قلعه اردک


لزوم توجه مسئولان به "قلعه اردك"
"قلعه اردک" حکایت رنجنامه زندگی کودکانی است که این روزها زندگی،‌ کودکی و تحصیل را از مسئولان طلبکارند، کودکانی که در چند کیلومتری برج‌های پایتخت به آلونک‌های‌شان دلخوشند و رعیتی بر سر زمین‌های ارباب‌های‌شان سهم آن‌ها از زندگی است.
به گزارش تسنیم‌، بیخ گوشمان زندگی می‌کنند، چند کیلومتر آن طرف‌تر از پایتخت، اگر بخواهیم با ساعت فاصله زمانیشان را با آسمانخراش‌های پایتخت بسنجیم شاید نیم ساعت بیشتر ‌نباشد اما تفاوت میان آن‌ها و ساکنان این آسمان خراش‌ها همان مصداق‌ تفاوت از زمین تا آسمان است‌.


تمام سهمشان از روزگار آلونک‌هایی است که در کنار همدیگر "قلعه اردک" را ساخته‌اند. آلونک‌های ۱۰ تا ۱۲ متری که پذیرای خانواده‌های ۶ تا ۷ نفره است. ساکنان "قلعه اردک" انگار مردمان فراموش شده‌ای هستند که در اطراف اسلامشهر در همین حوالی پایتخت زندگی می‌کنند. مردمانی که از کم‌ترین امکانات رفاهی و بهداشتی محرومند و زندگی آن‌ها در دخمه‌های سیمانی با موش و عقرب گویی آنقدر عادی است که تا به امروز توجه هیچ کدام از نهادهای حمایتی کشور را به خود جلب نکرده است.

ساکنان قلعه اردک از تمام امکانات یک ایرانی و یک شهروند بی نصیب مانده‌اند.

در گیر‌ودار ‌قد کشیدن برج‌ها و مانور ماشین‌های مدل بالا در پایتخت هنوز هم شهروندانی هستند که با نظام ارباب و رعیتی زندگی می‌کنند. شهروندانی که زندگی‌شان در کارکردن بر روی مزارع ارباب‌هایشان معنا می‌یابد و حتی از سبد کالایی که این روزها ورد زبان اغلب مردم است سهمی نبرده‌اند.
یک روز بارانی به همراه افراد خیرّی که در تب و تاب زندگی و زرق و برق آن هنوز انسانیت را نباخته‌اند به سمت قلعه اردک از توابع اسلامشهر حرکت می‌کنیم تا رنجنامه زندگی حدود ۴۰ هموطنی را که در این دخمه‌ها روزگار می‌گذارنند، روایت کنیم.

قبل از این‌که از تهران به سمت اسلامشهر حرکت کنیم شنیده بودیم که نام این روستا " قلعه سیمون " معروف به " قلعه اردک " است اما برایمان عجیب بود که چرا قلعه اردک؟ وقتی به روستا رسیدیم نخستین صدایی که هنگام پیاده شدن از ماشین توجهمان را جلب کرد صدای هیاهوی اردک‌هایی بود که در این منطقه وجود داشت.

از کنار اردک‌ها که عبور می‌کنیم به آلونک‌هایی می‌رسیم که شاید عنوان آلونک‌ هم برای آن‌ها زیاد باشد. بهترین واژه‌ای که می‌توان برایشان به کار برد دخمه‌ است. دخمه‌های سیمانی و کوچکی که محل زندگی خانواده‌هایی است که روزگاری به دلیل آمدن سیل زادگاهشان در سیستان و بلوچستان را ترک کرده و به امید رقم خوردن آینده‌ای روشن‌تر راهی پایتخت شدند اما اینجا چیزی نصیبشان نشد جزء آلونک‌های ارباب‌هایشان در نزدیکی مزرعه.

باران می‌بارد و محوطه آلونک‌ها که خاکی است این بار پر از گل شده‌اند به گونه‌ای که راه رفتنمان را دچار مشکل می‌کند. در بدو ورودمان به "قلعه اردک" دو پسربچه حدود ۱۰ تا ۱۲ ساله‌ای را مشاهده می‌کنیم که جلوی در خانه‌هایشان مات زده نگاهمان می‌کنند به سمتشان می‌رویم تا چند دقیقه‌ای همکلامشان شویم که این‌بار بچه‌ها پیش دستی کرده و با استقبال گرمی صمیمانه می‌گویند سلام خاله!
•• محسن کودکی که برای گذران دردنامه زندگی به مدرسه نمی‌رود
خودش را محسن معرفی می‌کند، دانش‌آموزی که باید کلاس پنجم دبستان باشد اما چند سالی است که به مدرسه نمی‌رود آن هم فقط برای این‌که سر مزرعه ارباب‌هایشان به همراه پدر و مادرش کار کند تا بتواند خرج زندگی را تأمین کند. محسن با وجود آن‌که دوست دارد برای تحصیل به مدرسه بازگردد اما می‌گوید هیچ‌کدام از مسئولان مدرسه جویای نیامدنش به مدرسه نشدند و این روزها نیز با وجود آن‌که دلش می‌خواهد به مدرسه بازگردد اما نمی‌تواند. چرا که باید کمک خرج خانواده‌اش برای گذران ‌زندگی باشد.


۳۵ خانوار در "قلعه اردک" به بدترین شکل زندگی می‌کنند بدون داشتن کم‌ترین امکانات بهداشتی، بدون لوله‌کشی گاز و بدون داشتن حمام.

•• درخواست پول توسط مدرسه دولتی و خانواده‌ای که به دلیل فقر بر تحصیل فرزند خود خط پایان کشیدند

خانم میانسالی که خود را رئیس شورای روستای "قلعه اردک" معرفی می‌کند جلو آمده و ‌سر درد و دلش باز شده و می‌گوید: فرزندانمان در روزهایی که باید کودکی،‌ تحصیل و بازی می‌کردند بر روی زمین‌های ارباب‌ها کشاورزی کردند. حدود ۱۰ دانش‌آموز بازمانده از تحصیل در اینجا زندگی می‌کنند که اغلب تا کلاس پنجم ابتدایی درس خوانده‌اند و به دلیل این‌که مدرسه راهنمایی دور است و خانواده‌ها توانایی تأمین کرایه ماشین فرزندانشان را ندارند تصمیم می‌گیرند تا فرزندانشان ترک تحصیل کرده و دیگر به مدرسه نروند و سر زمین کار کرده و کمک خرج زندگی باشند.

فرزند من تا کلاس پنجم ابتدایی درس خواند اما وقتی قرار شد به مقطع راهنمایی برود از آن‌جا‌ که مسیر مدرسه دور بود و توانایی تأمین هزینه‌های رفت‌وآمد را نداشتیم، تصمیم گرفتیم که دیگر فرزندم به مدرسه نرود و بر روی زمین کشاورزی کرده و کمک خرجمان باشد.

وقتی یک دانش‌آموز به مدرسه می‌رود اگر کیف، لباس و کفشش پاره باشد سایر همکلاسی‌ها مسخره‌اش می‌کنند و فرزندان من به همین دلیل دیگر به مدرسه نرفتند چون دوست نداشتند دیگر بیشتر از این تحقیر شده و روحیه خود را از دست بدهند. دخترم کلاس اول بود اما فقط ۳ روز به مدرسه رفت و به دلیل این‌که همکلاسی‌هایش به دلیل فقر و نوع لباس‌هایش، مسخره‌اش کردند دیگر به مدرسه نرفت پس از یک هفته که به مدرسه نرفت مدیر مدرسه تماس گرفت و پرسید که چرا نرگس به مدرسه نمی‌آید که من در پاسخ گفتم از فردا به مدرسه می‌آید اما مدیر در پاسخ گفت دیگر لازم نیست به مدرسه بیاید.

مدرسه به فرزندانم می‌گفت پول بیاورید، وقتی می‌پرسیدیم پول را برای چه باید پرداخت کنیم، مدیر مدرسه می‌گفت، تجهیزات مدرسه خراب شده و باید برای تعمیر آن والدین کمک کنند اما ما چون نمی‌توانستیم از عهده هزینه‌ها برآییم دیگر تصمیم گرفتیم بچه‌ها را به مدرسه نفرستیم. مدرسه دولتی بود اما از خانواده‌ها هزینه می‌گرفت. مدیر مدرسه زمانی که می‌گفتم پول ندارم تا به مدرسه کمک کنم جواب می‌داد ما از بقیه ۵۰ هزار تومان می‌گیریم شما ۲۰هزار تومان به مدرسه کمک کنید من در پاسخ می‌گفتم بقیه خانواده‌ها شاید پول دارند که به مدرسه کمک کنند اما من ندارم باید چه کار کنم؟

کمیته امداد ۲ تا ۳ بار برای بازدید به "قلعه اردک" آمد ولی تا به امروز هیچ کاری برای ما نکرده‌اند. به مسئولان کمیته امداد گفتم که پسرم سرباز است، عروسم را تحت پوشش کمیته امداد قرار دهید اما قبول نکردند و صرفاً یک بن ۳۰ هزار تومانی به ما دادند.

به گزارش تسنیم، مشکل اصلی ساکنان "قلعه اردک" اسکان آن‌هاست فرمانداری می‌تواند برای حل این مشکلات محور قرار گیرد و کمک‌های استانی را برای مردم این روستا هدایت کند. بارها از سوی نهادهای مختلف برای بازدید به این روستا آمده‌اند و قول‌هایی را نیز برای بهبود وضعیت زندگی به ساکنان آن داده‌اند اما بعد از ترک "قلعه اردک" تمام وعده‌های داده شده به دست فراموشی سپرده شد.

•• دوست دارد معلم قرآن شود اما به مدرسه نمی‌رود

خدیجه دختری ۱۰ ساله است که باید در کلاس چهارم مشغول به تحصیل باشد با وجود آن‌که در لابه‌لای صحبت‌هایش می‌گوید "خیلی"‌دوست دارد به مدرسه برود اما باز هم با لحن معصوم کودکانه‌اش می‌گوید فکر نکنم دیگر بتوانم به مدرسه بروم چون باید کار کنم تا بتوانیم خرج عروسی برادرم را تأمین کنیم. خدیجه می‌گوید دوست دارم معلم قرآن شوم اما چون شناسنامه ندارم در مدرسه ثبت‌نام نشدم.

•• تأکید مسئولان آموزش و پرورش مبنی بر ثبت‌نام دانش‌آموزان بدون شناسنامه

بارها از زبان مسئولان آموزش و پرورش شنیده‌ایم که دانش آموزان فاقد شناسنامه در مدارس ثبت نام می‌شوند. علی‌اصغر فانی وزیر آموزش و پرورش در تاریخ ۳۰ مهر امسال در حاشیه اجلاس سراسری سرپرستان پردیس‌ها، مراکز آموزش عالی و مسئولان سازمان مرکزی دانشگاه فرهنگیان در پاسخ به سوال خبرنگار تسنیم، در خصوص ثبت‌نام دانش‌آموزان بدون شناسنامه در مدارس اظهار داشت: دانش‌آموزی که شناسنامه ندارد در مدرسه ثبت‌نام می‌شود اما چون باید برای وی کارنامه صادر شود حتماً باید شناسنامه خود را به مدرسه ارائه دهد. بر اساس مصوبه شورای عالی آموزش و پرورش، به مدیران مدارس اجازه داده می‌شود که دانش‌آموزان را بدون شناسنامه ثبت‌نام کنند اما باید در مهلتی معین، شناسنامه خود را ارائه دهند.

فانی در پاسخ به این پرسش که آموزش و پرورش چه برنامه‌ای برای خانواده‌هایی که اجازه تحصیل به فرزندان خود را نمی‌دهند، پیش‌بینی کرده است، گفت: مواردی در برنامه چهارم توسعه پیشنهاد شد و مجلس تصویب کرده است منتهی در سال‌های گذشته اجرا نشده است؛ اگر لازم باشد، این مصوبه برنامه چهارم را تسری می‌دهیم و از طریق قوه قضاییه دنبال می‌کنیم.

•• منیره مصداق عینی دانش‌آموزی که به دلیل نداشتن شناسنامه در مدرسه ثبت‌نام نشد

با وجود تأکیدات مسئولان آموزش و پرورش هنوز هم مدیرانی هستند که به دلیل نداشتن شناسنامه از دانش‌آموزان در مدارس ثبت‌نام نمی‌کنند. مصداق عینی این موضوع منیره دختر ۱۳ ساله‌ای است که به دلیل نداشتن شناسنامه از تحصیل بازمانده است. کودکی که در این شهر زندگی می‌کند اما هویتی ندارد و تلاش‌های خانواده‌اش برای گرفتن شناسنامه بی‌نتیجه مانده است و همین موضوع باعث شده که از ابتدایی‌ترین حقوق یک شهروند از جمله تحصیل بازبماند.


منیره هم مثل خدیجه دانش آموز ۱۳ ساله دیگری است که به همراه خواهر ۱۲ ساله اش به دلیل نداشتن شناسنامه به مدرسه نمی‌رود حتی برای حضور در کلاس نهضت سوادآموزی نیز رابط نهضت به آن‌ها می‌گوید باید شناسنامه بیاورند اما چون شناسنامه ندارند آن‌ها را در کلاس درس نپذیرفته است.

مادر خدیجه می‌گوید: شوهرم جزء اتباع است، ۶ فرزند داریم که ۴ نفر از آن‌ها به دلیل مشکل شناسنامه به مدرسه نمی‌روند. حتی از فرزندانم برای حضور در کلاس‌های نهضت سوادآموزی شناسنامه می‌خواهند و اجازه حضور آن‌ها در کلاس نهضت را نیز نمی‌دهند. برای من از نان شب واجب‌تر شناسنامه فرزندانم است که الآن بی‌هویت زندگی می‌کنند و از تحصیل بازمانده‌اند.

به سراغ رابط نهضت می‌رویم تا دلیل عدم پذیرش خدیجه و سایر دوستانش را که شناسنامه ندارند در کلاس نهضت جویا شویم. دختر جوانی است که جزو معدود افراد باسواد قلعه اردک بوده که توانسته لیسانس خود را اخذ کند.
وی می‌گوید: نهضت سوادآموزی برای حضور این افراد در کلاس، مدارک شناسایی و کپی شناسنامه دانش‌آموزان را خواسته‌ است اما چون این افراد شناسنامه ندارند مجبور هستم تا بگویم به کلاس نیایند. البته اگر بخواهند می‌توانند داخل کلاس‌ها بنشینند و سواد را یادبگیرند اما از آن‌ها امتحانی گرفته نمی‌شود.

این دختر جوان ادامه می‌دهد: در نزدیکی‌های "قلعه اردک" فقط یک مدرسه ابتدایی وجود داشته و مدرسه راهنمایی نیست و بچه‌ها باید برای ادامه تحصیل به اسلامشهر بروند و از آن‌جا که مسیر دور است خانواده‌ها برای این‌که هزینه راه ندهند اجازه ادامه تحصیل را به فرزندانشان نمی‌دهند از طرف دیگر برخی دیگر از بچه‌ها نیز به دلیل نداشتن شناسنامه در مدارس ثبت‌نام نشده‌اند و به همین دلیل بی‌سواد می‌مانند.

از نظر بهداشت مشکل بسیاری داریم. برای هر ۴ خانوار یک سرویس بهداشتی وجود دارد و حمام هم نداریم. بارها برای بازدید از سوی نهادهای مختلف به "قلعه اردک" آمده‌اند و عکس و فیلم تهیه کرده‌اند اما هیچ کاری برای ما انجام نداده‌اند.بافت آلونک‌های ما کاملاً فرسوده است و هر لحظه احتمال آوار شدن وجود دارد.

نبود بهداشت، کودکان را با مشکلات و بیماری‌های مختلف مواجه کرده است. بهداشت چند بار برای بازدید از "قلعه اردک" آمده اما صرفاً از آب این منطقه نمونه‌گیری کرده‌اند. تنها کاری که برای ما انجام داده‌اند این بود که برای هر ۴ خانوار یک سرویس بهداشتی درست کرده‌اند.

وی بیان می‌کند: هیچ کدام از خانوارهایی که در اینجا هستند سبد کالا نگرفته‌اند چون همگی ما کارگر هستیم و بیمه نداریم به همین دلیل از سبد کالا نیز محروم مانده‌ایم.
به سراغ مسئولان آموزش و پرورش می‌رویم تا وضعیت کودکان بازمانده از تحصیل "قلعه اردک" را به آن‌ها گزارش کنیم. علیرضا کمره‌ای مدیر کل آموزش و پرورش شهرستان‌های استان تهران به تسنیم می‌گوید: برای تحت پوشش قرار دادن دانش‌آموزان بازمانده از تحصیل تمام تلاش خود را انجام می‌دهیم. برای آموزش این قبیل از دانش‌آموزان طرح روستا مرکزی و کلاس‌های چندپایه را داریم تا این قبیل از دانش‌آموزان به جمع بی‌سوادان نپیوندند. در شهرستان‌های استان تهران کمبود مدرسه داریم ولی به صورت عمومی موانع جدی برای بازماندن دانش‌آموزان از تحصیل نداریم.
وی می‌افزاید: دانش‌آموزان بازمانده از تحصیل عمدتاً به دلیل فقر و نیازهای اقتصادی خانواده از تحصیل بازمی‌مانند که سایر نهادها باید در این زمینه از خانواده‌ها حمایت کنند البته برای آموزش این دانش‌آموزان می‌توانیم سیستم آموزش از راه دور را پیاده کنیم.

علی باقرزاده رئیس سازمان نهضت سوادآموزی نیز به خبرنگار تسنیم می‌گوید: افراد بی‌سواد بالای ۱۰ سال که بانک‌های اطلاعاتی ما بی‌سواد بودن آن‌ها را تأیید می‌کند تحت پوشش برنامه‌های سوادآموزی قرار می‌گیرند و از نظر ما بی‌سوادی یعنی ندانستن سواد خواندن، نوشتن و حساب کردن.

وی می‌افزاید: افراد بالای ۱۰ سال تا ۵۰ سال که تا قبل از ششم ابتدایی درس خوانده‌اند نیز تحت پوشش برنامه‌های سوادآموزی قرار می‌گیرند. برای کودکان کار که بالای ۱۰ سال و زیر ۲۰ سال هستند نیز برنامه‌ای داریم به گونه‌ای که در ساعاتی که در کلاس نهضت شرکت می‌کنند و به سر کار نمی‌روند را از طریق مشوق‌هایی برای آن‌ها جبران می‌کنیم.

باقرزاده نیز به ما قول مساعد می‌دهد تا وضعیت دانش‌آموزان فاقد شناسنامه‌ای که در کلاس نهضت ثبت‌نام نمی‌شوند را پیگیری کند.

محمود قنبرزاده مدیر آموزش و پرورش اسلامشهر نیز با استقبال از این موضوع، قول می‌دهد که سریعاً تیمی را برای ارزیابی وضعیت دانش‌آموزان این منطقه و فراهم کردن شرایط ثبت‌نام آن‌ها در مدارس فراهم کند.
تسنیم امیدوار است که این قول‌های مساعد مسئولان آموزش و پرورش عملیاتی شود و دانش آموزان "قلعه اردک" از حق سواد و تحصیل بازنمانند.



جعبه‌ابزار