شهید محمد طرحچی


شهيد محمد طرحچي و حصرآبادان
نگارش: محسن اميريان


شهيد طرحچي طراح و مبتكر احداث مناسب‌ترين و كوتاه‌ترين جاده فرعي به آبادان در زمان حصرآبادان و اعلام وضعيت به نيروهاي سپاهي و بسيجي براي هماهنگي اقدامات لازم جهت شكستن حصرآبادان بودند. برنامه ما حركت پياده به سمت كيلومتر ۱۸ جاده آبادان و مسيريابي و بررسي وضع آبادان و طراحي احداث جاده بود.
به همراه ۲ اسلحه كلاشينكف نقشه و قطب‌نما، پياده به سمت آبادان در حركت بوديم در طول مسير ماموريت ايشان ايده‌آل‌ها و اهداف خود را براي مسائل مهندسي رزمي وشكستن حصرآبادان توضيح مي‌دادند.
در نيمه‌هاي راه تصميم گرفتيم كه براي چندمين بار لحظه‌اي استراحت كنيم كه اتفاق جالبي افتاد كه محمد از آن به عنوان معجزه ياد كرد. سرزميني كه ما در آن قرار داشتيم به دليل جنس خاص خاك و آب آن و همچنين به دليل زمين‌هاي تازه خشك شده مناسب براي جاده‌سازي نبود. شهيد محمد طرحچي فرمودند: اگر به محلي كه نشسته‌اي خوب نگاه كني مي‌بيني كه خداوند چگونه ما را هدايت كرده است!
ما هم اكنون بر روي يك معدن گوش ماهي نشسته‌ايم و اين بهترين مصالح جهت زيرسازي جاده است و مي‌توان جاده را به زمان موعود رساند. تنها آنچه جاي نگراني داشت اين كه قسمتي از جاده در زماني كه مورد نظرمان بود آمادگي عبور وسايل سنگين را نداشت. پس از بازگشت به آبادان و تحمل خطرات فراواني كه در طول مسير وجود داشت در جلسه فرماندهان شهر متوجه شديم كه لشگر ۷۷ خراسان در منطقه مستقر است و به دليل اين كه شهيد و بنده هر دو مشهدي بوديم مقرر شد محرمانه به ديدن فرمانده لشگر رفته و مساله را سري با ايشان در ميان بگذاريم.
لشگر ۷۷ فرش فلزي عبور از معابر سخت و با تلاقي را داشت و اعلام آمادگي كرد كه با مسووليت خودش در صورت ضرورت و نياز، مهندسي جهاد ياري نمايد.
نتيجه سفر ما احداث جاده از مسير پيشنهاد شده توسط شهيد طرحچي، از دو طرف آبادان شد اين شهيد بزرگوار به نظم و انضباط براساس سفارش مولا علي(ع) بسيار اهميت مي‌دادند و همكاران خود را به اين مساله عادت داده بودند. داراي استعداد خارق‌العاده و هوش و نبوغ خاصي بودند. داراي روحيه ايده‌آل‌گر، درونگر و مبتكرانه‌اي بودند و اگر افكار، ابتكارات و برنامه‌هاي شهيد طرحچي در سازماندهي و طراحي‌هاي مهندسي و رزمي اوايل جنگ نبود، نه مهندسي جنگ چنين شكوفايي را داشت و نه جنگ به اين سرعت حركت مي‌كرد و اگر بخواهيم خلاصه نمائيم شهيد محمد طرحچي يكي از افراد انگشت‌شمار موثر وموفق در دفاع مقدس بود.
«روحش شاد و راهش پررهرو باد»

فهرست مندرجات
۱ - مسافران جاده بهشت

مسافران جاده بهشت[ویرایش]


شهید محمد طرحچی طوسی
محمد در سال ۱۳۳۴ در شهر مشهد و آستان ولایت و امامت دیده به جهان گشود. وی پس از طی دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه، به واسطه هوش سرشار، جدیت و پشتکار مثال زدنی خود به دانشگاه پلی تکنیک تهران راه یافت و از فعالان عرصه سیاسی و مبارزه با رژیم ستمشاهی به شمار می رفت.
شهید طرحچی پس از پیروزی انقلاب و با تشکیل جهاد سارندگی در کسوت جهادگران درآمد و با آغاز جنگ تحمیلی، با حضور در خطوط مقدم نبرد به خیل مدافعان اسلام پیوست. این شهید در معیت دیگر همرزمانش شهید ساجدی، شهید رضوی و سایر جهادگران با طراحی و احداث جاده های استراتژیک نظامی در مناطق جنوب و حضور در عملیات های دارخوین (فرمانده کل قوا)، طراح (آزادسازی کرخه کور)، شکست حصر آبادن و . . . نقشی اساسی در پیروزی رزمندگان اسلام ایفا کرد.
وی که از نیروهای جان بر کف پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد و مسئول پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد در جنوب کشور بود، علی رغم مسئولیت خطیر سازمانی، با کمال شجاعت، اراده و ایمان در گوشه گوشه جبهه های نبرد حاضر می شد و هر جا که ضرورت ایجاب می کرد با درایت خاص خود در کوران نبرد حتی با بلدوزر به جنگ با میادین مین می رفت و با پاکسازی آن، عارفانه به مرگ لبخند می زد. سرانجام روح بی قرار محمد طرحچی(اولین فرمانده ستاد مناطق جنگی جنوب و معمار اصلی مهندسی جنگ جهاد)در آخرین سفر به جبهه های الله اکبر و در جریان بازپس گیری و فتح شهر مهم و استراتژیک بستان، هنگامی که مشغول راز و نیاز و اقامه نماز بود با اصابت موشک دشمن بعثی به لقاءالله پیوست و شربت شهادت نوشید.
شهید عبدالحسین ناجیان
کمتر کسی است که از طریق جهاد سازندگی به مناطق جنوب کشور اعزام شده باشد و با نام حسین ناجیان آشنا نباشد. اعجوبه جبهه ها، مهندس شهید، «حسین ناجیان» یکی از چهره های جهاد سازندگی و از بنیانگذاران این نهاد شریف است.
حسین به سال ۱۳۳۳ در خانواده ای مذهبی در شهر تهران متولد شد. از سن ۵ سالگی در جلسات قرآن حضور می یافت و به تدریج با سایر معارف دینی، تجوید و حدیث آشنا شد. او از همان ابتدای نوجوانی الگوی دیگر همسالان خود بود و چونان نگینی در میان آنان می درخشید. پس از پایان تحصیلات دبیرستانی وارد دانشگاه پلی تکنیک تهران شد و در همان جا از فعالان انجمن اسلامی بود.
با شروع جنگ تحمیلی عاشقانه به سوی جبهه ها پر کشید و در کنار دوستان دیرین و یار همیشگی خود، شهید محمد طرحچی و دیگر هم سنگران، ستاد پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد در جنوب را بنا نهادند.
شهید حسین ناجیان با تلاشی بی شائبه و فارغ از هر گونه هیاهو و تبلیغ، توانست ثقلی از نیروهای انسانی مدیر و مومن را حول ستاد پشتیبانی جنگ جهاد ایجاد کند، به گونه ای که آن ستاد قادر به پذیرفتن مسوولیت بسیار سنگین مهندسی جنگ در جبهه های جنوب گردید. خود او نیز همواره یکی از عوامل موثر در ایفای این نقش بود.
او فردی متفکر، دور اندیش، خلاق، شکیبا، منطقی، کم حرف و ژرف اندیش بود و می گفت:
هم توان فکری و هم قدرت اجرایی لازم را واجد هستند. معتقد بود که نگاه ژرف به زندگی بزرگان و پند آموزی از اعمال آنان، انسان را به حقیقت مطلق می رساند.
و یا این که « انسان، انسانیت گم شده خود را باید در میان انسان ها پیدا کند، نه در تنهایی و رهبانیت در کوه ها و بیابان ها». شیوه رفتار و فرماندهی اش عالمانه بود و تبسم دائمی، زیبا و جذاب اش از خصوصیات خاص او محسوب می شد.
شهید ناجیان به وصایای امام علی (ع) علاقه فراوان داشت و متن وصیت نامه اش که بر گرفته از کلام ایشان است، گواه این ادعاست. در یک کلام، الحق که جز شهادت حق او نبود.
او سرانجام در مهر ماه ۱۳۶۱ دعوت حق را لبیک گفت و در جبهه سومار به شرف بزرگ شهادت نائل آمد.
فرازهایی از وصیت نامه شهید حسین ناجیان(فرمانده ستاد پشتیبانی مناطق جنگی جنوب)
خدا را، خدا را، به تقوی سفارش می کنم؛ استراتژی این انقلاب ساختن انسانی است که در آن ارزش های مکتب تبلور یافته باشد. انسانی که نمونه مکتب باشد و تاکتیک آن مبارزه با شیطان بزرگ و شیطان های درونی است. در انجام هر عملی ببینید چه تغییری در شما به وجود آمده است. خط حضور خدا را در هر عملی فراموش نکنید و الا هر عملی هر چند هم کم ظاهراً موثر باشد، «هباء منثورا» است.
شهید سید محمد تقی رضوی
با صدای اذان ظهر روز جمعه در بهار ۱۳۳۴ و در جوار بارگاه ملکوتی امام هشتم (ع) دیده به دنیا گشود. در میان خانواده ای متدین رشد یافت و سرآمد همسالان خود گردید.
شاگرد ممتاز خراسانی در سال ۱۳۵۲ در رشته راه و ساختمان انستیتوی مشهد به ادامه تحصیل پرداخت و همزمان از ورزشکاران زنده آن دیار بود. پس از فراغت از تحصیل، تن به سربازی طاغوت نداد و به صفوف انقلابیون پیوست. او در محضر آیت الله خامنه ای و شهید
حجت الاسلام هاشمی نژاد، ذهن و روح خود را جلا داد، به گونه ای که شمع جمع دوستان و خویشان گردید.
نام سید محمد تقی که از نوجوانی مقلد امام خمینی بود، در رأس لیست فعالان علیه رژیم ستمشاهی در ساواک قرار داشت و با پیروزی انقلاب، از ضربت تیغ طاغوت جان سالم به در برد. وی که با آغاز انقلاب و حرکت پر خروش مردم به دیگر انقلابیون در کمیته انقلاب اسلامی پیوسته بود، با تشکیل جهاد سازندگی به فرمان امام(ره) و به خاطر علاقه به خدمت به مردم محروم روستاها، راهی نقاط محروم کشور گردید و با شروع جنگ تحمیلی، روح حق طلبش او را به سوی مصاف با دشمن بعثی رهنمون شد. در این ایام گروه شهید چمران و پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد سازندگی خوزستان پذیرای او شدند. در اولین مأموریت، ساخت جاده ای استراتژیک از حمیدیه به محور اهواز - اندیمشک را بر عهده گرفت و با توانی اعجاب برانگیز آن را در ۲۰ روز آماده تردد کرد. این سرعت عمل، وسیله آشنایی بیشتر او با شهیدان طرحچی و ناجیان را فراهم آورد و در حرکتی جمعی، بنای احداث خاکریز ۳۰ کیلومتری دور سوسنگرد که منجر به آزادی آن شد، رقم خورد.
سید محمد تقی در نیمه شعبان ۱۳۶۰ در مشهد پیمان زناشویی بست و بلافاصله عازم اهواز شد. او در پشتیبانی مهندسی جنگ و همسرش در کمیته پزشکی جهاد سازندگی به یاری رزمندگان شتافته و زندگی مشترک و پربار خود را در اوج سادگی و در اتاقی کوچک و با دو پتوی امانی از جهاد آغاز کردند.
سرانجام او در خرداد ۱۳۶۶ و هنگام شناسایی منطقه عملیاتی کربلای ۱۰ در ارتفاعات دشت پژوه اسلام آباد دعوت حق را لبیک گفت و با اصابت ترکش گلوله توپ به شهادت رسید و در کنار امام و مقتدایش حضرت علی بن موسی الرضا(ع) به خاک سپرده شد.
شهید هاشم ساجدی
او را می شناسی اگر اهل جبهه و جهاد و شهادت باشی. با اولین نگاه با اولین کلام، محبت او در دلت ریشه می زند. کوه های سر به فلک کشیده غرب و دشت های تفتیده و سوزان جنوب هم او را می شناسند و آوای استوار گام های او در بحبوحه آتش و خون، در قهقهه مستانه دشمنان، صدای ناهنجار خمپاره و قناسه ها در جنگ چزابه و عملیات قتح المبین، در میمک و دالاهو و نوسود در غرب، هنوز طنین انداز است و روستاهای گنبد در شمال سر سبز نیز همت او برای ساختن و آباد کردن را از یاد نبرده اند. صاحب قلب سلیمی که دریایی از اطمینان، آن را چنان لبریز کرده بود که جز خدا نمی دید و جز او
نمی جست. شهید « هاشم ساجدی » سال ۱۳۲۶ در یکی از روستاهای دامغان و در خانواده ای مومن و متعهد دیده به جهان گشود و هنوز طعم شیرین حیات را نچشیده بود که پدر را از دست داد.
کودکی او در سختی و گمنامی گذشت و نوجوانی اش به کار روزانه و درس شبانه؛ در اوج سختی و تنگدستی دیپلم گرفت و به کارگری در کارخانه ای در گرگان مشغول شد. دست تقدیر او را به گنبد - تبعیدگاه شهید آیت ا... مدنی - کشاند و جرعه نوش باده مستانه آن پیر دلیر شد. اندکی بعد در آن دیار پیمان زناشویی با روحانی زاده ای مکرمه را استوار کرد و همزمان به فعالیت گسترده سیاسی علیه رژ یم طاغوت پرداخت. این زمینه ها، باعث شد تا به محض پیروزی انقلاب به جمع یاران امام در کمیته انقلاب اسلامی بپیوندد و پس از آن در اوج فعالیت ضد انقلاب در گنبد، برای رفع محرومیت از چهره روستاهای منطقه به برادران خود در جهاد سازندگی ملحق شود. دیری نپایید که به مشهد هجرت کرد و در اولین ماه های شروع جنگ تحمیلی عازم جبهه های جنوب شد و برای پر کردن خلأهای جبهه ها تلاش های فراوانی کرد. «فرهنگ کار مهندسی به وسیله ستاد پشتیبانی جنگ جهاد» در ابتدای جنگ، نه با سیستم ارتش تعریف شده بود و نه سپاه پاسداران. در این زمینه اطلاعات قوی داشت و هیچ تصمیمی در این مورد اتخاذ نشده بود و از خلأهای بزرگ دفاع مقدس محسوب می شد. در این شرایط فکر خلاق جهادی، اندیشه این تشکل کارآمد و مبارک را استوار ساخت.
او و همرزمانش با جان و دل طرحی نو در افکندند و این امر را در بین ارتش سپاه بسترسازی کرده و به سازمان رساندند. او در مصاف با دشمن در عملیات والفجر۳ مجروح گردید و پس از بهبودی نسبی به عنوان فرمانده قرارگاه پشتیبانی و مهندسی جنگ «نجف» جهاد، راهی مناطقی جنگی غرب کشور گردید. شهید ساجدی که بر اساس وصیت نامه اش انقلاب را واجد دو چهره خون و پیام می دانست، همواره در این دوران و در بحرانی ترین شرایط جنگ، آرام نمی گرفت و روح بی قرارش در تلاشی شبانه روزی بر این عقیده استوار بود. او در این راه برای پیشرفت اهداف انقلاب از هیچ تلاشی فروگذار نمی کرد و بر این سبیل، ساخت جاده، خاکریز و سنگر، کمترین کارهایی بود که برای حفظ جان رزمندگان اسلام انجام می داد. شهید ساجدی به خاطر اینکه از دیگر همرزمانش سن و سال بیشتری داشت، نقش تکیه گاه جهادگران را، در جبهه ها ایفا می کرد و مورد احترام همگان بود. او در آخرین سخنرانی خویش درباره رسیدگی و تربیت خانواده شهدا، آنچنان توصیه کرد که صدایش هنوز در گوش همه فرماندهان طنین انداز است. حضور او در مناطق جنگی به گونه ای بود که روح سخت کوشی و تلاش را در دیگر همرزمانش زنده نگاه می داشت. این شهید والا مقام تنها خود درگیر جنگ نبود، بلکه همانقدر که او جنگ و جبهه را درک می نمود، خانواده اش نیز به همراه او سختی های جنگی را تجربه می کردند. ساجدی(فرمانده قرارگاه نجف اشرف)، این سجاد شب و شیر میادین در روز نبرد، سرانجام بعد از سالها تلاش شبانه روزی در تاریخ ۵.۸.۶۳ در حالی که برای نظارت بر فعالیت های گردان های مهندسی جهاد سازندگی در مناطق جنگی عازم مأموریت بود، به دست منافقین کوردل به فیض عظمای شهادت نایل آمد.



منبع : روزنامه کیهان


رده‌های این صفحه : شهدای جهادسازندگی




جعبه‌ابزار