نقش جامعه اطلاعاتی در تغییرات فرهنگی


نقش جامعه اطلاعاتی در تغییرات فرهنگی


‌چکیده[ویرایش]

جهان، با ورود به عصر رسانه‌ها و شکل‌گیرى جامعه اطلاعاتى، دوران جدیدى را آغاز کرده است. درنظام نوین جهانى‌، ما در عصر رسانه ها زندگي مي كنيم؛ عصری که در آن رسانه هاي گروهي جزء جدايي ناپذير زندگي ما هستند. آنچه كه رسانه ها به عنوان اطلاعات به ما انتقال مي دهند، به اشکال مختلف در نحوه زندگي، انديشه و احساسات ما و حتي فرزندان ماتعیین کننده است.در این میان سیاست های رسانه ای نقش تعیین کننده ای در توسعه فرهنگی کشورها دارند.رسانه ها با اتخاذ سیاست های متفاوت ارتباطی، توسعه فرهنگی کشورها را تسهیل و تسریع می کنند. کارکرد رسانه ها در عصر ارتباطات ، بي شک در همه ابعاد زندگی اجتماعی و فرهنگی جوامع بشری انکارناپذير است.امروزه جامعه اي توسعه يافته تلقي مي شود که بتواند در کنار توسعه شاخص هاي همچون اجتماعی واقتصادي مانند درآمد سرانه ، توزيع ناخالص ملي و نرخ مرگ و مير بر معيار آموزش و اطلاعات و در حقيقت عنصر دانايي اجتماعي تاکيد کند.
در چنين جامعه اي ، وسایل نوین ارتباط جمعی با توليد و توزيع مطلوب اطلاعات ، نقش زيادي در بالا بردن آگاهي هاي گوناگون و ضروري به عهده مي گيرند و جامعه را در نيل به تعالي و ترقي همه جانبه ياري مي کنند. حال این رسانه ها هستند که با اتخاذ سیاست های پویای اجتماعی و ترکیب آن با سیاست های فرهنگ گرا مي توانند عامل آميختگي ، توازن و پيوند دادن به باورهاي اصيل اعتقادي و سنتهاي بارور جامعه باشند و با گسترش تصریح آفرینندگی و افزایش رشد فرهنگی به توسعه همه جانبه کشورمان کمک کرده و باعث پويايي افکار شوند.‌
در این میان به نظر می رسد، برای یکپارچگی توسعه فرهنگی جهت تقویت هویت و وحدت ملی در دستور کار قرار دادن برنامه ریزی آینده توسعه فرهنگی کشور متناسب با سیاست فرهنگی در کنار اجرای افق سیاست رسانه ای بر اساس چشم انداز توسعه در جامعه اطلاعاتى عصر حاضر ضروری به نظر می رسد.‌

كليد واژه ها[ویرایش]

وسایل ارتباط جمعی، رسانه ها،ارتباطات، فرهنگ، توسعه فرهنگی،جوامع بشری ‌

مقدمه[ویرایش]

از آغاز شکل‌گیری و توسعة وسایل جدید ارتباط جمعی مسئلة آثار اجتماعی فرهنگی جمعی به طور جدی جزئی از دل مشغولی‌های انسان معاصر بوده است. آیا این فرهنگ می‌تواند سطح کیفی زندگانی انسان را افزایش دهد یا نه؟ و آیا در به مخاطره افتادن هویت انسان که با رشد شتابان تکنولوژی و رفاه مادی صورت بندی‌های تازه یافته است، چه نقشی می‌خواهد و یا می‌تواند ایفا کند؟ پاسخ به این دو سؤال طبیعتاً پیوستاری از بدبینی مطلق تا خوش‌بینی مطلق را نسبت به رسانه‌ها به‌وجود می‌آورد. برخی صاحب‌نظران رسانه‌ها را در این بحران سرچشمة درد می‌دانند و برخی آغازگر درمان. اما اگر از این افراط و تفریط بگذریم، به هر رو وسایل ارتباط جمعی را جزئی از صورت مسئلة فرهنگی انسان و جامعة کنونی خواهیم دانست.( خانیکی، ۱۳۸۶، ‌http://www.nasour.net‌)
در این میان رسانه های ارتباط جمعی در عصر امروز نقش کلیدی در تعیین سرنوشت توسعه کشورها محسوب می شوند و این وسایل منشأ بسیاری از تحولات معاصر، راهنما و کنترل کننده جریان ها و تحولات در جهان به حساب می آیند.
ما در عصری زندگی می کنیم که، تغییر و تحول به صورت یک امر عادی تلقی می شود و مشاهده می کنیم که دنیا به سمت و سوی " دهکده جهاني مک لوهان" و در هم ریختن نظام ها و سازمان های ملی و در عین حال جوانه زدن چالشها و بحران های جدید در عرصه های سیاست ،فرهنگ ،اقتصاد،امنیت و... است.
به عقیده مک لوهان رسانه هاي گروهي فاصله هاي مكاني را از بين مي برد و مانند يك روستا همه مردم از واقعه‌اي كه در گوشه اي از جهان رخ مي دهد، مطلع مي شوند. اين پيشگويي كه امروزه جامه عمل پوشيده همان عاملي است كه تمام مردم جهان را همزمان درگير مسايلي چون يازده سپتامبر مي‌كند و يا از اتفاقات لحظه‌به‌لحظه حمله به عراق ، افغانستان ، غزه ،... آنها را با خبر مي‌سازد و يك حس مشترك جهاني را پديد مي‌آورد.
"از این رو ،شناخت رابطه، میزان و حدود ارتباطات وسایل ارتباط جمعی با حوادث و تحولات جهانی ،امر لازم و ضروری پنداشته می شود و به این خاطر دانشمندان بسیاری در این رابطه تحقیقات و بررسی های قابل توجهی را انجام داده اند، ولی با این حال هم، به دلیل گستردگی حوزه تسلط رسانه های جمعی در جوامع امروزی و نیز برخورداری این پدیده از ویژگی سیال بودن و حرکت پویا مدارانه ،لازم است که همگام با رشد و تکامل تکنولوژیکی و محتوای رسانه های ارتباط جمعی ،در ابعاد مختلف، کارکرد آنها، به ویژه نقش آن در تحولات توسعه فرهنگی، مطالعات بیشتری صورت بگیرد.
"شناخت کاربرد و عملکرد رسانه های ارتباط جمعی در جامعه و نقشی که آنها در جوامع بشری به عهده دارند .امر بسیار مهم است و از طریق شناخت تأثیر گذاری ها و کارکردهای خواسته و یا ناخواسته رسانه های ارتباط جمعی، به طرح برنامه های موثری برای استفاده مطلوب و عقلانی از این تکنولوژی پرداخت و در عین حال از اشتباهات و انحرافات که در جریان ارایه کارکرد رسانه ها به خورد شهروندان و جامعه داده می شود ،پرهیز کرد.ارایه راهکارها و طرح های مناسب، جهت سالم ساختن و افزایش نقش های مثبت و سازنده رسانه های جمعی در حرکت مطلوب جامعه، نیازمند شناخت عمیق وسایل ارتباط جمعی و حوزه کارکرد آنها در تحولات و فرایند تاریخی و زمانی است."
بر همين اساس با توجه به نقش تأثيرگذار رسانه بر تمامي اعضاي جامعه و به ويژه نسل‌هاي کنوني، هدف اصلي اين مقاله بررسي و تبيين نقش رسانه‌ها به عنوان يکي از دستگاه‌هاي فراگير و گسترده در انتقال محتواي فرهنگي و انتقال ارزش‌ها و هنجارها و تأثير آنها در شکل‌گيري و يا عدم شکل‌گيري این پديده ها پرداخته شده است ، از این رو هدف این پژوهش، تلاش در جهت شناخت نقش و حیطه کاربرد و کارکرد این وسایل در توسعه فرهنگی جامعه عصر خویش است.
درابتدای این مقاله ضمن تعریف فرهنگ وتوسعه فرهنگی و با بررسی روند توسعه فرهنگ درکشورمان و به خصوص با پرداختن به این مسئله در استانها و نقشی که وسایل ارتباط جمعی در توسعه فرهنگی ما انسانها بر عهده دارند ،در پایان به ارایه راهکار هایی هر جند جزیی و کوچک به تقویت فرهنگ و هویت ملی و اسلامی کمک نماید.


توسعه فرهنگ درجامعه ایران[ویرایش]

کلمه فرهنگ مرکب از دو جزء "فر" و " هنگ" ،به معنی "کشیدن" ونیز"تعلیم و تربیت" است.در زبان انگلیسی و فرانسوی به معنای کشت و کار یا پرورش بوده است و در زبانهای رومانیایی و انگلیسی ازآن معنای پرورش، بهسازی، تذهیب یا پیشرفت اجتماعی را استنباط می کردند،اما امروزه فرهنگ از نظر تنوع و وسعت های معنانی و سیر تاریخی و برداشت ادبی چنان ابعاد گسترده ای یافته است که دیگر نمی توان آن را محدود به مفهوم"دانش و تربیت" دانست.(روح الامینی،۱۳۶۸،به نقل از واعظی و همکاران ،۱۳۸۷: ۴۰).
عبارت فرهنگ در بُعد عمومی نشأت گرفته از همان اندیشه تایلر است که « فرهنگ را مجموعه ای از توانایی ها، شناخت، باورها، اشیا، فنون،و هنرها‌، و قوانین می دانند که هر انسانی از جامعه ای که در آن عضو است، دریافت می کند.» (فکوهی، ۱۳۷۹: ۲۴۵)
مهمترين ويژگي تمايز بخش حيات انساني از حيات غيرانساني فرهنگ است، كه داراي عناصري همچون: هنجارها، باورها و ارزشها مي باشد. واژه فرهنگ در زبان فارسي از واژه هاي بسيار كهن است كه نه تنها در نخستين متن هاي نثر فارسي دري ؛ بلكه در نوشته هاي بازمانده از زمان پهلوي نيز به چشم مي خورد. از نظر لغوي، اغلب فرهنگ را به معني عقل و دانش به كار برده اند؛ اما به معاني مختلف ديگري نيز آمده است كه از آن جمله مي توان به نيكويي تربيت و پرورش، بزرگي و عظمت، فضيلت و كار، شكوهمندي، حكمت، هنر، معرفت و علم فقه اشاره كرد.”( كاشاني ، ۱۳۸۷، روزنامه رسالت ، شماره ۶۵۵۹ ).
توسعه فرهنگی همان ارج نهادن به افکار ،آداب و رسوم ملی و بومی هر جامعه ای است . توسعه فرهنگی منجربه خود باوری جامعه شده است، و توانائی های بالقوه و خلاق انسان را در زمینه فرهنگی شکوفا می کند؛ و این مسئله خود در شکل گیری و هویت فرهنگی جامعه نقش مهمی را ایفاء می نماید. در واقع ترکیب توسعه و فرهنگ در جامعه و در بخشی از اندیشه های علوم انسانی، به دنبال این است که با توجه به فرایند مدرنیته و مدرنیزاسیون با یک رویکرد درونی و بومی و بهره مندی از پیامدهای موثر بیرونی توسعه، به شناخت عمیق باورها و ارزش های ملی و محلی جامعه خود بپردازد. توسعه فرهنگی در قالب اهمیت دادن به ارزش های محلی و ملی، باید بتواند از طریق برنامه ریزی های فرهنگی و اجتماعی به نیازهای معنوی و مادی افراد جامعه خود پاسخ دهد، تا از این طریق ایده ها ، افکار، و آداب و رسوم ملی – بومی جامعه خود را در قالب ارتباطات نمادین فرهنگی و نشانه های ملی و بومی در عصر حاضر همپای سایر فرهنگ جوامع موثر در جهان اشاعه دهد.(شربتیان، ۱۳۸۸،‌-http://anthropology.ir ‌).‌

نقش رسانه های گروهی در توسعه فرهنگی[ویرایش]

‌ یکی از راه های گسترش توسعه فرهنگی در جوامع شناخت میراث فرهنگی و ارزش های بومی و محلی آن جامعه است، رسانه های گروهی از جمله لوازم این شناخت می باشد.بطوری که می توان گفت رسانه ها با ایجاد ارتباط و انتقال اطلاعات نقش تعیین کننده ای در سرنوشت توسعه همه جانبه کشورها بر عهده دارند.‌
نگاهي به تحولات تاريخي رسانه‌ها در آستانه قرن ۲۱، نشانگر آن است كه تفكر انسان تا چه حد به ابزارهاي ارتباطي، از زبان به عنوان نخستين وسيله ارتباطي گرفته تا ابزارهاي پيچيده انتقال اطلاعات، همچون مطبوعات چاپی و الکترونیک، رادیو و تلویزیون، رسانه های جدید الکترونیکی (تکنولوژی های ارتباطی و اطلاعاتی جدید ماهواره ها، اینترنت، چند رسانه ای ها، بزرگراه های اطلاعاتی و شبکه های تعاملی) مديون است. اگر اين ابزارهاي ارتباطي وجود نداشت، تفكر هم وجود نداشت ‌. ارتباط نشانگر فرآيندي است كه در آن، اطلاعات، عقايد و افكار مردم هم از طريق تماس مستقيم و هم از طريق مجراهاي مختلف صورت مي‌گيرد. به عبارتي اطلاعات از طريق ارتباط انتقال مي‌يابند. در برقراري ارتباط پيوسته هدفي وجود دارد و فرد براي دريافت آگاهي بيشتر، با ديگران ارتباط برقرار مي‌كند. در پرتو ارتباطات است كه فرد به مهارت‌هاي تازه و طرز فكر رفتارهاي جديد دست مي‌يابد.
شناخت عوامل موثر در تغییرات ارتباطی و ویژگی های وسایل ارتباط جمعی می تواند به درک ما از انقلاب جهانی ارتباطی کمک کند. عوامل موثر در تغییرات ارتباطی پنج عامل تکنولوژیک در تغییرات ارتباطی نقش مهمی ایفا کرده اند این پنج مولفه که در چهار مرحله ، نوشتار، چاپ، ارتباطات دوربرد و ارتباطات تعاملی (‌interactive‌) بروز کرده اند.( شکرخواه، ۱۳۸۸ -‌http://www.atcce.com‌ )
رسانه‌ها به وسايل انتقال پيام ها از فرستنده يا فرستندگان به مخاطب يا مخاطبان گفته مي‌شود؛ که شامل روزنامه، کتاب، راديو، تلويزيون، ماهواره، تکنولوژي‌هاي نوين ارتباطات و اطلاعات و اينترنت و... است. اين وسايل داراي ويژگي‌هايي مانند پيام‌گيران ناآشنا، سرعت عمل زياد و تکثير پيام هستند. (دادگران، ۱۳۸۴: ۶)
در زمينه‌ي نقش رسانه‌ها در دگرگوني ارزش‌هاي فردي و اجتماعي جوامع، مي‌توان به يکي از پاردايم‌هاي مسلط در حوزه ارتباطات و توسعه در دهه‌هاي ۶۰ تا ۷۰ ميلادي اشاره کرد که به رسانه‌ها به عنوان موتور دگرگوني و تغيير ارزش‌هاي جوامع سنتي و ورود به جامعه مدرن تأکيد مي‌شود. بر اساس اين نظريه، رسانه به انتشار يا اشاعه‌ي نظام ارزشي کمک مي‌کند که خواهان نوآوري، تحرک، موفقيت و مصرف است. "دانيل لرنر" (‌Lerner‌ ) جامعه شناس امريکايي و از پيروان اين رويکرد به نقش رسانه‌ها در تغيير ارزش‌هاي سنتي در جوامع و جايگزين شدن ارزش‌هاي مدرن اشاره کرده است. وي در کتاب "گذر از جامعه سنتي؛ نوسازي خاورميانه"، معتقد است که رسانه مي‌تواند به فروپاشي سنت‌گرايي، - که معضلي براي نوسازي محسوب مي‌شود- کمک کند. اين کار با بالا رفتن انتظارات و توقعات، باز شدن افق‌ها، توانا شدن مردم به تخيل ورزيدن و خواهان جايگزيني شرايط زندگي بهتر براي خود و خانواده عملي مي‌شود. (مک کوئيل، ۱۳۸۲: ۱۴۴)
"لرنر" بر اين باور است که ورود به جامعه‌ي مدرن و جديد مستلزم مساعدت ملي يکپارچه، ارتباط با بازارهاي ملي و بين‌المللي، ايجاد انگيزه براي تقاضاي کالاها و خدمات مدرن، بحران کسب منابع توسعه و گسترش روش‌ها و ارزش‌هاي نوين در زمينه‌هايي چون تغذيه، تنظيم خانواده، بهداشت، توليد کشاورزي و صنعتي در زندگي شهري و روستايي است. براي تحقق اين هدف، تحرک رواني در سطح فردي و اجتماعي ضروري است و رسانه‌ها مناسب‌ترين و مؤثرترين ابزار تغيير نگرش ها، ارزش‌ها و رفتارها و به بيان ديگر ايجاد تحرک فردي و اجتماعي هستند. ( فرقاني: ۰۱۳۸: ۴۹)
"لسول "وظايفى چند، نظير مراقبت از محيط و ايجاد همبستگى بين اجزاء گوناگون جامعه را، در پاسخ به محيطى که در آن انتقال ميراث فرهنگى از نسلى به نسل ديگر صورت می گيرد، به عنوان وظيفه هاى اصلى ارتباطات جمعى تلقى می کند. در مقاله ديگر، با نام ”ساخت و کارکرد ارتباطات در جامعه“، وظايف ديگرى براى وسايل ارتباطى برمی شمارد: به نظر او ”اين وسايل بايد به ۱. حراست از محيط، ۲. همبستگى بين اجزاء جامعه در پاسخ به نيازهاى محيطى، ۳. انتقال ميراث اجتماعى از نسلى به نسل ديگر، کمک کنند“ (‌Lasswell (H.D): the structure and function of communication in society, p: ۱۱۸‌ )
" مرتن و لازارسفلد" به عنوان پيشگامان تحقيق در وسايل ارتباط جمعى و آثار و کارکردهاى آنان، بر اين اعتقادند که وسايل ارتباط جمعى داراى نقش هائى چند به اين قرار هستند: وظيفه اخلاقى (حمايت از هنجارهاى اجتماعي)، امکان اعطاء پايگاه اجتماعى (اين وسايل با دادن معروفيت به اشخاص و گروهها به آشکار کردن يا ارتقاء پايگاه هاى آنان می پردازند) و همچنين برخى وظايف نامطلوب (نظير تخدير اجتماع با ايجاد نوعى مشارکت خيالى در واقعيت و در عين حال با جانشينى بر عمل و فعاليت اجتماعي) (‌Lazarsfeld, Merton: Mass Communication. Popular Taste and Organized social action, p:۱۱۶‌ )
"جان لنت" (‌John lent‌) پژوهشگر و استاد برجسته آمریکایی که با دید انتقادی به تکنولوژی های جدید ارتباطی می‌نگرد، با طرح این سوال که «آیا تکنولوژی های جدید ارتباطی منجر به استقلال بیشتر می‌شوند و به روند دموکراتیزه شدن کشورها کمک می‌کنند؟» می‌گوید: بدیهی است آنهایی که این تکنولوژی ها را ندارند، به آن چند کشوری که دارند، وابسته‌تر و دولت‌ها قادر به افزایش اعمال قدرت روی مردم خواهند شد.
در عصر حاضر وسایل نوین ارتباط جمعی سهم بسزایی در توسعه اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه داشته و نقش مهمی در حفظ و پیشرفت فرهنگ، آموزش رسمی و خود آموزی و غنی کردن اوقات فراغت ایفا کرده است.
ارتباطات جمعي به عنوان يک نهاد اجتماعي، با ديگر نهادهاي موجود در جامعه روابط مبادلاتي متقابل دارد، بدون شک اين نهاد اجتماعي در روند تغييرات اجتماعي و رشد اقتصادي، عامل مهمي تلقي مي شود. ارتباطات به معناي عام، نشانگر ساختارهاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي در يک جامعه مشخص است. در چارچوب هايي چنين ساختارهايي است که تعامل اجتماعي ميان افراد و در نهايت مشارکت رخ مي دهد، در واقع مي توان گفت: فرآيند توسعه، رابطه پايداري با تعامل ميان مردم و مشارکت فعال گروه هاي مختلف اجتماعي دارد، اين امر صورت نمي گيرد مگر در پرتو نظام جامع ارتباطي- اطلاعاتي که مي تواند تا حد زيادي در رفع اختلافات،تضادهاي موجود در ارزشها و رفتارهاي مردم و فراهم آوردن محيط مساعد براي توسعه ملي موثر باشد، اين پديده در جوامع در حال توسعه يا کم رشد، به دليل بومي نبودن و نهادي نشدن وسايل ارتباطي مدرن و برخورد آن با وسايل ارتباط سنتي، به عنوان نيروي اجتماعي فعال، مسائل و مشکلات کم و بيش مشابهي را پديد آورده است. شناخت ابعاد اين پديده براي پژوهشگران ارتباطات در دهه هاي اخير مرزهاي نويني را گشوده است. پيوند ميان ارتباطات و توسعه و پيامدهاي آن مورد بحث نظريه پردازان قرار گرفته است. آنان آگاهي مردمان را از توانايي هاي خود و نيز روابط حاکم برخويش براي فراگرد توسعه امري اساسي مي دانند و معتقدند که اين مهم از طريق رسانه ها و دانش ارتباطات امکان پذير است.( رياحي، ۱۳۸۵ ، روزنامه رسالت- شماره ۶۰۸۵)
رسانه‌ها کارکردهاي متفاوتي همانند انتقال ارزش‌ها و ميراث فرهنگي را برعهده دارند اما از نظر صاحب نظران اين ابزارها تنها بخشي ار ميراث گرانبهای نسل پيش را منتقل مي‌کند و بيشتر خواهان و مروج نوآوري هستند. و از آنجا که رسانه در جامعه در دست عده اي خاص قرار دارند سعي مي‌کنند ارزش‌ها و هنجار مورد پسند آن قشر خاص را ترويج کنند که ممکن است با فرهنگ سنتي، نگرش‌ها و باورهاي عموم مردم در تضاد باشد و نوعي شکاف نسلي به‌وجود آورد. در هر حال به نظر مي‌رسد، رسانه‌ها موجد تغيير در الگوهاي سنتي جوامع هستند و با تشويق ارزش‌ها و هنجارهاي جديد، الگوهاي نسل پيش را به چالش مي‌کشند.
بر اثر مسأله فراملي شدن رسانه‌ها و دسترسي به فرهنگ‌هاي مختلف محلي و جهاني از طريق رسانه‌ها و به‌ويژه اطلاع از جديدترين الگوها و شيوه‌هاي رفتاري و ظاهر و ترويج گسترده‌ي نمادهاي فرهنگي بيگانه، (به ويژه فرهنگ غربي) فرهنگ و ارزش‌هاي سنتي جوامعي مانند ايران دچار دگرگوني هاي فراواني شده است که نمود آن در جامعه و خانواده قابل مشاهده است. همين امر مسئله‌ي شکاف نسلي را دچار مشکل کرده است. رسانه‌ها با وابسته کردن نسل جديد از نظر اطلاعات و دانش و سرگرمي، سعي در ديکته کردن ارزش‌ها و هنجارهاي متضاد و مغاير با فرهنگ غالب دارند؛ به‌طوري‌که به جرأت مي‌توان گفت که نسل فعلي بيشتر برداشت هاي فکري و ظاهري خود را از رسانه‌ها مي‌گيرد. البته نبايد به رسانه‌ها با ديد منفي نگاه کرد و نبايد کارکردهاي مثيت آنها را در عرصه آموزش و اطلاع رساني و ترويج دانش‌هاي نوين و نقش آنها را در توسعه‌ي جوامع ناديده گرفت. بايد با شناخت جايگاه رسانه‌ها در جامعه‌پذيري و ارائه و انتقال محتواهاي فرهنگي به جامعه، به تدوين و سياست‌گذاري مناسب در جهت استفاده مناسب از آنها پرداخت؛ و در جهت تقويت فرهنگ و پالايش عناصر فرهنگي براي ارتقاي فرهنگي جامعه و انتقال ميراث فرهنگي به نسل آينده کوشش کرد، تا شکاف نسلي - که حاصل متغيرهاي بسياري از جمله نفوذ و رخنه رسانه‌ها در فرهنگ و جامعه است- کاهش پيدا کند و يا اصلاً به‌وجود نيايد.(ساعی، ۱۳۸۷ - ‌http://www.bpdanesh.com‌)‌

موانع و راهکارها[ویرایش]

توسعه عبارتست از فرايند بسيار پيچيده‌اي كه طي آن جامعه از يك دوران تاريخي به دوران جديدي منتقل مي‌شود اين فرايند در هر مرحله از جريان انتقالي خويش ابعاد مختلف زندگي را متحول مي‌سازد. اين مجموعه ارتباطات متقابل و چند سويه در نهايت جامعه‌اي نو به وجود مي‌آورد كه در آن تمامي‌ابعاد زندگي بشري و به صورت بنيادين نسبت به وضعيت گذشته خويش متحول مي‌شود.
امروزه عمده‌ترين نقشي كه وسايل ارتباط جمعي بر عهده دارند عبارت از فرهنگ سازي، آموزش، اطلاع‌رساني و ايجاد مشاركت اجتماعي، افزون بر نقش‌هاي يادشده برقراري ارتباط پويا و زنده با پيام‌گيران، حفظ تنوع و تازگي در توليدات فرهنگي، فكري، سياسي و عرضه انديشه‌هاي نوين، از مهمترين نقش‌ها و كاركردهاي وسايل ارتباط جمعي است كه در صورت عدم رعايت آنها، جامعه بايد بهاي گزافي را بپردازد. و اين در شرايطي است كه جهان خواسته و ناخواسته درگير و دار شگفت‌ انگيزترين دگرگوني‌ها قرار گرفته است و در اين دگرگوني، وسايل ارتباط جمعي سهم به سزايي ايفا مي‌كنند. آنچه در اين رهگذر مي‌تواند مفيد افتد، آگاهي و هوشمندي در كاربرد ابزار نوين ارتباطي و روش‌هاي جديد در بستري از نيازهاي واقعي و ارزش‌ها و باورهاي مردم يك جامعه است. نقش ظاهري وسايل ارتباط جمعي در صورتي مي‌تواند به نقشي پايا و پويا در گسترش آموزش‌هاي لازم و هضم اطلاعات مفيد، ضروري به حساب آيد كه با شناخت نقش‌ها و كاركردهاي واقعي آنها و با برنامه‌ريزي و مديريتي هوشمندانه، در خدمت نظام اجتماعي درآيد. (عبادي فرد، ۱۳۸۶ - ‌
در حوزه موانع توسعه فرهنگی در ایران باید اشاره به این کرد که
« ۱- ایران جزءکشور های چند فرهنگی است وجود بیش از یازده قوم اصلی،بیش از چهار زبان،تکلم به بیش از ده گویش و لهجه و حضور پررنگ سنت ها و رسوم محلی در میان تعصبات دینی و قومی و قبیله ای خاص در اکثر مناطق کشور،در مجموع شرایط را برای پیاده نمودن برنامه های توسعه فرهنگی و ایجاد فهم مشترکی از یک دغدغه ملی مانند"ضرورت ارتقاء سطح توسعه یافتگی" سخت میکند. جدا از اینکه تکثر فرهنگی، اقتضائات سیاسی و پیچیدگی مدیریت و کشور داری خاصی را به دولت های دارای چنین شرایطی تحمیل می کند، دفتر توسعه انسانی سازمان ملل راهکارها و تجربه های تدوین شده ای را برای آسانتر طی شدن فرایند توسعه در اختیار جوامع قرار میدهد.
۲- فاصله فرهنگی از حد متعارف خود بیشتر است در هر جامعه تعدّد سلیقه،گوناگونی فکر و نظر و تفاوت های بینشی و نگرشی وجود دارد، و اینک یک روند بسیار طبیعی است، اما آنچه در جامعه ما وضع را به یک مسأله تبدیل ساخته،فاصله و تفاوت های بیش از حد و بسیاری موارد رو در روی هم است. بلاخره در هر جامعه در اوج تفاوت های فکری و سلیقه ای هم که باشیم، می توان نقاط مشترکی را یافت که افراد را بتوان به دور آن منسجم نمود. در غیر اینصورت، انسجام لازمی که باید از درون جامعه پیرامون یک هدف یا برنامه ملی نظیر عمل و احترام به قواعد و ضوابط پیشرفت و توسعه بجوشد،هیچ گاه قابل تصورهم نخواهد بود. به وجود آوردن این انسجام نیز در خود ظرافت های خاصی دارد. از جمله اینکه به بهانه دستیابی به انسجام نباید اندیشه های متفاوت و تفاوت های اندیشگی را محدود ساخت.
۳- ناهمزمانی ذهنی و فکری ما ایرانیان در شرایطی که تصورات عمومی در مختصات تاریخی به وقوع می پیونند. چقدر دستیابی به توسعه و متفق نمودن مردم بر روی یک طرح یا برنامه ملی که به عزم همه نیاز دارد. سخت و دشواراست.
۴- بخشی از ما ایرانیان در فرهنگ گذشته به سر می بریم، و بخشی در زمان حال و بخشی هم در آینده های دور سیر می کنیم. جالب این است که عموماً نه آنان که در گذشته های دور به سر می برند، واقعاًبه شناخت در خور شایسته ای از آن دست یافته اند؛ نه آنان که در زمان حال هستند، تلاشی برای تحوّل در وضعیت خود می کنند، و نه آن ها که خود را در آینده های دور دراز می بینند، واقعاً آینده نگرند. یا به خیال پردازی افتاده اند و یا به توهّم دچارند.» (نظری،۱۳۸۷: ۲) با توجه به این موانع در راه توسعه فرهنگی کشورمان وجود دارد،می توان گفت که یکی از عناصر و ارکان اثر گذار بر روند و ماهیت توسعه جامعه ما ساختار فرهنگی جامعه ماست. ساختاری که تعادل دو بخش آن با عناصر متشکله اش کاملاًبه هم خورده است. و در نتیجه تنش ها،اضطرابها و دلنگرانی های را برای انقلاب اسلامی،مدیران،برنامه ریزان و گروههای متعهد جامعه بوجود آورده است. کما اینکه در چند دهه اخیر، بیشترین مباحث مربوط به رویه ها و سیاست های توسعه یی کشور بر بنیان فرهنگی صورت گرفته و می گیرد.بنیانی که خود برای بسیاری ناشناخته است.به عبارت دیگر،گرچه صاحب نظران و مدیران ما ( به طور انتزاعی، آرمانی، و تحکم های ارزشی) بر دلواپسی های تهاجم فرهنگی و نقش پر اهمیت فرهنگ در امر توسعه تأکید دارند، ولی آگاهی و شناخت واقع بینانه و متقن مبتنی بر تحقیقات راهبردی،کاربردی، و توسعه یی ( از اینکه فرهنگ چیست و ساختار و عملکرد فرهنگ در جامعه انسانی و به ویژه در ایران اسلامی چگونه است) ندارند.( .(شربتیان، ۱۳۸۸ ، ‌http://anthropology.ir‌)‌
ناهماهنگی در توسعه و پیشرفت مراکز اشاعه فرهنگ ، ناهماهنگی در خصوصیات جامعه متحول کنونی ما و محتوای تولیدی مراکز اشاعه فرهنگ ، دوگانگی در نظام های ارزشی و فرهنگی ( بحران رفتاری) ، دو گانگی فرهنگی در شهر و روستا ، کم توجهی به برنامه ریزی در زمینه های فرهنگی ، فقدان یک سیاست مشخص فرهنگی در سطح ملی و تمرکز مراکز اشاعه فرهنگ در تهران و شهرهای بزرگ را می توان بخشی از تنگناهای عمده ی توسعه فرهنگی کشور برشمرد.( نایبی ، ۱۳۸۸و آغاز ،۱۳۸۸ ، ماهنامه مهندسی فرهنگی، سال سوم ، شماره ۳۱ و ۳۲، مرداد و شهریور ۱۳۸۸)‌

نتیجه گیری[ویرایش]

عصر حاضر را عصر ارتباطات ناميده اند. زيرا ارتباطات و اطلاعات انتقالي از آن ابزاري مهم براي تصميم گيري، تعامل بين انساني، هويت بخشي و هويت ستاندن، جهت دهي به افکار و انديشه ها و ابزاري بر سلطه است.( کتاب طرح تحقيقاتي شهر اسوه ، ۱۳۸۸ ، ‌http://www.rasekhoon.net‌)
استفاده و به کارگیری تکنولوژی های نوین ارتباطی را که از جاذبه و فراگیری خاصی برخوردارند، نمی‌توان به عنوان یک نحله فکری مستقل مورد ارزیابی قرار دارد. در همه مکاتب فکری و نظری ارتباطات و توسعه، بحث چگونگی انتخاب و استفاده از تکنولوژی ها نیز خود به خود مطرح می‌شود، ولی با توجه به تأثیر، گیرایی و پوشش جهانی این تکنولوژی ها، ابعاد ودیدگاه های تازه‌ای در این زمینه مطرح است. برخی، استفاده از این تکنولوژی ها را ضروری، اجتناب‌ناپذیر و عامل توسعه و بسط دموکراسی می‌دانند. عده‌ای دیگر که شمار آنها در کشورهای درحال توسعه رو به فزونی است، تکنولوژی های جدید ارتباطی را از مؤثرترین ابزارهای نفوذ و سلطه غرب در کشورهای پیرامون می‌دانند و به طور کلی، هرگونه تأثیر آنها در فرایند دموکراتیزه کردن جوامع، توسعه و توزیع عادلانه‌تر اطلاعات را انکار می‌کنند. در کنار این دو دیدگاه که یکی از موضع شیفتگی و دیگری از زاویه نفی با تکنولوژی های ارتباطی برخورد می‌کند، ‌دیدگاه سوم معتقد به برخورد فعال و انتخاب خلاق با این پدیده شگرف اواخر قرن بیستم است.( فرقانی، ۱۳۸۰).
جهان امروز در معرض دگرگونی ،تغییر و تحولات فزاینده ای قرار دارد.به خصوص حرکت به سمت و سویی "دهکده واحد " در حال تحول است و در این میان رسانه ها بر روند این تحولات شتاب بیشتری بخشیده است..« یونسکو از اول دهه ۷۰ به بعد در قالب برنامه های مطلوب ۵ ساله یکسری از مفاهیم اساسی و ارائه وسایل و روش هایی که به لحاظ تشخیص نیازهای فرهنگی به کار می آیند و مساعد کردن زمینه آفرینش هنری و تأمین مشارکت گسترده تر مردم در زندگی فرهنگی آماده می کند، بیان کرده است.« تبادل اطلاعات و تجارب – بررسی های در باب اقتصاد و فرهنگ،آمار های فرهنگی، مدرسه، اشکال جدید هنری، اثرات فرهنگی وسایل ارتباط جمعی (تلویزیون)، مراکز فرهنگی،تربیت کارگزاران فرهنگی و...» (اردلان،۱۳۸۱: ۳۳)
در سنجش توسعه یافتگی استان های جامعه خود با توجه به شرایط "طبیعی،اجتماعی،و فرهنگی" نوعی نظام برنامه ریزی فضایی، منطقه ای صورت می گیرد. برای بهبود شاخص های توسعه فرهنگی استان ها،کاهش پراکندگی، با تغییر دادن اولویت های تخصیص منابع فرهنگی و امکانات و زیر ساخت ها به نفع استان های محروم تر، افزایش نرخ باسوادی،گسترش آموزش عالی و تمرکززدایی از شهر مسلط تهران،توجه به زیر ساخت های فرهنگی همچون کتابخانه ها،تأسیسات و تجهیزلت آموزشی،توجه به انتشار روزنامه های محلی،نشریات ادواری،افزایش مرکز نشر، و توسعه تولید برنامه های صدا و سیما و رفع نابرابری ها از جمله شاخص ها توصیه می شود.‌
رسانه ها سهم بسیار مهمی در توسعه فرهنگی هر جامعه بر عهده دارند که می توان به راهبردهای (کوتاه مدت و دراز مدت) آنان اشاره کرد."در کوتاه مدت می توان به افزایش سطح فرهنگ عمومی( از طریق برنامه های آموزشی و سرگرم کننده مانند مسابقات رادیو و تلویزیونی)، جلوگیری از نمایش فیلم های بد آموز سینمایی ( خوشنت، قتل، جنایت و سرقت)، افزایش برنامه های هنری و فرهنگی با توجه به جنبه های آموزشی انها ( آموزش غیر رسمی)، افزایش داخلی تولیدات هنری ،جلوگیری از پخش آگهی های بازرگانی و فیلم های تبلیغاتی که از نظر فرهنگی مضر هستند، خوداری از بکار بردن اصطلاحات و واژه های بیگانه در رادیو تلویزیون، آموزش مردم به پیروی از اصول و موازین صحیح اجتماعی ، گسترش تلویزیون آموزشی به شهرهای کوچک و روستاها و اتکاء بیشتر به آموزش غیر رسمی و تشویق کودکان ،نوجوانان و جوانان به مطالعه" از طریق رسانه ملی تاکید کرد.تقویت یکپارچگی فرهنگی ، هماهنگ کردن ارزش های فرهنگی شهر وروستا ،بازسازی و حفظ خرده فرهنگ ها ، پر کردن شکاف موجود بین فرهنگ عامه و فرهنگ نخبگان،توجه به فرهنگ سنتی ایران (در زمینه های مختلف هنری و فرهنگی)،ارجحیت اهداف فرهنگی و آموزشی بر ارزشهای مادی و اقتصادی در توسعه فرهنگی، فراهم ساختن امکانات و تسهیلات، مادی و معنوی به منظور پرورش استعدادهای هنری و فرهنگی در سطوح مختلف کشور(به ویژه در شهرهای کوچک و روستا ها)، تشویق نوآوری ها و خلاقیت در زمینه های مختلف فرهنگی و هنری ، معرفی جنبه های مختلغ فرهنگی ها و ارزشهای هنری بیگانه و تقویت و اشاعه جنبه های مثبت و مفید آنها که باروری فرهنگی کشور در جهت توسعه کمک نماید، گسترش هر چه بیشتر فعالیت های جنبی رسانه ملی مانند: برگزاری جشنواره ها، انتشارات ،تاسیس واحدهای تئاتری، موسیقی و سینمایی در شهرها و گسترش آنها به روستاها و تجهیز واحدهای رادیو و تلویزیونی به کادر متخصص و کارشناس در موارد مختلف تهیه کنندگی،کارگردانی،فرهنگ ملی و بومی وغیره با توجه به نقش دراز مدت رسانه های گروهی ، این مطالب بیش از دیگر مسایل خود نمایی می کند.(نایبی و آغاز (۱۳۸۸ )، ماهنامه مهندسی فرهنگی، سال سوم ، شماره ۳۱ و ۳۲، مرداد و شهریور ۱۳۸۸)‌
اطلاعات و ارتباطات همواره در بین قدرت های حاکم و گروه های فشار نقش تعیین کننده ای در تغییرات اجتماعی و تسلط بر افکار عمومی داشته است. با پيشرفت روزافزون و حيرتآور وسايل ارتباط جمعي در جهان و امكان دستيابي به تازهترين خبرها و گزارشهاي نوشتاري و شنيداري و تصويري از دورترين مناطق جهان و استفاده بهينه از رسانهها و ابررسانهها، برخي از متفكران و صاحبنظران غربي وسايل ارتباطي نوين جهاني را به عنوان بسترساز تحقق شتابان و بيوقفه پروسه جهاني شدن دانستهاند.‌
انتظار می‌رود تکنولوژی‌های جدید ارتباطی، به خصوص بزگراه های اطلاعاتی، تغییرات قابل توجهی در سطوح مختلف زندگی و همچنین در روح و روان افراد به وجود آورند. متفکران، صاحبان سرمایه و حکومت‌ها، هرکدام به نحوی، با انقلاب ارتباطات برخورد کرده‌اند و خود را برای عصر جدید آماده می‌سازند. برخی از چپ‌گرایان هشدار می‌دهند که اختلاف طبقاتی بیشتر خواهد شد، زیرا دستیابی به خدمات بزرگراه های اطلاعاتی، مستلزم دانش مناسب و امکانات اقتصادی قابل توجهی است که تنها، قشرهای مرفه قادر به تأمین آن هستند و در نتیجه محرومان، محروم‌تر می‌شوند و به این ترتیب، این خطر، در سطوح ملی و بین‌المللی، جوامع را تهدید می‌کند. آنها عقیده دارند که رسانه‌های نوین، تأثیر دیگر وسایل ارتباط جمعی را شدت می‌بخشند و باعث می‌شوند فرهنگ حاکم، سایر فرهنگ‌ها را مورد تهاجم قرار داده و نابود سازد. در مقابل، دست‌اندرکاران تولید و فروش رسانه‌های جدید و کسانی که در توسعه بزرگراه های اطلاعات مهم هستند، نوید می‌دهند که استفاده از این بزرگراه ها، به زودی برای بیشتر جهانیان امکان‌پذیر خواهد شد و پیشرفت‌هایی که در زمینه سواد و فرهنگ، اطلاعات، جوانان و... حاصل شود، برقراری تساوی را در میان ساکنان جوامع تسهیل می‌کند.( خلجی، ‌- May ۲۰۰۹www.hccmr.com‌)
در هر حال آنچه مهم است این است که تکنولوژی های جدید بیش از آنکه ویران کنند،آفریننده اند و در موارد استثنایی(که می تواند پیامد طبیعی هر گونه تازگی باشد)ممکن است ویرانی هم به دنبال داشته باشند.آنها ممکن است ساختارهای قبلی را از میان بردارند،در صورتی که ما ساختارها را برای خود ابدی فرض کنیم.بنابراین چنین تصور می شود که تکنولوژی امری ویرانگر است،اما در صورت توجه به جنبه های موثر و مفید و کاربرد اصولی و منطقی آن، می تواند در عرصه های گوناگون ما را در رده برندگان و کاربران عصر اطلاعات قرار دهد.در جامعه اسلامی باید با تاکید بر اندیشه ورزی تلاش کنیم تا به تقویت جنبه های مثبت و تضعیف جنبه های منفی این پدیده نوظهور بپردازیم تا اشکالات آن را شناسایی و بر طرف کرده و از آن در راستای تحقق اهداف عالی که تقویت بنیان های فرهنگی اسلامی است،بهره بگیریم.(شرفی، ۱۳۸۸ و خشکاب ۱۳۸۸ ، نشریه علمی – تخصصی شورای عالی انقلاب فرهنگی ،سال چهارم ،شماره ۳۳ و ۳۴)
قرن بيستم قرن ارتباطات بوده و قرن بيست‌ويكم عصر اطلاعات است. پس ما در پايان قرن ارتباطات و آستانه عصر اطلاعات قرار گرفته‌ايم و شناخت شبكه‌هاي اطلاعاتي، ‌ايجاد بانك‌هاي اطلاعاتي و جمع‌آوري اطلاعات ضروري است. به همین دلیل، هرچه دهکده جهانی پرجمعیت‌تر شود، دست‌اندرکاران ارتباطات ملی و منطقه‌ای بیشتر باید در صدد آن باشند که جهانی فکر کنند و محلی به اجرا بگذارند.در خاتمه باید متذکر شد که اساس توسعه ملی هر کشوری و محلی بر اساس فرهنگ آن جامعه شکل می گیرد ،چرا که اگر فرهنگ جوهر برنامه توسعه ملی نباشد، نه می توان،سخنی از توسعه ملی به میان آورد و نه اصولاً به توسعه ای درونی دست یافت.حال در عصر حاضر با کمک رسانه ها می توان این روند را تسریع و به آن سرعت بخشید

نويسنده: موسي كاظم زاده
(پژوهشگر حوزه فرهنگ ، دین و رسانه)



جعبه‌ابزار