نقدی بر مدیریت نوین روستایی در ایران
مدیریت نوین روستایی در ایران با تکیه بر چالش ها
به قلم حسین زینتی
دانش آموخته توسعه روستایی دانشگاه تهران
www.Toseroostai.ir
h.zinati۶۷@gmail.com
روستا به عنوان کلید واژه توسعه ملی، همواره مورد توجه برنامه ریزان ملی و منطقه ای قرار گرفته است. به بیان دیگر رشد و توسعه هر کشوری در گرو توجه به مناطق روستایی نهفته است. یکی از مباحث کلان در حوزه توسعه روستایی، مقوله مدیریت جوامع روستایی می باشد و از دیرباز تا کنون شیوه انجام امور مدیریتی در روستا، مورد مناقشه روستائیان و دولتمردان قرار داشته است. مناطق روستایی تاکنون شیوه های مدیریتی متعددی را به خود دیده است که از جمله مهمترین شیوه ها می توان به
مدیریت کدخدایی ،
دهبان ها و در حال حاضر می توان به
دهیار ان اشاره کرد.
"۳۲۷۴۲ دهستان در کشور توسط دهیاران اداره و این بدین معناست ۵۰ درصد آبادی های کشور دارای
دهیاری می باشد"
بر اساس آمار منتشر شده توسط معاونت امور دهیاری ها در سال ۱۳۹۴، ۳۲۷۴۲ دهستان در کشور توسط دهیاران اداره می شوند و این در حالی است که تعداد آبادی های ثبت شده توسط مرکز آمار ایران ۵۸۴۱۳ آبادی می باشد. سپردن مدیریت روستا به دهیاران در کلیت موضوع امری مبارک است اما نحوه انتخاب و امور اجرایی و ارزشیابی عملکرد دهیاران همواره مورد نقد و کنکاش صاحب نظران و برنامه ریزان حوزه روستایی قرار داشته است.
بر اساس آئین نامه مصوب ۱۳۷۷، انتخاب دهیاران توسط شوراهای اسلامی و با امضای بخشدار محل صورت می پذیرد و یکی از ویژگی های مهم در انتخاب دهیاران، ساکن بودن در مناطق روستایی و دارا بودن حداقل مدرک دیپلم می باشد.
روند انتخاب و نظارت بر عملکرد دهیاران همواره مورد انتقاد روستائیان و کارشناسان بوده است به گونه ای که بر اساس برخی از ارزیابی های میدانی صورت گرفته مشخص شده است عمده انتخاب دهیاران نه برمبنای صلاحیت علمی و مدیریتی بلکه برمبنای آشنا بازی و تعامل داشتن صرف با شوراها می باشد.
با وجود گسترش سطح تحصیلات دانشگاهی و ورود جوانان با انگیزه و کارآمد، همچنان شاهد انتخاب دهیاران بصورت علایق فردی و گروهی هستیم.
یکی دیگر از معضلات حوزه مدیریت روستایی، نحوه نظارت بر عملکرد و ارزیابی اقدامات انجام شده دهیاری ها می باشد که وظیفه نظارت و عملکرد دهیاری بر عهده شوراهای اسلامی گذاشته شده است که این خود می تواند نوعی الگو برداری کوکورانه از مدل شهرداری در مناطق شهری می باشد که باید در نظر داشت که جوامع شهری با جوامع روستایی تفاوت های آشکاری دارند در جوامع شهری عمده انتخاب ها اغلب بر مبنای برنامه کاری و صلاحیت های اجرایی و کارآمدی است اما در مناطق روستایی عمده انتخاب های بر مبنای نسبت های فامیلی و خویشناوندی صورت می پذیرد و عمده انتخاب دهیاران بر مبنای روابط خویشاوندی است
" عدم مشارکت روستائیان به عنوان جامعه هدف در امور روستایی. و الگوبرداری از مدل شهرداری در جوامع شهری"
در قانون امور دهیاری ها، هرگونه عزل و نصب دهیاران بر عهده شوراها می باشد و ملاک انجام وظیفه بر مینای رضایت شوراها بوده و کمتر عامه مردم در آن دخالت دارند و دهیار موظف است در ابتدا خواسته های مردم را فراهم آورد تا روستائیان را و این موارد می تواند موجب بروز ویژه خواری شورا و دهیاری ها را فراهم آورد.
به بیان دیگر می توان گفت در بعد نظارت کمتر به جامعه هدف توجه شده است و این شاید یکی از نواقص مهم مدیریت روستا به حساب آید.علاوه بر نظارت شوراهای اسلامی مرجع ارزیابی تخصصی و علمی دهیاران
بخشداری و
فرمانداری ها در منطقه و
وزارت کشور در سطح کلان می باشد و وجود شاخص های ارزشیابی و باز آموزی شاخصه تعیین دهیاران نمونه است.
صلاحیت های ارزیابی کننده عمدتا بر مبنای جمعت ، کارکرد و خدمات ارائه شده است و کمتر از مردم جهت ارزیابی ها استفاده شده است.به گفته برخی از دهیاران نبود
ضمانت شغلی مهمترین دلیل ناکافی بودن انگیزه لازمه جهت انجام امور دهیاری است .
از سوی دیگر با وجود سپردن امور روستایی به دهیاران، وجود سازمان مختلف امور روستایی و نادیده گرفتن نقش دهیاران در برنامه های کلان حوزه روستایی از مهمترین معضلات فرا روی دهیاران به حساب می آید.
به بیان دیگر می توان گفت در برنامه ریزی های سازمان ها از جمله
بنیاد مسکن ، راه سازی و
جهاد کشاورزی کمتر به نظر دهیاران توجه می شود و دهیاران بیشتر به عنوان مجری شناخته می شوند تا همکاری مستمر صورت بگیرد.همچنین وجود دهیاری به عنوان حلقه واسطه روستاییان و دلتمردان شناخته می شود و باید انعکاس دهنده مشکلات و درد دلهای روستائیان به افراد بالا دستی باشد که این مورد هم کمتر به آن توجه شده است و همواره دهیاران به لحاظ جلب منافع خود نمی توانند بازگو کننده خواسته های روستاییان باشند.مطالعات زیادی در خصوص عملکرد دهیاران انجام شده ولی عمده مطالعات بیشتر در خصوص انطباق وظایف دهیاران با عملکرد بوده و کمثر به نیازهای واقعی مردم توجه شده است.
با توجه به نقطه نظرات گفته شده، ضرورت تدوین یک الگوی جامع مدیریتی روستا با مشارکت مردم، دهیاران، شوراهای اسلامی و صاحب نظران روستایی احساس میشود و سعی شود بیشتر به اقدامات عملیاتی توجه شود تا اقدامات نظری.
از سوی دیگر اتخاذ شیوه ای جهت دخالت دادن عام مردم بر فرایند نظارتی عملکرد دهیاران، لزوم توجه دهیاران به مباحث و فناوری های روز مدیریتی و تشکیل کارگروههای مشاوره ای از افراد نخبه و تحصیکرد روستایی می تواند مسمر ثمر واقع شود.
در نگاه کلی می توان گفت
لازمه موفقیت دهیاران در فرایند مدیریت نوین روستایی شامل موارد زیر است:
۱- لزوم دخالت دادن مردم به عنوان جامعه هدف در امور اجرایی و نظارتی روستاها
۲- برگزاری جلسات پرسش و پاسخ و تشکیل کارگروهای با حضور افراد نخبه و تحصیلکرده روستایی
۳- لزوم تامین نیازهای اساسی و رفاهی دهیاران بمنظور پشتیبان جهت انجام امور روستایی
۴- ضرورت برگزاری جلسات و مجامع علمی حوزه مدیریت روستایی در سطح کلان ملی و منطقه ای با شرکت صاحب نظران
۵- راه اندازی بانک ایده ها در وزارت کشور بمنظور جمع آوری ایده های مختلف
۶- بازنگری در برخی از قوانین و مقررات امور مدیریتی در روستاها و همچنین استفاده از تجارب موفق کشورها