نخستین سکونتگاه آریایی ها در معرض بی توجهی


نخستين سکونتگاه آريايي ها در معرض بي توجهي
خراسان شمالي - مورخ شنبه ۱۳۹۳/۰۲/۱۳ شماره انتشار ۱۸۶۷۷
نويسنده: محدثه جوان دلويي
تيشه اي بر ريشه هاي يک روستاي تاريخي و گردشگري
سفر به دل طبيعت بکر در جاده هاي پر پيچ و خم و زيبا، آن هم در ماه بهشت، روحي تازه در وجود آدمي پديد مي‌آورد. مقصدمان، يکي از نخستين سکونتگاه هاي اقوام آريايي در فلات ايران است.
روستايي که قدمت آن به دوره اشکانيان و به قول اهالي اش به زمان «اشک سوم» مي رسد. هر چند که زيبايي هاي خارق العاده خداوندي در ابتداي مسير چشم نوازي مي کند، اما وقتي به « استاد » زادگاه ۱۰ شهيد دفاع مقدس در ۳۰ کيلومتري فاروج مي رسيم، غبار بي توجهي ها به اين روستاي هدف گردشگري استان، بيش از هرچيز ديگري جلب توجه مي‌کند. «استاد» گوشه اي از تاريخ کهن ايران زمين را در خود جاي داده است. مسجد جامع، حمام، برج ديده باني، قلعه کهنه، درختان ارس کهنسال، خانه هاي پلکاني و آسياب هاي قديمي تنها بخشي از بناهاي تاريخي نخستين سرزمين آريايي ها ست. صبح جمعه است و نسيم خنکي مي وزد، بوي کاهگل هاي نم خورده از باران شب گذشته، هوش از سر آدمي مي برد. مهمان مردمان پاک و بي رياي روستا مي شويم. مردماني که سخت کوشانه براي رزق حلال و آباداني زادگاهشان تلاش مي کنند، اما از تقسيم ناعادلانه آب ميان روستاهاي همجوار «استاد»، کمبودها و بي توجهي هايي که موجب مهاجرت بسياري از مردمان روستا شده است و هم چنين از بي توجهي به بناهاي تاريخي که حداقل ۸۰۰ سال قدمت دارد، رنج مي برند. جمعي از مردان و پيران روستا در ورودي روستا نشسته اند که با رويي گشاده سلاممان را پاسخ مي دهند و از رنج هايشان مي گويند. «محمد تقي رجبي استاد» که به گفته خودش ترجيح داد بعد از بازنشستگي به زادگاهش براي سکونت برگردد، هم کلاممان مي‌شود و مي گويد: مشکلات بسيار زيادي در روستا وجود دارد که تنها نمونه اش، وعده استاندار وقت در ۴ سال پيش براي احداث شهرک مسکوني به منظور برگشتن آن دسته از روستايياني که از «استاد» مهاجرت کردند، بود اما هنوز انشعابات اصلي ساختمان هاي شهرک و وعده هاي بخشدار و فرمانداران سابق فاروج نيز در اين باره عملي نشده است.او اعطاي تسهيلات ۷ ميليون و ۵۰۰ هزار توماني به روستاييان متقاضي براي احداث منزل مسکوني در شهرک جديد و بازپرداخت ۱۴ميليون تومان را اجحاف در حق مردمان «استاد» ذکر مي کند.به گفته او، مردم روستا براي جلوگيري از مهاجرت فرزندانشان اين شرايط سخت را پذيرفتند اما هنوز خبري از اعطاي ساختمان هاي اين شهرک به دليل عملي نشدن وعده ها نيست. او تأکيد مي کند: در گزارشمان بنويسيم که اغلب اهالي، توان باز پرداخت تسهيلات بنياد مسکن را ندارند.



تشنگي استاد[ویرایش]

تقسيم ناعادلانه آب در روستا هاي همجوار «استاد» را مي‌توان مهم ترين دغدغه اهالي دانست، زيرا همين موضوع موجب مهاجرت بسياري از ساکنان روستا به شهرهاي اطراف شده است. يکي از پيرمردان روستا رو به من مي گويد: خانم! مشکل ما فقط «آب» است. مساحت باغ هاي «استاد» از باغ هاي روستا هاي همجوار بيشتر است اما تنها در يک دوره آب رساني فقط ۷روز به باغ هايمان آب مي رسد و بيش از نيمي از باغ هاي «استاد» آب نمي بينند. همين موضوع موجب مهاجرت اهالي شده است.پيرمرد با نگراني ادامه مي‌دهد: نام اين جا را روستاي هدف گردشگري گذاشتند در حالي که بيشتر باغ ها در حال خشک شدن است.به سمت مسجد جامع که قدمتش به قرن ۶ و ۷ هجري قمري مي رسد و يکي از بناهاي عصر تيموري است، مي رويم. ديواره هاي مسجد تا نيمه احداث شده و نماي آن سنگي است. تنه بريده درختان در محوطه مسجد خودنمايي مي کند که گويي عمرچند صد ساله اي داشتند، اما تيشه بر وجودشان خورده است.


«احمد فتحي استاد» عضو شوراي اسلامي «استاد» همراهي مان و ما را به داخل مسجد دعوت مي کند تا از نزديک بهسازي و مرمت آن را طي ۷ سال ببينيم. تمام سقف مسجد به دليل باران شب گذشته نم زده است. آن قدر از برخي ديوارها آب چکه مي کند که به کف مسجد رسيده است. وقتي پا در مسجد مي گذاريم، به دليل نم زدگي ها، پاهايمان خيس مي شود. او ما را به بيرون مسجد هدايت مي کند و گوشه اي از ديوار مسجد را نشانمان مي‌دهد که باران را در خود جذب کرده و موجب فرسايش زود هنگام مصالح به کار رفته در آن شده است.«فتحي»مي گويد: اعلام شده ۷۰۰ ميليون تومان براي بهسازي مسجد جامع روستاي «استاد» که قدمت تاريخي زيادي دارد، هزينه شده است. او ادامه مي دهد: اداره کل ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري اعلام کرده است که مسجد به آشپزخانه نياز ندارد و هنوز ديوار و در ورودي اصلي آن با گذشت ۷ سال از آغاز بهسازي نشده و هم چنين سرويس بهداشتي مناسبي براي آن احداث نشده است.مسجد قديمي با همان نماها هيچ مشکلي نداشت اما از وقتي طرح بهسازي آن اجرا شد، شکل و نماي مسجد دچار مشکل شد اين جمله را «فتحي» مي گويد و براي مصداق صحبت هايش ما را به پشت مسجد مي برد؛ جايي که به گفته يکي از روستاييان که خود از کارگران طرح بهسازي مسجد است، بدون طرح فقط سيمان کاري شده و هيچ سفت کاري انجام نشده است. کف زمين مسجد را حفاري مي کنند تا يک متر از بيرون مسجد پايين تر باشد اما همين عمل موجب بدتر شدن وضعيت مسجد مي شود.«فتحي» از همسايه مسجد اجازه مي گيرد و ما از داخل حياط همسايه به سمت پشت بام مسجد مي رويم. روي سقف هاي گنبدي شکل پلاستيک هاي بزرگي کشيده اند تا شايد اين گونه از نفوذ آب باران به داخل مسجد جلوگيري شود. کارگر اين ساختمان به گوشه اي از سقف اشاره مي کند و مي گويد: قسمتي از سقف مسجد در حال جدا شدن است.«فتحي» سري به تأسف تکان مي دهد و مي گويد: ۷ سال است که به بهانه بهسازي مسجد، اجازه برگزاري مراسم مذهبي را به اهالي روستا ندادند و سال گذشته که بالاخره بهسازي تمام شد آن را به ما تحويل دادند بدون احداث سرويس بهداشتي و آشپزخانه که اکنون بيرون مسجد در کنار مسير رودخانه، غذاي مراسم مذهبي را تهيه مي کنيم.


از ته ليوان آب مي نوشيم[ویرایش]

به همراه فتحي و يکي از پيرمردان روستا به تمام نقاط «استاد» مي رويم. خانه هاي قديمي اما خالي از سکنه بسيار به چشم مي خورد که اين عضو شوراي «استاد» علت آن را تقسيم ناعادلانه آب از سال ۶۴ تاکنون مي داند و مي گويد: بهار و پاييز براي آبياري درختان باغ هايمان آب نداريم. با وجود آن که دومين روستا در مسير چشمه اصلي هستيم، اما در فصل تابستان و هر يک ماه فقط ۴ روز حق استفاده از آب براي اهالي«استاد» به منظور آبياري باغ ها فراهم مي شود؛ يعني يک سوم باغ هايمان آبياري نمي شود.او عنوان مي کند: اکنون اين گونه شده است که «استاد» از ته يک ليوان آب مي نوشد. همين موضوع موجب مهاجرت اهالي شده است و فقط پيران در روستا مانده اند.او به خانه هاي برخي از اهالي اشاره مي کند و مي گويد: از هرکدام اين خانه ها، فرزندانشان از روستا مهاجرت کرده اند و مادران و پدرانشان در روستا باقي ماندند و اکنون ۲۰۰ خانوار در روستا زندگي مي کنند.

زباله ارمغان گردشگران
«فتحي»، من و همکارم را به سمت ديگري از روستا مي برد. در مسير راه، از رفت و آمد زياد گردشگران در روزهاي تعطيل به «استاد» و از اين که ادا‌ره کل ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري هيچ گونه امکاناتي مانند سرويس بهداشتي عمومي و آلاچيق هايي براي استراحت فراهم نکرده است مي گويد و با ناراحتي ادامه مي دهد: تمام باغ هاي روستا پر از زباله هاي مسافران و گردشگران شده است و متأسفانه برخي از گردشگران با بي توجهي خود، به طبيعت بکر«استاد» صدمه زده اند.او اضافه مي کند: دهيار روستا ۶ سطل زباله بزرگ را ساخته و درمسير رفت و آمد گردشگران قرار داده است تا شايد اين گونه گردشگران کمتر به باغ هاي اهالي وطبيعت روستا صدمه بزنند.به سمت تنها مدرسه «استاد» مي‌رويم، سرويس بهداشتي آن در بيرون از ساختمان مدرسه و البته در کنار قبرستان روستا قرار دارد. حياط مدرسه مسطح نشده و آب باران شب قبل در وسط حياط جمع شده است که به سختي از آن عبور مي کنيم. ۲ ساختمان فرسوده در محوطه است که يکي مدرسه ابتدايي و ديگري که شيشه هايش شکسته و در ورودي‌اش قفل شده و غبار چندساله اي روي ميز و نيمکت هايش نشسته؛ مدرسه راهنمايي «استاد» است که به گفته «فتحي» به دليل مهاجرت مردمان روستا و کاهش جمعيت دانش آموزي براي هميشه تعطيل شده است. پشت اين ساختمان، سرويس بهداشتي جديد مدرسه در حال ساخت است اما منظره اي تأمل برانگيز که به چشمم مي خورد، چاه بزرگ فاضلاب بدون هيچ گونه سرپوشي در گوشه اي از حياط مدرسه است که به گفته«فتحي»، قراراست چاه سرپوشيده شود. از مدرسه که بيرون مي آييم او به کوه هاي اطراف روستا که «شاه جهان» است، اشاره مي کند و بقاياي قلعه تاريخي را نشانمان مي دهد و مي گويد: اين جا پايگاه«شيخ حسن جوري» است و از اين کوه ها به اسفراين و سبزوار راه دارد.


نامه هاي بي نتيجه[ویرایش]

در همين موقع دهيار «استاد» نيز به جمع مان اضافه مي‌شود. «محمدرضا ابراهيم زاده استاد»، نبود حمام عمومي را از مهم ترين مشکلات و دغدغه هاي اهالي روستا عنوان و بيان مي کند: اغلب ساکنان روستا بضاعت ساخت حمام را در منازلشان ندارند. هم چنين جمع آوري نشدن زباله ها و دفع فاضلاب از ديگر مشکلات ساکنان است.او با اشاره به اين که راه ورودي شهرک جديد روستا که هنوز انشعابات آن وصل نشده است، از قبرستان مي‌گذرد، اضافه مي کند: اين جا يک منطقه کوهستاني است و امکان حفر چاه در آن وجود ندارد هم چنين به دليل اجرا نشدن طرح هاي آبخيزداري، نمي توانيم از آب باران براي آبياري باغ ها استفاده کنيم. او از نامه نگاري‌هاي فراوان به تمام مسئولان ادارات مربوطه در فاروج براي رفع مشکلات مردمان«استاد» مي گويد. «فتحي» که بازنشسته اداره بهداشت و عضو شوراي اسلامي «استاد» است مي گويد: دست به نامه نوشتنمان بسيار خوب شده است و به مسئولان مربوطه در فاروج براي برطرف شدن مشکلات اين روستاي تاريخي نامه ارسال کرده ايم.


از فتحي خداحافظي مي کنيم و به همراه دهيار، به سمت ديگر آثار تاريخي روستا مي رويم. در تپه اي که به سمت حمام تاريخي روستا راه دارد، روي تابلوي سبز رنگي مشخصات آن قيد شده و بناي آن به دوره صفويه مربوط است. نوع معماري اين حمام شامل پلان ۸ ضلعي است. «ابراهيم زاده» ما را به سمت حمام مي برد، جايي که اگر کمي توجه به آن مي شد، شايد رونق دوباره اي مي يافت و مي شد از آن به عنوان صنعت جذب گردشگر استفاده کرد. چندين پله تودرتو را طي مي کنيم تا به حمام مي رسيم. ديدن حوض آب سرد، حوض آب گرم، گرمخانه و حتي نمازخانه اين بناي تاريخي، لذت بخش است، اما ازاين که بشنوي ۲۵ سال است ديگر اين بنا به فراموشي سپرده شده، و در حال تخريب است، آزرده خاطر مي‌شوي. با«ابراهيم زاده» به سمت دهياري مي‌رويم که بايد از کوچه باريک و پيچ در پيچي که، نامش را کوچه «دوستي» گذاشته اند، عبور کنيم. دهياري در نزديکي يک حسينيه قرار دارد. «ابراهيم زاده» در همين اتاق به رتق و فتق امور روستا مي پردازد. او مي‌گويد: با پي گيري ها، توانستيم دستگاه کارتخوان تهيه کنيم تا اهالي روستا از همين جا قبوض شان را پرداخت و يارانه شان را دريافت کنند تا ديگر مجبور نشوند براي همين کارها به شهر بروند.او يک نسخه از نامه هاي فراواني را که براي مسئولان فاروج ارسال کرده اند، نشانمان مي‌دهد. نبود خانه عالم، نبود حمام عمومي و تحت پوشش نبودن هيچ کدام از اپراتورها از جمله مشکلاتي است که در اين نامه ها قيد شده است. از دهيار جوان و پرتلاش روستا خداحافظي مي کنيم و در حال خروج از دهياري هستيم که پيرمردي که از ابتداي راه همراهمان است، درخواستي دارد، او مي خواهد درباره «بابا بابائيان» مرد ۹۰ ساله روستايي که اکنون با مشکلات فراواني دست و پنجه نرم مي کند و در بستر بيماري افتاده است و به سختي روزگار مي گذراند؛هم در گزارشمان بنويسيم.


چشم انتظار[ویرایش]

مردمان «استاد»چشم انتظار هستند روزي برسد که حداقل يک بند از خواسته هاي شان اجرايي شود تا شايد فرزندانشان براي هميشه برگردند و ديگر فردي آرزوي رفتن از آن جا را نداشته باشد.



جعبه‌ابزار