روستای رازان شهرستان خرم آباد


وقتی اکران فیلم در یک روستا، پایه‌گذار مردمی‌ترین راهپیمایی روز قدس شد
خبرگزاری تسنیم: گفتند ما اینجا راهپیمایی برگزار نمی‌کنیم، پنج‌ مینی‌بوس به شهر رفت، حتی مدرسه هم نیروهایش را به شهر برد، بعد ده دوازده نفر از مردم جلوی مسجد آمدند، ما هم چند تا آهنگ پخش کردیم، همه جمع شدند ...

به گزارش خبرگزاری تسنیم، احمد کریمی‌زاده یکی اکران کننده‌های جشنواره مردمی عمار است که پیامکهای زیادی درباره اکران‌هایش به دبیرخانه جشنواره عمار ارسال کرده است. وقتی با او تماس گرفتیم و فهمیدیم دو سال است فیلم‌ها را در روستاهای خرم آباد اکران می‌کند گفتیم اگر گذرش به تهران افتاد سری هم به دبیرخانه جشنواره عمار هم سری بزند. روزی که با پدر خانمش آمد تعداد بالایی فرم نظرسنجی با خودش آورده بود، می‌گفت: «دوربین نداشتم و عکس نگرفتم اما تا دلتان بخواهد برگه نظرسنجی آوردم.» پدرخانم احمد هم درباره‌اش گفت: «احمد هر از گاهی تلویزیون خانه را می‌زند زیر بغل و می‌رود فیلم پخش می‌کند.» آنچه می‌خوانید بخش‌هایی از گفت‌و‌گوی کوتاهی است که با احمد داشتیم. شما هم اگر تمایل داشتید فیلم‌های جشنواره عمار را در محیط خود به نمایش بگذارید می‌توانید ثبت نام کنید.
س: لطفاً اول خودتان را معرفی کنید.
ـ احمد کریمی‌زاده هستم از روستای رازان، شهرستان خرم آباد در استان لرستان.
س: روستایتان چند نفر جمعیت دارد؟
ـ حدوداً چهار هزار تا چهار هزار و پانصد نفر.
س: چی شد به این فکر افتادید که فیلم‌های جشنواره عمار را اکران کنید؟
ـ تقریباً دو سال پیش یکی از دوستانم که فعال فرهنگی بود این پیشنهاد را به من داد و من هم قبول کردم.


پروژکتورمان یک تلویزیون ۱۴ اینچ بود[ویرایش]

س: از اکران‌ها بگویید. فیلم‌ها را از کی می‌گرفتید. چند نفر بودید که اکران می‌کردید. دستگاه پخش از کجا آوردید؟
ـ با واسطه‌ای که در یکی از مجموعه‌های فرهنگی داشتیم فیلم‌ها را می‌گرفتیم و همراه دو سه نفر از بچه‌ها می‌بردیم داخل مساجد پخش می‌کردیم. پرژکتور نداشتیم، لپ‌تاپ هم نداشتیم، هیچی نداشتیم، یک تلویزیون خانگی بیست و یک اینچی داشتیم، یک چهارده اینچی هم داشتیم که بعضی وقت‌ها آن را می‌بردیم. تازه پنج‌شنبه‌ها‌ همان را هم نمی‌توانستیم ببریم و یکی دیگر از بچه‌ها می‌آورد. تلویزیون را توی مسجد می‌بردیم و فیلم‌ها را با دی‌وی‌دی پخش می‌کردیم. سال اول، فیلم‌ها را غیر از روستای خودمان به روستاهای اطراف هم می‌بردیم و پخش می‌کردیم. ما بیشتر برای بچه‌ها فیلم می‌گذاشتیم، یعنی بیشتر انیمیشن‌ها یا مستندهای کوتاه پخش می‌کردیم، کلّاً بزرگسالان را داخل جلسات اکران کم داشتیم.

فیلم پخش می‌شد، بحث گل می‌کرد[ویرایش]

س: اسم چند جایی را هم که اکران کرده‌اید می‌گویید. اسم فیلم‌ها هم یادت هست؟
ـ مسجد امام حسین (ع)، مسجد امام حسن (ع)، هیئت‌ها، توی دو تا از مدارس روستا هم ‌رفتیم پخش ‌کردیم. در مسجد روستایی به نام «سرگرفته» که بالای روستایمان است و سیصد چهارصد نفر جمعیت دارد، می‌خواستیم به مدرسه‌اش هم برویم اما مشکلی پیش آمد و نتوانستیم برویم. این مکان‌ها بود.
از نظر فیلم هم فیلم «راننده» بازتاب خیلی خوبی داشت، «سه هزار میلیارد چند تا صفر دارد؟» را توی روستا پخش کردیم. یک مستندی هم در مورد فتنه بود که اسمش یادم نیست، در مورد انتخابات که دارند رأی‌ها را در شورای نگهبان می‌شمارند، این را نهم دی پخش کردیم.
س: بازخورد‌ها و بازتاب‌ها چطور بود؟ وقتی فیلم‌ها برای مردم پخش می‌شد عکس العملی نشان می‌دادند؟
ـ ما فیلم‌ها را بیشتر مناسبتی، یکی دو روز قبل از مناسبت پخش می‌کردیم. مثلاً نزدیک روز قدس چند فیلم در مورد اسرائیل پخش کردیم. نزدیک نه دی هم چون بعضی‌ها فکر می‌کردند در انتخابات تقلب شده فیلم را پخش کردیم داخل بچه‌ها بحث ‌افتاد، بعضی‌ها تأیید می‌کردند، بعضی رد می‌کردند اما اکثراً آنهایی که فکر می‌کردند تقلب شده نظرشان عوض شد، می‌آمدند و این را می‌گفتند.

کار، بدون امکانات[ویرایش]

س: روشهای تبلیغاتی و اطلاع‌رسانی شما برای جشنواره چه جور بود؟
ـ مدرسه نیاز به تبلیغ نداشت.‌ همان داخل روستا یک حالت برگه A۴ می‌زدیم که می‌خواهیم این فیلم‌ها را در فلان مکان پخش کنیم و افرادی که دوست دارند می‌توانند تشریف بیاورند. فوقش هم با دستگاه مسجد اعلام می‌کردیم یا به روحانی می‌گفتیم که روز قبلش موقع نماز خواندن بگوید، شب به مسجد بیایید، فیلم داریم.
س: از تماشاچی‌ها بازخورد و نظرسنجی هم می‌گرفتید؟
ـ سال اول دیدیم کسی پیامک نظرسنجی نمی‌دهد. پیرمرد‌ها که پیرمرد بودند، بچه‌ها هم اکثراً گوشی نداشتند. یک کم فکر کردم. چیزی که اول هر فیلم می‌گفت پیامک بدهید، این را روی یک کاغذ آ شش پیاده کردم. مثلاً این فیلم چه فیلمی است و محل اکرانش کجا است. حتی شماره تلفن یا حتی شماره خانه‌شان را افرادی که دوست داشتند می‌نوشتند، می‌نوشتند که این فیلم خوب است یا متوسط است، چیزی که خودشان فهمیده بودند می‌زدند. حتی اگر سوژه‌ای هم داشتند زیرش می‌نوشتند. حتی گفته بودم پیام فیلم را هم پشت صفحه بنویسید. همه آن‌ها را جمع‌آوری کردم و برای دبیرخانه جشنواره آوردم.
س: برای بازتاب رسانه‌ای اکران‌ها چه کردید؟
ـ برای بازتاب رسانه‌ای هیچ کاری نکردیم. چون نمی‌توانستیم کاری بکنیم، اینترنت در روستا نداریم.

حالا هنری‌تر شده‌ایم[ویرایش]

س: بهترین اتفاقی که در اکرانهایی که شما و دوستانتان برگزار کردید افتاد چه بود؟
ـ بهترین اتفاق این است که خودم به سمت هنر متمایل شدم. الآن شروع کردم و به کلاس کارگردانی و نقد فیلم می‌روم. همین اتفاق برای کانون مسجد و بسیجمان هم افتاد، قبلاً خیلی از هنر استفاده نمی‌شد اما الآن حتی روحانی محلمان اگر می‌خواهد احکام بگوید، با هنر می‌گوید. چون ما غیر از فیلم‌های جشنواره عمار فیلمهای دیگری هم که در مورد احکام درست کرده‌اند برایش تهیه می‌کنیم، فیلم آموزش غسل، آموزش وضو را نشان می‌دهد و خودش هم توضیح می‌دهد، این طوری مسأله برای مردم زودفهم می‌شود.

می‌گفتند به روستایی‌ها چیزی نمی‌دهیم[ویرایش]

س: پیش می‌آمد که در اکران‌ها مشکل خاصی باشد که دقیقه نود حل شود یا حل نشود و کار لنگ بماند؟
ـ نمی‌دانم اسم این‌ها را می‌شود مشکل گذاشت یا نه، اما به هر حال برطرف شدند. وسیله نداشتیم، یا موقعی که تازه وارد این بحث پخش فیلم شده بودیم، می‌خواستیم از اکران‌ها عکس بگیریم اما دوربین نداشتیم، حتی گوشی هم نداشتیم و گوشی بچه‌ها عکس باکیفیت بالا نمی‌گرفت. بچه‌ها برای دوربین دوتا شهر را رفتند، به دورود رفتند اما دوربین پیدا نکردند به ازنا که صد کیلومتر با روستای ما فاصله دارد رفتیم، حوزه علمیه‌اش یک دوربین داشت که یک روز دست ما داد. آمدیم فیلم پخش کردیم و چندتا عکس گرفتیم. یک مشکل دیگر این بود که وقتی به شهر‌ها می‌رفتیم به ما دستگاه ویدئو پروژکتور نمی‌دادند، مثلاً به شهر زاغه رفتیم، می‌گفتند داریم ولی به روستا نمی‌دهیم. در دورود که می‌گفتند روستای شما اصلاً جزو بخش ما نیست و بروید از شهر خودتان بگیرید.
س: بالاخره گرفتید؟
ـ نه، آخرش به تلویزیونهای خودمان متوسل شدیم. موقعی که پخش می‌کردم تلویزیون خانه‌مان را می‌بردم. لپ‌تاپ گرفتیم و بیشتر با لپ‌تاپ پخش می‌کردیم، مدرسه خودش دستگاه داشت ولی دستگاه را برای بقیه اکران‌ها به ما نمی‌دادند.

اکران مردمی یعنی مقاومت در برابر مشکلات[ویرایش]

س: یک مقدار بحث را عوض کنیم. به نظر شما اصلاً چرا باید توی شهر‌ها و روستا‌ها فیلم پخش کرد؟
ـ اینکه مقام معظم رهبری می‌گوید تهاجم فرهنگی، یا روز اولی که امام خمینی وارد ایران می‌شود در مورد سینما حرف می‌زند. ما حرف امام را نفهمیدیم و بعد از انقلاب پی‌اش را نگرفتیم و سینما دست افراد خاصی افتاد. در دنیا هم همین طور است، یک افرادی فهمیدند و از لحاظ سینمایی خیلی قوی شدند، الان رسانه جهان را به دست گرفته‌اند و کل تبلیغاتشان شده سینما. مسجد کارایی‌اش را دارد، اما چون افراد یا به مسجد نمی‌آیند یا اگر کسی بیاید و نماز بخواند، فوقش دو ساعت داخل مسجد است، یعنی بیست و دو ساعتش را در خانه است و می‌تواند روزی ده ساعت ماهواره یا تلویزیون ببیند، بخواهد یا نخواهد سروکارش با هنر است. این زمینه‌ای شد که بچه‌های عمار هم به این عرصه ورود کردند. فهمیدند که با یک تیغ هم می‌شود یکی را جراحی کرد و جانش را نجات داد، هم می‌شود به شکم یکی بزنی و او را بکشی و جانش را بگیری. جشنواره عمار آمد و آن حرفهایی را که امام زد دارد پیاده می‌کند. ما می‌توانیم از این استفاده بکنیم تا مبانی و عقایدمان را ترویج کنیم، با زبان هنر کاری کنیم که مردم بیایند و پای آن بنشینند.
س: اگر بخواهی اکران مردمی را در یک جمله تعریف کنی...
ـ اکران مردمی یعنی مقاومت در مقابل مشکلات.

انتظار ما؛ آموزش[ویرایش]

س: برای ادامه کار از جشنواره عمار چه توقعی داری؟ فکر می‌کنی عمار چه کار بکند بهتر می‌شود؟
ـ توقعی که نداریم، انتظار داریم سطح کار را بالا ببرد، حتی کارگردان‌هایی را هم که شاید مذهبی نباشند وسط بکشاند، صدا و سیما را هم بیاورد وسط. بعضی‌ موقع‌ها می‌شود کاری کرد که چهار نفر آدم بنشینند و یک نظریه‌ای بدهند، بعد آن را به یک کارگردانی بدهند. نیاز نیست که حتماً مذهبی و انقلابی باشد.
نکته دوم اینکه باید یک کاری بکنند که از این مرحله فیلم پخش کردن به تولید فکر و تربیت نیرو برسد. یعنی افرادی که دارند فیلم پخش می‌کنند آموزش ببینند.
مثلاً بیایند مدرسه استانی درست بکنند، مدرسه فیلم عمار. یا داخل مرکز استان یا جایی که تقاضای زیادی دارد، بیایند مبانی انقلاب را از اول شروع کنند و با اساتید خوب بخوانند. در کنارش هم هنر بخوانند، اینکه چه جوری می‌شود فیلم مستند و انیمیشن درست کرد یاد بگیرند. چون اگر کسی مبانی انقلاب و اسلام دستش باشد می‌تواند بهتر کار بکند تا منی که از اسلام و انقلاب هیچی نمی‌دانم، اصلاً تاریخچه انقلاب را هم نمی‌دانم بیایم فیلم بسازم.
به نظر من اگر عمار اول می‌آمد این کار را می‌کرد بهتر بود. می‌آمد یک مدرسه‌های فیلم عمار درست می‌کرد. در هر استان یکی. نیرو هم می‌گرفت. اگر نیاز بود پول هم به‌شان می‌دادند. نه اینکه پول بگیرند.

دانش آموز‌ها انیمیشن می‌خواهند، جوان‌ها فیلم سیاسی[ویرایش]

س: فکر می‌کنی جشنواره عمار به علاقمند شدن بچه حزب‌اللهی‌ها به فیلمسازی تأثیر داشته باشد؟
ـ آره. خیلی تأثیر داشته. الآن ما خودمان سه نفر هستیم که داخل روستا کار می‌کنیم. از این سه نفر دو نفر عاشق فیلمسازی شده‌اند. حتی کلاس می‌رویم. دوره می‌رویم. آن یکی هم که نمی‌آمد، یواش یواش او هم دارد راه می‌افتد که توی بحث هنر بیاید.
س: پیرمرد‌ها و پیرزن‌ها بیشتر چه فیلمهایی را دوست داشتند؟ جوان‌ها، خانم‌ها، دانش آموان، این‌ها چطور؟
ـ ما داخل مسجدمان خیلی پیرمرد نداریم، افرادی هم که بودند موقع فیلم می‌رفتند. جوان‌ها و دانشجو‌ها فیلم سیاسی را خیلی دوست دارند، ما برای خانمهای روستا که بیشتر خانه‌دار هستند هم فیلم پخش نکردیم. نمی‌دانم این‌ها چه فیلمی دوست دارند. ولی دانش آموزان اکثراً انیمیشن دوست داشتند. در کل مخاطب‌ها طنز بیشتر دوست دارند اما داخل فیلم‌ها زیاد طنز نبود.
س: به نظرت بهترین مدت برای یک فیلم چه مدت است که اگر مردم ببینند، پای آن می‌نشینند؟
ـ فیلم هر چه کمتر باشد بهتر است، یعنی آن مفهومی را که می‌خواهند در یک ساعت بگذارند، اگر توی ده دقیقه بگذارند بهتر است تا اینکه فقط فیلم را طول بدهند.

اولین راهپیمایی روز قدس روستای ما[ویرایش]

س: فکر می‌کنی در روستایتان سوژه‌ای هست که اگر فیلم بشود مردم روستای خودتان یا شهرهای دیگر استقبال می‌کنند.
ـ ما در روستایمان روز قدس نداشتیم. مسجدی‌ها هم متحد نبودند، یک عده‌ای می‌گفتند ما با اسرائیل و این‌ها چه کار داریم. بعد شروع کردیم این فیلم‌ها، انیمیشن‌ها و مستندهای در مورد اسرائیل را در مسجد پخش کردیم. یک زمینه‌ای شد که مردم خودشان متمایل شدند که راهپیمایی برگزار کنند. اما بسیج گفت ما اینجا برگزار نمی‌کنیم و نزدیک پنج‌تا می‌نی‌بوس به شهر رفتند، دهیاری و شورا به شهر رفتند، حتی مدرسه هم نیرو‌هایش را به شهر برد و کسی داخل روستا نماند. بعد ده دوازده نفر از مردم جلوی مسجد آمدند، ما هم چند تا آهنگ پخش کردیم، همه مردم جمع شدند و مراسم روز قدس گرفتیم. موقعی که فیلم راهپیمایی شهر‌ها را توی تلویزیون نشان داد، دیدیم جمعیت روستای ما حتی از شهری که مردم روستای ما به آنجا رفته بودند بیشتر بود. از این سوژه می‌شود یک کاری ساخت.



جعبه‌ابزار