بکرترین روستاهای ایران


سفر نوروزی به بکرترین روستاهای ایران
با تمام شدن تعطیلات رسمی دور اول سفرها به پایان رسیده است ولی همچنان عده ای هستند که قصد سفر دارند و ما به این افراد پیشنهاد می کنیم تا دست از مناطق شلوغ بردازند و کمی هم روستاهای بکر ایران را دریابند.
به گزارش ویزه نامه نوروزی مشرق، دور دوم مسافرت های نوروزی آغاز شده است و بار دیگر بسیاری از هموطنان به دنبال آن هستند تا محلی پر از آرامش برای سفرهای خود پیدا کنند. سفر به اصفهان، شیراز و دیگر شهرهای تاریخی ایران زیاد است اما برخی از روستاهای ایران هستند که هنوز هیچکس از زیبایی های آن خبری ندارد چرا که تبلیغاتی در مورد زیبایی های آن ها داده نمی شود.
بسیاری از روستاهای ناشناخته از امکانات راهی نیز محروم هستند و بازدید از وضع آن ها و البته لذت بردن از طبیعت و تاریخ این روستاها شاید باعث شود تا برخی از امکانات اولیه رفاهی به این روستاها برسد. با هم به سراغ ۸ روستایی که کمتر از آن نام برده می شود می رویم و کمی با حال و هوای آن ها آشنا می شویم:


اذربایجان غربی - سهولان[ویرایش]

روستای سهولان در شهر مهاباد شاید تا همین ده سال پیش جزو یکی از روستاهای محروم استان آذربایجان غربی بود اما امروز به همت یک روستایی نه تنها به مهمترین جاذبه گردشگری استان تبدیل شده است بلکه در این روستا تقریبا یک نفر از هر خانواده در صنعت گردشگری فعال شده است.
به گزارش خبرنگار مهر، سال ١٨٩٦ ژاک دمورگان جهانگرد فرانسوی با راهنمایی اهالی روستای سهولان موفق به کشف غار سهولان در نزدیکی شهرستان مهاباد استان آذربایجان غربی شد. او تا عمق ٢٠٠ متری غار پیش رفت و از دهانه دوم بازگشت.
غار سهولان غیر از زیبایی های غار دارای شفافیت بیش از حد آب دریاچه زیرزمینی است این شفافیت به حدی است که در صورت وجود نور کافی می توان تا ۱۰ متر را نیز مشاهده کرد.
این شفافیت حاکی از این است که آب این قسمت از نوع اکسیدان بوده و به خاطر عدم نور کافی و سایر عوامل، این بخش از غار به صورت یک اکوسیستم در نیامده است. یک نوع کبوتر چاهی و یک نوع خفاش کوچک تنها موجودات زنده ای هستند که در داخل غار سهولان زندگی می کنند.
اکنون با گذشت ۱۱ سال از زمان باز شدن راهی به درون غار و شناخته شدن آن نه تنها عده ای از روستاییان سهولان برای خدمات رسانی به گردشگران این منطقه مشغول شده اند بلکه آوازه این غار به گوش جهانیان نیز رسیده است و از آن به عنوان دومین غار آبی کشور بعد از غار علیصدر همدان یاد می کنند.

کرمانشاه- روستای هجیج[ویرایش]

روستای هجیج یکی از روستاهای پلکانی است با کوه‌های سنگی، مناظرسرسبز، چشمه‌های خروشان و مسیر پرپیچ و خم که چشم هر بیننده‌ای را به خود معطوف می‌کند، به طوری که علاوه بر گردشگران، همواره هنرمندان خوش ذوق را به سمت خود می‌کشاند.
به علت کمبود زمین، پشت بام هر منزلی حیاط منزل پشتی محسوب می‌شود، طبعاً محل بازی بچه‌ها و تفرجگاه والدین است.
مجموعه روستای هجیج یکی از شگفت انگیزترین روستاهای جهان است با مجموعه‌ای از خیابان‌های نیم‌دایره و ردیف ساختمان‌های یک رو به دره عمیق و رودخانه زیبای سیروان.
خانه‌های هجیج همگی از سنگ و اغلب به صورت خشکه چین و پلکانی ساخته شده، به گونه‌ای پشت بام هر خانه، حیاط خانه دیگری است.
موسیقی مورد علاقه مردم روستای هجیج شنیدن نوای سوزناک شمشال است. این ساز یکی از انواع سازهای بادی است و شبیه نی می‌باشد که همراه با آوازهای سوزناک و گیرا نواخته می‌شود. در مراسم مختلف به خصوص در سوگواری‌ها و مراسم حماسی نیز از این ساز استفاده می‌شود.
مسجد مرکزی روستای هجیج نمونه کاملی از معماری کهن ایرانی است با ستون‌های چوبی و تزئینات زیبای کنده کاری و در و پنجره‌های استادانه که توسط نجارانی ساخته شده که خود را از نسل همان هنرمندی می‌دانند که همراه کوسه هجیج به این مکان آمده اند و به همین گونه آهنگ هنرمند روستا خود را از نسل یاران آن مرد می داند و همچنان به ساخت وسایلی که لازمه زندگی مردم اورامان است می‌پردازند.
اورامی هجیج که یکی از اصیل ترین لهجه‌ها به شمار می آید قرابت زیادی با زبان اوستایی و پهلوی دارد . به طوری که اگر متنی از پهلوی را برای یک اورامی زبان بخوانند لغات بی شماری از آن را می تواند دریابد.

خراسان جنوبی - روستای چهارده[ویرایش]

در سفری به خراسان تصمیم گرفتم به روستای چهارده سری بزنم. دلیل نامگذاری این روستا ۱۴ آبشار کوچک است که در اطراف روستا قرار دارد. مجموعه آبشار‌هایی هستند که در روستای چهارده واقع در ارتفاعات باقران در شمال بیرجند قرار دارند. نخستین و مرتفع‌ترین این آبشار‌ها ۷ متر ارتفاع دارد. برای رسیدن به آبشار‌های چهارده کافی است راهی بیرجند شوی. در عرض چند دقیقه می‌توانی با عبور از خیابان غفاری و گذر از دانشگاه آزاد و بیدخت خودت را به دره چهارده برسانی.
نخستین منظره خود روستای چهارده است که با خانه‌های سنگی و کوچه‌های باریک تو را به تماشا فرا می‌خواند. از ماشین پیاده می‌شویم خانه‌های کوچک را نظاره می‌کنم و فکر می‌کنم که چه زندگی‌های ساده‌ای در این خانه‌ها جریان دارد. تعداد خانه‌ها بسیار کم هستند و فقط بخش کوچکی از طبیعت را در بر گرفته‌اند. کمی جلوتر صدای همسفرم را می‌شنوم که به عده‌ای سلام می‌کند. قدم‌هایم تند‌تر می‌شوند و مردمان روستا را می‌بینم که با رویی گشاده جواب سلام را می‌دهند تقریباً تمام افراد روستا کهنسال هستند و در حال بافت سبد‌های حصیری.
همه پیر و شکسته، اما با لبانی خندان و دل‌های سرشار از مهر. خانمی برای ما توضیح می‌دهد که اینجا چهارده پائين است و کمتر از ۱۵ خانوار در آن زندگی می‌کنند و شغل همه آنها سبدبافی است. چهارده پائین را که رد کنی در چهارده بالا دیگر وسیله نقلیه یاری‌اش را از تو دریغ می‌کند و همان بهتر که دریغ کند که طبیعت تو را فرا می‌خواند.
بعد از کمی گپ و گفت مسیر اصلی را برای دیدن آبشار‌ها به ما نشان می‌دهند. مسیر کوهستان را در پیش می‌گیریم هوا خوب است و نسیم ملایمی آرامش ما را بیشتر می‌کند. در طول مسیر چند چشمه یا به عبارتی قنات کوچک وجود دارد که تو را تشویق می‌کند آبی به سر و صورت بزنی و رخوت مسیر خاکی را از تن به در و خود را برای دیدن زیبایی‌های طبیعت خدا آماده کنی.
یکی از این مناظر زیبا استخر‌های کوچکی هستند که از ترکیب آب و نور و درخت و سرسبزی نمودی از زیبایی خدادادی را به تو هدیه می‌کنند. داخل استخر می‌توانی ترکه‌های بادام کوهی را ببینی که آنها را برای بافتن سبد در آب گذاشته‌اند تا برای مهمان شدن سبد‌ها در خانه شما ملایم شوند. آب مظهر طراوت و سبزی و شادابی است. مسیر از لابه‌لای درختان انار، مزارع گندم، درختان بادام کوهی و درختان دیگر عبور می‌کند و با گذر از مزارع و رودخانه‌ها تو را به تماشای آب و آبشار می‌رساند.
بعد از گذر از شیبی ملایم به نخستین آبشار می‌رسیم کنار آن می‌نشینم دست‌هایم را در آب فرو می‌برم، بسیار سرد است و سردی آب به درونم رخنه می‌کند. آبشار اول را به حال خود می‌گذاریم و ادامه مسیر می‌دهیم و از راه دره که شیب نسبتاً تندی دارد به پائین سرازیر می‌شویم. به انتهای دره می‌رسیم رودخانه‌ای خروشان و پر آب در حال گذر است و محل مناسبی است برای استراحتی کوتاه. به آسمان نگاهی می‌کنم هوا تمیز است، ابر‌ها یکی پس از دیگری در آسمان گذر می‌کنند.
از دود و آلودگی شهری خبری نیست و بهترین موقع است برای عمیق نفس کشیدن. ادامه مسیر می‌دهیم از شیبی بالا می‌رویم و خود را به بالای کوه می‌رسانیم. برای دیدن آبشار‌های دیگر باید راهی دره‌ای شویم حدود یک ربع که از دامنه کوه بالا رفتیم در پائین دست ‌توانستیم دره اصلی را که آبشار‌های دیگر در آن قرار دارد، ببینيم. به دره می‌رسیم نسبتاً عرض زیادی دارد و رودخانه تقریباً پر آبي از آن گذر می‌کند. به دومین آبشار می‌رسیم، آبشاری کوچک که حوضچه‌ای عمیق در پائین آن ایجاد شده است.
از آبشار گذر کرده و هنوز از ذهنم عبور نکرده که به سومین آبشار می‌رسیم، کمی بلند‌تر از آبشار دوم است و حوضچه آن خیلی گودتر به طوری که می‌شود در آن شنا کرد. عکسی می‌اندازم و راهی می‌شوم. دره ساکت است و آرامش بخش، فقط صدای پرنده و صدای آب، گوش را نوازش می‌دهد. صدای آبشاری بلند را از دور دست می‌شنوم انگار صدایم می‌کند تا از راه باز نمانم و به دیدارش بروم.
راهنما می‌گوید که فقط یک آبشار دیگر را می‌توان دید دیگر آبشار‌ها در دل صخره‌ها هستند و برای دیدن آنها نیاز به ابزار فنی هست. به آبشار نهایی می‌رسیم آبشاری نسبتاً کوچک با طول ۷متر، دارای آب بسیار سرد است. برای رسیدن به پای آبشار مسیر دشواری در پیش داریم. دو حوضچه پائین هم زیر آبشار شکل گرفته است. باید از رودخانه عبور کرد و از صخره کناری به آبشار رسید.
صخره خیس شده و قدم گذاشتن روی آن کمی خطرناک است. پس با احتیاط این مسیر را رد می‌کنم و درست زیر آبشار روی تخته سنگی می‌نشینم. در پایان مسیر راه آمده را برگشتیم. بعد از ۲ یا ۳ ساعت پیاده‌روی مجدداً به کنار مردمان روستا رسیدیم. طبق وظیفه یک گردشگر مقداری از سبدهايشان را برای یادگاری و سوغاتی از روستای چهارده خریداری كرديم و راهی جاده شدیم.

اردبیل - روستای پیر هرات[ویرایش]

روستای پیر هرات یکی از زیبا‌ترین و بکر‌ترین روستا‌های اسالم است. روستا نام خود را از نام زیارتگاهی که در آن جا وجود دارد، گرفته است.
روستا و زیارتگاه در بین مردم محلی به پیرَلات معروف است. در روستا اثری باستانی به صورت اتاقکی دایره‌ای شکل با قطر حدود ۳ متر و ارتفاع حدود ۲ متر وجود دارد که البته بار‌ها به وسیله دزدان آثار باستانی مورد غارت قرار گرفته است. این اثر متعلق به حدود ۸۰۰ سال پیش است و چله خانه نام دارد. در زیارتگاه این آبادی فردی به نام عبدالعزیز ابن عبدالغنی مدفون است.
طبق روایات، وی اهل بخارا و ۲۲ سال در عراق و مصر به تحصیل علوم دینی مشغول بوده است. دست تقدیر باعث می‌شود در راه بازگشت از بخارا در اسالم ماندگار شود و در بالای تپه‌ای در این روستا به زندگی و عبادت مشغول شود. از قرار معلوم وی در سال ۷۰۰ ه. ق از دنیا رفته و در همان جا مدفون می‌شود.
یک قرن بعد عارفی دیگر به نام عصام‌الدین معروف به حاج جان بابا در آن جا دفن می‌شود. از دیدنی‌های دیگر این روستا سنگ‌های منحصر به فرد تپه زیارتگاه پیر هرات است که سوسو می‌زنند. کافیرَه کاز از دیگر دیدنی‌های روستاست که بنا به اعتقاد قدیمی‌های روستا صخره مذکور محل زندگی جمعی از کافران است که به خاطر نفرین شدن توسط اولیا به سنگ تبدیل شده‌اند.

خراسان شمالی ـ درکش[ویرایش]

چند بار نام روستای درکش از توابع بخش مرکزی شهرستان مانه و سملقان به گوشتان خورده است؟
آیا دوست دارید مهمان کردهای کرمانجی در خراسان شمالی شوید؟ تا حالا پیش آمده به آوازهای محزون آنان، وقتی با دو تار همراه می‌شود، گوش دهید؟ تا به حال دوتارنوازی کرمانجی‌ها را دیده‌اید؟ از مهمان‌نوازی‌ و غیرتمندی‌شان شنیده‌اید؟ وصف رسوم و سنت‌هایشان در عزا و جشن و ... چطور؟ اگر راجع به همه اینها کنجکاوید، به روستای درکش بروید که مردمش بیشتر کردهای کرمانجی‌اند.
درکش روستای خوش آب و هوا و کوهستانی است که چشمه‌های فراوانی در اطرافش جریان دارند و یافته‌های باستان‌شناسی در حوالی برج تاریخی سبزعلی‌خان قراچورلو و تپه‌های اطرافش، نشان می‌دهند این روستا عمری دویست ساله دارد.
از زیباترین جاذبه‌های طبیعی روستای درکش، می‌توان به مراتع وسیع و سبز اطراف روستا، حواشی رودخانه زومار و دره کنداب در جنوب آن اشاره کرد، اما آنچه دوستداران طبیعت را به درکش می‌کشاند، جنگل زیبا و انبوه بلوط در نزدیکی آن است که تنها جنگل بلوط شرق کشور به شمار می‌رود.
یک نکته دیگر هم درباره درکش هست که بد نیست آن را بدانید. این روستا بنا بر نظر گیاه‌شناسان، گنجینه‌ای کم‌نظیر از گیاهان دارویی است، به گونه‌ای که چند سال پیش، یکی از این کارشناسان گفته بود، ۳۸۰ گونه گیاه دارویی در روستای درکش شناسایی شده است که ۷۹ گونه از آنها بسیار ارزشمند هستند.
او برای نمونه از بابونه بجنورد به عنوان گیاهی منحصر به فرد در درمان بیماری‌های گوارشی نام برده بود که در حوالی این روستا می‌روید. برای سفر به درکش از بجنورد به سمت آشخانه حرکت کنید و همین که روستای کلاته زمان صوفی را پشت سر گذاشتید، نرسیده به جوزک ، جاده‌ای فرعی شما را به روستا می‌رساند.

سیستان و بلوچستان ـ تیس[ویرایش]

آنجا روی یکی از آن صخره‌های آهکی بلند که هنوز از پسمانده آفتاب ظهر گرمند، گوشه‌ای دنج و خلوت پیدا می‌کنی و می‌نشینی و خورشید را نگاه می‌کنی که سرخ و لرزان و بی هیچ تقلایی در دریا غرق می‌شود و به صدای موج‌هایی گوش می‌کنی که آرام و منظم بر تن صخره‌ها می‌کوبند و اگر حوصله داشتی به بلوچ‌های سپیدپوشی که با دست پر از دریا برمی‌گردند، «خداقوت» می‌گویی، اما همه این توصیف‌ها حتی گوشه‌ای از زیبایی‌های روستای ساحلی تیس ، از توابع بخش مرکزی شهرستان چابهار در سیستان‌وبلوچستان نمی‌شوند و حتما پیشینیان ما هم این را فهمیده‌اند که از ۲۵۰۰ سال پیش در تیس ساکن شده‌اند و به آن گاهی بندر تیزیا گفته‌اند و گاهی تیز و گاهی تسی.

فارس ـ سرمشهد[ویرایش]

آنجا شما شاهدان جنگی تقریبا تمام شده‌اید؛ پیکاری میان بهرام دوم، پنجمین پادشاه ساسانی با شیری شرزه. بهرام خنجرش را در سینه شیر فرو کرده و شیری دیگر هم پیشتر به دست او کشته شده و بر خاک افتاده است. پشت سر شهریان چند تن از اعضای خانواده‌اش در کنار کرتیر (موبد موبدان) ایستاده‌اند که ظاهرا بهرام در دفاع از آنها با شیرها جنگیده است. درست بالای سر بهرام و خانواده‌اش هم کتیبه‌ای نصب شده که یکی از چهار کتیبه موبد موبدان آن زمان و بزرگترین کتیبه عهد ساسانی روستای سرمشهد ، از توابع بخش جره و بالده‌ شهرستان کازرون در استان فارس که جاده‌های رسیدن به آن چه از طرف برازجان و چه از طرف کازرون، آسفالته و مناسب است.
متون قدیمی نشان می‌دهد روزگاری این منطقه مورد توجه پادشاهان هخامنشی و ساسانی بوده است و در آن بناهای گوناگونی ساخته‌اند که بقایای آنها هنوز در اطراف سرمشهد دیده می‌شود و از آن جمله می‌توان به تپه باستانی تل نقاره‌خانه،‌ آتشکده، تل خاموش، قنات سرمشهد، تل خندق و کاروانسرای کوشک اشاره کرد. در شش کیلومتری شمال شرقی روستا هم‌، باستان‌شناسان شهری کهن به نام «قندجان» را از دل خاک بیرون آورده‌اند که از دیدن آن پشیمان نخواهید شد.

کردستان ـ پالنگان[ویرایش]

واقعا عجیب نیست که هنوز هم وقتی می‌پرسی: «کدام روستای ایران معماری پلکانی دارد؟» همه بلافاصله می‌گویند: «ماسوله»!.
فکر می‌کنید چند نفر در پاسخ به این پرسش، از روستای پالنگان از توابع بخش مرکزی شهرستان کامیاران استان کردستان ، یادی می‌کنند؟ فکر می‌کنید چند نفر می‌دانند این روستا گوشه‌ای از بهشت است؟ چند نفر خبر دارند در ده کیلومتری شمال غرب این روستا در رشته کوه‌های «گواز»، چشمه‌های داغ آب معدنی شفابخشی از دل کوه، بیرون می‌جوشند که از فراوانی ترکیبات گوگردی و آ‌هنی، شیری‌رنگ شده‌اند؟
چند نفر وصف قلعه عظیم و اسرارآمیز این روستا را شنیده‌اند؟ خیلی کم! خیلی خیلی کم! و به همین دلیل است که برخی ترجیح می‌دهند امسال هم راهی ماسوله شوند و بیشتر وقت تعطیلاتشان را در ترافیک جاده روستا بگذرانند و در انبوه جمعیت، فرصت خلوت کردن با طبیعت را از دست بدهند تا ما روزنامه‌نگارها در پایان تعطیلات با تأسف گزارش کنیم: «ماسوله گنجایش این همه گردشگر ورودی را ندارد! به بقیه ایران هم سری بزنید!».


رده‌های این صفحه : استان های ایران




جعبه‌ابزار