ساختار اجتملاعی جامعه عشایری ایران
خانواده در جامعه عشایری ایران[ویرایش]
خانوادهٔ هستهای یا زن و شوهری
خانواده گسترده
تقسیم کار در خانواده عشایری[ویرایش]
کار زن
کار مرد
کار کودکان
بنکو[ویرایش]
عوامل مؤثر در تشکیل بنکو
پیدایش بنکوهای جدید
تیره[ویرایش]
قشربندی اجتماعی در جامعه عشایری ایران[ویرایش]
قشر اول
قشر دوم
قشر سوم
نظام اجتماعى جامعه عشايرى ايران بر اساس سلسلهمراتب اجتماعى متعددى قرار دارد که گاه تا هفت رده را دربر مىگيرد. بر اساس همين ردهبندي، بين گروه کثير از خانوادههاى هستهاى و کل جامعه عشايرى پيوند برقرار مىشود که بقاء و موجوديت ايل بدان بستگى دارد.
مثلاً ايل بختيارى از چند رده تشکيل مىشود که به ترتيب از بالا به پائين عبارت است ايل طايفه - تيره - تش - اولاد - بهون (خانواده) و همچنين در ايل قشقائى سلسلهمراتبى بدينشکل مىبينيم: ايل، طايفه، تيره، بُنکو (بولوک) او (خانواده) ساير ايلات ايران نيز سلسلهمراتب و ردهبندىهاى کم و بيش مشابهى دارند. اين ردهبندىها براى پارهاى از ايلات کمتر و براى برخى بيشتر است.
بهعلاوه اصطلاحاتى که براى اين گروهبندىها بهکار مىرود يا اغلب در ميان ايلات مختلف برحسب گويشهاى محلى خاص آنها تفاوت مىکند. مثلاً در ايل بختيارى براى گروهى مرکب از تعدادى خانواده که باهم داراى روابط خويشاوندى نسبى هستند و در مجموع يک شبکه خويشاوندى پدر تبار را تشکيل مىدهند، اصطلاح اولاد بهکار مىرود، در حالىکه لُرها بهجاى اين مفهوم واژه دودمو (Doudemu)(بهنظر مىرسد که دودمو (Dudemu) معادل همان دودمان فارسى است). و قشقائى هابنکو (BONKOU) عربهاى خوزستان بنت عم ترکمنها او به (OBBEH) بهاروندىها بووه ( BOUWAH) بچاقچىها - ايشوم (Eyshoum) بهکار مىبرند. در ايل باصرى هم معادل اين کلمه اصطلاح اولاد بهکار برده مىشود. در پارهاى از ايلات و عشاير ايران واحدهاى مذکور لزوماً يک شبکه خويشاوندى را تشکيل نمىدهند مثلاً در ايل بچاقچى ايشوم ترکيب ثابتى ندارد - ممکن است از تعدادى خانواده که با هم داراى روابط خويشاوندى هستند تشکيل گردد يا اينکه چند خانواده با توافق هم يک ايشوم را بهوجود آورند و دامهاى خود را در يک گله گردآوردند (۱) و مشترکاء از آن بهرهبردار نمايند.
(۱) . مجموع مقالات مردمشناسى دفتر دوم ايلات و عشاير ۱۳۶۲ ص ۱۰۱ و کوچنشينى در ايران ص ۱۶۱.
بدينترتيب خانوادههاى عضو يک ايشوم شريک گله هستند ممکن است اين خانوادهها باهم داراى روابط خويشاوندى باشند و بر روى هم يک شبکه خويشاوندى نسبى و سببى را بهوجود آوردند و ممکن است از مجموعهاى از خانوادههاى خويشاوند و غيرخويشاوند که بر اساس توافق جمع آمدهاند پديد آيد. اما ايشوم داراى کارکرد اقتصادى نيز است که بهاقتضاءِ شرايط خاصى بهوجود مىآيد نظير مال در ايل بهمئى که اساساً نوعى گروه تعاونى سنتى در امور دامدارى است. مال از اجتماع چند خانواده هستهاى تشکيل مىشود که معمولاً هرکدام در چادرى (بهون) بهسر مىبرند و دامهاى خود را در يک گله گرد مىآورند و مشترکاً از آن بهرهبردارى مىکنند. از آنجاکه در تشکيل مال که يک واحد تعاونى مبتنى بر اقتصاد دامى است - سازگارى روانى ميان خانوادهها ضرورت دارد. شناخت متقابل ميان خانوادههاى عضو و در نتيجه وجود خويشاوندى که مبتنى بر شناخت متقابل ميان خانوادهها است اهميت پيدا مىکند. بههمين جهت هرچند ممکن است در تشکل ايشوم يا مال اعضاءِ غيرخويشاوند هم بهعلت سازگارى و توافق ميان خانوادهها شرکت داشته باشند ولى (نظير بنهبندى در امور زراعي) در تشکيل مال و ايشوم خويشاوندى سهم اساسى دارد - بنابراين ممکن است ايشوم در مجموع بر يک شبکه خويشاوندى منطبق باشد.
در عشاير ايران سازمان ايلى نظامى است که خانواده هستهاى (زن و شوهري) با واسطه آن به مجموعه ايل مرتبط مىشود و نيز به مدد اين سازمان ايل قادر است وظايف ويژه خود از جمله جنگ، حفظ امنيت، تقسيم مراتع، کوچ و دامداري، را انجام دهد. افزون بر اين همين سازمان است که يگانگى ايل را تضمين مىکند.
زيرا يکپارچگى ايل نمىتواند تنها برپايه وحدت قومى (لر و کرد و ترک و عرب و بلوچبودن) استوار باشد چنانچه ديديم بسيارى از ايلات ايران از طوايف و تيرههائى تشکيل شدهاند که از قوم واحدى نيستند يا برعکس از يک قوم، حتى هنگامىکه افراد آن در جوار هم بهسر مىبرند چندين ايل برخاسته است. (ايلات و عشاير انتشارات آگاه، سال ۱۳۶۲ ص ۴۳).
سازمان ايل بر اساس ردهبندىهائى است که به خانواده منتهى مىشود. خانواده کوچکترين واحد اجتماعى و هسته اصلى جامعه ايلى است. ساخت اجتماعى جامعه از واحد اجتماعى خانواده آغاز مىشود بهتدريج به واحد بزرگ و بزرگتر مانند: بنکوپاتش تيره - طايفه و ايل و بالاخره در مواردى به اتحاديه ايلى ختم مىشود. هرکدام از واحدهاى کوچک در درون واحد بزرگتر قرار دارد. مىتوان ساخت اجتماعى جامعه عشايرى را بهصورت مجموعه دايرههاى متحدالمرکزى بهنظر آورد که در مرکز آن خانواده هستهاى بهشکل و دايرههاى بهترتيب محيط برهم قرار دارد تا به دايره بزرگ منتهى مىشود هرچه از پيرامون دايره بزرگ به مرکز دايرهها نزديکتر شويم همبستگى ميان افراد بيشتر روابط نزديکتر و صميمانهتر مىشود (۲) و آن عصبيتى که ابنخلدون مطرح مىکند و معتقد است که در جامعه باديهنشين بيشتر از جوامع شهرى است. در جامعه ايلى نيز هرچه از سطوح بالا به سطوح پائين بهعبارت ديگر هرچه از پيرامون به مرکز نزديکتر شويم، عصبيتها محکمتر نيرومندتر و شديدتر خواهد بود.
بهعلاوه محدوديت تدريجى قلمرو واحدهاى اجتماعى درون ايلى هرچه به مرکز دايره و سطوح پائين نزديک شويم بر اثر کمى نسبى تعداد خانوادهها روابط خويشاوندى ميان اعضاء روشنتر و شناخته شده است، بهتدريج که از پائين به بالا برويم يعنى از مرکز دور شويم بهعلت گستردگى جامعه و کثرت خانوادهها، روابط خويشاوندى بهصورت مبهم درمىآيد بهکلى از نظر پنهان و مستور مىماند. يکى از محققان معتقد است که سازمان ايل در ردههاى پائين عمدتاً بر خويشاوندى نسبى استوار است و در ردههاى بالا بر اتحاد ادارى و سياسى قرار دارد(ايلات و عشاير انتشارات آگاه، سال ۱۳۶۲ ص ۳۴). ضمن تأييد اين واقعيت شايد بتوان گفت در پارهاى از ايلات در ردههاى پائين ميان خانوادهها از جهت اينکه با نسلهاى گذشته فاصله چندان زيادى وجود ندارد نوع پيوندهاى خويشاوندى آشکار است پس از آن روابط خويشاوندى با گذشت نسلهاى متعدد مستور مىماند و بهصورت پنهان درمىآيد. چنانچه افراد ايل يا طايفه نسبت به وجود و نوع روابط خويشاوندى خود با ديگر اعضاء تا سطح اولاد، آگاهى دارند و از آن پس هرچه بهسوى رده بالاتر نزديک مىشويم بهعلت گسترش تدريجى قلمروهاى تيره - طايفه و ايل پيوندهاى خويشاوندى در ابهام باقى مىماند و جنبه افسانهاى يا نيمه افسانهاى پيدا مىکند.
(۲) . سکندر امانالهى بهاروند کوچنشين در ايران بنگاه ترجمه و نشر کتاب، سال ۱۳۶۰ ص ۱۵۴.