مردم واری
مردم واری در معماری ایران
چون با معماران کار آزمودهٔ ایران دربارهٔ شیوه های کهن این هنر نغز و مردمی به گفتگو می نشینیم می گویند ، کار (بـنا ـ سـاختمان) باید مردم وار باشد . هر جانداری ، هر پرنده ای ، هر آفریدهٔ زنده یی لانه و آشیانهٔ خود را به اندازهٔ خود و در خور نیاز خویش می سازد چرا ما مردم خانه هایی می سازیم که بیرون از اندازهٔ ماست ؟ نه پهنایش به بستر ما می خورد نه افرازش به بالای ما می آید.
این چکیدهٔ سخن هنرمندان فرزانه ایست که سینه به سینه از پدر به فرزند و از استاد به شاگرد رسیده و تاکنون پاییده است از این سخن و هزاران مانند آن می توان دفترها فراهم کرد اگرچه هرگز به روی کاغذ نیامده اما خوشبختانه در سینه ها گنجینه وار نگهداری شده است دست چپاول ویرانگران بیگانه نتوانسته چیزی از این اندوخته های گرانبها برگیرد و زبانه های آتش بیداد در برگهای این دفتر زرین نگرفته است . معماری همیشه و همه جا هنری وابسته به زندگی بوده و در ایران ما بیش از هر جای دیگر . چنانکه آرایش معماری هماره به دست زندگی بوده و در هر زمان روش زندگی بوده که برنامهٔ کار معماری را پی ریخته است .
معمار ایرانی افراز درگاه را به اندازهٔ بالای مردم می گرفته وروزن و روشندان را چنان می آراسته که فروغ خورشید و پرتو ماه را به اندازهٔ دلخواه به درون سرای آورد . پهنای اطاق خواب به اندازهٔ یک بستر است و افراز طاقچه و رف به اندازه یی است که (نشسته و ایستاده) به آسانی در دسترس باشد .
آسمانهٔ اطاق را با خوانچه و کاربندی چنان می ساخته است که به اندام باشد و گوشه های آسمانه را با پتکانه (طاق معلق) و گیلویی چنان می پرداخته است که نغز و دلپذیر شود .
اگـر خوابگاه ایرانی اندازه یی خرد و در خو گسترش یک یا دو بستر دارد در برابرش تالار و سفره خانه اش باشکوه و پهناور است . اگر خوابگاه خرد است از آن خداوند خانه است و شایسته نیست که بیگانه ای به آن راه یابد اما تالار بایدکه شایستهٔ پذیرایی میهمان گرامی باشد . میهمانی که اگر خانه کوچک و تاریک باشد (بر دیدهٔ روشنش نشانیم) ، میهمانی که نزد ایرانی از جان گرامی تر است ، آزرمش می داریم . نازش می کشیم ، چه توانگر باشیم و چه تهیدست (امشب تو بیا خانهٔ ما ، یک شب جانا هزار شب نیست) ، جایگاه میهمان شاه نشین تالار است جایگاه خداوند خانه در آستانه .
اگر چه میهمان خرد و تهیدست باشد و میزبان بزرگ و توانگر (در خانه هر چه باشد و میهمان هر که باشد) در بیرون از ایران معماری بیرون گراست . در مغرب زمین کوشکهایی را می بینیم که چون قفسی گشاده میان انبوهی از درختان نهاده است و از درون آن می توان بیرون را نگریست یا در شرق زمین خانه هاییست که پیرامون خود آفتابگردان و سرسایه ای چون مردگرد دارد و مانند کوشکهای مغرب زمین به بیرون می نگرد اما در ایران در میان خانه، باغچه و استخری می ساخته اند، و اطاقها و تالارها را چون آغوشی بسته گرداگرد آن می چیده اند.
در بارو و دیوار بیرونی ساختمان پنجره و روزن و رخنه ای نبود تا بتوان از درون بیرون را دید و نمای برونی با طاقنما و کوردرگاه و کنگره آرایش می شد و تنها درگاه یا سردری داشت که در آیگاه ساختمان به شمار می آمد . گویا معماران ایرانی این روش را از عارفان هم میهن خود فرا گرفته بودند که به برون کاری نداشتند و درون را می نگریستند .
برخی گمان کرده بودند که آیین پاک اسلام با گریز و پرهیزی که به همراه داشته مردم مسلمان ایران را درونگرا کرده است اما کاخهای تخت جمشید و شوش و کوشکهای روزگار ساسانیان گواهی می دهد که ایرانی همیشه درونگرا بوده و می خواسته است که چون شب در خانه شد با خانگیان خود دور از نگاه بیگاه آرام بیاساید .
منبع[ویرایش]
: پایگاه تجاری و اطلاعرسانی صنایع دستی
جستارهای وابسته[ویرایش]
تناسبات انسانی