وجه تسمیه شهرستان شوش
شهر شوش، مرکز شهرستان شوش استان خوزستان، با پهنه ای حدود ۱۲ کیلومتر مربع در شمال باختری خوزستان در مسیر راه آسفالته اصلی اهواز – دزفول، در ۳۲ درجه و ۱۲ دقیقه پهنای شمالی و ۴۸ درجه و ۱۵ دقیقه درازای خاوری نسبت به نیمروز گرینویچ قرار دارد.
در خط ایلامی نام شوش، پایتخت کشور ایلام، به صورت هزوارش نگاشته می شد، یعنی آن را به زبان سومری می نوشتند و به زبان ایلامی می خواندند و این روش عیناً در زبان اکدی هم بود، یعنی در اکدی هم نام شوش را به سومری می نوشتند و به زبان خود آن را می خواندند. صورت هزاوریش نام شوش در ایلامی mus-eren (موش ارن) است، که جزء نخست آن، mus به معنی باغ و جزء دوم آن eren سدر (کنار) می باشد و روی هم به معنی کنارستان یا باغ سدر است. این واژه مرکب که در اکدی و ایلامی «شوشن» می خواندند، یعنی شهر شوش.
حال با توجه به این هزاروش آیا نمی توان گمان برد که به احتمال بسیار قوی واژه شوش در اصل به معنی باغ کنار بوده است. و شاید در آن زمان در این ناحیه درخت کنار بسیاری وجود داشته است.
برخی گفته اند که به باور بعضی از «دانشمندان» شوش به معنای سوسن بوده است چون این ناحیه پر از سوسن های زیبا است و شاید به همین مناسبت نام این شهر را شوشن یعنی سوسن انتخاب کرده اند.
ولی اگر بپذیریم که شوش در اصل به معنای منار یا کنارستان بوده است، این شکافتن جدید، یعنی پیوند شوشن و سوسن را بایستی به صورت دیگری توجیه کنیم واژه سوسن در پهلوی به صورت swsn آمده که مکنزی آن را sosan با واو مجهول خوانده و فره وشی با واو مجهول و هم با واو معروف، یعنی susan در فرهنگ پهلوی خود آورده است. این واژه در عربی، عبری و سریانی که از زبان های سامی هستند دیده می شود. در عربی به فتح سین آمده است، چنان که در قاموس فیروزآبادی نیز ذکر گردیده اما تعدادی از دانشمندان لغت عربی، چون خفاجی (در شفاءالعلیل) آن را به ضم اول نیز نگاشته اند و گفته اند که وزن فوعل به ضم فاء تنها در سه کلمه دیده شده است، که هر سه اعجمی، یعنی معرب هستند و آنها عبارتند از سوسن، صویح، و فوفل، بنابراین شاید اصل واژه از فارسی به عربی رفته باشد. اما در عربی که آن را شوشن susan و در سریانی شوشنو sawsano می خوانند، که هر دو بیان اصلی واژه را به فتح سین اصلی نشان می دهد. از این جهت صورت عربی سوسن به فتح سین را برتر می شمارد و در این صورت در پهلوی هم بایستی با واو مجهول خوانده شود، خواه عربی از فارسی گرفته باشد یا فارسی از یکی از زبان های سامی، چون آرامی یا سریانی گرفته باشد.
به هرحال مشکل است که اصل واژه سوسن را بتوان مشخص کرد، ولی اگر هم به شوش بستگی داشته باشد، شاید به عکس آنچه ذکر شد، یعنی سوسن از شوش گرفته باشد نه شوش از سوسن و به بیان دیگر سوسن شاید در اصل به معنای گل شوش یا گلی که در شوش می روید بوده و این به نظر صحیح تر می آید در این صورت می باید اصل این واژه فارسی باستان به صورت causana بوده باشد، یعنی ریشه ی کلمه ی به صورت تقویت شده درآمده باشد تا نسبت را برساند و این در صورتی است که نام شوش را در فارسی باستان «سوشا» بدانیم.
چنان که در کتاب «کنت» آمده است از روی خط میخی امان دارد که همین واژه را نیز Causaبخوانیم چنان که صورت یونانی آن Sousa نیز ممکن است به هر دو صورت خوانده شود در صورت اخیر تنها پسوند na به آن افزوده شده است که سوسن در این صورت به معنای «شوشی» خواهد بود و این گمان می تواند دلیل واو مجهول در واژه پهلوی سوسن و مفتوح بودن سین اول در واژه عربی سوسن و همسانی های آن ، در عبری و آرامی باشد وگرنه توجیح واو مجهول در پهلوی و نیز صورت عربی و شکل های دیگر به آسانی مقدور نخواهد بود.
شوش که در سنگ نبشته داریوش «خوجه» آمده «هرودوت» آن را سوزیانا و استرابون «الامیس» عیلام می خواند و آن ایالتی بود شامل عیلام قدیم و کشور کاسی ها که شامل خوزستان و لرستان امروز می شده است. حدود آن از جنوب خلیج فارس و از مغرب به بابل و از شمال ماد، و از مشرق پارس بود و رود «خواسب» (کرخه) و کارون در ان جاری بوده است. شهرهای قدیم آن «ماداکتو» نزدیک به رود کرو «خایدالو» نزدیک به خرم آباد کنونی و اهواز بوده که نام قدیمش معلوم نیست.
مرکز این ایالت شهر شوش بود که پایتخت پادشاهان هخامنشی بود و خرابه های آن فعلاً در نزدیکی هفت تپه واقع است بومی های عیلامی در کتیبه های خود آن جا را «خاتام تی» یا «خاپیرتی» می نامیدند. شهر خاراکس در خوزستان که آن را یونانیان «خاراکس اسپاسینی» می گفتند در دهانه دجله قرار داشت. خود ولایت میسان یا میشان به نام «خاراکسن» معروف بود ولایت «اوکسیان» در همسایگی شوش واقع بود و اسکندر مقدونی برای حمله به پارس از این ولایت گذشت.
بعضی از محققان از جمله «اندرآس» لفظ اوکسیان را یونانی شده ی خوزیا می داند.
«حمزه ی اصفهانی» شوش را از خوب و خوش مأخذ دانسته است «ابن مقفع» گفته است که: «نخستین بنایی که پس از طوفان نوح بنا شده حصار شوش بوده است.» «مستوفی» در نزهت القوب بنای شوش را به «مهلائیل بن قینان بن انوش بن شیث بن آدم» نسبت می دهد و می گوید که: «این اولین شهریست که در خوزستان بنا کرده اند و هوشنگ بر عمارت آن افزوده و قلعه ساخته و بر آن قلعه قلعه ای دیگر در غایت استحکام و شاپور ذولاکتاف تجدید عمارت آن شهر کرده و آن را شاهپور خوره خوانده است.»
نام این شهر در تورات با تلفظ شوش یا شوشن آمده است.
«استرابو» می گوید: «شوش را سوسن پدر «مم نن» بنا کرده است این شهر بسیار وسعت دارد و ارک آن را ممنونیم» می نامند. حصار و معابر و قصرهای شوش به طرز عمارت بابلی ها از آجر و قیر بنا شده است.»
«لسترنج» می گوید: «در جنوب باختری دزفول خرابه هایی از شهر شوش است که به نام سوس ها در قدیم بوده و در نزدیکی رودخانه ی کرخه جا داشته است.»
شهر شوش در قرو وسطا شهری آباد و مرکزی بزرگ برای خوزستان بوده است که چندین شهر در
آن روزگار آبادی و حومه داشته اند و در آن جا قلعه ای محکم و قدیمی و بازارهای باشکوه و مسجدی که ستون های گرد مانند داشته دیدنی و بی نظیر بوده است.
«حمدالله مستوفی» در قرن هشتم بعد از میلاد درباره ی شوش می گوید: «قبر دانیال پیامبر بر جانب غربی آن رود و شهر است و شهر کرخه نزدیک شوش است که اکنون نام آن شهر به نام دور گذاشته اند و رود کرخه می گویند. آن رود که از دامنه ی تپه های شوش می گذرد باقی بوده و به مسافت کمی بالای رود در جانب راست کرخه واقع شده است.