روستای چاهک و تاریخ قوم خلج


روستای چاهک و تاریخ قوم خلج
روستای چاهک با وسعتی حدود ۳۵ کیلومتر مربع ( ۳۵۰۰ هکتار) و جمعیتی بر اساس سر شماری سال ۱۳۸۵ تعداد ۳۹۵ نفرجمعیت دارد و تعداد ۱۳۰ خانوار در آن ساکن میباشند.از توابعه دهستان قاهان بخش خلجستان قم میباشدو در۳۰و۵۰ درجه طول شرقی نسبت به نصف النهار مبدا ۷۶و۳۴درجه طول شمالی نسبت به خط استوا قرار گرفته است که این روستا و بخش قبل از انقلاب جزء شهرستان تفرش استان مرکزی قرار داشت که بعد از انقلاب از شهرستان تفرش منتزع و به شهرستان قم ملحق گردید که یکی از روستاهای ییلاقی استان کویری قم محسوب میشود این روستا به واسطه کوچ نشین بودن این اقوام به دوره غزنویان و سلجوقیان میرسد که پس از تبعید یا کوچ نشینی در این منطقه مسکن گزیده اند و تا بحال توسط کشاورزی و دامداری امرار معاش مینمایند . در اوایل انقلاب و قبل از آن بدلیل کمبود کار و ادامه تحصیل خیلی از جوانان روستا به شهرهای قم و تهران مهاجرت نمودند و مشغول کار و ادامه تحصیل شدند ودر همانجا ساکن میباشندوثمره تحصیل چندین دکتر،مهندس، روحانی و دبیرآموزش و پرورش و استاد دانشگاه میباشند که در کشور مشغول خدمت رسانی به دیگر هموطنان میباشند آمار دقیقی جهت بر آورد جمعیت شهری فعلا وجود ندارد و طبق نظرات غیر رسمی حدود ۲۰۰۰ نفر از اهالی این روستا در شهرهای قم و تهران وساوه و سایر شهرهای ایران زندگی میکنند.جا دارد در اینجا با اقوام خلج کمی آشنا گردیم که عمده سکنان این روستا را این قوم تشکیل میدهند قوم خَلَچ یا قوم خُلچ یا قوم خُولج یا قوم قالاج به باقی ماندگان قوم هپتالیان گفته می‌شود. در واقع آنان شعبه‌ای از یک قوم قدیمی ترک هستند که در سالهای ۵۵۵ میلادی تحت عنوان خولِس نامیده می‌شدند. این زمان قبل از ظهور ترکان و اضمحلال حکومت هپتالیان در غرب آلتایی بود. خلج‌ها به عنوان طرفداران وفادار حکمران ترکان غربی به نزد فرستادهٔ روم آمدند. خلج‌ها طایفه‌ای باشند از صحرانشینان و ترکان. خلج به گروهی از مردم و دسته‌ای از ترک‌ها اطلاق می‌شود. نشانه‌هایی تاریخی نشان می‌دهد که خلج‌ها احتمال دارد در اصل مردمی آریایی‌نژاد و گروهی از سکاها بوده‌اند که در آسیای میانه ترکی‌زبان شده‌اند. محمود کاشغری در دیوان لغات‌الترک(که در اواسط قرن پنجم هجری تألیف شده) در شرح لغت ترکمان، خلجها را از اقوام اوغوز ساکن اویغورستان(سین‌کیانگ فعلی) می‌داند و با اشاره به جدایی خلج‌ها از سایر ترکمانان آنان را دو قبیله از بیست‌ و چهار طایفه ترکمن دانسته است؛ جز آنکه دو قبیله از خلج از ایشان ممتاز شدند به برخی چیزها؛ لذا آن دو قبیله دراعداد ایشان شمرده نمی‌شوند بسیاری از خلج‌ها در حمله یعقوب صفاری به افغانستان قتل عام شدند؛ ولی در دولت سامانیان و غزنویان این تیره از ترکان وارد اردو شدند. غوریان در لشکرکشی‌های خود ازافراد قبیله خلج بهره می‌گرفتند و سلطان غیاث الدین محمود موفق شد درسال ۶۰۲هجری قمری/۱۲۰۶میلادی با مساعدت خلجها در فیروزکوه قدرت را به دست آورد. خلج نام قبیله ترک و اسم ترکی آن (Qalaç) قلچ است. این قبیله از قرن چهارم در جنوب افغانستان بین سیستان و هند ساکن بوده‌اند. ابن خردادبه آنها را در شمار قبایل ترک استپ‌های آسیای میانه آورده‌است. به گفته او منزلگاه‌های زمستانی آنها در آن سوی (سیر دریا) در ناحیه تلاس در مجاورت زمینهای قرلق واقع بوده‌است. قرلق، قرلغان، قرلغ و قرلیغ همه اشکال مختلف یک کلمه‌اند و آن قبیله‌ای بوده‌است از اتراک در شمال و شمال شرقی ماوراءالنهر معروف به حسن صورت ، طول قامت و تناسب خلقت و همچنین آنها در این سوی جیحون در سواحل جنوبی و غربی آن زندگی می‌کرده‌اند. ابن‌اثیر در مورد مرگ یعقوب لیث (۲۶۵هجری/۸۷۹ میلادی) آورده‌است که امیر صفاری در جریان فتوحاتش در شرق افغانستان به زنبیل یا حاکم محلی در زمین داور حمله کرده و خلج‌ها (الخلخیه) و مردم زابلستان را تحت انقیاد در آورده بود.این مطلب را تاریخ سیستان با ذکر پیکارهای یعقوب علیه خلجها و ترکان تأیید می‌کند. گروه‌های موسوم به خلجی اکنون در افغانستان زیست می‌کنند که به ترکی کهن خلجی سخن می‌گویند. در منابع اسلامی موطن ترکان ساکن حد فاصل سیستان تا هندوستان و تخارستان و افعانستان جنوبی خلجستان کبیر نامیده شده‌است. ابوالغازی بهادر کتاب شجره تراکمه به روایت ابوالفضل بیهقی سلطان محمود در حمله به هندوستان بسیاری از خلجها را در اردوی خود از حوالی خراسان به هندوستان برد و آنان را با غوریان متحد ساخت و شماری از آنان را در بنگال ساکن کرد. خلج نام طایفه‌ای است معروف و در آن موقع در ناحیه زمین داور سکنی داشته‌اند. در برخی از کتب تاریخی مانند ظفرنامه شرف‌الدین یزدی و تاریخ گیتی‌گشا از پراگندگی خلج‌ها در اطراف ساوه، قم و کاشان سخن رفته‌است. زین‌العابدین شیروانی از پراکندگی خلجها در ایالت فارس، عراق عجم، خراسان، کابل و توران (آسیای میانه)سخن گفته‌است. اصطخری نیز مکان خلج‌ها را زمین داور و آنها را مهاجران قدیمی به این منطقه دانسته و گفته‌است که آنها گله‌دار بودند و نیز آداب و رسوم ترکی، وضعیت ظاهری و زبان خود را حفظ کرده بودند. صاحب فارسنامه ناصری از پراکندگی آنان در میان قشقاییان خبر داده و از دو خان‌نشین خلجستان به سرپرستی حاج‌علیقلی‌بیگ و میرزاقاسم‌بیک صحبت کرده‌است. حدودالعالم خلج را رعایای گله‌دار منطقه غزنه - البته به صورت گروههای متفرق در بلخ و تخارستان و بخشهایی از بست - به شمار آورده‌است. محل عمده سکونت خلج‌ها در مرکز ایران است که هنوز هم تحت نام (خلجستان) شناخته می‌شود. خلجستان از بخش‌های شهر قم است که از شمال به جعفرآباد و از خاور و جنوب به حومه قم از جنوب باختری به شهرستان آشتیان و از باختر به شهرستان تفرش محدود می‌گردد. جمعیت بخش خلجستان بر اساس سرشماری سال ۱۳۷۰ برابر است با ۱۴۲۸۸ نفر. منطقه‌ای کوهستانی که در جنوب غربی تهران در مسیر همدان و در غرب ساوه واقع شده‌است و قسمت عمده شهرستانهای اراک و ساوه در استان یا ایالت مرکزی را در بر می‌گیرد. نه تنها در این منطقه بلکه در نواحی مجاور واقع در ایالت بختیاری از مناطق زاگرس مرکزی روستاهایی با نامهایی مانند خلج, خلج‌آباد و غیره مشاهده می‌شود که حاکی از منزلگاه‌های قدیمی‌تر اعضای قبیله خلج است. مطالعاتی که‌از منابع بعد از اسلام به عمل آمده، نشان می‌دهد که خلج‌ها در سده‌های نخستین‌اسلام در سه منطقه می‌زیسته‌اند: در نیمهٔ قرن هفتم میلادی دسته‌ای از اقوام خلج و اوغوز در سیستان و کابل ساکن شدند و گروهی از آنان در قرن هشتم میلادی در هندوستان سلسلهٔ ترک شاهی را تأسیس نمودند که بروی سکه‌های‌آن‌ها به رسم سایر قبایل ترک روی تاج پادشاه شکل گرگ ترسیم شده بود. البته خلج‌ها بعد از اسلام نیز در هندوستان حکومتی به نام «سلسلهٔ خلجیان‌» تشکیل داده‌اند.
اقوام خلج، در زمان غزنویان علیه سلطان مسعود غزنوی قیام کردند، و در پیروزی سلجوقیان بسیار تأثیرگذار بودند، سرانجام نیز همراه سلجوقیان به عراق عجم‌(اراک) آمده، ابتدا در خرقان ساوه ساکن شده‌اند. خلج‌ها در زمان هجوم چنگیزخان مغول به همراه خوارزمشاهیان از سمرقند دفاع کردند و به اتفاق ترکمانان سپاهی به فرماندهی «سیف‌الدین قراملک» جهت حمایت از سلطان جلال‌الدین خوارزمشاه تشکیل داده، در جنگ پروان، مغولان را سخت شکست دادند. ترکی خلجی لهجه مستقلی دارد و قدیمی‌ترین لهجه ترکی بوده، از نظر زبانشناسی دارای اهمیتی خاص است.زبان خلجی یکی از زبان های آلتایی و تنها عضو خانواده آرگو (آرغو) ازخانواده زبان های ترکی است. در حقیقت خلجی ادامه گویش ترکی باستان آرغو است. خلج‌ها از آسیای میانه به سوی غرب آمدند و یکی از نخستین قبایل ترک بودند که از آمودریا گذشتند و روانه مناطق غربی شدند. بیشتر در غزنین افغانستان و استان مرکزی و استان قم ایران سکنی گزیدند نشانه‌هایی تاریخی نشان می‌دهد که خلج‌ها احتمال دارد در اصل مردمی آریایی‌نژاد و گروهی از سکاها بوده‌اند که در آسیای میانه ترک‌زبان شده‌اند. مردم خلج از نظر فرهنگی ایرانی محسوب می شوند.امروزه زبان خلجی در معرض انقراض قرار دارد و جای خود را بین نسل جدید خلجی‌ها به فارسی داده است. نسل جدید تنها در حد درک مطلب با این زبان آشنائی دارند و دیگر در میان خود از این زبان استفاده نمی‌کنند. بر اساس آمار سایت اتنولوگ تعداد گویش وران زبان خلجی در ایران ۴۲٫۱۰۰ نفر می‌باشد. به استناد نویسندهٔ کتاب المسالک و الممالک، خلج‌ها: «انسان‌هایی مهربان، خوش‌خلق و مهرورز بودند و سرزمین آن‌ها نیز از آبادترین و غنی‌ترین سرزمین‌های ترک است». پروفسور فاروق سومر، نویسندهٔ کتاب اوغوزها نیز، خلج‌ها را نیک خوی‌ترین قبایل ترک خوانده‌است ویژگی های زبان خلجی به نظر پرفسور گرهارد دورفر (Gerhard Doerfer) مهم‌ترین ویژگی زبان ترکی خلجی درآن است که بسیاری از ویژگی‌های ترکی باستان را در آواها حفظ کرده‌است؛ به عنوان مثال حرف «ه» که از دوران پروتو تؤرک باقی مانده و قبلاً هم «پ» بوده‌است. بنابراین ترکی خلج از ترکی قدیم یعنی زبان گوک تورک‌ها (اشاره به امپراطوری گؤک تؤرک در زمان باستان بمعنی ترکان آسمانی) که درکتیبهٔ اورخان باقی مانده‌است، قدیمی‌تر است. همچنین پرفسور دورفر با مشاهدهٔ پاره‌ای ویژگی‌های مشترک ترکی خلجی و ترکی قدیم آرغو به این نتیجه رسیده‌است که خلج‌های مرکز ایران فرزندان همان آرغوها هستند. ویژگی‌های این زبان بدین صورت است: .صدای(د)به مشابه ترکی باستانی در ترکی خلجی نیز باقی مانده و به (ی) تبدیل نشده؛ مانند:هاداق (آیاق=پا)/ هادوری (آیری=جدا)/ اودانماق (اویانماق= بیدار شدن). این عدم تغییر در صدا در زبانهای ترکی موجود فقط در ترکی تووا در جنوب سیبری باقی مانده‌است. حرف (ی) در اکثر کلمات باقی مانده و از بین نرفته‌است؛ مانند: ییل(ایل=سال)، یپلیک (ایپلیک = طناب). حروف (ق) و (گ) مانند گذشته باقی مانده‌اند و از بین نرفته‌اند؛ مانند: سیچقان (سیچان = موش)، تاووشقان /تؤوشقان (دؤوشان = خرگوش)، یونگ (یون = پشم)، قیسقه (قیسسا = کوتاه)، کورگئگ (کوره ک = پارو). در انتهای بسیاری از کلمات هنوز کسره و فتحه استفاده می‌شود و به (ایی تغییر نکرده‌است)؛ مانند: تیشه (دیشی = مونث)، تره (دری = پوست) آلتا (آلتی = شش). در ترکی خلجی به جای کلمه (دییل یا دییر) به معنای (نیست) مانند ترکی قدیم از کلمه (داغ یا دَق) استفاده می‌شود. صامتها (کوتاه، بلند، دیفتونگ) هنوز به شکل ترکی باستانی باقی مانده، در حالی که در اکثر زبانهای ترکی این صامت‌ها کوتا یا نسبت به قبل کوتاه‌تر شده‌اند؛ مانند:اوون (اون = دَه)، هئو (ائو= خانه) کؤز (گؤز = چشم)، قول (قُل = بازو)، یورقان (یُرقان = لحاف). «ه» اول کلمات از دوران ترکی مادر (قبل از ترکی قدیم قرون ۷-۶م) باقی مانده، در حالی که در سایر زبانهای ترکی بسیار نادر است؛ مثلاً هاز(آز = کم)، هاقاچ (آقاج = درخت)، هوزوم (اؤزؤم = انگور)، هئو (اِئو = خانه) ، هوچاق (اوجاق)، هتک (اتک = دامن). حرف(ک)نیز در اول بسیاری از کلمات باقی مانده و به (گ)تبدیل نگردیده‌است؛ مانند:کؤن / کین (گؤن=آفتاب، روز)، کئچه (گئجه = شب)، کؤرمک (گؤرمک = دیدن)، کؤز/کئز (گؤز=چشم). دیگر ویژگی زبان خلجی وجود حرف (ت) در اول کلمات به جای حرف (د) است؛ مانند:تیل (دیل = زبان)، تیش (دیش = دندان) تؤش (دوش = سینه)، تیرناق (دیرناق = ناخن)، تیز (دیز= زانو)، تؤرت (دؤرت=چهار). در وسط کلمات حرف (غ) به صورت (ق) تلفظ می‌شود؛ مانند:بوقاز (بوغاز= گلو). کلماتی که در ترکی آذربایجانی به (خ) ختم می‌شوند، در خلجی به (ق) ختم می‌شوند؛ مانند: توق (توخ = سیر)، قولاق (قولاخ = گوش)، بارماق (بارماخ = انگشت)، تورپاق (تورباخ = خاک)، اوزاق (اوزاخ = دور). در ترکی خلجی پسوند مفعولٌ عنه (از) مانند ترکی قدیم (دا) یا (ده) است، در حالی‌که در ترکی امروزی، (دان) و (دن) است؛ مثال: بیز او بؤز سودا ایچتیک. (ما از آن آب خنک نوشیدیم). نئرده کئلی یورین؟ (از کجامی آیی؟). حرف (نی) ترکی قدیم که در ترکی اوغوز و بسیاری لهجه‌های دیگر به (ی) تبدیل شده، در ترکی خلج مانند ترکی قدیم آرگو به (ن) تبدیل شده‌است. مانند: کون / قون = گوسفند که در ترکی قدیم، کونی / قونی و در ترکی امروزی کویون و در لهجه آذربایجانی قویون گفته می‌شود.
برگرفته از ويكي پديا
↑ایرانشهر در جغرافیای بطلمیوس، ص ۱۵۹
↑ برهان قاطع تألیف محمد حسین‌ بن‌ خلف‌ تبریزی متخلص به برهان، کتابخانه زوار، تهران، تصحیح دکتر محمدمعین
↑ شرح الیمینی المسمی بالفتح‌ الوهبی علی تاریخ ابی‌ نصر عتبی للشیخ منینی نشر جمعه‌ المعارف
↑ Bosworth, C.E.; Doerfer, G. « K̲H̲alad̲j̲.» Encyclopaedia of Islam, Second Edition. Edited by: P. Bearman , Th. Bianquis , C.E. Bosworth , E. van Donzel and W.P. Heinrichs. Brill, ۲۰۰۸. Brill Online. UNIVERSITEITSBIBLIOTHEEK LEIDEN. ۰۴ November ۲۰۰۸ ↑ دیوان‌لغات‌الترک محمود بن‌ حسین‌ بن‌ محمد کاشغری، ترجمه و تنظیم و ترتیب الفبایی محمددبیرسیاقی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۵
↑ حدودالعالم من المشرق الی المغرب مؤلف گمنام، ۳۷۲ ه.ق
↑ طبقات ناصری، تألیف ابوعمر منهاج‌الدین سراج جوزجانی
↑ دکتر محمدمعین در حاشیه برهان قاطع
↑ المسالک‌ و الممالک، ترجمه دکتر حسن‌ قره‌ چانلو، نشر چاپخانه مهارت، چاپ اول، ۱۳۷۰
↑ ر.ک :خاتمی، احمد، شرح مشکلات تاریخ جهانگشای‌ جوینی بر اساس نسخه علامه محمدقزوینی، مؤسسه فرهنگی و انتشاراتی پایا، چاپ اول ۱۳۷۳
↑ بنگرید به حاشیه صفحه ۳۳۹ ج. دوم جهانگشای‌ جوینی، چاپ لیدن به تصحیح علامه میرزا محمدقزوینی و دایرةالمعارف اسلامی ذیل کلمه قرلق به قلم بارتولد
↑ ابن‌اثیر، تاریخ بزرگ اسلام و ایران ترجمه عباس‌ خلیلی. انتشارات کتب ایران ج۱۲ ص ۴-۱۷۳
↑ تاریخ بیهقی، ابوالفضل‌ محمد بن‌ حسین‌ بیهقی، به تصحیح و اهتمام دکتر غنی و دکترفیاض، انتشارات خواجو، تهران ۱۳۷۰
↑ همان پاورقی ص.۶۶۲
↑ ج۲، ص۵۷۳
↑ چاپ سعید نفیسی تهران ۱۳۱۷، ص۲۶۳
↑ بستان السیاحه، چاپ تهران، ۱۲۱۵ ه.ق ۲۷۳
↑ مسالک و ممالک
↑ فارسنامه ناصری، چاپ ۱۳۱۳.ص۲۸۴
↑ حدودالعالم مینورسکی
↑ فرهنگ جغرافیایی قم و اراک انتشارات جغرافیایی وزارت دفاع ج۲ ص۳-
↑ لغتنامهٔ دهخدا، درآیهٔ نهر خلج
↑ همان · ↑ اقتباس از فصل اول کتاب خلج‌ها یادگار ترکهای باستان، علی‌اصغر جمراسی



جعبه‌ابزار