قلعه‌خان


مراسم عروسی زوج چینی در روستای قلعه‌خان
شناسهٔ خبر: ۲۵۳۴۶۸۱شنبه ۲۹ فروردین ۱۳۹۴ - ۰۹:۲۵
مجله مهر > دیگر رسانه ها
صالح و سلیمه زوج جوان چینی هستند که به دین اسلام مشرف شدند و یکی از روستاهای ایران را برای شروع زندگی مشترک خود برگزیدند!
روزنامه «ایران» نوشت: صدای هلهله و شادی، آسمان زیبای روستای قلعه خان را پر کرده بود. همه اهالی و مردمی که برای تماشای آثار باستانی به روستا در شهر آشخانه آمده بودند میهمانان یک مراسم عروسی بودند. صدای ساز و دهل از کیلومترها دورتر شنیده می‌شد. همه برای استقبال از عروس به معدن سنگ که در شمال روستا قرار داشت حرکت کردند. نگاه‌ها به تپه‌ای خیره شده بود که عروس سفیدپوش سوار بر اسب همراه با جمعیتی که کف و سوت می‌زدند از آن پایین می‌آمد. داماد دهنه اسب را گرفته بود و در پاسخ به تبریک مردم دستهایش را تکان می‌داد.
روستای قدیمی قلعه خان یک روز تاریخی را آغاز کرده بود. زوج چینی که با همه وجود دین اسلام را پذیرفته بودند برای برپایی مراسم عروسی این روستا را انتخاب کرده بودند و اهالی روستا علاوه بر میزبانی از این زوج جوان میهمانان جشن عروسی آنها بودند. زنان و مردان سالخورده که با دیدن این عروس و داماد خاطرات عروسی برایشان زنده شده بود سعی می‌کردند تا جای خالی پدر و مادر عروس و داماد را پر کنند تا با شادمانی به خانه بخت بروند. حلقه میهمان‌ها به دور عروس و داماد که برای نشستن بر روی صندلی منتظر اجازه بزرگان روستا بودند زیباترین صحنه‌ای بود که بسیاری از مردم سعی می‌کردند با دوربین‌های عکاسی و تلفن‌های همراه آن را ثبت کنند. مسئولان کانون فرهنگی و هنری چهارده معصوم مسجد روستای قلعه خان که این جشن را برپا کرده بودند تلاش می‌کردند تا این مراسم به بهترین شکل انجام گیرد. ساعتی بعد با پهن شدن سفره غذا صالح و سلیمه (زوج چینی) از ۵۰۰ میهمان مراسم عروسی شان پذیرایی کردند و به این ترتیب زیباترین روز زندگی شان را پس از پذیرش دین اسلام جشن گرفتند.
آفتابی در دل تاریکی
«یانگ ژو» داماد ۲۶ ســـــاله و «چاو شی یو» عروس ۲۴ ساله که پس از تشرف به دین اسلام نام‌های خود را به صالح و سلیمه تغییر داده بودند تصمیم دارند پس از بازگشت به کشورشان برای تبلیغ دین اسلام تلاش کنند. یانگ ژو ۴ سال قبل به خاطر شرایط کاری به ایران سفر کرد و پس از آشنایی با مالک یک معدن سنگ در شهرستان مانه و سملقان زندگی اش تغییر کرد. او فارسی را شیرین ترین زبان دنیا می‌داند و معتقد است اسلام او را متحول کرد و با افتخار به این دین آسمانی گرویده است. سفر به استان مسلمان نشین سین کیانگ زندگی اش را متحول کرد و او را درمسیری قرار داد تا با دین اسلام آشنایی پیدا کند.
او که به شدت علاقه مند است او را با نام صالح صدا کنند گفت:‌ در یکی از شهرهای استان گوانگژو چین در خانواده‌ای به دنیا آمدم که مانند میلیون‌ها خانواده چینی بودایی بودند و اندیشه‌های مائوئیسم در زندگی مان حاکم بود. یک برادر و یک خواهر دارم و از همان دوران کودکی برای یافتن پاسخ به سؤالاتی که ذهنم را درگیر کرده بود، مطالعه می‌کردم. بارها از پدر و مادرم پرسیدم ما از کجا آمده ایم؟ سرنوشت بعد از مرگ ما چه خواهد شد؟ آیا دنیایی غیر از جهانی که در آن زندگی می‌کنیم وجود دارد؟ هیچگاه پاسخ مناسبی برای سؤالاتم پیدا نمی‌کردم. بعد از پایان تحصیلات وارد تجارت سنگ شدم.
وی ادامه داد: «سرنوشت مرا در مسیری قرار داد تا به آفتاب حقیقت دست پیدا کنم. وقتی ۲۰ ساله بودم به شمال چین سفر کردم. بعد از پیمودن ۲ هزار کیلومتر به استان سین کیانگ در شمال شرق چین رسیدم. رفتار و کارهای مردم شهرهای این استان برایم جالب بود. متوجه شدم مردم آن استان مسلمان هستند و از خدای واحد پیروی می کننــــــــــــــد و او را می پرستند. در ساعت‌های مختلف روز آنها در مکانی که به آن مسجد می‌گفتند جمع می‌شدند و حرکت هایی انجام می دادند که در آن زمان معنی آنها را متوجه نمی شدم و بعدها فهمیدم که این حرکات خواندن نماز بود. مدتی در شهرهای این استان درباره خدایی که آنها می‌پرستیدند تحقیق کردم. حرف‌های مردم برایم دلنشین بود. آنها از خدایی می‌گفتند که زنده بود و همیشه و در همه حال در کنار آنها قرار داشت. خدایی که بخشنده بود و هیچگاه آنها را تنها نمی‌گذاشت. هر روز که می‌گذشت احساس می‌کردم سال‌ها در تاریکی زندگی کرده ام و هیچگاه به دنبال روشنایی نبودم.»
سفر به دیار خراسان
سفر کاری به مشهد و دیدن بارگاه امام هشتم(ع) تحول عظیمی در زندگی اش ایجاد کرد. جایی که هزاران عاشق مانند پروانه‌ای به گرد گنبد طلایی امام رضا(ع) طواف می‌کردند و ساعت‌ها با امام حرف می‌زدند.
صالح از تابستان سال ۸۹ و سفر به ایران و تولد دوباره اش این‌گونه می‌گوید: «از آنجا که ایران سرشار از معادن سنگ است برای پیدا کردن منابع این سنگ‌ها و خرید و فروش و صادرات بود که سال ۸۹ به ایران آمدم و به خاطر نزدیک شدن به این معادن که در استان خراسان قرار داشت در شهر مشهد ساکن شدم.با زبان فارسی آشنایی نداشتم و برای ارتباط برقرار کردن باید زبان انگلیسی می‌آموختم. در این کلاس‌ها بود که با فردی آشنا شدم و به واسطه او با برادرش دانیال آشنایی پیدا کردم و این آشنایی زمینه‌ای شد تا چند سال بعد به دین مبین اسلام تشرف پیدا کنم.
دانیال مالک یک مرکز سنگ معدن بود و در این سال‌ها کمک کرد تا زبان فارسی یاد بگیرم. از همان روزهای نخست دوستی‌مان احساس کردم او می‌تواند به همه سوالاتی که سال‌هاست ذهن مرا درگیر کرده پاسخ دهد. برای تجارت سنگ به شهرها و روستاهای مختلف استان خراسان سفر می‌کردم و نکته‌ای که برایم جالب بود پخش شدن اذان در همه جا و عبادت مردم بود. سؤالات زیادی داشتم که باید برای آنها جواب پیدا می‌کردم. دانیال با صبر و حوصله‌ای که داشت به همه سؤالاتم جواب می‌داد و مرا راهنمایی می‌کرد. او برای من از اصول دین و همچنین فلسفه خواندن نماز گفت و توضیح داد چرا در اسلام به پاکیزگی و راست گویی اهمیت داده می‌شود. او برایم از زیارت امام رضا(ع) و از کرامات این امام(ع) و همچنین آرامشی که پس از برقراری ارتباط معنوی با امام هشتم(ع) نصیب انسان می‌شود گفت. با شنیدن این جملات متوجه می‌شدم که اسلام دین کاملی است و برای همه امور زندگی انسان برنامه دارد. احساس می‌کردم نور آفتاب حقیقت در حال تابیدن به دل تاریکم است. هر روز که می‌گذشت احساس می‌کردم بیشتر تشنه آموختن هستم. داشتن حجاب و همچنین رعایت مسائل شرعی حتی در میهمانی سؤالاتی بود که دوستم پاسخ مناسبی برای آنها داشت و باعث شد تا بیشتر به دین اسلام علاقه پیدا کنم. احساس می‌کردم که گمشده ام را پیدا کرده‌ام و باید به حرف دلم گوش کنم. سرانجام تصمیم گرفتم تا به خواسته دلم پاسخ مثبت دهم و مسلمان شوم. تصور می کردم مسلمان شدن شرایط سخت و دشواری دارد، اما وقتی دوستم برایم گفت با جاری شدن شهادتین بر زبانم مسلمان می‌شوم با اشتیاق فراوان شهادتین را گفتم. در آن لحظات حس عجیبی داشتم. قلبم آرام شده بود. وقتی برای نماز رو به قبله ایستادم همه وجودم از عشق به خدا لبریز بود. می‌دانستم که‌بنده خاص خدا هستم و خاضعانه سر به سجده گذاشتم.»
ازدواج به سبک ایرانی
ازدواج امر مقدسی است که در دین اسلام بر آن تأکید شده و از همه خواسته شده است تا شرایط ازدواج دختران و پسران را فراهم کنند. صالح که بخوبی با احکام و دستورات اسلام آشنایی پیدا کرده است با بیان این موضوع از ماجرای ازدواجش با یک دختر چینی مسلمان این‌گونه می‌گوید: «پس از آنکه به دین اسلام مشرف شدم مطالعاتم را گسترش دادم و متوجه شدم که در دین اسلام ازدواج یک امر مقدس و آسمانی است و بر آن تأکید زیادی شده است. از آنجا که مسلمان شده بودم دوست داشتم تا با یک دختر مسلمان ازدواج کنم و بهترین گزینه نیز پیدا کردن یک دختر مناسب از ایران بود اما می‌دانستم که پدر و مادرم با این ازدواج مخالفت خواهند کرد.
آنها همیشه می‌گفتند که باید از کشور خودمان همسر انتخاب کرده و با رسم و رسوم خود مراسم ازدواج را برپا کنم. از طرف دیگر شنیده بودم که در دین اسلام احترام به پدر و مادر واجب است. بر سر دوراهی قرار داشتم و نمی‌توانستم تصمیم درستی بگیرم تا اینکه به یاد شهری افتادم که چند سال قبل به آنجا سفر کرده بودم. اهالی استان سین کیانگ در شمال شرق چین مسلمان بودند و اگر از آنجا دختری را برای همسری انتخاب می‌کردم پدر و مادرم مخالفت نمی‌کردند. بعد از اینکه به کشورم بازگشتم از یکی از دوستانم که تاجر بود خواستم تا دختر مناسبی را به من معرفی کند و او نیز «‌چاو‌شی‌یو» را معرفی کرد. در جلسه آشنایی فهمیدم که او هم مسلمان است و نماز می‌خواند. بلافاصله موضوع را به پدر و مادرم گفتم و همراه آنها به خواستگاری رفتیم. همه چیز بخوبی پیش رفت و مدتی بعد من و همسرم با مهریه ۷۵۰۰ یوآن به عقد یکدیگر در آمدیم. پس از ازدواج برای تعطیلات نوروز با همسرم به ایران آمدیم و او نامش را به سلیمه تغییر داد. احساس می‌کردم خوشبخت ترین مرد روی زمین هستم.
اهالی روستای قلعه خان و مدیریت کانون فرهنگی و هنری چهارده معصوم(ع) این روستا به همراه دوستم تصمیم گرفتند تا برایمان جشن عروسی برپا کنند. دوست من وقتی برایم از رسم و رسوم عروسی در این روستا گفت من و همسرم از آن استقبال کردیم. همه اهالی روستا برای شرکت در جشن عروسی آمـــده و به ما تبریک می گفتند. گروهی ساز و دهل می زدند و گروهی نیز رقص محلی می‌کردند. اجرای بازی‌های محلی و آوازهای محلی از دیگر برنامه‌های این جشن بود. چند نفر از اهالی سالخورده مثل پدر و مادرمان کنارمان بودند تا احساس تنهایی نکنیم. بسیاری از مردم از دیدن عروس و داماد چینی متعجب شده و وقتی می‌فهمیدند که هردو ما مسلمان هستیم سعی می‌کردند تا با من و همسرم عکس یادگاری بگیرند. مراسم بسیار به یادماندنی بود و من و همسرم خود را خوشبخت ترین عروس و داماد دنیا می‌دانستیم.»
وی ادامه داد:« پس از بازگشت به چین می‌خواهم عکس‌ها و فیلم جشن عروسی‌مان را به خانواده‌ام نشان بدهم.»



جعبه‌ابزار