عشایر


بسياري از مردم نواحي مختلف ايران از ديرباز اقتصاد و معيشت شباني داشته اند.آنان گله هاي خود را به چراگاههاي ييلاقي و قشلاقي مي بردند، كوچ ميكردند و در زير چادر ميزيستند.با اين حال همه آنان صحرا نشين نبودند.آنچه صحرا نشينان را از جماعات ساكن متمايز ميساخت (و گاهي آنان را در برابر همديگر قرار مي داد) كوچ فصلي و فقدان استقرارگاههاي ثابت و دائمي صحرانشينان بود.گروههاي نيمه صحرانشين نيز وجود داشتهاند كه رؤساي آنها مدتي از سال را در ديهها و شهرها بسر ميبردند و تعداد اندكي از نفرات خود را در قلمرو سردسير يا گرمسير به جاي ميگذاشتند.در برخي از نواحي كشور،زندگي شباني توام با كوچ موجب شده بود كه گروههاي بيشتري بتوانند با شرايط اقليمي همان محيط سازگار شوند.

در هر حال روشن نيست كه اين شيوه زندگي،جدا از ماوراءالنهر و آسياي مركزي، از چه زماني در فلات ايران پديد آمده و اهميت يافته است.درباره ايلات صحرانشين ايران بويژه در پيش از اسلام اطلاعات مستندي در دست نيست، ولي به احتمال زياد در آن دوران نيز زندگي شباني اهميت بسيار داشته است. چنانكه پايتخت هاي شاهان هخامنشي ، اشكاني و ساساني فصلي بوده و يقينا در هنگام جابهجائي گلههاي خود را نيز به همراه ميبردند و در پيرامون پايتخت ، خيمه و خرگاه برپا ميكردند.
از اوايل دوران اسلامي نيز درباره طوايف صحرانشين و نيمه صحرانشين ايران اطلاعات بيشتري در دست نيست، چون شمار آنها تغيير ميكرد؛ كار برخي از آنها بالا ميگرفت و جمعي از آنها در گروههاي ديگر تحليل مي رفتند و يا يكجانشين ميشدند.بسياري از طوايف بر اثر اتحاديه هاي قومي و يا ازدواجهاي بين قبيله اي به اتحاديههاي بزرگي تبديل ميشدند، ايلات نيرومندي به سوي خودجذب ميكردند و در ميان خود مستحيل ميساختند.چه بسا بعد از مدتي طوايف اين اتحاديه از هم جدا شده و در اتحاديه ديگري سازمان مييافتند.پادشاهان نيز بنا به صلاحديدهاي سياسي و به تجزيه و تبعيد عشاير ميپرداختند و موجبات پراكندگي آنها را در مناطق مختلف دامن ميزدند.
با وجود تنوع و گستردگي ساختارهاي عشايري ايران جغرافي دانان قرون اوليه اسلامي، كشور ايران را با روستاهاي آبادي كه در آنها دامداري و كشاورزي معمول بوده ، توصيف كرده اند.معهذا از مطالعات تاريخي چنين استنتاج ميشود كه نقش سياسي و نظامي عشاير همواره مورد توجه مراكز قدرت بوده است.
در سال ۲۳ هجري قمري –در جنگ بين ايران و اعراب- هنگاميكه لشگريان عرب به دارابجرد و فسا حمله كردند، سپاه ايران محاصره شد و در اثر محاصره طولاني و عصبيت قومي ، عشاير پارس به كمك ايرانيان در محاصره شتافتند.در قرن سوم بخشي از سپاهيان يعقوب ليث را عشاير سپاه ايران تشكيل مي دادند.در دوره سامانيان طوايف چادرنشين غزان دست نشانده اين سلسله در خراسان بودند.
در اواخر قرن چهارم هجري گروهي از غزان سلجوقي به ماوراءالنهر و در اوايل قرن پنجم گروهي ديگر به خراسان كوچ كردند. در ابتداي حكومت و قدرت سلجوقيان، قواي عشايري قسمت اعظم قدرت نظامي آنان را تشكيل ميداد.در قرن هفتم سپاه اتابكان فارس از عشاير كرد، لر و شول تشكيل شده بودند و قبايل شبانكاره كه در صحراي “رون” به پرورش اسب اشتغال داشتند، پيش از ظهور اسلام از اسپهدان فارس به شمار ميرفتند. در آن ايام صحراي “رون” كه در منطقه سردسيري كهگيلويه قرار داشت ، بعلت وفور علف و مراتع سرسبز بهترين پرورشگاه اسب محسوب ميشد.
حكومت آققويونلوها در قرن نهم از عشاير آذربايجان تشكيل شده بود.در قرن دهم شاه اسماعيل صفوي از اتحاد هفت ايل بزرگ قزلباشها را بوجود آورد در اوايل قرن يازدهم هجري شاه عباس طوايف قاجار را به سه گروه تقسيم كرد. گروهي را براي دفع شر لزگيها به گنجه و گرجستان، گروه دوم را به سرحد خراسان (مرو) براي دفع شر ازبكها و گروه سوم به استرآباد منتقل كرد تا حمله تركمانان را دفع كنند.
شاه عباس در اوايل اقتدار خود به منظور كاهش نفوذ اقوام محلي و بومي، تيرههايي از ايل افشار را كه در جنوب رودخانه اترك پراكنده بودند، به آذربايجان كوچ داد كه در منطقه وسيعي بين بيجار تا زنجان پراكنده شدند و به “افشار قاسملو” شهرت يافتند.در همان ايام افشارها در خوزستان و كهگيلويه پراكنده بودند. در آن دوره هر ايلي را در ولايتي اسكان ميدادند و اختيار حكمراني آنجا را نيز بدان ايل واگذار ميكردند.
در سال ۱۱۲۸ هجري، سرشماري از ايلات ايران به عمل آمد و معلوم شد كه حدود ۱۱۰ هزار نفر از عشاير در خدمت سپاه دولت قرار داشتند كه حقوقي نيز دريافت نميكردند، ولي در مواقع جنگ احضار ميشدند. اين عده كه آماده خدمت در سواره نظام و پياده نظام بودند به “ايل جاري” معروف بودند.
در زمان فتحعلي شاه قاجار نيز ۳۶ هزار سوار و پياده عشايري در سپاه مملكتي خدمت ميكردند كه حدود ۶۰ درصد آن پياده و بقيه سواره بودند و حدود يك سوم آن را عشاير بختياري و ايلات تابعه تشكيل ميدادند. يكي از مناطق مهم عشايري در قرن نوزدهم ناحيه بختياري بود. عشاير بختياري با حكومت مركزي جنگ وستيز بسيار داشتند و در سال ۱۹۰۹ نقش مهمي در استقرار مجدد مشروطه ايفا كردند.در اين سالها قدرت ايل قشقايي نيز فزوني يافت.حكومت مجموعه ايل در اختيار “ايلخان” و نايب او “ايل بيگ” بود كه هر دو از جانب دولت و از ميان روساي ايل برگزيده و منصوب ميشدند.در ناحيه فارس علاوه بر ايل قشقايي و ايلات ترك زبان خمسه ، چندين ايل ترك زبان ديگر مانند خلج در قنقري زندگي ميكردند.
در اواسط قرن هيجدهم ۱۷۴۰ و ۱۷۵۰، كه ايل چعب عربستان بر قدرت خود افزوده بود،منطقه جراحي و اطراف آن (از قلمرو ايل افشار) را در خوزستان تصرف كرد و به تدريج قلمرو خود را به اين خطه از ايران گسترش داد.بدين ترتيب ايلات عرب نيز در تركيب اجتماعي ايران جايگاه ويژهاي يافتند.در قسمت شرق ايران نيز ايلات متعدد و متنوعي به سر ميبردند؛تعداد جمعيت ايل افشار و عطااللهي در كرمان در نيمه قرن نوزدهم به ترتيب ۱۵ و ۳ هزار چادر و خانه برآورد شده بود.
مهمترين عشاير جنوب شرقي ايران بلوچها بودند كه عمدتا در بلوچستان و سيستان ميزيستند.اما طوايف كوچكي از آنان نيز در قائنات و خراسان مي زيستند.ايلات سيستان و بلوچستان در آغاز دوران پادشاهي قاجاريه تحت فرمانروايي دولت مركزي نبودند و به طور مستمر خراج نمي پرداختند،اما گهگاه براي والي كرمان پيشكش ميفرستادند.در آغاز سلطنت خاندان قاجار در خراسان شرقي طوايف ترك زبان هزاره،تيموري،ميمني،فيروزكوهي،جمشيدي و زنگي فرمان حكومت مركزي را گردن نمي نهادند.اين عده در زمان فتحعلي شاه و محمد شاه ناآرامي هايي را ايجاد كردند.براي قاجاريه نيز مانند سلسله هاي پيشين نگهداري مرزهاي ايران در آسياي مركزي و اداره ايلات دشت تركمان،دشواري بزرگي بود.
آنان نمي توانستند ازبكان و تركمانان را كه اتباع ايراني را غارت مي كردند، از تاخت و تاز باز دارند.مهم ترين ايلات تركمن داخل ايران در اين دوره،ايلات گوگلان و يموت بودند كه هر دو مذهب سني داشتند.گوگلان كوچرو بودند، اما يموتها كه در هر دو سوي مرز ميزيستند هم كشاورز و هم صحرانشين بودند.
در نيمه هاي قرن نوزدهم در منطقه تهران مجموعهاي از ايلات گوناگون حضور داشتند كه از آن ميان ايل شاهسون با ۹ هزار چادر از همه بزرگتر بود.افراد اين ايل حسب فصل بين قم ،تهران ،قزوين و زنجان پراكنده ميشدند.
بقيه ايلات اين منطقه گروههاي كوچكي بودند كه معمولا در نهايت فقر زندگي ميگذراندند، اما به نقاط دوردست كوچ نمي كردند و زمستانها را به علت سرماي شديد در خانه هاي خشتي و گلي به سر ميبردند. دو ايل بزرگتر ،گروس شامل ۴ تا ۵ هزار خانوار و شاهسون افشار شامل ۲۵۰۰ چادر بودند. در آغاز قرن بيستم ظاهرا اين ايلات به جز معدودي شاهسون و ايل طالش كه اصل آنها از گيلان بود همگي اسكان يافته بودند.
مهمترين ايل مناطق همدان،ملاير،تويسركان و فراهان ، ايل ترك زبان قراگوزلو بود. در ناحيه هاي اسد آباد و در بخشي از دشت همدان ايل افشار زندگي ميكرد.در اين منطقه حدود ۱۵۰۰ خانوار از ايلات گوناگون لك نيز سكونت داشتند.كردان علاوه بر خراسان و نقاط ديگر در كرمانشاه ،اردلان و جنوب درياچه اروميه اسكان داشتند. اين گروه در مرزهاي ايران و عثماني ميزيستند و در مهاجرتهاي سالانه به اين سو و آن سوي مرز رفت و آمد ميكردند.پر جمعيت ترين ايلات اين منطقه كلهر شامل ۱۱۵۰۰ چادر و خانه،سنجابي شامل ۱۰۰۰ چادر و خانه و گوران شامل ۳۳۰۰ چادر و خانه بودند.در نواحي كردنشين جنوب درياچه اروميه نيز اهالي هر چند تظاهر به اطاعت ازشاه مي كردند ولي مستقل از دولت مركزي به سر ميبردند.ايل كرد زبان حكاري نيزدر غرب اروميه در نزديكي سلماس و در دو سوي مرز ايران و عثماني سكني گزيده بود.
در آذربايجان از ميان ايلات ترك زبان،شاهسون از همه پرجمعيت تر بود.جمعيت اين ايل معمولا ۱۱ تا ۱۲ هزار خانوار برآورد مي شد كه ۶ تا ۷ هزار خانوار در ناحيه مشكين و بقيه در اردبيل سكونت داشتند.اينانلو مهمترين طايفه ايل شاهسون بود.در اين زمان بخشي از شاملو جزو شاهسون و بخشي ديگر به نام بهارلو ايل جداگانهاي بود كه نيمي از آنها در فارس ميزيستند و جزو خمسه بودند و قسمتي از آنها نيز تا اوايل قرن بيستم در آذربايجان زندگي مي كردند.
در اوايل دوران قاجار ايلات قرجه داغ،قره باغ و طالش جزو عشاير سرحدي بودند و در منازعات بين دولتين ايران و روس نقش مهمي را بر عهده داشتند.از طوايف اين ايلات چلبيانلو ،قراچورلو،حاج عليلو،بابيوردي و بيگدلو بودند.تعداد آنها برروي هم بيش از ۵۰۰ چادر و خانه گزارش شده بود.
در آغاز قرن بيستم وضعيت ايلات به نحو بارزي دگرگون شد.در اين دوره بسياري از روساي ايلات ، يا به دليل خدمات ديواني و يا براثر توقف در پايتخت به عنوان گروگان با زندگي شهري آشنا شده بودند.گروهي از آنان به خارج از كشور سفر كرده بودند. بر بستر همين شرايط اجتماعي اسكان روسا و توده عشاير فزوني مي يافت.
با انقلاب مشروطيت دوران نويني در ايران آغاز شد كه در زندگي عشاير نيز همانند زندگي ديگر آحاد مردم اثر گذاشت.در نبرد ميان مشروطه خواهان و مستبدان،ايلات در دو سو ديده ميشدند.در قانون انتخابات مصوب ۱۲۸۵ شمسي،كه در آن انتخاب كنندگان و انتخاب شوندگان به شش گروه تقسيم شده بودند،عشاير-به جز قاجار-گروه جداگانهاي محسوب نشده و جزو سكنه ولايات محسوب شده بودند كه درحدود قانون حق راي داشتند.ماده ۶۳ قانون انتخابات مصوب سال ۱۲۸۸ شمسي اجازه داده بود كه ايلات شاهسون ، قشقايي ،خمسه فارس ، تركمانان بختياري هركدام يك نماينده به مجلس بفرستند.در قوانين بعدي ماده خاصي ناظر به نمايندگان عشاير در مجلس پيشبيني نشده بود.
در سالهاي نخستين حكومت مشروطه و نيز در دوران هرج و مرج حاكم پس ازتعليق قانون اساسي در سال (۹-۱۲۸۸) حكومت قادر به كنترل مناطق عشايري نبود و به همين دليل ، پس كشف نفت در جنوب غربي ايران،شركت نفت ايران و انگليس از يك سو و شيخ محمره از سوي سوي ديگر به توافق رسيدند كه اعراب و بختياريها نيروي انساني لازم را در اختيار شركت نفت ايران و انگليس قرار دهند و محافظيني براي نگه داري ميدانهاي نفتي بگمارند.
در دوران جنگ جهاني اول ناآرامي و سركشي و بي نظمي در مناطق عشايري حكمفرما بود.پس از جنگ،رضاخان، توانست فران حكومت مركزي ناظربر تخته قاپو كردن عشاير را در سراسر كشور نافذ سازد.
از جمله كردان آذربايجان مطيع و خلع سلاح شدند.در سال ۱۳۰۳ شمسي بختياري ها و قشقايي ها به طور نسبي خلع سلاح شده و تركمانان تا حدي فرمان حكومت را گردن نهادند.در ادامه اين اقدام ها،كوشش هايي به عمل آمد تا عشاير كاملا تخته قاپو شوند.
در طول سالهاي جنگ جهاني دوم و پس از آن باز هم اختلالاتي در مناطق عشايري بروز كرد كه از آن ميان ميتوان به نهضت خودمختاري در نواحي كردنشين و شورش ايلات جنوب در سال ۱۳۲۵ شمسي اشاره كرد.
براساس نتايج به عمل آمده در سرشماري اجتماعي-اقتصادي عشاير كوچنده كشور در تيرماه سال ۱۳۶۶ ،ايران داراي ۹۶ طايفه مستقل و ۱۸۰۲۲۳ خانوار عشايري شامل ۰۹۹،۱۵۲،۱ نفر بوده كه با اتخاذ سياست اسكان و گسترش يكجانشيني اين ارقام بطور مدام در حال كاهش است.همچنين براساس سرشماري عمومي نفوس و مسكن سال ۱۳۷۵ مركز آمار ايران تعداد جماعت غيرساكن حدود ۴۰۶،۲۱۱ نفر ميباشد.
ايلات و عشاير ايران در حوزههاي مشخصي از كشور پراكندهاند و سكونت گاههاي آنها معمولادر قلمرو ايلي است كه در طول تاريخ همواره متغير بوده و با شدت و ضعف حكومت مركزي و همسايگان آنها نوسان داشته است.گاهي به خاطر سياستهاي حكومتهاي مركزي ،گروه هايي از عشاير جابجا شده و به مرور درمحل ديگري بومي شده اند.مانند كردان شمال خراسان كه از كردستان بدان منطقه كوچانيده شده اند.در قلمروهاي عشايري سراسر ايران از نظر مقايسه فرهنگ سنتي تفاوتهاي آشكاري وجود دارد.مثلا شاهسونهاي شمال آذربايجان با كردهاي كردستان و هر دو با قشقاييها و همه آنها با بختياريها وجوه اجتماعي متفاوتي دارند.زيرا هركدام از آنها در محيط جغرافيايي ويژه اي زندگي ميكنند و وجوه فرهنگي خاصي دارند.
بررسيهاي تاريخي برخي از دستجات عشاير ايران نشان ميدهد كه آنان نياي مشتركي دارند، قسمت بزرگي از عشاير مركزي و غربي ايران لر زبانند وبه دو گروه لركوچك و لربزرگ تقسيم ميشوند.شاخه هايي از اقوام لر غربي ايران براي جستجوي مراتع به مناطقي از كوهستانهاي مركزي ايران كوچ نموده اند كه ايلات بختياري ،كهگيلويه ،ممسني و بوير احمد از جمله اين گروهند و وجوه متمايز كاملا آشكاري دارند.
در زمان صفويه گروههايي از ايل افشار را از خراسان به آذربايحان و گروههاي ديگري را به كهگيلويه و خوزستان كوچانيده اند.در سال ۱۲۰۶ قمري كه آقا محمدخان ايالت فارس را فتح نمود ۱۲۰۰۰ خانوار الوار را كه به غارت و شورش اقدام ميكردند، از اطراف شيراز كوچانده و در حوالي تهران سكني داد.
ايل هزاره در زمان ناصرالدين شاه به خراسان كوجانده شد، ولي به علت ناراحتي هايي كه از سوي ايل ايجاد مي شد آنان را گروه گروه متفرق كردند.پراكندگي عشاير در آغاز تابع مرتع و كوچ بود ولي به مرور جنبه سياسي و نظامي يافت تا اين كه طي تحولات تاريخي قلمرو ثابت و سنتي هر يك از عشاير تعيين و تحديد شد.
در حال حاضر پراكندگي منطقه اي عشاير را مي توان به شرح زير فهرست بندي نمود:
عشاير شمال و شمال شرقي ايران شامل طوايف مختلف تركمان كه در محدودهي از استان گلستان و استان خراسان زندگي ميكنند.
عشاير شمال غرب ايران شامل ايل شاهسون ،ارسباران ،افشار قزلباش،قراگزلو، ط.ايف مختلف ايل خمسه كه در محدودههايي از آذربايجان شرقي، غربي، همدان، اردبيل و زنجان زندگي ميكنند.
عشاير غرب ايران شامل ايلات كرد زبان كلهر، سنجابي، گوركان و … كه در محدودههايي از استان كرمانشاه، آذربايجان غربي و كردستان استقرار يافته اند.
عشاير جنوب غربي و جنوب ايران شامل ايلات و طوايف مختلف خمسه،قشقايي،عرب و لر كوچك كه در محدوده هايي از استانهاي فارس ، خوزستان و لرستان زندگي ميكنند.
عشاير جنوب شرقي ايران شامل ايلات و طوايف مختلف بلوچ كه در استان سيستان و بلوچستان اسكان دارند.
عشاير مركزي ايران شامل ايل بزرگ بختياري،بويراحمد،دشمن زياري، چرام،باوي، بهمني، طيبي،مكران و … كه در محدوده هايي از استانهاي چهارمحال و بختياري،خوزستان، كهگيلويه و كرمان زندگي ميكنند.
عشاير شرق و شمال شرق ایران شامل ايلات و طوايف مختلفي كه در محدوده استان خراسان پراكنده اند.



جعبه‌ابزار