سمیه ابراهیمی


بی آلایش ترین قهرمانی
گفت وگو با سمیه ابراهیمی پس از ایستادن روی سکوی نخست ورزش های بومی
او زیبایی‌های زندگی را نه در زندگی با شهرنشینان بلکه در همجواری با زنان روستا آموخت و یاد گرفت که دنیا ارزش غصه ثروت و مادیات را ندارد و هستند زنان و مردمانی که با اندک داشته‌ای زندگی را از زاویه‌ای دیگر می‌بینند.
به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، اصالتش را بعد از سال‌ها زندگی شهرنشینی فراموش نکرده و هنوز خود را یک زن عشایر می‌داند. بانوی اردبیلی که صداقت و صمیمیت را از زنان خطه عشایر یاد گرفته با پشتکار و اراده‌ای قوی توانست دلاوری‌ها و جسارت زنان عشایر را به گونه‌ای دیگر معنا کند، زمانی که سوار بر اسب در دشت‌های سرسبز اردبیل می‌تازد غروری مضاعف مملو از شادی و هیجان وجودش را فرامی‌گیرد.
او زیبایی‌های زندگی را نه در زندگی با شهرنشینان بلکه در همجواری با زنان روستا آموخت و یاد گرفت که دنیا ارزش غصه ثروت و مادیات را ندارد و هستند زنان و مردمانی که با اندک داشته‌ای زندگی را از زاویه‌ای دیگر می‌بینند دلخوشی زنان عشایری با زنان شهری تفاوت اساسی دارد؛ نه از چشم و هم چشمی و نه از خریدهای رنگارنگ و خانه‌های پر زرق و برق خبری است.
آن‌ها پس از ساعت‌ها کار شبانه روزی با بازی‌های سنتی شادی را در زندگی تقسیم می‌کنند.جایی که در فضای دور از زندگی شهرنشینی، باشگاه‌های ورزشی مجهز به انواع لوازم ورزشی وجود ندارد اما زنان عشایر، غم نداشتن امکانات شهرنشینان را نخوردند و با همان بازی‌های محلی و بومی که نه به امکانات ورزشی خاصی نیاز داشت و نه هزینه زیادی می‌خواست توانستند عنوان بانوان ورزشکار روستایی را با اجرای انواع بازی بومی مانند طناب‌کشی، دانتلان، هفت سنگ، بش داش، اسب سواری و ققاچ و... از آن خود کنند.
ورزش‌هایی از جنس شادی
سمیه ابراهیمی یکی از بانوان نمونه‌ای است که با تلاش و پشتکار در مسابقات بازی‌های روستایی و عشایری چندین بار روی سکوی نخست قهرمانی ایستاد. او که ذره ذره وجودش به زندگی و ساده‌نشینی روستائیان گره خورده است با یادآوری فضای عشایری برق زندگی در چشمانش جرقه می‌زند می‌گوید: «از همان کودکی به زندگی روستایی علاقه داشتم به محض این‌که پایم به روستا می‌رسید اسب عشایرها را می‌گرفتم و اسب سواری می‌کردم. اسب سواری از تفریح‌های لذت بخش زندگی‌ام بود.
آرزوی قهرمان سوارکاری شدن از کودکی در ذهنم ریشه دوانده بود تا این‌که ۱۰ سال قبل ورزش سه گانه را که همان پرتاب وزنه،تیراندازی روی اسب (قیقاچ) و اسب سواری است به عنوان رشته تخصصی بازی‌های بومی و عشایری انتخاب کردم.» کسب مقام دوم مسابقات سه گانه در سمیرم اصفهان، مقام نخست سه گانه در سلطانیه زنجان، رتبه اول اسب سواری در مسابقات منطقه یک کشوری و مقام اول منطقه یک کشوری در سه گانه از جمله افتخاراتی است که سمیه ابراهیمی در کارنامه زندگی ورزشی‌اش ثبت کرده است.
طعم شیرین زندگی عشایری را کنار پدر و مادری با ریشه عشایری حس کرده بود و حس غرور و شادی با پوشیدن پیراهن‌های بلند رنگی در درونش زنده می‌شد. این بانوی اردبیلی که در مسابقات جام نوروزی روستای «تکله کندی» پارس آباد اردبیل قهرمان اسب سواری و قیقاچ شد،درباره تفاوت ورزش‌های بومی با سایر ورزش‌ها می‌گوید: ورزش‌های بومی ویژگی‌های خاص خودش را دارد و اصولاً با ورزش‌های شهری تفاوت اساسی دارند.
برخلاف این‌که در ورزش‌های شهری رقابت حرف اول را می‌زند ولی در ورزش‌های سنتی هیچ‌گونه هجوم و حمله‌ای نیست و همین نداشتن جو رقابت روحیه ورزشکاران روستا را افزایش می‌دهد.ورزشکاران عشایری به خاطر آب و هوای پاک از سلامت جسمی خوبی برخوردارند و آمادگی روحی و بدنی کافی برای شرکت در بازی‌های بومی دارند. زنان عشایر پا به پای مردان از طلوع خورشید تا تاریکی هوا کار و فعالیت دارند و همین فعالیت‌های سنگین روزمره و سوارکاری در طول روز بهتر از هر دستگاه ورزشی آمادگی بدنی آنان را زیاد می‌کند.
تمرینات ورزشی زنان عشایری در دشت‌های پهناور و بدون حضور مربی صورت می‌گیرد و این تمرین و آمادگی بدنی روزانه باعث می‌شود که هرگز از اسم مسابقه هراسی نداشته باشند. بازی‌های بومی و محلی که گاهی در قالب مسابقات روستایی برگزار می‌شوند برخلاف سایر ورزش‌ها به دور از حاشیه هستند. «معتقدم با حاشیه نمی‌توان ورزش کرد و روحیه ورزشکار که گاهی مهم‌تر از آمادگی بدنی است با برخی حاشیه‌های ورزشی تضعیف می‌شود، نبود حس رقابت باعث شده تا هرگز استرسی را در طول مسابقات تجربه نکنم حتی وقتی به عنوان تیم مهمان به سایر استان‌ها سفر می‌کردیم لذت و شادی بیشتر از رقابت در طول مسابقه جریان داشت و بازی‌ها بیشتر شبیه به بازی دوستانه هستند
. به طور مثال زنان با بازی سنتی عروس برون که در آن عروس سوار بر اسب شده عروس را با سور و سات بدرقه می‌کنند و آوازهای محلی می‌خوانند تصویر تازه‌ای از بازی و هیجان را خلق می‌کنند. خاطرات خوش مسابقات با بازی عروس برون پایان می‌پذیرد اما این فضا در سایر ورزش‌ها به چشم نمی‌خورد زیرا همه به فکر رقابت و کسب مدال هستند.
سالی که در مسابقات تهران به عنوان عروس عشایر انتخاب شدم و عموهای فیتیله‌ای نیز عروس عشایر را در برنامه شان نشان دادند خاطره دلنشینی است که هرگز فراموشم نخواهد شد و عروس عشایری بودن برایم افتخار است.»
الگوهای تمام عیار
«زنان عشایری با همان لباس‌های محلی در مسابقات شرکت می‌کنند و زندگی کنار آن‌ها ذوق زده‌ام می‌کند و روحیه شادابی می‌بخشد. در همنشینی با زنان عشایر ساده زیستن را یاد گرفتم. آنها با اندک امکاناتی برای خودشان سرگرمی ایجاد می‌کنند گاهی دورهم جمع می‌شوند و بش داش بازی می‌کنند گاهی به دل صحرا می‌زنند و صحنه‌های بی‌نظیری از بازی قیقاچ را به تماشا می‌گذارند، اگرچه در شهر زندگی می‌کنم اما شاید باورش کمی سخت باشد دلم می‌خواهد در آینده تنها عروسی باشم که نه از روستا به شهر بلکه از شهر به روستا مهاجرت می کند.»
مربی دوو میدانی اردبیلی می‌گوید: «ورزش‌های بومی نیز مانند سایر ورزش‌های دیگر گاهی جان ورزشکار را به خطر می‌اندازند، برای شرکت در مسابقات سه گانه چند روزی را مهمان اهالی سمیرم بودیم، بعد از ظهر روز مسابقه که در دوگانه اول شده بودم، می‌خواستم برای آمادگی بیشتر اسب سواری کنم. همراه با اعضای تیم و مربی‌ام به اصطبل رفتیم و در آنجا اسبی را برای سوارکاری دادند، صاحب اصطبل با تصور این‌که شرکت کنندگان می‌توانند اسب‌های پرشی سوار شوند اسب پرشی داد.
به محض این‌که سوار بر آن شدم در چشم برهم زدنی اسب از محوطه خارج شد، صدای تشویق‌های اعضای تیم را از دور می‌شنیدم که ناگهان اسب به سمت جایگاهی که تخته قرار داشت دوید و خواست از روی مانع پرش کند می‌دانستم اگر خودم را از روی اسب پایین نیندازم جانم به خطر می‌افتد سریع پاهایم را از زین اسب خارج کردم و از بالای سر اسب به پایین پرتاب شدم، اسب پرشی در آخر با پاهای تند و تیزش به مسیر ادامه داد تماشاچیان که فکر می‌کردند جانم را از زیر لگدهای اسب از دست داده باشم وقتی دیدند با همان بدن تکیده و له شده روی پای خودم ایستادم صدای شادی سر دادند.
بعد از آن بود که اسب سواری را از ورزش سه گانه حذف کردند و به جای آن بازی «لی لی» را جایگزین کردند. اما من همیشه با اسب سواری انرژی مضاعفی می‌گیرم می‌خواهم اگر اسبی داشتم اسمش را سمند بگذارم، سمند اسب زرد رنگی است که وقتی روی سبزه‌ها راه می‌رود تلألو خوبی دارد همچون خورشیدی که در آسمان می‌درخشد.»
رمز زندگی
سمیه ابراهیمی می‌گوید: «در همه این سال‌ها که کنار عشایر بودم یاد گرفتم باید مثل آن‌ها ساده، صادق و راستگو زندگی کرد. زندگی در کنار زنان روستا اوج تجربه خوشبختی است، کاش فضای سنتی بر فضای شهری غالب می‌شد تا زنان ما خوشبختی را به گونه‌ای دیگر معنی می‌کردند. زندگی بی‌آلایش و آداب صحبت کردن و دلجویی، همدردی و همنوایی را تنها در کنار زنان عشایر از نزدیک دیدم. به همین خاطر است که دوست دارم در آینده کلبه‌ای کوچک در دل صحرا بسازم و از رنج‌های زندگی شهری دور بمانم.
به نظرم اگر از زندگی شهری دور باشی دغدغه هایت کم خواهند بود، حالا صادقانه زندگی کردن را رمز زندگی می‌دانم. وقتی ورزش را به عنوان مهم‌ترین اصل زندگی‌ام انتخاب کردم دنبال مقام و مدال بودم اما زنان روستا و عشایر یاد دادند مقام و مدال مهم نیست و اخلاق نیک اصل زندگی است.»



جعبه‌ابزار