توسعه پایدار روستایی در ایران


كاپیتولاسيون در روستا! [۱]
اشاره: دكتر حسيني ابَري اواخر ارديبهشت ۱۳۸۷ به دعوت بسيج دانشجويي دانشکده جغرافیای دانشگاه تهران فرصتي يافت تا با حضور متخصصان و كارشناسان، الگوی بومی توسعه روستایی را ارائه كند.
الگويي كه به قول خودش براي هر جمله اش «هزار كيلومتر در روستا ها راه رفته است». اگر «راه » ادعاي عدالت و فرهنگ دارد از هر دو جنبه توجه به روستا راهگشا و ضروري است. حداقل بيست و پنج در صد مردم ايران در روستاها زندگي مي‌كنند كه ضريب حضورشان در فضاي رسانه اي به مراتب از منچستر يونايتد و رئال مادريد كمتر است. از سوي ديگر مسائل بديع و ناگفته اي كه در سخنان دكتر حسيني ابري گوشه هايي از آن را باز مي شناسيم مي تواند به علاج «فقر مسئله» و كليشگي و جمود متجمل حاكم بر بسياري محافل و فضاهاي فكري- فرهنگي- هنري و رسانه اي كمك كند.


مقدمه[ویرایش]

دکتر حسینی ابری :
بسم‌الله الرحمن الرحيم.
ضمن تشكر فراوان از عزيزان بسيج دانشجويي دانشكده جغرافيا و با سپاس از اساتيد بخش توسعه روستایی كشور كه اجازه حضور را به اين جانب دادند معروض مي دارم كه اين پيشنهاد از كتاب و مكتب خاصي بويژه از نوع خارجي آن، گرفته نشده است. بلكه به تمامي از كشور خودمان و با تكيه بر كاربردهاي دانش بومي در سرزمين مقدس ايران گرفته شده است. البته نياز به تكميل و اجرايي شدن هم دارد.

ويليج آنها و قريۀ ما[ویرایش]

مفهوم روستا در گذشته ما يك بلوك بود. يك بلوك يعني تعداد روستا – شهر، قريه و قصبه كه به هم پيوستگي داشته اند. اين را به يك سكونت‌گاه بين شهري تبديل كرديم و همين نكته باعث تخريب روستاهاي ما شد.
آيا از فرنگ گرفتيم؟
فرنگ به روستا vilage مي‌گويد و جايي است كه كليسا داشته باشد. يعني مردم آنجا آنقدر جمعيت و درآمد داشته باشند كه بتوانند يك سيستم كليسا را از لحاظ اقتصادي اداره بكنند. معادل آن در كشور ما قریه بوده است. قريه جايي بوده است كه حداقل يك حمام و يك مسجد را بتواند اداره كند.

ديروز و امروز دهات[ویرایش]

-در گذشته همياري ها بيش از ۹۰ درصد نيازهاي روستاييان را رفع مي‌كرد. معتمدين و مالكين و خوانين چنان انضباطي به روستا داده بودند كه طي ۲۰۰۰ سال منظم كار مي‌كرده است. امروز همياري هاي جديدي پيدا شده كه متولي خاصي ندارد.
-پايين‌ترین مدير کدخدا بود و پرورشش از گهواره تا گور. مديران امروز ما مشكلاتي دارند.
- تصميم گيري در روستاها وحدت داشت اما امروز هر سازماني ساز خودش را مي‌زند و مديران جديد قدرت هماهنگ كردن آنها را ندارد. براي انتخاب مديران تمام ويژگي هاي يك معتمد را در كدخدا جستجو مي‌كردند كه قدرت اجرايي هم داشت اما مديران امروز كه از صندوق آرا در مي‌آيند لزوماً اين گونه نيستند.
در قوانين بايد اين درست شود و فقط صندوق آرا مدير تعيين نكند.
- صنایع روستایی ما در گذشته از روز تولد تا روز مرگ، از لباس بچه‌گانه تا كفن را خودش تهیه مي‌كرد. اولين بازار خانه اش بود. حتي حمل ونقل چين، پكن و اروپا را هم تامين مي كرد. پالان، زين، خورجين، وسايل حمل نقل سبد و اسب و. .. را توليد مي‌كردند و صادر مي‌كردند.
امروز صنايع دستي ما چگونه است؟ كدام يك از شما بهترين صنايع دستي امروز اصفهان را داريد كه بدردتان بخورد؟
تغييرات مثبتي هم به خصوص در بعد از انقلاب ايجاد شده است كه زمينه ساز توسعه آينده است از جمله تامين نيازهاي رفاه اجتماعي مثل آب، برق، راه و. ... بي سوادي تقريباً از بين رفته است وسايل ارتباط جمعي كه تمام مشكلات روستايي را به ايشان تفهيم كرده ولي كليد حل آن را به آنان نداده است.
شمار كارشناسان و متخصص ما خيلي زياد شده است اما جايگاه اينها در روستا شناخته شده نيست.

← پیشنهاد برای تدوین طرح
بنابراين پيشنهاد مي‌كنم كه طرحي داشته باشيم با اين اهداف:
۱-ايجاد مشاركت بين متخصصين و مردم محلي به منظور بازگرداندن دانش به روستا
۲-همه سونگري
۳-جذب سهم روستاييان از اعتبارات.
۴-جبران عقب ماندگي تاريخي روستاها.
۵-جدا كردن روش توسعه روستايي از توسعه شهري. ده جاي توليد است و شهر جاي مصرف و اينها دو مدل توسعه مي‌خواهند.
۶- تقويت انگيزه همكاري بين متخصصين و روستاييان با انگيز درآمد براي هر كدام نه وجدان صرف. چرا كه وجدان قابل اندازه گيري نيست.
۷- سيستم برنامه ريزي روستايي موجود بايد برعكس شود از پايين به بالا نه از بالا به پايين.
۸- با توجه به نقش اعتبارات، طلب‌هاي ۵۰ ساله روستاييان بابت عقب نگه داشتن آنها پرداخت شود.
۹- متعادل نگه داشتن درآمد شهري و روستايي از جاهاي ممكن.
واحد برنامه ريزي روستايي كه بنده پيشنهاد مي‌كنم دهياري ها هستند. كه مجموعه چندين روستاي كوچك و بزرگ را شامل مي شوند كه در يك روستاي مركزي مستقر هستند. مجموع چند دهياري بخش را تشكيل مي‌دهد. مجموعه چند بخش شهرستان را تشكيل مي‌دهد ....
نهايت اينكه برنامه ريزي براي روستا بايد از پايين به بالا باشد و سياستگذاري از بالا به پايين و مهار آب‌ها در اولويت او قرار بگيرد.

عيار نقد[ویرایش]

دكتر افتخاري:
تحولات جهان در عرصه ها‌ي مختلف علمي، انديشه‌اي، برنامه ريزي، اجراي و فرهنگي و تحولات درون ايران، در كنار طرح چشم انداز بیست ساله جمهوری اسلامی ایران ضرورت طرح الگوی توسعه روستایی را بيش از پيش براي ما محرز مي سازد.
پيرامون الگوي مطرح شده پرسش‌هايي طرح مي‌شود :
۱-رابطه انديشه توسعه پايدار روستايي با نظام توسعه پايدار روستايي چگونه است؟ آيا الگو اين دو را با هم مدنظر قرار داده است؟
۲- آيا الگو معيارهاي نقد علمي را در درون خود دارد؟
۳- آيا الگو از يك روش شناسي خاصي برخوردار است؟
۴-آيا الگو ابطال پذير هم هست و اصول مشترك با ساز و كارهاي الگوسازي و نظريه سازي دارد؟
هر الگوي توسعه و از جمله الگوي توسعه روستايي از دو زاويه قابل بحث است.
اگر الگو تمايزي بين اين دو قائل نشد خلطي در خود الگو شكل مي‌گيرد.
يكي انديشه‌اي بودن الگو. ديگري نظام بودن الگو.
در اين پيشنهاد بين اين دو چندان تمايزي را نمي‌يابيم.«انديشه» نقش محوري در سازمان‌دهي «نظام» دارد ولي خود نظام نيست. يكي از متغيرها و اجزاي اصلي مي‌تواند باشد.
نظام بودن يعني اين‌كه يك انديشه مي‌تواند الگوي متفاوتي را در شرايط و زمان به خود بگيرد. نمي‌توانيم از يك انديشه فقط يك الگو را مد نظر قرار دهيم. مثلاً وقتي توسعه پایدار مي‌گوييم يك انديشه است ولي الگوهاي مختلفي را در نظام‌هاي مختلف اجرايي و برنامه‌ريزي مي‌بينيم.
الگو بايد سرمشقي براي فهم مديريت مهندسي تعامل انسان با محيط باشد و بتواند تحولات تاریخی جامعه روستایی ایران و مديريت آن را در گذر مكان و زمان تبيين و تفسير بكند. نمي‌توانيم از الگوي توسعه پايدار حرف بزنيم و به حقوق انسان‌ها توجه نكنيم. و آزادي انتخاب را از مردم بگيريم. كدخدا و نظام نخبگي در زمانش قبول آيا امروز مي‌توان حق انتخاب را از شهروند روستايي گرفت؟ بايد به معتمدان توجه بكنيم ولي آيا اين متغيردر همه روستاها قابل صدق است؟

اما نقد:
من براي نقد ۵ محور را مورد توجه قرار دادم. كه از محورهاي ۶گانه اخذ شده‌اند:
مشروعيت الگو، اثربخشي، پيوستگي، پايداري، كارايي و انعطاف‌پذيري.
مشروعيت را پذيرش توسط جامعه روستایی و جامعه متخصصان و جامعه برنامه‌ريزي تعريفم مي كنم.
در نظر گرفتن روستا با محيط‌هاي ديگر در قلمرو و سرزمين را نيز سودمندي و اثربخشي.
كارايي را چون اجرا نشده نمي‌شود قضاوت كرد.
پس در واقع قضاوت در ۵مورد عملي است. مفصلاً ۱۸ شاخص مطرح كردم و تطبيق دادم. كه دراينجا به دليل ضيق وقت قابل توضيح نيست.
نتيجه اين‌كه از ۱۸ شاخصي كه تعريف كردم الگوي آقاي دكتر به شش تا پاسخ مثبت داد و به ۱۲ تا پاسخ منفي. يعني يا وجود ندارد يا اصلاً بي‌پاسخ مانده است. ساختار الگو مبتني بر اصول منطقي نبوده و داراي ساختار گسيخته مي‌باشد. به رغم اين كه طرح رويكرد بومي و مشاركت دارد به نوع انديشه پايداري عنايت چنداني نكرده است. مديريت طرح نظام انتخاباتي را نمي‌پذيرد و به كدخدامنشي تأكيد دارد.
الگو جايگاهي براي انجمن رايزني و سياست‌گذاري مطرح كرده است ولي در ساختار سازماني به اين مسئله اشاره‌اي نكرده است. در الگو به سیاست آموزش عمومی كه فراهم آوردن مبناي قانون اقدامات و تصميمات يا فرايندها بر مبناي بهره‌وری است عنايت چنداني نشده است.
در الگو چگونگي به كار گرفتن خواست عمومي و تقسيم اين‌ها و بخش عمومي و خصوصي مشخص نيست. اگر دولت سياست‌گذار باشد و روستا اجرا كننده، در كدام بخش؟ عدم توجه به رهبري خدمات عمومي به منزله عنصر ضروري در حكم‌روايي اثربخش،
نوآوری در الگوي مديريت بخش دولتي با اقداماتي چون وضع قوانين براي فضاسازي، اعتمادسازي و مشاوره با مردم – كه به صورت حداقل در الگو مورد توجه قرار گرفته است. الگو علي‌رغم تأكيد برتفاوت‌هاي مكاني نوع الگو را مشخص نكرده است.
در مجموع در پاسخ دادن به آن چهار سئوالي كه به عنوان دانشجو از استاد داشتم نتوانسته چندان مرا قانع بكند. تلقي‌ام اين است كه الگو بازديدتوليد الگوهاي پيشينه است. متشكرم.

بلندگويي براي روستائيان[ویرایش]

دكتر حسيني:
فرمودند ساختار الگو مبتني بر اصول منطقي‌ نيست. عرض مي‌كنم چون روستائيان ما در سراسر كشور بلندگويي ندارند كه صداي مظلوميتشان را به جايي برساند بنده گفتم اقلاً بيايم صداي آنان را به گوش شما برسانم. نقصي در تايپ مطالب به وجود آمد كه نتوانستم پيوستگي را رعايت كنم.
اما بومي گرايي:
رويكرد بومي يعني اين‌كه بوم را بستر قرار بدهيم و علم و دانش جديد را بر روي آن سوار كنيم. نمي‌خواهيم به صد سال پيش برگرديم بلكه بوم پايه است.
مبناي قانوني اقدامات:
تمام نقاط روستايي ما تحت پوشش همياري‌ها يا شوراي اسلامي دربيايد كه هر روستايي در هر جايي كه قرار گرفت مسئولي داشته باشد كه حقوقش را دريافت بكند و هدايتش بكند و نظارت بر كارش داشته باشد.
اما بحث پارلمانتاريسم:
اصولي كه افراد را براي شوراي اسلامي مي‌پذيرد بايد دست‌كاري شود كه معتمد بودن، و صاحب نفع و زيان در منطقه بودن نيز باشد و هر كدام از اعضاي اين شورا در شاخه‌اي از فعاليت‌هاي خدماتي، اقتصادي، اجتماعي يا صنعتي و توليدي شاخص باشند كه مردم آن‌ها را باور داشته باشند و قبولشان بكنند. چون كاركنان دولتي انگيزه نفع و ترس از زيان در هيچ يك از كارهاي روستا ندارند اگر مسئله‌اي قانوني هم باشد انجام نمي‌شود. كارمندان و روستائيان دارند يك نوع كاپيتولاسيون اعمال مي‌كنند. اگر كارمندي كاري بكند مردم محلي نمي‌توانند آن‌ها را مؤاخذه بكنند. اگر شكايتي كردند در اداره خودش حل و فصل مي‌شود در حالي كه مي‌بايست جواب‌گوي مردم محلي باشند.
ضمن تشكر از دكتر افتخاري اعلام مي‌كنم كه من فقط بلندگوي مردم روستايي هستم. و الگوي خاصي كه امروز بخواهد اجرا شود ندادم بلكه آماده تكميل طرح هستم.

روستازاده دانشمند[ویرایش]

دكتر طالب:
اگر عمر مفيد انسان را ۵۰ سال بدانيم، شهادت مي‌دهم كه دكتر حسيني بيش از ۵۰ سال است كه در مسائل روستايي و جغرافيايي هستند. مطالب ايشان را درد دل يك روستايي دانشمند مي‌دانم.
علم و فن، نوآوري و دانش و پيوند آن با روستائيان غالبي مي‌خواهد كه ما اين غالب را نداريم. بعضي كشورها چنين كردند. بايد وظايف شوراهاي ده آنان را ديد و خودمان را هم ببينيم!
آيا شوراي ما حق اظهارنظر دارد؟ هيچ حقي ندارد! اين همه بودجه هزينه مي‌كنيد جايي بايد باشد كه اين دو با هم تفاهم كنند. ما پول داريم و خرج مي‌كنيم اما آن‌هايي كه دارند خرج مي‌كنند اصلاً نمي‌دانند ده كجاست. خوردني است يا پوشيدني! از نظر آنان جايي است كه چند تا درخت دارد و چند تا گاو و گوسفند . مي‌گويند اصلاً بيايند توي شهر! در ده خرج كنيم كه چه شود! درد و داغ ايشان دكتر درد مملكت ماست.
جامعه ما با بن‌بست در مسائل روستايي مواجه است! ۱۰۰۰ ميليارد اعتبار براي اشتغال در روستا اختصاص دادند. وزير كار در هيأت دولت مي‌گردد از اين پول استفاده كند، هيچ كس حاضر نمي‌شود مسئوليت اشتغال در ده را به عهده بگيرد. آيا از روستاي مشورت مي گيريم. اگرچه سواد ندارند اما عقل دارند، شعور دارند، عقل داشتن با سواد داشتن دو چيز جداست بي‌سواد كسي نيست كه تلويزيون نشان مي‌دهد كه كسي قبر بابايش را گم مي‌كند. خيلي از باسوادهاي امثال من سوادشان به درد عمه‌شان مي‌خورد. سوادي كه به درد جامعه نخورد به چه درد مي‌خورد؟ اعتباري ندارد. ما اسم داريم. نهادهاي NGO داريم، خانه کشاورز داريم اما در عمل هيچ نداريم. در خانه كشاورز، كشاورز هم هست؟ يا وزيري كه رأي نياورده رفته آن‌جا دكاني باز كرده است.
اين كاپيتولاسيون كه گفتند واقعيت است.
هيچ روستايي‌اي جرأت ندارد بگويد مسئولي كه اين ۵۰۰ ميليون را هزينه كرده چرا هنوز تمام نشده ويران شده است؟! چه كسي بررسي مي‌كند؟! اين‌ها واقعيت است. هر پولي كه به جامعه روستايي تزريق كنيم به جامعه شهري تزريق كرده‌ايم. پيمان‌كار شهري بايد بسازد.
همكار ارجمند ما روي آن چيزهايي كه در دنيا مطرح است تمركز كرده و سعي كرده بومي‌اش كند. اما هنوز خيلي فاصله است. اي بسا ما بايد راه‌هاي ۳۰ سال پيش آن‌ها را برويم، راه‌هاي ۳۰۰ سال پيش آن‌ها برويم. دانشجوي امروزي بايد نوآوري بكند. ما چيزهايي آموختيم كه به كار نمي‌آيد. ياد گرفتم كه نمي‌دانيم و فريب اين كتاب‌ها را نخوريم. اگر حداقل اطلاع از اسلام را داشته باشيم آيا اسلام توسعه پايدار نگفته است؟ يكي مي‌گويد و ماهم آيه‌اي به آن مي‌چسبانيم! قدري بايد به خودمان بينديشيم. چرا بايد تبعيت بكنيم. علوم انساني علومي است كه با اخلاق عجين است علمي است كه با ارزش‌ها عجين است. علم ۲×۲ نيست. پيوند آن‌چه داشتيم و آن‌چه كه نو است صحيح است و كسي مي‌تواند پيوند بزند كه پايه را بشناسد. در كجا پايه‌شناسي را ياد بگيريم؟ بنه چيست؟ نسق چيست؟ را كجا بايد بياموزيم؟ نمي‌گوييم! چون كه قديمي‌اند!
استاد دکتر صفی نژاد كتابي راجع به بنه مي‌نويسد و به هشت زبان زنده دنيا ترجمه مي‌شود. در كشورهاي مختلف تدريس مي‌شود. از آلمان مي‌آيند تا از صاحب كتاب جزئيات بنه را بگيرند اما ما اصلاً نگاهش نمي‌كنيم! اگر چيزي كه خود ما داريم به درد ما نخورد پس چه چيزي به درد ما خواهد خورد؟ با اين سنخ جلسات اجازه بدهيم فكرهاي خودي هم داخل كار بيايد.
ما تجارب بسياري نزد جامعه روستايي و روستازادگان داريم. همه من و شما هم باواسطه يا بي‌واسطه دهاتي هستيم. اين‌قدر به اساس خود ظلم نكنيم. در دوران جنگ بخش كشاورزي ۸۰درصدتوليداتش را حفظ كرد. در حالي كه تمام توليدات صنعتي ما خوابيد به خاطر مقداري روغن يا يك پيچ كه نبود. به کشاورزی نگاه كردن به روستا نگاه كردن استقلال ما را تأمين مي‌كند. آزادي ما را تأمين مي‌كند. اجازه مي‌دهد كه در دنيا حرف‌مان را بزنيم.
از لحاظ علمي ايرادي در نقد دكتر افتخاري نمي بينم و از ايشان تشكر مي‌كنم. مدلي طرح مي شود آن‌هايي كه مي‌توانند بيايند به آن شاخ و برگ بدهند. طرح مطرح شده بايد باز بماند كه نهايتاً به كمال برسد.

چشمه‌اي در كوير[ویرایش]

دكتر ابري:
حقيقت اين است كه از الگوهاي غربي كه ما را به اين‌جا رسانده بدم مي‌آيد. صدسال گفتند آب‌خیزداری يعني مهار خاك. در كشور خشك مهار آب لازم است نه خاك تنها. اگر اين‌گونه عمل كرديم توسعه حاصل مي‌شود.
در بشاگرد يك ده متروكه را كه حتي مقداري آب براي خوردن بز نداشت، با آب‌خيزداري ده كيلومترمربع، امروز حدود ۳۰ هكتار مركبات دارد، ۶۰۰ نفر جمعيت دارد. مدارس شبانه‌روزي دارد. يك استخر يك ميليون مترمكعبي از چشمه‌اي كه داشت فراهم كرديم و اين هم بقيه خيرات را به دنبالش آورد. از هيچ منبع خارجي هم نياموختم. ما تمام اصول دانش رسمي را در دانش بومی خود داريم. فقط بايد با ابزار جديد پيوندش دهيم. همين.

جمعبندی[ویرایش]

دبیر جلسه:
جلسه سودمندي است. تضاد انديشه‌اي خود عامل توسعه است. يافتن نوآوری در يك انديشه با سخنان متضاد حاصل مي‌شود. ما به اين نتيجه رسيديم كه آقاي دكتر حسيني با ۵۰ سال كاري كه در زمينه مسائل روستايي كردند الگويي را براساس تجربيات خود پيشنهاد كردند. كتر هم از جنبه عملي و تجربي برخوردارند. اگرچه بعضا احساسات نيز در بحث خلط شده است. دكتر افتخاري نيز بررسي علمي كردند. كه جاي بحث بيشتري هم دارد. بنده نيز اعتقاد ندارم كه به نواحي روستايي تزريق بكنيم. بايد روستاها روي پاي خود بايستند.
برنامه‌ريزي به دنبال منطق مي‌آيد. طبيعي است كه دانش بومي امروز جواب نمي‌دهد. امروز مقطع نوآوري و شكوفايي است. استفاده از تجربيات موفق و ناموفق در تمام سرزمين‌ها بايد در الگوي برنامه‌ريزي شده روستايي مد نظر باشد.
اگر ما به بنه، هراسه و صحراهاي خود مي‌باليم غافليم كه بر گرفته از ظلم و ستم مالكان ما بوده است لذا افتخاري هم ندارد. اگرچه مطلوبيت بخشي داشت ومنجر به آبادي قنات‌ها و. .. مي‌شد. اگر مشاركتي بود مشاركت اجباري بود. همدلي و همياري را فشاري از جانبي سبب مي‌شد. نهايت اين‌كه الگوي مطرح شده اگرچه بسيار خوب و مطلوب است اما براي اجرايي شدن همچنان نيازمند كنكاش و بررسي است.

منابع[ویرایش]
 
۱. گزارشي از همايش الگوي پيشنهادي «توسعه پايدار روستايي در ايران» (در شماره ۳ نشریه «راه» چاپ شده است(خرداد۱۳۸۷)




جعبه‌ابزار