کدخدا
کدخدا
کدخدا را به تفاوت متصدی امور ده، دهبان، دهدار، رئیس قبیله یا عشیره، رئیس صنف، رئیس محله تعریف کردهاند. علاوه بر این، او را بزرگ محله دانستهاند، چه هر محله در جای خود به منزله خانه است و راتق و فاتق آن کدخداست.
اصطلاح کدخدا، تاریخ مفصلی دارد که نشان میدهد، کاربرد و مفهوم این کلمه طی زمان، دچار دگرگونیهایی شده است.
امروز واژه کدخدا در ۲ مورد به کار میرود: یکی به معنی رئیس ده که مردم دهنشین را اداره میکند و دیگری، به معنی رئیس طایفه و قبیله که در میان ایلات و عشایر فارس و بختیاری و جاهای دیگر معمول و مصطلح است.
در زمان صفویه، اداره امور محلی با کدخدایان بود که ظاهراً مسئول وصول مالیات و عوارض بودند و بر سکنه دهات نوعی ریاست داشتند. میزان مالیات ارضی که از مردم میگرفتند و مأخذی که از آن قرار، مالیات را محاسبه میکردند، کاملاً روشن نیست. در عهد نادر، کدخدای هر ده مسئول شکایات و حوادث قلمرو خود بود.
در آذر ۱۳۱۴ش (دسامبر ۱۹۳۵م)، قانون کدخدایان به نام قانون کدخدایی به تصویب رسید که برخی از مواد آن به شرح زیر است:
ماده ۱. کدخدا نماینده مالک و مسئول اجرای قوانین و نظامنامههایی بود که از سوی دولت به او ارجاع میشد. برای هر ده یا قصبه، یک کدخدا تعیین میشود.
ماده ۲. در خالصهجات از طرف مالیه محل، در موقوفات از طرف متولی یا نماینده او، در املاک اربابی از طرف مالکان و در دهات خرده مالکی، اشخاصی که اکثریت ملک را مالک هستند، یک نفر برای کدخدایی به حکومت یا نائبالحکومه محل معرفی میکنند که حاکم انتصاب او را صادر نماید
ماده ۳. شرایط کدخدایی عبارت است از تابعیت ایران، عدم محکومیت به جنحه و جنایت، معروفیت به درستکاری و امانت و لیاقت یا مقیم بودن در یکی از دهات محل مأموریت خود و داشتن رعیتی در یکی از محال مأموریت خود
ماده ۴. کدخدایان باید امور رعیتی و فلاحتی را مطابق دستور و نظریات مالک تحت مراقبت قرار دهند و میتوانند دعاوی جزیی بین اهالی ده را که قیمت آن از ۵۰ ریال تجاوز نکند، با کدخدا منشی حل و تسویه نمایند و منازعات و اختلافات حاصله بین اهالی را جلوگیری و در صورت وقوع حتیالامکان به صلح خاتمه دهن
ماده ۷. کدخدا مکلف است طبق ماده ۲۳ قانون اصول محاکمات جزایی، در جلوگیری از فرار متهم و از بین رفتن اثرات جرم اقدام نموده و نتیجه اقدامات را در اسرع وقت به نزدیکترین پست امنیه یا نائبالحکومه اطلاع دهد
ماده ۸ . مالک یا مالکین تا ۱۵ روز اگر در تعیین و معرفی کدخدا تعلل نمایند، حکومت محل کدخدا را انتخاب خواهد نمود
ماده ۱۰. هرگاه کدخدا از انتظامات امور زراعتی فرد گذار نماید، به تقاضای مالک یا مالکین منغرل میشود
کدخدا در املاک اربابی در واقع حکم نوکر یا مباشر مالک را داشت و تمایل کلی بر این بود که کدخدا از مالک اجرت نقدی بگیرد و از مستأجران یا رعایایی که زیردست او براساس مُزارعه کار میکردند، رسومات جنسی دریافت کند. میزان این رسومات به صور مختلف حساب میشد و بیش از همه معمول بود، که رسومات را از قرار هر جفت زمین و هر سهم آب و برحسب خانوار حساب کنند. کدخدا گذشته از مزدی که به طور مرتب دریافت میکرد، دارای مداخلی هم بود. این شغل به او فرصت میداد، برخی دیون غیرعادی را بر رعایا تحمیل کند. کدخدا مسئول انتظامات عمومی ده بود و دزدیها، منازعات و اغتشاشاتی را که اتفاق میافتاد، به مقامات انتظامی گزارش میداد. هماهنگی خدمات عمومی، مانند لایروبی قناتها، برعهده او بود؛ اختلافات جزیی را حل و فصل میکرد و خطاکاران را به کیفرهایی مانند زندانی کردن و تازیانه زدن و جریمه دادن، محکوم میکرد. در بعضی نقاط، کدخدا یک جفت یا قسمتی از یک جفت زمین را به رایگان متصرف بود و بابت آن بهره مالکانه نمیداد. این نکته در بسیاری از دهات کردستان صادق بود. از این گذشته، در کردستان مالکان به عنوان رسومات، مقداری روغن از هر زارع برای کدخدا میگرفتند، تا او بتواند از عهده مخارج مهمانان و مأموران دولتی برآید. در این منطقه، کدخدا از همه مسافران و مأمورانی که از ده میگذشتند، پذیرایی میکرد.
لازم به ذکر است که کدخدا خود نیز معمولاً دارای نسق زراعی بود و برای پذیرایی از میهمانانی که به ده میآمدند و نیز انجام سایر وظایفی که بر عهدهاش بود، سالانه از هریک از روستاییان مقداری گندم دریافت میداشت.
به طورکلی در مناطق عشایری، اعم از فارس یا جاهای دیگر، خانها، کلانتران، کدخدایان و نوکران آنان، از هر فرد ایل روغن و گوشت برای تأمین مخارج خود میگرفتند. همچنین رؤسای قبایل کرد و خوانین، علاوه بر بهره مالکانه، باجهایی برای خان عشیره میستاندند. در پارهای از مناطق عشایری، کلانتران و کدخدایان مسئول وصول مالیات دولت بودند و درین گونه موارد، قسمتی از آنچه وصول میکردند را به عنوان حقالعمل برای خود کنار میگذاشتند.
کدخدا از گذشته و قبل از مشروطیت، بهعنوان پایینترین رده از تشکیلات بزرگ مالکان، به اداره امور ده از نزدیک و تحت نظارت و اوامر مالکان یا مباشران اشتغال داشت. بعد از مشروطیت، مجلس دوره اول در ۱۴ ذیقعده ۱۳۲۵ق (۱۲۸۴ش)، قانون تشکیل ایالات و ولایات و دستورالعمل حکام را به تصویب رسانید. برطبق این قانون، اداره امور ده به کدخدا واگذار شد و آن را در حد یک دایره حکومتی بشمار آورد. به این ترتیب، در سلسله مراتب حکومتی ابتدا حاکم، نائبالحکومه، اداره نظمیه شهری و بلوکی و بالاخره کدخدا در آخرین مرتبه آورده شد. در این قانون در این زمینه آمده است: اداره کردن امور ده به عهده کدخداست که به رضایت اکثریت ساکنان ده و به تصویب مباشر و مالک و امضاء نائبالحکومه بدین سمت استقرار مییابد.
وظایف کدخدایان طبق این قانون به قرار زیر بود:
اجرای قراردادهای (بخشنامهها) اداره ناحیتی، یعنی اجرای دستورات ضابط که منصوب حکومت بود
نظارت بر اینکه حدود اراضی متعلقه و علایم آن محفوظ باشد، اعم از اینکه آن اراضی در مالکیت آنها باشد یا در اجاره آنها
مراقبت در صحت راهها و معابر و کوچهها و پلهای ده
مواظبت در وصول مالیات و عوارض دولتی و حقوق مالک
اجرای قراردادهایی که دهقانها مابین خود منعقد داشتهاند یا با مالکین و اشخاص خارج بستهاند، درصورتی که این قراردادها متنازع فیه نباشد
نظارت بر مکاتب و مریضخانه و دارالمساکین و غیره درصورتی که خود اهالی ده به خرج خودشان این نوع ادارات خیریه را تأسیس کرده باشند
نظارت بر دفاتر نفوس و اطلاعات راجع به آن و تقدیم صورت این دفاتر بهجای لازم
نظارت بر اموال و وجوهی که متعلق به خود ده است و همچنان به انبار غله که متعلق به اهالی ده است و صرف آن به طور صحیح
از شرح وظایف کدخدا معلوم میگردد که ده نیز بهنوبه خود دارای شخصیت حقوقی بوده است. از ۱۳۵۴ش، وزارت تعاون و امور روستا موضوع کدخدایی را با عنوان دهبان مطرح نمود.
دهبان فردی بود که امور اجرایی در سطح ده را برعهده داشت. شرایط لازم برای این شغل عبارت بود از بین ۲۲ تا ۶۰ سال سن، سواد خواندن و نوشتن، عدم اشتهار به فساد اخلاقی و این که از تمام یا بخشی از حقوق اجتماعی محروم نشده باشد. دهبان به انتخاب انجمن ده و تأیید بخشدار و حکم فرماندار منصوب میشد.
اگرچه تا سال تصویب قانون و حتی بعد از آن، کدخدایان قبلی یا فرزندان آنها به صورت تقریباً موروثی این وظیفه را برعهده داشتند، ولی این قانون انتخاب دهبان را به انجمن ده واگذار میکرد که با تأیید بخشدار و صدور حکم دهبانی از جانب فرماندار، دهبان منتخب انجمن ده رسمیت مییافت.
مدیریت روستا تا انقلاب اسلامی به گونهای بود که کدخدا که طبق قوانین قبلی منتخب مالک بود، هنوز به فعالیت خود ادامه میداد، ولی برای هماهنگی مقرر شده بود تا تعاونی، دهبان را به فرمانداری معرفی نماید.
هر چه از صدر مشروطیت دور و به سالهای دهه ۱۳۴۰ش و دوره اجرای اصلاحات ارضی نزدیکتر میشویم، ملاحظه میشود که نقش مالک در تعیین و نصب کدخدا یا دهبان (اصطلاحی که پس از اصلاحات ارضی متداول گردید) کاهش یافته و دولت نقش بارزتری پیدا کرده است. پدیده کدخدایی که بنابر ضرورت و مبتنی بر عرف محل است و از گذشته مطرح بوده، وظایف یا کارکردهایی داشته است. وظایف یا کارکردهای کدخدا از زمره کارکردهایی است که تا زمانی که روستا و روستایی برقرار باشد، با تفاوتهایی کم و بیش وجود خواهد داشت.
به دنبال تغییراتی که بعد از مشروطیت در تعدیل نقش مالکان بزرگ و منسوخ کردن تیولداری صورت گرفت، درواقع نقش دولت و مالک در روستا از هم تفکیک شد. از این دوره به بعد، زارعان یا روستانشینان با ۲ منبع سروکار پیدا کردند: دولت و مالک. کدخدا، در نقش رابط رسمی دولت با روستاییان مطرح بود. اگرچه کدخدا کلاً نقش فرمانبرداری از مالک و اجرای مأموریتهای محوله در جهت حفظ انتظام را برعهده داشت، برخی از وظایف نیز از طریق دستگاه اداری برعهده وی گذاشته شد. از زمان پهلوی اول که شیوه اخذ مالیات از مالکان تغییر کرد و مقرر شد که زارعان هم مالیات بپردازند، کدخدا بهعنوان مأمور وصول مالیات درآمد. به تدریج که برنامههای عمرانی و اصلاحی امور اجتماعی روستا در قالب قانون و مقررات مورد توجه قرار گرفت، کدخدا در داخل روستا نقش رابط را در اجرای برنامههای دولتی و یا گردآوری مبالغی از درآمد روستاییان یافت. مسایلی مثل تهیه آب شرب، احداث و مرمت مسجد، غسالخانه، پل، انبار، مدرسه و گسترش بهداشت از طریق رعایت نکات بهداشتی و نگهداری و سرپرستی یتیمان و افراد بیسرپرست و کارهایی از این قبیل را جزو وظایف شورای بخش و کدخدایان قرار دادند و حتی بنگاهی دولتی برای رهبری و سرپرستی این مؤسسات پدید آمد. با وجود مقررات مختلف در این زمینه، وجود روابط مالک و رعیتی و نقش بزرگ مالکان در شبکه و روابط تولیدی، امکان فعالیت را به کدخدا، جدای از خواستها و دستورات مالک، نمیداد. از زمانی که دولت حضور خود را در روستاها اعلام کرد، کدخدا روی کاغذ و در قوانین، به عنوان واسط بین دولت و روستاییان مورد نظر بوده است، ولی عملاً کدخدا در ارتباط با مالک نقش خود را ایفا میکرد. اگر چه پذیرایی از مأموران دولتی، گرفتن کوپن سهمیه قند و شکر، سربازگیری، گرفتن شناسنامه برای روستاییان و کارهایی مثل این از وظایف کدخدا بود، ولی انجام وظایف مزبور در راستای اهداف و خواستهای مالک و در هماهنگی با او صورت میگرفت. کدخدا بیشتر در رابطه با امور اجتماعی و سیاسی فعال بود و نقش عمدهای در رابطه با مسائل اقتصادی برعهده نداشت. اگرچه گاهی حکمی بهعنوان دهبان از طرف بخشدار یا فرماندار برای آنها صادر میشد، کدخدا در هرم قدرت ده در رده سوم و بعد از نماینده و مباشر قرار میگرفت. اگرچه ممکن بود کدخدایان نقش نماینده مالک را نیز ایفا نمایند، ولی این امر عمومیت نداشت.
تحول وظایف کدخدا[ویرایش]
قبل از مشروطیت، مالک حامی و پشتیبان کدخدا بود. بنابراین، کدخدا با اینکه خود از روستاییان بود، با بهرهگیری از قدرت مالک، مقتدرانه به اداره امور میپرداخت؛
بعد از مشروطیت و تا جنگ جهانی دوم، مطابق قانون، کدخدا نماینده مالک و مسئول اجرای قوانین و نظامنامههای دولتی که به او مراجعه میشد، بود. بدین ترتیب، دولت اعمال مالکیت خود را در روستا به کدخدا (که نماینده مالک بود) واگذار کرد. از ۱۳۱۶ش به بعد، کدخدا قانوناً و مدتی بعد از آن، عملاً در نقش نماینده دولت در روستا هم انجام وظیفه مینمود؛
از جنگ جهانی دوم تا اصلاحات ارضی، با وجود تصویب برنامههای مختلف، مدیریت ده در دست مالکان و عوامل مربوط به آنها، از جمله کدخدا بود؛
از اصلاحات ارضی تا انقلاب اسلامی، صدور حکم کدخدایی از جانب دولت صورت میگرفت و آنها به صورت مأموران بیجیره و مواجب دولت عمل میکردند، در حالی که مقرری خود را از روستاییان و اغلب از محصول دریافت میداشتند و از آنجا که با مالک قبلی رابطه حسنهای داشتند، عملاً ادامه کار آنها مشکل نبود.
منبع[ویرایش]
دانشنامه مدیریت شهری و روستایی