوم را انداختند و برای حفظ معنی آن به قاعده عربی، تصغیرش کردند و «دجیل الاهواز» خواندند.
در زمان ساسانیان به رود کارون «مسرقان» نیز می‌گفتند. ظاهراً برای اولین بار نام «مسرقان» در بندهشن پهلوی دیده شده که آن را «بادجیل» (رود کارون) جزو رودهای ایران ذکر کرده است. میرزا سیدجعفرخان مهندس‌باشی (مشیرالدوله)، بر این عقیده بود که کارون یا کورن همان رود کارون است که در سده ۱۳ هجری قمری به صورت واقعی آن، «کاران» نوشته می‌شده است.
بنابراین با توجه به مطالب گفته شده می‌توان گفت که در ایران باستان رود کارون را «پاسی تیگریس» می‌نامیدند و چون از اهواز می‌گذشت، اعراب آن را «دجیل الاهواز» می‌خواندند. بعدها اسم «دجیل» تغییر کرد و آن را «کارون»، مأخوذ از واژه «کوهرنگ» نامیدند.
کارون تنها رود قابل کشتیرانی ایران است که از باستان تا امروز، کشتی‌ها در آن رفت و آمد می‌کرده‌اند. مناسب‌ترین زمان کشتیرانی در کارون، از دی ماه هر سال تا خرداد ماه سال بعد می‌باشد که سطح آب بالا است. پایین‌ترین سطح آب از مرداد تا هنگام شروع باران‌های پاییزی است.

رود کرخه (= گاماساب، سیمره):
رود گاماساب از کوه الوند در ۱۴ کیلومتری جنوب شهر همدان سرچشمه می‌گیرد و پس از دریافت شعباتی از ملایر، تویسرکان و نهاوند، از یک بستر باریک کوهستانی می‌گذرد و پس از این که رود دیناور به آن می‌پیوندد، از پای بیستون گذشته، از دره‌های کوچکی عبور می‌کند و سپس سیاه‌آب یا قره‌سو که از شرق کرمانشاه می‌گذرد، به آن ملحق می‌شود.
پس از مشروب ساختن کرمانشاه و دریافت شعباتی چند مانند رود ماهیدشت، هلیلان و کرند وارد لرستان می‌شود. در لرستان در یک بستر سنگی و عمیق در پای کبیرکوه به جریان خود ادامه می‌دهد و پس از دریافت شعباتی چون کشکان، زال، غزال‌رود از بخش‌های چغلوندی، هرو، خرم‌آباد و ...، از نواحی گرمسیری لرستان، در مسیر خود به دره عمیق و بستر تنگ وارد می‌شود و در پل تنگ، آبشاری به ارتفاع ۴۳ متر و عرض ۳ متر تشکیل می‌دهد. این رود در ادامه جریان خود و عبور از استان ایلام، ضمن دریافت شعباتی به سوی جلگه خوزستان پیش می‌رود و در مقابل قلعه قاسم وارد این استان می‌شود.
در قسمت غربی خوزستان، قسمتی از آب آن به مصرف آبیاری می‌رسد و قسمتی دیگر به سوی دجله جریان می‌یابد، ولی پیش از این که به دجله برسد، در باتلاق‌های شرقی دجله یا شط گامش (جاموس) محو می‌شود. این رود در مسیر خود، از سرچشمه تا لرستان به نام گاماساب، از لرستان تا خوزستان به نام سیمره و از نقطه‌ای که به «پای پل» معروف است به بعد (داخل خوزستان) به نام کرخه نامیده می‌شود.
این رودخانه پس از عبور از زیر پل کرخه و شوش، پیچ و خم‌های زیادی را طی کرده و به دشت‌های میان‌آب حمیدیه دشت آزادگان سرازیر می‌شود. مسیر قدیمی کرخه که به «کرخه کور» موسوم است، دوری به سوی جنوب زده و در طرف شرق هویزه باز به مسیر کنونی می‌پیوندد. مسیر قدیمی در حال حاضر خشک می‌باشد و یک بریدگی بیش نیست که در هنگام بارش باران و جریان سیل ممکن است عبور از جلگه را به کلی قطع سازد.
در جلگه سیدعلی از رود کرخه، شعب زیادی به اطراف جاری می‌شوند و تمام ناحیه دشت آزادگان را مشروب می‌کنند. این رود در سوسنگرد به دو شعبه تقسیم می‌شود. یک شعبه به سوی بستان می‌رود و شعبه دیگر که از شعبه اول کم اهمیت‌تر است به طرف اراضی هویزه سرازیر می‌شود. شعبه‌های مذکور از سوسنگرد به بعد، هورها و باتلاق‌هایی را تشکیل می‌دهند.
عمق این رود در مسیر خود متغیر است و عرض آن در نقاط وسیع ۴۰۰ متر و در دیگر نقاط ۱۰۰ متر است. مقدار آب این رود نوسان دارد و در اردیبهشت حداکثر و در مهر ماه به حداقل می‌رسد. سدی به نام کرخه بر روی این رود احداث شده است که از نظر عمران و آبادی خوزستان حائز اهمیت است.
وجه تسمیه رود کرخه: کرخه گویا معرَّب واژه «چرخه» است که نام یکی از شهرهای مملکت عیلام در کنار رود کرخه بوده است. یونانیان از رود کرخه با نام «خواسپ»، ایرانیان با نام «رود شوش» و اعراب با نام «نهرالرس» یاد کرده‌اند.
رود شاوور: رود «شاوور» یا «شاهور» به صورت چشمه‌های متعددی از زمین می‌جوشد و در نزدیکی شوش، این چشمه‌ها به یکدیگر می‌پیوندند و اراضی بین رود دز و کرخه را مشروب می‌کنند.
رود جراحی: رود جراحی از دو شعبه تشکیل می‌شود. شعبه شمالی به نام آب زلال و زرد که از کوه منگِشت سرچشمه می‌گیرد و شعبه دیگر به نام «مارون» که از شرق جاری است و از تنگ زیزی سادات در بویراحمد سفلی سرچشمه می‌گیرد.
رودهای مزبور در زیر قلعه شیخ رامهرمز به یکدیگر ملحق و به نام «جراحی» نامیده می‌شوند. رود جراحی از خلف‌آباد و روستای مکسر گذشته به خاک شادگان وارد می‌شود و در آنجا به نهرهای متعددی تقسیم می‌گردد و بالاخره در ۱۶ کیلومتری خرمشهر، به کارون ملحق می‌شود و مقداری از آن از راه خوریزیه و خورقبان به خلیج فارس می‌ریزد. این رود همان رود «تاب (طاب)» است که در کتاب‌های جغرافی‌نگاران قدیم، از آن یاد شده است.
رود هندیان:
رود هندیان در شرق خوزستان جاری است و به رود «زهره» نیز معروف است. این رودخانه از سه شاخه خیرآباد، شولستان (آب شور) و فهلیان تشکیل می‌شود. رود فهلیان به غرب جریان دارد و در نزدیک قلعه گلاب به رود شولستان می‌پیوندد و نزدیک روستای عسکری زیدان به آب خیرآباد، که از جنوب شرقی بهبهان به سوی جنوب غربی جاری است، ملحق و سپس وارد خلیج فارس می‌شود. این رود در مصب به دو شعبه شده و دلتایی تشکیل می‌دهد که پوشیده از نخلستان است. نام‌های محلی این رود عبارتند از رودخانه اردکان، رودخانه شش پیر، رودخانه شور، رودخانه فهلیان و رودخانه زهره.
رود اروند رود:
از آن روزگار که سرزمین آشور به دست ماد و سپس بابل به فرمان کورش کبیر گشوده شد، اروند رود یا دجله همواره موجب آبادانی سرزمین‌های غربی شاهنشاهی ایران بود و با سدها و بندهایی که ایرانیان بر فرات و دجله ساختند، این بخش از ایران از بارورترین و زرخیزترین نواحی ایران زمین گشته بود. این سرزمین تا هنگامی که به دست ایرانیان اداره می‌شد، یکی از زیباترین نقاط روی زمین بود، به طوری که تاریخ‌نگاران رومی در نوشته‌های خود آنجا را چون بهشت وصف کرده‌اند. اروند رود (دجله) از ارتفاعات توروس در جنوب شرقی الازیک که از سرزمین‌های ارمنستان کهن و کشور ترکیه امروزی است، سرچشمه می‌گیرد و پس از این که بخش جنوب شرقی ترکیه را آبیاری کرد، وارد کشور عراق می‌شود. این رود در عراق از تنگه‌های کوهستانی بسیار می‌گذرد و در ناحیه کردستان در جنوب موصل، آب‌های زاب بزرگ و زاب کوچک که از کوه‌های غربی ایران سرچشمه می‌گیرند، به آن می‌پیوندند.
اروند رود سپس بین سامره و بلد وارد دشت میانرودان می‌شود و رسوبات رود دیاله، آن را به سوی غرب می‌راند و به فرات نزدیک می‌کند. رود دیاله از به هم پیوستن رودهای سیروان و زالم و تنجه‌رو پدید می‌آید و محلی که این رودها به هم می‌پیوندند، «دوآوان» نام دارد. دیاله در همه مسیر خود در سرزمین عراق به نام یکی از رودهای تشکیل‌دهنده آن، «سیروان» نامیده می‌شود و نزدیک سلمان پاک در جنوب بغداد به دجله می‌ریزد و دجله را به سوی غرب می‌راند و آن را به فرات نزدیک می‌سازد.
اروند رود (دجله) پس از طی مسافتی دوباره به سوی کوه‌های زاگرس بازمی‌گردد و نزدیک عماره در اثر رسوبات کرخه به سوی جنوب سرازیر می‌شود و در الغُرنه در ۶۴ کیلومتری شمال بصره، رود فرات به آن می‌پیوندد. سپس در شمال جزیره آبادان، رود بزرگ کارون به آن می‌ریزد و اروند رود بزرگ پس از پیمودن طول جزیره آبادان، به خلیج فارس می‌ریزد. طول اروند رود از سرچشمه تا خلیج فارس، نزدیک به ۱۹۵۰ کیلومتر است و در سال ۵۰ میلیون تن رسوب دارد که از مقدار رسوب رود نیل (در مصر) بیشتر است. اروند رود یکی از عریض‌ترین رودهای جهان است که هر چه رو به جنوب می‌رود، عریض‌تر و عمیق‌تر می‌گردد. عمق اروند رود مخصوصاً هنگام جزر و مد از ۱۵ تا ۳۵ و گاهی تا ۴۵ متر تفاوت پیدا می‌کند. جهت جریان اروند رود صرف نظر از قوس‌هایی که طی می‌کند، از شمال غربی به جنوب شرقی است.
وجه تسمیه اروند رود:
نام «دجله» در سنگ نوشته داریوش هخامنشی در بیستون، «تیگره» آمده است و در متن عیلامی همین کتیبه به صورت «تی ایگ ره» و در متن بابلی به صورت «دی ایگ لت» آورده شده است. در این سنگ نوشته، تلفظ فارسی باستان و عیلامی این نام، «تیگره» به معنی تیز و تند و سرکش آمده است. یونانیان همین نام را با افزودن حرف «س» فاعلی، به صورت «تیگریس» به عاریت گرفته و نام این رود را در همه جا «تیگریس» نوشته‌اند. این نام از زبان یونانی به دیگر زبان‌های جدید اروپایی راه یافته و در زبان‌های انگلیسی و فرانسوی «tigre» نام دجله است و اروپاییان دجله را به همان نام کهن ایرانی ۲۶۰۰ ساله می‌خوانند. «تیگره» که نام رود دجله است نامی پرمعنا و تاریخی است زیرا که این رود در مسیر خود تند و خروشان و سرکش است. نام «تیگره» هنگامی که وارد زبان بابلی شد، تغییرات کوچک فونتیکی یافت، به این ترتیب که حرف «ت» به «د» بدل شد و «ر» ایرانی به «ل» تبدیل گشت و در نتیجه از واژه «تیگرَه» در بابلی کهن نام «دیگلة» پدید آمد و سپس «گ» به «ج» بدل شد.
بدین ترتیب «دیگلة» به صورت «دیجلة» درآمد و سپس به «دیجله» (تلفظ درست عربی آن) و «دجله» گرایید. بار دیگر تبدیل دیگری صورت گرفت و این بار «ج» در «دیجله» به «ی» مبدل شده است که در بسیاری از زبان‌ها «ج» به «ی» تبدیل می‌شود. با این تغییر، واژه «دیجله» به صورت «دیله» یا «دیاله» درآمد که آن هم یکی از رودهایی است که از ایران سرچشمه می‌گیرد و مسیرش تند و سراشیب است و به دجله فرو می‌ریزد. در دوره ساسانی، رود «دجله» را با نام کهن آن، «دیگله» یا «دیلگه» می‌خواندند و خود واژه «تیگرَ» که یک واژه فارسی باستان است، به زبان پهلوی ترجمه کرده و آن را «اروند رود» نامیدند. واژه اروند همان معنای تیگر را دارد و از آن مفهوم تند و تیز و سرکش برمی‌آید. اروند دارای ریشه و بن اوستایی است و در اوستا به صورت «ائوروت» آمده است و از ریشه کهن «ائورو» به معنی سرکش و تند و تیز و پسوند «وت» یا «ونت» به معنی دارنده است و بر روی هم معنی «دارنده تندی و تیزی و سرکشی» است.
در شاهنامه فردوسی نیز بارها از «اروند رود» به جای «دجله» نام برده شده است. در جهان‌نامه محمد بن نجیب بکران، از این رود به نام «زورآو» یاد شده است. این نام از دو واژه فارسی «زور» به معنی نیرو و «آو» به معنی آب ترکیب یافته که بر روی هم به معنی «آب زورمند» است و مؤید وجه تسمیه اروند به معنی تند و تیز و سرکش است. در برخی از کتاب‌های جغرافیایی قدیم، بخشی از اروند رود یعنی مسافت بین نهر ابواسد و آبادان را که از آب‌های دجله و فرات تشکیل می‌شود و طول آن حدود ۱۸۵ میل دریایی است، «دجلة العورا» خوانده‌اند به معنی «دجله یک چشم». این نامگذاری را نمی‌توان توجیه و تبیین کرد.
مردم آن روزگار که این نام را بی‌معنی و بدیمن دانسته‌اند، آن را به «دجله مفتح» یعنی «دجله گشوده شده» تغییر داده‌اند. در واقع اعراب معنی یک واژه فارسی را که نام آن بخش از دجله بوده است نفهمیده‌اند و آن را به یک واژه عربی هم‌آوای آن بدل کرده‌اند. «عورا» در اصل یک واژه فارسی بوده است و «اوراه» تلفظ می‌شده و از دو واژه «او» به معنی آب و «راه» ساخته شده و به مفهوم «آبراه» یا «آبراهه» است. ایرانیان این قسمت پرآب دجله را «دجله اوراه» می‌گفتند یعنی «دجله قابل کشتیرانی» و اعراب که معنی «اوراه» را نفهمیده بودند، آن را از ریشه «اعور» به معنی «یک چشم» گرفته و با «ع» نوشته و به صورت «عوراء» درآورده‌اند.


← دریاچه‌های استان خوزستان
دریاچه شهیون:
این دریاچه یکی از زیباترین دریاچه‌های ایران در شمال غربی دزفول و پشت دو کوه شاداب و تنگوان شکل گرفته و چهره زیبایی به منطقه شهیون بخشیده است. این دریاچه زمینه مساعدی جهت انجام ورزش‌های آبی از جمله قایقرانی، اسکی و شنا و ... به وجود آورده است.
وجود چند جزیره کوچک و بزرگ که روی آن‌ها انبوهی از درختان کُنار و بادام کوهی به چشم می‌خورد، جلوه خاصی به دریاچه داده است به گونه‌ای که جزیره بزرگ وسط دریاچه با مساحتی بالغ بر ۶۰ هزار مترمربع، چشم‌انداز زیبایی را به وجود آورده است. بر روی این جزیره درختان کنار، بادام کوهی ، کلخنگ و بید و همچنین جانوران کوچکی همچون روباه و خرگوش در کنار پرندگان زیبایی مانند تیهو و کبک و پرندگان دریایی، حیات وحش بی‌نظیری را به وجود آورده است. این جزیره به دلیل موقعیت جغرافیایی خوب و مسطح بودن زمین آن، شرایط مناسبی را جهت احداث مراکز تفریحی و اقامتی و جذب گردشگران به منطقه فراهم آورده است. در این دریاچه انواع آبزیان پرورش داده می‌شوند به همین دلیل در فصولی از سال محل مناسبی برای صید ماهی می‌باشد.
دریاچه تمی: دریاچه تمی یکی از زیباترین و ناشناخته‌ترین دریاچه‌های کوهستانی ایران است که در شمالی‌ترین نقطه استان خوزستان و در شمال شهرستان دزفول و در منطقه کوهستانی دره کاید و در دامنه کوه کینو واقع شده است. آب این دریاچه از ذوب برف‌های دائمی این کوه تأمین می‌شود. این دریاچه ۱۵۰۰ متر طول و ۷۰۰ متر عرض دارد و در کنار آن دریاچه کوچک دیگری قرار دارد که در زمان پرآبی به هم پیوسته و دریاچه بزرگ‌تری را تشکیل می‌دهند. در این دریاچه هیچ گونه جانور آبزی زندگی نمی‌کند. چمنزارهای اطراف این دریاچه به نام دشت مووز منطقه بسیار وسیعی را دربر می‌گیرد و زیبایی دریاچه را دوچندان می‌نماید. زمستان‌های این منطقه بسیار سرد و خالی از سکنه است و آب دریاچه کاملاً یخ می‌بندد. درختان بلوط، بنه ، کلوخنک، بوته‌های انبوه گون از گیاهان این منطقه محسوب می‌شوند. «تمی» به معنای منطقه وسیع و مسطح در مناطق کوهستانی است. منطقه تمی از مناطق ییلاقی عشایر کوچ‌رو شمال دزفول می‌باشد. برای رسیدن به این دریاچه باید از طریق دزفول تا دامنه‌های کوه سالن و از دامنه این کوه تا روستای چشمون (مرکز دهستان احمد فداله) را با ماشین پیمود و بقیه راه را که حدود ۱ روز کوهنوردی است را پیاده پیمود.
درياچه‌ سد دز:
سد و نیروگاه دز بر روی رودخانه دز در ۲۳ كيلومتری شمال شرقی شهرستان اندیمشک بنا گرديده است. اين سد ۲۰۳ متر ارتفاع دارد که در زمان ساخت (سال ۱۳۴۱) بلندترين سد خاورميانه و ششمين سد مرتفع جهان بوده است. با احداث سد در پشت دیواره سد درياچه‌ای به وسعت ۶۳ كيلومتر مربع به وجود آمده است که قادر است ۳/۳ میلیارد مترمکعب آب را در خود جای دهد. قبل از احداث سد در این مکان سالانه بر اثر سیلاب‌های فصلی که در فصول پاییز و زمستان داخل رودخانه دز جاری می‌شد، به اراضی کشاورزی و شهرهای پایین دست، خسارات هنگفتی وارد می‌آمد. در سال ۱۳۳۴ خورشیدی سازمان برنامه و بودجه موظف به انعقاد قراردادی با شرکت‌های خارجی برای احداث سدی در این ناحیه شد. این قرارداد با شرکت موریسون نادسن آمریکایی و امپرزیت –جیرولا- لودی جیانی ایتالیایی بسته شد. آن‌ها از ابتدای کوه‌های بختیاری تا دشت خوزستان را از طریق اکتشافات هوایی، فیلم‌برداری و عکسبرداری مورد بررسی قرار دادند تا این که در اردیبهشت ماه سال ۱۳۳۵ مکان سد دز شناسایی شد. با شناسایی این محل بر اساس فاکتورهای در نظر گرفته شده، اولین مجوز ساخت سد در پاییز سال ۱۳۳۸ صادر شد. برای شروع به کار با توجه به صعب‌العبور بودن منطقه، دو گروه همزمان از بالا و پایین شروع به حفاری نمودند. ابتدا به وسیله دینامیت سپس به وسیله مته‌های برقی یک جاده تونلی بعد از ۱۶ ماه کار شبانه‌روزی به طول ۶۵۰۰ متر و عرض ۷/۶ متر و ارتفاع ۳۵/۵ متر به صورت مارپیچی با شیب ۸ درصد احداث شد تا ماشین‌ها بتوانند در آن تردد نمایند. این تونل یکی از بزرگ‌ترین تونل‌های دنیا و طولانی‌ترین تونل کشور است که در کوهستان و بدون تکیه‌گاه و پایه ساخته شده است. در پایان کار بالغ بر ۲۰ درصد سختی کل پروژه و رسیدن به رودخانه از بین رفت. در مهرماه سال ۱۳۴۰ خورشیدی بتن‌ریزی سد آغاز شد و در آذر ماه سال ۱۳۴۱ بعد از ۱۴ ماه به اتمام رسید. ۱۰۰ تکنسین همراه با ۴۲۶ کارگر ماهر خارجی و ۲۰۰۰ کارگر ایرانی که برای این منظور از سراسر ایران استخدام شده بودند، پس از تقریباً ۱۴ میلیون ساعت کار مفید و نزدیک به ۳۸ ماه، این پروژه را با هزینه‌ای بالغ بر ۵/۷۳ میلیون دلار به اتمام رساندند. در زمان ساخت سد ۲۸ نفر نیروی ایرانی و ۱۳ نفر نیروی ایتالیایی بر اثر سقوط از ارتفاعات یا برخورد اجسام با سر و بدن به رحمت ایزدی پیوستند.

دیواره سد در مقابل زلزله‌ای با شدت ۱۰ ریشتر مقاوم است. عمر مفید سد ۱۰۰ سال تخمین زده شده که همچنان با گذشت ۵۱ سال، هنوز هیچ گونه اشکالی در آن رخ نداده است. آب خروجی از سد دز به سمت سد تنظیمی دزفول جریان یافته و در آنجا جهت مصرف در بخش کشاورزی و آب شرب تنظیم می‌شود.

این سد به خاطر جاذبه‌های طبیعی و وجود بیش از ۶ کیلوتر تونل ماشین‌روی طبیعی یکی از قطب‌های گردشگری استان خوزستان است که همه ساله گردشگران زیادی به ویژه در ایام نوروز از آن بازدید می‌کنند. در دریاچه این سد ماهیانی چون سونگ، قزل‌آلای رنگین کمان، شیربت و کپور زندگی می‌کنند.

درياچه‌ سد كرخه:
سد مخزنی و نیروگاه برق‌آبی کرخه در فاصله ۲۴ کیلومتری شمال غرب اندیمشک در سال ۱۳۸۰ خورشیدی با هدف تأمین آب زراعی ۳۲۰ هزار هکتار از اراضی پایین دست و تولید انرژی برقابی و کنترل سیل‌های مخرب رودخانه و جلوگیری از خسارات ناشی از آن احداث گردیده است. رودخانه کرخه در بالادست محور سد ۹۰ درجه تغییر جهت داده و در نتیجه دریاچه سد در سمت راست محور سد واقع گردیده است. حجم مفید مخزن سد ۸۱/۳۹۰۳ میلیون مترمکعب و مساحت آن ۴۷/۱۶۲ کیلومتر مربع می‌باشد.

دریاچه سد کارون ۳:
سد و نیروگاه کارون ۳ در ۲۸ کیلومتری شرق شهرستان ایذه و در فاصله ۶۱۰ کیلومتری مصب رودخانه کارون در شمال شرقی استان خوزستان واقع شده است. این طرح در حدود ۱۲۰ کیلومتری بالادست سد شهید عباسپور (کارون ۱) قرار دارد. سد کارون ۳ بلندترین سد احداث شده بتنی در کشور است و دارای بزرگ‌ترین مخزن آبی کشور در میان سدهای بتنی دو قوسی می‌باشد.



تالاب‌ (=هور)های استان خوزستان
[۱]    
در استان خوزستان به علت کمی ارتفاع آب دریا در قسمتی از کرانه‌ها (بین اروند رود تا رأس تویشه) و جریان رودخانه‌ها، در بعضی نقاط باتلاق‌های وسیعی ایجاد می‌شود که به علت دارا بودن آب دائمی و وجود گیاه نِی به مقدار زیاد، «هور» نامیده می‌شود.
هور العظیم (هور الهویزه): بزرگ‌ترین هور استان خوزستان، «هورالعظیم» واقع در دشت آزادگان است که از آب‌های کرخه، دویرج و اروند رود تشکیل می‌شود. این هور دارای ۱۰۰ کیلومتر طول و ۱۵ الی ۷۵ کیلومتر عرض است. هورالظعیم که یک‌ سوم در ایران و دو سوم آن در عراق واقع شده، از غرب به وسیله رود دجله و از شرق به وسیله جلگه همواری در خاک ایران محدود است. در خاک عراق، از جنوب تا کنار دجله و از شمال تا چند کیلومتری شهر عماره در کنار دجله ادامه دارد و در ایران، شهرهای بستان، سوسنگرد و هویزه در کنار این هور قرار دارند. رودخانه کرخه پس از عبور از کنار شوش و پیمودن کوت الهواشی به سوی غرب جریان می‌یابد و در مجاورت سوسنگرد با عرض ۱۰۰ و عمق ۲ متر برای استفاده کشاورزی به سوی بستان رفته سپس وارد هورالعظیم می‌شود. قسمتی از آب رود دجله در مقابل عماره وارد این هور شده و حتی در جناح خود نیز «هورالحمار» را به وجود می‌آورد. روخانه دویرج نیز پس از عبور از مرز، در نهایت وارد هور می‌شود. سراسر هور پوشیده از نی است که هر قدر به داخل آن پیش رویم، ارتفاع آن‌ها بیشتر می‌شود به طوری که دید را محدود می‌سازد. عمق آب در کناره‌های هور تقریباً کم است ولی به تدریج در وسط آن به چندین متر می‌رسد. هور الظعیم یکی از زیستگاه‌های حساس و مهم پرندگان مهاجر آبزی و بومی منطقه است و حواصیل، غاز پیشانی سفید، شغال، روباه، گربه جنگلی، سمور آبی، گراز، شیربت و انواع ماهی کپور از جمله حیات ‌وحش منحصر به فرد این تالاب هستند. بیشترین تعداد پرنده‌های در معرض خطر در این تالاب بسر می‌برند و این تالاب از نظر حجم و نوع پرنده نیز بسیار قابل توجه است. یکی از کارکردهای مهم تالاب، جلوگیری از طوفان شن و گرد و خاک است. تالاب‌ها میزان رطوبت را بالا می‌برند و خشک شدن هور العظیم در ایران و در عراق میزان وقوع طوفان‌های شن را در سال‌های افزایش داده و سبب شده است این استان در ۳ سال اخیر با گرد و غبارهایی حدود ۲۱ برابر استاندارد مواجه شود.
تالاب شادگان (هور فلاحیه): تالاب بين‌المللی شادگان در حدّفاصل شهرستان‌های شادگان و آبادان می‌باشد و ۲۹۶ هزار هكتار مساحت دارد. این تالاب از شمال به شادگان و هور الدورق و از جنوب به رودخانه بهمنشير، از غرب به جاده دارخوئين و آبادان و از شرق به آب‌های خورموسی محدود می‌شود. سطح تالاب با گياهان آبدوست چون لویی، چولان و گياهان غوطه‌ور پوشيده شده و محل بسيار مناسبی برای پرندگان آبزی مهاجر است كه در پاييز از شمال اروپا، كانادا و سيبری به اين منطقه روی می‌آورند. در اين تالاب انواع ماهيان آب شيرين و شور مانند بنی، شيربت، حمری، شانک، ماهی‌های پرورشی و پرندگانی چون فلامينگو، حواصيل، لک‌لک، غاز وحشی، اردک و … زيست می‌كنند. تنها زيستگاه و محل زاد و ولد اردک كركری در جهان، اين تالاب است و پرندگانی چون گيلانشاه خالدار و اكراس آفريقايی نيز از نمونه‌های بسيار كميابی هستند كه در اين منطقه يافت می‌شوند. مهم‌ترین پستانداران تالاب بین‌المللی شادگان عبارت‌اند از گراز با نام محلی خنزیر، گربه جنگلی با نام محلی بزون، شنگ با نام محلی چلیب المای، گرگ با نام محلی ذئب و دلفین. تالاب شادگان زيستگاه يک سوم از گونه‌های جانوری و گياهی در معرض خطر نابودی است. اين تالاب طبق مصوبه شورای عالی حفاظت از محيط زيست تحت عنوان «پناهگاه بين‌المللی حيات وحش شادگان» به سازمان محيط زيست واگذار شده است.


با توجه به قرار داشتن پالايشگاه‌ها، مجتمع‌هاى صنعتى و لوله‌هاى پوسيده نفت در اين بخش، نشت نفت و ورود پساب مازاد كود و سم مصرفى در مزارع مردم بومى در كنار تالاب، سبب خشک شدن تالاب شده که به تدریج سبب از بین رفتن تنوع نادر گياهى و جانورى می‌شود و آسيب جدى بر زندگى اجتماعى و اقتصادى مردم بومى و اكوتوريسم وارد خواهد شد. متأسفانه در حال حاضر میزان نمک در بخش شیرین تالاب به شدت تغییر کرده و باعث مرگ و میر ماهی‌ها و سایر آبزیان شده است.
تالاب بام دژ (= بامدژ): تالاب بام دژ در ۴۰ كيلومتری شمال غربی اهواز قرار دارد. اين زيستگاه آب شيرين ۴۰۰۰ هكتار وسعت دارد و در كنار روستاهای مزرعه، بام دژ، سادات طواهر، سيد جاسم و همچنين سد شاوور، كانال توانا و خط آهن اهواز– انديمشک قرار گرفته است. علاوه بر اين كه عمده آب اين تالاب از رودخانه شاوور تأمين می‌شود، بالا بودن سطح آب‌های زيرزمينی، سنگينی بافت خاک، فرو‌افتادگی منطقه، بارندگی و جريان‌های سيلابی زمستانه و آب‌های برگشتی از زمين‌های كشاورزی از عوامل مهم پايداری اين تالاب محسوب می‌شوند كه در نهايت آب خروجی تالاب از شاخه‌ای به نام خارور عبور كرده و پس از گذر از كانال توانا به رودخانه دز می‌ريزد. اين تالاب از اوايل فروردين تا نيمه آبان ‌ماه كم آب می‌شود چرا كه به دليل بستن دريچه‌ها و آبگيری سد شاوور، آب ورودی تالاب كاهش پيدا كرده و پساب‌های كشاورزی ورودی به تالاب نيز توسط زهكش خارور از آن خارج شده و بخش‌های حاشيه آن خشک می‌گردد.

از ۱۳۴ گونه گياهی تالاب بام دژ می‌توان به خارشتر خزری و ايرانی، ترنجبين، شيرين بيان، خارپنبه، شاه تره، گل گاوزبان، پونه، كُنار، تاج خروس، نی، گاگله و ... اشاره نمود. حيات وحش اين زيستگاه بخش اصلی تالاب را تشكيل می‌دهد. بيش از ۴۰ گونه حيوانی شامل پستاندارانی همچون روباه، شغال، گرگ، كفتار، سمور، خفاش، خارپشت و ...، ماهيانی همچون كپور، شيربت،، بنی، حمری، بياح و ...، خزندگان و دوزيستانی همچون قورباغه، وزغ، لاک پشت، جكوی، مار و ... در تنظيم اكوسيستم بام دژ نقش دارند.
از میان ۱۴۸ گونه پرنده بومی و مهاجر، بيشترين سهم متعلق به خانواده چكاوكيان، حواصيليان، مرغابيان، آبچليكان است. اردک مرمری از گونه‌های در معرض خطر، چنگر، ليكوی خوزی، باكلان، ماهی‌خورک، اگرت، چوپ پا، آبچليک، بلبل و ... از جمله پرندگان آبزی و كنار آبزی اين تالاب محسوب می‌شوند.
با توجه به ارزش‌های كاربردی و بی‌نهايت مهم تالاب‌ها، اين تالاب می‌تواند در ايجاد تغذيه و تخليه آب‌های زيرزمينی، تنظيم جريان آب، كنترل سيلاب‌ها، تعديل آب و هوا، منبع توليد فراورده‌های طبيعی، ايجاد مناطق گردشگری، بانک ژن، برگزاری بازديدهای آموزشی و پژوهشی، اهميت اجتماعی، فرهنگی، حفاظتی و ...، مورد توجه قرار گيرد. قرارگيری این تالاب در ۴۰ كيلومتری اهواز به عنوان مركز استان خوزستان و واقع شدن در ميان جاده ترانزيتی اهواز– انديمشک و خط آهن خرمشهر– تهران، اين تالاب فراموش شده را در موقعيت جغرافيايی خوبی قرار داده است.
تالاب میانگران: تالاب میانگران یکی از تالاب‌های مطرح کشور است که در شهر باستانی ایذه قرار دارد و با مساحتی در حدود ۲۴۰۰ هکتار در جنوب غربی کوهپایه زاگرس در فاصله ۱/۵ کیلومتری شهر ایذه واقع شده است. تالاب میانگران از چهار جهت شهر ایذه قابل مشاهده است و پس از ورود به شهر ایذه با قرار گرفتن در جاده پیون یا جاده دسترسی به کول فره، پرچستان و دیگر روستاهای در مسیر می‌توان به مشاهده تالاب پرداخت.

منبع تغذیه تالاب از نزولات جوی و آب‌های ناشی از آب شدن برف‌های ارتفاعات منطقه و حتی بخشی از فاضلاب‌های شهری می‌باشد. نی، گیاهان مرتعی، خارشتر، انواع یونجه و شنبلیله و نوعی از گیاهان محلی به نام‌های شتی و پاوکده از پوشش گیاهی غالب در تالاب محسوب می‌شوند. تالاب میانگران یکی از معدود تالاب‌هایی است که علاوه بر دارا بودن جاذبه‌های طبیعی از جاذبه‌های تاریخی به جا مانده از دوره عیلام بهره‌مند است. یکی از مخاطراتی که حیات این تالاب و زیستگاه پرندگانی همچون اردک نوک پهن، خوتکا، فلامینگو، لک لک سفید و سیاه، لک لک سرحنایی، و حواصیل خاکستری و حتی گونه‌های جانوری مهم و کمیاب تالاب مثل اردک مرمری، اردک سرسفید و غاز پیشانی سفید را به خطر می‌اندازد. خشک شدن پی در پی تالاب و تبدیل بخشی از آن به اراضی کشاورزی، ورود فاضلاب و پساب‌های اراضی کشاورزی و از همه مهم‌تر تصمیم به برداشت آب در طرحی به نام آبیاری اراضی اطراف تالاب میانگران است که در صورت اتمام طرح آبیاری اراضی اطراف تالاب که بدون دریافت توافقات تکمیلی از سازمان محیط زیست به مرحله اجرا رسیده و هم اکنون با پیشرفت قابل توجهی که داشته متوقف است، بیش از پیش برای تالاب ایجاد مشکل می‌کند. مصرف بی‌رویه آب از این تالاب در سال ۱۳۷۶ منجر به خشک شدن طبیعت باستانی این تالاب و حمله میلیون‌ها قورباغه به شهر ایذه شد.

متأسفانه علیرغم تمام اهمیت و ارزشی که تالاب‌های استان خوزستان دارند، به درستی و آن طور که شایسته این زیستگاه‌های ارزشمند است، توجه و حفاظتی از آن‌ها صورت نمی‌گیرد و ادامه این روند منجر به نابود شدن این ذخیره‌گاه‌های زیستی خواهد شد همان طور که تاکنون شده است.



← آبشارهای استان خوزستان
آبشار شوی: آبشار شوی یکی از زیباترین و بلندترین آبشارهای ایران در رشته کوه‌های زاگرس است که در شمالی‌ترین نقطه دهستان شهیون در شهرستان دزفول واقع است. این آبشار در نزدیکی مرز استان خوزستان و استان لرستان قرار دارد و به همین دلیل مردم شهرستان دورود در استان لرستان نیز این آبشار را از جاذبه‌های گردشگری شهر خود می‌دانند در صورتی که موقعیت قرارگیری این آبشار نسبت به دهستان شوی و مرز شهرستان اندیمشک و نیز فاصله کم آن از ایستگاه راه‌آهن تله زنگ اندیمشک، قرارگیری آن در استان خوزستان را محرز می‌کند. این آبشار ارتفاعی حدود ۸۵ متر و عرضی برابر با ۷۰ متر دارد و بزرگ‌ترین آبشار خاورمیانه به حساب می‌آید. این آبشار در دره‌ای بین کوه چهل و یک و سالن کوه قرار دارد. همچنین منطقه بسیار زیبای گرپه، در نزدیکی آن است.

بکر بودن منطقه شوی به لحاظ طبیعی، هوای پاک کوهستانی، چشم‌انداز زیبا، آب‌های روان و ... و وجود عشایر و آداب و رسوم زیبای آن‌ها از دیگر جاذبه‌های منطقه است.
برای رسیدن به آبشار سه راه موجود است که هر سه راه مستلزم پیاده‌روی و کوهنوردی است. یک راه آن از سمت منطقه سردشت شهرستان دزفول و پیرچل و یک راه دیگر از طریق ایستگاه تله زنگ شهرستان اندیمشک می‌باشد و به همین دلیل گاهی به اشتباه در بعضی منابع از آن به عنوان آبشار تله زنگ یاد می‌شود. در نزدیکی این آبشار، آبشار بزرگ دیگری وجود دارد که گاه از آن به آبشار دوم شوی یاد می‌شود که به دلیل عمق مناسب نسبت به آبشار اصلی و بی‌خطر بودن آن، برای شنا جای مناسبی می‌باشد. این منطقه زیستگاه جانورانی چون کل، بز، پلنگ، خرس و سمندر ایرانی است و پوشیده از درختان زاگرس از جمله بلوط است. بهترین زمان برای سفر به این منطقه ابتدای بهار و ایام عید تا اواخر اردیبهشت ماه است. در این موقع از سال این منطقه بسیار سرسبز و زیباست.
آبشار شیوند (= شی‌وند): این آبشار یکی از زیباترین مناطق گردشگری استان خوزستان است که در ۳۰ کیلومتری ایذه و در روستای شیوند واقع شده است. روستای شیوند یکی از ۳۰ روستایی است که پس از آبگیری سد کارون راه ارتباطی زمینی آن قطع شده و تنها با استفاده از کشتی‌های کوچکی که اصطلاحاً بارج گفته می‌شود، می‌توان با صرف وقت یک ساعت و نیم، به آن دسترسی یافت. برای رسیدن به آبشار، پس از عبور از روستا دره‌ای وجود دارد که رود پرآبی در آن جریان دارد و پس از حدود ۲ ساعت پیاده‌روی و طی ۵ کیلومتر راه، آبشار بلند و پرآب شیوند با ارتفاع ۹۰ متر از میان دره نمایان می‌شود. آبشار شیوند درست در دامنه‌های شرقی کوه منگشت قرار دارد. در ارتفاعات بالاتر چندین آبشار دیگر وجود دارند که بازدید از آن‌ها نیازمند صرف زمان بیشتری است. در روستای شیوند علاوه بر آبشار جاذبه‌های دیدنی دیگری از جمله یک کاروانسرای قدیمی وجود دارد که در میان اهالی روستا به زندان شهرت دارد.

آبشار سرگچ: این آبشار به ارتفاع ۸ متر در شمال غربی رامهرمز و فاصله ۶ کیلومتری از این شهر واقع است. وجود این آبشار محیطی سرسبز در کوه‌های گچی اطراف آن به وجود آورده است. این آبشار در مسیر خود نیزارهای زیادی را تا منطقه سورِ خانمی به وجود آورده است که متأسفاته برداشت آب توسط عشایر در بالادست این آبشار، موجب تضعیف آن شده است.
آبشارهای آب مَهَک، آب ریزک و توف انجیر: این سه آبشار به فاصله حدود ۵۰۰ متری از هم در منطقه کمپ جوبَجی و در فاصله ۵ کیلومتری شهر رامهرمز واقع شده‌اند و در تپه‌های اطراف محیط سرسبز با درختان انبوه کُنار، سدر، نخل و انجیر را به وجود آورده‌اند. محیط این دو آبشار پوشیده از خزه و جلبک می‌باشد.
توف نمکی (آبشار نمکی): از منطقه کمپ رامهرمز به سمت کوه‌های ابوالفارس (باب الفارس) در فاصله تقریباً ۱۵ کیلومتری رامهرمز، آبشار زیبای توف نمکی وجود دارد که در بالادست آن درختان انجیر و پیچک روییده‌اند. در پای آبشار دریاچه بزرگی به طول ۶۰ متر و عرض ۲۰ متر وجود دارد که آب بسیار شوری دارد و ماهی‌های آب شور در آن به وفور یافت می‌شوند. در کنار این آبشار یک چشمه کوچک گوگردی نیز وجود دارد.

آبشار گدار پهن (توف نوران): این آبشار در رشته کوه‌های زاگرس در شمال رامهرمز در منطقه‌ زیبا و کوهستانی ابوالفارس در روستای گدار پهن (نوران) واقع است. این روستا از بزرگ‌ترین مراکز تولید نفت و گاز کشور است. فاصله این آبشار تا رامهرمز ۶۰ کیلومتر است و محیط سنگی آن پوشیده از فسیل‌های جانوری و گیاهی است. این آبشار یکی از بزرگ‌ترین آبشارهای کشور است. ارتفاع آن تقریباً ۱۲ متر و پهنای حجم ریزش آب آن تقریباً ۲ متر است و در قسمت پایین آبشار و محل ریزش آب به سطح زمین یک حوضچه سنگی بسیار جالبی پدید آمده است که محل زندگی آبزیان می‌باشد. با توجه به خشکی کوه‌های زاگرس در منطقه خوزستان، وجود چنین آبشاری توجه هر بیننده‌ای را به خود جلب می‌کند.

چشمه‌های استان خوزستان
[۲]    
چشمه آب معدنی گراب: آب معدنی گراب در روستای گراب در ۲۰۰ کیلومتری شهرستان اهواز و ۱۶ کیلومتری شهرستان بهبهان واقع گردیده است. این چشمه بنا به آزمایشات صورت گرفته، جزو چشمه‌های ممتاز آب درمانی می‌باشد. وجود دو آسیاب قدیمی در پایین دست چشمه، نخلستان‌ها، کوه، مزارع کشاورزی، آداب و رسوم مردم منطقه و ... از جاذبه‌های گردشگری منطقه محسوب می‌شود.
چشمه‌های قیر: در منطقه ماماتین واقع در ۲۵ کیلومتری شمال شرق شهرستان رامهرمز چشمه‌های زیادی وجود دارد که از آن‌ها به طور طبیعی قیر بیرون می‌آید. این ۱۰ چشمه قیر به شکل تنورهای نانوایی هستند و با مصالحی مانند قلوه سنگ و ملات ساروج در دو طرف یک مسیل کم‌آب قرار دارند. طلای سیاهی که با نفت ترکیب شده است از چشمه‌ها می‌جوشد و با آب رودخانه زرد رامهرمز ترکیب می‌شود و به این ترتیب از غلظت آن کاسته می‌شود و در نهایت به زمین‌های کشاورزی می‌رسد. از نکات جالب در خصوص این چشمه‌ها این است که با وجود نفت‌آلود و قیرگون بودن آب، ماهی‌های کوچکی در این آب‌ها زندگی می‌کنند. به باور مردم منطقه این مایع سیاه رنگ خون اژدهایی است که در نبرد با اسفندیار رویین تن کشته شده است.
بررسی لوح‌هایی که در تخت جمشید به دست آمده نشان می‌دهد هخامنشیان از این چشمه‌های قیر برای ساخت ظروف خود استفاده می‌کردند. همچنین کشف ظروف ساخته شده از قیر در تپه چغامیش دزفول مربوط به هزاره چهارم پیش از میلاد مسیح نشان می‌دهد که قیر در بعضی از بناهای تاریخی عیلامی نیز کاربرد داشته است. آثار باقی مانده از یکی از سدهای شوشتر در مسیر رودخانه کارون و شوشتر که متعلق به دوره ساسانیان است نشان می‌دهد که در ساخت آن از قیر استفاده شده است.
نمونه این چشمه‌های قیر طبیعی در شهرستان اندیکا واقع در شمال شرق استان و منطقه اوقیلک شهرستان بهبهان دیده می‌شود اما آن‌ها به اندازه چشمه‌های ماماتین معروف و دیدنی نیستند.
چشمه سیزنگر: چشمه تاریخی سیزنگر در نزدیکی مقام صاحب‌الزمان شوشتر قرار دارد. این چشمه بنابر اعتقاد مردم مقدس می‌باشد زیرا ایشان معتقدند که یکی از عارفان نامدار قرن سوم هجری قمری به نام سهل بن عبدالله شوشتری در نزدیکی این مکان می‌زیسته و در اینجا به عبادت می‌پرداخته و از آب این چشمه برای کشت و زرع استفاده می‌نموده است. سیزن در زبان مردم شوشتر به معنای سوزن می‌باشد.
چشمه‌های عین خوش، دهلران، گلگیر و چشمه آب کزرمی از دیگر چشمه‌های استان خوزستان می‌باشند. متأسفانه به دلیل وقوع خشکسالی در چند سال اخیر سبب شده است که چشمه‌های این استان وضعیت مطلوبی نداشته باشند و تاکنون تعدادی از چشمه‌ها نیز خشک شده‌اند.

ویژگی‌های اقلیمی استان خوزستان
[۳]    
بر اساس تقسیم‌بندی اقلیمی کوپن، آب و هوای استان خوزستان از نوع «آب و هوای نیمه صحرایی نواحی کم‌عرض جغرافیایی» است که میزان گرمای متوسط سالیانه آن از ۱۸ درجه سانتی‌گراد تجاوز می‌کند و دارای تابستان‌های خشک و هوای مه‌آلود است.
از مطالعه آمارهای جوی ایستگاه‌های هواشناسی موجود، چنین استنباط می‌شود که خوزستان و سواحل مجاور آن از مناطق گرم دنیا هستند که بی‌تردید در نواحی هم عرض خود از حیث مقدار گرما نظیر ندارند چنان که متوسط گرمای سالانه آن از ۲۴ تا ۲۸ درجه سانتی‌گراد تفاوت می‌کند. تیر و مرداد؛ گرم‌ترین ماه‌ها و دی و بهمن؛ خنک‌ترین ماه‌های سال در خوزستان هستند ولی مقدار گرما حتی در دی و بهمن به قدری زیاد است که نظیر آن را در هیچ جای دیگر ایران نمی‌توان دید.
استان خوزستان از لحاظ آب و هوایی دارای سه ناحیه آب و هوای به شرح زیر است:
۱- ناحیه سردسیر: هوای این ناحیه در زمستان‌ها بسیار سرد و نزولات جوی بیشتر به صورت ریزش برف و میزان بارندگی در این ناحیه، بیشتر از دیگر نقاط استان است که گاه تا ۵۰۰ میلی‌متر می‌رسد. این ناحیه شامل ارتفاعات شمالی و شمال شرقی است.
۲- ناحیه گرم و خشک: این ناحیه شامل جلگه‌ها و دشت‌های جنوب و جنوب غربی است که وسعت آن بیشتر از نواحی معتدل و سرد است ولی به علت عبور رودخانه‌های پرآب و دائمی، از امکانات زیستی، کشاورزی و اقتصادی نسبتاً مساعدی برخوردار است.
۳- ناحیه معتدل: این ناحیه به صورت نوار نسبتاً باریکی بین دو ناحیه بالا کشیده شده و شامل نواحی کوهپایه‌ای و جلگه‌های نسبتاً مرتفع شمال شرقی می‌شود.
ریزش برف فقط در زمستان و در بعضی نواحی شمال شرقی و کوهستانی این منطقه که همجوار استان‌های لرستان و چهارمحال و بختیاری است، صورت می‌پذیرد. ولی باران در بیشتر نقاط آن می‌بارد. معمولاً اوج بارندگی استان خوزستان در ماه‌های آذر تا اسفند است. این بارندگی سبب بالا آمدن آب رودخانه‌های جاری در این استان گردیده و از این نظر کمک بسیار مؤثری به وضعیت کشاورزی می‌کند.

بادهای استان خوزستان
[۴]    
• بادهای منظم فصلی: این بادها در اثر تغییرات فشار هوا در فصول مختلف سال به وجود می‌آیند و معمولاً شدید نیستند مگر عامل جوی دیگری موجب تشدید آن‌ها شود. این بادها در زمستان، که هوای مجاور آب‌های گرم خلیج فارس از هوای مجاور فلات ایران و پلاتفرم عربستان گرم‌تر است، از شمال و جنوب به سوی خلیج فارس وزیده و در داخل آن از شمال غربی به جنوب شرقی و به موازات ساحل به حرکت خود ادامه می‌دهند ولی هنگامی که هسته‌های کم فشار مدیترانه‌ای به منطقه می‌رسد، این نظم را به هم زده و تغییر بسیاری در جهت بادها به وجود می‌آورد یعنی با پیش آمدن هر یک از این مراکز کم فشار، بادها از جنوب شرقی به سوی آن کشیده شده و یا از شمال غربی و جنوب غربی آن را بدرقه می‌کنند.
• بادهای محلی: عوامل محلی و منطقه‌ای چون وجود کوه، دریا، دره و ... سبب ایجاد تغییر درجه حرارت محلی و منطقه‌ای می‌شوند و بادها را به وجود می‌آورند. بادهای محلی استان خوزستان عبارتند از:
۱- باد شمال: باد شمال خوزستان یکی از جریان‌های مدیترانه است که به ایران می‌رسد. این باد در ۹ ماه از سال به خصوص در تابستان، به طور خشک و دائمی به موازات ساحل شمالی خلیج فارس می‌وزد و در همه جا «باد شمال» خوانده می‌شود. باد شمال در زمستان به همان بادی اطلاق می‌شود که در دنباله هسته‌های کم فشار می‌وزد و اغلب طوفان‌های ناگهانی و خطرناکی به وجود می‌آورد ولی در تابستان بهترین نمونه‌های آن باد شمال ۴۰ روزه است که از ۱۵ خرداد تا آخر تیر با نظم و شدت فوق‌العاده‌ای می‌وزد و در نواحی شمالی خلیج فارس از جمله خوزستان، گرد و خاک زیادی از صحراهای سوریه و عراق همراه می‌آورد. وزش ناگهانی و شدید باد شمال، برای کشتی‌های کوچک ماهیگیری و تجارتی در خلیج فارس و همچنین سکوهای استخراج نفت خطرناک است. وجود بادهای شمالی در خوزستان، رطوبت وسط روز را کاهش داده و حالت شرجی هوا را تا حدودی از بین برده و گرما را قابل تحمل می‌کند.
۲- باد نشی: باد نشی (نَشَ) که باد شمال شرقی نیز گفته می‌شود، در زمستان و پاییز در سواحل ایران و گاه در خوزستان می‌وزد. این باد که با سرمای فلات ایران توأم است دارای خاصیت بورا• بوده و اغلب ابر و باران محلی ایجاد می‌کند.
•بورا باد مشابهی است که در زمستان در سواحل شمالی مدیترانه بروز می‌کند.
۳- باد شرجی: باد شرجی از جنوب غربی می‌وزد و با عبور از خلیج فارس مرطوب شده و با توجه به بالا بودن درجه حرارت نوعی حالت خفقان‌آور در منطقه به وجود می‌آورد. این باد از زمستان تا اواسط بهار در خوزستان می‌وزد. این باد معمولاً مرطوب شده و گاهی توأم با ابر و مه است و سبب بارندگی می‌شود. این ابر شرجی را در دزفول «سهیل» و گاهی نیز «گلونه» می‌نامند.
۴- باد سور: این باد تابستان در بیابان‌های خوزستان به خصوص پیرامون دزفول می‌وزد. این باد آن قدر شدید و داغ است که اگر کسی در بیابان باشد، از شدت گرمای آن تلف می‌شود و چنانچه کسی در هوای آزاد باشد و باد سور به صورتش بوزد، صورت او را بریان می‌کند و به شکل لکه‌های ماه گرفتگی درمی‌آورد.
۵- باد سموم: باد سموم یا سام از عربستان می‌وزد و همیشه مقداری خاک و شن همراه دارد و به علاوه حین عبور از روی خلیج فارس، رطوبت زیادی در خود ذخیره می‌کند. این باد در خوزستان به خصوص در دزفول، هفت تپه، شوش و پیرامون گچساران و آغاجاری می‌وزد و شن‌های بیابان را کیلومترها جابه‌جا می‌کند.
تیمسار علی رزم‌آرا؛ مؤلف کتاب جغرافیای نظامی ایران درباره باد سام یا سموم می‌نویسد: «در قسمت‌های شمالی و نواحی مجاور دزفول و شوشتر، هوا بسیار ناسالم و حتی گاه‌گاهی باد سام در این نواحی می‌وزد به طوری که در حوالی اندیمشک، همه ساله تعدادی تلفات در موقع وزش این باد داده می‌شود».
ژاک دو مورگان ضمن شرح آب و هوای جلگه خوزستان می‌نویسد: «طی بخش اعظم تابستان، این جلگه بر اثر باد خشک خفه‌کننده که گاهی موجب مرگ انسان‌ها و حیوانات می‌شود، سوزان است. محققاً به اشتباه نیست که کلده‌ای‌های باستان، روح بدکار را رب‌النوع باد جنوب غرب نامیده‌اند. این بادی است طاقت‌فرسا، هیچ احتیاط و پیش‌گیری علیه آن کافی نیست».
۶- باد سمور: این باد در تابستان از شمال به جنوب می‌وزد. طول مدت وزش آن دو روز است و برای درختان و انسان زیان دارد و بوته کنجد را خشک می‌کند.
۷- باد چعب: این باد در تابستان یک الی سه روز از شرق به غرب در جریان است. وزش آن نسبتاً شدید بوده و برای گندم و چلتوک زیان دارد.
۸- کوه باد: این باد در خوزستان هنگام سحر جریان دارد.
۹- باد گرما برِ سرما آر: در ماه‌های مهر، آبان و آذر، در نواحی دزفول، هفت تپه و شوش، باد نسبتاً شدیدی می‌وزد که درختان را درهم می‌کوبد و خسارت‌هایی به بار می‌آورد. مردم محل این باد را «باد گرما برِ سرما آر» می‌گویند.
۱۰- باد سرما برِ گرما آر: در ماه‌های اسفند و فروردین، در نواحی دزفول و شوش باد نسبتاً شدیدی جریان می‌یابد که برای درختان و مزارع زیان‌آور است. این باد در محل به «باد سرما برِ گرما آر» معروف است.
طوفان خاک و شن ممکن است در تمام سال به خصوص ماه‌های خرداد و تیر که مصادف با باد ۴۰ روزه شمال است بروز کند و گاه شدت آن به حدی است که رفت و آمد را مختل می‌سازد.

پوشش گیاهی استان خوزستان
[۵]    
پوشش گیاهی استان خوزستان که تحت تأثیر دو عامل مهم اقلیمی یعنی طول مدت گرما و رطوبت موجود در هوا قرار دارد به سه دسته کلی شامل جنگل‌ها و درختان، گیاهان طبیعی یا خودرو و مراتع تقسیم می‌شود که نوع غالب و مشخص گیاهی این منطقه را تشکیل می‌دهند.
• جنگل‌ها و درختان: استان خوزستان در گذشته دارای پوشش جنگلی انبوهی بوده است به طوری که در سفرنامه‌ها و کتاب‌های پیشین این موضوع ذکر شده ولی اکنون قسمت عمده آن از بین رفته است. در دامنه کوه‌های سولک و رزگه در مسیر بهبهان- کهگیلویه، جنگل بزرگی از درختان بلوط، بادام، بنه و ... وجود دارد. سواحل رودخانه کرخه از جنگل پوشیده شده است. مسیر رودخانه دویرج نیز پوشیده از درختان جنگلی به خصوص گز می‌باشد. ناحیه خرمشهر از جیزبه تا بند قیر با بوته‌های کوتاه و بیشه‌های گز و بید مجنون مستور است.


برخی از درختان جنگلی استان خوزستان عبارتند از:
۱- کنار: درخت کُنار یا سدر از درختان خاص منطقه است. برگ کنار ارزش اقتصادی دارد و گَرد سبز سدر، از ساییدن برگ این درخت به دست می‌آید و میوه آن نیز خوراکی است.
۲- خرما: احداث نخلستان‌ها از عوامل استقرار تمدن بشر در گذشته بوده است. طبق تحقیقات باستان‌شناسان، کشت درخت خرما در ایران از جمله خوزستان از آغاز تشکیل سلسله هخامنشی معمول بوده است. ذکر نام این درخت در آثار مذهبی، دعاهای بودا و کتاب‌های مقدس چون قرآن مجید و تورات، اهمیت و ارزش این محصول مفید را آشکار می‌سازد.
انواع درخت خرما در استان خوزستان عبارتند از:
الف) استعمران: این رقم در خرمشهر، آبادان و اهواز کاشته می‌شود و پرمحصول‌ترین نوع خرمای استان خوزستان است.
ب) بوریم: این خرما در نواحی حمیدیه، اهواز، شادگان و خرمشهر کشت می‌شود. نسبتاً زودرس و مرغوبیت آن متوسط است.
ج) حلاوی: این نوع در اهواز، خرمشهر و آبادان کاشته می‌شود. مرغوبیت آن متوسط است.
د) خاصویی: این خرما در بهبهان به عمل می‌آید و از خرماهای مرغوب خوزستان به شمار می‌رود. در بهبهان «خاصه» یا «خاصی» نیز نامیده می‌شود. در این شهر برای مدت یک سال این خرما را در حلب و یا سبد نگاه می‌دارند. در بهبهان رقم دیگری به نام «خاصویی زرد» نیز وجود دارد که خارک آن بزرگ و غیرقابل مصرف است.
هـ) خضراوی: خضراوی در اهواز، خرمشهر و آبادان کاشته می‌شود و پس از استعمران، دومین خرمای مهم استان خوزستان است.
و) دیری: درخت خرمای دیری در اهواز، خرمشهر، شوشتر و بهبهان کاشته می‌شود. میوه‌اش از نوع خشک و بزرگ است. از نظر مرغوبیت، در اهواز درجه یک و در خرمشهر و بهبهان درجه دو به شمار می‌رود.
ز) دیلگاری: در بهبهان کاشته می‌شود و به نام‌های دلگاری، دولگاری و سرخ مشهور است.
ح) زاهدی: در اهواز و خرمشهر کاشته می‌شود و میوه آن چندان مرغوب نیست.
ط) زرد: درخت خرمای زرد در دزفول کاشته می‌شود و میوه‌اش کوچک و دراز است و به عنوان خارَک مصرف می‌شود.
ی) شکر: این نوع در دزفول کاشته می‌شود و به نام‌های شکری و شیاری مشهور است و رنگ میوه آن قرمز است.
س) کبکاب: این نوع در بهبهان کاشته می‌شود و از نظر اهمیت در ایران مقام چهارم را دارد. رنگ میوه‌اش زرد است و در حالت خرما به صورت قهوه‌ای تیره درمی‌آید و از گروه خرماهای تَر است.
ع) قصب: خرمای قصب در اهواز به عمل می‌آید و از نظر مرغوبیت در دسته خرماهای درجه ۲ و ۳ قرار دارد.
ف) گنتار: این نوع در اهواز، بهبهان، خرمشهر و شادگان کاشته می‌شود. مرغوبیت میوه آن در خوزستان و اهرم استان بوشهر درجه یک و در نقاط دیگر درجه دو است. مصرف آن بیشتر به صورت رطب و خرما است.
ث) مکتوم: خرمای مکتوم در اهواز و خرمشهر به دست می‌آید. به آن مکتوب هم می‌گویند. از نوع خرماهای نرم است و رنگ میوه‌اش زرد مایل به قهوه‌ای است. به صورت رطب مصرف می‌شود و در برابر بارش باران مقاوم است.
˜ تفاوت خرما و رطب در چیست؟
بسیاری افراد فکر می‌کنند رطب همان خرماست ولی این دو با هم تفاوت دارند. ابتدا شکوفه‌های نخل ماده تبدیل به میوه‌ای سبز و سفت و هسته‌دار می‌شود که به آن «چاقالی» می‌گویند. در مرحله بعد چاقالی‌ها ممکن است زرد یا قرمز شود که به آن «خرما خارَک» می‌گویند. آفتاب داغ مناطق گرمسیری پس از مدتی خارک را تیره رنگ و آبدار می‌کند که به آن «رطب» می‌گویند. بعضی از انواع نخل‌ها میوه‌شان وقتی رطب هستند چیده و استفاده می‌شود؛ مثل رطب مضافتی و کبکاب (زرد طلایی) و بعضی دیگر باید بعد از مرحله رطب، ۲۰ روز در گرمای خرماپزان مناطق گرمسیر بر سر نخل بماند تا نیمه خشک شود که به آن «خرما» می‌گویند، مثل خرمای نیمه خشک زاهدی و پیارم. البته بعضی از انواع خرماهای نیمه خشک را کاملاً خشک کرده و به بازار می‌فرستند. در بین خرماهای سیاه، رطبی مرغوب محسوب می‌شود که پوستی نازک و رنگ مشکی داشته باشد، درشت و گوشت‌دار باشد. اما رطبی که پوست کلفت دارد، رنگش بور باشد و ریز، رطب ضعیف یا نامرغوب محسوب می‌شود. هر چه گرمای منطقه تولیدکننده رطب و خرما بیشتر باشد، محصول زودتر- اوایل مرداد- به بازار عرضه می‌شود و اگر درجه حرارت این منطقه گرمسیری پایین‌تر باشد، محصول دیرتر آماده عرضه به بازار می‌شود مثل خرمای جهرم که مهرماه به بازار می‌آید. تفاوت زیادی میان ویژگی‌ها و مواد مغذی موجود در خرمای تازه و خرمای خشک وجود ندارد. تنها این كه خرمای خشک از لحاظ كالری متراكم است، زیرا آب خود را از دست داده و قند موجود در آن متراكم شده است، بنابراین درصد كالری آن بیشتر است. در حالی ‌كه خرمای تازه یا رطب، آب بیشتری دارد و درصد كالری آن نسبت به وزنش كمتر است.



۳- بلوط: در برخی از نقاط خوزستان و در دامنه ارتفاعات، درخت بلوط وجود دارد. این درخت دارای گونه‌های متفاوتی است و جامعه‌های چندی را تشکیل می‌دهد. از همه این گونه‌ها، درخت بلوط ایرانی فراوان‌تر است.
۴- بنه و بادام: جنگل‌های بنه و بادام اغلب در نواحی نیمه خشک و ارتفاعات میان بند و پست زاگرس از جمله خوزستان انتشار دارند.
۵- تبریزی: درخت تبریزی یکی از گونه‌های صنوبر است و ارتفاع آن از ۳۰ متر تجاوز می‌کند و در نقاط خشک و استپی ایران چون خوزستان به صورت قلمستان یا در کنار جویبارها به طور ردیفی کاشته می‌شود.
۶- گز: گز غالباً به صورت درختچه و گاهی نیز درختی است. بعضی از گونه‌های آن در نواحی گرمسیر و کویر و بعضی در اراضی شوره‌زار و اراضی شنی دیده می‌شوند. گاهی نیز در بستر رودخانه‌ها می‌رویند. این گیاه برای احداث بادشکن و جنگل‌کاری و تثبیت شن‌های روان به کار می‌رود.
۷- کهور: کهور از درختان گرمسیری است و ارتفاع آن به ۱۵ متر می‌رسد. از چوب این درخت در تهیه چوب سیگار، پیپ و صنایع دستی دیگر استفاده می‌شود.
۸- شیشم: شیشم از درختان بومی هندوستان است و همانند درختان مشک، برهان و انواع اوکالیپتوس در خوزستان به عنوان درخت سایه‌انداز کاشته می‌شود.
از دیگر درختان استان خوزستان عبارتند از: پده، خرزهره، استبرق، بید و بید مجنون.
• گیاهان طبیعی یا خودرو: این دسته از گیاهان به سه دسته زیر تقسیم می‌شوند:
۱- گیاهان خوراکی: این گیاهان شامل گیاهانی چون ترتیر، شموطی، سوفساف، خرنوب دریایی و خوراکی، پونه، کنگر، توله یا پنیرک.
۲- گیاهان طبی: شوفلح، بربین جی داوا، آویشن گرمسیری، تاجریزی، بابونه، خاکشیر، خطمی وحشی، سوزنا (گزنه)، شاه‌تره، کاسنی وحشی.
۳- گیاهان زینتی و معطر: در فصل بهار در بیشتر نقاط خوزستان گل‌های وحشی چون شب‌بو، لاله، شقایق، یاس و نرگس می‌رویند. در نرگس‌زار وسیع و پر گل بهبهان بیش از پنج نوع نرگس از قبیل مسلینک، ساده، پنجه گربه‌ای، شصت پر و ... می‌رویند.
گیاهان دیگری که در خوزستان می‌رویند عبارتند از: سالسولا، نی، سازو، جگن، خارشتر، خارزرد، یولاف، شبدر وحشی، سالیگورنیا، گون، هندوانه ابوجهل، آشورک، نیشکر، جوگیا، زنگل گیا و بهمن.


• مراتع: استان خوزستان تحت تأثیر محیط جغرافیایی گرم و مرطوب، از پوشش گیاهی استپی و خاردار مستور است و در زمستان‌ها به استپ‌های سرسبز و مراتع گرانبهایی برای چرای احشام تبدیل می‌شود. با وجود موارد بسیاری که نشان‌دهنده نابودی گیاهان بوته‌ای است، استان خوزستان هنوز هم از نظر گیاهان علوفه‌ای دائمی دارای نمونه‌های شاخصی از مهم‌ترین موقعیت‌های بوم‌شناسی و نوع‌های نباتی می‌باشد که بعضاً در حال انقراض و نابودی‌اند. غیر از چرای مفرط، خطر عمده‌ای که مراتع را تهدید می‌کند، تبدیل آن‌ها به زمین‌های زراعتی است. روستائیان معمولاً پس از یک یا دو کشت بر زمین، به جای تقویت آن، زمین تازه‌ای را شخم می‌زنند و به کشاورزی اختصاص می‌دهند و در نتیجه مراتع تقلیل می‌یابند. مراتع خوزستان از نوع مراتع قشلاقی نامرغوب‌اند که در نواحی کوهستانی پوشش گیاهی غنی‌تری دارند. در فصل بارندگی، که از نیمه آبان شروع می‌شود و تا آخر فروردین ادامه می‌یابد، کم کم روی تپه‌ها و زمین‌هایی که خاک مناسب داشته باشند، گیاهان خودرو شروع به رویش می‌کنند.


پوشش جانوری استان خوزستان
[۶]    
جانورانی که در استان خوزستان زندگی می‌کنند شامل گروه‌های زیر می‌باشند:
• آبزیان: خلیج فارس از لحاظ داشتن انواع ماهی‌ها و جانوران دریایی، در ردیف غنی‌ترین دریاهای جهان است و از این جهت منبع سرشاری به شمار می‌رود. بر اساس مطالعاتی که در سال‌های ۱۹۳۷-۱۹۳۸ میلادی توسط دکتر هرالد بلگواد؛ رئیس مرکز زیست‌شناسی کشور دانمارک صورت گرفت، در خلیج فارس و آب‌های ساحلی جنوب ایران، دویست نوع ماهی وجود دارند که از نظر تنوع و ذخیره پروتئین از غنی‌ترین ذخایر کشور به شمار می‌روند. در زیر اسامی چند نوع از معروف‌ترین ماهی‌های خوراکی و غیرخوراکی که در آب‌های خلیج فارس از جمله آب‌های کرانه‌های خوزستان به سر می‌برند ذکر می‌شود:
۱- ماهی‌های خوراکی: ماهی قباد یا شاه ماهی، ماهی راشکو، ماهی حلوا سفید یا زبیدی، ماهی شوریده یا موش دندان، ماهی حلوا سیاه، ماهی شهری یا شعری، ماهی شانک (به گفته خوزستانی‌ها ماهی شانگ)، ماهی هاوور یا ماهی گوشتی یا ماهی تون، ماهی کوشک (در برخی نقاط ماهی نمازک گفته می‌شود)، ماهی سرخو، میش ماهی، ماهی هامور، ماهی سنگسر، ماهی سبیتی یا سوبیتی، ماهی خارو یا ماهی دوئیر، دختر ناخدا، ماهی گوازیم یا بچه سنگسر یا شفته، ماهی گیش یا میشک یا برک، ماهی برادر راشگو یا قوازرد، ماهی مومغ یا هاشینه یا ساردین.
۲- ماهی‌های غیرخوراکی: اره ماهی، بمبک یا سگ ماهی، ماهی لقمه یا سفره ماهی، اسب ماهی یا دم اسبی.
به جز ماهی و میگو، در آب‌های خلیج فارس انواع کوسه، دولفین (پی‌سو)، خرچنگ دریایی به نام گبوب، لاک پشت دریایی، عروس دریایی (دل)، ماهی مرکب (خساک) زندگی می‌کنند.
• خزندگان: خوزستان بنابر طبیعت دشتی خود، از نظر خزندگان غنی است. در زیر به برخی از خزندگان این استان اشاره می‌شود:
۱- مارهای غیرسمّی: مارهای غیرسمّی استان خوزستان عبارتند از: مار کرمی شکل، مار خاکی، کورمار، کورمار تاتاری، کورمار سلیمانی، کورمار خوزستانی، مار چلیپر، قمچه مار، مار قیطانی، مار پلنگی، مار شتری، مار گورخری، مار درفشی، مار الماسی، مار سر سیاه، مار کوتوله، توله مار و مار کوتوله پارسی.
۲- مارهای نیمه سمّی: مارهای نیمه سمّی این استان عبارتند از: افعی سوسن، یله‌مار، طلحه‌مار و تیرمار.
۳- مارهای سمّی: مارهای سمّی خوزستان عبارتند از: کبرا، افعی شاخ‌دار، مار جعفری، مار شاخ‌دار و گرزه مار یا افعی.
سایر گونه‌های خزندگان شناخته شده استان خوزستان از این قرارند: سوسمار، مارمولک، انواع بزمجه (سفید، زرد، سیاه) و لاک پشت.

• پرندگان: در خوزستان گونه‌های زیادی از پرندگان زندگی می‌کنند که به دلیل زیبایی، رنگ، آواز و حرکات موزون، از دستبرد انسان مصون نمانده‌اند، آن چنان که امروزه نسل بعضی از گونه‌ها رو به نابودی می‌رود. برخی از گونه‌های پرندگان خوزستان عبارتند از: کبک، تیهو، دراج، باقرقره، کبوتر، قمری، سار، کلاغ سیاه و ابلق، غاز، مرغابی، مرغ نوک دراز، پلیکان (مرغ سقا)، حواصیل، اردک، لک‌لک، هوبره، میش مرغ، درنا (کلنگ)، فلامینگو (مرغ آتشی)، فاخته، پرستو، بلبل، سار صورتی، سینه سرخ و خانواده گنجشک.

• پستانداران: پستانداران استان خوزستان شامل دسته‌های زیر می‌شوند:
۱- جوندگان: در میان پستانداران، جوندگان بزرگ‌ترین راسته را تشکیل می‌دهند. تعدادی از جوندگانی که در خوزستان نیز یافت می‌شوند بدین شرح می‌باشند:
سنجاب ایرانی، تشی یا گربه تیغی (بزرگ‌ترین جونده ایران و از جمله خوزستان)، موش دو پای پنج انگشتی کوچک (کوچک‌ترین و معمولی‌ترین موش دو پا در ایران)، موش دو پای سه انگشتی کوچک، موش سیاه، جربیل بلوچستان، جربیل هریسون، جربیل هندی، جربیل ایرانی و خرگوش وحشی.
۲- گوشتخواران: گوشتخواران استان خوزستان عبارتند از: گرگ، دله یا عروسک (کوچک‌ترین گوشتخواری که در ایران زندگی می‌کند)، گورکن عسل‌خوار، راسو یا نمس هندی، کفتار، گربه جنگلی، پلنگ و شیر (حدود ۴۰ سال است که هیچ گونه اطلاعی از وجود این حیوان در ایران نرسیده است ولی مسلم است که شیر در جنگل‌ها، بیشه‌ها، نیزارها و بوته‌زارهای جنوب ایران از حوالی شیراز در فارس تا حدود رود کارون در خوزستان می‌زیسته است).
۳- زوج سُمی‌ها: گراز یا خوک وحشی و گوزن زرد.
۴- حشره‌خواران: موش پوزه خرطومی خانگی.
۵- خفاش‌ها: خفاش‌های دم موشی بزرگ و کوچک، خفاش‌های دم موشی کوچک مسقطی، خفاش مقبره‌ای شکم برهنه، خفاش گوش موشی و خفاش سندی.

ویژگی‌های جمعیتی استان خوزستان
[۷]    
در نتیجه کاوش باستان‌شناسان، فسیل‌های انسان عصر پارینه سنگی• و آثار دوره نوسنگی در بسیاری از مناطق ایران از دریاچه اورمیه (ارومیه) در شمال غربی ایران تا شیراز در جنوب و سواحل جنوبی دریای مازندران تا جنوب خراسان و همچنین کرمانشاه و خوزستان یافت شده‌اند.
•عصر حجر قدیم یا عصر پارینه سنگی (Paleolithic)، نخستین بخش حجر را تشکیل می‌دهد و منطبق است با اوایل دوره زیست انسان پیش از تاریخ که از ۵۰۰/۰۰۰ تا ۸۰/۰۰۰ سال پیش به درازا کشیده است.
پروفسور رمان گیرشمن می‌نویسد: «در بهار سال ۱۹۴۹ میلادی (۱۳۲۸ خورشیدی) ما نخستین بار در ایران، آثار بقایای انسان عهد مزبور را در حفاری غاری در تنگ پِبِدا در کوه‌های بختیاری واقع در شمال شرقی شوشتر، تشخیص دادیم».
آثار شناخته شده در تنگ پبدا و دیگر نقاط خوزستان از تمدن ماقبل تاریخی مربوط به اقوام غارنشین‌اند که در آن سه طبقه متمایز مربوط به دوران‌های مختلف غارنشینی به صورت اشیای سنگی، استخوانی و سفالی به دست آمده‌اند. بنابراین سرزمین خوزستان از دیرباز محل نخستین اجتماع‌ها و مهد تمدنی کهن و مرکز آبادی بوده است. رودخانه‌های دز، کارون و کرخه اراضی آن را آبیاری و حاصلخیز کرده‌اند. این اراضی همواره محل سکونت اقوامی بوده‌اند که در پیرامون و کرانه‌های رودخانه‌های مذکور گرد آمده و تمدنی عالی ایجاد کرده‌اند.
بنابر تحقیقات باستان‌شناسی و آثار به دست آمده و مدارک مکتوب تاریخی، ایران و از جمله خوزستان از آغاز رهگذر و محل سکونت نژادها و ملل مختلف بوده است و زبان‌ها و لهجه‌های گوناگونی در این سرزمین تکلم شده و خصوصیات جسمانی متفاوتی در این محل به هم آمیخته‌اند. پیش از ورود و استقرار آریایی‌ها در خوزستان، نژادهای بومی در این منطقه می‌زیستند. مدارک بازمانده از دوران پیش از تاریخ حاکی از آن است که علاوه بر نژاد مدیترانه‌ای، نژادهای دیگری در خوزستان و پیرامون آن سکونت داشته‌اند و فرهنگ‌های متفاوتی در آن‌جا با هم اختلاط یافته‌اند.
اقوام قدیمی خوزستان عبارتند از:
۱- سیاهان: سرزمین خوزستان از گذشته‌های بسیار دور و پیش از عیلامیان، محل سکونت سیاه‌پوستان بوده است و بعدها در اثر ورود بردگان سیاه از مسقط و زنگبار، اختلاط قابل ملاحظه‌ای از نژاد سیاه در آنجا به وجود آمده است. به باور دیولافوا و دومورگان، پیش از عیلامیان، مردمان دیگری از نژاد سیاه در خوزستان زندگی می‌کردند. کشف تخته سنگ معروف «نارام-سین»، در حفاری‌های شوش نیز این عقیده را تأیید می‌کند زیرا نقوش برجسته این سنگ، شکل پادشاه سامی‌نژاد را نشان می‌دهد که رهبری عده‌ای از سیاه‌پوستان را داشته که به فتح و پیروزی رسیده‌اند.
۲- عیلامی‌ها: عیلامی‌ها پیش از آغاز تاریخ در دشت‌های جنوب غربی ایران از حوالی شوش تا نزدیک بوشهر سکونت داشته‌اند. به نظر می‌رسد که این اقوام ابتدا در آسیای مرکزی ساکن بوده‌اند و در حدود ۴۰۰۰ سال قبل از میلاد به فلات ایران، شام و مصر مهاجرت کرده‌اند. دلایل و شواهدی در دست است که ثابت می‌کنند ساکنان قدیم آنو• منشأ مشترکی با اهالی شوش قدیم داشته‌اند.
•آنو در ۱۲ کیلومتری جنوب عشق‌آباد ترکمنستان واقع است.
۳- هاپارتیپ: هاپارتیپ یا هپارتیپ یا هپیرتیپ طوایفی بودند که در ایذه و قسمتی از خاک بختیاری کنونی سکونت داشته‌اند و آثار این طوایف در حجاری‌های ایذه، اِشکفت سلمان و کول فره هنوز باقی است و ظاهراً آنان همان قوم دلیر و شجاعی بودند که یونانیان آنان را آمارد یا امردیان یا مردیان خطاب می‌کردند و هرودوت آنان را جزو طوایف بدوی ایران در ردیف طایفه‌های دها و دروپینی و ساگارتی در زیر لوای کورش نام می‌برد.
۴- اوملیاش: طایفه‌های اوملیاش در ناحیه بین کرخه و دجله سکونت داشتند.
۵- یموت بل و تتبور: طایفه‌های یموت بل و تتبور بین باتلاق‌های دجله و کوهستان زندگی می‌کردند.
۶- هُسی یا اوکسی‌ها: هُسی یا خوزی که نام خوزستان ازآن گرفته شده، همان اوکسی‌ها هستند که در معبر پارس با تنگ تکاب بهبهان راه را بر قشون اسکندر مقدونی بستند و تلفاتی بر سپاه او وارد ساختند.
۷- کیسی‌ها: پس از این که پارسی‌ها بر خوزستان دست یافتند، کیسی‌ها در اثر اختلاط و آمیزش در آن‌ها مستهلک شدند و در نتیجه نژاد واحدی به وجود آمد که بعدها مبانی و ریشه‌های اقوام ایرانی را به وجود آورد. تیره‌هایی از این قوم بودند که در تمام جنگ‌ها در رکاب شاهان هخامنشی دیده می‌شدند. کیسی‌ها یا کوسی‌ها یا کاسی‌ها در پیشاپیش سپاه جاوید خشایارشا در نبرد ترموپیل و آتن شرکت داشتند.
۸- سومری‌ها: در روزگار باستان، تیره‌های سردرازی پیش از اقوام نوردیک در ایران و خلیج فارس زندگی می‌کردند. زمینه این باور در نمود انسان نوع اروپایی- افریقایی قهوه‌ای پیدا می‌شود که در بین‌النهرین زندگی می‌کرده است. مدارک موجود درباره این انسان اندک و پراکنده‌اند ولی ظاهراً ارتباط و پیوند جسمانی دوری را با هند می‌رسانند. شاید این مردم سر دراز، سومری بوده‌اند و یا با آن‌ها خویشاوندی داشته‌اند زیرا دانشمندان نژادشناس بر این باورند که نشانه چهره سومریان باستان را هنوز می‌توان در نواحی شرقی و خلیج فارس در میان مردم آن دنبال کرد. حدس زده می‌شود که سومریان در حدود ۵۰۰۰ قبل از میلاد به نواحی خلیج فارس از جمله خوزستان مهاجرت کرده‌اند.
۹- نوردیک: قوم نوردیک که به زبان هند و ایرانی سخن می‌گفتند در گذشته‌های دور در کرانه‌های دریای مکران و خلیج فارس ساکن نبودند. تاریخ قدیمی‌ترین مدرکی که به ورود آنان به ایران اشاره شده، آغاز هزاره دوم قبل از میلاد است که بر ذکر خدایان هند و ایرانی در میان ایزدان کاسی‌ها استوار است. برخی مدارک مشخص می‌کنند که پیش از نژاد سیاه، در روزگاران کهن، مردمی از هند راه افتادند و در امتداد کرانه عمان و خلیج فارس به سوی غرب پیش آمدند. ظاهراً یکی از شاهان آشور در حجاری‌های برجسته خود، تصویر عده‌ای از این مردم را نقش کرده است.
۱۰- سامی‌ها: سامی‌ها که در کرانه‌های عربستان می‌زیسته‌اند و بعدها به این منطقه آمدند، حامی‌ها یا سیاهان آفریقایی ساکن این حدود را بیرون راندند و خود به جای آنان اقامت گزیدند. سامی‌ها مردمانی بودند که بعدها در شمال به نام آرامی‌ها و شامی‌ها، در شرق به نام بابلی‌ها و آشوری‌ها، در جنوب به نام عرب‌ها و در غرب به نام فنیقی‌ها و یهودی‌ها معروف شدند. محل سکونت طوایف این نژاد سرزمینی بوده است که حدود آن کوه‌های ارمنستان، ایران و از جمله خلیج فارس و خوزستان، اقیانوس هند و دریای سرخ، مصر و مدیترانه بوده و به نام هلال حاصلخیز یا هلال اخضر نامیده می‌شده است.
۱۱- پراتاکین‌ها: طایفه پراتاکین‌ها از ساکنان کوهستان شمالی خوزستان بودند. استرابون می‌گوید: «پراتاکین‌ها، بالای بابل و شوش در طرف شمال به سوی شرق ایلامی‌ها هستند و همچنین پراتاکین‌ها و آن‌ها مردمانی راهزن هستند که در آن عزلتگاه خودشان اعتماد دارند. به سختی‌های کوه‌ها و پراتاکین‌ها نزدیکند به اپولونیاعی‌ها و از این جهت آن‌ها را بیش از همه دشمن می‌دارند و ایلامی‌ها در جنگ هستند با آن مردم و با شوشی‌ها ... و پراتاکین‌ها بیشتر به زراعت می‌کوشند و با وجود این از دزدی کوتاهی ندارند».
۱۲- اپولونیاتی‌ها: طایفه اپولونیاتی نیز در کوهستان شمال شوش زندگی می‌کردند.
۱۳- صابئین مَندایی: صابئین به نام‌های صابة البطایح، مندایی، مغتسله و نصوری معروف‌اند. صابئین قومی آرامی‌اند که محل سکونت اولیه آنان در مصر و فلسطین بوده و امروز در جنوب کشورهای ایران و عراق زندگی می‌کنند. صابئین‌های خوزستان از اولین آوارگان فلسطینی‌اند که حدود ۲ هزار سال قبل در اثر برخورد با اقوام دیگر منطقه مجبور به ترک دیار خود و مهاجرت از آن شدند. آنان تحت حمایت اردوان سوم اشکانی از فلسطین و به ویژه کناره‌های رود اردن به سوی شمال سوریه و بین‌النهرین و سپس به اراضی مجاور دهانه رود کرخه در غرب خوزستان کوچ کردند. صابئین مَندایی که بازماندگان صابئین صدر اسلام و قبل از اسلام می‌باشند، در خوزستان به سر می‌برند. مادام ژان دیولافوا می‌گوید: «سوباها که آن‌ها را صابئین نیز می‌گویند معبد و محرابی ندارند. اینان نوعی از مسیحیان هستند که به یوحنا اعتقاد دارند و عیسی را جانشین او می‌دانند...».
۱۴- الیماییان: قوم الیمایی از اواخر هزاره اول قبل از میلاد در جنوب خوزستان زندگی می‌کردند زیرا وجود ظرف‌های سفالی ویژه دوره سلوکی- پارتی در برخی از تپه‌های جنوب خوزستان، نشان‌دهنده سکونت الیماییان در این ناحیه است. کمی پس از این که سلوکیان قدرتشان را تحکیم بخشیدند، الیماییان همچون نیروی چشمگیر و قابل ملاحظه‌ای، پدیدار شدند و تا آغاز دوره ساسانی نیز همین موقعیت را حفظ کردند. استرابون می‌گوید: «در شمال و به سمت خاور، کشورهای الیمایی و پارا تاسنی ]به قولی فریدن امروزی در استان اصفهان[ واقع‌اند که مردمانی غارتگر دارند و متکی به مناطق دشوار کوهستانی خود هستند».
پلینی محل الیمایس را در شرق رود کارون و امتداد آن را «از رود اواتیس تا کرخه، به مسافت ۲۴۰ مایل، که شهرهایش سلوکیه و سوسترایه واقع در دامنه کوه حاسیروس هستند» می‌داند.
هنینگ تنگ سَروَگ در شمال بهبهان را مرکز پادشاهی الیمایس که در سده دوم قبل از میلاد برآمد و تا پایان دوره اشکانی دوام یافت، می‌داند.
بریان خاطرنشان می‌سازد که الیمایی‌ها در دوره هخامنشی در شرق و شمال شرقی خوزستان حضور داشتند و هخامنشیان با آنان معاهده‌ای بستند.
ام.پی. گوپین درباره زیارتگاه‌های الیمایس می‌گوید که مدت‌ها پیش از اسکندر، الیمایی‌های چادرنشین به دشت‌ها فرود آمدند و به کشاورزی پرداختند. پس از مرگ آنتیوکوس چهارم در سال ۱۶۳ قبل از میلاد، کوشش‌های پادشاهان اولیه سلوکی برای غارت معابد الیمایی نشان‌دهنده حضور فعال الیمایی‌ها در خوزستان است. با این حال الیمایی‌ها در آن زمان نیرومند بودند و توانستند در سال‌های ۱۸۷ و ۱۶۴ قبل از میلاد از حمله‌های سلوکیان جلوگیری کنند. قدرت و نفوذ الیماییان رو به افزایش بود تا هنگامی که در اغتشاش رقابت‌های خاندان دربار سلوکی، شوش در سال ۱۴۷ قبل از میلاد به دست کامناسکیرس؛ پادشاه الیمایس افتاد و پس از آن دیگر به سلوکیان بازنگشت. در این زمان الیماییان قدرت خود را از رأس خلیج فارس تا شوش و احتمالاً تا حوالی کوت العماره؛ ناحیه‌ای که در آن با سپاهیان مهرداد اول درگیر شدند، گسترش دادند. الیمایی‌ها به هر صورت موفق شدند در کنار امپراتوری پارتیان باقی بمانند و چنان که از مدارک برمی‌آید در حدود سال ۴۵ میلادی شوش را بار دیگر از دست پارتیان بیرون آوردند. کشف تعداد زیادی از سکه‌های الیمایی در مسجد سلیمان و بردنشانده، گواه حضور و قدرت سیاسی الیماییان در خوزستان تا سده‌های نخستین میلادی است. به نظر می‌رسد تا سال ۲۱۵ میلادی که آخرین پادشاه آنان؛ ارد در اهواز، به دست اردشیر اول دستگیر شد، الیماییان در خوزستان بر مسند قدرت بوده‌اند.
۱۵- یونانیان: گروهی از یونانیان در زمان هخامنشیان به عنوان اسیر جنگی به خوزستان انتقال یافتند. یونانیان خوزستان تیره‌ای از آریای غربی‌اند که در شبه جزیره بالکان زندگی می‌کردند و خود را هلن و سرزمین اصلی خود را هلاد می‌نامیدند. اسکندر مقدونی پس از تصرف خوزستان، آنان را مورد توجه قرار داد و اجازه بازگشت به یونان داد ولی آن‌ها نپذیرفتند.
۱۶- رومیان: رومیان را در زمان سلطنت شاپور ذوالاکتاف در جنگ‌های ایران و روم اسیر کردند و به خوزستان آوردند. اینان در شهرهایی چون شوشتر و دزفول به کار احداث سد و پل و ... پرداختند.
۱۷- هندیان: در دوره ساسانیان، دسته‌ای از مردم هند به نام جات یا کات در حدود هندیجان کنونی ساکن شدند. از این رو آن سرزمین هندیکان نامیده شد. شهری به نام زط، که معرَّب آن «جت» یا «جات» است، در بلوک جراحی واقع در شمال هندیجان بوده است. در سال ۲۱۹ هجری قمری، هندیان این شهر به راهزنی پرداختند و راه‌های جنوبی عراق و خوزستان را مغشوش کردند. معتصم عباسی، فردی به نام «عجیف» را به جنگ آنان فرستاد. هندیان در این جنگ شکست خوردند و بیشتر آنان اسیر و به دستور خلیفه به مرزهای روم اعزام شدند.
اقوام کنونی استان خوزستان عبارتند از:
۱- لران: لرها در تمام قسمت‌های شرقی و نواحی کوهستانی خوزستان از حدّفاصل بین لرستان و خوزستان تا حدود کهگیلویه و بویراحمدی به طور پراکنده زندگی می‌کنند. بعضی از آنان هنوز به شغل دامداری اشتغال دارند و برای نگاهداری و چراندن گاو و گوسفندان خود ییلاق و قشلاق می‌کنند. برخی دیگر در روستاها اسکان یافته و ضمن دامداری به کشاورزی می‌پردازند. بعضی از دانشمندان مردم‌شناس بر این باورند که نوع ایرانی خالص فقط در دو ناحیه یافت می‌شود یکی در میان مردم فارس و ساکنان شمال شرقی خلیج فارس و دیگری در میان لرها یا کوه‌نشینان سمت غرب. راولینسن بر این عقیده است که کردها و لرها از لحاظ خصوصیات جسمانی به مادهای باستان شباهت دارند.
در این میان تعدادی از قبایل لر پشتکوه (استان ایلام کنونی) هستند که ظاهراً حدود یک سده پیش به جلگه شوش کوچ کرده‌اند و به شغل کشاورزی و برنج‌کاری اشتغال دارند.
۲- عرب‌های خوزستان: عرب‌های خوزستان در قسمت‌های جنوبی و غربی، در کناره‌های رودخانه‌های کارون و کرخه سکونت دارند. آن‌ها در گذشته‌های دور از آن سوی مرز (عربستان و عراق) به ایران مهاجرت کرده و با مردم خوزستان آمیختند و به مرور زمان ملیت ایرانی را پذیرفتند و با مردم دیگر خوزستان، نژاد واحدی تشکیل داده‌اند. اینان به شغل دامداری و کشاورزی اشتغال دارند. به مردم عـرب ساکن نوار ساحلی جنوب، که می‌توان بسیاری از ویـژگی‌های فارس‌ها را در آن‌ها دید، بندری می‌گویند.
۳- بختیاری‌ها: بختیاری‌ها از نژاد طوایف پارسی‌اند که در سده‌های ۶ و ۷ قبل از میلاد، در دامنه‌های ارتفاعات بختیاری در شرق شوشتر و در دو سوی رود کارون مستقر شدند. آن‌ها با عیلامی‌ها درآمیختند و نژاد واحدی به وجود آوردند که بعدها در دوره‌های هخامنشی و ساسانی به نام هُسی یا اوکسی یا خوزی نامیده شدند و در سده ۶ هجری قمری به نام «لر بزرگ» و در اوایل دوره صفویه، «بختیاری» خوانده شدند.
۴- بالاگریوه‌ها: بالاگریوه یا بالاقریه، اتحادیه‌ای از قبایل چهارگانه لر می‌باشند که زمستان‌ها برای استفاده از مراتع و چراندن رمه‌های خود در شمال خوزستان چادر می‌زنند. این اتحادیه از قوی‌ترین شعب چهارگانه لر به شمار می‌رود. در فصل زمستان، بیرانوندها در تنگ پل، دیرک‌وندها در شمال غربی دزفول، پاپی‌ها در شمال دزفول و سگوندها پیرامون شوش و دزفول به سر می‌برند و بعضی از آن‌ها در ناحیه شوش سکونت دارند.
۵- کولی‌ها: کولی‌ها نژاد بیابانگردی هستند که از هند برخاسته‌اند. آنان در حوالی سال ۱۰۰۰ میلادی شبه قاره هند را ترک گفتند و به سوی غرب مهاجرت کردند. امروزه افراد این قوم در تمام جهان پراکنده‌اند و شمار آنان بیش از هشت میلیون نفر تخمین زده می‌شود. این گروه که همواره در اقلیت بوده‌اند، در طول تاریخ شکنجه‌ها و آزارهای فراوانی را متحمل شده‌اند. بسیاری از آنان در سده ۲۰ میلادی اسکان یافتند ولی هنوز شمار انبوهی از آنان به شیوه بیابانگردی واقعی زندگی می‌کنند. تاریخچه کولی‌ها در آسیا، مخصوصاً در ایران طولانی‌تر و بیشتر از اروپا است. نخستین دسته‌های مهاجر کولی در روزگار ساسانیان وارد ایران شدند. کولی‌های اهواز از حدود صد سال پیش در روستای کوت عبدالله اقامت گزیده و به علت آب و هوای نسبتاً خوب محل، دیگر درصدد عزیمت برنیامده و همان جا ساکن شده‌اند. این عده در گذشته از راه مطربی و نوازندگی امرار معاش می‌کردند. کولیان کوت عبدالله مانند اغلب کولیان دیگر ساده زندگی می‌کنند و اغلب وسایل زندگی خود را شخصاً فراهم می‌سازند.


زبان در استان خوزستان[ویرایش]

در استان خوزستان گروه‌های نژادی مختلفی، ترکیب جمعیتی این استان را تشکیل می‌دهند بنابراین در سطح این استان زبان‌ها، گویش‌ها و لهجه‌های مختلفی رواج دارد. در این استان همانند سایر استان‌های کشور در کنار زبان فارسی که زبان اداری و رسمی می‌باشد، هر قوم نیز به زبان محلی و مادری خود سخن می‌گوید.
لرها بخشی از ترکیب جمعیتی استان خوزستان به شمار می‌روند و به گویش مخصوص لری که نوعی از زبان پهلوی قدیم است، تکلم می‌کنند.
عرب‌های خوزستان که گروهی مهاجر از سوی مرزهای غربی ایران بوده‌اند که با گویش مخلوطی از فارسی و عربی تکلم می‌کنند. عربی محلی با عربی حجاز تفاوت‌های بسیاری دارد و بیشتر به عربی محاوره‌ای عراق نزدیک است و تحت تأثیر فارسی و گویش‌های محلی خوزستان قرار گرفته است. البته عربی نواحی آبادان و خرمشهر با عربی نقاط دیگر خوزستان کمی تفاوت دارد و به اصطلاح صحیح‌تر است و کمتر تحت تأثیر فارسی قرار گرفته است. مثلاً عبارت «یخ» که در عربی فصیح «ثلج» می‌شود در آبادان و خرمشهر و همچنین محاوره عراق «ثلِج» تلفظ می‌شود اما در دیگر نقاط خوزستان عرب‌ها اصطلاح فارسی آن (همان یخ) را به کار می‌برند. در عربی حجاز چهار حرف «گ»، «چ»، «پ» و «ژ» تلفظ نمی‌شود اما عرب‌های خوزستان تنها حرف «پ» را در زبانشان به کار نمی‌برند البته این موضوع محدود به عرب‌های خوزستان و ایران نیست. اگرچه عربی خوزستان به عربی محاوره‌ای عراق نزدیک است اما تفاوت‌هایی نیز با آن دارد. مثلاً حرف «ج» جای خودش را در بسیاری از عبارات به «ی» داده است مثل «ریل» به جای «رجل» یا «دیایة» به جای «دجاجة» یا «تی‌یی» به جای «تی‌جی» (ترجع). عربی خوزستان بسیار تحت تأثیر فارسی قرار گرفته است طوری که بسیاری از اصطلاحات، مخصوصاً لغات و اصطلاحات رایج امروزی به صورت فارسی تلفظ می‌شوند مثل «بیمارستان» به جای «مستشفی»، «بادگان» (پادگان) به جای «ثکنة»، «سرگرد» به جای «رائد»، «گروهبان» به جای «عریف»، «روزنامه» به جای «جریدة».
شهرنشینان شهرهای مختلف استان خوزستان به لهجه‌های مخصوص محلی چون دزفولی، شوشتری، بهبهانی، آبادانی و خرمشهری که نوعی از زبان فارسی است، تکلم می‌کنند و در شهرستان‌های اهواز و مسجد سلیمان، لهجه شوشتری و دزفولی رایج‌تر است.
بخش دیگری از ترکیب جمعیتی استان خوزستان کولیان هستند که در روستای کوت عبدالله ساکن می‌باشند. ایشان به زبان عربی تکلم می‌کنند و آوازهای خود را با این زبان می‌خوانند و حتی پوشاک و آرایش آنان نیز به سبک عربی است ولی زبان مخصوص و قومی خود را فراموش نکرده‌اند و هرگاه که بخواهند مطلبی خصوصی را بین خود مطرح کنند، با زبان قومی خود سخن می‌گویند.

دین و مذهب در استان خوزستان
[۸]    
استان خوزستان از تیره‌های گوناگون انسانی را دربر می‌گیرد. با وجود این که اکثر مردم این استان مذهب شیعه دارند، از دیرباز پیروان آیین‌های دیگر نیز در این استان زیسته‌ و می‌زیند. در شهر اهواز گروه اندکی صابئین که در خوزستان به آن‌ها «صُبّی» می‌گویند در کرانه رود کارون ساکنند و بیشتر به کار زرگری مشغولند. مادام ژان دیولافوا می‌گوید: «سوباها که آن‌ها را صابئین نیز می‌گویند معبد و محرابی ندارند. اینان نوعی از مسیحیان هستند که به یوحنا اعتقاد دارند و عیسی را جانشین او می‌دانند...». همچنین پیروان آیین‌های کهن زرتشتی و نیز کلدانی در این استان و به ویژه شهر اهواز زندگی می‌کنند. در شهر آبادان شماری از ارمنیان ساکن هستند. این گروه تا پیش از انقلاب جمعیت بیشتری داشتند ولی امروزه تنها چند خانوار از آنان در شهرهای آبادان و اهواز زندگی می‌کنند. همچنین گروهی از پیروان آیین بهایی در این استان زندگی می‌کنند. پیروان آیین‌های دیگری نیز در استان ساکن بوده‌اند که امروزه اثری از آن‌ها باقی نمانده است. تا پیش از انقلاب شماری از پیروان آیین‌های هندو و سیک و... نیز در بخش‌های صنعتی این استان می‌زیستند که امروز تنها بازمانده معبدهایشان در شهرهایی چون آبادان به جا مانده‌ است.


پوشاک در استان خوزستان[ویرایش]

• پوشاک عرب‌های خوزستان
۱- پوشاک مردان
دشداشه: پوششی بلند و یکسره تا مچ پا است و معمولاً به رنگ سفید می‌باشد. دشداشه در دو نوع عراقی (یقه‌دار) و خلیجی یا اماراتی (بدون یقه) وجود دارد.
بشت یا خاچیه: از دیگر لباس‌های مردم عرب‌ خوزستان است که روی دشداشه پوشیده می‌شود و جنس آن از نخ پشمی نازک است. برخی برای زیبایی سرشانه‌ها و آستین‌ها را با ابریشم زیبا که به رنگ بشت باشد گلدوزی می‌کنند. نوع دیگر بشت به نام «مزویه» معروف است و جنس آن از پشم ضخیم است و مخصوص زمستان می‌باشد و معمولاً به رنگ قهوه‌ای، سیاه و یا سورمه‌ای است و روی آستین و دور آن با استفاده از تورهای طلایی رنگ حاشیه‌دوزی می‌شود. امروزه بیشتر مردان مسن از مزویه استفاده می‌کنند.
چفیه یا کوفیه: نوعی سربند و نام پارچه‌ای است که روی سر گذاشته می‌شود تا از سر، چشم و دهان افراد در برابر آفتاب و شن محافظت کند. سادات از رنگ‌های سیاه یا سبز و دیگر افراد از رنگ‌های سفید خالی یا سفید و سیاه استفاده می‌کنند. ممکن است چفیه یا کوفیه را روی سر نبندند و دور گردن بسته شود یا روی شانه قرار گیرد. منشأ اصطلاح کوفیه را شهر کوفه در عراق می‌دانند.
عقال: حلقه‌ای است سیاه رنگ از نخ‌های بافته شده به هم که روی سر گذاشته می‌شود و چفیه را نگه می‌دارد .


۲- پوشاک زنان
عبایه یا عبا (چادر عربی): چادر سیاهرنگی است که زنان عرب می‌پوشند و برخلاف چادرهای رایج در ایران، در طرفین شانه‌های عبا بریدگی‌هایی وجود دارد که دست به راحتی از آن بیرون می‌آید تا در صورت وزش باد عبا به آسانی از بدن جدا نشود.

شیلّه: نوعی روسری است که زنان عرب از آن برای پوشش سر و سینه به شکل مقنعه استفاده می‌کنند. رنگ این روسری سیاه است و جنس آن از ابریشم یا نخ خالص است و در دو نوع تابستانی که پارچه آن نازک است و زمستانی که به صورت ضخیم بافته شده، وجود دارند. زنان ثروتمندی که برای تزئین سر و گردن خویش از مهره‌ای به نام «قابچی» استفاده می‌کنند، از روسری‌های نازک‌تر استفاده می‌کنند تا از زیر آن مهره تزئینی دیده شود. معروف‌ترین نوع شیله، «فوطه» نام دارد. شیله‌ای که از الیاف کتان بافته می‌شود و بلبول نامیده می‌شود، ویژه استفاده در فصل تابستان است. شیله‌ای به نام «جز» از نوع مرغوب روسری زنان عرب خوزستان است.
چِلّاب: وسیله‌ای گیره مانند از جنس طلا یا نقره است که به وسیله آن شیلّه روی سر محکم بسته می‌شود و برای زیبايی بیش‌تر در آن نگینی معمولاً فیروزه‌ای به کار می‌برند.
عُصّابه یا چرغدیه: پارچه سیاه رنگی است از جنس ابریشم یا کتان که زنان میانسال و مسن عرب دور سر خود می‌پیچند. در این حالت شیلّه در بالای سر و زیر عصابه قرار می‌گیرد. در مراسم عزاداری نیز اغلب زنان از آن استفاده می‌کنند و برای نشان دادن تألم روحی خود روی عصابه مقداری گِل می‌مالند. بزرگی یا کوچکی عصابه به چند عامل بستگی دارد. این عوامل عبارتند از سن، طبقه اجتماعی و علویه (سیده) بودن زن. بدین معنا که هر چه سن زن بیش‌تر باشد یا متعلق به طبقه اجتماعی بالاتری (شیوخ یا سادات) باشد به دورهای عصابه افزوده می‌شود و در حقیقت بزرگی عصابه نمایانگر منزلت اجتماعی صاحب آن است. از این رو زنان شیوخ به ویژه زنان طایفه بنی‌طرف از عصابه‌های بزرگی که از جنس ابریشم است استفاده می‌کنند. این پوشش در عراق، کویت، اردن، سوریه، جنوب فلسطین در نوار غزه و عرب‌های شهر و روستاهای خوزستان متداول و مرسوم است. در فرهنگ عامه عرب خوزستان اقوال مختلفی درباره بستن عُصّابه وجود دارد. داستانی در خصوص این پوشش به این شرح وجود دارد که در زمان‌های گذشته یکی از ملوک عرب زنی خوش سیما داشت که روی پیشانی او خال بد شکلی قرار گرفته بود. زن ملک با بستن پارچه‌ای به دور پیشانی مانع از دیده شدن این خال می‌شد که اتفاقاً این سبک بستن پارچه نیز به چهره این بانو می‌آمد. از آن زمان به بعد زنان عرب با دیدن این نوع بستن پارچه آن را مرسوم کردند. چه بسا منشأ بستن عُصّابه همان داستان باشد.

نِفنوف: لباس بلندی است که زنان عرب می‌پوشند. معمولاً زنان جوان بیش‌تر از رنگ‌های تند مانند قرمز، زرد و نارنجی و زنان میانسال و مسن از رنگ‌های قهوه‌ای، سورمه‌ای و سیاه استفاده می‌کنند.
اِلباس: شلوار زنان عرب «الباس» نام دارد که فرقی با شلوارهای معمولی دیگر اقوام ایرانی ندارد جز این که در برخی مناطق پاچه شلوار تنگ و در بعضی مناطق گشاد دوخته می‌شود.
ثوب: لباس توری شکل و بلند و پهنی است که اغلب به رنگ سیاه و روی نفنوف پوشیده می‌شود که تا نیمه ساق پا و تا مچ دست را می‌پوشاند و از پشت گردن گره می‌خورد.
بوشیه: نام روگیر زنان عرب در گذشته بوده است که اکنون به ندرت به کار می‌رود. جنس آن از حریر و به صورت توری بافته می‌شود. زنانی که از باورهای مذهبی محکم‌تری برخوردارند، بوشیه به صورت می‌زنند تا چهره از نامحرم برگیرند.
یکی از زینت‌های زنان عرب خالکوبی می‌باشد. نقوش خالكوبی از جمله نقوش تزئينی هنرهای قومی مردم عرب خوزستان و برگرفته از عقايد و آرايی است كه به نظر می‌رسد متفاوت با ديگر نقاط كشور بوده و خاص بوميان آن منطقه است. نقوش خالكوبی زنان عرب ريشه در نقوش سفالينه‌ها و نقاشی ديواری غارهای دوشه و ميرمندی از دوران پيش از تاريخ در لرستان دارند كه شامل نقوش انتزاعی، ‌ابزار و وسايل روزمره زندگی گياهی، حيوانی و انسانی است. اين خالكوبی‌ها كه از ديرباز در ميان مردم عرب خوزستان مرسوم بوده با دو هدف درمانی و تزئينی صورت می‌گيرد و معمولاً بين زنان و مردان مسن و ميانسال مشاهده می‌شود. بنا به گفته زنان و پيرزنان محلی، پيشينه خالكوبی در ميان مردم عرب خوزستان به بيش از ۳۰۰ سال می‌رسد و سابقه آن در جهان به مائوری‌ها، زلاندنو، ساكنان اوليه جزاير نيوزلند و ساير جزاير اروپايی و آفريقايی می‌رسد. در واقع از زمان حضور بشر به كره خاكی خالكوبی وجود داشته است. برای خالکوبی سوزنی را به دوده ظروف روحی و يا فانونس آغشته و به صورت ضربات پشت سر هم در قسمت‌های مورد نظر پوست فرو می‌كنند. رنگ اوليه اين خالكوبی‌ها به دليل خون‌مردگی ايجاد شده از فرورفتگی‌های سوزن، در ابتدا مشكی است. معمولاً نقوش درمانی خالكوبی‌های مردم خوزستان در مكان‌های مختلف بدن و به منظور برطرف ساختن دردهای گوناگون صورت می‌گيرد. از جمله اين خالكوبی‌ها می‌توان به خالكوبی خط‌های ممتد در امتداد ابروها و به منظور رفع سردرد و خالكوبی نقاطی بر چانه برای برطرف ساختن گريه نوزاد اشاره كرد كه كمترين خالكوبی رايج در ميان زنان عرب خوزستان است. برخلاف نقوش درمانی، نقوش تزئينی در خالكوبی از تنوع بسياری برخوردار است كه با استفاده از وسايلی همچون قيچی و ساير موارد بر بخش‌هايی از بدن طراحی و ايجاد می‌كنند. ناگفته نماند كه چنين طرح‌های تزئينی خاص دختران و زنان عرب بوده و مردان تنها از طرح حيوانات برای خالكوبی استفاده می‌كنند. طايفه چنانی تنها طايفه در ميان طوايف عرب خوزستان است كه خالكوبی از ماه و ستاره مخصوص به خود دارد و در واقع می‌توان گفت نشانه خاص اين طايفه است. بنا به گفته زنان عرب خوزستان خالكوبی زينت دختران فقير است. به اين معنا دخترانی كه پدران آن‌ها به دليل فقر اقتصادی قادر به خريد زيورآلات و طلا برايشان نبوده‌اند به منظور جبران اين كمبود، خالكوبی‌هايی برای زيبايی بيش‌تر در نقاط مختلف بدنشان همچون صورت، مچ پا، انگشتان، ساق دست و سایر نقاط بدن ايجاده كرده‌اند. در حال حاضر خالكوبی در ميان نسل جوان به دليل نداشتن قابليت اصلاح‌پذيری و پاک‌شوندگی، كمتر به چشم می‌خورد و بايد آن را بيش‌تر بين ميانسالان و سالخوردگان عرب خوزستان جست‌وجو كرد.

• پوشاک لر‌های خوزستان
۱- پوشاک سنتی مردان لر
شلوار دبیت: این شلوار از پوشاک های سنتی مردان بختیاری است و هنوز هم مورد استفاده قرار می‌گیرد. جنس شلوار از دبیت است و رنگ آن سیاه. در دوخت این شلوار ۵ متر پارچه استفاده می‌گردد. برای بند این شلوار ۳ الی ۴ کش استفاده می‌شود.
چوقا: نوعی بالاپوش است که از نخ‌های پشمی خودرنگ بافته می‌شود. چوقا به رنگ سفید و گاهی سفید متمایل به زرد با خطوط راه راه بدون آستین و جلو باز است. بلندی چوقا تا بالای زانو می‌باشد.
کلاه نمدی: کلاه نمدی در بختیاری‌ها شامل شب‌کلاه و کلاه خسروی و کلاه خانی است. رنگ شب‌کلاه قهوه‌ای روشن است و گنبدی شکل است و کودکان و اقشار عادی در قدیم از آن استفاده می‌کردند. کلاه خسروی کلاه‌هایی هستند که بالایشان صاف و دهانه آن‌ها اندکی تنگ و رنگ آن‌ها سیاه است. کلاه‌های بلندی که بالایشان صاف و دهانه آن‌ها اندکی تنگ و به رنگ سفید می‌باشند؛ کلاه خانی نام دارند. در گذشته شیوه قرار گرفتن کلاه بر سر نمایانگر موقعیت اجتماعی افراد بوده است. مثلا کدخداها و افراد مسن‌، کلاه‌هایشان را مایل به جلوی سر و کمی کج قرار می‌دادند. جوانان کلاه را وسط سر و رو به عقب می‌گذاشتند.
نمدمال‌های شوشتر و دزفول، عمده‌ترین سازندگان کلاه‌های نمدی بودند که متأسفانه امروزه به جز عده معدودی، کسی از آن‌ها باقی نمانده است.
کردین: پوشاک نمدین ضخیم و سیاه رنگ و بدون آستین می‌باشد. درازای آن تا زیر زانوست و از جلو باز است. این پوشاک ویژه چوپانان محلی است.
۲- پوشاک سنتی زنان لر
تنبان قری: برای دوخت آن ۱۰ متر پارچه نیاز است. پارچه مورد استفاده این نوع تنبان معمولاً ضخیم است. این نوع پارچه‌ها از تنوع رنگ برخوردارند. در بالای این نوع پوشاک، برای رد کردن بند تنبان قسمتی تعبیه شده است. هنگام بسته شدن بند شلوار قری، بر روی کمر، به علت پهنای زیاد پارچه، چین‌های متعددی بر روی آن ایجاد می‌شود. لبه شلوار قری به وسیله نوار رنگی که به زبان محلی گِرز (gerz) گفته می‌شود، تزئین می‌شود.
زیر پیراهن: بالاپوشی است که از حدود ۲/۵ متر پارچه تهیه می‌شود. پیراهن دارای آستین‌های ساده و آزاد و یقه گرد است. لبه‌های زیر پیراهن توسط نوار رنگی تزئین می‌شود.
پیراهن: بالاپوشی است که از حدود ۳/۵ متر پارچه تهیه می‌شود. پیراهن دارای یقه هفت و چاکی است که از دو طرف از کمر به پایین می‌باشد. پارچه پیراهن از بهترین جنس مخملی انتخاب می‌شود. لبه‌های پیراهن را با نوار رنگی و سکه تزئین می‌نمایند.
جلیقه: پوشاکی است بدون آستین که از جلو باز می‌باشد و بر روی پیراهن پوشیده می‌شود. پارچه آن نیز از مخمل تهیه می‌شود و لبه‌های آن با نوارهای رنگی و سکه تزیین می‌شود. دو جیب نیز در قسمت پایین جلیقه تعبیه شده است.
لچک: روسری است که عمدتاً از پارچه‌های سفید (تترون) تهیه می‌شود. برای دوخت آن، قاعده پارچه مستطیل شکلی به وسیله پارچه نیم دایره‌ای دوخته می‌شود. به لبه‌های آزاد لچک، بندهایی نیز دوخته می‌شود. این بند به وسیله مهره‌های رنگی با نام محلی بونا (buna) مزین شده و نوک هر مهره نیز توسط سکه، مهره و الماس‌های مصنوعی تزیین می‌شود تا آویزی زیبا، شکل گیرد. به پشت لچک، پارچه‌ای مربع شکل تزیین شده با منجوق و نوارهای رنگی آویخته می‌شود، به این زیور زنانه «پی سری» یا «زلزله» یا «مونجاق» می‌گویند. بندی به طول ۱ تا ۱/۵ متر مزین به مهره، سکه و الماس‌های مصنوعی با سنجاق قفلی به دو طرف لچک، وصل می‌گردد. این زیور از پشت به حالت آویزان می‌باشد و به «بند سیزن» معروف است. زنان بختیاری هنگام بستن لچک، دو قسمت از گیسوی خود را از طرفین جدا کرده و از دو طرف چهره خود و از زیر بند لچک می‌گذرانند که این نوعی آرایش زنانه محسوب می‌شود. این نوع پوشاک بیشتر در آیین‌های شاد مورد استفاده قرار می‌گیرد.
مِی‌نا (=مینا): روسری بلندی که از ۵ متر پارچه تهیه می‌شود و مستطیل شکل است. مینا را با سنجاق به پشت لچک وصل می‌کنند. یکی از گوشه‌های مینا از روی شانه رد شده و بر روی شانه دیگر با سنجاق قفلی مهار می‌شود.
تیگ بند: دستمال سیاهی است که زنان عزادار به پیشانی می‌بندند.
در اصطلاح محلی لری و بختیاری به پاپوش، «پاوزار» (pawezar) می‌گویند. از معروف‌ترین پاپوش‌های زنان لر و بختیاری می‌توان از کفش‌های چرمی زنانه موسوم به «اُرسی» نام برد که در قدیم به رنگ سفید بودند. اُرسی از جنس پلاستیک هم ساخته می‌شد.



ویژگی‌های اقتصادی و معیشتی استان خوزستان[ویرایش]

کشاورزی:
استان خوزستان از جهت پتانسيل و قابليت‌های كشاورزی در كشور از نقاط ممتاز به شمار می‌رود و از حيث زمين و مرغوبيت خاک و حاصلخيزی، يكی از بهترين جلگه‌های ايران است كه گاهی به دليل ويژگی‌های آب و هوايی می‌توان دو بار در سال در آن به تولید محصول اقدام نمود. فراوانی آب، وسعت و باروری خاک و تنوع طبيعی، اين ديار را به جلگه‌ای زرخيز و پربركت تبديل نموده كه در صورت استفاده صحيح و برنامه‌ريزی‌های كشاورزی مكانيزه به تنهايی می‌تواند كشور را به لحاظ فرآورده‌های كشاورزی تأمين نمايد. در استان خوزستان کشاورزی و تولید محصولات کشاورزی بیشتر به روش سنتی انجام می‌گیرد و محصولات آن عبارتند از خرما، پرتغال، سیب درختی، هندوانه، خربزه، خیار، سیب‌زمینی، پیاز، گوجه فرنگی، زیتون، نیشکر، گندم، جو و دانه‌های روغنی، برنج، اکالیپتوس و گیاهان دارویی.
استان خوزستان بزرگ‌ترين توليدكننده خرما در سطح كشور است و سرمايه‌گذاری بر روی اين محصول و صنايع تبديلی آن از اهميت بالايی برخوردار می‌باشد. با توجه به نوع درخت خرما، هر درخت ساليانه حدوداً ۲۰ تا ۳۰ كيلو خرما می‌دهد.

بخش اعظم محصولات تولید شده در استان خوزستان به خارج از کشور به ویژه کشورهای حوزه خلیج فارس صادر می‌شود.
دامداری: سهم استان خوزستان در تولید شیر برابر با ۶ درصد شير توليدی کشور می‌باشد و هشتمين استان کشور در توليد شير است. استان خوزستان از لحاظ تعداد جمعیت دامی رتبه پنجم را در کشور دارد. اگرچه چرای بی‌رويه دام در مراتع اين استان باعث کاهش ظرفيت توليد علوفه در اين مراتع شده است ولی استان خوزستان با داشتن زمين‌های کشاورزی مرغوب و آب فراوان، پتانسيل بالايی برای کشت انواع علوفه دارد. استان خوزستان اين قابليت را داراست که با افزايش توليد علوفه و غذای دام و ايجاد دامداری‌های صنعتی، به قطب توليد فرآورده‌های دامی کشور تبديل شود. در استان خوزستان دامدارى به سه شيوه عشايرى، روستايى و جديد رايج است. پرورش گوسفند، بز، گاو، گاوميش، شتر و طيور در استان خوزستان رواج دارد.
استان خوزستان با داشتن رودهای مهم و پرآب در زمینه صنایع شیلات و پرورش انواع آبزیان نقش مهمی در کشور دارد. امكانات پرورش و تنوع آبزيان شامل ماهی‌های سرد آبی، گرم آبی و ميگوهای پرورشی در آب‌های شيرين و امکانات سرمايه‌گذاری در طرح‌های جانبی اين فعاليت‌ها، استعداد خاصی را به اين استان بخشيده است.
استان خوزستان به دلیل برخورداری از پاییز معتدل و زمستانی نه چندان سرد، از مناطق قشلاقی برای زنبورداران محسوب می‌شود. عسل تولیدی در این استان با توجه به بارندگی‌های سالیانه از ۱ کیلو تا ۱۵ کیلو برای هر کندو متفاوت است. اهواز، دزفول، شوشتر، مسجد سلیمان، ایذه، باغملک، اندیمشک، شوش و رامهرمز از مناطقی هستند که در آن پرورش زنبور رواج دارد.
صنایع ماشینی: استعدادهای سرشار زیرزمینی، این استان را به یکی از مناطق غنی نفتی و گازی در خاورمیانه و جهان تبدیل نموده است. چاه‌های نفتی بی‌شمار، گازهای متفاوت صنعتی و مایع، جدیدترین فرآورده‌هایی هستند که از نظر پیشرفت‌های تولیدی و صنعتی، از جایگاه خاصی برخوردارند و استان خوزستان با شرایط ویژه طبیعی و اقلیمی، تمامی این مواهب را در خود جای داده است و می‌توان اذعان داشت که خوزستان نه تنها در عرصه فرهنگ و تمدن، مواهب خدادادی و طبیعی کشاورزی و آبیاری، وجود منابع عظیم زمینی و زیرزمینی بلکه از لحاظ صنعتی نیز سرآمد است و از اصلی‌ترین نقاط کشور است که صنعت و تکنولوژی از جمله صنایع پتروشیمی، صنعت فولاد، نورد لوله، صنایع و نیروگاه‌های تولید برق، صنایع شیمیایی و پالایشگاه‌های فرآورده‌های نفتی در آن شکل گرفته‌اند.
استان خوزستان به عنوان مركز اصلی فعاليت استخراج نفت خام و گاز طبيعی در كشور می‌باشد. اولين چاه نفت ايران در سال ۱۲۸۷ خورشیدی (۱۹۰۸ ميلادی) در منطقه مسجد سليمان به بهره‌برداری رسيد و پس از ادامه عمليات اكتشافی، ساير حوزه‌های نفتی (هفتگل، نفت سفيد، آ‌غاجاری، لالی، اهواز و مارون) كشف و بهره‌برداری از آن‌ها آغاز شد. در حال حاضر بيش از ۴۶ درصد ميادين نفتی كشور و تعداد زيادی از ميادين مستقل گازی كشور در استان خوزستان قرار دارد و حدود ۷۰درصد از نفت خام استخراج شده در كشور به اين استان تعلق دارد.
در دهه ۵۰-۱۳۴۰ خورشیدی، شركت‌های كشت و صنعت هفت تپه، تصفيه شكر اهواز، گروه ملی صنعتی فولاد اهواز، نورد لوله اهواز، لوله‌سازی اهواز، پتروشيمی آبادان، شركت شيميايی پاسارگاد،‌ مجتمع شيميايی رازی، پالايشگاه گاز بيد بلند و كاغذ پارس مورد بهره‌برداری قرار گرفتند. در اين دهه، قرارداد تأسيس شركت پتروشيمی بندر امام به امضا رسيد و بهره‌برداری از فاز اول آن در اواخر سال ۱۳۶۹ آغاز شد. در دهه ۶۰-۱۳۵۰ خورشیدی، شركت كشت و صنعت كارون، كارخانه سيمان بهبهان، شركت فارسيت اهواز، مجتمع پتروشيمی فارابی، شركت كربن و تعدادی از كارخانجات آجر ماشينی مورد بهره‌برداری قرار گرفتند و مجتمع فولاد اهواز، نورد سنگين كاويان، شركت صنعتی سپنتا و لوله‌سازی خوزستان تأسيس شدند كه پس از خاتمه جنگ تحميلی در سال‌های ۷۰-۱۳۶۸ خورشیدی، بهره‌برداری از آن‌ها آغاز شد.
همجواری استان خوزستان با خليج فارس (كه مهم‌ترين آبراه جهانی برای تجارت بين‌المللی می‌باشد) و نزديكی اين استان با مراكز مهم اقتصادی كشور (اصفهان، تبريز، اراک و...)، قابليت و جايگاه بسيار مهمی برای آن در امر بازرگانی خارجی ايجاد نموده و شكل‌گيری بنادر استان از جمله بندر خرمشهر، بندر آبادان، بندر امام خمينی و بندر ماهشهر، متأثر از اين قابليت‌ها بوده است.
صنایع دستی: در استان خوزستان از چوب و سایر فراورده‌های گیاهی برای تولید انواع صنایع دستی استفاده می‌شود که عبارتند از:
خراطی :خراطی چوب از هنرها و صنایعی است که بیشتر در دو شهر دزفول و بهبهان رواج دارد. ابزار کار خراطان بسیار ساده و شامل اره، انواع مته، شفره، دستگاه یا چرخ خراطی و ... می‌باشد. برای تهیه چوب نیز از درخت‌های توسکا و سپیدار استفاده می‌شود.
حصیر بافی: در استان خوزستان در بیشتر مناطق روستایی و عشایری به واسطه وجود درختان خرما حصیربافی رواج دارد. از نی‌های باتلاقی نیز برای بافتن حصیر استفاده می‌شود. این نوع حصیر در شهرها برای آویختن در جلوی پنجره مورد استفاده قرار می گیرد. عشایر نیز برای حصار پشت چادرهایشان و همچنین ساختن لانه برای طیور از آن استفاده می‌کنند.
بوریا (حصیر زیر انداز): بوریا یا حصیر زیرانداز از محصولات استان خوزستان است که با الیاف برگ درختان خرما بافته می‌شود. این حصیر از نی مردابی که در این منطقه به وفور یافت می‌شود نیز تولید می‌گردد. این نوع حصیر برای زیرانداز و همچنین پوشش سقف منازل کاربرد دارد. آن را روی تیرهای سقف ساختمان قرار داده و روی آن را با مصالح ساختمانی می‌پوشانند. بوریابافی فقط توسط مردان انجام می‌شود.
کپوبافی: کپوبافی که طی سال‌های اخیر در استان خوزستان رونق فراوان یافته بیشتر در منطقه شهیون دزفول و روستاهای اطراف آن انجام می‌شود. مواد اولیه مصرفی در بافت کپو را برگ‌های خشک نخل که در اصطلاح محلی «کرتک» نام دارد و ساقه‌های نازک گندم که «هلفه» گفته می‌شود تشکیل می‌دهند.
سبدبافی: از آنجا که استان خوزستان از مراکز مهم پرورش نخل در ایران است، صنعتگران از برگ درختان خرما سبدهایی می‌بافند که مصارف مختلف دارد و به آن زنبیل می‌گویند. همچنین عشایر بختیاری خوزستان و روستاییان اطراف دزفول از شاخه‌های نازک و ترکه‌های درختان مختلف سبدهایی می‌بافند که معروف‌ترین آن‌ها سبدی است به نام «سله» که برای آبکش کردن برنج از آن استفاده می‌شود. عشایر و روستائیان استان خوزستان نوعی سبد به نام «کوروک» می‌بافند که برای جابجایی ماکیان استفاده می‌شود.
فلز کاری: در استان خوزستان ساخت وسایل فلزی در شهرهای دزفول، اهواز، مسجد سلیمان و بهبهان، رواج دارد که تولیدات مختلفی از قبیل داس، تیشه، قیچی، قند شکن و ... از محصولات ایشان است.
ورشو سازی: در استان خوزستان این صنعت در زمانی نه چندان دور فعالیت چشمگیری داشته است. عمده فعالیت‌های مربوط به ورشوکاری توسط مردان و در شهر دزفول انجام می‌گرفت. هم اکنون نیز در شهر دزفول تعدادی صنعتگر به این حرفه مشغول هستند که کار عمده آن‌ها تولید قلیان است. قلیان‌های ورشوی ساخت دزفول بسیار زیبا و نفیس می‌باشند.
میناکاری: از جمله فعالیت‌هایی که از گذشته‌های دور در خوزستان رواج داشته مینا‌کاری بر روی طلا و نقره و قلمزنی بر روی مس و برنج است که در شهرهای آبادان، خرمشهر و اهواز انجام می‌شد و در سال‌های اخیر بیشتر صنعتگران این حرفه در اهواز به کار خود ادامه می‌دهند.
تولیدات مینا توسط صبّی‌ها بر روی طلا و نقره و دیگر فلزات و بیشتر به صورت زینت‌های زنانه عرضه می‌شود. این تولیدات که نقوش معمول و متداول آن‌ها عبارتند از شتر و ساربان، نخل، پل معلق (پل رودخانه کارون)، گنبد و قایق، بر روی گردن بند، دستبند، گوشواره، انگشتر، النگو و همچنین قندان، سینی، گیره استکان و ... کاربرد دارند.
قلمزنی :قلمزنی بر روی فلزات نیز توسط صبّی‌ها انجام می‌شود. روش قلمزنی برفلزات به این صورت است که ابتدا نقش مورد نظر را بر روی ظرف طراحی نموده و سپس درون ظرف را از محلول قیر مذاب آمیخته با خاکستر یا خاک اره پر کرده و بعد با استفاده از قلم و چکش به نقوش حالتی فرورفته می‌دهند. سپس قسمت‌های فرورفته را با خمیر مینا که از اکسید فلزات مختلف تهیه می‌شود آرایش داده و ظرف مورد نظر را در کوره قرار داده و ۳۵۰ درجه سانتی‌گرادحرارت می‌دهند. به این ترتیب لایه لعابی رنگین و شفافی بر روی قسمت‌هایی از ظرف فلزی قلمزنی شده به وجود می‌آید.
تولید محصولات پوستی :استان خوزستان به علت وجود عشایر بختیاری که بخش‌هایی از این منطقه را قشلاق خود قرار داده‌اند و همچنین اسکان بسیاری از آنان در این خطه، از نظر تولید پوست موقعیت خاصی را دارا می‌باشد و به وفور یافت می‌شود اما با این وجود صنایع چرم و پوست چندان رواج نداشته و فقط عده کمی از عشایر آن هم جهت رفع نیاز خودشان و برای ساختن لوازم مورد استفاده زندگی مانند مشک و همیان از آن استفاده می‌کنند. گاهی نیز از پوست برای ساخت دهل که از سازهای محلی است استفاده می‌شود.
گلیم :گلیم بافته‌ای است که بیشتر به صورت دارهای افقی و بعضاً به صورت عمودی بافته می‌شود و بافندگان آن عشایر بختیاری و عشایر عرب می‌باشند. نقوش گلیم‌هایی که در هفتگل بافته می‌شوند شباهت به بافته‌های عشایر قشقایی فارس دارد. از مناطق اصلی گلیم‌بافی در استان خوزستان روستای عرب‌نشین غزی است که گلیم‌های آنان غالباً دارای تار پنبه‌ای و پود پشمی است و به رنگ‌های قرمز، صورتی، سبز، نارنجی، آبی، سرمه‌ای و سفید است. نقوش گلیم‌های غزی هندسی و ذهنی است و بافتی ساده دارد.
گلیم پارچه‌ای :زنان عشایر بختیاری و روستائیان مناطق بختیاری‌نشین استان خوزستان در نواحی هفتگل و مسجد سلیمان با استفاده از لباس‌های مندرس خود گلیم‌های راه راه و محکمی می‌بافند که برای فرش کردن کف اتاق یا سیاه چادر از آن‌ها استفاده می‌کنند. برای این کار ابتدا پیراهن و دامن‌های پرچین از کار افتاده را به صورت نوارهای رشته رشته و باریک به پهنای یک انگشت پاره می‌کنند و این رشته‌ها را به وسیله پره می‌تابانند. سپس ریسمان‌های به وجود آمده را به صورت گلیم می‌بافند. محصول به دست آمده در صورت انتخاب رنگ‌های مناسب در کنار یکدیگر زیبا، محکم و مقرون به صرفه است .
پشتی: از دیگر صنایع دستی استان خوزستان می‌توان از پشتی‌هایی نام برد که در بهبهان تولید می‌شوند و معمولاً دارای تار پنبه‌ای و پود پشمی رنگین و به ابعاد ۷۰×۱۱۰ سانتی‌متر است. نقش این پشتی‌ها مرکب از راه‌های پهن و باریک افقی به رنگ‌های سبز، زرد، قرمز، قهوه‌ای، سرمه‌ای، سفید، نارنجی و آبی نفتی است. قسمت ابتدا و انتهای هر پشتی معمولاً سرمه‌ای رنگ است.
موج: بافت موج در استان خوزستان و خصوصاً در شهر بهبهان رایج است و برای بافت آن از دستگاه‌های نساجی سنتی استفاده می‌کنند. موج نوعی پارچه دستباف است که اندازه‌های متفاوت دارد. در واقع موج همان دستبافی است که در سایر نقاط ایران به رختخواب پیچ یا چادر شب نیز معروف است. کردها به آن موج می‌گویند و لرها آن را ماشته می‌نامند.
مقنعه :مقنعه پارچه‌ای است ساده بافت و بدون نقش و یکرنگ که مردان بعضی مناطق برای عمامه و شال کمر از آن استفاده می‌کنند. زنان دو یا سه قطعه آن را به هم دوخته و پارچه عریضی به دست می‌آورند که برای روسری و مقنعه مورد استفاده قرار می‌گیرد.
احرامی: احرامی از محصولاتی است که در شوشتر بافته می‌شود و پارچه‌ای است با تار پنبه‌ای و پود پشمی به رنگ‌های سرمه‌ای، زرد، سبز، سفید، نارنجی، قرمز و ... .
ابریشم بافی: بافت این نوع پارچه در دزفول رایج است. در تهیه این محصول از نخ ابریشم مصنوعی (ویسکوز) استفاده می‌شود و به دلیل ظرافت خاصی که دارد به مصرف شله (روسری عربی) می‌رسد. طول این پارچه ۲۰ متر و عرض آن ۴۰ سانتی‌متر است. پس از بافت آن را به قطعات ۴ متری درآورده و برای روسری مورد استفاده قرار می‌دهند. عده‌ای نیز قطعه ۴ متری را به دو قسمت تقسیم می‌کنند و از وسط آن‌ها را کنار یکدیگر قرار داده و به صورت توردوزی به هم می‌دوزند. شله‌ای که از این طریق به دست می‌آید ۲ متر طول و ۸۰ سانتی‌متر عرض دارد.
عبا بافی: بافت عبا در خوزستان سابقه‌ای دیرینه دارد به طوری که می‌گویند پیشینه آن به بیش از ۵۰۰ سال می‌رسد. در گذشته عبابافی در این استان در شهرهای دزفول، شوش، سوسنگرد و بهبهان رواج داشته است و هم اکنون تولید آن بیشتر در شهرهای سوسنگرد و بهبهان انجام می‌شود. عباها معمولاً به رنگ‌های خرمایی، مشکی، خاکستری و شیری است که توسط بافندگان رنگرزی می‌شود.
دو نوع پارچه عبایی در خوزستان بافته می‌شود:
۱- نوعی که برای بافتن آن از نخ‌های نازک استفاده می‌شود که به «هله» شهرت دارد و مناسب هوای گرم تابستان است.
۲- نوعی که تراکم تار و پودش بیشتر است و «چانچه» نامیده می‌شود و زمستان از آن استفاده می‌شود.
نمد مالی: نمدمالی از جمله صنایعی است که در استان خوزستان به دلیل حضور عشایر که مصرف‌کنندگان اصلی تولیدات نمدی هستند رواج دارد. دو شهر دزفول و بهبهان از مراکز مهم تولید نمد در این منطقه محسوب می‌شوند. تولیدات نمدی این شهر زیرانداز، کپنک (لباس ضخیم مخصوص چوپانان) و کلاه نمدی است.
محرق: ق‌دم‌ت‌ م‌ح‌رق‌ک‌ار‌ی‌ در اس‌ت‌ان‌ خ‌وزس‌ت‌ان‌ زی‌اد ن‌ی‌س‌ت‌ و رش‌ت‌ه‌ا‌ی‌ ج‌و‌ان‌ م‌ح‌س‌وب‌ م‌ی‌ش‌ود ‌ام‌ا ب‌ه‌ دل‌ی‌ل‌ ف‌ر‌او‌ان‌ی‌ م‌و‌اد ‌اول‌ی‌ه‌ ‌آن‌ در ‌اس‌ت‌ان‌، گ‌س‌ت‌رش‌ وس‌ی‌ع‌ی‌ پ‌ی‌د‌ا ک‌رده‌ و ‌ه‌م‌ ‌اک‌ن‌ون‌ در ‌اک‌ث‌ر ش‌ه‌رس‌ت‌ان‌ه‌ا و در م‌ر‌اک‌ز ‌آم‌وزش‌ ص‌ن‌ای‌ع‌ دستی‌ ‌اس‌ت‌ان‌ ب‌ه‌ ‌ع‌لاق‌ه‌م‌ن‌د‌ان‌ ‌آم‌وزش‌ د‌اده‌ م‌ی‌ش‌ود. م‌ح‌رق‌ک‌ار‌ی‌ ش‌ب‌ا‌ه‌ت‌ زی‌اد‌ی‌ ب‌ه‌ م‌ع‌رق‌ چ‌وب‌ د‌ارد ب‌ا‌ ای‌ن‌ ت‌ف‌اوت‌ ک‌ه‌ ت‌اب‌ل‌و‌ه‌ا‌ی‌ م‌ح‌رق‌، س‌اده‌ت‌ر و س‌ری‌ع‌ت‌ر ‌از ت‌اب‌ل‌و‌های‌ م‌ع‌رق‌ س‌اخ‌ت‌ه‌ م‌ی‌ش‌ود. م‌و‌اد ‌اول‌ی‌ه‌ ‌ای‌ن‌ ‌ه‌ن‌ر، س‌اق‌ه‌ ج‌و و گ‌ن‌دم‌ ‌اس‌ت‌ ک‌ه‌ ب‌ا ت‌ک‌ن‌ی‌ک‌ی‌ ب‌س‌ی‌ار س‌اده‌ ب‌ر رو‌ی‌ زم‌ی‌ن‌ه‌ پ‌ارچ‌ه‌ا‌ی‌ ی‌ا سطوح ص‌اف‌ چ‌س‌ب‌ان‌ده‌ م‌ی‌ش‌ود.

← معادن استان خوزستان
عدم وجود سنگ‌های دگرگون و سنگ‌های ماگمایی که از عوامل اصلی کانی‌زایی هستند، سبب گردیده تا ذخایر معدنی استان خوزستان محدود به معادن رسوبی غیرفلزی باشد که از آن میان سنگ آهک، دولومیت، سلستین، بیتومین، سنگ گچ، مارن آهکی، نمک سنگی، فسفات، سنگ لاشه حائز اهمیت هستند.

منابع و پیوندها[ویرایش]

«گردآوری شده توسط دپارتمان پژوهش جغرافیایی گروه صنعتی پاکمن»

فهرست شهرستان ها[ویرایش]

آبادان / امیدیه / اندیمشک / اهواز / اندیکا / ایذه / باغ ملک / بهبهان / بندرماهشهر / حمیدیه / خرمشهر / دزفول / دشت آزادگان / هویزه / رامهرمز / هفتگل / رامشیر / شادگان / شوش / شوشتر / گتوند / لالی / مسجد سلیمان / هندیجان

منابع[ویرایش]

irankulturevi (dot) com
cua (dot) ac (dot) ir
istta (dot) ir
fa (dot) wikipedia (dot) org
ostan-kz (dot) ir
iranyad (dot) ir


رده‌های این صفحه : استان های ایران




جعبه‌ابزار