کارآفرینی سازمانی


نوع دیگری ازکارآفرینی، کارآفرینی درون سازمان ‌ها است که به کارآفرینی سازمانی معروف است. کارآفرینان سازمانی، فعالیت های کارآفرینانه را در درون سازمان ‌های بزرگ هدایت می‌ کنند و راه ایجاد و تشکیل واحدهای فرعی سازمانی و مستقل را برای ارائه محصولات وخدمات نوین مهیا می‌ کنند و شرکت‌ ها را به سوی رشد و سود آوری سوق می دهند.
چنانچه یک فرد آغازگر فعالیت های مخاطره آمیز در شرکت باشد و به دنبال تحول در شرکت از مجرای ایده خلاق خود باشد، به این فرآیند، کارآفرینی سازمانی و به فرد مورد نظر، کارآفرین سازمانی گفته می ‌شود و اگرکل سازمان وکارکنان دارای روحیه کارآفرینی شوند، از آن به عنوان کارآفرین شرکتی یاد می ‌شود.
کارآفرینی درون سازمان‌ ها مشکل تر از کارآفرینی مستقل است. زیرا کارآفرینی سازمانی به علت درگیر شدن در رویه ‌های اداری، با محدودیت‌ های تصمیم گیری، تخصیص منبع، استقلال عمل و بهره برداری از زمان مواجه است، هر چند در صورت جلب نظر موافق سازمان، از منابع سازمانی نیز می تواند استفاده کند. [۱]    
پر واضح است که کارآفرینی درون سازمان های بزرگ بسیار مشکل تر از کارآفرینی مستقل می باشد، چرا که کارآفرینی سازمانی در تصمیم گیری، تخصیص منابع و استقلال عمل، دارای محدودیت هایی می باشد. البته این دارای جنبه های کلیدی مشترکی می باشند. برای مثال هر دو شیوه به نوآوری توجه دارند. این نوآوری می تواند یک محصول، خدمت، فرایند یا سبک های مدیریتی جدید باشد. هدف هر دو شیوه ایجاد محصولات یا خدمات با ارزش افزوده است.
محققین از ابعاد گوناگونی تفاوت های اصلی بین دو شیوه را مورد بررسی قرار داده اند که در اینجا به سه اختلاف اساسی بین کارآفرینی سازمانی و مستقل پرداخته می شود:
اولین اختلاف در این است که اقدامات کارآفرین مستقل، توسعه ای است، در حالی که کارآفرینی سازمانی اغلب متوجه بازیابی می باشد.
دومین اختلاف بین کارآفرینی مستقل و سازمانی در دشمنان شرکت است.
و اختلاف سومی که بین این دو نوع کارآفرینی وجود دارد، شاید تناقضی است که درباره مورد دوم وجود دارد. [۲]    



جعبه‌ابزار