رسانه و نقش آن در اقتصاد و توسعه پایدار


رسانه و نقش آن در اقتصاد و توسعه پايدار


نويسنده: بهزاد رادنسب

دو دهه قبل واژه اي وارد فرهنگ ارتباطات و اطلاعات شد كه غريب مي نماياند؛ انقلاب ارتباطات و اطلاعات. بسياري كه از اين واژه استفاده مي كردند چندان به معناي دقيق اين واژه آگاه نبودند، يعني نمي دانستند كه در پي طرح و تثبيت انقلاب اطلاعات و ارتباطات چه تغييري در زندگي بشر رخ مي دهد.
تئوريسين هاي علوم ارتباطات براي بيان اهميت آن كه پس از انقلاب هاي اقتصادي و صنعتي و سياسي و فرهنگي مدعي تحولات زيربنايي بود، اعلام كردند که اين انقلاب مباني قدرت را جابه جا مي كند.
به اين معنا كه تا قبل از رنسانس در غرب مبناي قدرت، قهر و سلطه بود و هركس زورش بيشتر، قدرتش نيز بيشتر بود. پس از آن مبناي قدرت زمين شد و ما شاهد بروز فئوداليسم بوديم ولي در پي انقلاب صنعتي اول و دوم در قرون ۱۸ و ۱۹ مبناي قدرت از زمين به ابزار توليد و سرمايه منتقل شد و تا سال هاي پس از جنگ دوم ابزار توليد و جنگ افزارهاي نظامي مبناي قدرت را تشكيل مي دادند و جنگ سرد آمريكا و شوروي نيز بر سر اين دو موضوع بود، اما از اواخر دهه ۷۰ ميلادي و با ظهور اينترنت هاي اوليه و انقلاب در فناوري اطلاعات و ارتباطات صحنه جهاني تغييراتي بزرگي را شاهد بود و مقوله اي به نام رسانه وارد معادلات قدرت شد.
رسانه عبارت است از يک وسيله ارتباط جمعي که امروزه دايره وسعتش بيش از پيش گشته است و اکنون علاوه بر مطبوعات، راديو، تلويزيون شبکه جهاني اينترنت را نيز در بر مي گيرد. فراواني جمعيت، تمرکز گروه هاي وسيع انساني در شهرهاي بزرگ، شرايط خاص تمدن صنعتي و پيچيدگي وضع زندگي اجتماعي، وابستگي ها و همبستگي هاي ملي و بين المللي، ناامني و بحران ها، تحول نظام هاي سياسي و اجتماعي، دگرگوني مباني فرهنگي، ترک سنت هاي قديمي و مخصوصا بيداري وجدان اجتماعي همه از جمله عواملي هستند که روز به روز نياز انسان را به آگاهي از تمام حوادث و وقايع جاري محيط زندگي بيشتر مي کند، تا جايي که پيشرفت وسايل ارتباط جمعي و توسعه اقتصادي و اجتماعي و تحکيم مباني دموکراسي و تفاهم بين المللي لازم و ملزوم يکديگر شده اند. در اين جوامع افراد کوشش مي کنند هميشه در جريان همه امور و مسائل اجتماعي قرار داشته باشند تا بتوانند به طور مستقيم يا غيرمستقيم نقش خاص خويش را در زندگي گروهي ايفا کنند. به همين جهت آگاهي اجتماعي از مهم ترين ويژگي هاي زمان معاصر به شمار مي رود و همين آگاهي است که انسان را به زندگي فردي و جمعي علاقه مند مي سازد و توجه او را به آزادي ها و مسووليت هاي وي جلب مي کند. به اين ترتيب در جامعه امروز يک فرد تنها موقعي مي تواند بهترين و مطمئن ترين امکانات و وسايل زندگي را براي زندگي گروهي به دست آورد که داراي معلومات و اطلاعات کافي، خط مشي هاي صحيح و افکار و عقايد سالم باشد و اين امر با استفاده از وسايل ارتباط جمعي، روزنامه ها، نشريات، کتب، سايت هاي اطلاعاتي و در يک کلام اطلاعات قابل دسترسي است.
امروزه توجه صاحبان سرمايه نيز به سمت رسانه ها جلب شده است، چرا که از اين طريق با تسلط بر اذهان عمومي مي توانند بازاري مناسب براي محصولات خود ايجاد کنند. در گذشته هر آنچه را که توليد کنندگان عرضه مي نمودند فروخته مي شد، اما با افزايش توليد کنندگان بازار به سمت رقابتي شدن سير نمود و در اين حالت رسانه ها به عنوان ابزاري براي معرفي محصولات توليد شده به کار گرفته شدند و بدين ترتيب تبليغات به عنوان يک حرفه و يک پل ارتباطي بين رسانه و اقتصاد معرفي شد.
امروزه صاحبان سرمايه هاي کلان حتي دست به راه اندازي شبکه هاي تلويزيوني زده و بدين ترتيب خود رسانه را به عنوان يک بنگاه براي کسب درآمد تلقي نموده و با خريد و توليد برنامه هاي مختلف سود خودرا حداکثر مي کنند، در اين زمينه تبليغات بخش عمده درآمد صاحبان رسانه ها را تشکيل مي دهد و اين مقوله تا جايي پيش رفته است که حتي کانال هايي ايجاد شده اند که منحصرا به اين امر مي پردازند مانند ORBIT و... چند سال قبل آگهي تبليغاتي منتشره از طرف اداره روابط عمومي مجله تايم چاپ آمريکا مشخصات خوانندگان خود را در سطح جهاني اين طور خلاصه کرد:
(۲۴ ميليون خواننده تايم در سراسر دنيا و موارد اشتراک آنها به مراتب بيش از هر يک از آنان با هموطنان خودشان است: درآمد بالا، آموزش و پرورش خوب، مسووليت هاي مهم شغلي، حرفه اي و دولتي. اين خوانندگان يک جامعه مرفه و بانفوذ بين المللي را تشکيل مي دهند.) نفوذ سياسي شرکت هاي قدرتمند روابط عمومي و رسانه هاي جهاني در اين آگهي کاملاآشکار است. دارايي ۱۰۰ شرکت جهاني و فراملي دنيا در سال ۱۹۹۲ ميلادي در حدود ۳ تريليون و ۴۰۰ ميليارد دلار تخمين زده مي شد. گرچه آمار دقيقي از ثروت و دارايي همه اين شرکت هاي جهاني موجود نيست، ولي با توجه به تورم اقتصادي و مالي دهه گذشته مي توان حدس زد که ارزش و درآمد اينگونه شرکت ها چندين برابر افزايش يافته است.

نقش رسانه در اقتصاد
مردم جوامع امروز بدون استفاده از رسانه ها نمي توانند به زندگي عادي خود ادامه دهند و رسانه ها در زندگي فردي و اجتماعي انسان ها رخنه كرده اند. توليد و مصرف كالاهاي رسانه اي مثل روزنامه ها، مجلات، برنامه هاي راديو و تلويزيون و... با پيروي از قوانين اقتصادي صورت مي گيرد و صفت رسانه ها بخشي از فعاليت هاي اقتصادي را شامل مي شود.
در به کارگيري تفکر نظري رسانه در اقتصاد، نقش رسانه در تعاملات بين بازيگران اقتصادي مختلف مورد تجزيه و تحليل قرار مي گيرد. رسانه ها خودشان به عنوان بستر برخورد توليدات و تقاضا در بازارهاي غيرشخصي عمل مي کنند. از حروف الفباي خط ميخي بابلي ها تا بيت هاي اينترنت، رسانه ها قابليت بستن قرارداد و تجارت غيرشخصي را داشته اند. از اين رو رسانه هميشه بخش مهم، اما بديهي اقتصادي مدرن بوده است.
در نظام مبتني بر بازار، اصل اساسي و خدشه ناپذيري به نام بازار بر تمامي عرصه ها حاکم است و اقتصاد قلمرويي است که بر تمامي عرصه ها رجحان دارد و عامل اساسي تعيين کننده سويه هاي تصميم گيري در تمامي زمينه ها نيز مي باشد. رسانه ها در اين نظام به مانند تمامي حوزه ها از فلسفه وجودي جامعه ليبرال، که مبتني بر بازار است، تبعيت مي کنند. نهايتا پارادايمي متشکل از مفاهيمي همچون جهاني شدن اقتصاد، بازارهاي آزاد، تجارت آزاد جهاني (GATT) موافقت نامه عمومي تعرفه و تجارت، صندوق بين المللي پول (IMF) و... شکل مي گيرد، که تاثير خود را در اداره، نوع وظايف و نهايتا محتواي رسانه اي به شکل بارز و مشخصي اعمال مي کند. به عبارتي، در اين نظام به تبعيت از فلسفه وجودي آن از آزاد سازي، خصوصي سازي و حذف نظارت دولتي بر رسانه ها دفاع مي شود. در نتيجه شبکه هاي خصوصي جديدتر و بيشتري (چه عمومي و چه تخصصي) براي بينندگان ايجاد شده است، که پيوسته خواستار آزادسازي هر چه بيشتر رسانه ها هستند.
اين مکتب از اصالت سود تغذيه مي شود و ريشه در مکتب کلاسيک اقتصاد و نظرات آدام اسميت و ريکاردو در عرصه اقتصاد و نظريات جان لاک و استوارت ميل در عرصه فلسفي دارد. بازار به عنوان دست نامرئي در جهت رفاه همگاني عمل مي کند. در اين مکتب که به مکتب طرفداران عرضه نيز معروف است، اعتقاد بر اين است که هر عرضه اي سبب ايجاد تقاضاي خود مي شود و نهايتا بازار به عنوان مکانيسمي ماورايي در جهت تعيين قيمت و انجام مبادله عمل مي کند. اين مکانيسم مدعي است که بيشترين مطلوبيت را ايجاد مي کند. در عرصه رسانه اي نيز هيچ تفاوتي با ساير کالاها ديده نمي شود. رسانه ها محصولاتي را توليد مي کنند، که منطق کالاهاي ديگر بر آن حکمران است و بيننده به عنوان مصرف کننده تلقي مي شود. در نهايت آنچه تقاضا مي کند در اختيار او قرار مي گيرد و به علايق بينندگان توجه کامل مي شود. افزايش کانال هاي مختلف در راستاي تکريم بيشتر استفاده کنندگان است.
نظام رسانه اي مبتني بر بازار، با گسترش روزافزون تکنولوژي، جايگاه خود را مستحکم تر مي کند و در نهايت به سمت بازار پيچيده اي حرکت مي کند که متکي بر حاکميت مصرف کننده است. اصول اساسي حاکم بر روابط رسانه اي در نظام بازار، آزادي انتخاب براي مصرف کننده و آزادي بيان براي تهيه کننده محتوا، عدم پذيرش شخص ثالث يا هر گروه و نهادي در تصميم گيري و نظارت شکل مي گيرد. گذشت زمان در نظام بازار سبب بروز بحران هايي شد که در نتيجه عدم تحقق پيش فرض هاي نظام بازار به شکست بازار معروف شد.
شکست بازار مبين اين نکته بود که اصطلاحاتي نظير شهروند، برابري سياسي، قلمرو عمومي و... مفاهيمي اند، که در نظريه مبتني بر اقتصاد کلاسيک داراي تناقضات بنياني اند. چرا که ارزش نهايي فقط و فقط توسط بازار تامين مي شود و تمامي حوزه ها (حتي حوزه فرهنگ) صلاحيت و عدم صلاحيت خود را از بازار احراز مي کند. در نهايت انديشه بازار نه به ابزاري نظري، بلکه به ابزاري ايدئولوژيک تبديل مي شود که مدعي جوابگويي به تمام حوزه هاي زندگي بشر است و فرهنگ به مجموعه اي از کالاها و خدمات قابل تبديل به پول و در خدمت بازار تبديل مي شود.

رسانه هاي همگاني و ايجاد انگيزه براي پيشرفت
براي ايجاد انگيزه در پيشرفت، قبل از هر امر ديگري مردم بايد توسعه و پيشرفت را بشناسند و اطلاعات و انديشه هاي جديد را به دست آوردند. آن ها بايد لزوم تغييرات رادرک کنند و در مورد راه هاي مختلف ايجاد تغيير، اطلاعات لازم را داشته باشند. اهميت رسانه هاي همگاني در اين تحول و دگرگوني به حدي است که اين وسايل، پشتوانه و زيربناي تغييرات اجتماعي در توسعه ملي به شمار مي روند. رسانه هاي همگاني با ايفاي نقش آموزشي و خبري خود، در ايجاد تحول و مهارت ها، ارزش ها و انگيزه ها موثرند. رسانه هاي همگاني مي توانند با استفاده از شيوه هاي مناسب، نيازهاي عمومي را با امکانات ملي در کشور هماهنگ کنند. در بخش مصرف، گاهي گفته مي شود مصرف به توسعه لطمه مي زند و تنها راه رسيدن به پيشرفت، صرفه جويي است. البته اگر صرفه جويي به معني انباشت سرمايه و تخصيص منابع به سرمايه گذاري هاي اساسي باشد کاملاصحيح است، ولي اگر مفهوم صرفه جويي صرف نظر کردن از توليد و مصرف کالاي مورد نياز باشد، قطعا صحيح نيست وبايد گفت؛ اقتصاد، علم استفاده درست و صحيح است نه علم صرفه جويي، رسالت رسانه همگاني در درک اين امر مهم است. همان گونه که اشاعه مصرف گرايي به سبک غرب، شايد به نوعي خيانت به اقتصاد ملي محسوب مي شود، رواج دادن شيوه درست توليد و توزيع کالاي اساسي و ترغيب مردم به استفاده از آنها، بزرگ ترين خدمت به توسعه است.
در امر توليد، رسانه ها مي تواند سهم بخش هاي مهم توليد (صنعت، کشاورزي و خدمات) و تاثير هر کدام بر روند توسعه را به جامعه نشان دهند تا عوامل توليد به نسبت صحيحي در اين بخش ها توزيع شود و بهترين استفاده ممکن از آنها به عمل آيد. همچنين براي تربيت انسان و پيش برد جامعه و رسيدن به توسعه، شناخت نيازمندي هاي مردم، ضرورتي اجتناب ناپذير است. اين نيازمندي ها تنها نيازهاي مادي براي زندگي نيست، بلکه ساير نيازها را که به ارتقاي سطح زندگي و فرهنگ افراد مربوط مي شود نيز در بر مي گيرد گاه مردم با اين نيازها آشنا نيستند، لذا رسانه ها در اين زمينه نقش مهمي بر عهده دارند.
پيوند بين رسانه ها و توسعه سال ها است، که به صورت هاي گوناگون مورد بحث نظريه پردازان توسعه قرار گرفته است. ازآنجا که اکثر نظريه پردازان، توسعه را به معناي رواج ارزش هاي غربي مي دانستند، خود به خود تکنولوژي هاي ارتباطي و رسانه اي را ابزاري در جهت دست يابي به اين هدف تلقي و گسترش آن را توصيه مي کردند. آن ها براين باور بودند که توسعه رسانه ها و امکانات ارتباطي از يک سو به شکل دهي شخصيت انسان ها کمک مي کند واز سوي ديگر، دولت ها و جوامع را آماده پذيرش ارزش ها و فرهنگ غربي خواهد ساخت و در نتيجه رسانه هاي گروهي زمينه سازاستمرار توجيه حضور شرکت هاي چند مليتي در کشورهاي توسعه نيافته جهان خواهند شد.
اين تشخيص درست بود، يقينا جز در سايه سيطره عظيم ارتباطات، گسترش امواج، چنين پذيرشي صورت انجام نمي يافت. درست است که کشورهاي در حال توسعه و کمتر توسعه يافته اي مانند افغانستان از پذيرش تکنولوژي هاي جديد ارتباطي براي توسعه ناگزيرند، اما اين امر دليل بر تسليم محض بودن و يکسان شدن با جوامع غربي نيست، بلکه بايد جهاني فکر و محلي عمل نمود. ازآغاز قرن نوزدهم سوالاتي درباره ارتباطات به طور اعم و نقش تکنولوژي هاي ارتباطي به طور اخص در تغييرات اجتماعي، رشد اقتصادي و دگرگوني هاي سياسي کشورهاي موسوم به توسعه نيافته، مطرح بوده است.
تاريخ آمريکاي لاتين، آسيا و خاورميانه در قرن بيستم مبين اين حقيقت است که نهادهاي ارتباطي قديم و جديد به طور مستقيم در تعليم ملت ها نقش داشته اند. به طوري که مي توانيم در تعدادي از اين کشورها پيوندهاي مستقيمي را بين مطبوعات وانقلاب، ارتباطات از راه دور، نوگرايي و نهادهاي سنتي به وضوح ببينيم. در روند توسعه هر فناوري، ترويج و انتشار آن و آماده كردن ذهن متخصصين براي فعاليت در اين زمينه و ترغيب مردم براي خريد محصولات مرتبط با فناوري مورد نظر، از اهميت خاصي برخوردار است. در صورت انتشار درست يك فناوري است كه آن فناوري با اقتصاد ملي گره خواهد خورد و همه گروه هاي علمي و صنعتي در بهره گيري از آن شريك خواهند شد. شكوفايي صنايع مختلف و بهره گيري درست و حتي ايجاد رشد و فناوري جديدتر بستگي زيادي به ترويج آن دارد. منظور از ترويج، تقويت زيرساخت هاي فكري ـ فرهنگي مورد نياز براي فعاليت هاي هماهنگ و منسجم مي باشد تا هر كس از نقش سازنده خود در اين حركت ملي آگاه شود.
بنابر آنچه گفته شد درباره رابطه بين رسانه و توسعه نظرات زيادي مطرح است؛ برخي نظرات رسانه را ابزاري در خدمت توسعه مي دانند و بعضي تئوري هاي ديگر رسانه را از نتايج توسعه مي دانند، اما آنچه که غير قابل انکار مي باشد نقش و تاثير رسانه در فرآيند نوسازي و توسعه يک کشور است. البته ناگفته نماند که اگر مطالعات ارتباطي را به ويژه به جوامع در حال توسعه تعميم دهيم، به اين نتيجه مي رسيم که رسانه ها هم محرک توسعه اند و هم نتيجه آن. به عبارت ديگر، رسانه ها در وجه منفي هم مي توانند عامل توسعه نيافتگي باشند و هم نتيجه توسعه يافتگي؛ يعني ساخت اجتماعي و سياسي توسعه نيافته، ارتباطات توسعه نيافته هم دارد و اين ارتباطات توسعه نيافته دوباره ساخت اجتماعي و ساخت سياسي توسعه نيافته را تشديد مي کند.

راهبردهاي ارتقاي نقش رسانه در کشور
هر چند در کشورما مفهوم و نقش رسانه ها شامل راديو وتلويزيون، مطبوعات و حتي اينترنت در عصري که ما آن را عصر ارتباطات و تبادل تکنولوژي مي دانيم، هنوز نامفهوم و گنگ است؛ اما امروزه ما نمي توانيم سرعت فراگيري، گسترش و نقش اين فاکتورها را در توسعه و امنيت ملي ناديده بگيريم. با گذشت ۱۵ سال از عمر تبليغات در ايران همچنان يک برنامه ريزي متقن در اين زمينه وجود ندارد و به تبليغات به عنوان يک حرفه و صنعت نگاه تخصصي نمي شود. تبليغات حرفه اي تخصصي است که مرتبط با جامعه شناسي، فرهنگ، روانشناسي و اطلاعات آماري دقيق از بازار، توليد، مصرف و شاخص هاي ديگر اقتصاد است. نياز به دانستن و حس دانش طلبي يا کنجکاوي شهروندان و مشارکت سياسي آگاهانه آنان درسرنوشت سياسي و اجتماعي شان بايد از طريق گسترش وسايل مذکورمرتفع شود، دولت نيز ناگزير به پرداختن به اين مسائل است. هر چند حکومت با چالش هاي فراواني روبه رو است، اما به زعم اکثر انديشمندان سياسي رشد وسايل ارتباط جمعي، پيش شرط اساسي درايجاد تحولات مهم درجامعه و زمينه اي براي توسعه همه جانبه است.
از طرف ديگر آنچه امروز باعث موفقيت در توسعه و رقابت مي شود مواردي است كه به فناوري مربوط مي شود. اگر در كشورمان بخواهيم نيروهاي انساني متخصص را جذب كنيم كيفيت بالاي محصول، كارآيي و قدرت كاهش هزينه داشته باشيم بايد به فناوري توجه كنيم. همچنين در بعد اجتماعي، امروز غرور ملي ما بستگي به اين دارد كه بتوانيم فناوري را توسعه دهيم، به طوري كه مردم در زندگي خود آن را لمس كنند و احساس پيروزي و افتخار كنند. بنابراين اگر معضلات جامعه را به خوبي بشناسيم و اهميت فناوري را در حل مشكلات در نظر بگيريم كمبودهاي فكري ديدگاه هاي غلط و موانع مفهومي و فرهنگي را كه وجود دارد، به جامعه معرفي خواهيم كرد. در اين بين رسانه ها عملادر توسعه پايدار جوامع نقش بسيار مهمي برعهده دارند چنانچه در زمينه رشد فرهنگي، نقش رسانه ها پيوند زدن نوآوري ها به درخت كهنسال و بارور سنت ها است. آنچه در حال حاضر در رسانه ها در قبال فناوري انجام مي شود، آنچه كه بايد نيست و با آنچه متناسب با شان كشور است فاصله بسياري دارد. اين موضوع را مي توان از مقايسه حجم كيفيت برنامه هاي رسانه هاي كشور در حوزه فناوري با ساير حوزه ها مثل حوزه ورزش متوجه شد.
مقوله اقتصاد با عنايت به اين نكته كه يكي از بازوان قدرت يك نظام مستقل و مقتدر است اين روزها مورد توجه خاص رسانه هاي غرب و دستگاه ديپلماسي ايشان قرار گرفته. به گونه اي كه حجم وسيعي از اخبار و تحليل هاي خود را به گزارش ها و تحليل هايي از وضعيت اقتصاد ايران و پيش بيني هاي توام با جهت دهي خاص خود اختصاص داده اند. با توجه به شرايط زماني خاصي كه در آن قرار گرفته ايم و با يادآوري لزوم حفظ و جذب سرمايه براي به كارگيري در طرح هاي زيربنايي كشور، فضايي لازم است تا اطمينان خاطر و آرامش لازم را به سرمايه گذاران داخلي و خارجي بخشيده و فضاي اقتصادي كشور را برخلاف آنچه كه رسانه هاي غربي معرفي مي كنند، با صداقت و شفافيت بيشتري منعكس نمايد. اطلاع رساني شايد فوري ترين كار رسانه باشد و از نقش تعيين كننده و حساسي برخوردار است؛ اطلاع رساني درست مي تواند جهت گيريي ها را اصلاح كند و فضاي اقتصادي را آشفته و غيرهدفمند يا برعكس موجب هدايت توانمندي ها به مسير درست باشد.
همچنين از ديگر اقداماتي که مي توانيم در جهت نيل به مصرفي پايدار در جامعه صورت دهيم، مي توان به اين گونه موارد اشاره کرد؛ رسانه مي بايست فرهنگ مصرف پايدار؛ يعني تامين نيازهاي اساسي بشر بدون صدمه محيط زيست و حفظ آن براي نسل حاضر و آينده نهادينه نمايد، ترويج فرهنگ تقاضا براي كالاهايي كه داراي ويژگي هاي كارآيي بيشتر، دوام، قابليت بازيافت، قابليت تعمير، قابليت استفاده مجدد و ايمن هستند، رسانه ها بايد نظرات جامعه مدني را در سياستگذاري بهينه توسط دولت در جهت نيل به توليد و مصرف پايدار لحاظ كنند، توسعه تكنيك سواد رسانه اي، حمايت از برنامه هاي جلوگيري از توليد بي رويه زباله و تشويق سرمايه گذاران بخش هاي خصوصي و دولتي جهت توسعه تسهيلات مربوط به بازيافت پسماندها، برحذر داشتن مخاطبين را از مصرف محصولات زيانبار براي محيط زيست مانند CFC، D.D.T و برخي ديگر از كودهاي شيميايي و سموم و مواد حاوي فلزات سنگين، نظارت، تحليل و ارزيابي كارآيي و اثربخشي سياست هاي دولت در ترويج مصرف پايدار و همين طور تغيير نگرش در دولتمردان و جامعه براي حفاظت و استفاده كارآمد از انرژي و ترويج فرهنگ استفاده از انرژي پاك و غيرفسيلي شامل انواع انرژي هاي تجديدپذير (خورشيدي، بادي و آبي).
در واقع اگر بخواهيم در كشورمان توسعه يا پيشرفتي صورت پذيرد، بايد نسبت به مزيت هاي فرهنگي و ضعف هاي فرهنگيمان آگاهي کامل داشته باشيم. نماياندن ضعف ها و اشكالات و نشان دادن نقاط قوت و توانمندي ها از جمله اقداماتي است كه رسانه مي تواند در بحث اقتصادي انجام دهد. مثلااگر ضعف ما خودباوري است، در مورد آن چاره اي بينديشيم. به عنوان مثال پيشرفت هايي را که ممکن است در كشور به وجود آيد در جهت ارتقاي خودباوري روي آنها تبليغ نماييم يا تصورات نادرستي را كه در مورد فناوري در كشور وجود دارد، اصلاح كنيم. رسانه ها به خصوص صدا و سيما مي توانند حتي جهت گيري هاي نادرستي را كه مسوولان در اين زمينه دارند، اصلاح كنند.
نهايتا آنچه واضح است، امروز بايد بر اساس يك برنامه ريزي و تفكر جمعي تمامي تهديدها را به فرصتي براي رشد و شكوفايي تبديل نماييم. در اين ميان بايد از قدرت جادويي هنر و رسانه به عنوان يكي از تاثير گذارترين شيوه هاي جذب مخاطب جهت توسعه كشورمان استفاده نماييم تا آينده اي درخشان و پراميدي را در به ثمر رسيدن زيرساخت هاي فكري ـ فرهنگي شاهد باشيم.




روزنامه دنياي اقتصاد، شماره ۲۰۴۲ به تاريخ ۲۷/۱۲/۸۸، صفحه ۲۸ (انديشه اقتصاد)



جعبه‌ابزار