سینک
شهرستان
تاکستان استان
قزوین معرفی روستا[ویرایش]
نام سینک با توجه به اینکه موقعیت روستا در دو طرف رودخانه عبوری و در دامنه سراشیبی مشرف به رودخانه قرار گرفته است،و در اصطلاح محلی به دامنه سینه گفته می شده،احتمالاً بنام سینه کوه بوده و در اثر مرور زمان بنام سینک تلفظ شده است. تاریخ سینک تا توجه به آثاری که در حفاری بعضی از نقاط روستا انجام گرفته بود آثاری مربوط به قبل از اسلام و دوره زرتشت یافته شده است .
از طرفی چون لهجه و اصطلاحات محلی روستای سینک، بسیار متمایز از روستاهای مجاور و لواسان می باشد ،شباهت زیادی دارد به روستای
گلیارد دماوند و
فشم و
میگون که از روستاهای قدیمی این منطقه
دماوند سابق قلمداد می شود، میرساند که دارای قدمت زیادی می باشد.
جغرافیای سینک[ویرایش]
سینک در ۲۰ کیلومتری شمال شرقی شهر تهران در دامنه های جنوبی رشته کوه البرز بنام کوه چهار چشمه قرار دارد و یکی از ییلاقات قدیم تهران بوده که دارای آب و هوای بسیار مناسب کوهستانی می باشد . با توجه به اینکه بافت روستا در دو طرف مسیر رودخانه افجه قرار دارد و از نظر جابجایی هوا شرایط بسیار مناسبی دارد ، کمتر روستای لواسان چنین آب و هوای مطبوعی دارد.
اسامی صحرا های سینک[ویرایش]
در گذشته و حال دَشتِهان، عَرقَش، علایینی، لَش علی،بالا باغ، پَهلو دَره، تنگه فار، خُمچال، سُروکه پایین، سُروکه بالا، سَرلوک، باغ علی، گِلنوا که این محلات در اطراف بافت روستا قرار دارند.
مزارع کشاورزی[ویرایش]
شامل: چهار چشمه، گَرمابَک، همه بوستان، چِکِنِه پِلِه، اَعلان بالا، اَعلان پایین، نِیِستانَک دره، واشَنَدر، پَنبه زار می باشد آدرس پستی سینک استان تهران-شهرستان شمیران- بخش لواسان- روستای سینک . از شمال به دامنه رشته کوه البرز و روستای افجه از غرب با روستاهای انباج و هنزک و ناران از شرق با روستای برگجهان و نیکنامده از جنوب با روستاهای سبو کوچک و سبو بزرگ و ساحل و سد لتیان محصور شده است.
← نگاهی به سینک در پنجاه سال قبلجامعه روستای سینک در پنجاه سال قبل را میتوان به عنوان الگوی یک جامعه خودکفا قلمداد کرد.
با توجه به وسعت اراضی کشاورزی که در جای دیگر اشاره شده، با تامین محصولات زراعی مثل گندم، جو، حبوبات و محصولات جالیزی، تولید انواع میوهها مثل گردو، بادام، سنجد، ازگیل و نیز تولید انواع علوفههای دامی و نگهداری و پرورش دامهای داشتی و شیری، تقریباً مشکل معیشتی ساکنین از نظر تامین مواد غذایی، در داخل خود روستا بر طرف میگردید.
از طرفی به منظور تامین ابزار یا مصنوعات مورد نیاز روزمره زندگی نیز استادکارانی در روستا بودند که علاوه بر آن، به سایر روستاهای مجاور نیز خدمت رسانی میکردند. در ادامه تا آنجا که اطلاعات بنده اجازه میدهد درباره برخی از این اساتید که اکثراً به رحمت خدا رفته اند (روح همه آنها شاد باد) توضیح خواهم داد.
استاد کاظم و استاد حسین مسعودی، آهنگران روستا بودند ،آقایان استاد عباس رشیدی و استاد حسن کوشکستانی، تولید نمد و لحاف دوزی را به عهده داشتند، پدر بنده استاد احمد رشیدی و استاد حسن رشیدی (شاهوردی)، خدمات سفیدگری (ظروف مسی) و دوات گری را انجام میدادند، آقای استاد جواد نوروزی ، تامین پالان برای چهارپایان ، و انجام خدمات نعلبندی، توسط آقای استاد عبدالعظیم باقری صورت میگرفت. آقایان استاد ابوالقاسم اناری و فرزندان ایشان استاد عباس و استاد حسن در عین حال که سلمانی روستا بودند خدمات دندانپزشکی، ختنه اطفال، پانسمان و جراحی های سرپایی را نیز انجام میدادند و نیازهای داروی گیاهی نیز توسط همسر استاد ابوالقاسم تامین میشده است.
کفاش روستا آقای استاد عبدالله نادعلی بود.
حمام روستا که در آن زمان با سوخت گیاهی کار میکرده اکثرا توسط آقای محمد علی نوروزی اداره میشد که با زحمات زیاد در طول تابستان از کوههای مجاور روستا این سوخت را تهیه و در روی پشت بام روستا کوپا (کوپه) میکرده و در طول سال با این سوخت گرمای مطبوع به حمام روستا میداده است. (که امیدوارم بتوانم به طول مفصل در جای دیگر به این موضوع بپردازم)
در جامعه آن روز روستای سینک سه آسیاب آبی فعال بوده است، که حتی از برخی روستاهای اطراف نیز سفارش میگرفتند. از نظر احشام، بیش از هزار راس گاو و گوسفند در روستا نگهداری میشدند. گروهی از افراد کار جابهجایی و حملونقل را وظیفهدار بودند که میتوانم از آقای محمدکاظم حصارکی و آقای فضل الله عابدینی نام ببرم. ضمناً انجام خدمات شخم زدن زمین و کوبیدن خرمن ها که با استفاده از گاوهای مخصوص به نام ورزاب انجام میشده بر عهده آقایان حسین مسعودی و امیر عابدینی بوده است.
مدرسه روستا در آن زمان تا کلاس ششم ابتدایی کاملاً فعال بود و از نظر رفع مشکلات و نیازهای فقهی و مذهبی مردم نیز همیشه یک آخوند در روستا مقیم بوده است. ضمناً در جامعه آن روز سینک قصابی، بقالی، قهوه خانه، نانوایی و سایر خدمات نیز وجود داشته اند.
غذاهای سینکی[ویرایش]
← اِشکِنهموادِ لازم: تخممرغ، شَنبَلیله، پیاز، آرد، روغن
اِشکنه یک غذای ساده، دمدستی و تقریباً کامل است که با نان خورده میشود و انواع مختلفی هم دارد . برای تهیه اِشکنهی شنبلیله، اول پیازداغ درست کنید. وقتی پیاز خوب تَفت دادهشد بهتر است ظرف را از روی آتش بردارید، بعد نعنا بریزید تا آن هم تفت داده شود. سپس آب و آرد به اندازه دو قاشق، زردچوبه و شنبلیله تازه یا خشک و خرد شده را به آن اضافه میکنید تا جوش بخورد، در آخر نمک هم میزنید و به اندازه نفرات، تخممرغ درون مواد در حال جوش بیاندازید . میتوانید به هم بزنید یا اجازه دهید تخممرغها درسته ببندند. غذا حاضر است . نوش جان .
ضمناً انواع دیگر اِشکِنه مثل اِشکِنه آلو و اِشکِنه سیب زمینی هم میتوانید امتحان کنید.
← قُرمهقُرمه داستانها و خاطرهها دارد و به هرکسی از قدیمیها بگویید اول آبدهانش را قورت میدهد و بعد، با حسرت از خاطرات تهیه و همسایه کاسه کردنهای قرمه میگوید . مخصوصاٌ این روزها که گوشت گران است و گیر فلک نِمیآید!
قدیمترها هرچند وقت یک بار گوسفند یا گوسالهای را ذبح میکردند. بعد تمام گوشتش را خرد و یا قرمهقرمه میکردند و با نمک نسبتاٌ زیاد در دیگ ریخته تا به جوش بیاید و تقریباٌ بپزد . وقتی به روغن نشست، آبش را میگرفتند و با آن غذاهای دیگر درست میکردند، یا نان در آن تِلیت میکردند و میخوردند. گوشت را با روغن دنبهی خودش سرخ میکردند، بعد در یک ظرف مناسب میریختند تا سرد شود و به اصطلاح قالب بگیرد.
آنوقت چون یخچالی درکار نبوده آنرا در اَنبانِگوسفند (پوست گوسفند که بهدقت کنده شده و چرم آنرا میدوختند که به آن خیک هم میگفتند) میریختند و آنرا به جایی آویزان میکردند. به این ترتیب این گوشت تا مدتها میماند و میتوانستند قطعهقطعه از آن در انواع غذاها و خورشها استفاده کنند. اما درحین درستکردن قُرمه همهی اهالیخانه و همسایهها فیض میبرند و از آبگوشت گرفته تا روغنِدُنبه و جِزَک تا خود قُرمه بین همه پخش میشد و با روز خوبی را در کنارهم (و پای دیگ قرمه) سپری میکردند.
در غذاهای دیگر سینک نیز از قرمه بسیار استفاده میشود شما هم بههمینترتیب( البته در مقیاسهای کمتر ) آنرا تهیه کنید و بهکار بگیرید.
← کلهجوش یا کالجوشمواد لازم: کشک، پیاز، سیر، نعنا، زردچوبه، مغزگردو، قرمه
این غذا هم بسیار ساده و کمزحمت تهیه میشود و درعینحال بسیار خوشمزه و مقوی است. پیازداغ، سرداغ و نعناداغ را تهیه کنید. همه را بهاضافهی آب ونمک در ظرف بریزید و در صورت تمایل گوشت قرمه را هم بهآن بیافزایید (درمورد قرمه در قسمت خودش توضیح داده شده) بعد کشک فراوانسابیده بهآن اضافه کنید و بههم بزنید تا گرم شود. درگذشته نمیگذاشتند بهجوش بیاید چون کشک میبرید . به همین دلیل بهآن کالجوش میگفتند ولی با کشکهای امروزی میتوانید بگذارید تا بجوشد. مقدار نمک را با توجه به شوری کشکتان تنظیم کنید. سپس گردو و سیرداغ و نعناداغ اضافی را درآن بریزید و با نان میل کنید. پیازخام در کنار این غذا خیلی میچسبد. نوشجان.
← خِنگالکمواد لازم: بَرگَک، آرد، کشک، سیرداغ، پیازداغ، قرمه، گردو
بَرگَک را باید با خمیرگندم درست کنید. خمیر را با وردنه تخت و نازک میکنید بعد برشهای کوچک لوزیلوزی میدهید، میتوانید زیرآفتاب قراردهید تا خشک شود، سپس استفاده کنید یا اینکه تازه مصرف کنید. خلاصه بَرگَک و مقداری آرد را میپزید، سپس کشک، سیرداغ، پیازداغ و قرمه فراوان بهآن اضافه میکنید و میگذارید آبش کار برود (کم آب شود) بعد غذا را در سینی یا دیس پهن میکنید، خرده مغزگردو و سیرداغ و پیازداغ رویش پخش میکنید و با نان سِرو میکنید. نوشجان.
← رشتهپلومواد لازم: رشتهپلویی، بلغور گندم
این رشتهپلو، پلو ندارد. درحقیقت قدیمترها برنج خیلی زیاد نبود و مصرف چندانی نداشت . در عوض از بلغور گندم که به ترتیبی آماده میشد و در خود روستا کشت میشده استفاده میکردند. برای تهیه گندم بلغور بایداول گندم را بپزید و در آفتاب خشک کنید، بعد آنرا خرد کنید و پوست آنرا بگیرید (پوش بدهید). سپس آنرا آسیاب کنید تا حسابی خرد شود. آنوقتها اینبلغور را با رشته مخلوط میکردند و در پیتهای ۵منی نگهداری میکردند. برای تهیه رشتهپلو این مخلوط را مثل برنج جوشانده و دم میکنید . رایج بوده که این پلو را با خورشفسنجان میخوردند. باید خوشمزه باشد.
← دم پختک سوج (قرهقروت)مواد لازم: سوج، برنج، سیر، پیازداغ، قرمه
برای تهیه این غذا، پلو را جداگانه آماده میکنید. سیرهای درسته و مغزگردویِ لپهشده و خردنشدهی فراوان را با قرمهی زیاد و پیازداغ فراوان و سوج مخلوط میکنید و با روغنکره تَفت میدهید و سپس مخلوط را با پلو قاطی میکنید. بسیار خوشرنگ و خوشطعم میشود .
← آشاُماجروش تهیهی اُماج: قطعهقطعه، خمیری که با آردگندم درست میکنید را بر میدارید و کفدست آنقدر میمالید تا گلولهگلوله شود و بهاصطلاح نمکش بَرق بزند. سپس این گلولهها را میگذارید آفتاب خشکشود تا بهموقع از آن استفاده کنید .
برای تهیهی آشاُماج بهجای رشته از اُماج استفاده کنید. آشاُماج بسته به فصلی که در آن هستید میتواند متفاوت باشد، مثلاً اول بهار از گَزَنه در آن استفادهکنید، یا پاییز در آن کدوسبز یا لوبیاسبزِ دانهشده یا لوبیاچشمبلبلی و یا سبزیهای عطردار میریزید.طرز تهیهاش مانند آشِ معمولی است. زمانیکه حبوبات و سبزیجات پختند اُماج را اضافه میکنید تا بپزد، سپس با نعناداغ و پیازداغ بهصورت تُرش یا با کشک میلمیکنید. نوشِجان.
← کَدوکَشکموادلازم: کدوتنبل، سیر، کشک، نعناداغ، زردچوبه
این غذا بسیار لذیذ و مقوی است. کدوتنبل معمولاً کاربردی ندارد و کمترغذایی را میتوان با آن تهیه کرد. (البته باید توجه داشته باشیدکه کدو تنبل با کدوحلوایی تفاوت دارد، کدوتنبل معمولاً سبزرنگ و بیمزهتر از کدو حلوایی است. البته فکر میکنم با کدو حلوایی هم بتوان همین غذا را تهیه کرد .) علاوه بر کدوتنبل این غذا را میشود با چغندر هم به همین ترتیب آماده کنید.
برای این غذا از کدوتنبلِشیرین استفاده کنید. بهاینترتیبکه آنرا قطعهقطعه کنید و با پوست بیاندازید پخته شود و آنرا دَم کنید. سپس با قاشق گوشت را از پوستش جدا کنید و پوستش که خیلی سفت است را دور بیاندازید. سیرِخامِ کوبیده، زردچوبه، نعناداغ و کشکِ فراوان به آن اضافهکنید و بهم بزنید تا خوب مخلوط شوند. اینغذا را داغ یا سرد میتوانید سرو کنید و لذت ببرید . نوش جان.
← رزُونَکمواد لازم: نشاسته، عسل یا شکر و مغزگردو
نشاسته را در آبِسرد حل میکنید (چون در آبِگرم حل نمیشود) بعد میگذارید تا بجوشد، شکر یا عسل هم به مقدارلازم در آن میریزید و مغز گردویِ خرد شده را به آن اضافه میکنید. سپس آنرا روی یک سینیلبهدار به ضخامت حدود دو سانت پهن میکنید و میگذارید سرد شود. سپس با چاقو برش میدهید و در ظرف میچینید . به همین سادگی ، به همین خوشمزگی!
← کُتلتِ آبدارمواد لازم: گوشتِچرخکرده، آرد نخودچی، زردچوبه، پیازداغ و نعناداغ، ربآلو یا گردِغوره
گوشت و آردنخودچی و کمی زردچوبه را بهم میزنید و مثلِ کتلت سرخ میکنید. بعد همهی کتلتها را در آب با پیازداغ و نعناداغ و زردچوبه میجوشانید و به آن گردغوره یا ربآلو اضافه میکنید. قدیم آبش را تیلیت میکردند و بعد خود کتلت ها را با نان میخوردند.
← کوفتهآردیمواد لازم : آرد، گوشتِِِکوبیده یا سیبزمینی، ماش، سبزی (تره و جعفری)، آلو یا آلوچه، گردو
کوفته آردی را معمولاً بهعنوان غذا مصرف نمیکردند، برای عصرانه یا هوسانه و یا بهعنوان خوراکی در باغ و سرکار استفاده میشد ما که ندیدیم، ولی بعضی خاطره ها از کوفته آردی نقل میشود که حاکی از سفتوسخت بودن این غذا است. مثلاً پدر بزرگ خدابیامرز بنده به این غذا میگفته "توپ ۷۵" ! حالا ایراد کار از خود غذا است یا از بعضی آشپزها، باید تجربه کنید و ببینید.
روش تهیه: اول گوشتِِکوبیده، اگر داشتید،و یا سیبزمینی پخته از آبکش دَرشده (همان رنده شده امروزی) را با ماشِ بوداده،که پوستش درآمده، به همراه تَره وجعفری خردشده، در یک تَشت ریخته و حسابی با هم وَرز میدهید، بعد به صورت گلولههای کوچک درآورده و وسط هرکدام را یک آلو یا آلوچه یا مغزگردو میگذارید و در یک دیگ میچینید. سپس آبِصاف روی آن میریزید و میگذارید بجوشد تا بپزد. البته همان طور که گفتهاند نباید انتظار داشته باشید مثل کوفته معمولی نرم شود. آبش بیمزه است و خوراکی نیست، برای همین کوفته ها را آبکش میکنید. اگر سرد شود خوشمزهتر میشود. نوش جان.
← ماهیِدودیماهیِدودی که مسلماً مختص سینک نبوده، اتفاقاً خیلی هم کم مصرف میشده، بهطوریکه معمولاً، فقط یک بار، شبِعید ماهی خورده میشده، آنهم حتماً دودی بوده است (ماهی سفید دودی). زیرا خودِ سینک که ماهی نداشته و امکان نگهداری ماهی تازه نیز نبوده و درثانی گران بوده.
ماهیسفیدِدودی همان ماهیِ سفید است که با نمک زیاد و دود خشکش میکنند. به این ترتیب در فضای آزاد تا مدتهای طولانی میماند.
برای طبخ، بعد ازاینکه پولکهایش را جدا کردید آنرا تکهتکه کنیدو بگذارید در آب بماند تا نمکش برود. سپس سرخش میکنید و با سبزی پلو میل میکنید.
← قِیماقمواد لازم: آرد، روغن، شیرهی توت یا قُرمه
قیماق غذای سادهای است، در عینِحال خوب در آوردن آن به تجربه کافی نیاز دارد.
آرد را در روغن سرخکنید تا رنگش برگردد، سپس به آن آب اضافه کنید و هم بزنید تا چند تا جوش بزند. سپس شیرهی توت و یا قُرمه را در آن بریزید و دوباره هم بزنید تا جا بیافتد. با نان تیلیت کنید و میل فرمایید.
← آردومواد لازم: آرد!
آردو غذای واقعی نیست، بیشتر حکم غذای پرهیزی برای بیمار را دارد. برای کسانی که سینهشان درد میگرفت یا سرفه میکردند، این غذا را میپختند و به عنوان مرهم سینه به آن بنده خدا میدادند بخورد .
آرد را تفت میدهید (بدون روغن) تا رنگش قهوه ای شود. سپس آب وکمی نمک به آن اضافه میکنید و هم میزنید تا غلیظ شود. آردو آماده است!
← شیرپُتدر حقیقت این غذایی است که بیشتر، چوپانها در کوه و صحرا تهیه میکردند و میخوردند و کیلومترها کوهنوردی میکردند!
شیرگوسفند را میجوشانید بعد نان خرد شده را درآن میریزید و هم میزنید تا شیر خودش را بگیرد. تمام!
البته چوپانها همیشه هم اینقدر زاهدانه غذا نمیخوردند. چوپانهای عشایر هَداوندی یک بره یا بزغاله را ذبح میکردند بعد همه بدنش را (شامل گوشت و استخوان و کلهپاچه و دلوجگر و ... ) نمک زده درون پوست همان بره یا بزغاله میکردند و پوست را میپیچیدند یا میدوختند.آنرا زیر خاکستر آتش میگذاشتند تا بماند. بعد از ساعتها غذای اشرافیشان آماده میشد و میل میکردند.
← جِزَّکجِزَک که در بعضی گویشهای دیگر به آن جِزغاله هم میگویند، درحقیقت تفالهی دنبهای است که روغناش گرفته شده. به این ترتیبکه دنبه را خرد میکنید و در تابه روی آتش میگذارید تا روغناش دربیاید. درآخر تفالهاش که طلایی یا قهوهای شده را میچلانید تا روغناش کامل کشیده شود.
جزک را میشود با پیازداغ، اشکنهاش کرد یا در نانروغنی استفاده نمود و یا همینطوری با نان بهعنوان صبحانه یا نهار میل کرد.
← شیرهی توتتوت را درکیسه یا گونی پارچهای میریختند تا آبش را در ظرفی که زیرش میگذاشتند بگیرند. سپس کافی بود این آب را بگذارند روی آتش و مراقبت کنند تا ته نگیرد و صبر کنند تا حسابی غلیظ شود و قوام بیاید. نکته مهم این است که در طول جوشیدن، کفی تولید میشود که باید گرفته شود تا شیره صاف و یک دست شود .
شیرهی توت بسیار خوشمزه و پر انرژی است که در غذاهای مختلف یا در صبحانه با کره یا سرشیر استفاده میشود.
← رشتهباشمواد لازم: سبزیصحرایی، پیازداغ ، نمک و فلفل
در بهار بویژه، اوایل این فصل، سبزیصحرایی یکی از منابع مهم غذایی سینکیها است. دَهها گونهی مختلف سبزیصحرایی وجود دارد و اینکه هرکدام از آنها در چه مکان و چه وزمانی سبز میشود، دانش خود را دارد-امیدوارم بتوانیم در جای دیگر به طور مفصل سبزی های سینک را معرفی کنیم- چیدن، پاککردن و خوردن این سبزیها معمولاً به صورت دسته جمعی انجام میشود.
یکی از غذاهای تهیه شده از این سبزیها رشتهباش است، البته شما هم مثل من متعجب میشوید که چرا این نام برای این غذا انتخاب شده، زیرا هیچ ربطی به هیچ نوع رشته ای ندارد!
برای تهیه، سبزی صحرایی بخارپَز (مثل سبزیِ رِشتُوک) را با پیازداغ فراوان، نمک و فلفل مخلوط کرده و در روغن یا کره سرخ میکنید و با نان میل میفرمایید.
← خورشت سبزیصحراییمواد لازم: سبزیِچاپلیک، قُرمه، آلو
خورشت سبزیصحرایی مثل خورشتهای دیگر، مثلاً خورشت اسفناج تهیه میشود و تنها نوع سبزیاش عوض میشود، اول سبزیِ خرد شده را تقت میدهید، بعد آب و قرمه و آلو را به آن اضافه میکنید و روی حرارت ملایم میگذارید تا جا بیافتد.
← فِسنجاندر سینک هم با توجه به این که گردو به خوبی عمل میاید و از محصولات مهم این منطقه است، در نتیجه این خورشت نیز بسیار رایج بوده و هست .
برای تهیه فسنجان باید گردو را رنده کنید (در قدیم با غَربال فلزی و قدیمترها با کوبیدن گردو در هاون این کار را میکردند) سپس آن را در آب ریخته، میگذارید روی شعله ملایم تا ساعتها بجوشد، حسابی بپزد و روغن بیاندازد. بعد قُرمه، نمک و آلو یا رُبانار یا رُباَزگیل را به آن اضافه میکنید تا طعم بینظیر خورشتِفسنجان را بهدست بیاورید. نکته ظریفاش این است که به گردو هیچ چیزی اضافه نکنید و همه افزودنیها را بعد از روغنانداختن به آن بیافزایید زیرا گردو به اصطلاح راغ میشود و روغن کمتری پسمیدهد. به جای قرمه هم میتوان از چیزهای دیگری استفاده کرد، بعضی تخممرغ در آن میشکانند تا بهصورت درسته در خورشت ببندد، یا اینکه گوشتِگنجشک درسته در آن میریزند. اگر در فسنجان بادمجان بیاندازید در این صورت تبدیل به خورشت "ماسِنجون" میشود!
← خاگینه (خاکینه)مواد لازم: تخممرغ، آرد، شکر، روغن
خاگینه غذای رایجی بوده که معلوم نیست چرا این قدر از رواج افتاده! ضمناً رسم بوده "شبِ شش زائو" به او خاگینه میدادند و به همراه غذاها یا تحفههای دیگر برای قابلهی مربوطه نیز میفرستادند.
تخممرغ و آرد را مخلوط میکنید و هم میزنید، سپس در روغن میریزید تا حسابی پُفکند. بعد به آن مقداری شکر اضافه میکنید. میشود این مخلوط را هم زد تا خرد شود یا اینکه مثل کُوکو خودش را بگیرد. حالا میتوانید با نان سرو کنید.
پیوندها[ویرایش]
سایت سینکی ها