چارچوبی برای پشتیبانی مدیریت دانش فنی


چارچوبي براي پشتيباني مديريت دانش فني
ارسال کننده: bostanchi تاریخ: ۱۷:۲۳ چهارشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۸۶ دفعات بازدید: ۴۱۸
منبع:ترجمه: حسين عباسي اسفنجاني ; مهندس ميرعلي اكبر اصل خادمي
خلاصه:فناوري عامل مهمي براي نوآوري و رشد پايدار کسب و کار است.
درحالي‌که علاقه مندي صنعت در حوزه فناوري در حال افزايش است، امّا از ديدگاه دانشگاهي مبناي مفهومي موضوع مديريت فناوري به‌صورت ازهم گسيخته‌اي تعريف شده است.
اين مقاله ساختاري را شرح مي دهد که براي پشتيباني عملي و تقويت درک نظري مديريت نوآوري فني تهيه شده است. هسته اصلي چارچوب، دو مجموعه فرايند كسب و كار است كه براي مديريت فناوري اثربخش مهم هستند.
مجموعه اول شامل سه فرايند محوري استراتژي، نوآوري و عمليات و مجموعه دوم شامل پنج فرايند پشتيباني مديريت فناوري، يعني شناسايي، انتخاب، اکتساب، بهره برداري و حفاظت است. چارچوب پيشنهادي، تلفيق و يکپارچگي فرايندها را با تمرکز بر جريانهاي دانش کششي و فشاري لازم بين کارکردهاي تجاري و فني در شرکت، پشتيباني مي کند.



مقدمه[ویرایش]

فناوري ابزار اساسي براي نوآوري در تمام زمينه‌هاي توسعه جامعة انساني بوده است. با پيشرفت در زمينه هايي همچون فناوري اطلاعات و ارتباطات، بيوفناوري و نانوفناوري، سرعت نوآوري و تغيير در قرن ۲۱ به‌صورت فزاينده اي افزايش مي يابد.
اين پيشرفت ها، چالشهاي متعددي را براي افراد، جامعه و سازمانها که در آن مديران با سختي در تصميمات در رابطه با چگونگي تخصيص بهتر منابع محدود از لحاظ افزايش هزينه، پيچيدگي و ريسک سرمايه هاي فناوري، در برابر افزايش رقابت جهاني مواجه هستند، مطرح ساخته است. مديريت فناوري، شناسايي، انتخاب، اكتساب، توسعه، بهره برداري و حفاظت موثر فناوريهاي مورد نياز براي استمرار جريان محصولات و خدمات به بازار را شامل مي‌شود.
مديريت فناوري همه جنبه هاي مربوط به ترکيب مسائل فني و تصميم گيري در خصوص كسب و كار را مورد بحث قرار مي‌دهد و به‌طور مستقيم با تعدادي از فرايندهاي کسب و کار شامل توسعه استراتژي، نوآوري، توسعه محصولات جديد و مديريت عملكردها درارتباط است. سلامت مديريت فناوري نيازمند ايجاد جريانهاي علمي مناسب بين ديدگاههاي فني و بازرگاني در شركت جهت رسيدن به تعادل ميان كشش بازار و فشار فناوري است.
ماهيت اين جريانهاي دانش بستگي به هر دو مفهوم دروني و بيروني شامل عواملي همچون اهداف شركت، تحولات بازار و فرهنگ سازماني دارد.
در حالي كه ظهور رشته مديريت فناوري، حاكي از وعده پشتيباني از مديران در مواجهه با چالشهاي مرتبط با فناوري است، بااين حال برخي موانع نظري و عملي موجود بايد برطرف شوند.
مديريت فناوري به‌عنوان يك رشته چندوظيفه اي و چندرشته اي است که نيازمند دريافت داده هايي از كاركردهاي فني و بازرگاني در شركت و تركيبي از ديدگاههاي دانشگاهي مانند مهندسي، اقتصاد، مطالعات بازرگاني، علوم اجتماعي و روانشناسي است. هنوز روشهاي کاربرد عملي اصول مديريت فناوري و مدل هاي مفهومي عمومي يا مباني و چارچوبهاي پذيرفته شده کمتري براي تاييد آنها وجود دارد.
اين مقاله ابتدا معني واژه چارچوب را مورد توجه قرار مي‌دهد و تعدادي از موضوعات کليدي مديريت فناوري را مرور مي کند. سودمندي عملي چارچوب با آزمايش يک فرايند جهت شروع نگاشت فناوري (ترسيم مسيرنماي فناوري) در شرکت نشان داده مي‌شود. نگاشت فناوري، تکنيکي است که در صنعت از اهميت فزاينده اي برخوردار است.
چارچوب مديريت چيست؟
چارچوبهاي مفهومي در تئوري مديريت، درک يک موضوع يا مفهوم يا حوزه مطالعه را تقويت كرده، و با ارائه ساختار، تصميم گيري و اقدام را پشتيباني مي کند. قبل از اينکه مباني و چارچوب مديريت فناوري- که محور اصلي اين مقاله است- را مورد توجه قرار دهيم، مروري بر معني و مفهوم واژه چارچوب حائز اهميت است.
سخت گيري، دقت و توافق کمتري در ادبيات از لحاظ تعريف، توسعه و کاربرد چارچوبها و ديگر واژه هاي مرتبط مانند مدل ها، نقشه ها و روشها وجود دارد. براي توضيح و روشن نمودن اين وضعيت، فراچارچوب در شکل (۱) پيشنهاد شده است. فراچارچوب برخي از واژه هاي مربوط به الگوها و رويکردهاي مديريت را برطبق دو بعد کليدي کابردي- مفهومي و ايستا - پويا با پيروي از تعاريف زير سازماندهي مي کند:
_ مفهومي: با استنباط يا درک يک موقعيت مرتبط است.
_ کاربردي: با کار عيني در يک محيط عملي مرتبط است.
_ ايستا: با ساختار و محل و موقعيت اجزا در يک سيستم مرتبط است.
_ پويا: با عليت و تعامل بين اجزا و عناصر يک سيستم در ارتباط است.
روابط بين واژه هاي مختلفي که به الگوهاي مديريت مربوط مي شود باساختاري که در شکل ۱ نشان داده شده، استنباط مي شود. از تعاريف زير پيروي کنيد:
_ پارادايم، فرضيات و ميثاقهاي اثبات شده اي را توصيف مي کند که سنگ بناي يک ديدگاه خاص در يک موضوع مديريتي است.
_ سيستم، مجموعه عناصر به‌هم وابسته معيني را تعريف و آن را در مفهوم يک پارادايم بيان مي کند.
_ ساختار، درک روابط درون يک سيستم براي يک هدف معين را پشتيباني مي کند.
_ نقشه ، درک رابطه ايستا بين اجزاي يک سيستم را تقويت مي کند.
_ مدل، به درک تعامل پويا بين اجزاي يک سيستم کمک مي کند.
_ فرايند، روشي براي دستيابي به يک هدف مديريتي از طريق تبديل وروديها به خروجيهاست.
_ رويه، يک سري گامهايي براي عملياتي کردن يک فرايند است.
_ تکنيک، روشي منظم جهت تکميل قسمتي از يک رويه است.
_ ابزار، کاربرد عملي يک تکنيک را تسهيل مي کند.
ارتباط ميان الگوها که طبيعتاً حالت مفهومي دارند و رويکردها که بر عمل تمرکز دارند، مهم است. نکته کليدي اين است که چارچوبهاي مفهومي بيشتر در ذهن وجود دارند و به وسايل عملي ( همچون مدل ها، فرايندها، تکنيک ها و ابزارها) نياز دارند تا برحسب توسعه( استنتاج) و کاربرد ( استنباط) چارچوبها با جهان واقعي متصل شوند. در اين رابطه فراچارچوبي که در شکل (۱) نشان داده شده، دقيقاً با فرايندهاي يادگيري سازماني و فردي نظير چرخه يادگيري کولب(Kolb) مرتبط است.

فناوري و مديريت فناوري[ویرایش]

تعاريف زيادي از دانش فني وجود دارد. بررسي اين تعاريف تعدادي از عواملي را نشان مي دهد که دانش فني مي تواند به‌عنوان نوع خاصي از دانش مورد توجه قرار گيرد. (هرچند اين دانش ممکن است در يک محصول فيزيکي ظاهر شود مانند يک ماشين، اجزاي سيستم يا کالا.) مشخصه کليدي دانش فني که آن را از انواع دانش عمومي متمايز مي سازد، اين است که کابردي است و بر معلومات خاص و دانش فني سازمان متمرکز است. با اينکه فناوري با علم و مهندسي در ارتباط است (فناوري سخت)، فرايندها و زيرساختها نيز که کاربرد اثربخش آنرا فراهم مي کنند، مهم هستند. مثالها شامل توسعه محصول جديد و فرايندهاي نوآوري، به همراه ساختارهاي سازماني و پشتيباني شبکه هاي دانش است(ارتباط جنبه هاي نَرم فناوري).
توجه به فناوري به‌عنوان نوعي از دانش مفيد است و مفاهيم مديريت دانش مي‌تواند در اين زمينه ياري‌کننده باشد. براي مثال، دانش فني عموماً دانش صريح و ضمني را دربر مي گيرد. دانش فني صريح به‌صورت واضح تشريح شده (براي مثال يک گزارش، رويه يا راهنماي کاربر)و يا ممکن است، به‌همراه ظهور فيزيکي فناوري (مانند تجهيزات) تشريح شود. دانش فني ضمني به آساني قابل تفکيک نيست و متکي بر مهارت و تجربه است (مانند جوشکاري يا مهارت‌هاي طراحي).
هدف کليدي مديريت فناوري، اين است که اطمينان مي دهد منابع فني به‌طور موثر با نيازهاي کسب و کار در ارتباط است. اين موضوع تمرکز چارچوب پيشنهادي مديريت فناوري در اين مقاله و مزيت کليدي رويکرد مسيرنماي فناوري است.
همانند فناوري، تعاريف زيادي از مديريت فناوري در ادبيات مكتوب وجود دارد. از نظر اين مقاله تعريف زير مورد قبول است که از طرف موسسه مديريت فناوري اروپا (EITM) پيشنهاد شده است:
مديريت فناوري شناسايي، انتخاب، اکتساب، توسعه، بهره برداري و حفاظت موثر فناوريهاي (محصول، فرايند و زيرساختها) مورد نياز جهت حفظ موقعيت بازار و عملکرد تجاري مطابق با اهداف شرکت را نشان مي دهد.
اين تعريف دو موضوع مهم مديريت فناوري را نشان مي دهد:
• ايجاد و برقراري روابط ميان منابع فني و اهداف شرکت از اهميت حياتي برخوردار است و چالشهاي مستمري براي اکثر شرکتها به‌وجود آورده است. اين چالشها ارتباط موثر مديريت دانش را با ابزارها و فرايندهاي حمايتي مناسب ضروري ساخته است. نياز به گفتگو و برقراري تفاهم بين کارکردهاي فني و تجاري از اهميت خاصي برخوردار است.
• مديريت فناوري موثر نيازمند تعدادي از فرايندهاي مديريت است و تعريف فوق شامل پنج فرايند است: شناسايي، انتخاب، اکتساب، بهره برداري و حفاظت از فناوري. اين فرايندها هميشه در شرکتها خيلي قابل مشاهده نيست و نوعاً در ديگر فرايندهاي مديريت همچون فرايند استراتژي، نوآوري و عمليات توزيع شده است.

هدف و منظور مديريت فناوري[ویرایش]

هدف کلي چارچوب، شناخت نحوه ترکيب دانش فني و تجاري براي پشتيباني فرايندهاي استراتژي، نوآوري و عملياتي شرکت در محيط دروني و بيروني است. بايد در نظر داشت که اين چارچوب درک وسيعي از جنبه هاي کليدي مديريت فناوري ارائه مي کند. بسياري از فعاليتها و اهداف خاصي که با رويه مديريت فناوري در شرکتها در ارتباط است (براي مثال استراتژي فناوري، پيش بيني، انتقال، انتخاب و مديريت تحقيق و توسعه و ساخت در برابر خريد) به محيط و اهداف خاص بستگي دارد.

ويژگي هاي کليدي چارچوب مديريت فناوري[ویرایش]

فرايندهاي مديريت فناوري: هسته و مرکز چارچوب، مبنا و پايه فناوري شرکت است که دانش فني، شايستگيها و تواناييهاي توسعه و تحويل محصولات و خدمات رقابتي و ساير اهداف سازماني را بيان مي‌کند. پنج فرايند مديريت فناوري به‌شرح زير است:
• شناسايي فناوريهايي که در حال حاضر بخشي از پايه فناوري شرکت نيستند، اما ممکن است در آينده مهم باشند (براي مثال از طريق حضور در کنفرانس ها، خواندن مجلات، ملاقات با شرکتهاي تجاري، سوال از عرضه کنندگان و هدايت تحقيقات ناب).
• انتخاب فناوريهايي که شرکت براي محصولات و فناوريهاي آتي خود نياز خواهد داشت.
• کسب دانش فني که انتخاب شده است (براي مثال از طريق تحقيق و توسعه ، حق ليسانس، خريد تجهيزات، استخدام ستاد و به كنترل درآوردن شرکتهاي رقيب)
• بهره برداري از فناوريهايي که کسب شده اند (براي مثال از طريق توليد محصولات و ارائه خدمات و فروش امتياز).
• حفاظت از دارائيهاي فني شرکت (براي مثال از طريق ابزارهاي قانوني مانند ثبت اختراع، قراردادها، علائم تجاري، حق چاپ به همراه ساير معيارهاي امنيتي و حفظ نيروي ستادي کليدي).
فرايندهاي کسب و کار:
فرايندهاي مديريت فناوري به‌صورت مجزا انجام نشده و عموماً به‌عنوان فرايندهاي محوري کسب و کار، مجزا مديريت نمي شوند. فعاليتهاي مختلفي که فرايندهاي مديريت را تشکيل مي دهند، تمايل دارند در ديگر فرايندهاي مديريت توزيع شوند (براي مثال، تصميمات انتخاب فناوري در طول زمان توسعه استراتژي کسب وکار و محصول جديد اتخاذ مي شوند). سه فرايند محوري کسب و کار يعني استراتژي، نوآوري و عمليات که اهميت خاصي دارند، در سطوح مختلف سيستم کسب و کار انجام مي گيرند. ارتباط فرايندهاي محوري کسب و کار مهم است، به‌طوري که اين فرايندها کانون توجه مديريت و عمل در کسب و کار بوده و ابزارهايي براي اطمينان از خروجي اقتصادي پايدار شرکت هستند. هدف مديريت فناوري موثر، اين است كه اطمينان دهد، مسائل فني به‌طور مناسب در اين فرايندها ترکيب شده اند تا يک سيستم مديريت فناوري شکل دهند که مرتبط و يکپارچه بوده و فراتر از فعاليتها و فرايندهاي خاص کسب و کار است.
مکانيزم هايي براي پيوند ديدگاههاي تجاري و فناوري:
چارچوب، بر ماهيت پوياي جريانهاي دانش که بايستي بين کارکردهاي فني و تجاري در شرکت به‌وجود آيد. و ارتباط فرايندهاي استراتژي، نوآوري و عملياتي تاکيد مي کند. اگر مديريت فناوري به‌دنبال اثربخشي است، بايستي تعادل مناسبي بين كشش بازار (مبتني بر نيازمنديها) و فشار فناوري (قابليتها) برقرار کند. مکانيزم هاي مختلف مي تواند پيوند ديدگاههاي فني و تجاري را تقويت کند. اين مکانيزم ها شامل کانال هاي ارتباطي سنتي (براي مثال مباحثات و پست الکترونيک)، ملاقات ها، گروههاي چند وظيفه اي، ابزارهاي مديريت، فرايندهاي کسب وکار، آموزش مهارت و جابه جاييهاي ستادي است.
محيط:
مسائل خاص مديريت فناوري که شرکتها با آن مواجه مي شوند به محيط (دروني و بيروني)، از لحاظ ساختار سازماني، سيستم ها، زيرساخت، فرهنگ و ساختار و محيط تجاري خاص و چالشهاي پيش‌روي شرکت که هر زمان تغيير مي کند، بستگي دارد. در اين باره تئوري اقتضا خيلي مناسبت دارد.
زمان:
زمان، از لحاظ همزمان کردن توسعه فناورانه و قابليتها با نيازمنديهاي کسب و کار، در زمينه گسترش بازارها، محصولات و فناوري، يکي از ابعاد کليدي مديريت فناوري است. هرچند زمان به‌طور صريح در چارچوب توضيح داده نشده، ولي در فرايندهاي مديريت فناوري و فرايندهاي کسب و کار تلويحاً اشاره شده است.
کاربرد ساختار مديريت فناوري
مفهوم فرايندهاي کششي و فشاري که ويژگي اصلي چارچوب مديريت فناوري است، در شکل ۲ نشان داده شده است و نحوة ارتباط فرايندهايي همچون افراد، اطلاعات، اسناد، منابع را به فرايندهاي کليدي کسب و کار نشان مي دهد (ديدگاههاي تجاري و فناوري را دربرمي گيرد).
ترکيب و تلفيق فرايندهاي مديريت فناوري و کسب و کار
همانطوري که اشاره شد، فرايندهاي مديريت فناوري مجزا نيستند و تمايل ندارند به‌عنوان فرايندهاي محوري کسب و کار، مديريت شوند. اما، در عوض، به‌عنوان فعاليتهايي در ساير فرايندهاي کسب و کار پخش شده اند که مهمترين آنها استراتژي، نوآوري و عمليات بود. مديريت اثربخش فناوري نيازمند درک و پشتيباني اين روابط به‌وسيله سيستم هاي مديريت دانش (مکانيزمهاي کششي و فشاري) است.
نکات زير روابط پيچيده ميان فرايندهاي مديريت فناوري و کسب و کار را نشان مي دهد:
-۱ تمام فرايندهاي مديريت فناوري طبيعتاً خطي نيستند. مادامي که يک جريان منطقي از شناسايي تا انتخاب، اکتساب، بهره برداري و حفاظت وجود دارد، تا حدودي نيازمند تکرار و بازخورد است. به‌طور وسيع روابط ميان فرايندها ممکن است بر حسب جريانهاي بالادستي و پائين دستي توصيف شوند. در توالي فرايندهاي پنجگانه مديريت فناوري، اطلاعات و دانش توليد شده در طول هر فعاليت مي تواند براي فرايندهاي پاييني مفيد باشد. براي مثال:
• اطلاعات به‌دست آمده حاصله در طول شناسايي فناوري مي تواند يک ورودي و داده مفيد به فرايند انتخاب باشد. از طرف ديگر، شناسايي فناوري، نيازمند تعدادي صافي براي هدايت تلاشها و امکان تشخيص فناوريهاي درحال رشد است. اين به انتخاب اوليه يا يک فرم روشن فرايند انتخاب نياز دارد تا در فرايند شناسايي مورد استفاده قرارگيرد. مشاهدات مشابه مي تواند براي فرايندهاي ديگر ايجاد شوند.
• از لحاظ بازخورد، هر فرايند مي تواند با دانشي که از طريق مجموعه فرايندها حاصل مي شود، بهره مند شود که نيازمند يک ديدگاه سطح سيستم ها، با مسئوليتهاي مرتبط براي مديريت فناوري سطح بالا در شرکت است. نقش کارکرد مديريت فناوري شامل هماهنگي کلي فعاليتهايي که فرايندهاي پنجگانه مديريت فناوري را تشکيل مي‌دهند و تهيه زيرساخت براي پشتيباني کاربرد آنهاست (مانند مديريت دانش و اطلاعات، تهيه و تدارک ابزارهاي مديريت و آموزش مهارت).
-۲ در حالي که تمرکز اصلي هريک از فرايندهاي کسب و کار مطابق با سطح سيستم کسب و کار است، اين فرايندها تقريباً در سطوح ديگر انجام مي شوند. براي مثال: استراتژي در ابتدا با اهداف و جهت کلي کسب وکار و شرکت در ارتباط است، همين طور با نوآوري (براي مثال توسعه محصول و پلت فورم هاي فناوري) و عمليات ( براي مثال چگونه توليد و تدارکات را هماهنگ کنيم).
• نوآوري در ابتدا با توسعه محصول يا خدمات جديد در ارتباط است. همچنين نقش ديگري در بهبود فرايندهاي استراتژيک و عمليات بازي مي کند.
• عمليات با جريان منابع درسيستم کسب و کار و همچنين با مديريت پروژه فعاليتهاي مرتبط با فرايندهاي استراتژي و نوآوري در ارتباط است.
بنابراين، هنگام ارزيابي روابط ميان فرايندهاي مختلف مديريت فناوري و فرايندهاي کسب و کار، تصوير پيچيده اي ظاهر مي شود. ملاحظات فناورانه بر تمام فرايندهاي کسب و کار در همه سطوح سيستم تاثير مي گذارند. فرايندهاي مديريت فناوري و کسب و کار، ساده يا مستقل نيستند بلکه پيچيده و به‌هم وابسته‌اند. ازنظر پيش بيني و نگرش کل گرا، که چگونه تمام اين عناصر به‌عنوان يک سيستم يکپارچه رفتار مي کنند، به‌علت ماهيت به‌هم وابسته بسياري از وظايف خاص، مديريت فناوري شايد كار دشواري باشد.

استنباط هاي علمي[ویرایش]

رابطه نزديکي بين چارچوبهاي مفهومي و ابزارهاي عملي و تکنيک هاي مورد نياز جهت توسعه و به‌کارگيري اصول مرتبط با آنها وجود دارد موضوعاتي که در چارچوب مديريت فناوري گنجانده شد، به‌موازات برنامه هاي تحقيقات کاربردي، در دست اقدام جهت توسعه ابزارهاي عملي و فرايندهاي پشتيباني مديريت فناوري در کسب وکار تکامل يافته اند که شامل موارد زير هستند:
• فرايندي براي پشتيباني از تصميمات استراتژيک مربوط به خريد يا توليد.
• روش مبتني بر پورت فوليو براي ارزيابي پروژه‌هاي تحقيق و توسعه.
• رويه اي براي ارزيابي فرايندهاي مديريت فناوري در کسب و کار.
• فرايندي براي آغاز ترسيم مسيرنماي فناوري در شرکت.
• فهرست ابزارهايي براي پشتيباني مديران فناوري در کسب و کار.
اصول اشاره شده در چارچوب، در توسعه و کاربرد تمام روشهايي که در طول فرايندهاي توصيف شده در بالا، ايجاد شده اند، آشکار هستند. ابزار يا فرايندي که داراي ارزش و توجه ويژه‌اي است، مسيرنماي فناوري است که داراي ظرفيت معني داري براي يکپارچه‌كردن فرايندها و اطلاعات در کل حيطه چارچوب و پشتيباني ارتباطات و کار مشترک در سرتاسر سازمان است. مسيرنماي فناوري در صنعت براي چندين دهه به‌عنوان ابزارهاي پشتيباني برنامه ريزي استراتژيک فناوري و محصول مورد استفاده قرار گرفته‌اند.
توسعه و کاربرد تکنيک مسيرنما، کانون توجه کار عملي و مبناي چارچوب مديريت فناوري است. انواع مختلفي از مسيرنماها، برحسب هدف و ساختار وجود دارد. عمومي ترين نوع آن در شکل ۳ نشان داده شده است. مسيرنما شامل تعدادي لايه و زير لايه است (و لايه هاي فرعي) که در آن تکامل يا تغيير مکان کسب و کار (شامل ديدگاههاي بازار، محصول و فناوري) بر مبناي زمان، به همراه روابط مهم ميان لايه ها ترسيم شده است.
مقايسه مسيرنماي عمومي فناوري با چارچوب مديريت فناوري نشان مي‌دهد که برخي روابط ساختاري مهم بين آن دو وجود دارد که اهميت مسيرنما را براي گنجاندن اصول محتواي ساختار در جريان صنعتي نشان مي دهد:
-۱ لايه هاي تجاري و فني مسيرنما، به‌طور مستقيم با ديدگاههاي تجاري و فني چارچوب در ارتباط است و روابط ميان اينها مي تواند روي مسيرنما نشان داده شوند.
-۲ پيوند لايه مياني مسيرنما (براي مثال، محصولات يا خدمات و به‌طور کلي ساير جنبه ها مانند قابليتها و سيستم ها را دربرمي گيرد) دقيقاً با مکانيزم هاي پيوند (کششي- فشاري) در چارچوب در ارتباط است. همچنين، عموماً لايه هاي مياني مسيرنما مي تواند به‌عنوان يک مکانيزم پيوند مورد توجه قرار بگيرد و زمينه عادي براي هر دو وظايف تجاري و فني را در شرکت فراهم کند. براي مثال، در حالي که ستاد در وظايف فناوري و بازاريابي قادر است از ديدگاههاي مختلف به کسب و کار نزديک شود دو گروه، درک دقيقي از محصولات دارند.
-۳ فرايندهاي کسب و کار به چند طريق با مسيرنما در ارتباط است:
• فرايندهاي استراتژي، نوآوري و عمليات با افق هاي زماني متفاوت (به ترتيب بلند مدت، ميان مدت و کوتاه مدت) در ارتباط هستند که دقيقاً با ساختار مسيرنما ارتباط دارند. مسيرنما، به‌طورصريح، بعد کوتاه مدت را شامل مي شود و تمايل دارد ديدگاههاي بلند مدت، ميان مدت و کوتاه مدت را دربرگيرد.
• فرايندهاي استراتژي و نوآوري اغلب در لايه هاي «کسب و کار» و «محصول» يک مسيرنما به ترتيب برحسب مراحل مهم راهبردي، عناصر راهبرد، معرفي محصول جديد و بهبود خدمات بيان مي شوند. براي مسيرنماهايي که به‌وسيله فناوري فشاري رانده مي شوند، عناصر استراتژي فناوري ممکن است در لايه فناوري جا داده شوند.
• شباهت ساختار مسيرنما به نمودارهاي برنامه ريزي «گانت»،امکان ارتباط مستقيم برنامه هاي خاص و پروژه ها را با مسيرنما فراهم مي سازد که اغلب براي نظارت پيشرفتها در يک سطح بالا به‌کار مي رود.
به‌طور خلاصه، مسيرنماي فناوري به‌علت موارد زير يک روش تلفيقي مهم براي پشتيباني مديريت فناوري در کسب و کار است:
_ انعطاف پذيري مسيرنما از لحاظ کاربردهاي آن و ساختار. (روش ممکن است براي پشتيباني فعاليتهاي برنامه ريزي مدار در هر سطح شرکت به‌کار رود).
_ روابط نزديک بين چارچوب و کاربرد مسيرنما ها و فرايندهاي مديريت بازرگاني و فناوري در شرکت.
_ ابزارها و تکنيک هاي زيادي ممکن است براي پشتيباني استراتژي و برنامه ريزي به‌کار رود. (براي مثال ارزيابيهاي رقيب، تحقيقات بازار، مميزي و پيش بيني فناوري). اطلاعاتي که از طريق به‌کارگيري اين روشها توليد شده، يک ورودي ارزشمند براي فرايند مسيرنمايي است که توان بالقوه اي براي عمل به‌عنوان يک نقطه مرکزي براي اين فعاليتها دارد.

نتيجه گيري[ویرایش]

اين مقاله ديدگاه کلي تبيين و کاربرد چارچوبي براي مديريت فناوري را ارائه کرده است. چارچوب پيشنهادي قصد دارد با ترکيب تعدادي از اصول مهمي که اساس مديريت فناوري را تشکيل مي دهند، دامنه و قلمرو وسيعي داشته باشد. هرچند چارچوب براي کسب و کار توليد در نظر گرفته شده است، اما مي‌تواند کاربرد گسترده اي داشته باشد. چارچوب به موازات برنامه هاي تحقيقات کاربردي، به منظور توسعه ابزارهاي عملي و تکنيک هايي براي پشتيباني مديريت فناوري در کسب و کار باتوجه خاص به روش مسيرنماي فناوري کامل شد.
_ حسين عباسي اسفنجاني: دانشجوي كارشناسي ارشد مديريت - دانشگاه شاهد
_ مهندس ميرعلي اكبر اصل خادمي: مدير عامل شركت گسترش صنايع ريلي ايران

منبع[ویرایش]

Robert Phaal, Clare j.p. Farrukh and David Probert, International journal of technology management, Vol ۲۷, No ۱, ۲۰۰۴.



جعبه‌ابزار