راهکارهای ایجاد مشارکت های مردمی به ویژه جوانان روستا در امور فرهنگی و اجتماعی روستا
به همت شبکه طلایه داران جهاد اولین میزگرد از سلسله جلسات تعامل گروههای خودجوش مردمی و روستا با حضور گروه های جهادی خودجوش و دانشجویی با مو ضوع"راهکارهای مشارکت مردم روستا به ویژه جوانان در امور فرهنگی و اجتماعی" برگزار شد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، میزگرد "راهکارهای ایجاد مشارکت های مردمی به ویژه جوانان روستا در امور فرهنگی و اجتماعی روستا" با حضور ۵ تن از اعضاء گروه های جهادی دانشجویی و خودجوش به همت
شبکه طلایه داران جهاد و همکاری خبرگزاری تسنیم برگزار شد و شرکت کنندگان ضمن بیان تجربیات چند ساله خود در حوزه فعالیت های جهادی در مناطق محروم درباره موضوع میزگرد به بحث و تبادل نظر پرداختند.
در این نشست که با حضور
محمد بهشتی ، معاون شبکه طلایه داران جهاد برگزار شد ابتدا مسوولان گروه های جهادی سابقه ای از گروه خود و منطقه فعالیتشان به شرح ذیل ارائه کردند:
حجتالسلام حسن مرادی / مسول
موسسه جهادی تبلیغی بلاغ المبین :
موسسه ما ۱۲ سال است که درمورد
محرومیت زدایی در مناطق مختلف فعالیت دارد و عمده در استان چهارومحال وخوزستان در عرصه فرهنگ و عمرانی و پزشکی فعالیت داشته است.
مروت محمدی / مسول
ستاد جهاد تخصصی شبکه طلایه داران جهاد :
در حدود ۵ تا ۶ سال در منطقه
زنجان مشغول فعالیت فرهنگی هستیم و با دو رویکرد فرهنگی و اشتغالزایی به منظور رسیدن به مدل مستمر کار فرهنگی در مناطق محروم
مصطفی عباسی/ مسول
گروه جهادی خادمان وارثان زمین :
از سال ۸۸ فعالیت خود را در شهرستان رودبار جنوب استان کرمان آغاز کردهایم و رویکرد ما بیشتر فرهنگی بوده است.
علی شریف زاده/ مسئول
موسسه جهادی رضوان :
از سال۸۶ در منطقه
خراسان جنوبی شهرستان نهبندان در سه حوزه فرهنگی آموزشی و اشتغال در قالب سه کارگروه در حال فعالیت هستیم.
مشروح میزگرد خبرگزاری تسنیم با مسوولان گروه های جهادی با موضوع«راهکارهای مشارکت مردم روستا بهویژه جوانان در امور فرهنگی و اجتماعی روستا» را در ادامه می خوانید:
برای انجام یک کار پایدار فرهنگی باید از خود مردم آن منطقه کمک گرفت
•تسنیم: به عنوان افرادی که در این زمینه فعالیت داشتهاید، بحث مشارکت مردم روستا در فعالیتهای فرهنگی چه جایگاهی دارد و چه اثری در موفقیت کارها و پروژه ها دارد؟ اگر از تجربه موفقیتهایی کسب کرده اید یا خاطرهای دارید بفرمایید؟
محمد بهشتی:
یکی از بحثهایی که از ابتدا در حوزه محرومیت زدایی داشتیم غیر از بحثهای جهادی که خود جهادیان هم این نیت را دارند و یکی از اهداف اصلی آنها است، نگاه ما به صورت ویژه این بود که بتوانیم در بخشهای مختلف روی محرومیت زدایی کار کنیم. یکی از بحث های فرهنگی اجتماعی در مساله محرومیت زدایی، موضوع اشتغال در مناطق محروم و یکسری مباحث دیگر است. یکی از موضوعاتی که همواره مد نظر بوده اما به نوعی از آن غفلت شده معضلات فرهنگی است. یک بخش برای بررسی این آسیب و معظل آن است که برویم در مناطق و برروی این مسائل کار کنیم و روی این معضلات یک هماندیشی با گروهای مختلف داشته باشیم و به یک خروجی مناسبی برسیم و بتوانیم این خروجی را به دست سایر گروه های جهادی و فعال در این عرصه برسانیم. با این نیت اولین جلسه با حضور چهار تن از دوستان از گروهای جهادی مختلف برگزار می شود.
مرادی، مسول موسسه جهادی تبلیغی بلاغ المبین:
ما در موسسه خودمان که چند سالی است در منطقه ای بین استان چهارمحال و بختیاری و استان خوزستان فعالیت جهادی داشتیم تلاش کردیم در بحث فعالیت های فرهنگی مشارکت افراد منطقه محروم را داشته باشیم. این منطقه یک منطقه عشایری است و مشکلات خاص خودش را دارد. منطقهای که قبل از ما هیچ برنامه فرهنگی در آن منطقه اجرا نشده است. مثلا مسجدی در کل منطقه نبود که بخواهد یک پایگاهی باشد برای کار فرهنگی، ابتدا که کار شروع شد تقریبا این در ذهنمان بود که بخواهیم از خود مردم روستا برای این کار فرهنگی استفاده کنیم ولی واقعیت این است که اگر بخواهیم یک کار پایداری انجام دهیم باید از خود مردم شروع کنیم. ما یک برنامهای گذاشتیم برای اینکه بخواهیم مردم مشارکت کنند و باید از نخبگان و افرادی که تاثیر گذار هستند بهره ببریم.
یک برنامهای برای دانشآموزان دبیرستانی و سال آخر راهنمایی گذاشتیم که معدلهای بالای داشتند، البته کسانی هم بودند که معدل بالایی نداشتند و دوستان ما که کار میکردند آنها را به عنوان یک فرد تاثیر گذار شناسایی کرده بودند و یک برنامه اردویی در مشهد گذاشتیم و این دوستان در بحث مقاله نویسی و امثال اینها شرکت کردند. یکی از اهداف اردو این بود که تاثیرگذاری اجتماعی این افراد را بالا ببریم و در این دوره ۱۰ روزه یکسری مطالبی بیان شد و بیشتر کار به صورت غیر مستقیم بود تا توانمندیشان بالا برود و اهل مطالعه باشند.همچنین در طول سال از طریق کتاب ارتباط خود را ادامه دادیم به طوریکه بعضی از آنها ۴ سال است که از طریق کتاب ارتباط خود را حفظ کردهاند. از همین جمع دو گروه از خود بچهها تشکیل شد که ما فقط جنبه حمایتی داریم و خود این بچهها فعالیت میکنند و یکی در چهارمحال و یکی در خوزستان فعالیت میکنند و به صورت همه جانبه کار میکنند. هم عمرانی، هم فرهنگی. مثلا به روستاها رفته و با یک هزینه کمی آمپی فایر و یا بلند گو میخرند تا اذان پخش شود.پولش را از این طرف و آن طرف جور میکنند اوایل ما کمک میکردیم ولی اکنون خودشان کارها را انجام میدهند.
خود کار جهادی یک نوع کار فرهنگی است،حداقل برای آن بچههایی که خودشان درگیر این کار هستند تاثیر گذار است. ما در استان چهارمحال یک حوزهای با مشارکت مردم راه انداختیم و امام جمعه استان هم آمد و پیگیری کرد و یک ساختمانی خریداری کردیم. در حال حاضر تعدادی از آن جوانانی که ما به اردو میبردیم، طلبه هستند یعنی آنهایی که روزی ارتباط کتابی با ما داشتند، الان طلبه شدهاند و ما احساس میکنیم دیگر خیلی نیاز نیست برای بحثهای فرهنگی بخواهیم از تهران به آنجا برویم به ویژه در استان خوزستان که خیلی به تبلیغ اهمیت میدهند.در حال حاضر مدارس این منطقه را تحت پوشش قرار میدهند و میروند و میآیند و روستاها را تحت پوشش دارند و در روستاها، خانه عالم ساختهایم و امروز طلبهها استفاده میکنند.در مجموع برای تاثیر گذاری و مشارکت مردم روستا باید روی نخبگان کار کنیم آنها را جذب کنیم و آموزش دهیم که آنها میتوانند بقیه مردم را راه بیندازند و یک کار پایداری در منطقه پیش ببرند.
تمرکز روی هیئت های مذهبی در روستا برای جلب
مشارکت مردم به کارهای فرهنگی
محمدی، مسول ستاد جهاد تخصصی شبکه طلایه داران جهاد:
بحث مشارکت مردمی بحث بسیار مهمی است و هر کدام از ما در این راستا تجربههایی داریم و هر کجا که توانستهایم مردم را مشارکت بدهیم موفقیت به دست آورده ایم. در مسائل فرهنگی نیز اینگونه است. ما به این نتیجه رسیدهایم که اگر بخواهیم کار و فعالیتی در فضای روستا صورت بگیرد باید بچههای جهادی مشارکت مردم را به همراه داشته باشند. بحثی که خود ما پیگیر آن بودیم و در منطقه
ایلام و زنجان کار کردیم دو نکته را به آن اعتقاد داشتیم که از این طریق ما هم میتوانیم هم تحول فرهنگی روستا را داشته باشیم و هم میتوانیم مشارکت مردم را رقم بزنیم. این نکتهای که حاجآقا فرمودند ما در قدم اول نمیتوانیم تمام جامعه روستا را مشارکت بدهیم و مجبور هستیم که روی بخشی از مردم تحت عنوان نخبگان روستایی و یا جوانانی که مستعد هستند و یا دانشآموزان تمرکز کنیم و بقیه مباحث خود را پیگیری کنیم و این نگاه در فضای کاری ما هم بود. ما به این نقطه رسیدیم که اگر قرار باشد مشارکتی رخ بدهد باید یک نهادی متشکل از جوانان روستا ایجاد شود نهادی که پویا و فعال باشد و نسبت به فضای روستای خود دغدغه داشته باشند و کارهای حداقلی روستایی خود را پیگیری کنند.
در فضای جهادی به این نقطه رسیدیم نهادی که بتواند این نقش را ایفا کند و یک طیف وسیعی از مردم را با خود همراه کند،هیئت های مذهبی و عزاداری است لذا ما در منطقه زنجان و ایلام تمرکز ویژهای روی بحث هیات داشتیم چون هم جوانان روستا نسبت به این مسئله یک سابقه ذهنی و انس خوبی دارند و هم وقتی در روستا اسم هیئت میآید میتواند آن اعتماد را به وجود بیاورد و مردم وقتی به سابقه ذهنی خود مراجعه میکنند آن اعتماد ایجاد میشود.
این که نهاد به چه شکلی بیاید که در فضای روستا موثر باشد مهم است. در کنار این کار ما همزمان یکسری برنامههای عمومی را پیگیری میکردیم تا بتوانیم اعتماد مردم را ایجاد کنیم چون ما نمیخواستیم یک نهادی ایجاد شود که صرفا خودش بزرگ شود و کار کند، بلکه این نهاد باید در بین مردم موثر واقع میشد به همین دلیل بحث اعتماد سازی در بین مردم مهم بود و باید این را در قالب های مختلف روستا پیگیری میکردیم تا بتوانیم اینها را به یک نقطه تعامل برسانیم و فضای عمومی روستا را به این نهاد وصل کنیم که مردم بتوانند در این فضای فرهنگی روستا یک حرکتی داشته باشند که این بحث در زنجان در چند سال گذشته اتفاق افتاده است.
تداوم فعالیت های جهادی و اعتماد سازی عامل مشارکت مردم روستا
مصطفی عباسی، مسول گروه جهادی خادمان وارثان زمین:
تا به اینجا همه در این رابطه تفاهم داریم. آنچه که من میخواهم بگویم این است که مشارکت قطعا مبتنی بر موقعیت هر استان است و برای بعضی از مناطق متفاوت است. در بعضی از آنها مشارکت بالا و در بعضی دیگر کمتر است. این امر برمیگردد به اقلیم، فرهنگ بومی و رفتاری که مسئولان آن شهرستان یا استان با مردم داشتهاند. از طرف دیگر برمیگردد به رفتارهای گروهی که جهادگرها در آن منطقه داشتهاند. پس مشارکت مردم طبق این عوامل در هر منطقه متفاوت است. از طرف دیگر یک بحث مشارکت این است که من فکر میکنم بر اثر تداوم اینها با همدیگر گره میخورد. اگر تداومی نباشد مشارکت و اعتمادسازی هم صورت نمیگیرد. پس تاکید ما بر این است که تمام گروههایی که کار میکنند باید تداوم در کار داشته باشند. در پی این تداوم اعتماد به وجود میآید و مشارکت نیز شکل میگیرد. ما در مجموعه خود تا حدی توانستهایم این کار را انجام دهیم. با توجه به شرایطی که جنوب کرمان دارد و عدم همراهی از سمت مسئولین شهرستان ما حداقل ۱۰ تا ۱۵ نفر از جوانهای شهرستان را همراه گروه خودمان کردیم و آنها برای بار اول به عنوان اعضای گروه با ما بودند و بعد خودشان یک گروه دیگری تشکیل دادند و این گروه در حال حاضر مستقل است و نزدیک ۷۰ تا ۸۰ نفر از دانشجویان پیام نور شهرستان را جمع کردند و گروههای جهادی را تشکیل دادند ولی این باز در سطح دانشجویان است. در سطح شهرستان و بزرگسالان باز هم با مشکل روبرو هستیم. با جوان بومی خود روستا هنوز در بعضی از روستاها مشکل داریم و نتوانستیم خیلی زیاد پیش برویم. مشارکت مردم در کارهای فرهنگی روستا و سایر فعالیت ها، نیاز به فرهنگسازی دارد و با یک اردو نمیشود به مردم این فضای شناخت و اعتمادسازی را منتقل کرد لذا باید به گونه ای کاری کنیم که مردم به ما اعتماد کنند.
بحث بعدی در مشارکت این است که باید نفع مردم در این مشارکت باشد. چه به صورت معنوی باشد و چه نفع مادی. اگر اینها را با هم جمع کنیم مردم هم پای کار میآیند و کار را خودشان دست میگیرند و بعد از یک مدتی میشود یک سری از مباحث را به خود مردم واگذار کرد.
علی شریف زاده/ مسئول موسسه جهادی رضوان:
توضیحاتی که دادند تکمیل بود فقط یک بحثی میماند. ما در رضوان یک سری بحثهایی داشتیم که سالهای اول با سه حوزه شروع کردیم و به صورت سه کارگروه کار کردیم. در بخش آموزشی، در بحث نخبگانی که بچههای فرهنگی در یک روستا و بچههای اشتغال هم یک ترکیبی از این فضا بودند. یعنی از دانشجوهای شهر گرفته تا نخبگان روستایی هرکدام از اینها یک نتیجه مجزایی داشت. کار و تجربهای که شده و اکنون میتوانیم آن را روی میز بگذاریم در بحث فرهنگی آن کانونها شکل گرفت و بعضا بعد از چند سال بچههای روستا خودشان این کانون ها را اداره می کنند. مثلا برای خودشان اردوی مشهد را برگزار کردند. ما فقط یک ارتباطی با آنها داریم که از لحاظ مالی گاهی آن ها را حمایت میکنیم و برنامهریزیهای جزیی ممکن است برای آنها داشته باشیم. در حوزه آموزشی در شهر، ما نیز بحث هیات را پیگیری کردهایم که تا حدی موفق بودهایم و بعد وارد بحث تشکیل گروه جهادی شدهایم. مدل همان مدل است. همان کاری که بچههای آموزشی میکنند الان معلمها در آن منطقه تغیر میکند و از خود بچههای دانشجوی منطقه و خروجیهایی که داشتیم در این سالها از دانشگاه علم و صنعت و فردوسی مشهد می آمدند. در کارگروه اشتغال رسیدیم به فرهنگ سازی و انجام کار اجرایی، یعنی ما رفتیم مرغداری و کار کشاورزی انجام دادیم. خودمان رفتیم و با فرهنگ سازی این کار را انجام دادیم. این سه فضا کاملا از همدیگر مجزا است.
نتوانستهایم نقش دقیقی برای روستاییان در فعالیتهای جهادی تعیین کنیم
محمدی:
به نظر من چند عامل را میشود تحت عنوان ارکان مشارکتی نام برد که چند تا از آنها را مطرح کردم. یکی بحث ایجاد اعتماد متقابل است، مشکلی که معمولا گروههای جهادی با آن مواجه هستند این است که این اعتماد متقابل شکل نمیگیرد. اعتمادی که گروه جهادی باید نسبت به بدنه روستا و جوانان داشته باشند که بتوانند مشارکت آنها را جذب کنند و به عکس اعتمادی که آنها باید انجام دهند. تجربیات متفاوتی بوده یا به دلیل بیتجربگی یا به دلایل دیگر اصلا به این مقوله توجهی نداشتهایم که نتوانستیم مثلا در فضای عمرانی معمولا بچه هیاتیها درگیر شوند و خیلی نتوانستیم بچهها را پای کار بکشیم، چون آن اعتمادی که باید باشد، نیست که جوان روستا بیاید و کار کند. بعضا برخی از گروههای جهادی با این مشکل مواجه هستند یا برعکس بعضی از گروههای جهادی نتوانستهاند اعتماد لازم را در فضای روستا به وجود بیاورند و باید برای این موضوع یک برنامه ویژهای داشته باشیم. قبل از شروع هر کاری این اعتماد را باید در بدنه روستا ایجاد کنیم. راهکارهای مختلفی هم میتواند داشته باشد مثلا رفتن و با بزرگان صحبت کردن و فضای آن روستا را با خود همراه کردن. در بحث استمرار اعتماد معمولا دیر شکل میگیرد چون فضای روستا است و میگویند چه دلیلی دارد که چند تا جوان در طول سال ۱۰ بار بیایند و بروند. این کار چه عاید و فوایدی دارد و نمیتوانیم باور کنیم که پشتوانه این کار، یک عقیده و باور است و برای او قابل فهم نیست که بدون دریافت پول و هزینه هم میشود کارهایی از این جنس انجام داد بنابراین ابتدا این اعتماد را باید ایجاد کنیم. ما هم نسبت به این مساله یک مقداری با مشکل مواجه هستیم. در روستایی که کار فرهنگی انجام میدهیم باید بدانیم که نتیجه کار ما چه میشود. تا در این کار مشارکت پیدا کنیم. اینکه ما کلی صحبت کنیم و بگوییم که روستای شما تعالی پیدا میکند، فرد نمیتواند با این مسائل و ادبیات ارتباط برقرار کند و دل نمیدهد که بیاید و در این فضاها مشارکت کند.
انتخاب زمان مناسب و استمرار حرکت جهادی راهکار مشارکت اهالی روستا
بحث دیگر که معمولا در جاهای مختلف با آن مواجه هستیم این است که ما واقعا نتوانستهایم نقش دقیقی تعیین کنیم برای روستاییان که نسبت به همدیگر توانمندی و استعدادی که دارند. لذا در کارهایی که میخواهیم برای آنها تعریف کنیم این مساله مهم است. شاید مثلا یک کاری از جوان روستایی میخواهیم که نه علاقهای نسبت به آن کار دارد و نه دغدغهای نسبت به آن. این یک اصل است که فرد توانمندی کار را داشته باشد ولی ما اصرار میکنیم که فرد باید بیاید و این کار را انجام دهد. این که بگوییم تو میتوانی تو میتوانی. شاید فرد هیچ حسی نسبت به آن کار نداشته باشد، این هم یکی از دلایلی است که باعث عدم مشارکت روستاییان میشود.اتفاقی که در زنجان برای ما میافتاد این بود که نگاهها این بود که اینها یک سری دانشجو هستند که به آنها خوش میگذرد و آمدهاند بحثهای پایان نامه خود را در روستا انجام بدهند. ما به یک فضایی میرسیم که همه نگاه روستاییان این است که اینها یک عده آدم بیکار هستند و برای تکمیل پایان نامه آمدهاند و ما باید این موضوع را درست کنیم و این موضوع فقط در استمرار درست میشود. وقتی دو سه بار رفتیم و آمدیم هر دو هفته یا ماهی یک بار رفتیم و آمدیم دیدند که ما بیکار نیستیم و این پایاننامه نیست و آنها برای زندگی دارند این کار را انجام میدهند.
بحث دیگر تعیین زمان مناسب برای انجام کار است. مثلا در تابستان میرویم و انتظار مشارکت داریم. فرد روستایی صبح تا شب در این زمان کار دارد. و افسرده میشویم که چرا روستایی مشارکت نمیکند. خوب معلوم است دلیل آن این است که خودشان درگیر کار هستند. و نکته بعدی اینکه باید یک سری کارها و فعالیتهایی در فضای روستایی شکل بگیرد که بتواند طیفهای مختلف مردم را درگیر کند. فرض کنید ما یک هیات بزنیم و خوشحال شویم که همه میخواهند شرکت کنند. شاید یکی باشد که اصلا هیات را دوست نداشته باشد و نمیخواهد در این فضا باشد و یا فردی مثل من را دوست ندارد. باید یک سری برنامههای عمومی داشته باشیم تا بتوانیم سلایق مختلف را پاسخگو باشیم.
ضرورت توجه به فرهنگ و بوم منطقه در موفقیت فعالیتهای جهادی
مرادی:
مکمل فرمایش ایشان بحث بومی سازی است گاهی برنامههایی است در تهران انجام میشود و جواب میدهد ولی اگر بخواهیم آن را در روستا اجرا کنیم شاید جواب ندهد. مثلا در زمینه ارتباط با اهل بیت(ع) قالبی که میخواهیم برای این امر بگذاریم ممکن است در تهران یک قالبی جواب دهد ولی در آنجا جواب ندهد. مثلا در یک محله بختیار نشین مدل هیاتهای تهران را هرکاری کردند در آنجا پاسخ نداد و آنها خنده شان میگرفت ولی خودشان در آنجا یک امامزادهای که معروف به برادر امام رضا است دارند و زمانی که قرار شد ما در آنجا کار انجام دهیم یک کاروان پیادهروی راهانداختیم تا آن امامزاده سه روز پیاده روی کردیم و یک حس و حال عجیبی به مردم میدهد و چند سال است که این کار را میکنند. بنابراین در یک منطقه دیگر با همان فرهنگ مثلا در بیبی حکمیه گچساران بچههای جهادی یک کار عظیم فرهنگی کردند و ما چند جلسه هم با آنها بودهایم با توجه به بوم منطقه این کاری که کردند جواب داد. گاهی اوقات توجه نکردن به قالبهایی که مردم آن منطقه دارند باعث میشود که کار ما پیش نرود.
مصطفی عباسی:
یک بحث دیگر این است که نیاز روستا را در نظر بگیریم.گاهی در فعالیتهای جهادی و برنامههای فرهنگی ما با عینک خودمان به منطقه نگاه میکنیم و یک فرم هم داریم که تیک میزنیم. مثلا آنجا حمام دارد یا ندارد و طبق آن چیزی که خودمان داریم نیاز آن جا را تعریف میکنیم. شاید این سرویس بهداشتی که ندارند و در کرمان هم یک همچنین جاهایی هست نیاز مردم نیست. اگر ما داریم شبیه پزشکان نسخه مینویسیم این نسخه ما باید تعریف داشته باشد. گاهی طرحهای ما را خود فرد و منطقه قبول ندارد.
بهشتی:
یک بحثی به غیر از مساله جهادی در ذهن من بود، یک موضوعی که در ذهن من این است که همیشه باید یک عامل خارجی باشد برای اینکه مردم بیایند پای کار و مشارکت کنند. باید دولت و یا کسی از بیرون منطقه باشد. مثلا به قول ما یک گروه جهادی و یا یک موسسه خیریه بیاید، یک نفری که دلسوز منطقه است این کار را انجام دهد یا غیر از این عامل خارجی عوامل دیگری هم وجود دارد؟ به نظر شما راهکار دیگری هم است یا نه. ما اگر ببینیم که فضای روستا این گونه است و مردم مشارکت و دغدغهای ندارند باید چه کار کنیم آیا همیشه باید یک نفر برود یا نه غیر از این عوامل دیگری هم وجود دارد که میشود تعریف کرد. مثلا آیا با رسانه میشود چنین کاری کرد؟ و یا باید عامل درونی را برانگیخت؟ ما همیشه یک مدل را میبینیم. به نظر شما برای مشارکت مناطق روستایی چه کارهایی باید انجام بدهیم؟
مرادی: به نظر من این گونه کارها یک جرقهای میخواهد. این که یک نفر برود و یا اینکه رسانه یک فعالیتهایی انجام دهد. بالاخره مهم این است که ما باید آن جا را یک تکانی بدهیم. حتی اگر ما مجله ای چاپ کنیم و ببریم باز هم یک چیزی از خارج وارد آنجا کردهایم. اینکه ما یک مجله درست کنیم و کارهایی را که در سال میتوان در روستاها انجام دهیم و چاپ کنیم و ببریم در کل سال به شورای روستا و اهالی آنجا بدهیم و یا یک نفر برود وزارت کشور و یک نشریهای را چاپ کند و آن را به شوراهای کل روستا بفرستد و کارهایی که شورای روستایی میتواند از لحاظ فرهنگی انجام دهد. بعد مدار ارزیابی دهیار و شورایار را در دستور کار قرار دهیم چون اینها شوراهای موفق دارند و با توجه به فعالیتهایی که انجام میدهند بودجه دریافت میکنند. ما میتوانیم اینگونه کارهای گسترده و تاثیرگذار را بدون رفتن به آنجا انجام دهیم.
•تسنیم: به نظر شما با نشریه یا پرچم زدن این روحیه در بین مردم تقویت میشود و این کارها کفایت می کند؟
مردادی:
اینها در حد خودش میتواند تاثیرگذار باشد یا اینکه یک دورهای را بگذاریم با عنوان چگونگی انجام دادن کار فرهنگی در روستا و شاید یک سری از افراد داوطلبانه در این راستا کار کنند و آن حس هم به آنها منتقل شود.به نظرم اگر شورای روستا هم راه بیفتد خیلی جاها میتواند کارآمد باشد.
شریف زاده:
البته تمام این کارها باید زنده باشد. بعضا مقایسه شهرها و روستاها درست نیست. حضور جهادی ما در روستاها به دلیل بکربودن آن منطقه است. اینکه آیا در تهران مردم میآیند پرچم میزنند یا نه با آن روستا خیلی فضای متفاوتی دارد.
•تسنیم: سوال این است که این کار حداقلی است یا حداکثری؟
محمدی:
به نظر من بدون حضور هم کار حداقلی میشود. ولی کارهایی که همه مردم بخواهند شرکت کنند، نیست. حتی در خود تهران هم اینگونه است وقتی یک هیاتی را میخواهیم برگزار کنیم ۲۰ تا از بچهها جمع میشود. یکی پرچم میزند یکی کار دیگری میکند. این خودش هم نوعی مشارکت است. به نظر من بدون حضور حتی شوراها هم این توانمندی را ندارند که بتوانند با مردم خوب ارتباط بگیرند و آنها را پای کار بکشانند.به نظر من بدون حضور و ارتباط مستمر توجیه کردن و رفت و آمد و ایجاد دغدغه کردن مهم است.
نفس حضور جوان حزبالهی در مناطق محروم اثر گذار است
شریف زاده:
اتفاقا صحبت حضرت آقا نیز همین است که ما به عنوان یک جوان حزبالهی وقتی در آن فضا حضور پیدا میکنیم این حضور خودش تاثیرگذار است. اینکه یک روحیهای از باب روحیه جهادی در بین مردم ایجاد میشود.
مرادی:
به غیر از گروههای جهادی دانشجویی، گروههای جهادی طلاب هم فعال است و قریبا همه روستاهای بالای ۲۰ تا ۳۰ خانوار کشور را اگر محرم و ماه رمضان باشد روحانی میرود. در حال حاضر گروه جهادی هم غالب روستاهای کشور را رفتهاند و حتی گاهی در شهرها مثلاً در دوشنبهها ما گروه جهادی در تهران داریم و شهرها هم به نوعی جهادی شده است. مثلا در منطقه ۱۴ غرب تهران به نظر شما این همه کار جهادی دارد انجام میشود تاثیرگذار تر است یا ماهوارهای که آمده و تا به حال یکی از آنها هم به روستا نرفته است؟ شاید ما میبینیم فرهنگ روستایی هر سال دارد عوض میشود. پس اگر عقل را به کار بیندازیم میبینیم فقط رفتن نیست گاهی میشود چیزی را درست کرد که با آن فکر را تغییر میدهیم. معمولا موضع انفعالی داریم یعنی یک چیزی آنها میآورند و از آن فرصتی که آن ها درست کردهاند ما هم استفاده میکنیم. اگر بنشینیم و فکر کنیم میبینیم که شاید ما چیزی میتوانیم درست کنیم که تاثیرش بیشتر است.
• تسنیم: بحثی که من در اینجا به نظرم میرسد این است که شورای هماهنگی حرکت های جهادی که تشکیل شد و کارهای خوبی هم انجام میشود اما اینکه این فعالیتها چقدر مدون شده و به گروههای دیگر داده شده است؟ مهم است گروههایی به صورت خودجوش راه افتادند و دارند کارهایی میکنند ولی حداقل تاثیر را میگذارند و دنبال این هم نیستند که تداوم داشته باشند. یک جریانی راه میاندازند ولی خروجی آن مهم است. میخواهم بدانم در شبکه طلایه داران جهاد برای افزایش مشارکت مردم آسیبشناسی صورت گرفته است؟ چقدر توانستهاید دانستهها و یافتههای خود را به سایرین منتقل کنید و اساسا برای برطرف کردن این آسیبها چه برنامهای دارید؟
محمدی:
بنای ما از همان ابتدا که رفتیم سراغ این کار این بو که آن نهادهای روستایی را تشکیل دهیم. یک نگاه ما این بود که از طریق گروههای جهادی بتوانیم این فعالیت را در سطح کشور به عنوان تجربیات خود انتقال بدهیم. حالا گروه جهادی این را میپذیرد یا نمیپذیرد. بالاخره یک تجربهای است. ما در این عرصه هم بحث فرهنگی و هم بحث اشتغال داشتیم. یک طرحی تحت عنوان "شهدای جهاد سازندگی" داشتیم که بالغ بر ۱۰ گروه جهادی آمدند و این تجربه انتقال داده شد حتی بچههای ما میرفتند و در اردوهای آنها شرکت میکردند. اینکه به ثمر رسید یا نه در قدم بعدی است که چقدر گروه جهادی توانستند این تجربیات را بگیرند و در گروه خودشان نهادینه کنند. ضمن اینکه خود آنها هم تعاملاتی داشتند و ما هم از آنها تجربیاتی میگرفتیم و یا تجربیاتی که در تعاملات مختلف مثلا با مسئولین گروه فرهنگی و یا یکی دو تا همایشی که شبکه برگزار کرد و گروههای جهادی آمدند و این مباحث مطرح شد.ما در دورههای مختلف سعی کردیم تجربیات را انتقال دهیم و این دغدغه را ایجاد کنیم که در بحث و کار جهادی به این نحو عمل کردن میتواند مثمر ثمر واقع شود. اما اینکه چگونه میشود این کارها را پیش برد صحبتهای زیادی است ما چند تا نشریه داشتیم و در این راستا کتاب تولید کردیم و یا دوستان دیگری مثل بسیج سازندگی این کارها را کردند. این که چقدر به مخاطب رسیده است یک بحث دیگری است.
در برخی روستاها جوانان فریاد میزدند"ما را باور کنید"
• تسنیم:مقداری در مورد بحث آسیب فعالیتهای فرهنگی در روستا صحبت کنیم. این کار مشارکت مردمی شاید یک بخشش به خود مردم برگردد. شاید یک سری عوامل دیگری هم باشد که به عنوان آسیب برای این مشارکت مانع هستند.
شریف زاده:
یکی از مشکلات ما این است که بعضا ما جهادی ها میرویم برنامه ریزی بالا به پایین میکنیم. مثلا میگوییم ما یک طرح فرهنگی داریم که میخواهیم در این روستا این طرح فرهنگی را انجام دهیم و میگوییم مشارکت مردمی کجاست. یعنی در درجه اول ما خود را یک رجلی میدانیم و بعد میگوییم مردم روستا بیایند با ما مشارکت کنند چه بسا که آن جوان در روستا داشته کار و زندگی خود را میکرده و شاید با یارانه هم خرج او میگذشته است. این در حوزه مثال اشتغال جای میگیرد و ما به او برویم بگوییم این زندگی که تو داری بد است. یک سال کار و اعتمادسازی میکنیم که این بد را به او اثبات کنیم به نظر من اگر گروه های جهادی با این دیدگاه کار کنند درست نیست.شاید گاهی ما خودمان این اشتباه را کردهایم و آسیب کارمان است. ما باید در روستا از فضای اعتماد بهره ببریم. مثلا ما هفت سال است که در منطقه هستیم و همه به ما اعتماد دارند ولیکن از یک جایی به بعد اعتماد ما به جوانان روستایی باید افزایش پیدا کند. ما جایی داشتیم که جوانان روستا فریاد میزدند ما را باور کنید. لفظ ما را باور کنید را در روی بچهها میگفتند که این چه وضعی است. این برای من سوال شد که ما آنقدر برنامهریزی بالا به پایین می کنیم که درست نیست. گاهی بگذاریم که خود آنها برنامه ریزی کنند. حتی گاهی اوقات طرف طلبه است و ما او را باور نمیکردیم و میگفتیم خودمان طلبه بفرستیم.
مساله بعدی در این بحث، اغنای روستاییان نسبت به کار است. ما یک کاری را تعریف میکنیم و بعد میخواهیم آنها را اغنا کنیم. این کار اصلا لزومی ندارد، آنها یکسری دغدغهها دارند و ما باید همان دغدغهها را بیان کنیم. ما در روستایی که وارد شدهایم همان دغدغههایی که دارد را میفهمد و نیازی نیست که ما بیشتر از آن اغنا کنیم. تا جایی که لازم است ما فعالیت های مثبت خود را کامل کنیم و بعد خود مردم به آن دغدغههای بزرگترمیرسند. دوستانی که در حوزه برنامهریزی کار میکنند کلا فضای برنامهریزی را عوض کردند. مثلا اینکه ما تیک میزنیم که حمام دارد یا نه؟ اصلا شاید این موضوع برای آنها مهم نباشد شاید در یک جاهایی یک سری چیزهایی را میخواهند ولی در یک جاهایی یک سری چیزها نیست و نبود آنها هم لزوم ندارد. بحث استمرار فعالیتها میتواند در کنار این موضوع جواب بدهد.
توجه به بحث تسهیلگری در فعالیتهای جهادی
عباسی:
یکی از مهارتهایی که جهاد گران ما کمتر دارند بحث تسهیل گری است ما نمی توانیم با مردم روستا پای یک میز بنشنیم و یا میتوانیم و مینشینیم ولی در جمع بندی باز هم سنگ خودمان را به سینه میزنیم و فکر میکنیم باید حتما کار عمرانی کنیم و اگر نکنیم در برگشت از سفرمان راضی نیستیم.البته این هم است که هر گروه جهادی با یک هدف و یا ماموریتی تعریف میشود و برخی گروها هدفشان این است که یک نیرویی جمع کنند و بروند آنجا کار عمرانی و یا فرهنگی کنند اینقدر که نگاهشان به سمت خودی است جایی دیگری نیست. این بحث تسهیل گری است که میتوانیم در مورد آن صحبت کنیم. اگر تشبیه کنیم که فرد یک پزشک است ابتدا پزشک مینشیند پای صحبت فرد که شما چه دردی دارید و بعد تشخیص میدهد و سعی میکند که او را به سمت نظر خودش بکشد. آن چیزی که در گروههای جهادی ما است البته نه در همه یک مقداری در بحث صحبت با مردم باید به نیاز مردم توجه کنیم و این مهم است.
باور به استعدادجوانان و توجه به ظرفیتهای بومی
محمدی:
نکاتی که شما گفتید، به نظر من، ما در عنوان مشارکت مردمی مشکلی نداریم. مشارکت مردمی همیشه به این معنی نیست که ما کاری را تعریف کنیم و بعد مردم را جلب کنیم. عنوان مشارکت مردم در کل عنوان درستی است. حالا اینکه این مشارکت بر سر چه موضوعی باشد محل بحث است. دو راه دارد یا اینکه این موضوع را ما تشخیص میدهیم و مشارکت مردم را به سمت آن جلب میکنیم یا اینکه نه این موضوع اصلا برای آن روستا مساله است و خودشان مطرح میکنند و ما میرویم با آنها مشارکت میکنیم. در قدم بعدی از دو راه میشود، نگاه کرد یا موضوع تعریف شده از طرف ما است که باید جلب مشارکت کنیم. یا موضوع از طرف آنها مطرح میشود. من حرفهای شما را قبول دارم ولی همیشه اینکه ما برویم روستایی و ببینیم چه میخواهد حرف دقیقی است و باید حتما این باشد حتی در فضای شهری هم این است ولی آیا هرآنچه که آنها میخواهند ما باید مشارکت کنیم؟ شاید آنها بگویند ما چیز دیگری میخواهیم و نیاز هم داشته باشند. بعضا اگر بخواهیم نیازها را تقسیم کنیم شاید نیازهای کاذب هم باشد و یک نیاز اصلی هم دارد. هنر گروه جهادی این است که برود کم کم نیاز آنها را برطرف کند و نیاز اصلی کم کم خودش را نشان دهد. در واقع یک جاهایی ما نیاز را بگذاریم وسط میز و در واقع انگیزه این طرف را نسبت به آن نیازی که میدانیم نیاز اصلی بشر است به او این انگیزه را ببخشیم که نیازش را بفهمند و آن را به عنوان نیاز خود قلمداد کند و بر سر آن مشارکت کند ، حتی در بحث اغنای مردم هم به همین شکل است. ما باید هر دو جهت را در نظر بگیریم و بحث ما این است که نیاز اصلی آنها شناسایی بشود و انگیزه بخشی نسبت به آن نیاز ایجاد شود و روی آن برنامه ریزی کنیم.
این آسیب ناشی از عدم اعتماد است مثلا در بحث زنجان که ما می رفتیم و میآمدیم یکی از مشکلاتی که همیشه با بچه ها و مربیان داشتیم این بود که این اعتماد را نسبت به جوان روستایی نداشتند شاید به زبان هم نمیآوردند ولی با تمام وجودش فریاد میزدند که میتوانیم این کار را انجام دهیم. چرا همیشه توی محمدی باید این حرف را بزنی ، من هم میتوانم این کار را انجام دهم ولی بعضا حساسیت بیش از حد بچههای جهادی نسبت به کار این بود که میگفتند این کار باید خیلی دقیق باشد و باید تمام جوانب رعایت شود. اگر جوان روستایی این کار را انجام دو تا عامل از قلم می افتد. به نظر من اتفاقا اشکال ندارد مهم این است که او این کار را بتواند انجام دهد. این حساسیت بیش از حد بچههای جهاد نسبت به کار و اینکه میخواهند نتیجه مطلوب را بگیرد بعضا این آسیب را تشدید می کند.
بهشتی:
بحث دیگر در خصوص موانعی که وجود دارد و باعث میشود که مردم آن مشارکت را نداشته باشند و یا این احساس که از جنس اعتماد است را نداشته باشند.این است که شاید در یک جایی مردم احساس کنند که بازیچه قرار گرفتهاند. هرکس آمده این وسط یک حرکتی کرده حالا از جنبه دولتی و یا غیردولتی. دولت عوض میشود یک دولت جدید میآید و یک طرح جدید میدهد اما شاید گاهی خود آنها فکر نمیکنند چه بلایی دارند سر مخاطب میآورند. یک طرحی را تصویب میکنند و ابلاغ میکند. چهار روز دیگر هم نه بودجه و نه شرایط آن را دیدهاند و این کار "کان لم یکن" میشود و یک انتظاراتی ایجاد کردهاند که به نتیجه نمیرسد. مثلا در شهرهای کوچک و یا دهستانهایی که میدانند بودجه میرسد سر کار رفتهاند و یا سیاستگذاری غلطی که میکنند شاید مالی و نیرو هم باشد. ولی سیاست درست نباشد و بعد از یک مدت میبینند که اشتباه کردهاند. مردم چه احساسی میکنند میگویند هرکسی میآید فکر خودش است و با خود میگویند این کار برای خودشان است و میخواهند ما را دوباره سر کار بگذارند.
اخلاص وصداقت در کار فرهنگی مهم است
•تسنیم: تمام اینها برمیگردد به اینکه وقتی ما گروهی را اعزام میکنیم مسولان فرهنگی گروه از یک آمادگی خاصی از لحاظ اخلاق سواد و مهارت برخوردا باشند اساسا ضرورت آموزش مسائل فرهنگی چقدر مهم است؟ و چه برنامه ای برای این دارید؟
محمدی: من یک اعتقادی دارم همیشه آموزش شاید پاسخگو نباشد.نمیگویم اعتقاد من درست است ولی شاید آموزش همیشه کارآمد نباشد و این آموزش فرد را در یک حالت جبهه قرار دهد و همه چیز را باید انجام دهد. آموزش باید باشد ولی کسانی باید بیایند درمراحل آموزشی که این مهارت را داشته باشند اگر می خواهیم یک آدم صفر را بیاوریم و به او آموزش بدهیم درست نیست. به نظر من فعالیت هایی که تعریف می شود، اگر از جنس فعالیتهای عمومی باشد مردم بیشتر کمک میکنند یا اگر از جنس مباحثی باشد که مردم به آن علاقه دارند مثلا برای هیات و مراسم امام حسین (ع) همه مردم میآیند بنابراین باید فعالیتهای ما از جنس مردم باشد و اخلاص وصداقت در کار مهم است چون روستاییان بحث صداقت را خیلی خوب میشناسند.
تهیه و تنظیم: غفار مهردوست