الگوی مدرسه در مزرعه
الگوی مدرسه در مزرعه کشاورزی
ابراهیم جعفری
خرداد ۱۳۹۱
مقدمه :
فرهنگ مدیریت جهادی ازجمله میراثهای گرانقدر رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی(ره) میباشد روزهای آغازین تشکیل جهادسازندگی یادآور فداکاری، ایثار، همکاریهای بیدریغ و ازهمه مهمتر پاسداری از ارزشهای اسلامی و انسانی توسط جهادگران مشتاق فلاح بود.
به عبارت دیگر جهاد با انگیزهای الهی که برخاسته ازمبارزات ملت ایران بود با قصد آبادانی روستاها و رفع محرومیت از روستاییان آستین همت بالا زد و به یاری مستضعفان شتافت.
در حقیقت جهادسازندگی ظرفیتی برای شکوفایی استعدادها و میدانی برای تلاش صادقانه ایجاد نمود. در تداوم فعالیت در روستاها، با شروع جنگ تحمیلی جهادگران به یاری رزمندگان اسلام درجبهههای دفاع مقدس شتافتند و در عملیات مهندسی آنچنان درخشیدند که امام امت آنها را مفتخر به نام زیبای "سنگرسازان بیسنگر" نمود.
با پایان یافتن دفاع مقدس و قرار گرفتن سازندگی و خدمتگزاری در اشکال تازه، رفتهرفته آن روحیهها و انگیزهها کم رنگ شد و دامنه آن تا حدی کاهش یافت که در مناسبتهای مختلف از جمله هفتهی جهادکشاورزی، "جهادسازندگی اولیه" و جهادگران پرشور و نشاط به یک خاطره و نوستالوژی تبدیل گردیده و همه در حسرت از دست دادن آن دوران به سر برده و مدام در پی آنند که متناسب با شرایط جهانی و میداندار شدن گفتمانهای جدید، فرهنگ مدیریت جهادی را باز تولید نمایند.
بدیهی است که فرهنگ مدیریت جهادی یک مکتب، بینش و تفکر است که میتوان در اشکال و قالبهای گوناگون و درهمه عصرها و در میان همه نسلها آن را شکوفا ساخت.
پس از سیودو سال که ازحیات طیبه جهادسازندگی میگذرد، پدیدهای در ترویج کشاورزی به نام مدرسه درمزرعه
[۱] ، (FFS) به وجود آمد.
با مطالعه و دقت در آثار درخشانی که "مدرسه در مزرعه" (FFS) طی چند سال گذشته از خود بر جا میگذارده، مشخص میگردد که مناسبات موجود در این فضای آموزشی و ارتباطی با فرهنگ مدیریت جهادی بسیار نزدیک است.
نگارنده در سفر به ۸ استان کشور و مشاهده ارتباطات و تعامل ذینفعان با یکدیگر و نیز تسهیلگران با آنها به این نتیجه رسید که میتوان فرهنگ مدیریت جهادی در قالب مدرسه در مزرعه (FFS) تا حد قابل توجهی احیا نمود.
از این رو برای تبیین موضوع پس از اشاره به فلسفه و تاریخچه مدرسه در مزرعه (FFS) و نقش تسهیلگران در آن و با یادآوری مبانی نظری که از سوی اندیشمندان حوزه ارتباطات اجتماعی مطرح گردیده، مشابهتهای "فرهنگ مدیریت جهادی" و "مدرسه در مزرعه" را خاطر نشان میسازد.
مدرسه در مزرعه
مدرسه در مزرعه شامل یک فصل کامل زراعی برنامهریزی برای یادگیری در مزرعه و مدیریت کلیه فعالیتهایی است که در هر یک از مراحل رشد محصول انجام میشود. الگوهای مختلفی برای مدرسه در مزرعه وجود دارد. اما فرآیند همه این الگوها همواره بر مبنای تمرکز بر یادگیرنده از طریق انجام آزمایش و تحقیق و با رویکرد مشارکتی است.
مدرسه در مزرعه این فرصت را برای گروههای کشاورز فراهم میکند تا در مورد شیوه کشاورزی پایدار آشنا گردند. کشاورزان با شیوههای کاملاً عملی، روابط بین مجموعه کشت بوم خود را آموزش میبینند تا این که در سطح یک تصمیم گیرنده در مدیریت مزرعه بتوانند عمل کنند.
مفهوم "مدرسه در مزرعه" که در اواخر دهه ۱۹۸۰ میلادی، اولین بار از کشور اندونزی شروع شد، از طریق فراهم کردن درک مشترک در مورد زیست بوم و رویکرد آموزش غیررسمی خاص بزرگسالان توسعه یافت. در کشور اندونزی برنامه مدیریت تلفیقی آفات، با آموزش کارشناسان دولتی شروع شد تا بتوانند توان لازم و کافی تسهیلگری را فراگیرند و از این طریق کشاورزان را در مدارس مزرعهای آموزش دهند و آنها را در شالیزارها سازماندهی کنند. چند سال بعد، کشورهای زیادی در قاره آسیا رویکرد "مدرسه در مزرعه" را برای محصول برنج و سایر محصولات تطبیق دادند. سازمان خواربار کشاورزی ملل متحد (FAO) برای انجام این اقدام حمایت خود را شروع کرد. نتایج به حدی موفقیتآمیز بود که در اواخر دهه ۱۹۹۰ میلادی، رویکرد "مدرسه در مزرعه" توسط کشورهای آفریقایی، آمریکای لاتین و اروپای شرقی به کار گرفته شد. (همان: ۸)
بدیهی است که هر کشوری باید این الگو را براساس ساختارهای اجتماعی- اقتصادی و شرایط فرهنگی خود تطبیق دهد، اما اساس تفکر در کلیه کشورها مشابه است.
"مدرسه در مزرعه" فضای یادگیری را در مورد اکولوژی و مدیریت کشت بومهای زراعی، از طریق شیوههای کاملاً عملی برای کشاورزان فراهم میکند. مدیریت تلفیقی آفات مبتنی بر درک و شناخت از کشت بومهای محلی است. کشاورزان براساس تجارب طولانی و دانش بومی، خود ساخته هستند. آنها دانش نوین را با دانش بومی و تجارب خود تلفیق کرده و در تصمیمگیریهای مدیریت مزرعه لحاظ میکنند. (همان: ۸)
اصول رهیافت مدرسه مزرعهای
هدف نهایی رهیافت FFS، توسعه ظرفیت کشاورزان برای تصمیم آگاهانه و نیز تشویق آنها به ایجاد گروههای کاری و رفع نیازهایشان در قالب تشکلهای گروهی میباشد. برای رسیدن به این هدف، اعتقاد و پایبندی کشاورزان و کارگزاران توسعه به یک سری اصول مشترک، الزامی است. آنتونگ
[۲] موارد زیر را برای مدارس مزرعهای به عنوان اصول بر شمرده است:
۱) تمامی مشارکت کنندگان در این فرآیندها، نقش فعال و مستمر دارند.
۲) یاد دادن و یاد گرفتن کلید شناسایی مسائل و توسعه راهحلهای مطلوب میباشد.
۳) انجام فعالیتها به صورت گروهی میباشد.
۴) انعطافپذیری لازم در برنامههای توسعه برای توانمندسازی کشاورزان لازم است.
۵) فرآیند یادگیری، تدریجی و تکاملی است و راهحلهای به دست آمده نتیجه یادگیری محلی و تجربی میباشد (شریف زاده و لشگرآرا، ۱۳۸۲، ۶۶).
اهداف رهیافت مدرسه مزرعهای
مدارس مزرعهای برای پیگیری مسایل و توانمندسازی کشاورزان در بلند مدت طراحی شدهاند، به نحوی که آنان قادر شوند بر تصمیمگیران تأثیر بگذارند. هدف عمده این رهیافت، بهبود مهارتهای تجزیه و تحلیل موقعیت و تصمیمگیری توسط کشاورزان میباشد. سایر اهداف این رهیافت به شرح زیر میباشد:
۱) افزایش ظرفیت کشاورزان برای تحقیق، فناوری و تصمیمگیریهای غیررسمی
۲) تشویق کشاورزان برای اینکه خود تسهیلگر فرایندهای تحقیق و یادگیری خویش شوند
۳) افزایش احساس مسوولیت در قبال مطالبات و نیازهای مخاطبین از طریق سازمانهای دیگر در نظامهای محلی تحقیق، ترویج وتوسعه (همان، ۶۶)
ویژگیهای رهیافت مدرسه مزرعهای
در این رهیافت، کشاورزان همانند متخصصین عمل میکنند. اساس این رهیافت یادگیری از طریق عمل و تجربه است. عنصر کلیدی در این رهیافت این است که کشاورزان، خود، مطالعات مزرعهشان را هدایت میکنند. بدین ترتیب کشاورزان بطور عملی در مورد فعالیتهای مزارعشان خبره و صاحبنظر میشوند. سایر ویژگیهای مهم این رهیافت عبارتند از:
۱) تمام یادگیریهای اولیه در مزرعه کشاورز صورت میگیرد: مزرعه جایی است که کشاورزان همراه با کار کردن در گروههای کوچک یاد میگیرند، همچنین اطلاعات مورد نیاز را در مزرعه جمعآوری و تجزیه و تحلیل نموده و تصمیماتشان را به دیگر کشاورزان برای بحث و تبادل نظر بیشتر عرضه مینمایند.
۲) کارکنان ترویج تسهیلگرند نه آموزشگر: در این رهیافت، کارکنان ترویج در وظیفهشان یک گام به عقب میگذارند و تنها زمانی که از آنها خواسته میشود، کمک و راهنمایی ارائه میدهند.
۳) برنامههای آموزشی، تلفیقی و یکپارچهاند: این بدان معنی است که زراعت، دامداری، باغبانی، اقتصاد، مدیریت منابع و... همگی به صورت جامع در این رهیافت مورد توجه قرار میگیرند.
۴) آموزشها، تابع چرخه فصلی محصولات زراعی میباشد: برای محصولات زراعی، این چرخه از تهیه بستر زمین تا برداشت محصول ادامه خواهد یافت.
۵) نشستهای گروهی به صورت کاملاً منظم میباشد: کشاورزان در فواصل منظم توافق شده با یکدیگر ملاقات میکنند.
۶) مواد یادگیری به وسیله خود فراگیر تهیه میشوند: کشاورزان مواد یادگیری خود را تهیه میکنند و این مواد همیشه با شرایط محلی سازگاری و همخوانی دارد و برای توسعه کم خرجتر است.
۷) پویایی گروه و تشکیل تیم: این فعالیت مستلزم این میباشد که کشاورزان بتوانند مهارتهای رهبری اثربخش را بکار گیرند و از توانایی انتقال یافتههایشان به دیگران نیز برخوردار باشند (شریفزاده و لشگرآرا، ۱۳۸۲، ۶۵).
آنچه در "مدرسه در مزرعه کشاورز" حائز اهمیت بوده و بدون آن فاقد اثربخشی است، وجود تسهیلگران است.
به عبارتی تسهیلگر
[۳] محور و ستون اصلی فقرات "مدرسه در مزرعه" محسوب میشود از اینرو جا دارد که مفهوم تسهیلگری به صورت دقیق مورد واکاوی قرار گیرد.
تسهیلگری
به همه گوش کن، از همه بیاموز، هیچ کس همه چیز را نمیداند، اما هر کس چیزی میداند (Hough, in: Hogan, ۲۰۰۲:۷)
تسهیلگری مفهومی است که در قرن بیستم پس از جنگ جهانی دوم در زمینهی مشاغل و توسعه شکل گرفته است. هدف از تسهیلگری، بهبود برقراری ارتباط در جهت برخورداری از زندگی بهتر است. میتوان گفت که اگر همه میتوانستند مهارتهای تسهیلگری را، خصوصاً در مراحل اولیه زندگی بیاموزند، جهان مکانی صلحآمیزتر برای کل بشریت میشد. هوگان
[۴] معتقد است که تسهیلگری میتواند زندگی بهتری را برای انسان نوید دهد و زمینههای مناسبی را برای درک پیچیدگیهای روزافزون و همیشه در حال تغییر دهکدهی جهانی فراهم آورد. البته مفهوم تسهیلگری مانند بقیه مفاهیم توسعه از جمله مشارکت، توانمندی، خود اتکایی و ارتباط، به خودی خود مثبت نیست بلکه به کاربرد صحیح آن در عمل بستگی دارد؛ تسهیلگری ممکن است به افزایش توانمندی و یا وابستگی بیشتر منتهی شود. (Hogan, ۲۰۰۲: ۱-۲)
تعاریف متعددی از تسهیلگری ارائه شده است و هر کس بر حسب نگرش و دانش خود تسهیلگری را تعریف میکند. برای نمونه، هارت
[۵] تسهیل را به مفهوم آسان کردن و تسهیلگر را فردی مینامد که کار گروهی را آسان و روان مینماید. او معتقد است که نقش تسهیلگر با مربی متفاوت است، زیرا اولی بر فرآیند تکیه دارد، در صورتی که دومی بیشتر بر محتوا تأکید میکند. تسهیلگر هدف گروه را تعقیب مینماید و میکوشد که گروه را در رسیدن به هدف خود یاری دهد. بنابراین تسهیلگر هیچ هدف از قبل تعیین شدهای را دنبال نمیکند. در صورتی که مربی در جریان آموزش براساس برنامه و محتوای از قبل تدوین شده عمل میکند. هارت معتقد است که نقش اصلی تسهیلگر، زمینهسازی و کمک به گروه است تا گروه بتواند انرژی خود را بر فعالیتهای محوری متمرکز نماید. (کمالی، ۲۲۹:۱۳۸۵)
بعضی معتقدند که تسهیلگران کاتالیزورهای تغییر هستند نه «محرکان» آن. بنتلی
[۶] بیشتر روی جنبههای فرآیندی و توانمندسازی تسهیلگری تأکید دارد. تسهیلگری فرآیندی است که شخص انجام میدهد. تسهیلگری همچنین شامل سکوت و حتی عدم حضور تسهیلگر میشود. تسهیلگری فرآیندی برای توانمندسازی است که کمک میکند افراد به اهداف خود نایل گردند. با این همه، هوگان معتقد است که این امکان وجود ندارد که تسهیلگران دیگران را توانمند سازند. تسهیلگران صرفاً شرایط مناسب را برای توانمند شدن دیگران فراهم میآورند. تسهیلگران تعاون و فرآیند خود توسعهای را تشویق مینمایند و صرفاً از اختیارات مشروع و برخوردهای جاذبهدار برای تسهیل این فرآیند استفاده میکنند. (Hogan, ۲۰۰۲: ۵۰)
هانتر
[۷] هم تسهیلگری را فرآیندی میداند که بیشتر بر چگونگی انجام کار تکیه دارد تا محتوای آن. تسهیلگر راهنمای فرآیند است و روند کار را آسان مینماید. تسهیلگری با حرکت سر و کار دارد؛ از الف به ب. تسهیلگر اعضای گروه را به طرف مقصد انتخاب شدهی آنها حرکت میدهد. به عبارتی، تسهیلگری روند رسیدن به هدف توافق شدهی گروه را آسان میسازد. (Hunter, in: Hogan, ۲۰۰۲: ۵۰-۵۱)
تسهیلگر، مالکیت مردم و کنترل آنها بر امور را تسهیل میکند. او کاتالیزور فکر، انگیزش، تعامل، عمل و عکسالعمل است. چنانکه ملاحظه میشود تسهیلگری نیازمند وجود قابلیتهای گوناگون در زمینههای نگرش، دانش و مهارت است. (White, ۱۹۹۹) در ارتباط با نگرش صحیح در تسهیلگری، وایت به موارد مهم زیر اشاره میکند:
- تنوع افراد و جامعه باید به رسمیت شناخته شود.
- تمام مردم حق روشنگری از طریق یادگیری آزمایشی را دارند.
- کارگزاران توسعه و دیگران باید نسبت به رفاه محرومان احساس مسئولیت کنند.
- درستی، سخاوت، کنجکاوی و روشنفکری اصولی مهم هستند که باید پرورش داده شوند.
- باید هم به توانمندسازی مردم اعتقاد داشته باشیم و هم خطرات آن را بپذیریم.
- توسعه قابلیتهای ارتباطی و دسترسی به اطلاعات و فناوری برای توانمندسازی حیاتی هستند.
- کنار آمدن با تضادها، دشمنیها، طرد شدنها، گول زدنها، بدگمانیها، حسادتها و رفتار غیراصولی، امری طبیعی و سازنده است.
- اعتماد سازی بستر لازم را برای توسعه تعامل بین شخصی و ظرفیتسازی انسان فراهم میآورد.
- اهمیت فرد باید در ارتباط با رفاه جمع در نظر گرفته شود.
- مشارکت واقعی باید بر مبنای عدالت اجتماعی و اصول مردمسالاری استوار باشد.
(White, ۱۹۹۹: ۴۲)
تسهیلگری به مفهوم هماهنگی، همنوایی و صلح نیز به کار رفته است. حرکتها و فعالیتهای یک تسهیلگر باید در راستای زمینهسازی برای ایجاد صلح و همدلی بین اعضای گروه و گروه بزرگتر جامعه باشد. باید هر تسهیلگری در هر سطحی بتواند نقشی هرچند کوچک در جهت درک و فهم مشترک محلی، ملی و جهانی بر عهده گیرد تا در نهایت صلح جهانی بر مبنای عدالت اجتماعی محقق شود. از این رو، تسهیلگری «ارزش خنثی» نیست. تسهیلگری مجموعهای از فعالیت، دانش، مهارت، نگرش، هنر و تعهد است که زمینه توانمندی انسانها، اعم از مرد و زن را در راستای حرکت جامعه به سوی پایداری، هماهنگی و صلح برای همه فراهم میآورد.
(Hunter, in: Hogan, ۲۰۰۲: ۵۵)
در کل، تسهیلگری به عوامل بسیاری بستگی دارد ولی مهمترین آنها یعنی نگرشها و ارزشهای تسهیلگر در قبال تعهد نسبت به مردم منشأ درونی دارد. (Borda, in: White, ۱۹۹۹) مهم این است که تسهیلگر اصل تغییر و تکامل را علاوه بر مردم در مورد خود نیز صادق بداند و در این راستا گام بردارد. او نیز باید همزمان و هماهنگ با مردم توسعه و تکامل یابد. اگر تسهیلگری هنگام فعالیتهای حرفهای خود، احساس تغییر نکرد و با چالشهای گوناگون مواجه نگردید بسیار جای تعجب و تأمل دارد. (کمالی، ۲۴۲:۱۳۸۵)
تجلی ارتباطات مشارکتی
[۸] (PRCA) درمدرسه مزرعهFFS))
با توجه به اینکه از چند دهه قبل تاکنون رویکردهای نوسازی به چالش کشیده شده و اکنون رهیافتهای مشارکتی به گفتمان غالب تبدیل شدهاند اشاره به یکی از اخرین رهیافتهای مشارکتی که مدرسه در مزرعه (FFS) آینه تمام نمای آن محسوب میگردد، ضروری است.
ارزیابی مشارکتی ارتباطات روستایی (PRCA)
[۹] ارزیابی مشارکتی ارتباطات روستایی (PRCA)، یک رهیافت پژوهش مشارکتی و ارتباطی است که سعی دارد با تلفیق روشهای کمی و کیفی، ضمن بهرهگیری از نظریات علمی و فنی کارگزاران توسعه، تحلیل و تجارب مردم بومی منطقه، به اطلاعات دقیق و مناسب دست یافته و به طراحی و تدوین یک برنامه واقعی بپردازد که در شناسایی مولفههای ضروری و مورد نیاز برنامهها و راهبردهای ارتباطی مؤثر در توسعه از مشارکت مردم استفاده میکند.
اساس و پایه این روش در تولید اطلاعات و نوشتن طرح ارتباطی بر مبنای فنون دیداری، گفتگو و کار گروهی استوار است. (نادری مهدیی و ویسی،هادی ۶۹:۱۳۸۱)
اعتقاد بر این است که گفتگو و تبادل نظر مردم روستایی با یکدیگر و با کارگزاران توسعه، فرآیند توسعه را تسهیل خواهد نمود. به عبارتی رهیافت PRCA صحنه ارتباط را برای مردم روستایی و کارگزاران توسعه فراهم میآورد. بازیگران حاضر در صحنه سعی میکنند که با یکدیگر ارتباط کامل برقرار کنند به طوری که مشابهت معنی بین آنان به وجود آید. بدیهی است که در این صورت ارتباطات بین کنشگران صحنه، به طور افقی صورت میگیرد.
کسی درصدد تحمیل عقایدش نیست، بلکه همه میآموزند تا ضمن احترام متقابل راجع به اهم مسائل هم اندیشی نمایند تا بهترین و مناسبترین راهحلها را بیابند. راهحلهایی که کاملاً با واقعیتهای موجود انطباق دارند. (اسدی، ۷:۱۳۸۳)
به طور کلی ارزیابی مشارکتی ارتباطات روستایی (PRCA) یعنی:
۱- دریافت صادقانهترین پیامها، اطلاعات، دانش و ایدهها از مردم بر مبنای اصول ارتباطی
۲- تشویق مردم به اندیشیدن در مورد مسائل خود به جای انتخاب تحمیلی یکی از راهحلها،
۳- تشخیص نیازها و قابلیتها توسط خود مردم روستایی
۴- سازماندهی افراد روستایی در گروههای متعامل به منظور برقراری ارتباط مؤثر، یافتن مشکلات و طرحریزی اقدامهای مورد نیاز برای رفع مشکلات بر مبنای منابع موجود توسط خود روستائیان
۵- خلاقیت، پشتکار و خودجوشی به جای تقلید، تحمیل و انفعال (نادری مهدیی و ویسی، هادی ۷۰:۱۳۸۱)
[۱۰] - Farmer Field School.
[۱۱] - Antooneg.
[۱۲] - Facilitator.
[۱۳] - Hogan.
[۱۴] - Hart.
[۱۵] - Bently.
[۱۶] - Hunter.
[۱۷] - Participatory Communication.
[۱۸] - Participatory Rural Communication Appraisal.