جهاد فرهنگی و فرهنگ جهادی


جهاد فرهنگي و فرهنگ جهادي
حجت‌الاسلام و المسلمين دكتر سيد علي حسيني

چكيده
«جهاد سازندگي» نهادي بود كه موفقيت‌ها و سرافرازي‌هاي عظيمي در سازندگي روستاها و جنگ تحميلي داشت. اين موفقيت‌ها تنها و تنها در گرو «‌فرهنگ جهادي» پديد آمد كه مهم‌ترين عناصر به وجود آورنده آن اخلاص، عشق به خدا و مردم، احساس مسئوليت در برابر خون شهدا و مقولاتي از اين دست است.
فرهنگ جهادي را مي‌توان از آيه شريفه )قل انما اعظكم بواحده ان تقوموا لله...( استنباط كرد؛ چه اين كه پيام مهم آيه، اخلاص است و از اخلاص عشق به كار و از آن دو نيروي عظيم و ايثاري شگفت‌انگيز و شجاعتي كارساز و هدايتي الهي به وجود مي‌آيد.
براي رسيدن به «فرهنگ جهادي» در خانه، اداره و جامعه بايد به جهاد فرهنگي دست زد و تنها از طريق آن مي‌توان به فرهنگ جهادي رسيد.
در پايان ديدگاه رهبر معظم انقلاب درباره فرهنگ جهادي به شرح بررسي شده است.

جهاد فرهنگي و فرهنگ جهادي
«جهاد سازندگي» از دل انقلاب برخاست و در دامن پاك آن باليد و فرزندي شايسته و صالح براي او شد؛ زيرا در همه صحنه‌ها و لحظه‌ها به گونه‌اي عمل كرد كه چونان آينه‌اي صاف، چهره راستين انقلاب و شكوه فرياد رساي رهبر و خون شهيدان در آن جلوه‌گري نمود.
در ميدان سازندگي، بار سنگين عمران و آبادي كشور را به دوش گرفت و عاشقانه سختي‌هاي آن را به جان خريد و در اين جهت به گونه‌اي پيش رفت كه درخشش آن در جاي جاي روستا‌هاي كشورمان، چشم دشمنان سوگند خورده انقلاب را كور كرد و جان تشنه عاشقانش را سيراب.
جهاد، به سان كلمه طيبه و شجره مباركه‌اي بود كه روستاييان درد كشيده در سايه شاخسارهاي بلند رحمتش به راحت نشستند و از ميوه شيرينش چيدند و چشيدند.
در پرتو حركت عظيم جهاد بود كه آگاهي و معرفت از اسلام و انقلاب در عمق روستاهاي دور دست كشورمان ريشه دواند و توده‌هاي ميليوني مردم روستايي با واقعيات عيني انقلاب آشنا شدند و نقشه‌هاي شيطاني خناسان وسوسه‌گر و منافقان فتنه‌انگيز نقش بر آب شد.
جهاد سازندگي در صحنه نيرو سازي و كسب تخصص، شتابان و توانا به پيش رفت و گزاف نيست اگر بگوييم در اين راه طلايه دار و پيشتاز همه نهادهاي انقلابي گرديد.
در جبهه‌هاي رزم نيز، تعهد و تخصص را در هم آميخت و حماسه‌ها آفريد. ابتكارها و خلاقيت‌ها، عشق‌ها و خلوص‌ها و ايثارها و فداكاري‌ها از خود نشان داد كه بي‌گمان در صفحات درخشان تاريخ اين مرز و بوم با خطوط برجسته‌اي نوشته خواهد شد. نام زيبا و اسم با مسماي «سنگر سازان بي‌سنگر» به قاموس كلمات جنگ افزوده شد و بر سر زبان‌ها افتاد و شهره گشت، و بالاخره جهاد، در ميدان‌هاي پر مخاطره و در عين حال با شكوه هشت سال دفاع مقدس، چنان راست قامت ايستاد كه بي‌گمان جاودانه خواهد ماند و فراموش ناشدني.
به گاه حوادث تلخ، چون زلزله شمال با سرعت و شجاعت به كام حادثه‌ها رفت و با ابتكار و ايثار خود، ولوله در دل‌ها افكند و ناظران داخلي و خارجي را متحير ساخت.
به راستي، راز اين همه سربلندي در چيست و ريشه‌ها ، اسباب و عوامل اين موفقيت‌ها در كجاست؟ چگونه جهاد توانست در برابر انبوه مشكلات بايستد و با كمال موفقيت، سازندگي روستاها را به پيش برد؟
آيا اين عزت و سربلندي، ريشه در تخصص جهادگران دارد؟ آيا از صرف هزينه‌هاي سنگين مالي و تداركاتي به وجود آمد؟ آيا ساختار اداري ويژه آن، اين همه عظمت را به دنبال آورد؟ و آيا...

فرهنگ جهادي چيست؟
اگر كمي به گذشته برگرديم و با تأمل و انصاف بدين پرسش‌ها بينديشيم و عملكرد جهاد را به بررسي بنشينيم، به روشني در خواهيم يافت كه راز عظمت و سرافرازي جهاد در ويژگي‌هاي ارزنده جهادگران، فرهنگ خاص آنان و فضاي عطرآگين حاكم بر اين ارگان مقدس نهفته است.
اگر جهادگران در صحنه‌هاي سازندگي و در جاي جاي روستاهاي اين كشور تحولي عظيم به وجود آوردند؛ اگر آگاهي و هوشياري را به اعماق جان توده‌هاي مردم بردند؛ اگر در كسب تخصص‌ها و تجربه‌ها به درجه‌اي رسيدند و به مسائلي دست يافتند كه ناظران، انگشت حيرت به دندان گزيدند و بالاخره اگر در ميدان‌هاي نبرد حق عليه باطل با دست خالي به مصاف دشمن رفتند و به گاه اوج‌گيري آتش جنگ، راه را براي رزمندگان هموار كرده و زمينه‌ساز حمله‌هاي برق آساي آنان گشتند، همه و همه در پرتو ايمان راستين به خدا، عشق به هدف، ايثار در راه خدا، احساس مسئوليت در برابر خون شهيدان، بي‌اعتنايي به دنيا و دنيا طلبان، اهتمام به تلاوت، فهم و عمل به قرآن و به جان خريدن گهر گفته‌هاي رهبر فقيد انقلاب بود كه ما عنوان «فرهنگ جهادي» را براي همه اين ويژگي‌ها برمي‌گزينيم.
- الگوگيري از اميرمؤمنان ـ عليه‌السلام ـ
انگار اين مجاهدان صحنه‌هاي سازندگي و جنگ و فرهنگ، با گوش جان، سخن مولايشان علي عليه‌السلام را شنيدند كه در گلايه‌اي شگفت از كوفيان بي‌وفا، راز موفقيت ياران رسول‌الله صلي الله عليه‌ و آله را برشمرد:
«أينَ القومُ الذينَ دُعُوا الي الاسلامِ فَقَبِلُوهُ وَ قَرَؤُا القُرآنَ فَاحكَمُوهُ وَ هَيِجُوا الَي الجَهادِ فَوَلِهُوا وَ لَهَ اللِّقاحِ الَي أولادِها وَ سَلَبُوا السيوفَ اغمادَها وَ اخذُوا باطرافِ الارضِ زَحفاً زَحفاً وَ صَفّاً صَفّاً.»[۱]    
«كجايند آنان كه به اسلام دعوت شدند و پذيرفتنش را آغوش گشودند؟ قرآن را تلاوت نموده و به دستوراتش عمل كردند؟ دعوت حماسي و پر جذبه جهاد را با شيفتگي و عشق پاسخ گفتند؟ شمشيرها از نيام بركشيدند و در صفوفي منظم و فشرده و با يورش‌هاي پياپي، كران تا كران اين سرزمين را از آلايش كفر پاك كردند و به تصرف حق در آوردند؟»
اين سخن گهربار، راز موفقيت ياران رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ و عظمت آنان را در پذيرفتن حقيقي اسلام ناب، تلاوت قرآن و عمل بدان و جهاد با كافران مي‌داند.
آري جهادگران نيز به عنوان ياران سلاله پاك رسول الله ؛ خميني كبير ـ قدس سره ـ با عملكرد سازنده خود، به تاريخ اعلام نمودند كه پيروان راستين رسول‌الله‌اند و در صراط او در حركت.

نگاهي به آيه «قل انما...»
براي تبيين عوامل موفقيت جهادگران، راهي نزديك‌تر و شيوه‌اي مناسب‌تر نيز هست و آن تأمل در آرم چشم نواز جهاد است. جهادگران اين آرم را با آيه شريفه )قل انما اعظكم بواحده ان تقوموا لله مثني و فرادي([۲]     زينت داده و در پرتو هدايت آن گام برداشته و عمل بدان را سرلوحه برنامه‌هاي خود قرار داده و در برخورد با واقعيات عيني زندگي فردي و اجتماعي، بدان جامه عمل پوشانيدند. و همين، رمز موفقيت و راز سربلندي آنان در همه صحنه‌ها شد.
بر پايه اين آيه شريفه، همه موعظه‌هاي پيامبر خدا در يك مطلب خلاصه مي‌شود: براي خدا و در راه او قيام كردن. بر اساس اين جمله، تداوم، موفقيت، ثمردهي و سودمندي قيام، در صورتي است كه براي خدا باشد؛ چه در اين صورت همراه با تحول دروني و سازندگي در قلمرو جان است.
در واقع كار براي خدا (قيام لله)، دو نتيجه بسيار مهم در پي دارد: نتيجه نخست، همان تأثير شگرفي است كه بر جان و دل مؤمن مي‌گذارد و به تعبير ديگر، اخلاص در عمل، آلودگي‌هاي دروني و آثار شوم گناهان را مي‌زدايد و دل را نوراني مي‌كند. چشمه‌هاي حكمت الهي را به گونه‌اي در آن جاري مي‌سازد كه به دست، پا، گوش، چشم، زبان و ساير اعضا راه پيدا كرده و در نتيجه، همه اعضا و جوارح انسان، الهي عمل مي‌نمايد و آرام آرام، شخص را به سمت مراتب معنوي و مقامات روحاني سوق مي‌دهد.
دومين اثر سازنده و مهم اخلاص، در زندگي مادي و برخورد اجتماعي انسان جلوه مي‌كند. اخلاص در عمل، عشق آور و نشاط آفرين است. آن كه براي خدا قيام مي‌كند، با همه وجود به كارش عشق مي‌ورزد. براي بهبودي و بهسازي آن مي‌سوزد. دلسوزانه و با شيفتگي وارد صحنه مي‌شود و نهايتاً اين عشق و اشتياق برآمده از اخلاص، نيرويي عظيم و قدرتي توان آفرين در اختيار وي مي‌نهد تا در برخورد با مشكلات نهراسيده و بن بست‌ها را به راحتي شكسته و شتابان به سوي هدف حركت كند؛ از اين رو هم تحمل مشكلات بر او آسان مي‌شود و هم پيشرفت كار او سريع؛ چرا كه اين نيرو از عنايت و لطف الهي نشأت گرفته و ميدان عمل و قلمرو تأثير آن گسترده و شگرف خواهد بود.
آري هنگامي كه اين عشق و شور و توان، با ايثار و از خودگذشتگي توأم شود، ثمره اين حركت الهي كامل‌تر و سودمندتر مي‌گردد. نتيجه آن كه، اخلاص در عمل همان گونه كه عشق و توان را در پي دارد، ايثار و از خودگذشتگي را نيز به دنبال خواهد داشت؛ زيرا كسي كه براي خدا بر مي‌خيزد، در اين خيزش، به مقتضاي رضايت خدا مشتاقانه ديگران را بر خود مقدم مي‌دارد؛ به ويژه اگر شايستگي بارزي داشته باشند؛ زيرا مخلصان براي رسيدن به هدف، از ايثار هيچ چيز دريغ نمي‌ورزند و هدف الهي خود را به زيور‌هاي رنگين و مظاهر فريباي دنيا نمي‌فروشند. به همين دليل است كه مخلصان، ايثارگرند و با گذشت، و رياكاران، بخيل و خودپرست.
افزون بر سه ويژگي مزبور، اخلاص در عمل، شجاعت و شهامت خاصي را در شخص بيدار خواهد كرد؛ زيرا كسي كه براي الله گام بر‌مي‌دارد جز از او نمي‌ترسد. از اين رو در مقام عمل، هم شجاعانه تصميم مي‌گيرد و هم شجاعانه عمل مي‌كند. از سرزنش اين و آن و از دست دادن پست و مقام و شهرت نمي‌هراسد. تنها از اين انديشه دارد كه مبادا طرح و برنامه كار او آن گونه كه شايسته و درخور است، تحقق نيابد و خدا از او راضي نشود.
از ديگر ثمرات شيرين و مبارك اخلاص در عمل، هدايت در ميدان حقيقت‌جويي و دانش طلبي است. كار براي خدا در اين صحنه نيز نقش تعيين كننده‌اي دارد.
خداي سبحان به همه جهل ستيزان و حقيقت طلبان مخلص، توفيق مي‌دهد و با هدايتي دروني زمينه كسب دانش و تخصص را در آنان پديد مي‌آورد و در اين زمينه نيز آنان را سرفراز و پيروز مي‌كند: )وَ مَن يُوقَ شُحَّ نفسِهِ فَأولئكَ هُمُ المُفلِحون([۳]    
در ميدان جنگ و جبهه نبرد با ظالمان و زورمداران نيز اخلاص در عمل چنان حالتي در رزمنده پديدار مي‌كند كه خطيبان و سخنوران از توصيف آن عاجزند و قلمزنان و نويسندگان، توان نگارش آن را فاقد.

از مطالب گذشته نتيجه مي‌گيريم كه:
اخلاص در عمل، ابزار كارآمد سازندگي انسان است و از آن رو كه عشق به كار را در وي مي‌آفريند، نيرويي عظيم، ايثاري شگفت، شجاعتي كارساز و هدايتي الهي براي او به ارمغان مي‌آورد كه بر سرعت، گستره و كيفيت كار وي به طور چشمگيري خواهد افزود.

- سخن يكي از مفسران
اين مطلب در سخن يكي از مفسران اين گونه آمده است:
«قيام، نقطة پرگار طريقت است و مدار اسرار حقيقت. هر كه از تدبير خود برخاست و كار خود با حق ـ جل جلاله ـ گذاشت، ثمره حيات طيبه برداشت. نبيني جوانمردان اصحاب كهف را كه از خود برخاستند و تدبير خود بگذاشتند و روي به درگاه ربوبيت نهادند، چنان كه رب‌العزه فرمود: ) و ربطنا علي قلوبهم اذ قاموا([۴]     نگر كه ايشان را در غار غيرت، در ظل رعايت و كنف ولايت چگونه جاي داد؟ آفتاب صورت را و خورشيد تابنده را زهره نبود كه گرد غار غيرت ايشان گردد... نور آفتاب، نور صورت است، و نور دل ايشان، نور سريرت. لاجرم شعاع آفتاب صورت، چون به ايشان رسيدي از بريق شعاع نور ايشان، دامن درچيدي».[۵]    
از مطالب پيشين نتيجه مي‌گيريم كه رمز موفقيت و راز سربلندي جهادگران، ريشه در فرهنگ آنان دارد و لب لباب آن را در آيه شريفه‌اي كه آرم جهاد بدان آراسته شده مي‌توان يافت.

جهاد فرهنگي و فرهنگ جهادي
بر اين اساس، جهاد سازندگي چونان گلبوته‌اي زيبا، در دامن انقلاب روييد. از نخستين نهادهايي بود كه بازوان پرتوان فرزندان انقلاب، آن را سامان داد. بانيان اين جنبش عظيم به درستي دريافته بودند كه مي‌بايست پيشاپيش يا دوشادوش كارهاي عمراني، به تحول فرهنگي عميق و گسترده‌اي در روستاها دست بزنند. آنان با تأثر از فضاي عطرآگين انقلاب و با الهام از رهنمود‌هاي امام خميني ـ قدس سره ـ فهميدند كه جهاد سازندگي با چشم‌اندازي بدان سان گسترده، بدون جهادي فرهنگي به سامان نمي‌رسد.
گذشت زمان و تجربه‌هاي سودمند جهادگران درستي اين فرضيه را نشان داد. جهادگران در صحنه سازندگي، تمامي فعاليت‌هاي خود را به زيور تلاش‌هاي فرهنگي آراستند. پل‌ها، مدرسه‌ها، جاده‌ها، حمام‌ها و... كه يكي پس از ديگري به دست تواناي آنان ساخته مي‌شد، همه و همه پشتوانه و انگيزه فرهنگي داشت و همين زيور چشم‌ نواز بود كه كار آن‌ها را از ديگر كارهاي عمراني ممتاز مي‌ساخت.
پر واضح است كه چنين جهاد فرهنگي عظيمي را همگان بر نتابند؛ پولادين مرداني مي‌بايد كه پا در صحنه گذارند و با پايداري اين راه پر پيچ و خم را بپيمايند و مسلماً بدون داشتن روحيه فرهنگي و توجه به فضايلي چون عشق، صبر، توكل، از خودگذشتگي، خلوص و بالاخره بدون اعتقاد راسخ به اين كه قداست و ارزش تلاش‌هاي عمراني در گرو آميختگي، همسويي و هم‌آغوشي آن‌ها با دست‌مايه‌هاي فرهنگ اسلامي است، نمي‌توان به چنين جهاد فرهنگي شگرفي دست يازيد، و همان طوري كه اشاره شد ما همه اين ويژگي‌ها را « فرهنگ جهادي» مي‌ناميم.
در واقع ، اين «فرهنگ جهادي» بود كه «جهاد فرهنگي» را پديد آورد و اين دو بودند كه به جهاد و جهادگران عظمت بخشيده و درخشش آنان را بر سكوي افتخارات بزرگ، در تاريخ انقلاب به ثبت رساندند. از اين روي اگر زماني اين رمز موفقيت و راز سرافرازي از ميان برود و يا كم رنگ شود، تشكيلات جهاد سازندگي به كالبد بي روحي تبديل مي‌شود كه ايستايي و ركود از ويژگي‌هاي بارز آن خواهد بود.
خداي متعال در قرآن با تعبيري ويژه از «جهاد فرهنگي» ياد مي‌كند: ) و جاهدهم به جهاداً كبيراً( ؛ «اي رسول ما! با كافران و مشركان جهاد بزرگي كن» و سرمايه و ابزار اين جهاد قرآن است.
در اين آيه خداي متعال اولاً از جهاد فرهنگي با عظمت و بزرگي ياد مي‌كند و آن را «جهاد كبير» مي‌نامد؛ ثانياً از نگاه قرآن ابزار جهاد و سلاح مجاهد در اين عرصه توپ و تانك و تفنگ نيست، بلكه قرآن است كه چونان سلاحي كوبنده، تيز و برنده سرمايه و دستمايه مجاهدان قرار مي‌گيرد.
قرآن است كه در پرتو چنگ زدن به دامان آن مي‌توان بر ديوان و ددان درون غلبه كرد و ريشه‌هاي محبت دنيا و شيطان را كه در ژرفاي جان تنيده و به اعماق آن نفوذ كرده خشكانيد و به جاي آن عشق به پروردگار را در عرصه جان استوار ساخت و به تعبير ديگر فرهنگ و روحيه جهادي را در خود پديد آورد و گسترش داد.
بدين سان براي رسيدن به «فرهنگ جهادي» در خانه، اداره و جامعه بايد به جهاد فرهنگي دست زد؛ جهادي كه ميوه‌هاي شيرين و آثار و بركات ماندگار و مؤثري در پي خواهد داشت؛ چه اين كه جان آدمي را مي‌سازد و آن را از آلودگي‌هاي خودخواهي و دنيا طلبي پالوده ساخته و زمينه را براي خدمت رساني عظيمي كه شگفتي ناظران را در پي دارد، فراهم مي‌كند.
به دليل اهميت مسئله «فرهنگ و روحية جهادي» در اين بخش از مقاله، گهر گفته‌هاي رهبر فرهيخته انقلاب، حضرت آيت‌الله خامنه‌اي را به تماشا مي‌نشينيم.

فرهنگ جهادي از ديدگاه رهبر معظم انقلاب
رهبر معظم انقلاب اسلامي در سخنان خود بارها تأكيد ورزيدند كه رمز و راز سرافرازي مسئولان و دست اندركاران كشاورزي، «فرهنگ جهادي» است. روحيه و فرهنگ جهادي است كه مي‌تواند به عنوان گران‌ترين دستمايه و بهترين راهكار، ايران اسلامي را از مشكلات مرتبط به كشاورزي برهاند و آن را به قله افتخار و عزت صعود دهد:
«كشاورزي و دامداري ما هم با اين روحيه (روحيه جهادي) رونق واقعي خود را پيدا خواهد كرد.»
بر طبق نظر معظم له فرهنگ جهادي مي‌تواند روشي كارگشا براي دستيابي به توسعه كشاورزي باشد؛ از اين رو در اين بخش از مقاله ابعاد گوناگون فرهنگ جهادي را بررسي خواهيم كرد.
- خاستگاه فرهنگ جهادي
امام خميني، معمار بزرگ انقلاب اسلامي ايران خود در زمره بزرگ‌ترين فرهيختگان و فرهنگي مردان بود. او در دامن حوزه علميه قم؛ يعني بزرگ‌ترين پايگاه علمي، فرهنگي و معنوي شيعه مدارج عالي را طي كرد و در همان جا به سازندگي و تهذيب خود پرداخت.
انقلاب او مبتني بر آگاه ساختن توده‌هاي عظيم و گسترده مردم بود و فرهنگ شيعه و حسيني را مبنا و اساس انقلاب عظيم خود قرار داد. به همان سان كه پيامبر خدا آن گاه كه در مقابل مشركان و پيروان مكاتب قرار گرفت از همين روش استفاده كرد.
رسول خدا براي مبارزه با انحرافات مردمانِ آن روزگار شمشير نكشيد و از زور بهره نبرد، بلكه بر طبق دستور الهي: ) و جاهدهم به جهاداً كبيراً([۶]     جهاد فرهنگي را روش خود قرار داد و دستمايه و سلاح برنده او در اين جهاد، كتاب خدا؛ يعني قرآن كريم بود. و چون بعثت بي‌نظير و جاودانش جلوه كرد و بر دل‌هاي هزاران هزار زن و مرد نشست و آنان را شيفته و شيداي خود ساخت، به آنان آموخت كه براي درهم كوبيدن آثار باقيمانده خرافات جاهلي و آباد ساختن سرزمين اسلامي و دفاع از آن در برابر مشركان و كافران چگونه بايد عمل كنند.
مسلمانان از آموزه‌هاي اسلام، فرهنگ جهادي را آموختند و ره صد ساله را يك شبه پيمودند. آنان بر تلي از خرابه‌هاي فرهنگ جاهلي ، تمدني بشكوه بنا كردند.
الگوي امام راحل ـ قدس سره ـ در انقلاب اسلامي نيز راه و روش خاتم پيامبران؛ محمد بن عبدالله ـ صلي الله عليه و آله ـ بود. امام راحل در اعماق جان‌هاي تشنه و خسته و شاه‌زده ايرانيان ـ به ويژه جوانان ـ روح اميد دميد و تا آن جا كه فرصت داشت و واقعيت‌ها و مشكلات و محدوديت‌ها و... اجازه مي‌داد انديشه قرآني را ميان مردم گسترانيد و جوانان مؤمن درستكار كوشا و جهادگري ساخت كه در آباد ساختن روستا‌هاي ستم‌زده، فقير و بي‌امكانات با روحيه جهادي پا به ميدان نهادند.
آنان پولادين مرداني بودند داراي اهدافي بلند و آرمان‌هايي انساني و الهي و براي رسيدن به اين اهداف و عيني ساختن آرمان‌هاي بلند خود، از هيچ ايثاري دريغ نورزيدند و هرگز از كمي بودجه، امكانات و نبود شرايط مساعد شكوه نكردند؛ بلكه با همت‌هاي بلند، عزم‌هاي استوار و كوشش‌هاي خستگي ناپذير و با آغوش باز به استقبال مشكلات شتافتند، و بدين سان «فرهنگ جهادي» از انقلاب اسلامي و انديشه‌هاي امام راحل نشأت گرفت و به سرعت ميان مردمان رواج يافت.
رهبر معظم انقلاب در اين باره چنين فرموده است:
«... آن چه انقلاب اسلامي به مردم ما داد فرهنگ جهادي بود. فرهنگ جهادي در همه صحنه‌ها و عرصه‌ها به كار مي‌آيد و در زمينه كارهاي زيربنايي كشاورزي و دامداري و امثال اين‌ها هم از اول انقلاب روح و فرهنگ جهادي وارد ميدان شد...»
و همين فرهنگ جهادي است كه از امتيازات و ويژگي‌هاي مهم انقلاب اسلامي به شمار مي‌آيد و همان است كه نقشه‌هاي عظيم ابرقدرت‌هاي روزگار را ـ كه بسياري از آن‌ها به تنهايي مي‌توانست يك انقلاب و نظام را نابود سازد ـ نقش بر آب كرد و همان است كه مطمح نظر بيگانگان، ارزش ستيزان و دشمنان سوگند خودرة انقلاب اسلامي است.

شناخت مفهومي فرهنگ جهادي
مفهوم دقيق و مشروح فرهنگ جهادي در ضمن يك مقاله نمي‌گنجد و فرصتي فراخ‌تر مي‌طلبد. در اين بخش به طور فشرده مفهوم فرهنگ جهادي با تكيه بر سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامي بررسي مي‌شود. از سخنان ايشان درباره فرهنگ و روحيه جهادي مي‌توان عناصر اصلي سامان دهندة فرهنگ جهادي را استنتاج كرد.
در ديدگاه ايشان ايمان، معنويت، آرمان‌گرايي و داشتن اهداف بلند و مقدس، زير پا نهادن فرهنگ مادي و مادي‌گرايي و در نتيجه خدمت به مردم و دگر محوري، نه خود محوري، جوشش و تحرك ذاتي و نشاط از عناصر فرهنگ جهادي است.
اصولاً ايمان و اعتقاد به وجود خدايي دانا، توانا، شنوا و بينا كه بر همه اعمال آدميان نظارت دارد و عالم محضر اوست و سِرّ و آشكار انسان را مي‌داند، و از سويي همه رفتار ، گفتار و نيت‌هاي انسان در دستگاه او به طور دقيق ثبت و ضبط مي‌شود و پاداش و كيفر دارد، باور داشتِ چنين پروردگاري در درون انسان تحولي شگرف مي‌آفريند؛ همت آدمي را بلند، عزم او را استوار، نيت او را پاكيزه و انگيزه او را قوي مي‌سازد.
چنين انساني جز از خدا نمي‌هراسد؛ چون تنها او را قادر مطلق مي‌داند (و لا حول و لاقوه الا بالله) و براي انجام اوامر او سر از پا نمي‌شناسد و مشتاقانه و با قامتي استوار فراز و فرود زندگي را در مي‌نوردد و در برابر امواج كوبنده و طوفان‌هاي موانع چونان كوه سربلند مي‌ايستد و مشكلات را به جان خريده و خم به ابرو نمي‌آورد. صد البته ايمان پويا و انقلابي به لحاظ كمي و كيفي نيروي آدمي را چند برابر مي‌كند و بر شجاعت انسان مي‌افزايد و حالتي پديد مي‌آورد كه بتواند شتابان در صراط مستقيم گام بردارد.
- آرمان‌هاي بلند
بي‌شك انسان مؤمن و معنوي كه به خدا و روز بازپسين ايمان دارد در ابعاد گوناگون زندگي داراي اهداف مختلفي است. انسان مؤمن در پي آن است كه معنويت را در عرصه جان‌ها بگستراند، عدالت را در جامعه استوار سازد و خردورزي را در ذهن آدميان شكوفا گرداند. انسان مؤمن همواره ارزش‌هاي الهي را در نيات و اعمال خود در نظر مي‌گيرد و از قلمرو آن‌ها پا فراتر نمي‌نهد.
اما واقعيات جامعه گاه فاصله بسيار با اين اهداف و آن ارزش‌ها دارد. در اين جاست كه آدمي بر سر دو راهي قرار مي‌گيرد؛ آيا تسليم واقعيت‌ها گردد و ارزش‌ها را در آستان آن‌ها قرباني كند يا به دنبال ارزش‌ها باشد و به واقعيات وقعي ننهد، بلكه با توكل بر خداوند پا به صحنه گذارد و به گونه‌اي شكيبايي و استقامت ورزد كه ارزش‌ها را به واقعيت‌ها مبدل سازد و همه شرايط را به نفع آرمان‌ها تغيير دهد و رنگ و بوي ارزش‌ها را به آن‌ها ببخشد.
- رهبر فرهيخته انقلاب در اين باره چنين مي‌فرمايد:
«... مي‌شود اين كارها را كرد و بايد بكنيم و با روح جهادي ممكن است. بعضي‌ها اشتباه مي‌كنند كه در مقابل آزمان‌گرايي، واقع‌بيني را مطرح مي‌كنند. در نظر اين‌ها واقع بيني نقطه مقابل آزمان‌گرايي است. اين خطاي بزرگي است؛ چون آزمان‌گرايي خودش واقعيت‌ها را در جامعه مي‌سازد. يك مجموعة با آرمان و داراي هدف‌هاي بلند مي‌تواند واقعيت‌ها را طبق آرمان خود شكل دهد و به وجود بياورد. دنيا اين طور پيش رفته است. آرمان‌ها را كنار بگذاريم به بهانه واقع بيني، اين كمال غفلت است. آرمان‌گرايي به وجود آورندة واقعيت‌هاي شيرين و مطلوب است. وقتي يك انسان، يك مجموعه، و يك ملت با مسئولان و دست‌اندكارانش پاي آرمان‌ها ايستادند، حاضر نشدند كوتاه بيايند و برايش كار كردند، چه اتفاقي مي‌افتد؟ واقعيت‌ها به سمت آرمان‌ها تغيير مي‌كند. اين خودش بزرگ‌ترين واقعيت و قانون زندگي است. چرا بعضي اين را فراموش مي‌كنند؟»
اگر واقع بيني همه جا درست باشد،‌ بايد تمام اصلاح‌ها و انقلاب‌هاي بزرگ تاريخ را نادرست بدانيم! وقتي پيامبر خدا ـ صلي‌الله‌عليه‌وآله ـ در كانون جهل، تباهي و ظلمت برخاست و فرياد توحيد سر داد، آرمان‌هاي بلند و گران‌قدري داشت. اما او با جهاد و از خودگذشتگي، واقعيت‌ها را به سمت و سوي آن‌ها تغيير داد؛ واقعيت‌هايي كه در نقطه مقابل و متضاد اهداف پيامبر خدا بودند كه به خاطر هيچ انساني خطور نمي‌كرد زماني در جهت اهداف توحيدي پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ قرار گيرند.
چه كسي باور مي‌كرد كه كعبه مركز پرسش بت‌هاي گوناگون روزي مطاف مؤمنان و موحدان شود؟! همان طور كه در سخنان رهبر عزيز انقلاب آمده است، اين خود بزرگ‌ترين واقعيت زندگي است كه آدميان مي‌توانند نيرو و توان و امكانات خود را در جهت سعادت انسان و استوارسازي عدالت در جامعه و معنويت در جان‌ها و گسترانيدن ارزش‌ها قرار دهند و زمينه سعادت دنيوي و اخروي خود را فراهم سازند.

- خودگروي و دگر گروي
بر پايه فرهنگ مادي و اخلاق حاكم بر مغرب زمين هر انساني همه سودها، لذت‌ها و امتياز‌ها را براي خود مي‌خواهد و جز به خود نمي‌انديشد و به همه چيز و همه كس به عنوان ابزار دستيابي به اهداف خود مي‌نگرد و هرگاه كسي در قلمرو اهداف او قرار گيرد، زمينه تعارض و دشمني فراهم مي‌آيد. اين خودگروي تند و افراطي منشأ بي‌صداقتي‌ها، عداوت‌ها، بي‌اخلاقي‌ها و ارزش ستيزي‌هاي بسياري شده است.
اما در «فرهنگ جهادي» فرد تنها به خود نمي‌انديشد، بلكه به عنوان يك انسان مؤمن و بنده خدا وظيفه دارد تا آن جا كه مي‌تواند به ديگران خدمت كند و در پي تحقق بخشيدن اهداف اسلام و گسترانيدن ايمان باشد و در اين خدمت رساني و ايمان خواهي و استوارسازي آرمان‌ها چنان غرقه شود كه ديگر خود را نبيند و فرديت خود را به دست فراموشي بسپارد.
ياران پيامبر خدا و امامان معصوم ـ عليهم‌السلام ـ و ديگر وارستگان و مؤمنان راستين در طول تاريخ اين گونه بوده‌اند. آنان چنان غرق در خدمت رساني به مردم و ايمان و دستيابي به آرمان‌هاي بلند الهي مي‌شده‌اند كه ديگر خود را به حساب نمي‌آورده‌اند، گو اين كه اصلاً «خود» و «من» ي وجود نداشت و همه جا «خدا» ، «مردم» و «جامعه» جلوي چشمان و اذهان آن‌ها جلوه‌گر بوده است.
رهبر معظم انقلاب در اين باره چنين فرمودند:
«... بله، معنويت دنياي انسان را هم آبادتر مي‌كند؛ منتها دنياي سالم. آن جايي كه فرهنگ جهادي نيست و فرهنگ مادي حاكم است، هر انساني به تنهايي خودش محور همه حوادث عالم است؛ سود را براي خود مي‌خواهد و ضرر را از خود دفع مي‌كند، اصل براي او اين است؛ لذا تعارض‌ها و بي‌اخلاقي‌ها و بي‌صداقتي‌ها و دشمني‌ها پيش مي‌آيد. آن جايي كه حركت و روح جهادي وجود دارد انسان در ايمان، آرمان و خدت به ديگران حل مي‌شود و خود را فراموش مي‌كند. اين روحيه را بايد در جامعه تقويت كرد. كشاورزي و دامداري با اين روحيه رونق واقعي خود را پيدا خواهد كرد.»
آري، آنان كه گوهر وجودي خود را به زينت فرهنگ و روحيه جهادي و پويش و جوشش ذاتي آراسته و به فرهنگ مادي نيالوده‌اند، به پروردگار خود دل بسته و به ياد او و براي امتثال فرمانش بر‌مي‌خيزند و همواره در پي استحكام آرمان‌ها و اهداف بلند انساني و الهي در جامعه‌اند. از آن جا كه اين افراد ايمان، اخلاص، توكل به خدا و اعتقاد به آخرت و پاداش‌هاي معنوي دارند، روحيه‌اي خاص در آنان پديد مي‌آيد كه ثمره‌هاي دل‌انگيز و آثار بسيار مطلوبي دارد كه كوشش پيوسته و جوشش و پويش هميشگي در زمره آن‌هاست.
اين مؤمنان راستين، به حق خستگي ناپذيرند و شب و روز در پي رسيدن به آرمان‌ها بوده و هرگز انجام كاري و اجراي طرحي را منوط به وجود همه شرايط و امكانات نمي‌كنند؛ بلكه با تكيه بر نيروي ناپيداكرانه نهفته در وجود خود و با توكل بر خدا با عزمي راسخ پا به ميدان مي‌گذارند و همه واقعيت‌ها را در سمت و سوي اهداف بلند خود قرار مي‌دهند. بهترين نمونه در اين باره ياران پيامبر خدايند كه امير‌مؤمنان علي ابن ابي طالب ـ عليه‌السلام ـ آنان را اين گونه توصيف مي‌كند:
«كجايند آنان كه به اسلام دعوت شدند و پذيرفتنش را آغوش گشودند، قرآن را تلاوت كرده و احكامش را در عرصه جامعه استوار ساختند. دعوت حماسي و پر جذبه جهاد را با شيفتگي و عشق پاسخ گفتند. شمشيرها را از نيام كشيدند و در صفوفي منظم و فشرده و با يورش‌هاي پياپي، كران تا كرانِ اين سرزمين را از آلايش كفر پاك كردند و به تصرف حق درآوردند؟!»[۷]    
ياران بزرگ رسول خدا مانند بلال، ابوذر، سلمان و مرداني از اين دست، از سر عشق و با انگيزه‌اي بسيار قوي در سرزمين حجاز كه ظلمتِ ظلم، تباهي و جهالت كران تا كران آن را فراگرفته و زشتي، قبح، و پلشتي بر تار و پود مردم سايه افكنده بود، مردانه به پا خاستند و براي دستيابي به آرمان‌هاي خود سر از پا نشناختند و هرگز اين انديشه را در سر نياوردند كه در چنين ظلمت‌كده‌اي نمي‌توان روشني رسالت و نورانيت محمد خاتم الانبياء و المرسلين ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ را گسترانيد.
نمونه ديگر اين فرهنگ جهادي را مي‌توان در رزمندگان اسلام در جنگ تحميلي عراق عليه ايران سراغ گرفت؛ ارتشي كه شرق و غرب و كشور‌هاي عربي از آن حمايت مي‌كردند و در اين ميان عمليات جهادي جهادگران جهاد سازندگي بسي زيبا مي‌نمود؛ آنان با ابزار و امكانات ناچيز خود راه‌ها و خاكريز‌هاي فراواني را با سرعت و دقت براي رزمندگان ساخته و از اين رهگذر زمينه يورش‌هاي برق‌آسا به دشمن را فراهم مي‌ساختند و سنگر و سپر حفاظت از آنان را فراهم مي‌آوردند.
اين جهاد آنان چنان شُهره شد كه عنوان افتخار‌آميز «سنگر سازان بي‌سنگر» ويژه آنان شد. جهادگران نه تنها در ميدان جنگ اين گونه بودند بلكه در عمران و آباداي روستا‌ها نيز از همين روش بهره بردند و افتخارهايي آفريدند كه ناظران انگشت حيرت به دندان گزيدند.
رهبر معظم انقلاب در اين باره چنين فرمودند:
«...خود انقلاب دستگاه‌هايي را به وجود آورد كه در ذاتشان حركت، جوشش انقلابي و سريع و جهادي وجود داشت. يكي از دستگاه‌ها جهاد سازندگي بود، يكي از دستگاه‌ها سپاه بود، يكي از دستگاه‌ها بسيج بود... همان حالتِ حركت، پيشرفت و جهش كه در خود انقلاب وجود داشت در اين‌ها هم وجود داشت و ما اثرش را در بيرون ديديم. در دفاع هشت ساله ، بسيج و تحرك مردم را ديديد. در ميدان كار و سازندگي و پيشرفت، روحيه جهادي را ديديد، كه البته مخصوص جهاد سازندگي هم نماند. اين روحيه در بسياري از دستگاه‌ها رسوخ كرد.
امروز هم شما در كمك رساني به بم همين روحيه را مشاهده مي‌كنيد. اين روحيه در همه جاي دنيا نيست. مهرباني و همكاري و دلسوزي براي مصيبت ديدگان كه مربوط به همه بشر است يك حرف است، اما جوشش و تحرك و نشاط و ورود در ميدان، بدون هيچ ترتيب و آداب، براي خدمت كردن، يك حرف ديگر است. آن چه در ايران ديده شد، اين بود. همه وارد ميدان شدند و تحرك پيدا كردند.
بنده در سال‌هاي قبل از انقلاب حوادثي مثل زلزله و سيل را از نزديك ديده بودم. خود من رفتم امدادگري و خدمت‌گذاري كردم. اين روحيه حركت عمومي، اين دلسوزي، اين ورود در صحنه كار و ابتكار، اين كمك رساني انبوه، مخصوص ملتي است كه دل او از حركت جهادي گرم است و جوشش جهادي در دل او وجود دارد؛ اين همان روحيه بسيج دوران دفاع مقدس است؛ اين همان روحيه سنگرسازان بي سنگر جهاد سازندگي است كه غسل شهادت مي‌كردند و روي بولدوزر مي‌نشستند تا خاكريز بزنند. ما اين روحيه را بايد حفظ بكنيم...»
- نظم ، دانش و فرهنگ جهادي
در سخنان رهبر معظم انقلاب دو نكته مهم درباره فرهنگ جهادي به نظر مي‌آيد: يكي آن كه فرهنگ جهادي كه يكسر نشاط، تحرك، پويش، جوشش و كوشش است به معناي بي‌نظمي و بي‌انضباطي و حركت بدون برنامه‌ريزي‌هاي دقيق، نيست. بلكه فرهنگ جهادي در صورتي پيدا مي‌شود كه از انسجام تشكيلاتي و نيروي انساني حداكثر استفاده بشود.
تلاش و كوشش خستگي‌ناپذير هنگامي فاصله انسان را در رسيدن به سرمنزل مقصول كم مي‌كند و به حركت آدمي شتاب مي‌دهد كه منسجم، منظم و در قالب طرح و برنامه‌اي سنجيده، سخته و پخته باشد و آنان كه فرهنگ جهادي و حركت و جوشش عمومي ملت سرافراز ايران را نوعي بي‌نظمي تلقي مي‌كنند يا مفهوم فرهنگ جهادي را نفهميد‌ه‌اند يا از سر عناد و دشمني در پي لكه‌دار كردن موفقيت‌ها و از ميان بردن فرهنگ جهادي و مخدوش كردن چهره آن در ميان مردم هستند.
نكته دوم دانش محوري است. از عناصر سامان دهندة فرهنگ جهادي، علم و دانش است كه همواره قرآن بر آن تأكيد مي‌ورزد. اصلاً حركتِ ياران رسول‌الله و اصحاب امامان ـ عليهم ‌السلام ـ بر پايه علم و دانش بود و از تفاوت‌هاي جوهري آنان با مخالفانشان به ويژه با دشمنان، دانش عظيمي بود كه آنان از طريق معصومان ـ عليهم‌ السلام ـ بدان دست يافته بودند. بدين سان فرهنگ جهادي، يعني تلاش مبتني بر دانش و بينش.
- رهبر معظم انقلاب در اين باره چنين فرمودند:
«ما اين روحيه را بايد حفظ كنيم. اين روحيه با كار علمي و نظم تشكيلاتي هيچ منافاتي ندارد، بلكه اتفاقاً كار علمي را هم همين روحيه جهادي بهتر مي‌كند. من به شما عرض كنم ما پيشرفت‌هاي علمي و پژوهشي بسيار زيادي در بخش‌هاي مختلف داشته‌ايم كه ستون اصلي اين بخش‌ها را همين جوان‌هاي انقلابي و بچه‌هاي مؤمن تشكيل داده‌اند. آن‌ها بودند كه وارد ميدان شدند و بر اساس همين روحيه بسياري از گردنه‌ها و عقبه‌هاي تحقيقات و كار مهم علمي را پيش بردند. بله، معنويت دنياي انسان را هم آبادتر مي‌كند...»
- قلمرو فرهنگ جهادي
همان طور كه در سخنان رهبر فرهيخته انقلاب مشاهده شد، فرهنگ جهادي را انقلاب به مردم داد. امام راحل نخست جرقة اين فرهنگ را در اعماق جان‌هاي ملت ايران زد و با رهبري توانمند خود توانست آن را بگستراند و مردم با اين روحيه آماده شدند تا از نو كشور خود را بسازند. از اين رو فرهنگ جهادي از دامن انقلاب برخاست و در همان جا رشد كرد و باليد و همه كساني كه انقلاب را آفريدند و از آن حمايت كردند در هر نهاد و وزارت‌خانه و در هر شهر و روستايي به سهم خود از آن بهره بردند و در آن سهيم شدند.
از اين رو نمي‌توان فرهنگ جهادي را به نهادهاي انقلابي از قبيل جهاد سازندگي منحصر ساخت؛ چه آن كه روحيه جهادي در همه جا بوده است و بايد آن را پاس داشت و در حفظ و بالندگي آن كوشيد.
بلكه توان گفت كساني هستند كه در همين نهادهاي انقلابي از اين فرهنگ بي‌بهره‌اند و كساني هستند كه در غير نهادهاي انقلابي، فرهنگ جهادي را روش خود ساخته‌اند و در چهارچوب آن فعاليت مي‌كنند.
- رهبر معظم انقلاب در اين باره مي‌فرمايد:
«آن چه انقلاب اسلامي به مردم ما داد، فرهنگ جهادي بود. فرهنگ جهادي در همه عرصه‌ها و صحنه‌ها به كار مي‌آيد... روحیه     مخصوص جهاد سازندگي نماند. اين روحيه در بسياري از دستگاه‌ها رسوخ كرد. در كمك رساني به بم هم، همين روحيه را مشاهده مي‌كنيد...»
در پايان لازم است يادآوري شود كه در سخنان رهبر معظم انقلاب مطالب ديگري نيز وجود دارد كه شرح آن‌ها فرصتي ديگر مي‌طلبد و آنچه در اين مقال آورده شد تنها نكته‌هايي درباره سخنان ايشان بود.

[۹]     ـ نهج‌البلاغه ، ترجمه محمد دشتي، خطبه ۱۲۱، انتشارات مسجد مقدس جمكران، چاپ اول، ۱۳۸۵ ، ص ۲۲۱ ؛ نيز همان، ص ۲۳۰ ، انشارات مؤسسه فرهنگي تحقيقاتي اميرالمؤمنين ـ عليه‌السلام ـ چاپ ۱۲ ، ۱۳۷۹.
[۱۰]     ـ سوره سبأ (۳۴) آيه ۴۶.
[۱۱]     ـ سوره حشر ، آيه ۹.
[۱۲]     ـ سوره كهف (۱۸) آيه ۱۴.
[۱۳]     ـ كشف‌الاسرار ، عبدالله انصاري، تهران، امير كبير، ج ۸ ، ص ۱۵۳.
[۱۴]     ـ سوره فرقان (۲۵) آيه ۵۲.
[۱۵]     ـ نهج البلاغه ، ترجمه محمد دشتي، انتشارات مؤسسه فرهنگي تحقيقاتي اميرالمؤمنين ـ عليه‌السلام ـ ، چاپ ۱۲ ، ۱۳۷۹ ، ص ۲۳۰



جعبه‌ابزار